به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 40
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام یک دختر عزیز
    البته من مجردم .ببخشید که براتون نظر می دم.نظراتم حاصل تجربیات این سایته.
    ببینید مثل اینکه کار شما سخت تر از سایر خانمهاست.شما باید بیشتر سیاست داشته باشید.
    روش این سیاست به تیپ شخصیت همسرتون برمی گرده.
    من فکر می کنم که همسرتون از نوع مردهای اقتدار طلبه.پس باید از این در وارد بشید.
    بهتون پیشنهاد می کنم 3تا لینک زیر را که براتون پیدا کردم بخونید:( البته فقط جهت اینکه جاهایی که لازم بود ازش ایده بگیرید.)
    1.


    اینا شاید بیشتر جنبه پیشگیری داشته باشه و برای گرم کردن فضای خونه خوب باشه.
    راستش مشکل شما را نمی دونم.
    یادم نیست ولی تو همین تالار یک خانومی بود که با همسرش قهر کرده بود و همسرش فرستاده بودتش خونه باباش.این موضوع تکرار شده بود.اخلاق شوهرش واقعا بد بود.بعد بچه های اینجا فکر کنم به خصوص خانم سرافراز پیشنهادات خیلی خوبی دادن و به خونش رفت .خانم سرافراز خیلی پیشنهادات خوبی می دادن.راهنمایی هاش خیلی خوب بود.البته ایشون هم مجرد بودن. ای کاش دوباره تو تالار بیان.
    این را هم از قسمت درباره من اکانت مدیر همدردی پیدا کردم.می خوای با ایشون صحبت کن:
    محل استقرار: استان قم

    همکاری با مراکز:
    معاونت امور فرهنگی و پیشگیری ، دفتر مشاوره و خدمات روانشناختی سازمان بهزیستی استان قم (مرکز مشاوره و صدای مشاور)


    * صدای مشاور استان قم : ( تلفنی)
    تلفن: 1480 و 77391993-025
    ساعت تماس: شنبه ها ساعت 15 الی 19
    کد 49

    ایمیل:
    Info@hamdardi.net
    من هم تاپیکت را در قسمت تاپیک های نیازمند حضور کارشناسان گزارش دادم.

  2. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), shabnam z (یکشنبه 13 بهمن 92), یک دختر (شنبه 12 بهمن 92)

  3. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم با صحبت کردن مشکل شما حل نمیشه ، اتفاقا بحث بالا میگیره و شاید وضعیت بدتر بشه .
    بهتره که به جای صحبت کردن با عمل کردن وارد شی و قلق همسرت رو پیدا کنی
    مسلما هر آدمی قلق خاص خودش رو داره
    اول این و بهت بگم که آقایون شدیدا احتیاج دارن که مورد تایید قرار بگیرن به خصوص از جانب خانمشون. بهش قدرت بده .
    سعی کن از در محبت وارد شی
    هیچ وقت سعی نکن که جلوی همسرت خودت رو منطقی نشون بدی و یا سعی نکن که براش دلیل بیاری که بخوای حرفت رو بهش ثابت کنی .
    باید با سیاست و ناز و دلبری حرفت رو به همسرت نشون بدی
    سعی نکن بهش نشون بدی که ازش ناراحتی ، یا اینکه بخوای خودت رو ناراحت نشون بدی و یا گریه کنی ، این وضعیت رو بدتر میکنه
    یک نکته خیلی مهم اینه که اصلا با همسرت لجبازی نکن ، هر چی لجبازی کنی اون بیشتر وارد بازی میشه و آخر تو ناراحت میشی

    نگران نباش این مشکل همه هست ، آقایون دنیاشون با دنیای ما زنا خیلی متفاوته ، سعی کن همسرت رو بشناسی
    در مورد اینکه بچه ها گفتن توی تاپیک قبلی از همسرت تعریف کردی ولی اینجا داری بدش رو میگی ، من میفهمم ، ما زنا آدمای فراموشکاری هستیم ، هر چی بلا سرمون میاد با یک قربون صدقه فراموش میشه و احساس میکنیم که همسرمون بهترین مرد دنیاست ، اما زمانی که ازشون ناراحتیم ، تمام اخلاق و رفتاراییشون رو که دوست نداریم یادمون میاد و احساس بدبختی میکنیم . ولی سعی کن یکم محکمتر باشی
    برای هر مشکلی به طلاق فکر نکن ،

    یک نصیحت خواهرانه بهت میکنم که به هیچ عنوان حرف طلاق و جدایی رو جلوی همسرت نزنی ، تا ابد توی ذهنش میمونه
    و اینکه به هیچ عنوان حرفای خوانوادت رو بهش نگی ، اگر بفهمه که پدرت حرف جدایی زده ، دیگه با خانوادت بخصوص با پدرت دشمن میشه ، حالا بیا و درستش کن ، اون وقت دیگه مشکلات جدید شروع میشه ... یادت نره تجربش رو زیاد دیدم بین اطرافیان که دارم بهت میگم

    هر مشکلی یک راه حل داره

  4. 3 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), مصباح الهدی (شنبه 12 بهمن 92), خانوم مجرد (یکشنبه 13 بهمن 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    تاپیک خانوم sheخوندین؟
    یا سری به مقالات این سایت زدین؟ مثله مقاله *چگونه منفعل نباشم*

    بعضی تاپیکها نیازمند مشاوره تخصصی تریه همه کاربران نمیتونن کمک زیادی بکنن یا نظری داشته باشن.
    اما من فکر میکنم تاپیک خانوم sheبتونه بهتون کمک کنه.

    - - - Updated - - -

    بهتره قبل از حرف زدن باهاشون همین مقالات سایت و بخونین مهارت بیشتری کسب کنین تا نتیجه بهتری بگیرین

    حتما روش های قبلیتون جواب خوبی نداده که به این سایت مراجعه کردین پس بهتره یه تغییری تو نحوه بیان خواسته هاتون و رفتارتون بدین.
    قبلشم لازمه خوب مطالعه داشته باشین.
    تاپیک خانوم sheحتما مطاله کنین خصوصا سخنان اقای sci.
    موفق باشین

    مشاوره تخصصی sheبا آقای sci...

    مشاوره تخصصی sheبا اقای sci قسمت اول
    ممنون عزیزم، یه چند تا پستش رو خوندم فکر کنم خیلی به دردم بخوره، فردا حتما سر فرصت می خونمشون.. خیلی خیلی ممنون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام یک دختر عزیز

    البته من مجردم .ببخشید که براتون نظر می دم.نظراتم حاصل تجربیات این سایته.

    ببینید مثل اینکه کار شما سخت تر از سایر خانمهاست.شما باید بیشتر سیاست داشته باشید.

    روش این سیاست به تیپ شخصیت همسرتون برمی گرده.

    من فکر می کنم که همسرتون از نوع مردهای اقتدار طلبه.پس باید از این در وارد بشید.

    بهتون پیشنهاد می کنم 3تا لینک زیر را که براتون پیدا کردم بخونید:( البته فقط جهت اینکه جاهایی که لازم بود ازش ایده بگیرید.)

    1.

    روش تسخیر قلب در روابط زناشویی (1)
    روش تسخیر قلب در روابط زناشویی (2)
    روش تسخیر قلب در روابط زناشویی (3)

    و همین طور تاپیک سیاست های شوهر داری بدون رودروایسی!!!

    اینا شاید بیشتر جنبه پیشگیری داشته باشه و برای گرم کردن فضای خونه خوب باشه.

    راستش مشکل شما را نمی دونم.

    یادم نیست ولی تو همین تالار یک خانومی بود که با همسرش قهر کرده بود و همسرش فرستاده بودتش خونه باباش.این موضوع تکرار شده بود.اخلاق شوهرش واقعا بد بود.بعد بچه های اینجا فکر کنم به خصوص خانم سرافراز پیشنهادات خیلی خوبی دادن و به خونش رفت .خانم سرافراز خیلی پیشنهادات خوبی می دادن.راهنمایی هاش خیلی خوب بود.البته ایشون هم مجرد بودن. ای کاش دوباره تو تالار بیان.

    این را هم از قسمت درباره من اکانت مدیر همدردی پیدا کردم.می خوای با ایشون صحبت کن:

    محل استقرار: استان قم

    همکاری با مراکز:
    معاونت امور فرهنگی و پیشگیری ، دفتر مشاوره و خدمات روانشناختی سازمان بهزیستی استان قم (مرکز مشاوره و صدای مشاور)


    * صدای مشاور استان قم : ( تلفنی)
    تلفن: 1480 و 77391993-025
    ساعت تماس: شنبه ها ساعت 15 الی 19
    کد 49

    ایمیل:
    Info@hamdardi.net

    من هم تاپیکت را در قسمت تاپیک های نیازمند حضور کارشناسان گزارش دادم.
    از لطفتون خیلی متشکرم.. راستش زندگی من اصلا تعادل نداره، یه مدت خوشبخت ترین زن دنیا هستم و یه مدت بدبخت ترین و متاسفانه خیلی بده که خوشبختی و بد بختی من رو یه نفر دیگه تعیین می کنه..
    وقتایی که خوشبختم، همسرم صمیمانه دوستم داره و مدام ابراز علاقه می کنه و توجه اش به منه، و کافیه که اون وسط من مثلا بگم چرا موهات این شکلی شده.. یه دفعه عصبانی میشه و جهنم من هم شروع میشه ..
    طوری شده که دیگه می ترسم باهاش حرف بزنم، برای همین هر چیزی که می خوام بگم کلی در موردش فکر می کنم که الان ناراحتش میکنه یا نه و بیشتر مواقع ترجیح میدم که نگم و بعد اگه اون متوجه بشه که مثلا فلان اتفاق افتاده و من نگفتم کلی دوباره ناراحت میشه و دعوا راه می اندازه .. واقعا دیگه نمی دونم چطوری باید زندگی کنم..
    برای همین نمی دونم دوستم داره یا نه.. نمی دونم قلبش رو تسخیر کردم یا نه ......................

    در مورد مشارو هم ترجیح می دم که تهران باشه تا بتونم حضوری برم.. اگه تهران جایی رو می شناسید ممنون میشم معرفی کنید

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    عزیزم با صحبت کردن مشکل شما حل نمیشه ، اتفاقا بحث بالا میگیره و شاید وضعیت بدتر بشه .
    بهتره که به جای صحبت کردن با عمل کردن وارد شی و قلق همسرت رو پیدا کنی
    مسلما هر آدمی قلق خاص خودش رو داره
    اول این و بهت بگم که آقایون شدیدا احتیاج دارن که مورد تایید قرار بگیرن به خصوص از جانب خانمشون. بهش قدرت بده .
    سعی کن از در محبت وارد شی
    هیچ وقت سعی نکن که جلوی همسرت خودت رو منطقی نشون بدی و یا سعی نکن که براش دلیل بیاری که بخوای حرفت رو بهش ثابت کنی .
    باید با سیاست و ناز و دلبری حرفت رو به همسرت نشون بدی
    سعی نکن بهش نشون بدی که ازش ناراحتی ، یا اینکه بخوای خودت رو ناراحت نشون بدی و یا گریه کنی ، این وضعیت رو بدتر میکنه
    یک نکته خیلی مهم اینه که اصلا با همسرت لجبازی نکن ، هر چی لجبازی کنی اون بیشتر وارد بازی میشه و آخر تو ناراحت میشی

    نگران نباش این مشکل همه هست ، آقایون دنیاشون با دنیای ما زنا خیلی متفاوته ، سعی کن همسرت رو بشناسی
    در مورد اینکه بچه ها گفتن توی تاپیک قبلی از همسرت تعریف کردی ولی اینجا داری بدش رو میگی ، من میفهمم ، ما زنا آدمای فراموشکاری هستیم ، هر چی بلا سرمون میاد با یک قربون صدقه فراموش میشه و احساس میکنیم که همسرمون بهترین مرد دنیاست ، اما زمانی که ازشون ناراحتیم ، تمام اخلاق و رفتاراییشون رو که دوست نداریم یادمون میاد و احساس بدبختی میکنیم . ولی سعی کن یکم محکمتر باشی
    برای هر مشکلی به طلاق فکر نکن ،

    یک نصیحت خواهرانه بهت میکنم که به هیچ عنوان حرف طلاق و جدایی رو جلوی همسرت نزنی ، تا ابد توی ذهنش میمونه
    و اینکه به هیچ عنوان حرفای خوانوادت رو بهش نگی ، اگر بفهمه که پدرت حرف جدایی زده ، دیگه با خانوادت بخصوص با پدرت دشمن میشه ، حالا بیا و درستش کن ، اون وقت دیگه مشکلات جدید شروع میشه ... یادت نره تجربش رو زیاد دیدم بین اطرافیان که دارم بهت میگم

    هر مشکلی یک راه حل داره
    راستش خودمم حس می کنم با حرف زدن مشکل حل نمیشه، حداقل با حرف زدن من، باید یکی باشه که همسرم حرفاشو قبول داشته باشه.. در مورد قلقش باید بگم که یه زمانی همه ی حرفامو توی نامه براش می نوشتم و خوب تأثیرشم کمابیش می دیدم، اما آخرین باری که براش نامه نوشتم اونو جلوم پاره کرد..
    موضوع اینه که همسر من وقتی خوبه خیلی خوبه و وقتی بده واقعا بده، در اون حد که توی یکی از بحثامون داشت رسما منو خفه می کرد.. یعنی وقتی عصبانی میشه هیچی نمی فهمه... و به منم اجازه نمی ده که صحنه رو ترک کنم، در خونه رو قفل می کنه یا با همون حالت منو با ماشین می بره دم خونه ی مامانم اینا.. و منم توی این چند سال فقط یه بار رفتم خونه ی خواهرم، چون نمی خوام مادر و پدرمو بیشتر از این اذیت کنم.. و از طرفی هم می دونم رفتنم خونه ی پدر و مادرم یعنی تموم شدن همه چی و دیگه پدرم اجازه نمیده برگردم..
    به من می گه وقتی عصبانی میشم هیچ حرفی نزن، منم یه بار هیچی نگفتم تا چند روز هی بهم می توپید بعد آخرش گفت تو چرا از همون اول معذرت خواهی نکردی، بعد این سری از همون اول معذرت خواهی کردم باز هیچ فایده ای نداشت..
    اون یه نقطه ضعف داره و شدیدا از اینکه کسی طلبکارش بشه متنفره، و برای همینه که همیشه توی بحثامون منو به مرز التماس کردن می کشونه که مبادا من ازش طلبکار باشم، یه کم که بهش می گم بابا من همسرتم نباید فلان حرف (فحش) رو به من بزنی میگه چرا طلبکار میشی تو منو ناراحت کردی هر چی که بهت بگم حقته...
    واسه همین ترسی که از بدهکار شدن به دیگران داره، هر کی هر لطفی بهش بکنه سریع اونو بی منت می کنه.. یا من اگه غذا درست کنم و خودم نخورم اونم نمی خوره میگه میخوای منت سرم بذاری که واسه من غذا درست کردی!! در صورتی که من اصلا همچین آدمی نیستم که بخوام حرفی بزنم یا منتی بذارم ...
    دیگه من نمی دونم چی کار کنم.. از یه طرف پدرم که می دونم تا مدتها دوست نداره همسرم رو ببینه، از طرفی هم نمی خوام به همسرم بگم که پدرم چی گفته ... می ترسم دوباره بریم اونجا و همسرم جلوشون بهم بی احترامی کنه، دیگه این دفعه پدرم قسم خورده که عکس العمل نشون میده ...

  6. 4 کاربر از پست مفید یک دختر تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 15 بهمن 92), مصباح الهدی (شنبه 12 بهمن 92), دختر بیخیال (شنبه 12 بهمن 92)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این تاپیک شما رو الان دیدم ، برای تاپیک قبلیتون پست نوشتم .....

    در مورد همسر شما ، تنها راه برخورد با ایشون این هست که ، کاملا حس " صمیمیت و دلسوزی " رو به ایشون منتقل کنید . در غیر این صورت هر کاری کنید ایشون با شما مقابله میکنه .

  8. 2 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    یک دختر (شنبه 12 بهمن 92), مصباح الهدی (شنبه 12 بهمن 92)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza35 نمایش پست ها
    این تاپیک شما رو الان دیدم ، برای تاپیک قبلیتون پست نوشتم .....

    در مورد همسر شما ، تنها راه برخورد با ایشون این هست که ، کاملا حس " صمیمیت و دلسوزی " رو به ایشون منتقل کنید . در غیر این صورت هر کاری کنید ایشون با شما مقابله میکنه .
    پستتون رو توی اون یکی تایپیک دیدم و جواب دادم ممنون..
    یعنی چی حس صمیمیت و دلسوزی؟ یعنی واسه من دلسوزی کنه؟؟ اصلا چطور میشه همچین حسی رو منتقل کرد؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید یک دختر تشکرکرده است .

    alireza35 (جمعه 18 بهمن 92)

  11. #16
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "امروز پدرم زنگ زد، بهم گفت که میخواد باهاش حرف بزنه و من ازش خواستم این کار رو نکنه، از بس این قضیه پیش خانواده ام تکرار شده دیگه پدرم بهم می گفت که ازش جدا بشم، می گفت دیشب تا صبح نخوابیده، که هر بار ما می ریم اونجا باعث اذیتشون میشه و ... "

    "فقط از جدایی می ترسم، وگرنه خیلی وقت پیش این کار رو می کردم.. چی کار کنم؟؟"

    دلیل ترستون از جدایی چیه ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    یک دختر (یکشنبه 13 بهمن 92)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یک دختر نمایش پست ها
    پستتون رو توی اون یکی تایپیک دیدم و جواب دادم ممنون..
    یعنی چی حس صمیمیت و دلسوزی؟ یعنی واسه من دلسوزی کنه؟؟ اصلا چطور میشه همچین حسی رو منتقل کرد؟
    شما باید این کار را انجام بدید ، شما باید ایشون رو قانع کنید ( در عمل) که صمیمی و دلسوز ایشون هستید . اگر ایشون این حس رو باور کنه و در عمل ببینه ، اون وقت ایشون هم با شما صمیمی و دلسوزانه برخورد میکنه . یکمی سخته و از خود گذشتگی نیاز داره اما شدنیه.
    موفق باشید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید alireza35 تشکرکرده است .

    یک دختر (یکشنبه 13 بهمن 92)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام. پست آخرتونو خوندم ناراحت شدم .
    میتونم بپرسم چجوری آشنا شدید با همسرتون؟ رفتار خودتون و خونوادتون اوایل با شوهرتون چجوری بوده؟ و مهمتر از همه مطالبی که تو اون پست گفته بودید رو ممکنه شوهرتون متوجه شده باشه؟ شاید مشکل همسرتون یه چیز دیگست که شما باید کمکش کنی.

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    "امروز پدرم زنگ زد، بهم گفت که میخواد باهاش حرف بزنه و من ازش خواستم این کار رو نکنه، از بس این قضیه پیش خانواده ام تکرار شده دیگه پدرم بهم می گفت که ازش جدا بشم، می گفت دیشب تا صبح نخوابیده، که هر بار ما می ریم اونجا باعث اذیتشون میشه و ... "

    "فقط از جدایی می ترسم، وگرنه خیلی وقت پیش این کار رو می کردم.. چی کار کنم؟؟"

    دلیل ترستون از جدایی چیه ؟
    چند تا دلیل داره، اول اینکه می ترسم همسرم واقعا دوستم داشته باشه و این کارم باعث بشه که ضربه بخوره، مخصوصا الان که داره پیشرفت میکنه، دوم اینکه احساس می کنم نمی تونم بدون اون زندگی کنم.. سوم اینکه نمی دونم بعدش باید چی کار کنم. و اصلا نمی دونم چه کاری درسته و چه کاری غلط..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza35 نمایش پست ها
    شما باید این کار را انجام بدید ، شما باید ایشون رو قانع کنید ( در عمل) که صمیمی و دلسوز ایشون هستید . اگر ایشون این حس رو باور کنه و در عمل ببینه ، اون وقت ایشون هم با شما صمیمی و دلسوزانه برخورد میکنه . یکمی سخته و از خود گذشتگی نیاز داره اما شدنیه.
    موفق باشید.
    شاید در این زمینه کوتاهی کرده باشم، من چون زیاد عکس العمل نشون نمیدم برای همین اطرافیانم معمولا فکر می کنن که بی خیالم.. سعی می کنم روی این قضیه بیشتر کار کنم.. ممنون..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    سلام. پست آخرتونو خوندم ناراحت شدم .
    میتونم بپرسم چجوری آشنا شدید با همسرتون؟ رفتار خودتون و خونوادتون اوایل با شوهرتون چجوری بوده؟ و مهمتر از همه مطالبی که تو اون پست گفته بودید رو ممکنه شوهرتون متوجه شده باشه؟ شاید مشکل همسرتون یه چیز دیگست که شما باید کمکش کنی.
    عذر میخوام که باعث ناراحتیتون شدم.. من و همسرم تقریبا 10 سال قبل از طریق یک سری جلسات مشترکی که داشتیم با هم آشنا شدیم.. خانواده ی همسرم اوایل با ازادواج ما موافق نبودن، مخصوصا پدر همسرم، خیلی منو اذیت کرد، همینطور به پدرم خیلی بی احترامی کرد که البته پدرم یک بار جلوش ایستاد و از اون به بعد دیگه خانواده هامون با هم سرد شدن.
    پدر همسرم در نظر داشت که همسرم با دختر داییش ازدواج کنه برای همین مخالفت می کرد و از خیلی راه ها وارد شد که جدامون کنه ولی خوب همسرم توی این مسائل همیشه پشت من بود و ازم دفاع می کرد. البته الان پدرش با من خیلی خوب شده و همیشه میگه تو همون عروسی هستی که همیشه می خواستم.
    خانواده ی خودم، طوری هستن که خیلی صمیمی هستن، من دو تاخواهر دیگه هم دارم و پدرم کلا با داماداش خیلی خوبه، همیشه آخر هفته ها همه خونه ی پدرم جمع می شیم.. ولی چند بار پیش اومده که همسرم جلوی خانوادم سر من داد کشیده و همین باعث شده که نظر پدر و مادرم نسبت به همسرم عوض بشه، من خیلی سعی کردم که این وسط طوری برخورد کنم تا کمترین تقصیرات گردن همسرم بیفته ولی به هرحال زیاد نتیجه نداده، مخصوصا این دو سه بار آخر. و اخلاق همسرم که کلا تغییر کرده و گفتم که دیگه زیاد کسی رو قبول نداره..
    الان یکی از مشکلات اینه که چون هر پنج شنبه می ریم خونه ی پدرم و من به دلیل حرفای پیش اومده نمی خوام چند وقتی برم اونجا، از طرفی همسرم قطعا می پرسه که چرا نمی خوای بری و منم نمیخوام اون متوجه حرفای اخیر پدرم بشه ..
    در رابطه با اون مشکلی که قبلا مطرح کردم نه همسرم عمق ماجرا رونمی دونه ..

  17. کاربر روبرو از پست مفید یک دختر تشکرکرده است .

    alireza35 (جمعه 18 بهمن 92)

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یک دختر نمایش پست ها
    اگه کسی نیست که کمک کنه، لطفا شماره ی یه مشاور توی تهران رو بهم بدین ..
    سلام خانوم عزیز
    من فکر میکنم حتما شوهرتون و شما باید به مشاوره مراجعه کنید وضع مالیتون هم که خوبه و از پس مخارجش برمیاین
    من یه مشاوره خوب میرم که راضی هستم و کارشو خیلی خوب بلده و با تجربه است
    محلش تقریبا جنوب شرق تهرانه
    اگه خواستی بگو شمارشو بهتون بدم
    من فکر میکنم بتونه کمکتون کنه
    شوهر شما هیجانیه
    و به نظر میاد تنها ایراد زندگیتون همینه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک دختر نمایش پست ها
    اگه کسی نیست که کمک کنه، لطفا شماره ی یه مشاور توی تهران رو بهم بدین ..
    سلام خانوم عزیز
    من فکر میکنم حتما شوهرتون و شما باید به مشاوره مراجعه کنید وضع مالیتون هم که خوبه و از پس مخارجش برمیاین
    من یه مشاوره خوب میرم که راضی هستم و کارشو خیلی خوب بلده و با تجربه است
    محلش تقریبا جنوب شرق تهرانه
    اگه خواستی بگو شمارشو بهتون بدم
    من فکر میکنم بتونه کمکتون کنه
    شوهر شما هیجانیه
    و به نظر میاد تنها ایراد زندگیتون همینه

    - - - Updated - - -

    با alireza موافقم
    من ادمی هستم مثل شوهرت. دخترم اما رفتارم مثل ایشونه و تنها کسی که دوستش دارم همون ادمیه که علیرضا گفت یعنی خواهرم و مادرم البته بیشتر خواهرم انقدر خوب درکم میکنه که هم ارومم هم باهاش دردو دل میکنم هم به وقتش نصیحتم میکنه با اینکه چند سال کوچیکتر از منه و من خوب به حرفاش گوش میدم و باهم گفتگوی مفیدی داریم
    خواستم بدونی باید واکنش نشون بدی با حرف با تکان سر با چشم .... هرچی
    مادرم اینطوریه که زیاد واکنش نشون نمیده و این ما و بیشتر منو اذیت میکنه و سر همین باهاش دعوامون میشه
    فکر نکن اون به واکنش تو چه نیازی داره؟ یا اون که میدونه نظر من چیه دیگه واسه چی بهش بگم؟؟ این چیزا سمه تو هر رابطه ای
    میخوای عذرخواهی کنی؟ قشنگ!! بهش بگو واقعا معذرت میخوام اره حق با توئه چون فلان و بهمان... حرف بزن معذرت خشک و خالی از 100 تا (ببخشید ها) خفه شو بدتره واسه ما که عصبی هستیم
    اون میفهمه تو میگی معذرت میخوام که صرفا بحث پیش نیاد و این اوضاع رو بدتر میکنه چون فکر میکنه دوستش نداری و نمیخوای که قانعت کنه که حق با اونه
    اگه میخوای از خودت دفاع کنی بگو خودت جای من باشی چیکار میکنی؟ یا یادته خودت مثل من بودی چیکار کردی؟ منم مثل تو نیاز دارم این رفتارو نشون بدم
    یا وقتی عصبانیه به جای ترس و منفعل بودن با محبت و حرف زدن ارومش کن

  19. 2 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    alireza35 (جمعه 18 بهمن 92), یک دختر (یکشنبه 13 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.