به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 39
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حرفاتون کاملا درسته.من خیلی اشتباه کردم امیدوارم بتونم جبرانش کنم.واسم دعا کنید

    - - - Updated - - -

    شوهرم بهم میگه جوجه واسه همین گذاشتم

    - - - Updated - - -

    بحث حرمتا شد
    من کاری کردم که حرمتا از بین رفته.خیلی حرفای بدی زدم و الان واقعا پشیمونم.ینی میشه فراموش کنه حرفامو

    - - - Updated - - -

    من خیلی کم تجربه ام خواهش میکنم راهنماییم کنید

    - - - Updated - - -



    - - - Updated - - -

    چ جور سیاست داشته باشم؟؟

  2. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز،

    مقالات تالار را بخون. سعی کن روی خودت و رفتارهات کار کنی.

    رفتاری که شما داشتی واقعا زشت بوده. حتی حتی اگر جاری شما به همسرتون نظر داشت و برعکس،
    کاری که شما کردید اصلا قابل توجیه نیست.
    ضمن این که اگر هم چنین رابطه ای بود با داد و بیداد و آبروریزی بهتر که نمی شد هیچ، بدتر هم می شد.

    شما با آبرو و حرمتهای یک خانواده (همسرتون، برادرش و ... ) بازی می کنید و داد و بیداد،
    بعد هم می گید کمکم کنید شوهرم عاشقم بشه ؟

    تاپیک بهار را بخون. من دو سه تا از لینکهاش را برات می ذارم

    همه می گن طلاق اما من هنوز دوستش دارم
    وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟
    چه طلاق چه آشتی، می خواهم درست رفتار کنم.

    بقیه تاپیکهاش را هم خودت سرچ کن پیدا کن.
    ببین چطور آروم آروم یک زندگی به جایی می رسه که احیا کردنش اینقدر سخت می شه.

    تاپیک این خانم را بخون،
    چگونه همسرم را از جدایی منصرف کنم؟
    اگر بخواهی به این رفتارهای ناپخته و لجبازی و خودخواهی ادامه بدی،
    چند سال بعد می رسی به جایی که جبرانش مشکل می شه.

    پس از همین حالا شروع کن با خوندن مقالات تالار روی اخلاق و رفتارهای خودت کار کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 09 تیر 93), m.reza91 (یکشنبه 08 تیر 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 09 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93), شمیم الزهرا (یکشنبه 08 تیر 93)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درسته ولی اونام با من رفتار خوبی نداشتن.شوهرم حاضر بود هر کاری کنه ولی اب تو دل برادر و زن برادرش بهم نخوره.جاریم قبل از من هم تو خانواده شوهرم اشوبهای زیادی به پا کرده بود که همه بهش میگن اون یک شیطان واقعیه.ولی شوهرم همش میگفت اسما داداشم

    - - - Updated - - -

    تاپیک بهارو از کجا بخونم؟؟چی سرچ کنم که بیاد؟؟؟

    - - - Updated - - -

    اهان فهمیدم مرسی

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 آبان 94 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-03
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    2,416
    سطح
    29
    Points: 2,416, Level: 29
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 89 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزيزم
    من دوبار تاپيكتو كامل خوندم ولي يه چيزو متوجه نشدم چرا اينهمه رو جاريت حساسيت داري؟؟
    ببخشيد كه اينو ميگم ولي من احساس ميكنم بهش كمي حسادتم ميكني رفتاراي شما قسمتيش به خاطر بي تجربگي و ناپختگيه ولي قسمتيش هم به خاطر ضعف و كمبود و عدم اعتماد به نفس خودته مگه اون چي داره كه شما نداري؟
    اس ام اس زد گفت عقده اي؟ خب بگه چي شد؟ به خاطر يك كلمه شما بايد بلند شي بري الم شنگه درست كني؟ شما ميگي جاريت تو خانواده شوهرت آشوبها به پا كرده .... فكر نكنم بيشتر از آشوبهايي كه شما به پا كردي باشه آخه شما به خاطر يه كلمه بايد خودتو شوهرتو برادرشوهرتو جاريتو و مادرتو ........به جون هم بندازي؟؟ واقعا ارزش داشت؟ اس ام اس شو پاك كن و تو دلت به ريشش بخند. فكر نكني من دركت نميكنم عزيزم برعكس چون خودم جاري دارم و جاري منم فوق العاده حسود و عقده اي بود دارم اينا رو ميگم ولي من مثل شما برخورد نميكردم فقط بهش ميخنديدم چون ميدونستم تنها هدفش بهم انداختن منو شوهرمو خانواده شوهرمه انقد محل ندادم و با اعتماد به نفس و ريلكس برخورد كردم و عكس العمل نشون ندادم تا خودش خوب شد يعني خوب نشد ولي ديگه كار به كارم نداشت ميدوني چرا چون خسته شد فهميد من زرنگتر ازين حرفام كه بخوام زندگيمو به خاطر حرفهاي صدتا يه غاز اون خراب كنم
    البته شايد هم من اشتباه حدس زدم و مشكل صد در صد از طرف جاري و شوهرتونه دراينصورت ميشه چندتا از رفتارهاي شوهرتو مثال بزني كه باعث شده شما اينطور به جاريت حساس بشي و فكر كني با همسرت رابطه داشته؟؟ به خاطر بها دادن به اونا چنين فكري كردي؟ پس اگه شما هم به خواهر و شوهرخواهرت بها بدي شوهرت حق داره چنين فكري بكنه؟؟
    منم با نظر زندگي موفق موافقم شما بهتره روي خودت كار كني روي روح و روانت و اعتماد به نفست نه جسم و زيباييت من با عشوه و كادو و اينها..... موافقم ولي دراين مورد بعيد ميدونم جواب بده شما فعلا بايد روي شخصيتت كار كني كه يك اس ام اس اينقدر روانتو بهم نريزه كه زندگيتو بهم بريزي
    موفق باشي
    ویرایش توسط ارغوان62 : دوشنبه 09 تیر 93 در ساعت 10:51

  6. 4 کاربر از پست مفید ارغوان62 تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 09 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جریان ی اس ساده نبو.زمانی که به من اس داد من به شوهرم نشون دادم گفت محل نذار.منم گفتم باشه و هیچی نگفتم از جریان اس حدود سه هفته گذشت تا اینکه مادر جاریم منو با ماشین تو خیابون دید.بعد رفته بوده به شوهرم گفته بود زنت با ماشین زده به من.اونم از عمد!!!شوهرم اون روز هیچی به من نگفت ولی اعصابش خورد بود خلاصه با اصرار من فرداش گفت که فلانی همچین حرفی زده راسته؟من شاخ در اوردم .چون واقعا دروغ بود.دست گذاشتم رو قران گفتم دروغه.گفت بریم در خونشون بگیم چرا همچین حرفی زدی.رفتیم ولی خونه نبود.تصمیم گرفتیم به برادر شوهرم بگیم که همچین چیزی پیش اومده.بعد برادر شوهرم اومد خونه ما بهش گفتیم گفت خودتون برید بهش بگید بعد شوهرم جریان اسارو بهش گفت که زنت اینارو داده.بعد واسه اینکه کدورتا از بین بره تصمیم گرفتیم بریم اونجا.اما وقتی رفتیم با فحش مواجه شدیم و اون جریانا پیش اومد.اخه ی ادم چرا باید دروغ بگه که من با ماشین زدم بهش؟؟؟؟جز اینکه با نقشه باشه و بخوان زندگیمو خراب کنن.بعد گفته بود دنده هامم شکسته.اخه ادمی که دنده هاش میشکنه میتونه راه بره؟؟و چرا بیمارستان نرفته

  8. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    راستش من تو شرایط شما نبودم، می ترسم قضاوت کرده باشم.
    ولی جالب بود.

    من اگر همسرم بگه، مادر جاریت گفته تو خیابون زدی بهش،
    واقعا خنده ام می گیره و موضوع را بین خودم و همسرم به شوخی تمام می کنم.

    شما رفتی قرآن آوردی قسم خوردی که باهاش تصادف نکردی !!!!!!!!!!!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 12 تیر 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 09 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93)

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شوهرم با برادرش با هم کار میکنن.و قبل ازدواج با من سه تایی تو ی خونه ندگی میکردن.چون ی شهر دیگه بودن.و واسه همین جاریم رو شوهرم خیلی نفوذ داشت و هر چی میگفت گوش میکرد.عقد که کردیم قرار شد 4تایی بریم ترکیه.خانواده شوهرم مخالف بودن که 4تا جوون با ماشین شخصی برن و فکر میکردن زیر سر منه.در ص رتی که منم چندان راضی به رفتن نبودم.تا اینکه فهمیدن زیر سر جاریمه.و وقتی من به شوهرم میگفتم بذا یکی دو ماه دیگه بریم میگفت نه اسما ناراحت میشه.ینی ناراحتی و خوشحالی من اصلا واسش اهمیت نداشت.و سر هر جریانی فقط میگفت اسما

    - - - Updated - - -

    ی بارم من و شوهرمو جاریم رفتیم بیرون من رفتم که کنار شوهرم راه برم اما اون رفت کنار جاریم راه رفت من تنها بودم.اوایل عقدمون بود.یا اینکه هر وقت میرفتیم بیرون شوهرم از تو اینه ماشین فقط چشم تو چشم جاریم بود و پچ پچ داشتن.چشمک میزدن بهم.شما جای من بودید حساس نمیشدید؟؟؟هر وقت تنها بودیم خوب بود اما وقتی جاریم میومد دیگه من تعطیل فقط اونو میدید.هر وقت میبینتش دست و پاشو گم میکنه

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میگم هیچ فکر کردی با این حرف زشت و بیخود که تو با جاریم رابطه داری اونا الان توی خونه چی میکشن؟ میدونی الان تخم شک رو توی دل برادر شوهرتم کاشتی؟ میتونی تصور کنی الان توی خونه اونا چه خبره بخاطر این حرف ناپخته و بیخود شما؟ میدونی ممکنه بخاطر این حرفت هر مشکلی که داشتین صدبرابر شده؟ این مسائل شوخی بردار نیست که بگی بعدشم با معذرت خواستن حلش کنی. اینا ناموسیه ناموسی میفهمی که؟ بچه بازی نیست. لطفا خودت به کارات فکر کن و راه درست رو پیش بگیر. کارت خیلی سخت شده ولی باید حلش کنی.
    ................
    با خوندن جریان اون چشمک و غیره من دیگه واقعا خل شدم. عاقل تر از من باید جواب بده. به حق چیزای ندیده نشنیده...
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.
    ویرایش توسط مادری عاشق : چهارشنبه 11 تیر 93 در ساعت 15:22

  13. 4 کاربر از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 12 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 11 تیر 93)

  14. #20
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین جوجه من واقعا باورش این ماجراها برایم سخته. یعنی من آدم ندیده نیستم. اما فقط آدم های خاصی را دیدم که رفتاری مثل جاری و مادرش داشته باشند. تاحالا نشنیده ام که مردی برود در خانه زن برادرش و مادر زن برادر را کتک بزند. چرا دیده ام اما در خانواده هایی که از نظر فرهنگی و از هر نظر دیگر جزو ضعیف ترین آدم های این جامعه بوده اند. راستش را بگویم آدم هایی هستند که اکثر مردم نظر خوبی به آنها ندارند و از آنها دوری می کنند.
    ظاهرا این مسائل برای همسرت هم تا حد زیادی عادی است و باعث نشده است که از این خانواده فاصله بگیرد که هیچ بیشتر هم جذب آنها شده است. خانم فکر نمی کنی شوهرت هم عقاید و رفتاری مثل همین خانواده دارد که اینقدر با آنها صمیمی است و از آنها دفاع می کند؟ که به خاطر رفتارهای زشت آنها می خواهد نامزدش را طلاق دهید ؟ واقعا من از منطقی که پشت حرف های شوهرت است سر درنمی آورم. واقعا از اول شما را نمی خواسته یا سر این مساله حاضر است زندگی اش را به هم بریزد؟

    خانومی عشق و علاقه و برات می میرم و برایم بمیر را بگذار کنار . بنشن منطقی و بدون احساسات فکر کن ببین این نامزد که در پی طلاق شما است سنخیتی با تو دارد یا نه ؟ بگذار رک و پوست کنده به شما بگویم : او تغییری نخواهد کرد و شما باید با همین شرایط و همین آدم ها که می بینی زندگی کنی. حالا می توانی یا نه ؟ احتمال کتک کاری و فحش و دعوا در چنین خانواده هایی همیشه زیاد است و اصلا هم برایشان قبح و زشتی ندارد و کاملا عادی است. یعنی چیزی که برای دیگران یک آبروریزی بزرگ است ظاهرا برای این فرهنگ یک افتخار است.
    حالا خوب فکر کن ببین می توانی با این شرایط زندگی کنی یا نه ؟ آدمی مثل تو که زود عصبی می شود و حساس است می تواند یا نه ؟ اگر در فامیل و همسایه دوباره از این آبروریزی ها به بار بیاید تحملش را داری یا نه ؟ برای آنها چنین چیزی عادی است آیا برای شما هم هست یا نه ؟

    اینقدر دوستش دارم عاشقش هستم نگو. بنشین درست فکر کن. یک سال دیگر این احساسات فروکش می کند به حالت عادی احساسی برمی گردی و روزگارت سیاه می شود. پس منطقی فکر کن. ببین ازدواج با این نامزد به صلاحت هست یا نه .

  15. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حس میکنم هیچکی دوسم نداره
    توسط daryaaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 دی 90, 22:34
  2. لطفا گوسفند نباشید
    توسط ani در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 89, 19:47
  3. عروسـک
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 اسفند 88, 19:33
  4. بوسه ها
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 فروردین 87, 22:47
  5. مشکلات من و عروسم
    توسط خاله نرگس در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 21:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.