باعرض سلام و خسته نباشید خدمت همه همدردی های عزیز.من تازه به جمع صمیمی شما پیوستم.
26 سال دارم و حدودا یکسال و دوماه است ازدواج کرده ام خداروشکر همسرم مرد خوبی است و بسیار همدیگرو دوست داریمراستش مشکل اصلی من پرتوقع بودن خانواده همسرمه.من کارمند هستم وعلاوه بر اون خداوند در زمینه هنر خیاطی استعداد زیادی به من داده بنابراین بعدازظهرها هم در خونه به این امر مشغولم و مشترییهای زیادی دارم. اینطوری بسیار از زندگیم راصیم و احساس میکنم وقتم بیهوده هدر نمیره.اما خانواده همسرم توقع دارند من هرروز به منزل اونها برم و وقتم رو با دورهم نشستن و صحبت کردن بگذرونم من نمیگم کار اونها اشتباهه اما مشغله من زیاده و نمیتونم بیشتر از هفته ای یک یادوبار به منزل اونها برم. شاید بگید خوب دلیلش اینه که اونها تورو دوست دارند.شاید اینطور باشه اما خانواده ایشون توقع دارند من درطول هفته به همه اعضای خانواده به طور جداگونه زنگ بزنم،به برادرشوهرهام،خواهرشوهرم،ش اید باورتون نشه حتی داییها و خاله های شوهرم،مادربزرگشون،و....البت ه من بک روز درمیون برای احوالپرسی به منزل مادرشوهرم زنگ میزنم،به خواهرشوهرم هم هفته ای یکبار.درطی این یکسال و دوماه هرچی سعی کردم خونواده همسرم رو قانع کنم که من برای اینجور کارها وقت ندارم بازهم مرتب ازمن گلایه میکنند که....یه توضیح بدم که جاری من که قبل از من ازدواج کرده خونه داره و وقتش آزادتر از منه و تقریبا توقعات اونها رو برآورده میکنه و به نظرم اونها تاحدی من رو با ایشون مقایسه میکنند. لطفا من رو راهنمایی کنید تا چطور از دست گلایه های خانواده همسرم راحت بشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)