اطمینان دارم ولی
deljoo-deltang چه چیزی درک می کنید؟
تشکرشده 24 در 10 پست
اطمینان دارم ولی
deljoo-deltang چه چیزی درک می کنید؟
تشکرشده 5,967 در 1,568 پست
این خیلی خوبه که شما به همسرتون اطمینان دارید. ولی آیا قبول دارید زنی که رابطه غیر متعارف با مردها نداشته شاید اطلاع چندانی از خصوصیات بد بعضی از مردها نداشته باشد؟ یعنی اون شناختی که شما به عنوان یک مرد از مردهای اطراف همسرتون دارید رو همسرتون ندارد؟ همانطور شما هم ممکنه که منظور بعضی از خانمها از بعضی رفتارها رو کمتر از همسرتون متوجه بشید. اینها رو قبول دارید؟ در مورد درک کردن رفتار همسرتون ، می بینید که مخفی کاری همسرتون تنها در زمینه هایی بوده که شما حساسیت داشتید. و همین مساله باعث شده که احتمالا همسرتون از بازخورد شما در صورت راستگویی در اون موارد ترس داشته باشند . درسته؟
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
ویرایش توسط deljoo_deltang : پنجشنبه 10 مرداد 92 در ساعت 23:53
Aram_577 (چهارشنبه 16 مرداد 92), ghayeghran (جمعه 11 مرداد 92), Pooh (یکشنبه 27 مرداد 92), taraneh89 (جمعه 11 مرداد 92)
تشکرشده 36,012 در 7,405 پست
متأسفانه این رویه بعضی از استادان شده که پایان نامه های دکترایشان را یا حتی متن کتابهایی که میخواهند به چاپ برسانند
را از پایان نامه دانشجویانشان می گیرند .
کسی را میشناسم که موضوع بسیار بکری را برای پایان نامه دکترایش مد نظر داشت که بنده بسیار مشتاق بودم که نتیجه
کارش را بدانم . که متوجه شدم موضوعش را عوض کرده ، پرسیدم دلیلش چیست ؟ گفت استاد راهنمایم از جمله استادنی
هست که پایان نامه دانشجویان را با کمی تغییرات به نام خودش چاپ می کند و من یک موضوع معمولی را انتخاب کردم که این
استفاده ازش نشه و موضوع مد نظر را بعداً خودم تحقیق می کنم و ....
حتماً خانم شما موضوع خوب و چشمگیری را برای پایان نامه انتخاب کرده بوده و خوب هم کار کرده بوده و لذا همانطور که گفته
استادش برای استفاده از آن پی گیر بوده .
روش توجه دادن همسرتان به حساسیتهایتان را نیاز هست باز نگری کنید . روش شما اضطراب آفرین هست . درادامه در این
زمینه هم کمکتان خواهیم کرد .
همسرتان اشتباه کرده و خود هم اذهان داشته شما درست می گویید اما شما از آن عبور نکرده ای و از این موارد تمبر جمع
کرده ای و در ذهنت با آنها هر ازگاهی با تصورات منفی مشغول می شوی و ...
آیا همسرتان در ارتباط با دیگران خجالتی و اهل رودربایستی هست ؟ ( این حالت جرأتمندی را کم می کند و
مثلاً در مقابل استادش خجالت می کشیده نه بگوید و کنار بکشد و اجازه استفاده وی از پایان نامه اش برای تز
دکترای خودش را ندهد )
اگر خانم شما این صفت را دارد شما بسیار می توانید به او کمک کنید که تغییر دهد که به شما کمک خواهیم کرد
که به چه روش و چگونه کمکش کنید .
بهتره فعلاً از موضوع همسرتان بیرون آییم و به خود شما بپردازیم .
موافق هستید ؟
Aram_577 (چهارشنبه 16 مرداد 92), del (شنبه 12 مرداد 92), ghayeghran (شنبه 12 مرداد 92), صاعد (جمعه 11 مرداد 92)
تشکرشده 24 در 10 پست
فرشته مهربان بیش از یک صفحه برای شما نوشتم اما از ارسال پشیمان شدم زیرا از این که صدها مراجع کننده از جزئیات زندگی من باخبر شوند احساس خوبی نداشتم و موضوع دیگر این است که احتمال دارد خانمم به سایت شما سر بزند.به همین دلیل بهتر دیدم جزئیات را بازگو نکنم و به گفتن این ها کفایت کنم که :من قبل از ازدواج فرد بدبینی نبودم من فردی اجتماعی و برون گرا بودم که روابط اجتماعی سالم با جنس مخالف برایم کاملا تعریف شده بود و هیچ وقت مایل نبودم زن خودم را تحت سلطه درآوردم و در حریم خصوصی او تجسس کنم اما همسرم باعث این امر شد.پس نمی شود از موضوع همسرم بیرون بیاییم اما چون شما این طور صلاح دیدید من قبول میکنم.
فرشته مهربان تنها برای همدردی طلبیدن عرض می کنم خدمتان که من قبل ازاینکه با همسرم ملاقات داشته باشم و او را دیده باشم از زبان یکی از کثیف ترین مردانی که در محیط کار ایشون بود حرفی در مورد خانمم شنیدم که بارها و بارها در خواب و بیداری حرف او برایم تکرار شده است.به من گفت به اتاق ایشون برو آّب و هوا آنجا خیلی خوب است.چطور میتونم بزارم همسرم هر روز در چنین محیط کثیفی حضور داشته باشد که همکار مردی اتاق همسر من را پیشکش مردان غریبه می کند.به خودش هم این موضوع رو گفتم می گوید اون شخص می دانست تو مجردی و من هم مجردم برای همین این حرف را زد و خواسته تو کنجکاو شوی و به دیدن من بیایی و قصد خیر داشته است.وقتی همسر من تا این حد خوشبین و ساده لوح هست مسلما من باید ایشون را کنترل کنم و درست و غلط را نشانش دهم.
علاوه براینها در زمان ازدواج ایشون کاملا به صورت خنثی عمل کرد و گوش به فرمان پدرش شد در عمل نشان داد احساسی به من ندارد و احساس الانش ناشی از ترس از دست دادن زندگی است نه ترس از دست دادن من.
- - - Updated - - -
mah naz اگر مایل هستید شما هم از تجربه خودتون بگید.چطور مشکلات شما به پایان رسید و حل شد.آیا پس از ازدواج به نامزد قبلی خود فکر میکردید؟هیچ وقت تمایل به برقراری ارتباط با او را داشتید؟
- - - Updated - - -
جواب سوالی که پرسیدید بله ایشون تقریبا خجالتی است و با دیگران رودربایستی دارد که باعث میشودبه خودش لطمه بزند.
تشکرشده 70 در 40 پست
سلام دوباره جناب قایقران! اولا بگم که اون شخص خیلی نامزد نامزد هم نبود یه جور رابطه بچه گانه که ناشی از وابستگی و محبت تو محل کار بود! همونطور که گفتم زندگی شما خیلی شبیه زندگیه منه اتفاقا ما هم (هر سه من و شوهرم و آقای قبلی) همکار بودیم و همسرم از یه همکار دیگه مرد حرف بدی در موردم شنیده بود که خیلی ناراحت شده بود! و چند روز با من قهر بود و حتی کم مونده بود پشیمون هم بشه!
- - - Updated - - -
من بعد از اینکه با همسرم نامزد کردم یه بار اون آقا ما رو تعقیب کرد که شوهرم رفت و با لحن اعتراضی بهش گفت که حق نداره ما رو تعقیب کنه و با من خیلی خوب برخورد کرد و گفت مواظب خودم باشم که بیرون رفتنی اون مزاحمم نشه! و اگه تا آخر هم با هم رویه ادامه میداد خیلی بهتر میشد و من انقدر تو زندگی استرس نداشتم! چون بعد از اون مراقبت های بیش از حدش شروع شد هربار بیرون میرفتم (فقط سره کار) تا برسم خونه مدام باید گزارش میدادم بخاطر این حساسیت های بیموردش من دیگه دانشگاه هم نرفتم مستقیم بهم نگفت نرو ولی عملا با کارهاش منو از رفتم به دانشگاه پشیمون کرد مثلا میگفت معلوم نیست با کی میری میای کجا میری! منم ترجیح دادم تا جلب اعتماد کاملش دیگه دانشگاه نرم ولی انصافا اون آقا رو فراموش کردم چون شوهرمو با جون و دل دوست دارم ولی شوهرم میتونست خیلی بهتر و عاقلانه تر منو آروم کنه چون من تو اون شرایط نیاز به محبت داشتم نه تجسس! من حق نداشتم آهنگ ملایم و غمگین گوش بدم چون شوهرم میگفت داری به اون پسره فکر میکنی! حق نداشتم حوصله نداشته باشم چون شوهرم میگفت حتما تو راه یا بیرون اون پسره رو دیدی! خلاصه من خیلی زجر کشیدم تا تونستم تقریبا تقریبا اعتمادشو جلب کنم!ولی باز حق ندارم خودم برم بیرون حتما باید کسی که مورد اطمینان شوهرم باشه پیشم باشه! اگه مزاحم تلفنی داشته باشم از استرس خفه میشم چون اگه چند بار تکرار بشه شوهرم به من بدبین میشه! ولی باز بهتر شده و امیدوارم بهتر هم بشه
ghayeghran (دوشنبه 14 مرداد 92)
تشکرشده 1,784 در 580 پست
قايقران عزيز سلام. من يه خانمم.
از ديد خانمانه م نظر مي دم. من خ ناراحت مي شم اگه كه اينجوري كه شما همسرتون رو چك مي كنين چك شم. نيومدم شما رو سرزنش كنم ا.مدم كه از ديد يه خانم نظرم رو بدم.
من ارتباطم با استادم زياد بود. خ براي ايشون احترام قايل بودم. خ دوسش داشتم. اما ن.ع دوست داشتنم فقط استادي بود. ايشون خ شخصيت مهربانانه و برون گرايي داشتن. همه دوسشون داشتن. ولي خدا مي دونه كه اصلا قصدي نبوده.
به نظر من دروغهاي خانمتون يه حالت دفاعي در برار شماس. نه چيز ديگه اي. فقط با حساسيتهات اونرو از خودت دور نكني. بزار تو مامنش باشي جايي براي حرفاش و درددلاش.
فقط افكارت مي تونهه ايشون رو به شما نزديك تر يا دور تر كنه همين نه هيچ كس ديگه اي. شما انتخاب ايشون بودي
دوست من اگه من جاي شما بودم خ ناراحت مي شدم انتخاب اول ايشون ( منظورم بعد از خانوادشون هست مي شدم . واقعا مي گم) سعي كنين اين مشكلتون رو با صحبت كردن برطرف كنين. در پناه حق
ghayeghran (دوشنبه 14 مرداد 92), رها92 (دوشنبه 14 مرداد 92)
تشکرشده 70 در 40 پست
و البته اینم بگم شوهرم دقیقا مثل شما مثل یک موج سینوسی فراز و نشیب دارد احساسش! تا حدی که یه بار اون آقا رو بیرون اتفاقی فقط دیدیم واقعا داشت طلاقم میداد ولی گاهی از این که به قول خودش زن مهربون و قانع و ساده ای نصیبش شده خدا رو شکر میکنه! باز دعوا کردنی من با الفاظ بد مثل هرزه و اینا خطاب میکنه ولی باز فرداش آشتی کردنی میگه من بهت اطمینان کامل دارم ولی ترسم از افراد بدی هست که مزاحمت بشن! خلاصه دیگه من و همسر شما محکوم به مدارا کردنیم و توی دلمون چون یه کوچولو به خاطر آکبند نبودن دلمون بهتون احساس بدهکاری میکنیم تو یه چیزایی فوق العاده کوتاه میاییم و درکتون میکنیم ! شاید اگه اینطور نبود ما هم مثل بقیه تا تقی به توقی میخورد قهر میکردیم! من تا بحال یه بار هم با شوهر قهر نکردم همه قهرها از طرف اون بوده و من منت کش چه تقصیر من باشه چه نباشه!
- - - Updated - - -
و البته یه هشدار
هم به شما هم به همسر خودم (بترسید از روزی که عشق ما به شما تبدیل به ترس بشه و دیگه دوستتون نداشته باشیم)
ghayeghran (دوشنبه 14 مرداد 92), ساحل75 (یکشنبه 13 مرداد 92)
تشکرشده 24 در 10 پست
سلام mah naz
متشکرم از اینکه تجربت رو گفتی.من کاملا شوهر شما رو درک میکنم می دونید دست خودمون نیست معنی تجسس بی اعتمادی نیست فقط از این طریق هست که دلم آدم آرام میگیره و حس میکنه اوضاع تحت کنترلش هست.حالا فرض را بر این بگیرید که دراین تجسس های نشانه هایی هم از بی اعتمادی یافت بشه.باور کنید روح انسان خسته میشه از این هم فکر.بعضی اوقات فکر میکنم یک کامیون با بارش رو سرم خالی شده.با بار آجر.که هر کدوم از این آجرها ممکنه یک فکر خوب یا یک فکر باشند و مرتب هم دیگر رو کنار بزنند.واقعا خسته کننده است.
- - - Updated - - -
مهر راد می فهمم تجسس درست نیست حتی گاهی شرایط عکس را برای خودم درنظر میگیرم.
اما نمی توانم از اینکار دست بکشم با خودم قرار مدار هایی دارم مثلا می گویم دیگر به گوشی اش دست نمی زنم و یا وقتی زنگ خورد نگاه نمی کنم چه کسی است.اما همین که صدای گوشی را می شنوم ...
من هم مانند شوهر mah naz وقتی خانمم تو فکر بره یا آهنگ خاصی را چند بار گوش کنه عصبی میشم .من نوشته ای از جانب نامزد قبلی همسرم دیدم.نوشته بود تو در خاطرم حک شدی حتی رگهای آّبی بدنت...
امروز با پدر زنم حرف زدم البته بدون تصمیم قبلی گفتم می ترسم از اینکه از نامزد قبلیش اثری تو زندگیمون باشه و توضیح دیگری ندادم . با تمام بی مهری هایی که از او دیدم جایگاه ویژه ای برای من دارد.نتوانستم راحت با او حرف بزنم بغضم گرفت برای یک مرد درد آوره که جلو پدر زنش اشک بریزه.اما با صحبت های او آرام شدم.خیلی خودم را سرزنش می کنم که چرا سر صحبت را با او باز کردم.اما به نوعی هم سبک شدم .من حاضرم تغییر کنم فرشته مهربان گویا مایوس تان کردم.
تشکرشده 1,784 در 580 پست
قایقران جان کاملا قابل درک.
اما این زندگی و این عشقتون ارزش خویشتن داری رو داره. تازه شما مدتها گرفتار این افکارین عادت کردین به این افکار. پس از بین بردنشون هم زمان می بره.
به نظر من یه خورده شما خ فوکوس داری زو همسرت شایدم من مجردم درک نمی کنم. اما بالاخره زندگیت که تمام و کمال نباید بشه این افکار. باید کنترل کنی کارم می بره. نمی دونم این توصیه برا شما خوب یا نه اما یکی از مشاورای سایت به نام اس سی آی ( سه حرف اول ساینتیست) به کاربری به نام بهار زندگی نحوه کنترل کردن منتقد درون رو اموزش می دن یه سری بزنین اینم لینکش. یه رمان هم هست به نام عشاق بی رحم بخونین.
من به عنوان یه خانم بهتون م یگم که تو قلب من ادمای زیادی هستن
یه عده رو به عنوان استاد دوس دارم
یه عده رو بهعنوان همکلاسی
شاید این وسط از یه ورزشکارم خوشم بیاد( البته الان این صادق نیست) شاید یه عده رو به خاطر همکار بودنم دوست دارم اما مطمینم که نمی تونم دونفر رو به عنوان همسر دوست داشته باشم. و اصلا حاضر نیستم که مثلا رابطه با استادم و... داشته باشم هرچند خ دوسشون دارم.
من جای شما باشم به خانم میگم انچه را دوست دارم عملی بشه( حالا استقلال بیشتر نسبت به خونوادشون یا خاستار توجه بیشتر . دقیقا بگین ازش چی می خاین)
به خودم خ می رسیدم چه به ظاهرم چه به روحیه ام می رفتم ورزش کوه هرچی خوشحالم می کرد. خانمم رو هم می بردم. کاری می کردم هر جا برم همه از تیپ و اخلاقم تعریف کنن
در جمع سعی می کردن خوش خنده و منطقی باشم. از خانمم تعریف می کردم. یه جاهایی هم سعی می کردم واسه خانمم کلاس بزارمو و خ در دسترسش نباشم. یه قسمتی از سریال فرندز که امریکایی خاطرم هست سر این حساسیتها حسابی با هم دیگه لجبازی کردن و زدن و همه چی رو خراب کردن. البته اخرش درس شدا
مطمین باشین اون لحظاتی که گیرای الکی می دین حالا چه مرد چه زن خ لحظات دوست نداشتنی و بدی و ادم به انتخابش شک می کنه. البته با این پاسخای خانمت من مطمینم ایشون متوجه شده شما خ حساسی و فقط می خاد زیاد اذیت نشین اگه می خای خانمت خ دوست داشته باشه. شما در عمل اثبات کن دوسش داری. چرا انقدر ترس از دست دادن برادر. چرا فکر می کنی ایشون به خاطر پدرشون جواب مثبت دادن انقدر ذهن خانی نکن مگه خودش اعتراف کرده
می دونم دوست من شما از پس فکرات بر نمی ای. البته می گم ممکنه یه دلیل عمقی این مساله این باشه که اونجوری که می خای محبت نمی بینی هر چند خانمت مشخص خ دوست داره وگرنه باهات لجبازی می کرد.
راستی دیروز یه مشاور تو تی وی داشت می گفت پیامبر به مردها سفارش می کنه دوکارو انجام بدن:
1) به خودشون برسن
2) عیب جویی نکنن. مطمین باش انقدر مهم بوده که از بین کلی راهکار این دوتا سفارش شده( نمی گم شما عیب می جویی ولی یه جورایی اگه افکارات رو عملی کنی .....) قدر خوشبختیت رو می دونم که می دونی . همیشه باهم شاد باشین
امیدوارم با نظراتم موجبات رنجشت رو فراهم نکرده باشم. فر نکن که فکر می کنم نمی دونی( امیدوارم گرفته باشین این جملم رو. کلا خ همه چیز رو زیر دره بین می بری.)
ویرایش توسط مهرااد : دوشنبه 14 مرداد 92 در ساعت 15:22
ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92)
تشکرشده 70 در 40 پست
جناب قایقران من دیگه مطمئن شدم شما و همسر بنده از حول حلیم میفتین توی دیگ(از ترس اینکه نامزد قبلی بیاد و احیاناً همسرتون اونو به شما ترجیح بده خودتون پیش پیش کاری میکنید بنده خدا نامزد قبلی که سهله هر مرد دیگه ای رو به شما ترجیح بده!) بخدا من و همسر شما اگه از محبت شوهرامون سیر بشیم هم آهنگهامون برای شوهرمونه هم تو فکرمون! شوهر منم قبلا از من پرسید به نظرت من بیشتر تو رو دوست دارم یا اون پسره؟ و الان هم مطمئنم همه این حساسیت ها از این ناشی میشه یه جورایی ته دلش نسبت به دوست داشتن رقیب احساس ضعف میکنه! بابا به چه زبونی بگم زن جایی میمونه که احساس امنیت کنه! بهش این احساس رو بده! مستقیم نه ولی در لفافه بگو نمیذاری هیچ کس باعث بشه از دستش بدی یا اینکه بگو مطمئنی هیچکی تو دنیا اندازه ما دو نفره عاشق هم نیست اینطوری هم بهش اطمینان میدی که دوستش داری هم اطمینان میدی که از عشق اونم مطمئنی!
ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), دختر مهربون (سه شنبه 15 مرداد 92), رها92 (دوشنبه 14 مرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)