سلام سی چهار سالمه.دوتا بچه نه ساله وچهارده ماهه دارم.دانشجوی دکترا رشته فنی هستم.همسرم سال اخر دکتری است.
بخاطر ازدواج دانشجویی بیکاری وشرایط بد اقتصادی چهار سال اول خیلی پرتنش بود وتو این مدت همسرم ومن کارهای بچه گانه زیادی انجام دادیم تا برخورد فیزیکی.......الان هر دو از لحاظ اجتماعی شرایط خوبی داریم.اختلاف سنی دو سال داریم.بعد اززایمان دومم بلیل شرایط فیزیکی خودم رسیدگی به به درسهای پسر بزرگم خیلی منو تحریک پذیر کرده بود....گذشته خوبی هم نداشتیم.حالا این وسط کار شدید همسرم تا دهشب وپروپوزال ودرک نکردن من رو اضافه کنید.....ایشون یه کار محیرالعقول کرده رفته خونه پدرش ده روزه اونجاست به تلفن های من وپیامک هام هم جواب نمیده خودش نامه پنج صفحه ای نوشته وکل بدی های منو خلاصه کرده به همه داده......میگه خسته ام وبه اخر خط رسیدم هر چقدر برادرم میخواد باهاش صحبت کنه اصلا پا نمیده....این در حالیه که ما تو این دوازده سال به کسی درباره کوچکترین مشکلاتمون چیزی نگفتیم.....من توشوکم......بهد از پنج روز غیبت با تهدید پدرش وپدرم اومد بچه ها رو هم برد من خودم اصرار کردم چون ادم بیمسئولیتی و من میدونستم برای فرار از شرایط موجو بچه ها انداخته سرم ورفته اومد بچه ها رو هم برد من من موندم یه عالمه سوال......دو روز اول خیلی التماسش کردم برگرد با هم صحبت میکنیم ولی هیچ جوره راضی نشد وگفت تمومه......الان هم با توجه به اینکه به افراد رابط جواب سربال میده من نمیدونم باید چی کار کنم تو رو خدا زندگی ام رو خیلی دوست دارم خیلی براش زحمت کشیدم با نداری ودانشجویی به اینجا رسیدیم خیلی برای هم انرژی گذاشتیم......خودم میدونم یه شبه اینطوری نشده.....شما یه راهحل ارئه بدید بتونم ببینمش خودم بقیه رو با مشاور حضوری حل میکنم هر چند اصلا به مشاور اعتقادی نداره میگه کلاهبردارن. ودنبال پولند.....مشکلات من واون باید حل شه میدونم اما در حال حاضر مشکلم اینه که چطوری راضی اش کنم باهام حرف بزنه......دلم برای بچه هام تنگ شده نمیدونستم میبره که نیاره من خواستم از این وسیله استفاده کنم برگرده...اما
تورو روخدا یه راه حل عملی بگید
علاقه مندی ها (Bookmarks)