داداش احسان . اخه چرا می خوای منو ترک کنی ؟ . من که داداشی ندارم . تو جای داداش بزرگمی . اخه من مگه جایی اشتباه کردم. اگه اشتباه کردم منو ببخش . نرو دیگه . بازم با من حرف بزن . اخه حرفات ارومم می کنه. داداش احسان . تو رو خدا . راستی داداشی در مورد کار که می گفتی . اخه . من جایی اشنا ندارم . تازه امکان داره اونجا به من توهیین کنن . من تحمل حرف بد رو ندارم . البته من به فکرش هستم که برم یه دوره ی فنی و حرفه ای تا یه مهارتی رو اونجا یاد بگیرم . یعنی تو فکر می کنی با این پول ها میشه ازدواج کرد. در مورد پیاده روی هم . من الان صبح میرم پیاده روی می کنم و تازه بعد از ظهر می خوابم . . در مورد باشگاه ورزشی هم . تو فکرش هستم . داداشی تو رو خدا منو تنها نزار . داداشی حتما من باید گریه کنم تا دلت برام بسوزه . بیشتر با من حرف بزن . تو ادم با تجربه ای هستی . به نظر تو زندگی تو بیست سالگی و تو سی سالگی چه جوریه؟ . داداشی منو تنها نزار و با من حرف بزن. بازم اگه بخوام از خودم بگم . من خیلی از من خیلی از مرگ می ترسم . فکر می کنم دارم اسیب می بینم اگه من برم جایی کار کنم فکر کنم منو به عنوان دیوونه بیرون کنم . من عاشق شهرتم . می خوام اینقدر درس بخونم تا مشهور بشم . اما تو هم راست گفتی من باید حد مو بدونم . من از دیگران هم کمک می خوام . به نظر دوستان حد ارزوهایم کجاست؟ . شما هم سن بودید می خواستید به چه رویایی برسید . حالا رسیدید؟ .
علاقه مندی ها (Bookmarks)