به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 10 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 115
  1. #91
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    زمزمه صدایت هنوز در گوشم هست،
    نجوای شیرین آسمانی ات را می شنوم که می گویی:
    اگر امر ونهی های او را که مهربانه و حکیمانه از طریق وحی و عقل تو را به آن می خواند، جدی بگیری. و توجیهات نفست را سدی در برابر کلام حق نکنی. و تنت را به زلال وحی بسپاری. او نیز همواره دستت را در دست خود می گیرد.او هم آنجا که کم می آوری تو را به آغوش می کشد. وقتی که آرامت می شود و ندای تطمئن القلوب را درک می کنی، دیگر مکان و زمانی خارج از او و آرامش او نمی یابی که ناآرام گردی.

    طنین صدایت مرا هر لحظه از خواب شیرین و وسوسه انگیز می رهاند تا در این حرکتی که دارم سقوط نکنم.
    یک لحظه غفلت در زمانی که باید انسانیتم را پاس بدارم، مرا یاد آور یوم الحسرت هست.

    جوادم، جواد وجودم ،
    ای خالص ترین بخش انسانیت، ای نماد خلیفه اللهی ، پیوسته در گوشم بخوان. نگذار که کثرت و تعدد نعمات مرا از درک یکسانی زندگی و هدفش باز دارد.
    باز هم به گوشم بگو که بهشت بهانه مادرانه ای هست که برای جلب کودک گریزپایی هست تا به آغوش مهربان مادربرگردد.او که از مادرمهربانتر هست.
    و جهنم نتیجه ذاتی فروگذاشتن امر و نهی مادری هست که بر سر طفل خود بانگ می زند که مواظب ماشین باش. این مادر نیست که فرزندش را به زیر ماشین می کشاند. مادر فریاد هشدار می دهد و نتیجه ذاتی نافرمانی مادر تصادف و سقوط هست.
    و جهنم نهی خداوندی هست که بشر را آفریده است. نه سخت دلی خداوند.

    دوستی در این تالار گفته بود که همین دنیا بهشت هست. همین دنیا جهنم هست. و چه نیکو گفته بود.
    تو هم همیشه برای می گفتی ، یادت هست جوادم؟
    اما تو چیز دیگری هم اضافه می کردی. و می گفتی همه این را درک نمی کنند. چون بی هوش از داروی کثرت طبیعت هستند. می سوزند و نمی فهمند، و یا در بهشتند و نمی فهمند. وقتی می میرند به هوش می آیند. وقتی که داروی بیهوشی طبیعت از وجودشان خارج می شود و جسم بی حس کننده را فرو می گذارند.
    درهمین جهان بهشت و جهنم را تجسم می بخشند، لیکن مست مستند.


    و البته بهشت یعنی با او بودن، وتن دادن به عملوالصالحات و تواصو بالحق . یعنی پرهیز از هر چه او نهی کرده.

    جواد یادت هست می گفتی: کسی نمی تواند بگوید که عاشق کسی هست ، اما به بهانه های مختلف فقط حرف بزند و خواسته های معشوق را نادیده بگیرد. می گفتی عاشق خدا بودن، در عمل کردن به فرمایشات حضرت حق هست. و این بهشت درونی ما می شود.

    جوادم. باز هم بخوان،
    بازهم حائل میان خودم و نفسم شو.
    بازهم بهم بگو که کاهلی و لذت طلبی را بهانه فروگذاری اوامر حق نکنم. و در عمل خلاف شرع نروم و فقط در کلام خدا خدا نکنم.
    از خدا بخواه که این حرفهایی که ازت نقل می کنم کمک کند که به کارگیرم.
    و همه این حرفها تذکری باشد. که خود را پیوسته محاسبه کنم.

  2. 9 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (پنجشنبه 14 مرداد 89)

  3. #92
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    سلامي دگر باره به همه شما جوادگونه هاي عزيز
    جوادم ! امشب يادم آمد از تذكر گاه و بيگاههايت و صداي دلنشينت كه در گوشم هم اكنون هم طنين انداز است:


    امروز زياد مي شنويم كه هر كس نظرش محترمه.
    اما هيچ كس نمي گويد تا كجا؟
    كسي نمي پرسه اين نظرات تا چه حد مي تواند به ديگران آسيب برساند؟
    نه همه اين نظرات با هم قابل جمعند!
    نه استحكام هر نظري مشخص هست؟
    امروزه گفتن راحت تر ازشنيدن هست و حتي راحت تر از فكر كردن و تدبر كردن!
    و چه بسيارند كساني كه خطي را مي خوانند و حرفي را مي شنوند، و بعد چون آواز پيچيده در كوه منعكس مي كنند.
    امروزه در سطح غوطه ور شدن راحت هست.
    هر فردي مي تواند براي هر كلمه اي در اينترنت يا روزنامه اي جستجو كند و مطلبي رنگين و خوشگل بيابد و همان را جاي ديگر كپي كرده يا نقل كند.
    سخن هاي نغز را چون يك جك نمكين نقل مي كنيم، بدون آنكه فهميده باشيم يا عامل به آن باشيم.

    اري مي گوييم آنچه را بدان علم نداريم.
    جواد چرا به جاي تحقيق و تفكر سعي مي كنيم حرفهاي شيرين و دلچسب سطحي ديگران را با آب و تاب نقل كنيم و از اينكه ما را صاحبان اين ايده بدانند خشنود مي شويم ،‌بدون اينكه علمي به محتواي اين انديشه ها و گفتار داشته باشيم.

    جواد امشب دلم شكسته است.
    گرچه اين شكسته دلي را با هيچ قهقهه مستانه اي عوض نخواهم كرد.
    جواد تو هادي هستي. درونم هستي و مرا لحظه اي به خود رها نمي كني.
    محكم بودن ، راسخ بودن، تكيه گاه بودن، اطمينان داشتن، رها از هر ترديدي ،‌كمترين تحفه دست آويختن به كلامي هست كه وحي اش خوانند. و انگشت اشارت تو هميشه او را در چشمانم مي آراست.

    اكنون آنانكه به بهانه تنبلي، رفاه، علم، روشنفكري، و يا با نگاه به عالمان بي عمل دست از وحي مي كشند، هر روزشان ناآرامتر و ترديدشان روزافزون است.
    در گردوغبارهاي كثيري كه بر جو زندگيمان حاكم هست و نامهاي علم و تكنولوژي و عقل گرايي و مذهب و غيره را يدك مي كشند،‌ تنها آفتاب پايا كلام وحي هست. كه ‌عصاره اعتقاد به او هست و مكارم اخلاق كمترين ثمره اين شجره طيبه هست.
    و باز جواد،‌عزيزم،‌ دلم هواتو كرده، كه خود عامل خالص خستگي ناپذيري بودي كه هرگز به چيزي كه علم نداشتي زبانت را در گير نمي كردي.



  4. 10 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (سه شنبه 27 مهر 89)

  5. #93
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    سلام بر همراهان عزیز
    جواد خیلی وقت است که سراغی از ما نگرفته ای.
    و من منتظر نوری هستم که باز هم راه و بیراهه ها را فریاد کند.
    علم و عقلی که قویترین ابزار مدرن بشر امروز هست. هر روز کاملتر می شود. و برایم سئوال است، آنها که دیروز می زیسته اند و علم از تکامل کمتری برخوردار بوده است حتما نتوانتسه اند بهترین را برای زندگی انتخاب کنند. چون امروز علم تکمیل تر شده است. و خوشا به حال ما.
    دیری نمی گذرد که نگرانی به سراغم می آید، این علم که در حال تکامل هست. حتما فردا کاملتر از امروز هست و اگر من امروز با این علم بخواهم زندگی ابدی خود را بسازم پس کامل نخواهد بود.

    پس جواد چگونه می توان به نسخه کاملی دست یافت که تکمیل شده باشد.

    باز هم وحی و اتمام رسالت انبیاء و معرفی الگوی حسنه از زبان قرآن به فریادمان می رسد.

    خدایا تو را سپاس می گوییم که ما را در میان هزاران مکتب نوظهور و ناکامل رها نکردی تا هر روز شاهد جلوه ای از هزاران راه نرفته باشیم .
    خدایا شکرت که ما را متحیر و سرگردان در میان نظریاتی نکردی که متفاوت و یا حتی متضاد هستند و هر کدام جهتی را به ما نشان می دهند.

    خدایا شکرت که کلامت را معجزه ای ماندگار از طرف آخرین رسولت قرار دادی تا هر وقت که مستاصل بودیم میان نظریات تکامل نایافته علمی، و میان مشرب های پرعیب ، بتوانیم با قطب نمای الهی راه خود از بیراه بیابیم.

    خداوندا از اینکه از علم های ناکامل چنان هیجان زده نمی شوم که از کلام کاملت ببرم، سپاسگزارم.
    من آرامشم را در لطیف کلام تو یافته ام.
    و آرامه های گشمده ام، را نشانی های امیدبخشی می رسد.

    جواد، منتظر هستیم تا بگویی



    مطرب مهتاب رو، آنچه شنیدی بگو
    ما همگان محرمیم، آنچه بدیدی بگو
    نرگس خمار او،ای که خدا یار او
    دوش زگلزار او، هر چه بچیدی بگو




  6. 13 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (شنبه 17 اردیبهشت 90)

  7. #94
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    آری برادر خیلی وقت بود سراغی از ما نگرفتی!

    چقدر دلم تنگ است. نمیدانم برای که و چه. از قسم همان دلتنگیها وقتی که بعد از سالها قرآن قرآن کردن، یکهو به خودت میایی و می بینی ای دل غافل!

    کجایی ای خداااااااااا ؟ گوش جانم را فقط برای یک لحظه با ترنم صدایت نوازش بده. خدایا فقط تو درد مرا میفهمی! دلم همینجاها بود! عقلم را نمیدانم کجا گذاشته ام! اینجا تاوان عاقلان را از من بی دل و مجنون میخواهند! آخر کدام عاقلی به دنبال دلش سر به ناکجا میگذارد که من گذاشته ام؟

    جواد! از بی عقلی و بی دلی ام کلافه ام! این دو با هم نمی سازند؟ از جدال بین این دو خسته ام! حیران و سرگردان به دنبال کدامیک بروم؟

    اصلا اینها را رهایشان کن! جواد...! جواد عزیزم! خوب تو تعریف کن! کجا بودی؟بی سرو سامان و پریشان ما را قال میگذاری و میری بی معرفت؟

    میدانی چقدر به دنبال شانه های پهن و صبورت بودم که سرم را با رنج و دردی به وسعت دنیا بهش بسپارم؟ جواد امروز دل مجنون و دیوانه ام در آرزوی یک همدم بود. دل بیچاره ترک برداشت بس که خیال گاه به گاه حضور شانه های گرم تو را آرزو کرد و هیچ ندید.

    جواد!...

  8. 9 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (یکشنبه 18 اردیبهشت 90)

  9. #95
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
    یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

    مِیِ وصلم بچشان، تا درِ زندان ابد
    از سرِ عربده مستانه به هم درشکنم

    من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
    آنکه آورد مرا باز بَرَد در وطنم


    ياران سلام
    باز هم من و تو و جوادهايمان.
    باز هم پاي در روزمرّگي و غفلت از معناهايمان
    باز تنهاي ها و خيزش قلبهايمان
    باز غيبت و غربت و شهادت جوادهايمان
    دوباره خواني دلتنگنامه هايمان براي جوادهاي درونمان هميشه تازه هاي روحمان هست.
    شب شِكو ِه هايمان پادزهر قيل و قالهاي روزمان هست.
    غريبه به خلوتگاهمان نيست تا فهم كند اشكخنده هاي شبانه امان را كه تركيب دلنشين خوف و رجاء‌هايمان هست.

    جواد بازم به ما سر ميزني؟
    اگر قول بدهيم كه قيمت خودمون رو كشف كنيم!
    اگر زيركانه احساسهايمان را به كمتر از او نسپاريم و اشكمان را جز براي او نريزيم و دوستي هايمان را كمتر از او خرج نكنيم و دلتنگي هايمان را جز به او نسبت ندهيم و راهمان را جز ‌به كلامش نسپاريم !
    قول مي دهيم كه تبصره اي بر آيه هايش نزنيم و بهانه اي بر صراطش نتراشيم!
    سوگند مي خوريم كه هدايه هايش را سبك و سنگين نكنيم ! و تنها از آنچه كه بگاه هاي مختلف خوشمان مي آيد انتخاب نكنيم!
    متعهد مي شويم كه با ادعاي توكل ،صرفاً به وسايل چنگ نزنيم و از طرفي با ادعاي تلاش دست از توكل نداريم!
    قول مي دهيم آزاد آزاد باشيم از غير وجود عزيزش و از او هرگز آزاد نگرديم.
    و دوست داريم عبد باشيم و بنده آنطور كه جز تو خشنودمان نكند. و لذتهايمان آنگاه كه از خواست تو فاصله مي گيرد رنجهايمان باشد.


    جواد عزيز دلم ميدوني چقدر دلم برات تنگ شده؟!
    عبارات بالا حرف تو نبود، زندگيت بود،‌مي بيني كه طوطي وار حفظ حفظم.
    مي خواهم با تو باشم، مثل تو و با مفاهيمي كه هرگز تو رهايشان نكردي و از اوجي كه بودي فرود نيامدي و عرش را به طمع فرش ترك نكردي.


    آنقدر در می زنم تا در به رویم واكنی
    رخصت دیدار رویت را به من اعطا كنی
    بیش از این ما را گرفتار غم هجران مكن
    ای لقا الله من رخسار خود پنهان مكن
    در تحیر مانده ام باید كجا جویم تو را
    چون نسیم كوی خود ما را تو سر گردان مكن
    مرغ عشقم بسته در دامم هوائی نیستم
    در قفس افتاده و فكر رهائی نیستم
    ای بهشت آرزو گر خار ناچیزم ولی
    دل به عشقت داده ام ، فكر جدائی نیستم

  10. 12 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), طاها (جمعه 07 آذر 93), غریب آشنا (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  11. #96
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    درود بر رود جاری دوستان در تالار
    هر روز می گذرد، اما روزمرگی های ما در این تالار نو نمی شود
    هر روز می گذرد و گذر دوستان در اینجا تکرار می شود.
    هر دم دردی نو، و هر دم شکوه ای جدید
    گویا ملال آدمی هرگز ، طی نمی شود
    من شیفته دردی تازه ترم
    دردی که جز به او درمان نمی شود.
    یاران همدرد بیایید جدا شویم
    از هرچه که به او درمان نمی شود
    ماه مبارک دیگری ، رحمتی جدید
    افسوس که دل گرفته ام تازه نمی شود.
    رنج من و بچه و همسر، رنج آدمی
    گویا مکررست و بی او نمی شود
    یک روز چون جواد دست می کشم
    از هر چه جز او، که بی او نمی شود.

    من بی جواد ناشناسم و جواد بی من
    ای کاش به روزی من هم جواد شوم

    سعی مدام دارم که فانی شوم ز خود ، جواد شوم
    آیا شود که من هم بی خود از هر کس به جز جواد شوم


    معیار و مصداق ها، جوادگونه ها کجا شدند
    دنیا پر از تحریف شد و خط کش ها کجا شدند.

    یا رب، لذت شکم و شهوتم بکشت
    آیا جواد ها بی نظر به هر چه غریب شدند.

    یاران همدرد در این ماه بس عزیز
    هر یک از شما را دعا کنم

    من هم غریب و بی و کس و بی او شدم بسی
    آیا شود من هم مستحق دعا شوم

  12. 8 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), طاها (جمعه 07 آذر 93), غریب آشنا (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  13. #97
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    سلام ای یاران درد آشنای

    جواد عزیز دلم
    راست می گفتی که حرفات شنیدنی نیست.
    حس کردنیه! خوردنیه! درک کردنیه! فهمیدینه!
    اما عزیزم نگفته بودی که باید یک عمر رنج برد و سوخت تا این حس و درک و فهم را پیدا کرد!
    تو می دونستی و می فهمیدی و همیشه می گفتی که این کوله بار عشق و احساسمون گندیدنی هست آنگاه که قبله اش او نباشد. واگر غیر از او در میان این احساس نشسته باشد، فاسدش می کند.

    کی باورم بود که این همه احساس آدمی وتبلور روحنواز دل، بتواند تباه و فاسد بشه!
    گفته بودی که احساساتمان و دلمان همان اسماعیل ماست که باید به قربانگاه او ببریم.
    گفته بودی که باید رو به قبله اش ذبحش کنیم.
    باید دل از این دل بکنیم!
    شاید هم گفته بودی چه رنجی در این دل کندن از دل هست! اما من باهمه این سنم، بچه بودم و باهمه این فهمم ، نفهمیدم که چه می گویی؟

    حالا اگر این احساستم و این دل قربانیم با نام او و به سوی خانه او ذبح نشود، پذیرفته نمی شود. و بوی متعفن می گیرد.
    چه تضاد عجیبی هست !
    این همه احساس لطیف و ناب و دوست داشتنی! و این همه فساد و تعفنی که بی یاد او می گیرد!

    درست می گویی جوادم
    احساسات فقط وقتی معطراست که قبله اش لطیف آفریدگاری باشد که مستحق عشق ناب آدمی هست. و باید همه ذرات احساس و عشق آدمی در راستای مغناطیس او همنوا شود. در غیر اینصورت این همه احساس متفرق ، و تنیده، و ناهمگون به زودی انسان را در هم می شکند.
    باید احساس سره از ناسره را با محک رضایت او بازشناسم. در غیر این صورت احساس مضر، همه وجودم را فاسد می کند.

    جواد گفتی که قربانی شوم!
    می شود راحت بگویی ! بی پرده! و ساده تر!
    چرا لب می گزی که نگویی!
    باز هم همان لبخند ملیح و عمیقت!
    اگر نگویی ! حیران خواهم مرد!
    می دانم که ازم می خواهی درک کنم. و خود بفهمم. میدانم که می گویی این همه حرف به کارم نمی آید.

    بهم فهمانده بودی گذر کردن از خودم و احساسم را!
    گفته بودی که هر دم قربانی کنم ، هر آنچه غیر از او هست را برای وجود عزیزش!
    گفته بودی که اول دلت را قربانی کن! تا نباشه و بخواهد ، تا دلخواه هم نداشته باشی.
    گفته بودی که لذت و لذت خواهی ات را ، هم بعد از آن قربانی کن.
    اینگونه نه دلی داری که تو را در خواسته های خود محبوس کند، نه لذتی جز او می شناسی که به سوی قبله اش نماز کنی.
    و آزاد می شوی! آزاد

    جواد آزادی می خواهم!
    مُردم از حبس تن و این خیالات
    می خواهم پران شوم
    نه این دل رام می شود و نه به قربانگاه می آید!
    تو چگونه اسماعیل وار، دلت ، احساست و خواسته هایت را به مسلخ عشق کشاندی!
    یک عمر ذره ذره از خواسته های ریز و درشتت با معیار او گذشتی تا بزرگ و بزرگتر شدی.
    از من ها و کشش های روزمره ات گذر کردی تا او شدی
    اما احساساتم نسبت به همه چیز وهمه کس- و آن هم بدون یاد او- ، اکنون وبال گردنم شده است. بوی تعفن بی او بودن، آزارم می دهم.
    نمی دانستم اینقدر در خود ماندن و ایستا بودن و خود قبله گری آسیب رسان هست.
    متوجه نشدم چگونه بی حرکت بوده ام و تصور حرکت داشته ام.
    اکنون باز هم دست مرا بگیر ، بازهم مرا با خود ببر
    یادم بده که قبله هر احساسم را او کنم. یادم بده که هر دم خواستهایم را قربانی رب جهان کنم.
    تا آزاد و بدون تعلق به خود شوم. بی وابستگی به اشیاء و اشخاص شوم
    و جدا از لذت و دلخواهی ها شوم

    جواد عزیز دلم! میدونی چقدر دلم برات تنگ شده!
    تو که بی تعلق به او پیوستی و احساست همراستای خواست او بود.
    ازش بخواه که فارغ از خود شوم
    فراغت می خواهم
    خسته ام! خسته!

  14. 10 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (یکشنبه 12 شهریور 91)

  15. #98
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    باز هم سلام بر شما آرامش جویان
    همه ما به دنبال آرامش می گردیم. و اشتباه تقریبا همگانی هم داریم که جایی دنبالش میگردیم که نیست. یعنی میان آسایش و رفاه و راحتی.

    اما تجارب من با جواد عزیز، بسیار کمک کرده که آرامش را در جایی دیگر حس کنم. این آرامش:
    آرامش انرژی بخش هست. نه کسل کننده
    آرامش انگیزه دهنده هست ، آنهم انگیزه ای با ثبات و انرژی مستمر

    آیا برای شما پیش آمده است که بی انگیزه شوید، بی انرژی شوید، کسل شوید.
    غالبا افراد برای گذر از این وضعیت دست به اسبابی گذرا و هیجان انگیز می زنند. سرگرمی، ارتباط و ...
    و گاهی هم انرژی بیشتری می گذارند و انگیزه ها بلندتری مثل شغل و تحصیل و ازدواج را دردستور کار خود قرار می دهند.
    و متاسفانه عمر زیادی نیاز هست که تا آخر این مسیر بروند و متوجه بشوند که اینها هم به مرور کسالت بار می شود.

    در حالی که جوادم به من آموخت : انرژی و انگیزه در پیوند دائمی با مبدا آفرینش ممکن است. و اگر کسی این ارتباط برایش در اولویت نباشد. هر چند گاه دچار کسلی، افسردگی و خستگی می شود.
    یعنی اگر بخواهی انگیزه و انرژی ات را از این مکانیسم های دنیایی وام بگیری همیشه مقروض آن هستی و باید بدوی و هرگز کفایت نمی کند.
    اما وقتی هم که تصمیم می گیریم با او، یگانه مهربان آفریدگارمان و رب العالمین هم آغوش گردیم و عبودیت را شیوه خود سازیم باز هم احساس کسلی می کنیم. در این مورد گوشه ای از مناجات ابوحمزه ثمالی به درمان روحمان می پردازد.:

    خدایا چرا هر بار که عزمم را جزم نمودم و مهیای عبادتت شدم؛ و تا در پیشگاه تو به نماز ایستادم دچار خواب آلودگی و کسلی ام نمودی و حال رازو نیاز و مناجات را از من گرفتی ؟! و چه شد که هر چه عهد نمودم و با خود گفتم از این پس سیرتم را نیکو کرده و با اهل توبه هم مجلس می شوم حادثه ای پیش آمد و باعث جدایی من از خدمت تو شد ؟
    خدای من نکند که:
    از درگاهت مرا رانده ای؟ و از سعادت خدمت کردن دورم نموده ای؟ و یا دیدی که بندگیت را خفیف شمرده ام و از این جهت مرا از درگهت طرد نموده ای ؟ و یا نکند که
    دیده ای که از تو روی گردانم و بر من غضب نموده ای؟
    و یا من را هم در خیل دروغگویان یافته ای و از این جهت از عنایت خود دور ساخته ای؟ و یا
    مرا ناسپاس بر نعمت هایت دیده ای و محرومم نموده ای؟ یا هر چه گشتی
    مرا در مجلس و همنشینی اهل علم نیافته ای
    و خوارم نموده ای؟ و یا مرا در گروه غافلان یافته ای و از رحمتت ناامیدم نموده ای؟ و یا
    همنشین و مانوس با بطالت گران
    و مرا با آنها رها کرده ای؟
    و یا شاید نکند که… نکند که خدای من دوست نداری صدای دعایم را بشنوی و مرا رانده ای ؟
    و یا مکافات گناهانم را داده ای ؟
    و یا به علت بی حیایی مجازاتم نموده ای ؟
    با همه این احوال خدایا اگر مرا ببخشایی شایسته است که پیش از من نیز گنهکارانی را عفو نموده ای …..و من به فضل و رحمتت پناه آورده ام از تو بسوی تو می گریزم که عفو و بخششت بر کسی که به تو حسن ظن دارد وعده ای قطعی ست…..

  16. 7 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), طاها (جمعه 07 آذر 93), غریب آشنا (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  17. #99
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    باز هم بر شما سلام
    گاه و بیگاههای فشارنده زندگی طی عمرم مرا به یاد ذخایری می اندازد که در مدت محدود همراهی ام با جواد، اندوخته ام و نمی دانم اگر جواد را نداشتم در این دریای طوفان زده زندگی آیا دانسته هایم برایم کامل بود یا نه؟!

    علم کمک کننده هست.
    علم روانشناسی هم هم.
    امابا همه روشهایی که به ما می دهد ، ما را در اساسی ترین مسائل بی پاسخ می گذارد.

    یه پیشنهادی قبلا در تاپیک رمضان درمانی داده بودم، آن وقت قال و قیل و جدل و بحث در این مکان زیاد بود که بیراهه رفت، بعدها که شکل جدید تالار به خود گرفت آن تاپیک با عنوان : آقای مدیر ای کاش می تونستی! احیا شد.
    در آنجا مفاهیمی که کمک کرده بود از فشارها و مشکلات زندگی (که گاها کمر شکن هست،) رها شوم مورد اشاره قرار داده بودم.
    این دنیا آمادگی دارد که هر لحظه ما را ناکام کند.
    و دیگران همیشه با ما همراه و همدل نیستند.
    اشیاء همیشه رام ما نمی مانند.
    رنجها ما را راحت نمی گذارند.
    و غمها ما را تنها رها نمی سازند.
    گاها عزیزانمان ما را می آزارند.
    و گاه مسئولیتهایمان کمرمان را می شکنند.
    گاه همنفسان و همسران ما بی انصافی پیشه می کنند.
    و بسیار پیش می آید جز افسردگی و استرس هیچ قرینی نمی یابیم.
    لذتها برایمان تلخ می شود.
    و هجران ها برایمان لذت بخش تر از وصل می گردند.
    آگاهی هایمان بر تعارضمان می افزاید
    و در خود توان اجرای مهارتهایمان را نمی یابیم
    حوصله خود و دیگران را نداریم
    و مارکهای روانشناسان به ما، نمکی دیگر بر جراحتهایمان هست.
    آری ما عمری با حساب و کتابهای علمی زندگی می کنیم
    و با مهارتهایی با دیگران ارتباط می گیریم
    اما گاهی به هنگام لزوم و به هنگام درد و رنج و فشار و غم ، از درون تهی می شویم.
    هیچ یک از دانسته ها و کمک های دیگران دستگیرمان نیست.
    و آرامشمان در هم می شکند و مستاصل می شویم.
    اینجاست که ارزش کارهای جواد را می فهیمم.
    آرامشی که در روش و منش و اعتقاد و رفتارش هست ، التیام بخشمان می شود.


    اگر در زندگی روزمره خود چارچوب سود و زیان دنیوی برای خود بسازیم
    اگر معیارهایمان طبق آنچه اومانیست از زبان نظریه های روانشناسان تلقین می کند فقط سود و زیان شخصی ما باشد. اینجا می شکنیم. و با سود و زیان دیگران که حدی هم ندارد به تداخل می رسد و تزاحم ارتباطات ما را فلج می کند.
    هر کس لحاف را روی سر خودش می کشد و ما هم در این آشفته بازار مستاصل می شویم.
    عصبیت و انزوا محصول تمدنی هست. که محورش انسان هست. انسانی که علم روانشناسی او را فقط چند رفتار و شناخت می بیند.
    عمق آدمی در روانشناسی قابل کاوش نیست.
    همان عمقی که در زندگی روزمره تمدن نوین، آسیب می بیند.
    ترمیم های سطحی روانشناسی مانند مسکّن عمل می کند. اما جراحت عمقی ما را بهبود نمی دهد. و درون تشنه ما را و عطش ما را به کمال و آرامش بی پاسخ می گذارد و درمانهایمان ناقص می ماند.

    جواد زندگی می کند. و در رفتارش و در روشش و در افکارش ، آرامش و رشد جاری و ساری هست.
    او پیوندی عمیق با خدا دارد و از جنس حرفهای قشنگ قشنگ اومانیست ها (که قائل به ارتباط بی واسطه با خدا هستند) نیست.
    او در اعتقاد موحد و یکتاپرست هست.
    و نبوت را واسطه خود و خدا می داند، همانطور که عقل را کمک کار خود در این فهم می داند.
    و به معاد و به بازخواست روز و اپسین باور قلبی دارد.
    او باور ندارد که بدون نبوت و قرآن و احکام بتوان زندگی آرامش بخش داشت.



    او ریشه کسالت و رنجهای آدمی را در اعتقادات ناقص به خدا می داند. اعتقادی که خدا را به عنوان ابزار در اختیار می گیرد


    در این اعتقاد ناقص و معیوب:
    خدایی که بیشتر جنبه خدمتکار به انسان را دارد.
    و تا جایی در زندگی اش حضور دارد که بتواند برای آدمی کاری کند.
    این خدا باید نیازمندی های انسان را برآورده کند. و همیشه آماده به خدمت باشد.
    و هر مشکلی در زندگی انسان پیش بیاید به گردن او می افتد.
    کارهای او باید طبق میل آدمی باشد و اگر چنین خدایی کار دیگری جز خواست آدمی بکند، مورد خطاب و سرزنش و بازخواست قرار می گیرد.
    این خدا فاقد پیامبر، قرآن و دستورات مشخص برای انسان هست.
    این خدا کاری به حرف زدن آدمی و رفتار آدمی ندارد.
    این خدا نه به نگاه آدمها کاری دارد، نه به حجاب، نه به همسایه آدمها، نه به والدین و فرزندان آنها، نه به شغل و نه به پول و نه به ارتباطهایش.
    این خدا صرفا در ذهن اینگونه آدمها نشسته هست و فاقد قدرت، علم ، حکمت ، اثرگذاری و بازخواست (معاد)هست.

    بله، چنین خدایی به گفته قرآن همان بت های بی خاصیتی هستند که حتی به خودش هم سود و زیان نمی رساند.
    امروزه شاهد هستیم بسیاری از ما گرفتار چنین خدای بی خاصیتی هستیم. خدای خود ساخته که به مدد بعضی مکاتب غربگرا در ذهن ما القاء شده اند.


    طبیعی هست که چنین خدایی نه آرامش بخش هست نه گره گشاء !!!!!
    خدایی که در هر لحظه درست و غلط را به ما پیشنهاد نمی دهد و نظارت ندارد و ما هر کاری دلمان خواست کردیم، خدای بی خاصیتی هست که نمی تواند آرامش بخش ما باشد.



    جواد چنین خدایی نداشت.
    خدای جواد مبدا کائنات بود. نه نتیچه عقل ناقص افراد متفاوت که در ذهن هر کدام میزانی از قدرت را داشت.
    خدایی که جواد می شناخت همان خدایی بود که خود خدا معرفی کرده بود. همان صفاتی که در قرآن و ادعیه برای خود بر شمرده بود. خواست خدا، همان خواستی بود که خودش در قرآن و روایات مورد تاکید و تصریح قرار داده بود. نه آنچه که هر کس از ذهن خودش به او می بست.

    خدایی بزرگ که در همه اجزاء هستی حضور دارد و قدرت کامل از ازل تا ابد و در همه زمانها و مکانها داشته و دارد و ناظر بر همه چیز هست و هیچ برگی بدون خواست او نمی افتد.
    و آرمش محصول گوش به فرمان بودن به چنین خدایی هست.

    آری آدمها به اندازه ای که خدایشان به بت ها شبیه می شود مشکلاتشان عمیق تر شده و آرامششان کمتر می شود. و هر گاه خدایشان منطبق بر خدایی می شود که خودش از طریق ادیان الهی معرفی کرده است و از طریق کتب آسمانی راهها را نشان داده است و آدمی هم طبق خواست او عمل می کند رشد و آرمشش بیمه می شود.

    اینجاست که ارزش جوادها و آرامششان بر امثال غریب آشناها مشخص می شود.
    جوادها به خاطر اینکه «به فرمان خودشان »نبودند ارزشمند شدند.
    به خاطر اینکه نبودند جز آنچه که خدا خواسته بود.
    آن هم نه به سلیقه کسی، بلکه نص قرآن و کلام وحی و نبوت.

    جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برایت تنگ شده است.
    برای همان زلال کلام و رفتارت که منطق بر نص کلام وحی بود.
    جواد، افسردگی و تنهایی من از دیگران و مشکلات نیست ، بلکه از فاصله ام از خداست. از دستوراتش و از احکامش!!!

    هر چه گفت برو ، نرفتم.
    هر چه گفت ثواب هست، نکردم.
    هر چه توصیه بود، پشت گوش انداختم.
    و به خواست دلم شدم.
    و احکام او را به خواست دلم تعبیر کردم و اجرا کردم.
    لذتهایم شدند عقل من.
    و هر آنچه دلم می خواست را نام عقلانی بر او گذاشتم و آنچه خدا می خواست غیر عقلانی نشان دادم.

    حالا منو این خواستهای دلم ، بین من و خدایم فاصله انداخته و آرامشم را گرفته است.
    فریاد کنونی من ، فریاد از دیگران و مشکلات و رنجها و فشارها نیست.
    فریاد من درد دوری از خداست.
    درد تمرد از دستورات الهی هست.
    درد تمرکز بر خویشتن هست.
    درد نشاندن انسانگرایی به جای خداگرایی هست.
    درد مشغول شدن به خویشتن هست.
    درد فاصله گرفتن از معنویت هست.
    درد خودخواهی به جای خداخواهی هست.
    درد مشترک همه ما فاصله گرفتن از خود واقعی و معنوی خویش و آن خودی هست که خدا خواسته هست.
    امروز ما خود بت خویشتن شده ایم.
    و بر خویش سجده می بریم.
    اینست رنج همگانی.....

  18. 6 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (جمعه 07 مهر 91)

  19. #100
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    تا که در هر گوش ناید این سخن
    یک همی گویم ز صد سر لدن

    از هر دری که میرسی آشنایی، از همان ابتدای غریبی ات تا همین الان که از خودت با تو آشنا تر ام. جنس کلامت را میشناسم. جنس افعال و اسامی و مفعولها و مضاف الیه هایت را. جنس خدا خدا کردن هایت را. جنس دغدغه هایت را میشناسم. جنس همدلیت را. جنس خشم و مهربانیت را. جنس سکوتت را. .. باز هم با من حرف بزن. از جنس ستاره. از جنس آسمان. تو از جوادی میگویی که یک آسمان و یک دنیا ستاره در درون خود دارد. این جواد تو، جواد من هم هست. نمیدانم وجه تسمیه اش چیست اما میدانم هر چه هست،این جواد پرتوی است از آن منبع درخشان نور. جواد از تو جدا نیست. جواد خود تویی! تویی که آنقدر زلال و کاملی که میتوانی تصویر تمام آن ذات حقیقی را انعکاس دهی:

    اندرون تست آن طوطی نهان

    عکس او را دیده تو بر این و آن

    آینه ای دل که زلال شد، تصویرهای نادیدنی را در آن آشکار میبینی. آره آشنای عزیزم! او جایی نزدیکتر از رگ گردنه به من و تو است. فقط کافیست که کمی در خودمان عمیق تر شویم. اما این را هم میدانم که :

    می‌شود صیاد مرغان را شکار

    تا کند ناگاه ایشان را شکار

    بی‌دلان را دلبران جسته بجان

    جمله معشوقان شکار عاشقان

    هر که عاشق دیدیش معشوق دان

    کو به نسبت هست هم این و هم آن

    تشنگان گر آب جویند از جهان

    آب جوید هم به عالم تشنگان


    اصلا بگذار صوت و حرف و گفت را بر هم بزنم که:
    چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم

    پس بگو. باز هم بگو که تشنه شنیدنم و خسته از لاف زدن!

  20. 3 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), بی دل (سه شنبه 11 مهر 91)


 
صفحه 10 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اردیبهشت 93, 13:35
  2. عزیزم به من نزدیک نشو!
    توسط قاصدکی در باد در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 خرداد 92, 15:09
  3. شوهر عزیزم ! من به این کلمات آلرژی دارم...!
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 تیر 91, 09:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.