آقای Aras ممنون از تاپیکی که باز کردید
یک سوال ؟ همسر من ادم باهوش زیرک با وجدان با اعتماد به نفس بالا حاضر جواب..... هست امکان نداره از کنار کوچکترین بی احترامی یا کم و زیادی به ارحتی بگذره اما همین ادم در برابر اعضائ خانواده در جه یک میشه مثل موش ابکشیده هر کی از راه برسه میزنه تو سرش پدر مادر خواهر برادر... چه اونی که ازش کوچکتره چه بزرگتر
از طرفی دلم براش می سوزه از طرف دیگه لجم میگیره از ضعیف بودنش از اینکه هر کی(البته فقط اعضائ خانواده درجه یک) هر چی بخواد بگه و اون فقط سرش و پایین بگیره بگه شما درست می گید حق با شماست
یعنی چی می شه که اینجوری می شه؟ من باد چی کار کنم با اینکه خونواده شوهرم ادمای بدی نیستند ولی دلم نمیخواد تو جمعشون با شم
البته اگر تنها برم مشکلی ندارم ولی با اون حاضر نیستم
یعنی مشکل اون هم منفعل بودنشه؟؟؟؟
هرچی که هست به شدت در جمع خونوادش ازش متنفر می شم بی اینکه بدی به من بکنه تازه وقتی میایم خونه هم تا مدتها باهاش سر سنگینم خوب چی کار کنم همش تو ذهنمه و از بی عرضگیش حرصم می گیره
علاقه مندی ها (Bookmarks)