به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 مهر 94 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عاشق دختری که احساس میکنم به من علاقه داره شدم ولی انکار میکنه

    سلام دوستان.
    اسم من آرمان هست و 22 سالمه و حدود یکسال هست که از یکی از دانشگاه های
    کشور قبرس بدلیل عدم تسلط به زبان انگلیسی و مشکلات روحی انصراف دادم. پس
    از بازگشت تصمیم گرفتم که زبان انگلیسیم رو تقویت کنم و به کلاس زبان برم
    که مشکل خاصی نبود تا اینکه احساس کردم (درست یا غلط) که یکی از دخترهای
    کلاسمون که شاید یکی دو سال از من کوچیکتر باشه از من خوشش میاد. البته
    این رو بگم که من آدم زیاد اجتماعی نیستم و کمی خجالتی هستم و با این
    دختر خانم بجز مسائل درسی راجع به هیچ چیز دیگه ای صحبت نمیکردم.

    احساس میکردم که رفتار این دختر خانم با من نسبت به بقیه بچه های کلاس
    یکم فرق میکنه و یکم به من توجه و محبت داره. ولی با اینحال ذهنم رو
    درگیر این موضوع نمیکردم تا این که روز آخر کلاس و بعد امتحان پایان ترم
    تابستون، کلاس رو زودتر از بقیه ترک کردم و وقتی با معلم خداحافظی کردم
    ایشون بجای معلم با من خداحافظی کرد. اینجا بود که ذهنم خیلی درگیر شد و
    چند شب نتونستم درست بخوابم و دچار بی اشتهایی و بی قراری (البته از نوع
    قابل کنترلش) شدم تا جایی که مادرم به من شک کرد ولی من موضوع رو کامل به
    مادرم نگفتم و سعی کردم که زیاد تابلو نشه.

    خودم رو به این شکل توجیه میکردم و دلداری میدادم که هر دختر خوشگلی که
    به تو یکم محبت کرد دلیل نمیشه که تو فورا بی جنبه
    بازی
    در بیاری و عاشقش بشی. ولی در نهایت نتونستم و تصمیم گرفتم که خیال خودم
    رو راحت کنم و بهش زنگ بزنم و این موضوع رو بهش بگم تا ببینم که واقعا از
    من خوشش میومده یا اینکه من اینجوری فکر میکردم و از اونجایی که شمارش رو
    نداشتم به آموزشگاه زنگ زدم ولی اونا بعد کلی معطل کردن گفتن که نمیتونیم
    شماره مردم رو بهت بدیم و من تصمیم گرفتم که به دروغ بهشون بگم که کتابم
    دستش مونده و خودتون بهش زنگ بزنید و بگید که به من زنگ بزنه.

    بالاخره همون روز بهم زنگ زد ولی من حواسم نبود که خودشه و صدام هم یکم
    گرفته بود بخاطر همین تا گفتم الو هول شد و قطع کرد و گوشیشو خاموش کرد.
    من هم بهش اس ام اس دادم و ازش عذرخواهی کردم و موضوع رو بهش گفتم ولی
    اونروز جوابی نداد و فرداش گفت که من به این خاطر زنگ زدم که به آموزشگاه
    گفته بودی کتابت دستم مونده و اگه میخوای چیز دیگه ای بگی بهتره دربارش
    صحبت نکنیم.

    کلا سه بار بیشتر جواب نداد و هر دفعه هم جوابهای مبهم و دوپهلو میداد و
    بعد اینکه بهش گفتم اگه احساس ناراحتی و مزاحمت میکنه و از من خوشش
    نمیومده بگه تا این موضوع رو تموم کنم، بهم پیام داد که لطفا دیگه به من
    اس ام اس نزن. که من هم هیچ جوابی ندادم.

    الان یک هفته گذشته ولی هنوز نمیتونم فراموشش کنم و همش بهش فکر میکنم و
    نمیدونم که آیا از من خوشش میاد و بخاطر اینکه این موضوع رو بی مقدمه و
    خیلی جدی بهش گفتم شکه شده و بخاطر شرم و حیای دخترونه این موضوع رو
    پنهان میکنه یا اینکه واقعا از من اصلا خوشش نمیاد.

    دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنید و خودتون رو در همچین موقعیتی تصور
    کنین و بهم بگید که آیا کار درستیه که حالا بعد یه هفته، دوباره بهش پیام
    بدم و این موضوع رو جور دیگه ای باهاش در میون بذارم و اگه بخوام این کار
    رو بکنم باید چجوری حرفمو بزنم و رفع سو تفاهم کنم؟

    ویرایش توسط arman1 : شنبه 04 مهر 94 در ساعت 12:21


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.