هرکس مدت کوتاهی با من برخورد داشته باشه خیلی زود متوجه یک موضوع میشه و اون منفی نگری بیش از حد منه . حتی از اندک پستهای من در این تالار میشه به وضوح این موضوع رو دید .
اینکه چرا اینجوری ام رو میدونم .
مشکلات عدیده ی شخصی - جسمی - مالی - خانوادگی - روحی و... که حل بخش عمده ایش از عهده ی من خارجه .
مثل عصبی بودن پدرم یا اعتیاد برادرم و دعواهای بی پایان خانوادگی و...
هرچند- خیلی کم - ولی هستند نکات مثبتی که با تکیه بر اونها بتوان شاد بود .
ولی...
من هرگز طعم شادی رو نچشیدم . حتی 1 بار در طول زندگیم .
دید من نسبت به همه چیز در دنیا انتقادی است .از عدالت خدا تا کوچکترین موضوعات در حد یک بیت شعر-یک عکس یا یک منظره .
کافی است یک نفر جمله ی امید دهنده بگه - مدتها ذهنم مشغول میشه و انواع و اقسام اتفاقات برای نقض اون جمله به ذهنم میاد .
اخیرا احساس میکنم این انرژی منفی رو به دیگران هم منتقل میکنم . از طریق نگاه!
هر وقت نگاهم به نگاه کسی میافته یک اتفاقی برای طرف میافته .
در ناخودآگاهم دوست دارم غمگین و نا امید باشم . انگار یک موجود درونم وجود داره که منو به اون سمت سوق میده .مثل اعتیاد به مواد مخدر !
در عین حال دوست دارم تغییرات مثبتی در زندگیم به وجود بیارم و پیشرفت کنم .
ولی همون احساس درونی که سالهاس در وجودم ذخیره شده و مثل یه طومور رشد کرده مانعم میشه .
نا امیدی همه ی انگیزه هامو میکشه .
امید دارم به کمک شما بتونم 1- مانع رشد 2-تضعیف 3- نابودی این طومور بشم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)