به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    نمیدونم از کجاش بگم که حوصلتون واسه خوندنش سر نره و سرزنشم نکنید
    همینقد بگم که 2 روزه مثل دیوونه ها شدم و کارم شده گریه..
    همینقد بگم خودم میدونم اشتباه کردم پس بهم اینو نگین..
    همینقد بگم با این کارام ارم مامان بابامم ناراحت میکنم.. میترسم زبونم لال مریض شن اینقد فکر منو میکنن..

    5 سال پیش با کسی دوست شدم.. اولین آدم تو زندگیم بودو وابستگی..
    میخواست از ایران بره بخاطر علاقه من نرفت..
    ظاهرشو دوس نداشتم همچین.. یکم تپل بود. ولی چون دوسش داشتم گفتم لاغر میکنه.
    تیپش مردونه بود بخاطر من اسپرت کرد.. 2 سال همه چیز خوب بود. شهرامون فرق میکرد و هر 2-3 ماه یه روز یا نهایتا 2 روز میدیدمش.. برخوردش جنتلمن بود.. همیشه گل دستش بود.. همیشه مرتب بود.. قدش که بلند نیستو نمیدیدم.. واسم کامل بود.
    یه روز دخترخالم دیدش و گفت قدش بلند نیست.. تپل هست.. تازه اون روز متوجه قدش شدم.. اونم بعد 2 سال.. از اون روز یکم حساس شدم.

    کم کم اوضا عوض شد.رفت سر کار منم رفتم شهرش واسه درسم.
    بیشتر میدیدمش.چیزایی دیدم که دوس نداشتم.اوضا هی عوض میشد.نمیدونم بخاطر کارش بود یا من انداختم گردن کارش.. نمیدونم چون قبلا کمتر میدیمش همه چیز خوب بود و رعایت شده یا واقعا اونطوری بودو عوض شد!
    خلاصه بعد کار که عمرانی و اجرا بود دیگه لباس اهمیت نداشت.. با لباس کار میومد پیشم. با صورت اصلاح نکرده.. روزایی بود که دوس نداشتم کسی منو باهاش ببینه.دوس نداشم کنارم باشه..کم کم دیدم درست نمیشه تذکر دادم.. زیاد تذکر دادم. تا کم کم بهتر شد. ولی مثل قبل نشد.
    دیگه کم کم از اون برخوردای جنتلمن خبری نبود.. واسش خیلی چیزا عادی شد..
    ریختن آشغال تو خیابون..
    نامرتب بودن وبالا پایین بودم لباس..
    حرکتای عجیب غریب مثل قلنج شکوندن تو جمع..
    عصبی شدن واسه راننده ی خیابون که بد رانندگی کرده بوده..
    چیزایی که باعث شد از چشمم بیفته.. به شدت باعث شد از چشمم بیفته ولی نتونستم تموم کنم. هر بار به یه چیزی گیر میدادم.. یه بار اینکه لاغر کن.. میگفت باشه یه 2 ماه وقت بده..
    لاغر میکرد ولی باز چاق میشد..
    یه روز به لباسش گیر میداد.. یه روز میگفتم ضد آفتاب بزن..
    یه روز میگفتم این لباسا بهم نمیار.. یه روز اینکه فلان حرکتو دوس نداشتم.. یه روز اینکه چرا اونجا اونجوری گفتی.. : (

    گیر دادنام خیلی زیاد شد. تا جایی که نمیدونم چطو تحمل میکرد..
    روزایی که ظاهرشو میپسندیدم همه چیز خوب بود.. دوسش داشتم. روزایی که نمیپسندیدم اصلا نمیوخواستم نگاش کنم.. خودشم متوجه میشد : (
    خیلی وقتا میگفتم بهم بزنیم.تو عمل نمیتونستم.. گریم میگرفت.. : (
    خوبیاشو دوس داشتم.. میترسیدم دیگه همچین آدمی نیاد تو زندگیم..
    اینکه خسیس نبود.. مهربون بود.. دوس داشت همیشه خوشحال باشم. همیشه بهم احترام میزاشت.. هیچ وقت نمیزاشت قهر باشیم. حتی اگه من الکی ناراحت بودم میومد جلو وحرف میزدیم.به خواسته هام احترام میزاشت. دوسم داشت خیلی زیاد..
    اهل نماز و خدا بود. هیچ دود و قلیونو ومشروب و این بازیا نداشت..
    مسئولیت پذیره.. اهل کاره..

    خوبیاشو دوس داشتم : (
    قضیه تا جایی ادامه پیدا کرد که 5 شنبه اومدن خواستگاری..
    تو خواستگاری دوسش نداشتم : (
    لباساشو سیاه شدنشو چاق شدنشو.. : ( میدیدم حتی تو خواستگاری هم مراقب لباسش نبود که بالا پایین نباشه گوشه پیرهنش : (
    نمیدونم شایدم چون خودم خیلی به خودم رسیده بود.. پاشنه کفشم بلند بودو وهم قدش شده بود.. حس خوی نداشتم .. حس کردم قدش کوتاست : (

    اصلا نمیتونستم نگاش کنم
    زبانشون با ما فرق داره.. مامانش اینا با اون زبون با هم حرف میزدن. بازم حسم خوب نبود : (
    خواهرم خیلی دوسم داره حتی تو اتق که با خواهرش تنها بودم وقتی مامانش اومد با زبون خودش به خواهرش گفت که کم کم آماده شن برن.. خوشم نیومد.. انگار بهم احترام نزاشتن : (
    خانواده اونا همه گفتن به به و چه چه که چه عروس خوشکل و خوش استیلی.. ولی مامان اینای من اون لحظه اول گفتن بیشتر انتظار داشتیم.. مامان گفت ظاهرش و هیکلش به دل من ننشست.. : ( هرچند بعدا بابا گفتش که ظاهر مهم نستو بچه خوبی بود نظرشون برگشت که ظاهر واست عادی میشه.. : (
    اونشب تا صبح نخوابیدم.. کلی گریه کردم : (
    خانوادش حس میکنم از لحاظ فرهنگی یکم از ما پایینترن.. آدمای ساده تری هستن..
    خیلی ناراحتم.. روزام شده گریه.. : ( مامانم اینا واسه ناراحتی من ناراحتن.. همش تو فکرن.. گفتن پای خودت. از یه طرف میگن ولی اون بنده خدا با کلی ذوق اومده.. از اون طرف میگن نمیخوایم کل زندگیتو ناراحت باشی..
    ولی من میدونم اونم اندازه من نگرانه.. : ( خیلی دوسم داره ولی نگرانه : (
    نمیدونم چیکار کنم : ( از یه طرف میترسم بگم نه و دیگه آدم با اخلاق خوب و آدم درست گیرم نیاد.. میترسم پشیمون شم.. میترسم نتونم فراموشش کنم.. اصلا چطور دیگه کسی رو بشناسم.. چطور مقایسه نکنم باهاهش : ( از یه طرف اینجوری انگار دوس ندارم کسی ببیندش : ( همه فامیل میدونن من باکسی دوست بودم.. دلم نمیخوامد ببیننش : ( اگه میرفتم یه جای دور که هیچ کس نمیشناختم میتونستم باهاش زندگی کنم.. ولی دلم نمیخواد کسی ببیندش : (

    نمیدونم اگه از اجرا بیاد بیرون این مشکلا حل میشه یا نه.. دوباره میشه همون آدم جنتلمن سابق یا نه : ( نمیدونم کار درست چی هستش اصلا : (
    من اواخر 25 سالگیم هستو ایشون تازه رفتن تو 28 و هر دو لیسانس

  2. 2 کاربر از پست مفید S_H تشکرکرده اند .

    S_H (دوشنبه 03 مهر 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 12:06]
    تاریخ عضویت
    1390-9-10
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    1,165
    سطح
    18
    Points: 1,165, Level: 18
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    438

    تشکرشده 462 در 89 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    ببین دوست عزیز
    زندگی مشترک چیزی فراتر از دوستیه.
    اون موقع که دیر به دیر دوستت رو میدیدی زمانی میدیدیش که تو بهترین حالت ظاهرش بوده. یعنی برای یه قرار عاشقانه 1 ساعت به ظاهرش رسیده بوده.(اینا خصوصیات دوره دوستی و نامزدیه)

    اما وقتی تو شهرش بودی خود واقعی ترش رو دیدی یعنی زندگی عادی ایشون با کار و .....
    صورت با ته ریش ، لباس خاکی و ......

    تو زندگی مشترک هم درسته زن و شوهر باید حداقلها رو رعایت کنن اما اینکه همیشه ترگل ورگل باشن و اتو کشیده خبری نیست.
    وقتی بعد ازدواج یا دوران عقد که بیشتر کنار هم هستین 24 ساعت همدیگه رو میبینین. ایا شما مدام عطرزده و
    رژ لب زده اید؟؟؟
    تو دوران قبل پریود معمولا زنها بی حوصله هستن ایا شما تو این دوران مدام سشوار بدست هستین؟؟

    باید مردی رو انتخاب کنی که اونقدر بخواییش که هر دو حالتش رو دوست داشته باشی. و قبولش داشته باشی.

    یه مثال میزنم . من خودم وقتی مشغول درس و امتحان هستم اصلا حوصله ندارم به ظاهرم زیاد رسیدگی کنم
    یه بار به همسرم گفتم : "میدونم الان خیلی زشت شدم و غیر قابل دیدن"
    میدونی در جوابم گفت من همه جوره عاشقتم چه با ارایش چه بی ارایش حتی با موهای شونه نزده هم عاشقتم


    دوست عزیز زندگی واقعی چیزی فراتر از قرارهای رمانتیکه
    یه استادی داشتیم میگفت اگر میخواید ببینید مرد ایده التون رو واقعا درست انتخاب کردید راهش قرار عصرانه تو فضای شمع و گل و پروانه نیست.
    یه روز که با لباس خونه و بدون ژل مو هست و ته ریش هم داره برید خونش ببینید این چهره هنوز هم دوست داشتنی برات؟؟
    کمی روی معیارهای انتخابتون فکر کنید.موفق باشی



  4. 7 کاربر از پست مفید sea تشکرکرده اند .

    sea (جمعه 28 مهر 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 91 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1390-7-21
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,151
    سطح
    18
    Points: 1,151, Level: 18
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 118 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    چقدر موضوع تاپيك شما بنظرم آشنا مياد
    قبلا اين موضوع را تو تالار مطرح نكرديد؟بهتر نيست همون تاپيك را ادامه ميداديد؟

  6. 2 کاربر از پست مفید ابتسام تشکرکرده اند .

    ابتسام (دوشنبه 03 مهر 91)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    حرفاتو قبول دارم sea عزیز : (
    خودمم خیلی وقتا بدون آرایش رفتم پیشش ولی نمیدونم شاید مشکل من بشتر رو برخورداش هستش : (
    اصلا دیگه گیر کردم نمیدونم با چیا مشکل دارم : (
    اصلا نیودنم باید چیکار کنم : (
    یعنی نباید ظاهر واسم مهم باشه!! :( یعنی دارم اشتباه میکنم!! یعنی بعدا پشیمون میشم!! : (

    نه دوستم. اولین پست سایت هست واسم : (
    حالم خوب نیست : ( حالم اصلا خوب نست : ( چرا اینجوری شدم : (

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    rama جان حرفاتو تو پستای دیگه خوندم .. کاش اینجام بیای

    دارم فکر میکنم بیخیال همه چیزا شم و ازدواج کنم.. :( بعدش یه جوری کنار میام.فوقش تا یه مدت همه میگن تو سرتری و فوقش بعضی وقتا حسم خوب نباشه..

  9. کاربر روبرو از پست مفید S_H تشکرکرده است .

    S_H (دوشنبه 03 مهر 91)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 دی 92 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-12-10
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    2,517
    سطح
    30
    Points: 2,517, Level: 30
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,315

    تشکرشده 1,426 در 250 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    سلام عزیز دلم.چه طوری خانومی?خوب جایی اومدی خوب وقتی اومدی و خوب کاری کردی که راهنمایی میخوای اما بد میکنی که استرس داریو هی میگی نمیدونم نمیدونم.....اولا دوستی های قبل ازدواج توصیه نمیشه اما از این مساله میگذریم.قبل از هرچیز میخوام بدونی احساستو کاملا درک میکنم چون با همه اینها رو به رو شدم اذیت شدم و حالا تا حد زیادی پشت سر گذاشتم فقط تنها فرقی که با شما دارم اینه که تو الان فرصت داری هم فرصت انتخاب هم امادگی برای رویارویی با شرایطی که مورد پسندت نیست. ولی من زمانی با این ماجرا روبه رو شدم که دیگه انتخابمو کرده بودم. یه چیز خوب بدون به هیچ عنوان به هیچ عنوان فور عوض شدن تغیر کردن ایشون نباش چون هر کس یه روندی تو زندگیش پیش میگیره که یه سری چیزا واسش مهمه و واسه اونا زحمت میکشه وقت میزاره حساسیت نشون میده کاملا شخصی و خود جوش.ماجرای خواستگار شما هم همینه خواسته شما در حدواندازه ای که میخوای جزء اولویتهای ایشون نیست بهش حساس نیست بنابراین وقتی شما ازش میخوای یا حساسیت شما رو میدونه فقط و فقط به علت دوست داشتنت و جلب رضایت شما سعی بر تامین خواستت داره ولی چون این روند برخلاف میلش انجام میشه تلاشش از نظر اون زیاد ولی هنوز خواسته شما تامین نمیشه چون مثلا با خودش میگه من کت شلوار پوشیدم پس خیلی عالی به نظر میرسم دیگه حتی فکر این به ذهنش نمیرسه رنگ کت شلوار با پیراهنش میاد یا آیا نوع کفش ست شده با تیپش.یا مبادا پیراهنم نا منظم ایستاده...... کلا این آقایون عاشق تیپ راحتو بی رردسرن. خلاصه فکر این نباش که بعد ازدواج به مساله پوشش و اداب اجتماعی مورد نظر شما پایبند و حساس شن.شما یه فرض پذیرش ایشون به عنوان همسر 2راه پیش پات داری 1.اینکه حساسیتت رو بیاری پایین خیلی پایین خوبیهاشو که به خاطر داشتن اونا انتخابش کردی و به نظرت منحصر به فرد اومده فراموش نکنی2.در پوشش کمکش کنی اگر دوره عقد داری سعی کن چند ست مورد نظرت و داشته باشیکه بدونه پوشیدن اونها تیپ مناسبی بهش میده و تو زندگی خودتونم که کم کم با نوع خریدی که با هم خواهید داشت به روند مورد پسند خودت نزدیک میشی اوایل مثل یه مادر باید رفتار کنی البته نباید این حس به همسرت منتقل شه.به هرحال کم کم سلایق به هم نزدیک میشه. زن و شوهر واسه جلب هم یگه و از سرعشق به خواسته های هم عمل میکنن.اما ذاتشون تغییر نمیکنه.یه همسرت حترام بزارنزار کسی راجب به اخلق رفتار و پوشش ایشون نظر بده.تا طینت ایشون به همه اشکار شه و قبطه زندگیتو بخورن طولانی شد دوست دارم

  11. 3 کاربر از پست مفید فائزه_م تشکرکرده اند .

    فائزه_م (چهارشنبه 05 مهر 91)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    سلام

    این تاپیکو بخون
    http://www.hamdardi.net/thread-23828.html

    دقیقا مشابه مشکل شماست!!!

    راهنمایی های دوستان تو اون تاپیک حتما کمکتون میکنه.

  13. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (چهارشنبه 05 مهر 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    صبا جان اون تایپیک رو خوندم یکی از دوستام بهم نشونش داد و اصلا بخاطر همون عضو شدم اینجا.. خیلی دوس داشتم باههاش حرف بزنم حتی واسش پست گذاشتم گفت نمیشه اینجا :(
    اون خانوم دوست بودن و در نهایت تمومش کردن.. حالامنم این کارو بکنم یعنی!!

    fm.mohajer گلم.. تایپیکتو خوندم :( آخه چطور حساس نباشم !! :( حس میکنم بعدا جلو فامیل و آشنا خجالت میکشم اگه اونطوری که فکر میکنم برخورد نکنه.. اگه حواسش به لباس و برخورداش نباشه.. با اینکه شاید واسه خیلی از اقواممون مهم نباه این چیزا.. ولی واسه خودم ارزش دارن:( با شخصیت برخورد کردن یه آدمو میتونه واسم ببره بالا وبجاش برعکسش به شدت میاره پایین :(
    از اونور هم میترسم واسه اینچیزا ردش کنم و گیر یه /ادم باشخصیت بیفتم که زیادی مغرور باشه و صد برابر پشیمون شم :(

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم


  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    [size=medium][size=medium]سلام خانومی
    متوجه یک نکته در صحبتهای شما شدم اینکه بعد از دو سال بخاطر حرف دخترخاله تازه متوجه شدی قد خواستگار تون کوتاه هست!!! یعنی در این دو سال خودت متوجه نبودی؟! این مسئله اینرو میرسونه که ظاهر این آقا بطور معمول مورد پسند شما هست منتها شما خیلی به نظر و فکر دیگران بیشتر از نظر خودت اهمیت میدی!
    ظاهر درست شدنی هست ولی اخلاق نه! اگه واقعا به اخلاقش آشنا هستی میتونی با مهربونی ظاهرش رو هم مطابق میلت درست کنی ولی نه با غرولند کردن و گیر دادن های پی در پی!
    اگه از اول از ایشان خوشتون نمی اومد و در هیچ حالتی دوستش نداشتی این بحثش جداست ولی خودت میگی موقع هایی که به خودش میرسه دوستش داری و در طی 2 سال هم متوجه قد نه چندان بلندش هم نبودی پس مشکلل شما بیشتر دهن بین بودن شماست وقتی این آقا به خودش برسه مورد قبول شماست و اخلاقش هم که خوبه چرا میخوای بی جهت به خودت استرس بدی؟
    [/size][/size]

  17. 3 کاربر از پست مفید سارا@ تشکرکرده اند .

    سارا@ (جمعه 28 مهر 91)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انسانی حیوان صفت شده ام
    توسط ستار العیوب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 01:25
  2. من دیوانه وار تشنهء نوازشم...
    توسط matin_female_1988 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 23:58
  3. +دیوانه در عشقش شدم
    توسط dani در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 04 مهر 88, 22:44

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.