سلام من پسری هستم که 30 سال رو رد کردم و تو فکر ازدواجم. مشکلی که باهاش مواجه شدم و اخیرا خیلی روی روحیاتم اثر بدی گذاشته اینه که توی این چند سال ابر و باد و مه خورشید و فلک طوری رقم میزنن روزگار رو که وقتی من به یک دختر خانمی که مورد پسندم هست ابراز علاقه نشون میدم ( به قصد ازدواج) متاسفانه ایشون جوابشون منفی هست. در مقابل هم دخترهایی هم بودن که به من ابراز علاقه نشون دادن در حالی که من بهشون حسی نداشتم. شکر خدا از نظر چهره و قد و اندام نرمال هستم. پرفکت نیستم اما در نگاه اطرافیان خوب تلقی میشه.
لطفا قضاوت بد نکنید اما خوب چهره دخترهایی که به من ابراز علاقه کردن به زیبایی اونایی که خودم بهشون علاقه داشتم نبوده. نمیدونم چرا اینطوری به گره خوردم. زورم میاد با کسی ازدواج کنم یا آشنا بشم که با وجود ابراز علاقه خودش به من، بنده بهش علاقه ای ندارم یا به دلم نمیشینه.
به عنوان مثال موردی که اخیرا باهاش آشنا شدم به قصد ازدواج و به خاطر مسائل مالی به توافق نرسیدیم، من خیلی متانت و چهره شون رو دوست داشتم و واقعا میخواستم باهاش تشکیل زندگی بدم اما خیلی جا خوردم وقتی دیدم بخاطر مسائل مالی جواب رد داد. بیشترین ضربه رو اونجا خوردم که از طریق موثقی فهمیدم که ایشون راجع به خواستگارهای اخیر خودش صحبت کرده اما در کمال تعجب اصلا از من اسمی به زبون نیاورده یا چیزی نگفته اما به خواستگارهای قبلی که داشته، ابراز علاقه کرده و اسم برده ازشون. ببینید چقدر در نظرش حقیر بودم که حتی به عنوان یه گزینه ازدواج هم در نظر نگرفته منو . خیلی اذیت شدم با فهمیدن این موضوع
تو انتخابهام لقمه بزرگتر از دهنم برنمیدارم و حتی وضعیت مالی همون دختر خانم و خانواده اش تاپ نبود. در حد ما یا شاید کمی پایین تر بودن. اما خودش دنبال گزینه ای با شرایط مالی خیلی بالا بود. اما ایا همه شرایط ازدواج به مسائل مالی خلاصه میشه؟
یه جورایی سرخورده شدم وقتی به خواسته خودم نرسیدم. دیگه نمیدونم چیکار کنم واقعا
علاقه مندی ها (Bookmarks)