با عرض سلام و وقت بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه و در سلامتی کامل به سر ببرید
خوشحالم که با اینجا اشنا شدم تا بتونم از اینجا مشاوره ای گرفته باشم امیدوارم به نحو احسنت این کار صورت بگیره چون واقعا زمینه ساز زندگیم می تونم قرارش بدم
دوستان بنده خوب اقایی هستم هر چند جوون
اره 21 سالمه
یه مسئله ای برام پیش اومده خواستم کمکم کنید
خوب من تک فرزندم و نه خواهری دارم نه برادری و ادم برون گرایی هستم به همین منزل بنده دوستان زیادی دارم ولی ترجیح دادم که از این مشکل دوستان و خانوادم در جریان نباشن اون هم دلایل شخصی هستش

وقتتون رو نخواهم گرفت بریم سر اصل مطلب

قضییه بنده دوستی دختر پسر نیست چون از عوارضش کاملا اگاهم
قضییه بنده بر میگرده به اشنایی با یه خانومی در جهت امور عادی و روز مره بلکه هم درسی و کاری
این اشنایی صمیمی و صمیمی تر میشه تا به اینجا که بنده قصدم رو خواستم جدی کنم تا هم خدا و هم خلقش رضایت داشته باشند
ولی یه مسئله ای پیش اومده تردید پیدا کردم
عرض می کنم خدمتتون

این خانوم رفتارش برام کمی غیر عادیه...
خوب بنده شخصییتم کاملا مردانه هستش یعنی حتی به نسبت دوستان و هم سن و سال هام کاملا برخوردم با دیگران یه مقدار مردوونه تر هسش ولی این خانوم شخصییتشون کاملا نشون میده که از نظر سنی و فکری اون جوری که باس به بلوغ فکری و... میرسیدن نرسیدند
برای مثال: برای مثال می تونم متذکر شم که بسیار مسائلی رو میشه گفت که بنده از دید عقلی می سنجم ولی ایشون خیر...


کلا از نظر شخصییتی با هم معکوس هستیم و شخصییت بنده به مراتب خیلی از ایشون بالاتره


از طرف دیگر نحوه ارتباطشون برام جنبه غیر عادی رو داره و موجب شده که در این مدت باعث بازی کردن با روح و روانمو فراهم کرده باشند
خوب بنده عرض کردم پسری هستم که که کاملا منطق بر من حاکمه و تا به امروزم ندیدم که پسری یه مسائلی از قبیل نحوه ارتباط با طرفش با جنس مخالف مهم نبوده باشه
خوب من نمی دونم کارم اشتباه بوده یا خیر
ایا به نظرتون وقتی خانوم و اقایی با هم در ارتباط میشن لزوما نبایستی یه مقداری ارتباطشون کاملا کنترل شده باشه؟؟؟
امیدوارم متوجه شده باشید منظورم اینه که وقتی منو و یه خانومی اشنا میشیم یه مقدار باس رفتارمون رو با خانومای دیگه و اقایون دیگه کنترل کنیم دیگه
بنده کنترل می کنم که خدای ناکرده ایشون موجب سوء برداشت براشون نشه اما ایشون خیر اصلا به این توجه نداره و همیشه با این کار موجب رنجش منو فراهم میکنهچ
با اینکه بنده بارها به طور غیر مستقیم به ایشون گفتم که ارتباطشون رو قطع کنند
می دونم ارتباطشون نباس قطع میشد
در پاره ای از اولین شمکلات متذکر شدم که می تونن ارتباط درسی داشته باشند ولی ایشون هر بار میدیدم ارتباطشون داره فراتر از درس پیش میره و بابت این بود که گفتم بلکل قطع کنن

تا به امروز 8 باری این مسئله پیش اومده به طوری که واقعا ناراحتی اعصاب پیدا کردم و به همین منوال اومدم اینجا تا از شما مشاوره بگیرم
چون واقعا دیگه به شدت پرخاشگر شدم با اینکه واقعا اینگونه نبودم


الان مشکل اصلیم اینه که واقعا با این خانوم چیکار کنم؟؟؟ ایشون کلا نمی دونم خودش که بهم میگه وابسته شدم بهت اما 5روزه که با ایشون قهر کردم ایشون نیومده سمتم نمی دونم این جزء وابستگی طلقی میشه یا خیر فقط اینو بگم 8بار منو سر این قضییه ناراحت کرده و 7بارش و رفتم از دلش در اوردم و اونم عادت کرده فکر می کنه که باز میرم سمتش...


اما خودم وابسته نیستم با این بدی هایی که در حقم کرده 1% هم دیگه وابستگی که داشتم به ایشون از بین رفت
ولی کمی دوسش دارم اری

فقط بگم بهتون 8بار منو از خودش رنجوند و هر 7بار خودم رفتم از دلش در اوردم و بخشیدمشون چون که ادمی نیستم که بخشش تو زندگیم راه نداشته باشه
کارم اشتباه بود ؟؟؟ اره؟؟؟
الانم که دارم می نویسم عذاب وجدان گرفتتم و همش این فکر میاد تو ذهنم که شاید 1% کار من اشتباه بوده باشه با اینکه می دونم و قطع به یقیین دارم که ایشون واقعا کاراش اشتباهه اما می خوام اینوو شما بهم بگید تا واقعا این عذاب وجدانمو از بین ببرم


ممنونم

فقط خواهش می کنم حرفی بزنید و باعث شه که عذاب وجدانم از بین بره مرسی

یا علی