با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات.
دوست عزیز تقریبا من در شرایط مشابه شما قرار گرفتم. من وقتی دیپلمم را گرفتم اصلا حوصله درس خواندن را نداشتم و به خاطر مشکلات خانوادگی افسردگی گرفته بودم. من در تمام دوره های تحصیلم بجز سالهای آخز شاگرد ممتاز بودم. پس کلی از من انتظار داشتن که کنکور بدهم و رشته خوبی قبول شوم و به نوعی بتوانم به خانواده ام کمک کنم ولی نشد. با فشارهای زیادی مواجه شدم همه میگفتن چی شده
که این با همه نمرات خوب دیگه درس نمیخونه؟! حتما عاشق شده یا مریضی گرفته و .... من هم به خاطر فشارهای پیش آمده تصمیم گرفتم که به حوزه بروم با این هدف که هم سرگرم باشم و لیسانس بگیرم و کارم هم تا حدی تضمین شده باشد. ثبت نام کردم و ارهای مربوطه انجام شد و قبول هم شدم ولی شبها خوابم نمی برد. من آدم مذهبی هستم ولی معمولی ام اندازه حوزوی ها مذهبی نیستم. هی میگفتم
حالا چکار کنم؟ آهنگ گوش ندم؟ حجاب زیادی داشته باشم؟ باید با یک طلبه ازدواج کنم و هزاران فکر و خیال دیگه ولی چاره ای نبود و من راهی حوزه شدم. روز دوم انصراف دادم. چرا؟ چون با علاقه نرفته بودم نتونستم بمونم. اصلا فضاشو دوست نداشتم دلم میخواست دانشگاه برم تا حوزه.
سعی میکنم مختصر بگم. از اونجا انصراف دادم و رهی دانشگاه پیام نور شدم و رشته روان شناسی تحصیل میکنم و خییییییلی خوشحالم از اینکه اونجا نموندم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که راهمو پیدا کردم چون واقعا اذیت بودم. کلا اعتماد بنفسم کم شده بود با رفتن به حوزه و فکر و خیالاتش خیلی بدتر شدم به طور که پنهان میکردم از همه ک میخوام برم حوزه.
سرتونو درد نیارم حوزه خیلی خوبه ولی برای کسی که با علاقه درونی به اونجا بره. من کاملا شما رو درک میکنم و میدونم چی میگید. شرایط خونوادگی شما هم مثل من مناسب نیست و این خودش روی اعتماد بنفس شما تأثیر میذاره پس دنبال چیزی برید که علاقتون هست و باهاش اعتماد بنفس بگیرید.
به نظر من شما در کنار درستون چه حوزه باشه یا درس دیگه یک حرفه یاد بگیرید و اونو به عنوان شغلتون بپذیرید. درستونو به خاطر علاقتون بخونید و بالارفتن تحصیلات و شغلتونو به خاطر کسب درآمد و تشکیل خانواده بپذیرید.
حرف برای گفتن زیاد دارم بعدا میام مجدد بقیه نظراتمو میگم.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)