-
سنتی هم ترسناکه از کجا معلوم انتخابت درست باشه بعد از یه مدتی دلشو میزنی باید انقدر بگردی تا کسی رو پیدا کنی که تنوع طلب نباشه خیلیها زیر بار تعهد هم میرند باز هم سر و گوششون میجنبه فکر میکنند خیلی زرنگند:97: به هر دلیل مسخره ای رهات میکنند.:47: منم خیلی میترسم مخصوصا چون خودمو کامل و همه چی تموم نمیدونم فکر میکنم نمیتونم کسی رو خوشبخت کنم . اول از همه باید رو خودت کار کنی بعد عاشق بشی ! ولی فرقی نمیکنه هر چه قدرم زیبا باشی ممکنه خیانت کنن بهت :47:
از هر چی مییترسی برات اتفاق می افته باید خوش بین باشید اصلا بهش فکر نکنید . :310:
- - - Updated - - -
گفتم باید انقدر بگردی الان میان میگند گشتم نبود نگرد نیست ! :311:
دخترا که نمیتونند بگردند بعدشم شناختن آدما خیلی سخته اگر مثل من ساده و زود باور باشی که بیچاره ای و کلاه سرت رفته !
-
سلام مرجان جان خوبی؟ خوشی؟
ببین منم مثل تو بودم!!! :دی
ولی توصیه های دوستان همش درسته و منم موافقم.
می گم دیگه مشکلات را نخون.برو سراغ قسمت های خوب. مثل تاپیک طرز تهیه منوی عاشقانه و خاطرات عاشقانه من و همسرم و ...
راستی صبوری بهم یه وبلاگ در مورد خواستگاری معرفی کرده خیلی جالبه.
http://khastegaran.blog.ir/خواستگاران
نمی دونی همین چند وقت پیش دیگه از خواستگار و.... حالم به هم می خوردا.ولی بعضی مطالب این وبلاگ را خوندم.دیدم می تونه آدم از خواستگاری صرف نظر از هر نتیجه ای لذت ببره و بعدا براش می تونه خاطره بشه.
منم دیگه می خوام به دید خاطره و ... به خواستگاری نگاه کنم و خودم را اذیت نکنم.به خودم می گم فردا وقتی مامان شدم همه خاطراتم را برای دختر دم بختم تعریف می کنم!!! و البته بهش می گم که به باباش نگه ها!!! (چون ممکنه غیرتی بشه و فکر کنه من تو ذهنم علاقه ای مونده باشه و...) :دی :311:
این پست هم دوست داشتی بخون.اون دختر خانم هم از دیدن وضع جامعه از ازدواج می ترسید!!!
http://www.hamdardi.net/thread-32479.html#post321658 ( من از ازدواج کردن میترسم...)
راستی آقای معاون کلانتر درست می گن. ما می تونیم سیاست های زندگی مشترک را از تجربه های دیگران یاد بگیریم و این باعث بشه که زندگی ما اتفاقا خیلی هم بهتر بشه!!! نه این که همون زندگی برامون پیش بیاد!
مطمئنم تو می تونی با به کارگیری تجربه هایی که رایگان بدست آوردی زندگی عاشقانه ای داشته باشی و همسرت عاشقت بمونه!
- - - Updated - - -
-
من حس میکردم که دارند خیلی سخت گیری میکنند و برای اینکه جلوی خیانت رو بگیرند طوری معیارهاشون رو در نظر میگیرند که مردی که مد نظرشونه یا باید اصلا نیاز جنسی و عاطفی در وجودش شکل نگرفته باشه یا باید یک دروغگو باشه وگرنه پسری هم که در اون حد پاک باشه خیلی کم پیدا میشه
(نمیگم اینطوری معیار داشتند فقط این حس به من القا میشد و درنهایت خودشون عنوان کردند که این طور نیست و...)
آقای معاون کلانتر شما واقعا انتظار دارید که این خانم با خواندن این نوشته شما استرسش برطرف شود؟ فکر نمی کنید نقض قرض می کنید؟ شما مردها واقعا می خواهید چه چیزی را به ما بفهمانید ؟ نگرش کهنه مردسالاری را ؟ که مرد بودن را به این کارها می داند ؟ شما دارید به نصف جامعه توهین می کنید و آنها را ناپاک و آلوده می خوانید. آن وقت انتظار دارید نگرانی مرجان خانم با این القائات برطرف شود ؟
اولا من راضی نبودم که اسم من را در این تاپیک بیاورید و این رویه اصلا معمول نیست. هر کس می خواهد به کسی اشاره کند و اظهار نظرهای این چنینی بکند غیر مستقیم بیان می کند و اسم نمی آورد. شما اگر بحثی دارید در تاپیک خود من عنوان کنید.
-
ببینین این که ما مشکلات بقیه رو نخونیمم و فکر کنیم همه ی زن و شوهرا دارن به خوبی و خوشی و با یه عشق تمام عیار زندگی می کنند در حقیقت خودمونو گرفتار توهم کردیم.
اما چیزی که همدردی به آدم خوب یاد میده اینه که قبل از ازدواج چشماتو خوب وا کن و بعد از ازدواج چشماتو کمی روی هم بگذار.
در حقیقت اگه شما قبل از ازدواج به شناخت کاملا طرف مقابل بپردازید و این شناخت تحت نظر خانواده ها و مخصوصا یک مشاور ماهر باشه احتمال شکست ازدواجتون بسیار کم خواهد شد.
خیلی از این افرادی که به مشکل خیانت یا بد دهنی و مسائل دیگه برخوردن، می تونستن قبل از ازدواج متوجه وجود زمینه این اتفاقات تو شخصیت طرف مقابل بشن اما واقعا اونجور که باید چشماشونو باز نکردن. با ازدواجشون احساسی برخورد کردن و با خودشون گفتن بریم زیر یک سقف با عشق مشکلو حل می کنیم(بزرگترین اشتباه). یا مثلا فکر کردن چون 100 سکه مهریه دارن پس هیچ مشکلی پیش نمیاد و خیلی موارد دیگه که متاسفانه عکس قضیه اتفاق افتاد واسشون .پس شما هم نیازی نیست اصلا نگران باشی اگه قدم های خودتو درست برداری.
-
سلام دوست عزیز .شما اشتباه متوجه شدی قرار نیست اگر مااینجا مشکلی رو مطرح می کنیم روزهای خوش نداشته باشیم.ما فقط برای مطرخ کردن مشکلاتمون و حل اونها اینجا می یایم.خیلی مسخره است که من مثلاتوی انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر از تفاهمات و خوشبختی ولذت های زندگی حرف بزنم . پس شما باید جایگاه هر چیزی رو درک کنید وبراساس اون قضاوت کنید . زندگی زناشویی تکامل و لذت هایی به شما می دهکه هیج وقت توی دنیای تجرد اونو تجربه نمی کنی.
برات ارزوی خوشبختی می کنم.
-
مرسی از همه دوستان بابت نظرات و راهنمایی های گرانقدر:72:
واقعا از همتون ممنونم و مطالب شما رو قبول دارم ولی واقعا نمیشه با یه دیدگاه جلو رفت
البته ناشکری نباید کرد من وقتی تاپیک های مشکل دار رو میخوندم سعی می کردم توی نوشته ها به دنبال راهکار مناسب هم باشم راهکاری که خصوصا نویسنده تاپیک عنوان کرده و ازش نتیجه گرفته
و نه فقط یه راه حل
مثلا وقتی خانمی نوشته بود که همسرش به دیدن فیلم های پورنو اعتیاد داره چندین راه حل رو خوندم یکی از راه حل ها که نتیجه خوبی هم گرفته بود کاملا عامیانه مطرح کرده بود ولی من متقاعد نشدم!
نوشته های بعدی رو خوندم که از بعد روانشناسی همون راه حل تحلیل شده بود و بسیار از خوندنش لذت بردم و سعی کردم راه حل رو آویزه گوشم بکنم (هرچند که همیشه ته دلم از خدا می خواستم که هیچ وقت این راه حل به کارم نیاد:323:)
یا در رابطه با خیانت من همیشه فکر می کردم فقط مردایی که از لحاظ جنسی مشکل دارن سراغ خیانت میرن و به خیال خودم اکثر آقایون جامعه فعلی رو جزو این دسته قرار می دادم (به دلیل همه گیر شدن این مسئله) ولی با خوندن چندین مورد به این نتیجه رسیدم که درصد کمی از این آقایون مشکل جنسی دارن و بیشترشون به دلیل قصور از سمت همسرشون سراغ این راه رفتن (البته من کار اونها رو توجیه نمی کنم و معتقدم هر مشکلی باید از راه خودش حل بشه)
از نظر من خیانت ، مصداق فردی هست که خودش یه ماشین توی پارکینگش داره ولی میره ماشین مردم رو می دزده (چه دلیلی داره) و البته داشتن دو تاماشین مشکلی نداره به شرطی که از راه درست باشه یعنی به طور قانونی خریداری بشه (مثل ازدواج موقت) که مطمئنا مناسب همه نیست بلکه شخصی که واقعا نیاز داره و ماشین اول پاسخگوی نیازهاش نیست یا به هر دلیلی نمیتونه ازش بهره ببره (مثل مردی که به دلیل بیماری همسرش و عدم توانایی دچار کمبود جنسی شده)
یا مثلا دخالت خانواده شوهر و یا وابستگی پسر به خانوادش، واقعا نمیدونستم برای حل این مشکل چه باید کرد! که از تاپیک های دوستان استفاده کردم و متوجه شدم نیاز به صبوری و سیاست زنانه داره
یا تاپیک خانم های متاهل در خصوص رفتار جراتمندانه خیلی تاپیک مفیدی بود
همه مواردی که بالا عنوان کردم در کنار مسائل تلخی که مطرح شده بود ( گاهی واقعا اشکم از خوندنشون سرازیر می شد و مدتها ذهنم درگیر صاحب تاپیک بود) درس های زیادی داشت که خیلی به من کمک کرد
حداقل حالا راه حل بسیاری از مشکلات زندگی مشترک رو میدونم که باید با درایت در زندگی اونها رو به کار بگیرم
آقای فرهنگ که فرمودین خودمو جای طرف نذارم بهم حق بدین میدونم کار درستی نمی کنم ولی این فقط مشکل من نیست اکثر آقایون هم پیش از این تاپیک زدن و ابراز نگرانی کردن
آقای omid65 منم مثل شما سعی میکنم از تاپیک ها استفاده مفید داشته باشم و البته تاپیک های عاشقانه رو هم مطالعه می کنم
هیچ وقت یادم نمیره وقتی تاپیک خاطرات عاشقانه رو خوندم که خاطرات زیادی از زوجین رو شامل می شد واقعا برام جای تعجب داشت از اینهمه عشق زوجین به همدیگه و به حالشون غبطه می خوردم همون لحظه از خدا خواستم به همون اندازه مهر و محبت بین من و همسر آیندم ایجاد کنه
مصباح الهدی جان پس شما هم قبلا مشکل منو داشتی خیالم راحت شد فکر می کردم من خیلی حساسم و دغدغه ذهنی دارم
لینک هایی که معرفی کردی رو حتما میخونم و مرسی از راهنماییت:72:
آقای معاون کلانتر صحبت های شما رو کاملا قبول دارم و به یه سری نکته هاش هم قبلا دست پیدا کردم نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه وقتی ذهنم درگیر مسئله ای میشه تمامی جوانب رو می سنجم و ذهن تحلیل گری دارم که خیلی خوب هر مسئله ای رو تحلیل میکنم
من وقتی تاپیک ها رو میخونم فقط گوینده رو در نظر نمی گیرم و همیشه باور دارم که توی مشکلات زندگی هر دو طرف مقصر هستن
اگر مردی خیانت میکنه حتما خانومش هم مقصر بوده پس هیچ اتفاقی در این دنیا بی علت نیست ولی چون توی تصمیم گیری آدم دقیقی هستم میخوام همه جوانب رو بسنجم
برای نمونه همین چند وقته پیش خواستگاری پیش اومده که از لحاظ مالی موقعیت خوبی داره و البته ماشین مدل بالایی هم داره باور کنید اولین نکته ای که به ذهنم خطور کرد اینه که این آقا حتما دوست دختر داره:54: هرچند که ایشون هیچ ارثی بهش نرسیده بلکه تمام ثروتش به خاطر تلاش خودشه ولی متاسفانه چون نمونه های مخرب توی جامعه زیاده بنابراین ما این مسئله رو به همه جامعه تعمیم میدیم
ولی این دغدغه های من شاید به این خاطره که حس می کنم ممکنه در زندگی کم بیارم و نتونم مقاومت کنم
تمامی راه حل ها رو میدونم ولی فکر می کنم آدم وقتی درگیر مشکلی میشه در حالی که راه حل رو میدونه ولی ذهنش انقدر درگیره که به مغزش خطور نمی کنه و قدرت عملش کمتر میشه
-
سلام دوستان
سلام مرجان جان
دختر قرار نیست همسرت خیانت کنه کی گفته اون بنده خدا خیانت می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. پیش داوری نکن این گونه پیش داوری ها و قضاوت ها داغونت می کنه:81:
من به شخصه از وقتی به سایت آمدم تغییرات مهمی در نگرشم به مشکلات ،سختیها، زندگی و ازدواج ایجاد شده .
دیگه نه خود خوری دارم نه ناراحت می شوم.
بلکه انسانهای از جنس خودم را می بینم که مشکلات و گرفتاریهای بس بزرگتر از من دارند و در تلاش و تکاپو برای حل کردن مشکل خود هستند
البته منکر نمی شوم در زمان خواندن بعضی از مطالب خیانت شدیداً ناراحت می شوم ولی آن اتفاق دیگر قرار نیست برای من پیش بیاید چرا که در همین سایت متوجه شدم چه چیزهای منجر به خیانت می شود.
اعتماد به نفس ، عزت نفس و انتخاب صحیح در زمان ازدواج و بعد هم در زندگی، زنانگی محبت و گذشت و از همه مهمتر توکل به خدا ،همه مشکلات را حل می کنه.
عزیزم تصویری که تو توی ذهنت برای زندگی آیندت می سازی تحقیق پیدا می کنه و زمان زیادی طول نمی کشه که در اون زندگی خواهی بود پس تصویر ذهنیتو بر پایه عشق و محبت بچین و از افکار مزاحم جلوگیری کن. مطالب را بخون فقط برای کسب تجربه و سعی کن احساس رو درگیر نکنی
من از وقتی به سایت آمدم برعکس تو احساس نیاز به ازدواج پیدا کردم و الانم سخت در تلاش برای پیدا کردن گزینه مناسب هستم:311::311::311:
موفق باشید.:72:
-
میس مرجان ببین من یه چیزی می خواستم بگویم. ببین من چند ساله توی این تالار می یام. به یه نکته ای برخوردم : خیلی وقت ها در شخصیت کسانی که مشکلات زناشویی داشتند و از شوهرشان شکایت داشتند نکاتی می دیدم . ببین من اظهار نظری نمی کنم فقط ماجراهایی که توی ذهنم مانده و حتی نمی دانم نام کاربر یا زمان تاپیک کی بود برایت می گویم :
خانمی بود که با خانواده عجیبی وصلت کرده بود. شوهرش مدام چاقوکشی می کرد و مدام با چاقو تهدید می کرد. یکبار کسی به او تذکر داده بود زده بود دندانش را شکسته بود. مدام فحش های ناموسی و حرف های عجیب و غریبی که من ندیدم آدم عادی بزند. می دانم گفتن این حرف درست نیست اما باید برای روشن شدن قضیه بگویم : مادرشوهرش مدام او را فاحشه و روسپی خطاب می کرد و حرف های دیگری که می ترسم اگر بگویم به من اعتراض شود. این مرد علاوه بر چاقو کشی و کتک کاری و حرف های منافی عفت از هر راه دیگری درصدد آزار بود. حالا دقیقا یادم نیست. اما به هر حال خودش می خواست از زن جدا شود. اما خانم می گفت : دوستش دارم. نمی دانم چرا اما دوستش دارم و جدایی برایم سخت است.
خانمی بود که همسرش تحصیکرده بود. اما او را توی خانه حبس کرده بود و مثل یک کنیز با او رفتار می کرد و حق نداشت پایش را از در خانه بیرون بگذارد. حالا این خانم کاملا سنتی و مذهبی بود و سنتی ازدواج کرده بود. شوهرش روزی چندبار کتکش می زد. می گفت از چند روز بعد از عروسی کتک هایش شروع شده است به بهانه هایی مثل صبح زود از خواب بیدار نشدن یا اینکه نوک روسری اش از زیر چادر نمایان شده بود. حتی یکبار کارش به بیمارستان کشیده بود. سالها این وضع ادامه داشت. اما زن هیچ اعتراضی حتی کلامی نمی کرد. حتی زیر دست مرد می ایستاد تا کتکش بزند و حتی ناله هم نمی کرد. هیچ کلمه ای هم برای اعتراض نمی گفت.
و همه ماجراهای دیگر هم شبیه به همین است. حالا نظر خودت چیست ؟
-
نوپو،می خوای بگی از خودتونه که بر خودتونه؟
-
نه آقای فرهنگ چون این سرزنش و سرکوفت است و من اهل این کار نیستم. می خوام کسی که این ماجراها را می خواند بداند که نقطه ضعف خانم ها چیست. یعنی چه خصوصیتی در خانم ها هست که باعث می شود این اتفاق های ناگوار برایشان بیافتد. یک چیزی مثل واکسینه کردن. می خوام به جای احساسی اظهار نظر کردن یا قضاوت کردن ، یک دید کارشناسی نسبت به کسانی که مشکل پیدا می کنند داشته باشیم. درست مثل یک دانشجوی پزشکی که فکر می کند چه اشکالی در بدن بیمار باعث شده به بیماری مبتلا شود و نیز فکر می کند چه عاملی باعث می شود که بعضی ها مقاومتر باشند و سلامت بدانند.
در ثانی همه این عوامل فردی نیست. اشکالاتی در طرز فکر جامعه ما وجود دارد که البته چون اینجا روانشناسی است جای مطرح کردنش نیست. فقط یک مثال می زنم : چرا یک پدر با نفوذ و مقام ، فقط برای اینکه مقامش حفظ شود و یا فقط برای اینکه دهن همه مردم را بسته نگه دارد حاضر است فلاکت دخترش را تماشا کند و به او بگوید تحمل کن و بدان اگر به جز این باشد هیچ حمایتی از تو نمی کنم و باید گوشه خیابان بروی ؟