به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    اضطراب و وسواس فكرى داره داغونم ميكنه

    سلام خسته نباشيد
    احتمالا اعضاى قديمى تالار منو بشناسند، اختلافات زيادى با همسرم داشتم،، ك ميشه گفت خيلياش حل شده، و زندگيم واقعا اروم شده، ي بخشايى شو قبول كردم، ي بخشايى شو شوهرم ترك كرده،
    اما هنوزم شاد نبستم
    خيلى مطالغه كردم، خيلى بالا و پايين كردم، و فهميدم من اضطراب فراگير و ىسواس فكرى دارم
    موقع اشپزى، سفر، فيلم ديدن،همه چى، دارم فكراى مزاحم حمل ميكنم، غصه ميخورم براى چيزايى ك شايد هيچوق انفاق نيوفته، براى خودم ميبرم و ميدوزم و تا اخرين حالت بد قضيه پيش ميرم
    راستش خسته شدم ازين همه حال بد، ازين همه منفى بافى، حافظه م ب شدت ضعيف شده و روى كارام تمركز ندارم،
    اصن خجالت ميكشم اينحا بگم ب چ چيزايى فك ميكنم، اونم انقدى ك منو از پا در مياره.
    همه شم مغزم بهم ميگ اگ فك نكنى، اگ حلش نكنى، اوضا از كنترل خارج ميشه،كنترلش كن، نقشه بكش، جلوى اين اتفاقو بگير. اگ زندگيتو شد بگيرى خراب ميشه، اونهمه تقلا كردى كه همه چى بهتر شد، پس بازم ادامه بده، بازم زىر بزن، اما ديگه نا ندارم
    تو تاپيكامم اگ بخونيد متوجه ميشيد، هميشه سعى داشتم اوضارو كنتزل كنم،
    توروخدا نجاتم بدين، ذهنم خيلى خسته س
    احساس ميكنم خيلى بدجنس شدم حتى

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : جمعه 08 شهریور 98 در ساعت 01:00

  2. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 08 شهریور 98), میشل (جمعه 08 شهریور 98)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام سامبادی عزیز،

    بهت تبریک می گم که تونستی خیلی از مشکلاتت رو برطرف کنی. و مهم تر از اون اینکه تونستی مشکلی رو در خودت شناسایی کنی که می تونه زمینه ساز مشکلات زیادی باشه. آفرین

    اگه مصمم هستی این مشکل رو برطرف کنی، راه درمانش اینجاست:

    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html

  4. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 08 شهریور 98), Somebody20 (یکشنبه 10 شهریور 98), نیکیا (جمعه 08 شهریور 98), آنیتا123 (دوشنبه 11 شهریور 98)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    مرسى ميشل جان،
    كتاب رهابى از زندان ذهن رو هم اگ خونده باشى همينه موضوعش تقريبا هنين تمرينارو داره،
    مشكل من ايته انقد نااميد و تنبل و منفى م، ك ي هفته بيشتر نميتونم تمرينارو انحام بدم، هم خودم همه همه اطرافيانم منفى هستند، در خال حاضر خودم بيشتر از همه.

    و اينكه اين مياله بخشش ك جناب sci فرمودن، كاش بشه بيشتر راح بهش توضيح داد، حرفش ب همين راحتيه، ولى واقعا نمبشه انجام داد.
    من اصصصلا نميتونم با مادرشوهزم كنار بيام، خيليىم داوم اذيت ميشم، اصن اون تو خونه شه من دارم از كاراش و فكرش حرص ميخوزم، مگه ميشه ب اين راحتى بخشيد و كنار گذاشت؟!
    كاش بشه بيشتر روش مانور داد

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام

    سام بادی عزیز من بیشتر به خاطر همدردی باهات اومدم توتاپیکت.این مشکلات فکری که گفتی رو من به طور کامل دارم.میفهمم چقدر سخته همزمان با زندگی واقعی آدم یه دنیای دیگه

    درون ذهن خودش داشته باشه و همیشه همراهش باشه.من حتی توی خواب هم از این افکار در امان نیستم

    از میشل عزیز هم ممنونم بابت یادآوری اون تاپیک.یه مدت قبل خونده بودمش ولی در انجامش موفق نبودم.الان میخوام دوباره شروع کنم

    به نظرم شما هم ناامید نشو.حتی اگه یه درصدی هم بتونیم بهتر بشیم باز ارزش امتحان کردن رو داره

    در مورد مادرشوهرت اگه آزارهاش تموم شده یا حداقل از قبل بهتر شده چرا نمیتونی ببخشیش؟ ببین من هم مثل خودت وسواس فکری دارم ولی در مورد بخشیدن آدمهایی که قبلا آزارم

    دادن مشکلی ندارم.میدونم اونها هم واسه خودشون مشکلاتی داشتن که شاید چند برابر مشکلات من بوده و باعث شده روح و روانشون طوری به هم بریزه که ناخواسته دیگران رو آزار

    بدن.

    راستی به خاطر کتابی که معرفی کردی هم ممنون.حتما تهیه اش میکنم

  7. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 13 شهریور 98)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سللم عزيزم، ممنون از همدرديت
    راستش نه، اصلا وفتاراش بهتر نشده، همچنان همون اداها و وابستگى هاى شوهرم بهش وجود داره، و كار من اينه كه صب تا شب بشبنم رابطه اينارو كنكاش كنم، فك كنم الان شوهرم رفت پيشش ، الان بردش فلانجا، اين حرف باز حرف مامانشه، الانه ك باز واسه مامانش عذاب وجدان بگيره،
    مثلا من عاشق مسافرتم و متاسفانه بيزار از مادرشوهرم، واسه هر بيرون رفتن معمولى كلى استرس ميگيرم و نقشه ميكشم و خودمو داغرن نيكنم ك چكار كنم ايشون نياد با ما، باورتون ميشه براى هر برنامه اى ك داريم يه هفته داغون ميشم قبلش؟! هرچقد بخودم ميگك ولش كن، ااروم باش، اصن نبينش، اگه م اومد تو اروم باش،
    نميتونم.
    يا اينكه خواهرشوهزم قواره منتقل شه ي شهر ديگ امسال، صب تا شب كار من شده تصور روزايى ك دخترش نيست و بار تنهايى ش روى دوش شوهر من صد برابر شده، كيشينم غصه ميخورم و حال خودمو بد ميكينم

    يا وقتايى ك خونشون دعوتيم، تا چن روز ميشينم ب حرفاش فك ميكنم، به اينكه فلانجا شوهرم چقد بهش توجه كرد، با هزززار تا فكر.
    ي لحظه مغزم ساكت نميشه، حالا شايد پنجاه درصد اين چيزا ك براش حرص ميخوزم اصن اتفاق نيوفته، ولى مغزم دستور ميده از نقشه ها و فكراى تو بود ك اتافق نيوفتاده، اگ ولش كنى بدترين چيزا انفاق ميوفته

    خسلى دارم ب خودم فشار ميارم، خيلى
    اون داره راهشو ميره و نتيجه شو ميگيره و پسره ش تو مشتش، ممم خودمو داغون كردم ب خاطر اتافاقات بى ارزش

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    کاملا درکت میکنم.خیلی جاها حق داری و مساله فقط وسواس فکری و اضطرابت نیست. ببین قبول دارم بعضی مشکلات با فکر کردن و کنترل زیاد ممکنه حل بشن یا تا حدودی رفع بشن

    ولی تاثیر منفی که این خودخوری و فکر کردن بیش از حد روی روح و روان و جسم ما میذاره شاید ارزش نتایج مثبتش رو نداشته باشه

    در ضمن به نظرم تو با کم کردن تمرکز روی مادرشوهر و محبت و توجه بیشتر به شوهرت بیشتر بتونی نتیجه بگیری تا اینکه به یه زن مضطرب و افسرده تبدیل بشی و شوهرت رو بیشتر از

    خودت دور کنی

  10. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 13 شهریور 98)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ميدونم واقعا اين مشلكل زندگيه منه، كاملا ميدونم اين عيبو داره شوهر من و داره منو اذيت ميكنه، اما من واقعا ديگ از بهيود اين قضيه بريدم، به خودم ميگم دختر چرا خودتو اذيت ميكنى؟! كارى كه درسته بكن، نتيجه گرفتى بهتر نگرفتى گور باباى همه

    ممظىزم از اضطراب اينه، الان تا اسم اخر هفته مياد من استرس ميگيرم، دست خودم نيس، حتى نميدونم واسه چى، بعد ك بيشتر فك ميكنم ي چرت و پرتا يادم مياد، كرممكنه شوهرم باز بگه بريم سمت مامانم، يا بريم مسافرت با مامانم!!!!!!!
    اصن باورت نميشه، واسه هر چيز چرتى، مثلا از راه اومده چيزى واسم گرفته، ميرم تو قيافه، با خودم ميگم حتما يكيم واسه مامانش گرفته، وقتى ميرم اونجا ميبنيم نه نگرفته بوده.
    همه ش نگرانم، نگران ي چيزيم، ديگ خوابم بهم خورده، تغذيه م بهم خورده، فوصت نميكنم ب خودم برسم، دوس تدارم بهترين روزاى عمرم اينطوزى بره. من روزاى سختتر ازينم داشتم، ديگ نميخوام واس هرچيز چراى حرص بخورم

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 99 [ 11:15]
    تاریخ عضویت
    1397-12-04
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    3,014
    سطح
    33
    Points: 3,014, Level: 33
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 19 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر خوبه که متوجه شدی مشکلاتت از کجاست
    به جای صرف وقت بیهوده هر چی سریعتر برو پیش مشاور و مشکلتو حل کن
    وسواس و اضطراب با درد و دل و توصیه خوب نمیشه

  13. کاربر روبرو از پست مفید roodabeh_persian تشکرکرده است .

    Somebody20 (جمعه 15 شهریور 98)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:03]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,574

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    وقت بخیر

    من تاپیک اقای ساینس رو ندیده بودم. ممنون از خانم میشل بابت یاداوری شون.
    نگاه کنید شما که عاشق مسافرت هستین، اگر ازتون بپرسند هدفتون از هر سفر چیه، چه پاسخی میدین؟
    . خوش گذشتن
    . رهایی از وابستگی های موطن
    . تغییر اب و هوا
    . فرار از سختی ها و چالش ها

    .....

    چه پاسخی میدین؟

    قطعا یکی از اهداف خوش گذشتن هست، خوب با این تفاسیر که شما میفرمایید نمیتونید خوش باشید به خاطر مادر شوهرتون.

    پس باید با خودتون صادق باشید، مادر شوهرتون عضو جدایی ناپذیر زندگی شما خواهند بود. پس باید راهی رو برید که ایشان رو بپذیرید.
    مثلا به جای توجه به خصوصیات منفی ایشان، خصوصیات مثبتشان رو تجسم کنید. هیچ ادمی بدون خصوصیت مثبت نیس، این ما هستیم که ادم ها رو با عینک خودمون میبینیم و گاها در شناختشون دچار خطای شناختی میشیم.





    در مورد وسواس فکری، هم به این صورته، باید با تمرین و تلاش بهش دست پیدا کنید.
    هیچ ورزشکار المپیکی بدون تلاش نتیجه نگرفته.
    پس انسان در درجه اول باید برای خودش یه المپیک هدف گذاری کنه و در درجه دوم تلاش کنه بهش برسه.
    یکی از ابزار های رسیدن به کمال و رشد در انسان شناخت راه و دوم تلاش هست.

    الان شما به خوبی راه رو میشناسید و فقط نیاز به تلاش و ممارست دارین

  15. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    Somebody20 (جمعه 15 شهریور 98)

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ميدونم من زياد از حد از مادرشوهرم بدم مياد mvaz عزيز.
    اما هركسى ك وارد زندگى ما ميشه كاملا متوجه ميشه ايشونم زياد از حد وابسته ب پسرشه، البته من ب نظرم شوهرمم خيلى مقصره، همه شو از چشم ايشون نميبنيم، فك ميكنم ريشه تو ذهن و عقايد خود شوهرمم داره، همه ش فك ميكنه با اينكاراش داره احترام ميذاره ب مادرش، هواشو داره، و مناسفانه تا ميام حرف بزنم من ميشم حسود و رابطه خراب كن.
    حتى بازها حلوى مادرش تا چيزى گفتم منو خورد كرده و ميگ مامان زن من حسودى رابطه من و تو رو ميكنه!!!!

    من نميتونم بپذيرم ك ايناانرمالن، و ب نظرم واققعا مشكل دارن جفتشون، حتى دوماد اين خونواده هم هميشه از روابط اينا تو زندگيش نالانه، يعنى فقط من نيستم ك مشكل داوم

    اما ميخوام ضمن اينكه دارم راه درست ميرم، حريم خودمو حفظ ميكنم،
    ارامش هم داشته باشم
    يعنى منظوزم اين نيست از فردا ميخوام وا بدم و بگم گور باباشون اصن بيان رو سر من سوار شن!!! نه اصلا!!!!
    فقط ميخوام غصه اين ادمارو نخورم، ميخوام اين استرس و حال بدو از خودم جدا كنم ولى راه خودمم برم.

    درسته واقعا تمرين نياز دارم، ميخوام ي دفتر وردارم توش هدفهامو بنوييم
    روزايى ك حالم خوبه و حالم بده و دليلشو توش بنريسم، اونقت بببنم چن دوصد از روزام داره حروم ميشه ب خاطر ادمايى ك واقعا مشكل دارن، شايد اينطوزى حساب كار دستم بياد و روحيه بگيرم هرروز روزاى بدمو كمتر كنم


    و سوال ديگ اينكه،
    مادرشوهرم هميشه تو جمع ها ميشنه و ميگ اگ پسزم نباشه من دق ميكنم، اگ نباشه ور دستم همه كارام ميمونه، اگ خزيد نكنه من از گشتكى ميكيرم.
    خيلى دلم ميخواد بهش نشون بدم ازين حرفاش خوشم نمياد و رو زندگى ما تاثير منفى داره.
    ب نظر شما اگه صحبت كنم و نظرمو بگم بهتر نيس؟!
    لااقل حرفمو ميگم و انقد تو خونه با خودم كلنجار نميرم ك نظرمو نگقتم. اينطوزى ذهنم خالى ميشه
    ویرایش توسط Somebody20 : جمعه 15 شهریور 98 در ساعت 12:43


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.