به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array

    خسته شدم از این همه قهر های طولانی و بی نتیجه

    با سلام خدمت تمام دوستان عزیز و مدیران سایت
    امیدوارم سال نو رو به خوبی آغاز کرده باشید و برای تک تکتون سالی پر از خیرو برکت و شادی و سلامتی و امید باشه

    به کمکتون نیاز دارم لطفا دوباره مثله همیشه درکنارم باشین
    خلاصه ای از زندگیم می گم ولی دوستانی که خواستن بیشتر بدونن به تایپیک های قبلم سر بزنن

    خلاصه ای از زندگیم:
    من 29 سالمه کارشناسی معماری دارم و خاندار.همسرم 34 سالشه کارشناسی ارشد مکانیک داره شغلش آزاد با درآمد خوب.ساکن شهرستان هستیم چند باری به مدت یک سال سک سال سرکار رفتم ولی انقدر حقوق پایین بود ترجیح دادم نرم.

    8 ساله عقد کردیم و 6 ساله زندگی مشترک رو آغاز کردیم.بچه نداریم.ایتدا ایشون دانشجو بودن و من با تمام سختی ها ساختم بی پولی بی کاری سربازی و بچه دار شدنمون رو به تعویق انداختیم تا شرایط بهتر شه.مشکلات زیادی با هم داشتیم وابستگی زیاد ایشون به خانوادش منفعل بودنش بی حرمتی و ضایع کردنم جلو دیگران . کتک زدناش و تنها بودنم 11 ساعت در روز.پنهانکاریاش جوری که من باید خیلی چیزا رو از زبون خانوادش بفهمم.بی تفاوتیش.سرد بودن و کینه ای بودنش. اهل تلافی و انتقام گیری در مقابل من نه دیگران.مشکلات جنسیش جوری که من تا یک سال و نیم بعد ازدواجم باکره بودم.و در آخر مشکل بچه دار شدنش که من با تمام نارضایتی هام تحمل کردم و یک سال پا به پاش دکتر و عمل و دارو و.... تا اینکه سه ماهه خوب شده و حالا همه کاراشو کرده درسش تموم شده کار خوب زده بیمارش مداوا شده و به جای قدردانی باهام طوری رفتار می کنه انگار توی خونه زیادیم.

    دعوای اخیرمون:ازیک ماه مونده به عید سر مسایل الکی با هم بحث و دعوا داشتیم ولی من هربار به هر بهانه کوتاه اومدم و رفتم جلو برا اشتی تا مسیله کش پیدا نکنه اما ایشون هی طاقچه بالا گذاشتنش بیشتر شد.با اینکه قهر بودیم ولی برای روز مادر بهش گفتم بریم برا مادر خودت و من کادو بخریم اگه هم خواهرت مثله هر سال از طرف هممون می خره بهش بگیم گفت چیزی نگفنه ابجیم و برای مامانم قرار شد پول بذاریم ولی برای مامانش هی گفت باشه حالا و پشت گوش انداخت روز مادر هم پدرش و مادرش رو برد یک شهر دیگه برا دکتر و تا شب نیومدن و من نتونستم برم دیدن مامانش و بااینکه همسرم برای خودم هیچی نخرید حتی یک تبریک هم نگفت من خودم رفتم برا مامانش کادو خریدم فردای اونروز براش بردم و گفتم شرمنده پسرتون سرکاره و من اومدم تنها.شبش بهم پیام داد همسرم بیام دنبالت بریم خونه مادرم گفتم من عصر رفتم کادو بردم شما خودت برو یه سر .تشکر کرد و گفت خب دیگه تو رفتی از طرف منم.


    گذشت و گذشت تا یک شب مونده به عید که روز پدر شد دیدم توی گوشیش شماره خواهرش هست گفتم چیکار داشته گفت هیچی زنگ زده برا پدرم همگی با هم چیزی بخریم منم گفتم خودت هر جور صلاح میدونی بخر پول بریزم برات مثله روز مادر(روز مادر بهم نگفته بود چنین کاری کردن و من جدا کادو بردم ایشون جدا). منم خیلی ناراخت شدم گفتم من آدم نیستم بهم بگی اصلا برام مهم نیست دوتا کادو برا مامانت دادیم اما اینکه به خانوادت با این کارت نشون میدی ما از هم بی خبریم و جا جدا کادو میبریم و تو به زنت ارزش نمیدی بهش اطلاع بدی ناراحتم می کنه و الانم برا روز پدر همینکارو کردی تا خودم شمارشو ندیدم نگفتی. خیلی ناراحت شدم و گریم گرفت. انگار نه انگار .
    شب سال تحویل هم دیر اومد با اینکه من بهش گفته بودم زود بیا بریم خریدی هیچی نخریدیم و خیلی دیر اومد و براش شب عید مهم نبود منم رفتم توی اتاق و هرچی اومد صدام زد نرفتم خیلی دلم شکسته بو ازش.سال تحویل هم هر بودیم.فردای صبحش روز اول عید هم حموم بودم اومد صدام زد جوابشو ندادم اومدم دیدم رفته خونه نیست تنها رفته بود خونه پدرش متتظر نمونده بود من بیام با هم بریم.منم تنها رفتم عید دیدنی مادرم و هر جا عید دیدنی رفتم تنها رفتم .هیچی برا خونه نخرید برا پذیرایی خودم رفتم گرفتم ومهمون میومد خونه میرفت بیرون کلا قهر بودیم

    تا اینکه هفته پیش پیام داده که برا طلاق توافقی شرایط رو بگو منم گفتم طبق قانون و قبول نکرد.(حس کردم از پیاماش هدفش ترسوندنم بود نه طلاق)

    دیگه نیومد برا اشتی منم تا اخر فروردین فرصت دادم توی قلبم تا روز جمعه بهش وقت دادم بیاد برا اشتی اگه نیومد میرم باهاش حرف میزنم اینبار واقعا به طلاق فک می کنم چون یک ماهه تقریبا قهریم اما توی یک خونه شب کنار هم روی یک تخت می خوابیم اما اصلا انگار نه انگار بیاد اشتی

  2. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 28 فروردین 98)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام خانم مونا

    من فکر میکنم با توجه به تمرکز زیاد شما بر روی نقاط ضعف ایشون و عادی شدن طلاق در ذهنتون، تلاش برای بهبودی رابطه روز به روز در ذهن شما کمرنگتر میشه.

    از طرفی شما مشکلات رو به طور ریشه ای حل نمیکنید، و هر بار از همین مسائل ضربه میخورید، مثلا همین مشکل جنسی ایشان نشان میدهد که چقدر برای شما با اهمیت است. خوب طبع شما است و همسرتون. این مشکل که تا این حد تاثیر گذار هست باید یکبار برای همیشه مرتفع اش کنید. نه اینکه هربار کمی تلاش کنید و باز هم به طور کامل اصلاح نشود.


    شما و همسرتون مولفه های اولیه مهارت های ارتباطی با همسر رو بلد نیستید. اگر همسر بهتری هم نصیب هر کدام شما می شد باز مشکلاتی رو شاهد بودید.
    باید به طور جداگانه مهارت های ارتباطی رو یاد بگیرید. خوب معلومه وقتی مشکل ساده ای که با کمی گفتگو و مهارت و انداکی انعطاف پذیری بر طرف میشه، با چالش های فراوان و کینه ای انجامش بدین، کوه اختلاف های شما روز به روز مرتفع تر میشه.



    نکته بعدی اینه که هر چه مشکل های شما در محفل خودتون باقی بمونه رفع کردنش راحت تره. وقتی شما تنها به جایی میرید و ایشان تنها، باقی افراد هم از این مشکلات آگاهی پیدا میکنند و جمع کردن اوضاع سخت تر میشه. از طرفی هر شخص برای تبرئه خودش سعی میکنه خودش رو عاری از مشکل و طرف رو مقصر کامل به بقیه بشناسونه و ایجاد این شخصیت نمایشی در ذهن ریشه میدواند و به یک واقعیت تبدیل میشه.



    توصیه:

    از فایل های مهارت های زنانه و مردانه شروع کنید، همزمان مشکل جنسی که به نظر من یکی از کلیدی ترین مشکلات شما است رو برای همیشه رفع کنید. وقتی مهارت رو یاد بگیرید میتونید با حفظ کامل اعتماد به نفس در همسرتون این موضوع رو حل کنید. نکته بعدی پذیرش این مشکل هست، یعنی اگر بعد از تلاش و عدم بهبودی ایشان، اگ شما پذیرش این واقعیت که همسرتون کم توان هست رو در ذهن داشته باشید، بهتره.

    اون موقع شما دو آدم توانمند در برقرای رابطه گفتاری و شنیداری با هم میشید، به کمک هم مهارت های حل مسئله رو یاد بگیرید اونوقت می تونید : همدیگر را دوست داشته باشید. به نظرات هم احترام بگذارید. برای هم انعطاف بخرج بدید و زندگی شادی رو تجربه کنید.

    اگر توانایی موضوعات بالا رو ندارید باید بگم نه تنها زندگی شما بوی امید دیگه نمیده بلکه آینده زندگی شخصی تون هم شاید با همسر دیگه و حتی در قال پدر یا مادر فرزندانتون هم با مشکل همراه خواهد بود.
    پس باید قبول کنید اون مهارت ها رو فرا بگیرید.


    برای شروع کلید زن و مرد دکتر شیری رو از اینترنت دانلود کنید . اگر روند موفقیت آمیز بود حتما مشاوره برید.


    پ ن :

    وقتی ما یک دستگاه تلوزیون میخریم، اول از همه به سراغ دفترچه راهنما اون محصول میریم و تا آگاهی پیدا نکنیم، تلوزیون رو روشن نمیکیم که مبادا خراب نشه. ولی دو انسان که بسیار پیچیده تر از اوم کالا هستن، ما پس از ازدواج به سراغ دفترچه راهنماشون نمیریم و هر کلیدی رو دلمون بخواد روشن میکنیم و خاموش میکنیم. معلومه که یه روز خراب میشه.

  4. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    *مونا* (پنجشنبه 29 فروردین 98), khaleghezey (چهارشنبه 28 فروردین 98), نازنین2010 (چهارشنبه 28 فروردین 98)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    من با قبل کاری ندارم ولی این قهر و آشتی ها نشان از ناپختگی دوطرف داره اگه اینجوری بخوان دوطرف ناراحت بشن و قهر کنند که دیگه هیچی اسمش را نمیشه گذاشت زندگی.
    یک ایرادی که به خانوم های محترم وارده اینه که گذشته را فراموش نمی کنند و بقول معروف این ناراحتی ها و دلخوری ها را هر از چند گاهی بخودشان و شوهرشان یاداوری می‌کنند. اینو یادت باشه گذشته اسمش روی خودش هست یعنی گذشته حالا چه چند ساعت یا چند روز و هفته یا چند سال قبل تمام شد و رفت بزارش کنار فراموشش کن اینجوری درها را به روی تغییرات مثبت و داشتن نگاه مثبت چه از طرف خودت و چه شوهرت میبندی.مگر نمیگید که چند ماهی هست که ایشون رفتارش خوب شده خوب شما بجای همراهی کردن و کمک برای بهتر شدن زندگیتان برای تغییرات مثبت زندگی مشترک سدی شدی جلوی این مسیر?!!!

    تفاوت دیدگاه بین زن و مرد کلی نگری و جزیی نگر بودن و ریز شدن در مسائلی که از نظر آقایان مهم نیست حداقل نه به اندازه همسرشان این یکسری مسائل عادیه در زندگی از روی قصد وتعمد نبوده.

    دو تا راه داری ادامه همان مسیر قبلی و این رفتارهای ناپخته و خام که خداوکیلی از شما دیگه قدیمی هستید اصلا توقع نداشتم!!!!!

    یا پخته تر رفتار کنی و تحت تاثیر احساسات زودگذر قرار نگیری بقول معروف سخت نگیر

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    *مونا* (پنجشنبه 29 فروردین 98), parsa1400 (جمعه 25 مرداد 98)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام. من تاپیکهای قبلی تون رو خوندم.
    شما قبلا مهمترین مشکلات تون رابطه جنسی و کارشون و منفعل بودن ایشون بود.
    خب الان میگید مشکل جنسی و کارشون حل شده.
    من اون موقع یعنی 3-4 سال قبل نظرم این بود جدا بشید چون مشکلات خیلی زیاد بود و آدم مگه چقدر جوونه که بخواد این همه عیب و ایراد طرفش رو اصلاح کنه.
    ولی الان به گفته خودتون بیشتر مشکلات اصلی حل شدن.

    به عبارت بهتر، 3-4 سال قبل زندگی تون واقعا فاجعه بود. ولی الان این مشکلاتی که گفتید واقعا کوچیک و حل شدنی هستن. بهتر بگم اینها مشکلات ریزی هستن که بقیه مردم بزرگترش رو دارن.


    لطفا بگید الان چی شما رو به این زندگی نگه داشته؟
    دوستش دارید؟ بهش حس دارید یا فقط کنار هم مثل هم خونه زندگی می کنید؟
    ویرایش توسط بابک 1369 : پنجشنبه 29 فروردین 98 در ساعت 04:53

  8. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    *مونا* (پنجشنبه 29 فروردین 98)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    تشکر از دوستان عزیز
    Mvaz عزیز تشکر که نظر دادین بله حرفتون رو قبول دارم و مشکلاتمون ریشه ای حل نمیشن چون من تلاش می کنم ولی همسرم خونسردو بی خیال نصبت به حل موضوع هستن.پس از هربار قهر بعد از مدت طولانی که الان حدودا یک ماهه توی یک خونه ایم و قهر آشتی می کنیم بدون صحبت کردن و حل ریشه ای.دلیلشم اینه ایشون از حرف زدن فراریه و اگه هم حرف بزنیم و قبول کنه اشتباهشو و قول بده تکرار نکنه الکی هست و دوباره در موقعیت های مشابه کار خودش رو می کنه.منم با حرفتون موافقم که مشکلمون بین خودمون حل شه ولی ایشون همه جا اعلام می کنن و اصلا راز دار نیستن و خیلی اذیت کنندس.مثلا قهریم میریم مهمونی من سعی می کنم بگم بخندم و نشون ندم قهریم ولی ایشون با رفتارش می فهمونه به همه.

    تشکر از آقای خاله قزی عزیز .اصلا هم رفتارش خوب نشده و من هرچی کوتاه میام ایشون طاقچه بالا گذاشتنش بیشتر از قبل میشه.من یه مدت 3 ماهه رفتارم رو خوب کردم و باب میلش رفتار کردم حتی اگه بد هم رفتار می کرد بازم من خوب رفتار می کردم تا اینکه ایشونم خوب شد ولی من حضرت فاطمه که نیستم عاری از هر گونه خطا ولی ایشون کوچیک ترین بدی منو بزرگ می کنه تو دلش کینه می کنه و با کاراش تلافی می کنه.بیشترین تلافیشم سر مسائل جنسی در میاره واقعا براش متاسفم.

    تشکر از آقای بابک.واقعا کاش همون موقع جدا شده بودم و عمرم رو تلف نکرده بودم.اونم برای مردی که ارزش زنی که توی روزهای سخت زندگیش کنارش بوده رو نمیدونه و حالا که وضعش خوب شده عوض شده.
    بله من دوسش دارم باهمه بی معرفتیاش.زندگیمو دوس دارم اما نه به هر قیمتی که باهام مثله یه موجود اضافی برخورد کنه همه چیزو ازم پنهون کنه.انگار نه انگار زندگیه منم هست.
    مشکل اصلیم با ایشون اینه چرا انقدر بی معرفته؟چرا حرمتم رو نگه نمیداره؟چرا منو پیشه همه کوچیک می کنه؟چرا من باید مسائلی که مربوط به زندگیمه از دهن خانوادش بشنوم؟چرا همیشه کارای دیگران الویتن واسش کارای من پشت گوش میندازه؟چرا توی مسائل جنسی انتقام گیری می کنه؟من نباید بعد 8 سال نفس راحت بکشم؟این ها جای قدردانیاش هست؟بدون کوچیک ترین تلاشی از طرفش راحت اسم طلاق توافقی میاره؟

    دوستان فردا عصر می خوام باهاش حرف بزنم لطفا راهنماییم کنید چی بگم بهش
    با تشکر

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    فردا می خوام بهش بگم وقت داری باهم حرف بزنیم؟اگه بگه اره حرف میزنم اگه هم بگه نه میگم پس خودت یه وقتی رو بگو تا حرف بزنیم

    وقتی خواستم حرف بزنم میگم در مورد زندگیمون نظرت چیه(قبلا توی پیام گفته منفی)اگه بازم اینو تکرار کرد بهش میگم خب تو شرایط منو پرسیدی من گفتم طبق قانون و قبول نکردی اما تو شرایطت رو نگفتی منم دیدم عصبی شدی گفتم بذار چند روزی رد شه و بعد باهم رودررو حرف بزنیم نه با پیام.
    شرایطش رو که گفت چه خوب بود چه بد بهش میگم اوکی باید چند روزی روش فکر کنم بعد خودم نظرمو بهت اطلاع میدم.

    دوستان لطفا راهنماییم کنید نمیدونم اگه خواست در مورد ادامه زندگی و حل مشکلاتمون حرف بزنیم چی بگم که دعوا نشه و نتیجه بخش باشه

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    الان خودت چی میخوای؟ طلاق یا ادامه؟ اینو مشخص کن تا بشه راهنمایی بهتری کرد.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 01 اردیبهشت 98)

  13. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Happy.girl.69 نمایش پست ها
    الان خودت چی میخوای؟ طلاق یا ادامه؟ اینو مشخص کن تا بشه راهنمایی بهتری کرد.
    ممنونم عزیز از حضورت
    من دوست دارم زندگی کنم ولی هم من اشتباهاتم رو درست کنم هم همسرم.اما اگه بخواد فقط من خوبی کنم و ایشون کاراهاشو تکرار کنه با طلاق موافقم

  14. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    Happy.girl.69 (پنجشنبه 29 فروردین 98)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خواهش میکنم عزیزم.

    من اگه جای شما بودیم به عنوان حق آخرم تو زندگی مشترک میخواستم یکم هم از زندگیمون هم زیر نظر مشاور باشه.
    من موضوعات تاپیک های قبلیتو کامل یادمه ولی جزئیتاش رو خیلی یادم نیست.
    اینکه اون موقع شوهرت رو بابت وضع مالیش یا مشکل جنسی و بچه دار نشدن (که مشکل از طرف ایشون بود) سرزنش میکردی یا نه.

    من فکر میکنم این رفتارشون یکم حالت انتقام گیری داره.
    انگار چیزایی از گذشته تو دلش هست که میخواد انتقام بگیره.

    قصد سرزنش کردنت رو ندارم تو این موقعیت ولی شما هم یه اشکال داری که یه قضیه رو تا تهش نمیری و تموم نمیکنی (حتی از تاپیکات مشخصه)

    فکر میکنم ایشون دیگه تصمیمش رو گرفته که عید رو هم زهرمارتون کرد.

    شرایطت الان خیلی خاص هست، اگه میتونی از مشاوره حضوری کمک بگیر یا مشاوره آزاد یا خصوصی (اسمش خوب یادم نیس) همین سایت

  16. 3 کاربر از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 01 اردیبهشت 98), Mvaz (جمعه 30 فروردین 98), Ramin231 (جمعه 06 اردیبهشت 98)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    شما در زمان داشتن مشکلات جنسی و مالی ایشان، حامی اش بودین یا سرزنش کننده ؟ اگر ضعفی در ایشان بود چه طور به روش می آوردین؟


    شما جایی می فرمایید من که حضرت فاطمه س نیستم که مشکل نداشته باشم، ولی همه مشکلات رو هم میندازید گردن همسرتون. مثلا میگید نمیخواد حرف بزنه، میره همه جا بده من رو میگه.


    نگاه کنید خانم هپی گرل 69 درست میگن مشاور خیلی مفیده براتون.

    اگر میخواهید باهاش صحبت کنید نظرم اینه اول هدف تون رو مشخص کنید و شناور نباشه نظرتون اگر این حرف رو زد ادامه میدم و اگر اون حرف رو زد طلاق میگیرم. شما هشت سال همسرتون رو میشناسید و باید اول خودتون قبول کنید ادامه بدین و اگر قبول کردید انگیزه راه های حل مسئله رو پیدا میکیند و این انگیزه رو منتقل میکینید به طرف . در حالت بعدی مهارت گفتگو رو حتما بیاموزید. سیاست های زنونه که در همین سایت هست رو یاد بگیرد و بعد صحبت کنید. مثلا بگید هر دو ما اشتباهاتی داشتیم شخصا اشتباهاتی در زندگی داشتم، مثلا فلانجا نباید اون کار رو میکردم، اینجور حرف هایی که طرف احساس برابری کنه کلید باز کردن و شروع صحبت هستش.
    یکیم حرف های روانشناسانه بزنید که تا حالا نزدید. مثلا بگید من متوجه شدم فلان جا که چنین کاری میکردم علت اش مثلا کمالگرایی من بود که اگر زود تر متوجه میشدم مشکلم رو، چنین کاری میکردم یا اون کار رو نمیکردم. وقتی از این حرف ها زده بشه و طرف متوجه تغییر شما بشه قطعا براش سوال پیش میاد شما چرا تغییر کردید، ریشه این تغییرات در کجا هست؟ و اگر این تغییرات راه حل مثبتی ارائه بده قطعا همسرتون جذب میشه و اونجا هست که میتونید ایشان رو ترغیب کنید به حل مسئله و مشاوره رفتن.


    یه بازیکن تا زمانی که مربی اش بهش امید و تاکتیک بده تو زمین قوی و جنگنده ظاهر میشه، اگر مربی هیچی برای گفتن نداشته باشه قطعا بازیکن هم دلسر میشه، حالا اگر برای ادامه زندگی شما تاکتیک جدید در ذهن شما و همسرتون ایجاد نشه که بوی خوشبختی بده، قطعا هر دو طلاق رو بهترین گزینه میدونید.
    پس بهتره تاکتیک جدید بدین به زندگی، تاکتیکی که موثر باشه، بوی امید بده، بتونه مشکلات شما رو رفع کنه. اونوقت عشق شما مجددا جوانه خواهد زد.

    چیز هایی که بدردتون میخوره:

    کلید مرد

    http://www.hamdardi.net/thread-1416.html

    http://www.hamdardi.net/thread-11334.html

    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    سلام

    می دونی پشت بام تو کجاست؟( هرکسی پشت بامش رو =سقف تلاش و هدف= خودش انتخاب می کنه

    در زیر گلچینی از رفتارهای بعد از ازدواج رو برایت می نویسم که زندگیتون عشقولانه تر باشه


    *مردان بیشتر دوست دارند در کارهایشان به آن ها آفرین گفته شود .

    * اگر شوهرتان یکی از وسایل خراب خانه را درست کرد ، او را تشویق کنید .

    *مردان دوست دارند بخشی از تعریف و تحسین را از همسرشان بشنوند .

    *متوجه باشید که شوهرتان گاهی نیاز دارد با دوستانش تفریح کند .

    *وسایلی که شوهرتان برای بیرون از خانه نیاز دارد مثل کلاه ،شال گردن ، و.. صبحانه را برای او آماده کنید.

    *می دانید وقتی مرد می بیند زنش با یک لیوان شربت به استقبال او می آید ؛ چقدر آرام میشود ؟

    *ضرب المثلي خارجي : مردها زناني را دوست دارند كه خوش زبان ترند ، نه خوش سيما تر

    *اگر شوهرتان به هر دليلي در مسايل جنسي كوتاهي ميكند ، شما آن كمبود را جبران كنيد .






    اگر با خوندن موارد بالا متوجه شدین هر دوی شما ضعف داشتین، اصلا نگران نشید، بلکه اول خوشحالی هست. چون کلی کار میتونید انجام بدین که دوباره زندگی تون رو از نو بسازید.

  18. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 01 اردیبهشت 98), Happy.girl.69 (جمعه 30 فروردین 98)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.