به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 70
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array

    میخوام با شخصیت همسرم و آقایون بیشتر آشنا بشم تا همسرمو برگردونم!!!

    سلام به دوستای بینطیر خودم که همیشه راهنمایم میکنید و پا به پا همقدمم هستید!

    خوب تو تاپیک قبلی من تونستم با کمک شما دوستان رو خودم زوم کنم تا نهو درست رفتار کردن و کنترل روی کارامو خوب یاد بگیرم!
    همسرم مهربونم الان ۴ ماه میشه که جدا از من و دختر ۴ سالم زندگی میکنه و الان مدت یک ماه هست که ایشون نزدیک ما خونه گرفتند تا بتوند دور ادور پشتیبانمون باشند! خدارو شکر میکنم که همسرم با تغییر رفتارهای من و آرامشم اونهم داره رو رفتارش کار میکنه و آروم هستش و میدونم که به زمان بیشتری احتیاج داره تا هم از طرف من مطمعا بشه و هم خودش به تصمیم نهایش برسه٫ پس من هم صبر میکنم این صبوری رو اول از همه از خدام دارم که وقتی میخونمش یعنی آرامشم و بعد از تجربه های بالهای صداقت گلم که ۸ ماه تموم صبوری پیشه کرد تا امروز هم همسرش پیشش باشه و صاحب یه نی نی کوچولوش کنه٫ امیدوارم همیشه شاد باشند در کنار هم و همچنین بقیه دوستای مهربونم واسشون بهترینها رو آرزو میکنم و ازشون میخوام توی این تاپیک هم همرام باشند تا من از تجربیاتشون و راهنمایهاشون واسه آیندم استفاده کنم!

    خوب دوستان همینطور که بالهای صداقت گلم گفتند من ارتباط پارمیدا و علی رو محکم کردم٫ یعنی چند روز یه بار میره پیشش و قراره آخر هفته حتی بره دو شب پیش بابایش بخوابه٫ ای کاش منم میتونستم برم پیششون و باهاشون باشم...
    علی تو رفتارش با من خیلی آرومه ولی خنثی گه گداری یه لبخند میزنه ولی بعد سریع خنثی رفتار میکنه و وقتی من نگاهش میکنم سرشو مندازه پایین یا به پارمیدا نگاه میکنه! من میخوام توی این تاپیک یاد بگیرم که چطوری میتونم این رفتار سردشو دوباره با خودم گرم و صمیمی کنم؟!

    چطوری و با چی راهکارهای میشه از غرور افراطیش کم کنم؟! البته میدونم غرور جزء خصوصیت یه مرد به حساب میاد و باید بهش احترام بزارم ولی اگه افراطی قد باشه و با غرور میشه کاریش کرد؟!
    میدونم با آرامش و مهربونی و محبت میشه دلزدگی یه مرد رو یواش یواش کم کرد آیا راهکارهای دیگه ام داره٫که دوباره بهم اعتماد کنه؟!

    من منتظر راهنمایهای همه شماعزیزانم و بالهای صداقت گلم هستم! در ضمن تصمیم دارم یه نامه واسه همسرم بنویسم که توش تک تک اشتباهام رو به زبون بیارم و ازش توش طلب بخشش کنم٫این نامه رو نمیخوام جوری بنویسم که توش ضعیف به نظر برسم و اصلا نمیخوام با این نامه خودم رو بهش تحمیل کنم فقط این نامه ور میخوام بنویسم که مطمعا بشه که من حتی اون چیزای که خودش هم هیچوقت از اشتباهاتم به زبون نیاورده رو میدمنم و دارم اصلاحشون میکنم!
    دوست دارم بالهای صداقت مهربونم که تمام موضوع رو میدونه تو این نامه کمکم کنه و شما دوستان گلم هم یاریم کنید! پیشاپیش ازتون ممنونم

  2. 10 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    elham.e (سه شنبه 15 مهر 93), fahimeh.a (شنبه 05 تیر 95), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), paiize (سه شنبه 15 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 17 مهر 93), نیکیا (سه شنبه 15 مهر 93), آونگ (سه شنبه 15 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 15 مهر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 05:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,564
    امتیاز
    44,676
    سطح
    100
    Points: 44,676, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,967

    تشکرشده 6,441 در 1,459 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام سوده جون
    خیلی خیلی خوشحالم واست
    سوده عزیزتوخودت دیگه حسابی استادشدی!
    یع فایلهای صوتی هستن درموردنیازهای مردوطرزرفتارباهاش..
    واست لینکش رومیزارم دوست داشتی گوش کن من خودم خیلی اسنفاده کردم
    مخصوصا درموردویژگی آقایون که چطوراحساس ناامنی روانی میکنن واعتمادبه نفسشون روازدست میدن.حتما دانلودکن وگوش بده

    - - - Updated - - -
    /www.mesbahh.blogsky.com/
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  4. 10 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مهر 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), maedeh120 (شنبه 19 مهر 93), terme00 (چهارشنبه 16 مهر 93), فرخ رو (سه شنبه 15 مهر 93), آونگ (چهارشنبه 16 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سوده 82 (سه شنبه 15 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 15 مهر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    عزیزم
    کتاب مردان مریخی زنان ونوسی
    رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند
    و خیلی کتاب های دیگه حتی تو نت بزنی انقدر مطلب های خوب میاد بالا
    سایت بیتوته هم خوبه
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  6. 10 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), paiize (چهارشنبه 16 مهر 93), parsa1400 (سه شنبه 15 مهر 93), terme00 (چهارشنبه 16 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 17 مهر 93), آونگ (چهارشنبه 16 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سوده 82 (سه شنبه 15 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 15 مهر 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام سوده خانم

    اینجور که شما پی این کار گرفتی حتما موفق میشی . شک نکن

    نامه .... چه عالی خیلی خوبه ولی تورو خدا زیاد از خاطرات بد براش یاداوری نکن . بیشتر از سوده جدید براش بگو.... بگو که در مقابل مشکلات چطور تحمل میکنی و چطور برخورد میکنی . منظورم اینکه مستقیم نگو من اشتباه کردم تلمیحی بهش بگو . بزار از نوشته هات حس کنه که تغییر کردی .
    مثل ما که تغییراتتو حس میکنیم . راستی از بین دوشتاش و یا آشنا دو طرفه کسی نداری کسیکه دلش برا هردو شما بسوزه . اگه داری استفاده کن .

    به اونچه که برا همسرت ارزشمند ارزش قائل باش . یه چیز دیگه همسرت چه غذایی رو از دست پخت شما دوست داشت براش درست کن بده پارمیدا با باباش برن شام بخورا . .

    راه زیادی در پیش داری شاید بتونی تا تولد حضرت مسیح دلشو بدست بیاری و عید پاک خوبی داشته باشی ولی نشد انشالله عید نوروز خودمون. در هر حال صبور باش مواظب همسرتم باش براش غیرتم داشته باش . خوبه لااقل میدونه دوسش داری . بدروووووووووود

  8. 9 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مهر 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), maedeh120 (چهارشنبه 16 مهر 93), paiize (چهارشنبه 16 مهر 93), terme00 (چهارشنبه 16 مهر 93), آونگ (چهارشنبه 16 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سوده 82 (سه شنبه 15 مهر 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-30
    محل سکونت
    زیر آسمان خدا
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    4,750
    سطح
    43
    Points: 4,750, Level: 43
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 916 در 198 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام سوده جان.
    خیلی خوشحالم که می بینم انقدر محکم و قوی شدی.
    از نوشته هات کلی انرژی مثبت می گیرم.
    خانومی از دانشگاه چه خبر؟ نظری ندادن که بری ادامه بدی؟
    حتما برو اینطوری هم سرت گرم درس می شه و هم شوهرت می فهمه واقعا و عملا داری تغییر می کنی.
    شاید اشتباه می کنم ولی من خیلی به این جمله دکتر فرهنگ رسیدم: آویزونی گریزونه، گریزونی آویزونه!
    شما نه آویزون باش که گریزون بشه و نه بیش از حد وانمود کن گریزونی. بینابین باش. متعادل.
    تعادل ک داشته باشی همه چیز رو جذب می کنی.
    عزیزم به نظر من هم توی نامه ات از اتفاق های گذشته و اشتباهاتی که کردی نگو. یکمی غرور لازمه.
    از تصمیماتی که برای آینده گرفتی بگو. از قوی شدنت بگو و اینکه چقدر دوست داشتی وقتی که کنارت بود به این نتایج می رسیدی.
    یادآوری اتفاق های بد اونو حساس تر می کنه سعی کن از خاطرات خوبت بگی و گاهی هم اشاره کنی که ناخواسته باعث رنجشش شدی.
    قوی بودنت رو بهش ثابت کن. وقتی بری دنبال دَرسِت و کار پیدا کنی، غیرمستقیم داری بهش می گی من از برگشتن تو قطع امید کردم گرچه خیلی دوستت دارم ولی ظاهرا تو قرار نیست هیچوقت برگردی.
    هر چقدر نامه بنویسی و هر چقدر به زبون بیاری که من از جمع شدن سه تاییمون کنار هم قطع امید کردم، اثرش به اندازه وقتی نیست که شما عملا اینو بهش بفهمونی.
    صبور باش و سفت و سخت پیگیر گرفتن مدرکت باش.
    اینطوری سوده خانوم جدید کلی جذابیت های نو پیدا می کنه. بذار ته دلش بترسه که مبادا یک وقت از دستت بده.
    همه چیز درست میشه سوده جان.
    ما اینجاییم که همه به هم کمک کنیم و برای هم دعا کنی. هیچوقت تنها نیستی.
    راستی سوده جان من 28 سالمه و متولد 1994 نیستم. 94 رو واسه این گذاشتم که پیش بینی کردم نی نیم سال 1394 به دنیا میاد اسمشم میخام بذارم کاملیا اگه دختر بود
    شاد باشی

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن


  10. 8 کاربر از پست مفید Kamelia-94 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مهر 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), parsa1400 (پنجشنبه 17 مهر 93), آونگ (چهارشنبه 16 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 16 مهر 93)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام دوستای مهربونم٫

    پاییز عزیزم خیلی ممنوم که باز مثل همیشه کنارمی٫ مرسی از فایلهای که برام دادی دارم گوش میدم این آقا چه خوب توضیح میدن و البته از فارسی بسیار سنگینی استفاده میکنند که من میگردم و کلمه هارو پیدا میکنم! خیلی ممنونتم مهربونم!

    ماعده گلم مرسی خانومی از کتابی که معرفی کردید حتما تو نت میکردم پیدا میکنمش٫ممنونم ازت گلی!

    آقا پارسای گل گلاب خوبید که ایشالا؟! بله میخوام بیشتر از شخصیت آقایون یاد بگیرم تا به همسرم نزدیکتر بشم٫میخوام دوباره بهم اعتماد کنه٫باهام گرم و صمیمی بشه! میدونم زمان بره ولی خوب تا من کاری نکنم که بتونه بهم اعتماد کنه فایده ای نداره! من باهاش مهربونم و لطیف و آروم باهاش برخورد دارم اون کمی سرده یه جوری خنثی و من ویخوام با رفتار درست اون رو با خودم صمیمی کنم و با این نامه یه استارت میزنم! آلبته بالهای صداقت عزیز گفته بودن که باید واسه کارای که کردم ازش یه معذرت خواهی درست و حسابی کنم و من احساس میکنم الان وقتشه!
    بله اصلا نمیخوام خاطرات بد گذشته رو دوباره تو ذهنش نمایان کنم میخوام بیشتر از خودمون و آیندمون بگم و اینکه من خوب الان خیلی تصمیمها دارم واسه زندگیمون نمیدونم به قول بالهای صداقت باید حس کنم که علی دیگه بر نمیگرده و تصمیم بگیرم یا باهاش مشورتی داشته باشم واسه آیندمون که البته آینده درسی منه چون اگه خدای ناکرده علی بر نگرده من باید دانشگاه رو فراموش کنم چون اولا خرجش بالاست و من وقتی شروع کنم صبح تا شب تو کلینیکم و اصلا فرصت اینکه حتی یک ساعتی با دخترم هم باشم ندارم چه برسه که برم کار و خرجی زندگی و دانشگاهو بدم و از شهرمونم نمی تونم کمک مالی بگیرم چون به دانشجو ها کمک شهری نمیدن!اگه علی بخواد برگرده خوب مثل الان که داره خرجیمونو میده میتونم شروع کنم ولی من نمیدونم تا کی میخواد واسه خرجی و اجاره و...بهمون پول بده!ّمش به علی بستگی داره!نمیدونم منظورتون از تلمیحی چیه؟! این جوز اون کلمه های هست که واسم نا آشناست!منم فکر میکنم مثلا بهش مستقیم بگم من غرورتو شکستم و شخصیتتو خورد کردم اشتباست٫فکر کنم اگه بگم « حالا میدونم چقدرباید به شخصیت همسرم و غرور مردونش احترام بزارم» هم منظورمو بهش میرسونم که این جوز اشتباهام بوده٫درسته؟! والا آقای پارسا عزیزنمیدنم تاپیک اولم رو خوندید من قبلا ها خیلی واسش غذا میدادم الانم وقتی خودم غذا میخورم باور کنید از گلوم پایین نمیره ولی علی قبول نمیکنه یعنی غذارو نمیگیره! و دوستان گفتند نباید مثل مامانش واسش غذا بدی ولی حالا شاید چون پارمیدا دو شب میره پیشش بخوابه شاید دادم ولی میدونم قبول نمیکنه!راستش پسر خاله همسرم و خانمشون که من واقعا جفتشونو خیلی دوست دارم دارن کمک میکنن که آشتیمون بدن و با علی صحبت میکنن که برگرده ولی میدونم علی به زمان نیاز داره منم صبر میکنم ببینم خدا چی میخواد!آقا پارسا واسمون باز هم با اون دل پاکتمن دعا کنید!

    کامیلیای مهربونم من همیشه حضورتو حس میکنم گلم٫تو لطف داری بهم و من از حضور شما این انرژی رو میگیرم واقعا ممنونتونم از همتون و هر شب واسه خوشبختیتون دعا میکنم که همیشه به آرزوهاتون برسید!

    دانشگاه هنوز خبری از پرفسوره نیست ولی همنطور که گفتم به علی بستگی داره!حتما دنباله آیندم هستم٫باید بگم که الان پارمیدا هم چون علی نیست کمی بیشتر بهم وابسته تره و نمی خواد منم تنهاش بذارم حتی تو خونه از این اطاق به اون اوطاقم میرم دنبالم میاد و دلم میسوزه واسش که برم و شب بیام پیشش ولی آیندم واسم خیلی مهمه و من تا حالا خیلی واسه درسم زحمت کشیدم٫امیدم به خداست هرچی خودش بخواد همونه!منم به این جمله اعتقاد دارم واسه همین میخوام تو نامه هم حد تعادل رو نگر دارم! منتظرم بالهای صداقت گلم هم تو نوشتن متن این نامه کمکم کنه٫٫که چه چیزهای باید توش گفته بشه و چه چیزای رو اصلا نباید بگم٫ البته خودم هم یه نامه مینویسم و منتظر راهنمای های شما دوستانم هستم که اشکالاشو واسم بگیرید!

    عزیزم به نظر من هم توی نامه ات از اتفاق های گذشته و اشتباهاتی که کردی نگو. یکمی غرور لازمه.
    از تصمیماتی که برای آینده گرفتی بگو. از قوی شدنت بگو و اینکه چقدر دوست داشتی وقتی که کنارت بود به این نتایج می رسیدی.
    یادآوری اتفاق های بد اونو حساس تر می کنه سعی کن از خاطرات خوبت بگی و گاهی هم اشاره کنی که ناخواسته باعث رنجشش شدی.
    دقیقا هنم نمیخوام تو نامه ای که مینویسم نه خودمو خورد کنم نه همسرمو! میخوام فقط بهش بفهمونم که دارم خودمو اصلاح میکنم و الان چه چیزای رو تو این مدت یاد گرفتم واسه زندگی مشترکمون!
    کامیلیا گلم پس دیگه چیزی تا سال جدید نمونده بسم ال... ایشالا سال بعد کامیلیلی خوشگل و کوچولو بدنیا میاد به امید خدا!
    همیشه شاد باشید

  12. 6 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), نیکیا (جمعه 18 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سپیده ی تاریک (چهارشنبه 16 مهر 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام سوده خانم
    انقدر خوب پیش رفتی که دیگه مشورت دادن بهت سخت شده
    فقط یک نکته رو دوباره میگم :
    اینجا ما از همسرت با توجه به نوشته های شما تصور یک تخته سنگ داریم که شما به سختی در حال نفوذ آرام به درون اون هستی
    و از نوشته های شما این طور برداشت میشه که تنها راه نفوذ پارمیداست
    اما من با این نکته هم مخالفم هم موافق چون:
    از یک طرف شما خاطرات بدی با هم داشتید و ذهنیت بدی نسبت به شما دارد که بسیاری از مسیرهای عادی را می بندد
    اما از طرف دیگر بالاخره شما در این 4 سال زندگی مشترک فهمیدی که همسرت نیز علائقی دارد
    اونها رو برای ما لیست کن
    ببینیم با توجه به شرایط شما از کدوم راه میشه وارد شد
    کدوم راه بن بسته
    موفق باشی
    ویرایش توسط آونگ : چهارشنبه 16 مهر 93 در ساعت 17:59

  14. 6 کاربر از پست مفید آونگ تشکرکرده اند .

    del (شنبه 19 مهر 93), maedeh120 (شنبه 19 مهر 93), paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 16 مهر 93), سوده 82 (پنجشنبه 17 مهر 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    تلمیحی یعنی غیر مستقیم به موضوعی اشاره کردن در جهت مثبت که شما مثال خوبی زدی

    نگفتم هر شب بهش شام بده ماهی یه بار اونم اون غذایی که دوست داره یا تداعی کننده خاطره خوب براش باشه .

    پارمیدا چند سالشه و به چه حکمی پیش شماست . مثلا در ایران فرزند تا 7 سالگی نزد مادر میمونه و هزینه و مخارجش به عهده پدر خواهد بود و اجرتی برا مادر .و از 7 سالگی به بعد حضانت (نگهداری) فرزند به پدر میرسه و پدر حق داره فرزند از مادرش جدا کنه و ببره پیش خودش .
    خب قانون اونجا چه جوریه ؟/////؟؟؟؟؟؟؟؟ رو چه حسابی پدر پارمیدا به شما خرجی میده .

    نمیخوام نگرانت کنم میخوام بدونم تو دل همسرت چی میگذره .

  16. 3 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), سوده 82 (پنجشنبه 17 مهر 93)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام آقا آونگ گل٫ چه خوبه که شما بازمثل یک برادر در کنارم هستید و راهنمایم میکنید٫ واقعا ممنونم ازتون!
    راستش ما ۱۰ سال همدیگرو میشناسیم و ۸ ساله ازدواج کردیم و تا دو سال پیشم یک زن و شوهر واقعا نمونه بودیم٫علی یک مرد نمونه بود و از خودش واسه راحتی ما میگذشت و هر کاری ازش میخواستم انجام میداد و منم آروم و یه یه همسر مهربونی بودم که همه زندگیمونو دوست داشتند و حتی مامانم میگفت دختر شما یعنی اصلا باهم مشکلی ندارید و خدارو شکر میکرد که باهم خوبیم! ولی بعد از بعد از اینکه ما واسه پارمیدا دیگه مهدی پیدا نکردیم و مجبورا خودم دیگه خونه میموندم و ازش مواظبت میکردم و درسم لطمه خورد و من مجبور شدم درسم رو کنار بزارم و علی هم کم حصله شد چون من بهش کنایه میزدم و انتظار داشتم از کار که خسته میاد از پارمیدا مواظبت کنه من درس بخونم٫میتونستم از مامانم کمک بگیرم بعضی وقتا میگرفتم ولی بعد از روی حرسم میگفتم خوب الان علی از کار میاد خودش مواظبت میکنه! اون بنده خدام میومد با اونیکه از ۳صبح سر کار رفته بود و خوابش میامد از پارمیدا مواظبت میکرد و باهاش بازی میکرد منم میرفتم خونه مامانم (چون یه اتاق خالی داشتند)و اونجا درس میخوندم!
    تمام تغییرای رفتار های علی بدون شک تقصیر خودمه٫یعنی من با بد رفتاریهام و بی اعتنا بودنهام اونم از خودم دور کردم و بهش بی احترامی کردم علی هم یواش یواش خود سر شد٫گوشه گیر شد و بیشتر وقتشو تو خونه یا با بازی به پارمیدا گرم میگرد پای کامپیوتر البته با من گرم و صمیمی بود و دوستم داشت ولی کمی سرد شده بود بعدشم که من هی بدتر بدتر کردم اونم دیگه صبرش لبریز شد هی بحث و گیر دادن من و علی هم که متنفر از بحث و کش دادن بحث منم عصبانی میشدم بیشتر گیر میدادم ول کن نبودم! الانم به خانم پسر خالش گفته که از کجا معلوم سوده باز مثل قدیم نشه٫خوب میترسه بچه٫حق داره!
    منظورتون به چی علاقه داره؟! راستش به ورزش٫فوتبال٫بیلیارد٫سینما ٫ عاشق طبیته و آرامششه٫ دورهم بودن با همسن و سالهای خودش (متاسفانه اینجا دوست ایرانی نداره و این بیشتر از هر چیزی ناراحتش میکنه)قبلا ها فامیل هم سن و سال زیاد بود دور ورمون ولی حیف که خیلی ها از سر حسادتشون خودشونو گشیدن عقب و رابطه ها خراب شد!الان با تنها کسای که رفت و آمد داره پسر خاله گلش و همسر مهربونشونه که خدارو شکر میکنم که هستند!!!قبلا باشگاه میرفت ولی من انقدر غر زدم که منصرفش کردم و هیچ خوشی واسش نذاشتم!!! خودم دوماه پیش بهش توی ایمیل ازش خواستم برو باز باشگاه اونوقتا چه هیکلی بهم زده بودی و... خلاصه الان باز میره ورزش و سر خودشو باز گرم کرده خدارو شکر!حالا به نظرتون از کدوم راه میشه وارد شد٫ علی خیلی میخواد مقاومت کنه٫وقتی باهاش صحنت میکنم میخنده ولی هی یه جا دیگرو نگاه میکنه که من خندهاشو نبینم یا دیگه چشش تو چشم نیوفته باز بخنده٫ واقعا بعضی کاراش خندم میندازه!آخه تا کی میخواد جلوی احساسشو بگیره!خودش گفته میام باهم بریم صحبت کنیم ولی هنوز حرفی نزده کی!!!
    دیروز واسش پیام دادم پارمیدا دیروز خیلی بهانتو میگرفت اگه سر کار نیستی امروز خوشحال میشه پیش بابایش باشه! گفت سر کارم ولی بعد از مهد بیارش پیشم٫گفتم من الان دارم میرم دنبالش چون حالش خوب نیست زیاد (سرماخورده) اگه زحمتی نمیشه لطف کن بعد از کار بیا اینجا دنبالش که منم تا تو میای غذاشو بدم! بعد از یک ساعتی زنگ زد به خونه گفت من دارم واسه دخترم غذا میزارم که بیاد با من بخوره٫ حالا غذا خورده ( من شکه بودم اولا علی تا حالا خونه زنگ نزده بود دوهم که واسش غذا گذاشته بود که دور هم بخورن بعدش خیلی مهربون صحبت کرد خیلی آروم)گفتم بهش غذا دادم ولی نخورد حالا شاید بیاد دست پخت بابایشو بخوره گفت باشه پس میام دنبالش! امد بردتش پارمیدام یه سری نقاشیهاشو واسش برد و حروفی که یاد گرفته رو نشونش داد اونم ذوق کرد! بعد از ۳ ساعتی آوردش و میخندید٫دیدم باهم رفتن خرید و واسش فیلم و خوراکی گرفته٫بوسیدتش و بعد خداحافظی کرد و رفت! کلا کمی بهتر که شده و آروم و این لبخندای که تازگیها میزنه نشونه خوبیه شکر خدا! ایشالا با این نامه که واسش مینویسم البته با کمک شما دوستان گلم یکمی بیشتر بهم نزدیک بشه!
    سلام آقا پارسای خوب و مهربون٫ بله بنظر منم غیر مستقیم خیلی بهتره منم سعی دارم تو این نامه اشاره غیر مستقیم رو اشتناهام داشته باشم! همسر من انقدر قد شده که همون ماهی یک دفعه غذا رو هم ازم نمیگیره ولی من سعی خودمو میکنم واسه آخر هفته که قراره پارمیدارو ببره پیش خودش! امیدوارم تا اون موقع بالهای صداقت گلم بیان و واسم پست بزارن٫شاید نظری داشته باشن واسه آخر هفته علی و پارمیدا!
    پارمیدا ۴ سالشه٫ استش ما هنوز کار قانونی نکردیم٫فقط میدونم علی یک بار پیش وکیل رفته و دیگه نرفته! اینجا اگه بخوای طلاق بگیری باید اول از همه ثابت کنی که یک سال با همسرت از همه لحاظ جدا بودی یا اینکه توافقی بره ادم و زود جدا بشه٫ در هر دو مورد تمام دارای که توی زندگی مشترک بدست امده تقسیم میشه!و در مورد پارمیدا هم قانون میگه بچه باید اولا خودش تصمیم بگیره که کجا و با کی ولی تا وقتی کوچیکه میبینن کی بیشتر از عهده بچه بر میاد که تا ۸۰٪ مامانها بچه رو میگیرند و باباها میتونن دو هفته یک بار واسه چند ساعت بچه رو ببرن پیش خودشون یا حالا اگه رابطه مادر و پدر خوب باشه بیشتر وقتا اخر هفته ها نیرن پیش بابا هاشون!ولی راجب پارمیدا خوب علی کار میره و من فعلا خونه هستم و کلا علی واسش سخته چون کارش تو سه شیفته و از عهده پارمیدا بر نمیاد وگرنه خوب هر وقت تعطیل میش سریع میاد دنبالش میبرتش٫کلا پارمیدا به جونش بسته است و پارمیدام بدون علی نمیتونه چون خیلی بابایه و به علی وابستست...

    - - - Updated - - -

    سلام آقا آونگ گل٫ چه خوبه که شما بازمثل یک برادر در کنارم هستید و راهنمایم میکنید٫ واقعا ممنونم ازتون!
    راستش ما ۱۰ سال همدیگرو میشناسیم و ۸ ساله ازدواج کردیم و تا دو سال پیشم یک زن و شوهر واقعا نمونه بودیم٫علی یک مرد نمونه بود و از خودش واسه راحتی ما میگذشت و هر کاری ازش میخواستم انجام میداد و منم آروم و یه یه همسر مهربونی بودم که همه زندگیمونو دوست داشتند و حتی مامانم میگفت دختر شما یعنی اصلا باهم مشکلی ندارید و خدارو شکر میکرد که باهم خوبیم! ولی بعد از بعد از اینکه ما واسه پارمیدا دیگه مهدی پیدا نکردیم و مجبورا خودم دیگه خونه میموندم و ازش مواظبت میکردم و درسم لطمه خورد و من مجبور شدم درسم رو کنار بزارم و علی هم کم حصله شد چون من بهش کنایه میزدم و انتظار داشتم از کار که خسته میاد از پارمیدا مواظبت کنه من درس بخونم٫میتونستم از مامانم کمک بگیرم بعضی وقتا میگرفتم ولی بعد از روی حرسم میگفتم خوب الان علی از کار میاد خودش مواظبت میکنه! اون بنده خدام میومد با اونیکه از ۳صبح سر کار رفته بود و خوابش میامد از پارمیدا مواظبت میکرد و باهاش بازی میکرد منم میرفتم خونه مامانم (چون یه اتاق خالی داشتند)و اونجا درس میخوندم!
    تمام تغییرای رفتار های علی بدون شک تقصیر خودمه٫یعنی من با بد رفتاریهام و بی اعتنا بودنهام اونم از خودم دور کردم و بهش بی احترامی کردم علی هم یواش یواش خود سر شد٫گوشه گیر شد و بیشتر وقتشو تو خونه یا با بازی به پارمیدا گرم میگرد پای کامپیوتر البته با من گرم و صمیمی بود و دوستم داشت ولی کمی سرد شده بود بعدشم که من هی بدتر بدتر کردم اونم دیگه صبرش لبریز شد هی بحث و گیر دادن من و علی هم که متنفر از بحث و کش دادن بحث منم عصبانی میشدم بیشتر گیر میدادم ول کن نبودم! الانم به خانم پسر خالش گفته که از کجا معلوم سوده باز مثل قدیم نشه٫خوب میترسه بچه٫حق داره!
    منظورتون به چی علاقه داره؟! راستش به ورزش٫فوتبال٫بیلیارد٫سینما ٫ عاشق طبیته و آرامششه٫ دورهم بودن با همسن و سالهای خودش (متاسفانه اینجا دوست ایرانی نداره و این بیشتر از هر چیزی ناراحتش میکنه)قبلا ها فامیل هم سن و سال زیاد بود دور ورمون ولی حیف که خیلی ها از سر حسادتشون خودشونو گشیدن عقب و رابطه ها خراب شد!الان با تنها کسای که رفت و آمد داره پسر خاله گلش و همسر مهربونشونه که خدارو شکر میکنم که هستند!!!قبلا باشگاه میرفت ولی من انقدر غر زدم که منصرفش کردم و هیچ خوشی واسش نذاشتم!!! خودم دوماه پیش بهش توی ایمیل ازش خواستم برو باز باشگاه اونوقتا چه هیکلی بهم زده بودی و... خلاصه الان باز میره ورزش و سر خودشو باز گرم کرده خدارو شکر!حالا به نظرتون از کدوم راه میشه وارد شد٫ علی خیلی میخواد مقاومت کنه٫وقتی باهاش صحنت میکنم میخنده ولی هی یه جا دیگرو نگاه میکنه که من خندهاشو نبینم یا دیگه چشش تو چشم نیوفته باز بخنده٫ واقعا بعضی کاراش خندم میندازه!آخه تا کی میخواد جلوی احساسشو بگیره!خودش گفته میام باهم بریم صحبت کنیم ولی هنوز حرفی نزده کی!!!
    دیروز واسش پیام دادم پارمیدا دیروز خیلی بهانتو میگرفت اگه سر کار نیستی امروز خوشحال میشه پیش بابایش باشه! گفت سر کارم ولی بعد از مهد بیارش پیشم٫گفتم من الان دارم میرم دنبالش چون حالش خوب نیست زیاد (سرماخورده) اگه زحمتی نمیشه لطف کن بعد از کار بیا اینجا دنبالش که منم تا تو میای غذاشو بدم! بعد از یک ساعتی زنگ زد به خونه گفت من دارم واسه دخترم غذا میزارم که بیاد با من بخوره٫ حالا غذا خورده ( من شکه بودم اولا علی تا حالا خونه زنگ نزده بود دوهم که واسش غذا گذاشته بود که دور هم بخورن بعدش خیلی مهربون صحبت کرد خیلی آروم)گفتم بهش غذا دادم ولی نخورد حالا شاید بیاد دست پخت بابایشو بخوره گفت باشه پس میام دنبالش! امد بردتش پارمیدام یه سری نقاشیهاشو واسش برد و حروفی که یاد گرفته رو نشونش داد اونم ذوق کرد! بعد از ۳ ساعتی آوردش و میخندید٫دیدم باهم رفتن خرید و واسش فیلم و خوراکی گرفته٫بوسیدتش و بعد خداحافظی کرد و رفت! کلا کمی بهتر که شده و آروم و این لبخندای که تازگیها میزنه نشونه خوبیه شکر خدا! ایشالا با این نامه که واسش مینویسم البته با کمک شما دوستان گلم یکمی بیشتر بهم نزدیک بشه!
    سلام آقا پارسای خوب و مهربون٫ بله بنظر منم غیر مستقیم خیلی بهتره منم سعی دارم تو این نامه اشاره غیر مستقیم رو اشتناهام داشته باشم! همسر من انقدر قد شده که همون ماهی یک دفعه غذا رو هم ازم نمیگیره ولی من سعی خودمو میکنم واسه آخر هفته که قراره پارمیدارو ببره پیش خودش! امیدوارم تا اون موقع بالهای صداقت گلم بیان و واسم پست بزارن٫شاید نظری داشته باشن واسه آخر هفته علی و پارمیدا!
    پارمیدا ۴ سالشه٫ استش ما هنوز کار قانونی نکردیم٫فقط میدونم علی یک بار پیش وکیل رفته و دیگه نرفته! اینجا اگه بخوای طلاق بگیری باید اول از همه ثابت کنی که یک سال با همسرت از همه لحاظ جدا بودی یا اینکه توافقی بره ادم و زود جدا بشه٫ در هر دو مورد تمام دارای که توی زندگی مشترک بدست امده تقسیم میشه!و در مورد پارمیدا هم قانون میگه بچه باید اولا خودش تصمیم بگیره که کجا و با کی ولی تا وقتی کوچیکه میبینن کی بیشتر از عهده بچه بر میاد که تا ۸۰٪ مامانها بچه رو میگیرند و باباها میتونن دو هفته یک بار واسه چند ساعت بچه رو ببرن پیش خودشون یا حالا اگه رابطه مادر و پدر خوب باشه بیشتر وقتا اخر هفته ها نیرن پیش بابا هاشون!ولی راجب پارمیدا خوب علی کار میره و من فعلا خونه هستم و کلا علی واسش سخته چون کارش تو سه شیفته و از عهده پارمیدا بر نمیاد وگرنه خوب هر وقت تعطیل میش سریع میاد دنبالش میبرتش٫کلا پارمیدا به جونش بسته است و پارمیدام بدون علی نمیتونه چون خیلی بابایه و به علی وابستست...

  18. 7 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    del (شنبه 19 مهر 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), parsa1400 (پنجشنبه 17 مهر 93), نیکیا (جمعه 18 مهر 93), آونگ (شنبه 19 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو سوده 88

    به یه مراحلی رسیدی که فکر کنم لازم باشه یه سری مسئال خصوصی در مورد مردها را بدانی(البته خصوصیه)

    خود من بشخصه به این جملات اعتقاد دارم:
    خانه زن مثل سنگر برای یک سرباز توی جنگ میماند سعی کن پس تا ؟آخرین لحظه سنگرت را حفظ کنی وقتی ترکش کن که مجبور باشی
    اینو یادت باشه هرچقدر خوشگل و خوشهیکل باشی و بخودت برسی بازم خانومایی هستند که توی خیابان از شما خوشگلتر و خوشهیکلتر و جذاب تر هستند مخصوصا اینکه تازگی هم دارن.پس حواستو خیلی زیاد جمع کن.

    ترس خیلی چیز خوبیه یه مثل ایتالیایی هست که میگه:عشق ترس از دست دادنه
    اگه بتوانی خوب کنترلش کنی خیلی خوب میتوانی از این ترس استفاده کنی البته استفاده مثبت

    مردها وقتی با همسرانشان قهر میکنن یا فاصله میگیرن سرد میشن همسرشان دیگه جذابیتی برایشان نداره محیط خانه سرد میشه غرغر کردن و گیر دادن شروع میشه اولویت اول بودن شوهر جاشو به مسائل دیگه میده حالا میخواد خانوادش باشه یا درس خواندن دانشگاه رفتن یا بچه باشه یا کار کردن و شاغل بودن یا دوستاش یا باشگاه و خرید کردن یا هرچیز دیگه اینها باعث میشه مرد فاصله بگیره این فاصله اصلا و ابدا خوب نیست

    هرچی فاصله بیشتر بشه یا زندگی مشترک مثل قبل گرم نباشه احتمال اینکه مرد تمایل پیدا کنه به برقراری رابطه بیرون از خانه با جنس مخالف یا با دوستاش بیشتر باشه یا اینکه خودشو با کار کردن های طولانی مشغول کنه زیاد میشه اینا نشانه هستش نشانه هایی که نشان میده این زندگی داره رو به سراشیبی میره و مرد داره از نظر عاطفی از زندگیش دل میکنه.

    شوهرت ازت فاصله گرفته سرد شده چیزایی که نوشتید دنبال مقصر نیستم خدارا شکر واقعا میگم خیلی فهمیده و باشعور هستی واقعا عالی هستید خوشم میاد وقتی به نوشته بالهای صداقت یا مشاورین و مدیر توجه میکنی.باعث شدی این فاصله شکل بگیره شوهر خوبی داری شاید مرد دیگه ای بود جور دیگه ای ازت فاصله میگرفت این خوب نیست

    رژیم های لاغری هستند یا قرص و یا شربت که هرماه ادعا میکنن 4تا5 کیلو لاغر میکنن یا ماهی 10کیلو!! اما من بشخصه یه سوال کوچیک میپرسم این شیکمی که بوجود آمده در طی چندسال بوده؟یکماه,شیش ماه,یکسال و یا چند سال؟خوب آب شدنش هم همینقدر تقریبا طول میکشه و باید صبور باشی و به تلاشت ادامه بدی و امیدوار باشی.دقیقا مثل رابطه شما با شوهرت
    لطفا عجول نباش صبور باشید
    زمان خیلی عجیبه خودش خیلی از مسائل را در خودش حل میکنه شما فقط باید صبور باشید و تلاشتو کنی بقیشو خودش درست میکنه

    مردها مغرور هستند خودخواه هستند و دوست دارن زندگیشان تحت کنترلشان باشه از همسر سرکش خوششان نمیاد یکم بهش فرصت بده تا سوده جدید را باورش کنه طول میکشه توی این مدت هم شما قویتر میشی و زندگی که دوباره میسازی ایندفعه هیچ زلزله ای نمیتونه خرابش کنه

    شاد و سربلند و پیروز باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  20. 10 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    del (شنبه 19 مهر 93), elham.e (یکشنبه 20 مهر 93), fahimeh.a (شنبه 05 تیر 95), paiize (پنجشنبه 17 مهر 93), parsa1400 (پنجشنبه 17 مهر 93), saba02 (شنبه 19 مهر 93), sara503 (سه شنبه 22 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 17 مهر 93), سوده 82 (جمعه 18 مهر 93), صبا_2009 (پنجشنبه 17 مهر 93)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 دی 00, 12:40
  2. همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
    توسط همراه در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  4. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 اردیبهشت 89, 10:14
  5. شخصیت شناسی ازروی میوه ها
    توسط tina_asheghetanha در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 خرداد 87, 11:13

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.