به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من یک روانی ام که تند تند عاشق میشود

    سلام
    خیلی سریع میرم سراغ اصل مطلب .من دختر بدبختی هستم که خود درگیری دارم . یعنی در ذهن خودم به یک نفر علاقه مند میشوم و بعد انقدر به آن فرد فکر میکنم که کم کم واقعا عاشقش میشوم و بعد از یکی دو ماه هم که فهمیدم اصلا آن فرد در ذهنش به من فکر هم نمی کرده دچار افسردگی میشوم ویک مدتی درس نمی خوانم و بعد دوباره به خودم قول میدهم که اصلا این اتفاق نیافتد ولی نمیدانم چرا این اتفاق دوباره تکرار میشود. برای اینکه بهتر متوجه شوید بگذارید تعداد افرادی را که تا به حال عاشقشان شده ام را بشمارم.
    1.اولین فردی که خیلی دوستش داشتم پسر خاله ام بود. فکرش را بکنید سه سال تمام فکر میکردم او هم مرا دوست دارد. وحتی به خاطر اینکه خیلی به او فکر میکردم یک سال هم پشت کنکور ماندم. بعد فکرش را بکنید یک روز مادرم آمد و گفت امیر می خواهد با یکی از همکلاسی های دانشگاهش ازدواج کند.

    2.نفر دوم استاد دانشگاهم بود که ترم اول عاشقش شدم وکلی از وقتم را به خاطر فکر کردن به او هدر دادم و بعد ترم دوم فهمیدم که نامزد دارد و دنیا روی سرم خراب شد.

    3. نفر سوم یکی از همکلاسی هایم بود که زیاد به فکرش بها ندادم. در واقع فکر میکنم خود او هم به من علاقه داشت . در این یک مورد من خودم جلوی قضیه را گرفتم.

    4.نفر چهارم یکی دیگر از همکلاسی هایم در دانشگاه است که چند روزی است فکرم را مشغول کرده و میخواهم قبل از ان که مثل پسر خاله یا استادم بشود جلوی این قضیه را بگیرم. من سال قبل که به استادم علاقه مند بودم اصلا ایشان را آدم به حساب نمی اوردم. میدانید قضیه این است که من خیلی با ایشان چشم تو چشم میشوم و نگاه هایش خیلی فکرم را درگیر میکند و جالب اینجاست که من تا حالا با ایشون هم کلام نشدم ولی هردو یکدیگر را میشناسیم .

    خواهش میکنم مسخره نکنید وراهکار بدید!!!!! من میخوام درس بخونم ولی فکرم همش میره سراغ این قضیه!


    - - - Updated - - -

    آخه چرا کسی من را راهنمایی نمیکنه؟؟؟؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید simin تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 15 آذر 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    از نظر محبتی که تو خانواده باید بهتون بشه تو چه سطحی هستید ؟

    وضعیت خانوادگی نرمالی داری ؟

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farshidnaji نمایش پست ها
    از نظر محبتی که تو خانواده باید بهتون بشه تو چه سطحی هستید ؟

    وضعیت خانوادگی نرمالی داری ؟
    بله وضعیت خانوادگی ما تقریبا نرمال است . خیلی عشقولانه نیست ولی درگیری خاصی هم نداریم.

    - - - Updated - - -

    خواهشا کمکم کنید .

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    آخه چه کمکی

    مشکل شما راه حلی جز تغییر خودتون نداره

    شما باید قبول کنید تا موقعی که کسی به شما ابراز علاقه نکرده شما خودتون رو معشوق اون فرض نکنید

    فکرتون رو بیشتر به مسائل غیر عاشقانه معطوف کنید

    مثلا درس و مسائل روزمره زندگی و...

  6. 2 کاربر از پست مفید farshidnaji تشکرکرده اند .

    ava.f (چهارشنبه 27 آذر 92), simin (جمعه 15 آذر 92)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    سیمین خانم گل...

    اولا که روانی نیستید.

    دوما با توجه به حرفهاتون فکر کنم حدودا 20 سل داشته باشید. اگر بیام و سه سالی که به پسرخالتون فکر میکرده اید و یک ترمی که به استادتون فکر میکرده اید و یک ترمی هم که به اون هم کلاسی فکر میکرده اید رو با هم جمعکنیم میشود تغریبا چهار پنج سال. یعنی شما ازحدود سن شانزده یا شاید کمتر این به قول خودتون تند تند عاشق شدن رو تجربه کرده اید.
    خب من فکر میکنم در آن سنین پانزده شانزده سالگی تا حدود بیست سالگی این یه حالت طبیعی برای دخترها باشه.
    چون طبیعتا از همون سنین نیاز به مورد محبت و توجه جنس مخالف قرار گرفتن در دخترها ایجاد میشه. برای خیلی ها ممکنه اتفاق بیفته. و فکر کنم معدود دخترهایی باشن که چنین چیزهایی رو تجربه نمیکنن.

    پس الکی به خودت مارک روانی نزن. تو کاملا سالم و طبیعی هستی.

    (گوشتو بیار نزدیک...یه چیزی در گوشی بهت بگم...به کسی نگیاااا...منم اول دبیرستان که بودم عاشق زیدان بودم. همون فوتبالیسته. البته نه اینکه به ازدواج باهاش فکر کنمااا. ولی مثلا اگه فرانسه میباخت کلی گریه میکردم. واااااااای یادش به خیر...چه روزایی بود....مدتها بود اصلا به یاد اون روزها نیفتاده بودم. الان وقتی یادم میاد برام مثل یه خاطره شیرینه.)

    اما....
    کم کم با همین تجربه ها باید بفهمی که از اون احساسات طبیعی ولی بچگانه باید خارج بشی و خانم بشی. کم کم باید بزرگ تر و منطقی تر فکر کنی و روی احساسات و افکارت کنترل داشته باشی و عواطفت رو هدر ندی . باید خیلی چیزا یاد بگیری. توی همین تجربه هات هم جز این درس عبرت گرفتن ها حتما چیزهای دیگه ای هم یاد گرفته ای.
    هر انسانی نیاز به یک رابطه عاطفی خاص با کسی داره. اما باید یاد بگیریم که گاهی باید رفع نیازهامون رو تا زمان درستش به تاخیر بندازیم.

    کتاب " وضعیت آخر" رو اگه تونستی بخون. فکر میکنم در شناخت خودمون به خودمون خیلی کمک کننده است.

    امیدوارم موفق باشی در تمام مراحل زندگیت.

  8. 14 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 15 آذر 92), ammin (جمعه 15 آذر 92), ava.f (چهارشنبه 27 آذر 92), del (پنجشنبه 22 اسفند 92), e-lampard (جمعه 08 فروردین 93), Elena1994 (شنبه 16 آذر 92), matinalone (پنجشنبه 22 اسفند 92), sara 65 (سه شنبه 19 آذر 92), simin (جمعه 15 آذر 92), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 08 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 16 آذر 92), پونه (سه شنبه 08 بهمن 92), پسرمهربون (چهارشنبه 21 اسفند 92), میشل (جمعه 15 آذر 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    سیمین خانم گل...

    اولا که روانی نیستید.

    دوما با توجه به حرفهاتون فکر کنم حدودا 20 سل داشته باشید. اگر بیام و سه سالی که به پسرخالتون فکر میکرده اید و یک ترمی که به استادتون فکر میکرده اید و یک ترمی هم که به اون هم کلاسی فکر میکرده اید رو با هم جمعکنیم میشود تغریبا چهار پنج سال. یعنی شما ازحدود سن شانزده یا شاید کمتر این به قول خودتون تند تند عاشق شدن رو تجربه کرده اید.
    خب من فکر میکنم در آن سنین پانزده شانزده سالگی تا حدود بیست سالگی این یه حالت طبیعی برای دخترها باشه.
    چون طبیعتا از همون سنین نیاز به مورد محبت و توجه جنس مخالف قرار گرفتن در دخترها ایجاد میشه. برای خیلی ها ممکنه اتفاق بیفته. و فکر کنم معدود دخترهایی باشن که چنین چیزهایی رو تجربه نمیکنن.

    پس الکی به خودت مارک روانی نزن. تو کاملا سالم و طبیعی هستی.

    (گوشتو بیار نزدیک...یه چیزی در گوشی بهت بگم...به کسی نگیاااا...منم اول دبیرستان که بودم عاشق زیدان بودم. همون فوتبالیسته. البته نه اینکه به ازدواج باهاش فکر کنمااا. ولی مثلا اگه فرانسه میباخت کلی گریه میکردم. واااااااای یادش به خیر...چه روزایی بود....مدتها بود اصلا به یاد اون روزها نیفتاده بودم. الان وقتی یادم میاد برام مثل یه خاطره شیرینه.)

    اما....
    کم کم با همین تجربه ها باید بفهمی که از اون احساسات طبیعی ولی بچگانه باید خارج بشی و خانم بشی. کم کم باید بزرگ تر و منطقی تر فکر کنی و روی احساسات و افکارت کنترل داشته باشی و عواطفت رو هدر ندی . باید خیلی چیزا یاد بگیری. توی همین تجربه هات هم جز این درس عبرت گرفتن ها حتما چیزهای دیگه ای هم یاد گرفته ای.
    هر انسانی نیاز به یک رابطه عاطفی خاص با کسی داره. اما باید یاد بگیریم که گاهی باید رفع نیازهامون رو تا زمان درستش به تاخیر بندازیم.

    کتاب " وضعیت آخر" رو اگه تونستی بخون. فکر میکنم در شناخت خودمون به خودمون خیلی کمک کننده است.

    امیدوارم موفق باشی در تمام مراحل زندگیت.
    واقعا ممنونم از راهنمایی ات .اولش که اسمت را خوندم فک کردم pooh اسم آقا هستش !! عاشق زیدان
    حقیقت این است که من هم در بین همکلاسی هایم دوستانی را دیده ام که عاشق بازیگر و فوتبالیست بوده اند ولی هیچ وقت هیچ کدامشان درباره عشق به فردی مثل همکلاسی و استاد صحبت نکرده. برای همین من احساس میکنم یک مشکل روانی دارم . شاید باورت نشه ولی وقتی فهمیذم پسرخاله ام یه نفر دیگه را دوست داره تا مدتی اصلا خونه خاله و مادربزرگ اینا نمیرفتم مبادا ببینمش!! البته تو درست میگی باید فکر کردن به این موضوع را بگذارم برای زمان درستش.

    بازم ممنونم از راهنمای ات

  10. 2 کاربر از پست مفید simin تشکرکرده اند .

    Pooh (جمعه 15 آذر 92), میشل (جمعه 15 آذر 92)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array

    سلامsiminعزیز
    معلومه شما دختر خیلی احساساتی و عاطفی هستین خوب این چیز بدی نیست!
    این خصلت تو اکثر دخترها هست تو یه عده پررنگتر خودشو نشون میده! باید از تخیل پردازی تو این مسائل هم بپرهیزی منم دختر خیلی احساساتی بودم الان هم هستم تو سن کم همین مشکل تو رو داشتم خیلی زود به ادما علاقه مند میشدم ولی به مرور زمان تونستم کنترلش کنم.
    تو هم باید سعی کنی در نگاه اول تا از یکی خوشت اومد در موردش تخیل پردازی نکنی! زود ذهن و نگاهتو ازش دور کن خودتو بزن به بی اعتنایی!
    به خودت هم برچسبهای الکی نچسبون مشکل تو فقط زیادی احساساتی بودنته . اینم میتونی خیلی راحت کنترلش کنی.

  12. 4 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    kiann (چهارشنبه 21 اسفند 92), Pooh (جمعه 15 آذر 92), simin (شنبه 16 آذر 92), میشل (جمعه 15 آذر 92)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    عزیزم رفتارت نه تنها ناشی از دیوونگی نیست بلکه خیلی هم طبیعیه. من از دوره دبیرستان تا سال آخر کارشناسی دخترهای خیلی خیلی زیادی رو میشناختم که عاشق معلم، همکلاسی و ... شدن. کلا تو این دوره سنی آدم زود عاشق میشه زود هم فارغ. و البته طرف مقابل هم معمولا کسیه که کمترین رابطه رو باهاش دارن. یه جور عشق یه طرفه که توی رویاهات تنها نباشی، بالاخره باید بشه صورت شاهزاده رو تجسم کرد
    احتمالا با دوستان دخترت زیاد صحبت نمی کنی یا خیلی بهشون نزدیک نمیشی تا از این عشق های یک طرفه پاره وقتشون برات حرف بزنن.
    اگه بیش از حد به این آدمها فکر نمی کنی(طوری که تو درست اختلال ایجاد کنه) هیچ اشکالی نداره. بی خود به خودت برچسب دیوونگی نزن

  14. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 16 آذر 92), simin (شنبه 16 آذر 92)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام
    اولا این که من با pooh موافقم ولی من خودم گاهی با این که متاهلم با این وضعیت شما روبرو میشم و متوجه شدم که بهش عشق نمی گن میگن lemirence
    من مقالش رو فکر کنم تو همین سایت مطالعه کردم و خیلی به من برای به کنترل در آوردنش کمک کرد
    حتما جستجو کن و مطالعه کن...
    اگه بتونم میام برات بعدا لینکش رو می دارم

  16. کاربر روبرو از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده است .

    simin (شنبه 16 آذر 92)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    این لینکی که هانیه در موردش صحبت کرد:

    http://www.hamdardi.net/thread-26261.html
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  18. 5 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (شنبه 16 آذر 92), Pooh (شنبه 16 آذر 92), simin (شنبه 16 آذر 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 16 آذر 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.