چگونه تسلط بر خودم داشته باشم؟
سلام
من خیلی وقتها تصمیم می گیرم ولی نمی تونم عملی کنم.
مثلا تصمیم می گیرم که یک روشی را در رفتارم با دیگران در پیش بگیرم ولی بعد نگاه می کنم می بینم مدام دارم اونو نقض می کنم.
چرا من تسلط بر خودم ندارم؟
چیکار کنم که وقتی تصمیم می گیرم با همکارام جدی و بی تفاوت رفتار کنم ولی باز وقتی فرداش میرم سرکار و اونا رو می بینم رفتارم میشه همون رفتار همیشه. صمیمانه و مهربان. گاهی شوخی هم می کنیم.
اگه تصمیم بگیرم با افراد خانواده ام منفعلانه رفتار نکنم، باز فرداش می بینم همون رفتار رو پیش گرفته ام و نتونستم تصمیم خودمو عملی کنم و جرات مندانه رفتار کنم.
اگه تصمیم بگیرم کارهای عقب مونده ام رو انجام بدم و کمتر وقتمو با تلویزیون و اینترنت و... هدر بدم باز یه دفعه نگاه می کنم می بینم یه روز دیگه هم گذشت و من برنامه هامو عملی نکرده ام.
آخه من چه مشکلی دارم؟
آیا اراده ندارم؟
اراده از کجا میاد که من ندارم؟
برای بعضی از این موارد بالا که گفتم، گاهی یه دلایلی به ذهنم میرسه
مثلا فکر می کنم چون محبت تو زندگیم نمی بینم، با افراد غریبه صمیمی می شم. ولی خودم واقعا دوست دارم توی محیطهای کار جدی و رسمی باشم.
اصلا به نظر شما خانمها و آقایون!
اگه یه دختر مجرد 34 ساله توی زندگیش هیچکس بهش محبت نکنه ، پدر و مادرش بهش محبت نکنند. روزها در پی هم بیان و برن و هیچکسی نباشه که حتی اسمشو با مهربونی صدا بزنه باید این نیاز به محبت رو چجوری در خودش نابود کنه؟ که از شرش خلاص بشه؟
حتما خیلی ها میگن خودت رو با کارهایی که بهشون علاقه داری مشغول کن و با دوستات وقت بگذرون و سعی کن شاد باشی و از این حرفها
ولی این چیزا که جای محبت رو نمیگیره.
مثل اینکه یکی روزهاست که گرسنه است و غذایی نخورده، مدام بهش بگن برو آب بخور، آب بخور
آخه این که نمیشه
تو تاپیکهایی که در مورد دخترهای مجرده زیاد خوندم مثل:
http://www.hamdardi.net/thread-32351.html
http://www.hamdardi.net/thread-33829.html
http://www.hamdardi.net/thread-25339.html
و چندین تاپیک مشابه
که زندگی همش ازدواج نیست و ازاین صحبتها.
پس این وسط تکلیف دخترها که خیلی هم احساساتی هستند و نیاز به مهربانی و عطوفت دارند چی میشه؟
پیامبر(ص) هم به محبت بیشتر به فرزند دختر توصیه می کردند و دختران را حتی در دادن هدایا بر پسران مقدم می دانستند و می فرمودند: هر کس دخترش را خوشحال کند مانند آن است که برده ای از نسل حضرت اسماعیل را آزاد ساخته است
خوب وقتی یه دختری هست که خانوادش اصلا به این فکر نمیکنن که باید دوستش داشته باشیم و کسی به این فکر نیست که این بیچاره هم آدمه و احساس دلتنگی میکنه ، باید چیکار کنه؟
