به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    با سلام
    دوستان من 8 ساله ازدواج کردم. از همسرم راضیم. مادر شوهرم بیشتر وقتها منطقی است ولی امان از وقتی که خواهر شوهر بزرگم که بسیار خودخواه و عصبی است حرف غیر منطقی بزند و ما عمل نکنیم مادرشان و سایرین برخوردهاشون عوض میشه. شوهرم میگه چون خواهرم تو زندگی زیاد اذیت شده می خوایم بهش بد نگذره میدونیم بد اخلاقه ولی هیچوقت باهاش مخالفت نکن. عید خواهر شوهرم به ما گفت بیایید تهران ما اونجاییم بعد که رسیدیم گفت دیروز حالم بد بوده الان خوبه و می خوایم بریم شهر اجدادی مون. اگر از روز قبل گفته بود راه ما 8 ساعت کمتر میشد. ما هم نرفتیم (من و همسرم هر دو مخالفت کردیم). جالبیش اینه که اومد و مادرش رو راضی کرد باهاشون بره مثلا ما مهمان بودیم. الان مادرشان با من سرد برخورد می کنند. ای کاش راه حلی پیدا میشد که به فکر کردن وادار شوند...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آذر 91 [ 03:46]
    تاریخ عضویت
    1391-1-30
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    710
    سطح
    14
    Points: 710, Level: 14
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 99 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    سلام نگین عزیز
    من به عنوان کسی که متاهلم و تجربه ی این جور مسائل ها رو پیدا کردم البته در حد 2 سال، نظرم اینه که هیچ راه حلی وجود نداره مگر اینکه شوهرتون به فکر حل این قضیه باشه .شما هر جوری که بخواین اقدام کنین چون از جانب شما صورت میگیره و طرف مقابلتون هم خانواده ی شوهرتون هست حساسیت زیاد میشه و ممکنه خواهر شوهرتون بیشتر واکنش نشون بده.
    خواهر شوهرتون همون شهری زندگی میکنند که شما هستید؟
    مشکل خواهر شوهرتون ، شما در جریان هستید؟

  3. 2 کاربر از پست مفید advent تشکرکرده اند .

    advent (شنبه 16 اردیبهشت 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    سلام advent عزیز
    ممنون از پاسخ گویی تان
    نه خوشبختانه راهمان دوره ولی از دور هم سیگنال میده.
    مشکل خواهر شوهرم رو میگن رفتارهای بد خانواده شوهرشه و اینکه زود ازدواج کرده و اونا اذیتش کردن هرچند با شناختی که من دارم غیر ممکنه این شخص حاضر جواب در برابرشون کم آورده باشه.
    همسر من در چنین موقعیتهایی اول نظرش رو میده بعد با من صحبت میکنه بنابراین تا نظرش رو نداده مجبورم نظرم رو بگم...

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آذر 91 [ 03:46]
    تاریخ عضویت
    1391-1-30
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    710
    سطح
    14
    Points: 710, Level: 14
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 99 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    سلام نگین جان

    مدارا ، مدارا ، مدارا

    به سه دلیل

    دلیل اول : وقتی شما یک چهره مهربان و مدارا کننده از خودت نشون بدی اولا که در خانواده محبوب میشی و حتی جلوی خواهر شوهرت محبوب میشی و اون نا خود آگاه در رفتارش نسبت به تو ملایمت بیشتری نشون میده و ثانیا با این کارت توپ رو همیشه در زمین اونا نگه میداری و کسی چیزی نخواهد داشت که به شما خرده بگیره و ثالثا اینکه بعد از مدتی خانواده دلشون برای مظلومیتت میسوزه و کم کم در مقابل درخواستهای غیر منطقی اون موضع میگیرن و باعث میشه خود اونا از تو محافظت کنن

    دلیل دوم : وقتی کسی زیاد اعتراض میکنه خود به خود اعتراضش بی ارزش میشه و به مرور زمان دیگه کسی بهش توجه نمیکنه ، برعکس کسی که همیشه آرام هست اگر یک وقت اعتراض کنه همه توجه ها به سمت اون جلب میشه و خیلی تاثیر بیشتری نسبت به فرد همیشه اعتراض کننده داره . بنا بر این سعی کن با مدارا ارزش کلام و اعتراضت رو محفوظ بداری و در جایی که فکر میکنی واقعا ارزشش رو داره استفاده کنی که در این صورت اعتراضت خیلی خریدار خواهد داشت

    دلیل سوم و از همه مهمتر : خداوند در قرآن میفرماید " زمانی که انسانهای نادان مخاطب شما شدند با آنها با آرامش و مدارا رفتار کنید و حرف زیبا بزنید " و برای عمل کردن به این دستور هم تاثیرات مهمی قرار داده
    سکوت کردن در مقابل ظلمی که نمیتونی تغییرش بدی اینقدر تاثیر داره که خدا سریع به یاری مظلوم میاد و کاری میکنه ظالم رو حتما یا پشیمون میکنه و یا ناکارش میکنه ! . برای همین هست که اولیای خدا وقتی میخوان از یک ظالم انتقام سختی بگیرن سکوت میکنن و اون رو به خدا میسپارن
    این مطلبی هست که خودم بارها و بارها در زندگیم تجربه کردم
    البته تعبیر ظالم شاید مناسب اینجا نباشه و اون بنده خدا شاید از لحاظ عصبی و .... مشکل داشته باشه و این کارهای اشتباه رو نه از سر کینه و عداوت انجام میده

    البته میدونم که مدارا در چنین شرایطی خیلی سخت هست ولی این رو به یاد داشته باش که معمولا هر کس در زندگی خودش مشکلات خاص خودش رو داره و با سعی و تلاش هست که میتونه اون سختی ها رو وسیله رشد و پیشرفت خودش قرار بده

    موفق باشید

  6. 5 کاربر از پست مفید advent تشکرکرده اند .

    advent (جمعه 17 آذر 91)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    سلام
    ممکنه بیشتر مثال بزنی ؟

    دقیقا جاهایی که فکر میکنی واقعا شما برده در نظر گرفته شدی..

    چون این نمونه خیلی پیش و پا افتاده بود و کسی که باید این وسط ناراحت بشه همسرته نه شما.

    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    لطفا این تاپیک رو مطالعه کن دوست عزیز

    تاپیک یک

    بهتر است که رفتار جراتمندانه از خود نشان بدهی و همیشه قاطع باشی ...در ضمن بهتره که نسبت به رفتارها خیلی ریز بین نباشید و اهمیت خاصی ندهید چون مهم خود شمایید که هر طور که دوست دارید راه زندگیتان را پیش ببرید، البته خیلی با احترام باشید ...

  9. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (شنبه 16 اردیبهشت 91)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    با سلام و تشکر از صحبت های خوبتون
    مریم جان مشکل اینه که همسر من هم با خودخواهی های ایشان مخالفه ولی خیلی وقتها کوتاه میاد.
    در مورد مثالهای دیگر: ما پارسال یک مسافرت رفتیم قبلش اونا خونه ما بودن و از اونجا رفتیم. وسط راه اومد به من گفت چرا کالسکه بچت رو برای بچه من نیاوردی گفتم خوب من داشتم وسایل رو جمع میکردم خودتون می آوردید. با لحن بسیار بد بهم گفت مگه میشه؟ تو صاحبخونه بودی و باید یادت بمونه!(من دیگه چیزی نگفتم)
    رفتیم برای شب خونه گرفتیم. همه خسته بودند ایشان گفتند بهتره کالباس و سیب زمینی و ... بگیریم الویه درست کنیم من گفتم حالا که قراره کالباس بگیریم خوب کمی بیشتر بگیریم و همون رو بخوریم الویه درست کردنش دنگ و فنگ داره. با لحن بسیار بدی گفت عروسای ما یک از یک تنبل ترن اصلا تو برو بشین خودم درست میکنم (چون تازه از خونه ما اومده بودیم و هیچکدام دست به سیاه و سفید نزده بودن خیلی زورم اومد ولی این مورد رو هم چیزی نگفتم) بعد شوهرم گفت آره یه چیز راحت تر باشه بهتره ایشان گفت تو دیگه بشین سر جات زن ذلیل!
    من دیگه تحمل ادامه این سفر رو نداشتم و ایشان هم انگار نه انگار از تمام حرفایی که زده بود میگفت داره خوش میگذره چند روز بیشتر بمونیم من هم که بچم مریض بود و اذیت میکرد به اون بهونه برگشتیم. دوباره چند روز موندن خونه ما وقتی می خواستن برن خونشون میگفتن بیاید شما هم بریم خونه ما(که در شهر دیگس ) من گفتم ممنون من خانوادم پس فردا قراره بیان اینجا و نمیتونیم بیایم ولی ایشان دست بردار نبود و با لحن تحکم آمیز از شوهر من میخواست که بریم. به شوهرم گفتم واقعا میخوای بریم گفت تا حدی که بتونم سعی میکنم خوشحالش کنم و دلش رو نشکنم گفتم انگار حواست نیست خانواده من قراره بیان گفت حالا ببینیم چی میشه. البته آخرش نرفتیم ولی دلم می خواست شوهرم در برابر حرفهای غیر منطقی قاطع باشه و بفهمه خانواده من هم اهمیتشون کمتر از خانواده اون نیست در ضمن من هیچکدام از این موارد رو جواب ندادم ولی تا دو ماه اعصابم خورد بود و از شوهرم هم دلسرد شده بودم و نمی تونستم رفتار عادی باهاش داشته باشم...

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    سلام نگین جان

    یه تجربه خیلی مهم در اختیارت میذارم

    خیلی مودبانه جواب خانواده همسرتو بده...

    راهی که میری غلطه..خود خوری و نتیجه اش خراب شدن زندگیتون

    اینطور که مشخصه خواهر شوهرت خیلی حس حسادت نسبت به شما داره...


    خیلی بهش نزدیک نشو..

    راستشو بخوای نگین جان...من فکر میکنم شما کمی حساس شدی...چون این رفتارا خیلی هم بد نیست....اگر یکی دو مورد از رفتارای خانواده همسرمو برات بگم که میری خواهر شوهرتو سجده میکنی !!

    مثلا پدر شوهر بدون اینکه شوهرم بدون میخواست منو ببره محضر مهریه ام رو ببخشم(میگفت شوهرت از من خواسته)

    یا مثلا من یه مدت آلرژی داشتم.خواهر شوهرم خیلی جدی بهم گفت تو دیگه نمیتونی زایمان کنی با این آلرژی...بهتره برای برادرمون یه فکر دیگه بکنیم !!

    یکی دیگه:
    ماشین ما جلو خونه پدر شوهرم جوش آورد.همسرم نفهمید و در کاپوت رو باز کرد و آب جوش پاشید تو چشماش....من جیغ میزدم و گریه میکردم و از همسایه ها آب سرد میخواستم

    حالا مادر شوهرم اومده دم در داد میزنه غربتی خفه شو...آبرومونو بردی جلو در و همسایه...!!بگذریم که اون شب کار همسرم به جراحی و ..رسید.هنوزم که هنوزه به من میگه غربتی...

    میبینی نگین جان...همه داریم...خیلی حساس نشو....خیلی هم زیاد باهاشون در ارتباط نباش
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    مریم جان ممنون از همدردی و راهنماییتون. اما سوالی که دارم اینه: شما باهاشون چه برخوردی می کنی؟ وقتی به این مسائل فکر میکنی اعصابت خرد نمیشه؟ راهی هست که آدم بهشون فکر نکنه تا حداقل فقط زمانهایی که با اونها هستی عذاب بکشی و از بقیه لحظات زندگیت لذت ببری؟من از قبل اینکه باهاشون روبرو بشم تا مدتها بعدش از فکرم نمیرن. دانشجو هستم و مشغله تحصیلی زیاد دارم. اونا بخشی از وقتم رو میگیره گاهی که توی فکرشونم به خواندن قرآن و ... پناه میبرم ولی دوباره هم این فکرها سراغم میاد و آزارم میده. بیشتر از همه از دست شوهرم دلگیر میشم که چرا به خاطر خوشحال نگه داشتن اونها نمیذاره متوجه اشتباهاتشون بشن تا دفعه دیگه تکرار نکنن (و تمایل زیادی هم داره که همه مسافرتها و اوقات فراغتش رو با اونها بگذرونه). مسلمه که این شرایط تغییر نمیکنه ولی شما چه طور تونستی به آرامش برسی. آیا جواب حرفاشون رو میدی؟یا شوهرت ازت حمایت میکنه؟

  13. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چرا خانواده شوهر فکر می کنند عروس برده است؟

    من قبلنا سکوت میکردم...و انقدر عصبی شده بودم که حد و اندازه نداره...طبیعتا این ناراحتیم هم وارد زندگی مشترکمون میشد و دعوا پشت دعوا...دلخوری پشت دلخوری...

    چرا...وقتی فکر میکنم خیلی اعصابم خورد میشه..اما نگین جان....همسرم رو خیلی دوست دارم و همه اینها به من کمک میکنه تا تحملم بره بالا

    من الان دیگه محترمانه جواب میدم...هرکارشون که شبیه دخالت باشه با لبخند و مودبانه میگم ممنون..اما فکر کنم اگر اجازه بدید من و همسرم تصمیم بگیریم خیلی بهتره !

    یا اگر انتقادی ازم بکننن...مثل رنگ مو . لباس و ...میگم روی نظر شما فکر میکنم..اما فعلا این مدل رو بیشتر میپسندم...

    با اینکار خودم به ارامش بیشتری رسیدم...

    نگین جان من هم که یکبار دیگه از ناراحتی در حد انفجار بودم وضو گرفتم و قران رو باز کردم...جلوی حرم امام رضا هم بودم...

    این ایه اومد که هروقت اذیتم میکنن میخونم.
    آیه آخر سوره نحل امد
    که این بود هرکس اذیت میکنه انتقام بگیرید اما اگر صبر پیشه کنید خدا بیشتر کمک میکنه..الان دقیقا یادم نیست اما خیلی جملاتش امیدوار کننده بود...

    اتفاقا شما که سرتون شلوغه باید کمتر بهشون فکر کنی

    راستش الحمدالله شوهرم خیلی حمایتم میکنه..اوایل نه اما الان خیلی هوامو داره و خدا نکنه بفهمه ناراحتم کردن..به خاطر من یکسال با هر دو خواهرش قهر بود...اما زمان برد تا بهم کاملا اعتماد کنه و بفهمه که حق با منه

    دوست عزیزم..بسپرشون به خدا و خودت مودبانه تاکید میکنم مودبانه حقت رو بگیر..اون موقع به ارامش میرسی



    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آنیما و آنیموس- فرافکنی
    توسط meinoush در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 شهریور 93, 00:28
  2. رابطه خوب پدر با عروس!ایا عادی هست؟
    توسط reza16 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 فروردین 93, 19:45
  3. عروس بزگتر بهتر است یا عروس کوچکتر خانواده؟
    توسط باربی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 20:52
  4. چه کار کنیم بچه ی لوس و نونور نداشته باشیم؟!؟
    توسط Niloo55 در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 19 اردیبهشت 88, 15:41
  5. ازدفتر خاطرات یک عروس
    توسط مینا 22 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 اردیبهشت 88, 17:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.