به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 80
  1. #61
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب بال های صداقت گرامی
    خیلی ممنونم از پست های خیلی مفیدتون ، واقعا با تلنگرهایی به موقعی که وارد میکنید به تفکر من جهت و سمت و سو میدهید.
    تو یک هفته گذشته چندین و چند بار پستتون رو مطالعه کردم،ولی هنوز نتونستم جوابی داشته باشم؛ببخشید
    نمیدونم چرا هر بار که می خواهم به پستتون جواب بدهم ناخودآگاه خودم را مشغول کاری میبینم ، وقتی به خودم میام میبینم یا افراطی دارم ورزش می کنم ، یا انقدر خودمو تو کارم غرق کردم که از فرط خستگی باید بخوابم.
    باور کنید توی این مدت با توجه به شناختی که از خودم دارم فکر می کنم روی تصمیم جدایی مصمم تر شدم،اما مدام احساس به سراغم می آید ، راست میگویید احساس پیچ خیلی تندی دارد، شاید باورتون نشه دیشب رفته بودم یک مکان زیارتی ، جایی که توی دوستی و اوایل ازدواج با همسرم زیاد میرفتیم، فقط و فقط برای همسرم دعا کردم ، خیلی دلم گرفته بود،
    نمیدونم چجوری باید از این گردنه رد بشوم، توی هر لحظه بهش فکر می کنم ، به زندگیم فکر می کنم. اما بهترین فکری میتونه کمکم کنه اینه که من احساس عذاب وجدان ندارم و شبا سرم رو راحت روی بالش میگذارم.
    دارم سعی میکنم با تعدیل احساساتم به صورت منطقی جوابت سوالهایتان را بدهم،ممنون که صبر میکنید

    در پست قبلیتان فرموده بودید که :
    "من نیز پس از خواندن پست شما ، با هماهنگی مدیر همدردی ، منفعت ها و ضررهایی را که به ذهنم می رسد بر فهرست شما می افزایم تا بتوانی روند فکری و اصولی خوبی را تا رسیدن به آرامش واقعی و رضایت از تصمیمت را در پی بگیری"

    جناب بال های صداقت و دیگر دوستان خیلی کمکم خواهید کرد اگر در تکمیل فهرست یاریم کنید،مطمئنم با نظرات و تجربه شما عزیزان راحت تر با قضیه کنار خواهم آمد
    ویرایش توسط milad08 : شنبه 01 تیر 92 در ساعت 16:51

  2. کاربر روبرو از پست مفید milad08 تشکرکرده است .

    mohammad6599 (یکشنبه 06 مرداد 92)

  3. #62
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و عرض تشکر خدمت Hamh گرامی و عزیز
    1- آیا احساس کردی که همسرت و روحیاتش را نمی شناسی؟

    دقیقا،من فکر می کردم که میشناسمش ولی بعد از اتفاق هایی که افتاد،دیدم اصلا نمیشناسمش انگار کاملا یه آدم دیگه ای شده

    2- آیا تو زندگی احساس کردی که شرایط زندگی با زندگی دیگران فرق می کنه و به اصطلاح خارجیها سوار بر ترنهای هوایی شهر بازی هستی؟
    دقیقا، انگار هیچ معادله اثبات شده ای تو زندگی من پاسخ صحیح نمی داد،ساعت ها و روزها کتاب میخواندم و سخنرانی کارشناسان ازدواج رو گوش می کردم اما هیچ یک از توصیه ها تو زندکی من جواب نمیداد

    -3 آیا احساس کردی که هیچگاه نمی توانی واکنش همسرت را پیش بینی کنی
    دقیقا

    4-آیا احساس کردی که نمی دانی همسرت واقعا تو را دوست داره و یا از تو متنفره؟ آیا احساس همسرت را به خودت درک کرده ای؟
    دقیقا،توی تاپیک چندین و چند بار این موضوع رو مطرح کردم

    -5 آیا خصوصیات همسرت را در چند جمله می توانی تعریف کنی؟
    یک کلمه تضاد

    6-آیا احساس کرده ای روحیات ، عقاید و تفکرات همسرت دائما در حال تغییر است
    دقیقا

    7-آیا عدم ثبات شخصیت را در همسرت احساس کرده ای ؟ احساس کرده ای همسرت مانند آبی میماند که به شکل ظرف اطرافیانت خود در می آید؟
    دقیقا


  4. #63
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 دی 92 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-23
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    297
    سطح
    5
    Points: 297, Level: 5
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوبم سلام
    با توجه به جوابهایی که دادی با کمترین شک همسر تو هم مثل همسر من درگیر اختلال شخصیت مرزی است این اختلال در 2 درصد افراد دنیا شیوع دارد و تقریبا در 75٪ موارد این اختلال در رابطه با خانم ها مصداق دارد متاسفانه این اختلال که ریشه ژنتیک دارد و هم به دوران کودکی پرآشوب و مشکل زا دوران کودکی برمی گردد که با توجه به اینکه گفته اید که همسرت در خانواده طلاق بزرگ شده است احتمالا کودکی درگیرانه ای داشته است همسر من هم در خانواده ای بزرگ شده است که سلطه مادرسالارانه ای بر کلیه کودکان حاکم بوده است و خانم من بارها عنوان کرده است که در دوران کودکی یک روز را به یاد ندارد که کتک نخورده باشد.
    متاسافانه این اختلال شخصیت باعث ایجاد مکانیزمها ذهنی آسیب زایی برای شخص می گردد که نمی تواند ارتباط با ثباتی با اطرافیان نزدیک خود برقرار نماید و دائما ارتباطاتش با دوستان و خانواده درگیر تنش و آشوب است. دو مکانیزم دفاعی ناسالم این افراد این است که دائما افراد اطراف خود را به دو نیمه (splitting) تقسیم می کند ، یک نیمه سفید و حمایتگر و دوست دار او هستند و نیمه دیگر سیاه که ترسناک و دشمن و آسیب زننده هستندو دائما بین ایده آل سازی و ضد ایده آل سازی در حرکت است. مکانیزم مخرب دیگر این افراد این است که احساسات و صفات ناخوشایند خود را به طرف مقابل نسبت می دهد و طرف مقابل را به آنها متهم می کند متاسفانه یکی دیگر از مواردی که شخص bpd را درگیر خود می کند ترس از تنهایی و رها شدگی است معمولا این افراد نسبت به پس زدن و رها شدن شدیدا واکنش نشان می دهند هر چند که این مقدار از نظر فرد سالم خیلی جزئی و پیش پا افتاده باشد مثل عدم توجه لحظه ای به آنها که می تواند نهایت خشم وغضب را در آنها برانگیزاند و یا حتی به تصمیم گیریهای نسنجیده و خصمانه دست بزنند از جمله ترک منزل و همسر و فرزند اما تحمل تنهایی برای آنها بسیار سخت و طاقت فرسا است لذا در این مواقع به موجودی از جان گذشته و بیرحم و بی منطق تبدیل می شوند و حتی ممکن است برای رفع تنهایی و احساس بی کسی به رابطه های لاابالی گرانه دست بزنند. اصطلاح می گویند پوست احساسی شخصیت های مرزی به علت ناملایمات کودکی دچار سوختگی شده است که با هر تلنگری دچار جراحت و خونریزی مجدد می شود. یکی دیگر از رفتارهایی که در این افراد دیده می شود به ایجاد جرج و آسیب به خود است که باعث جاری شدن خون گردد و یا حتی در بعضی مواقع اقدام به خودکشی یکی دیگر از نشانه های دیگراین اختلال سیکل های کشنده قطع و وصل کردن ارتباط می باشد که معمولا در هر شروعی با خوشی و رابطه ایده آل آغاز و در نهایت با تنفر و خشم فراوان به پایان می رسد که تحمل آن واقعا طاقت فرسا است. در کل این اختلال شخصیت از جمله اختلال های سخت و مشکل می باشد که کنار آمدن برای اطرافیان با آن سخت و عذاب آور است لذا من به شما پیشنهاد می کنم:
    1- مطالعه خودت را در این زمینه بیشتر کن
    2- با خودت رو راست باش که آیا حاضر هستی یک عمر این وضعیت را تحمل کنی
    3- آیا تحمل روحی قطع و وصل کردن های ارتباطی طاقت فرسا را داری
    4- آیا تحمل توهین و افترا خشم و غضب های بیجا و غیر قابل کنترل ر ا داری
    5- به نظر من یک خوش شانسی که شمادارید این اسن که بچه ای ندارید لذا راحت تر با خودت کنار می آیید و آسیب کمتری متوجه شما خواهد شد
    6- اگر تصمیم به ادامه زندگی گرفتی با انرژی مضاعف به زندگی برگرد و همسرت را به رفتن پیش رونپزشک ترغیب کن ولی اگر تصمیم به ترک و طلاق گرفتی اجازه نده که تردید تصمیم شما را تحت تاثیر قرار دهد
    7- و این را هم به شما بگویم که در درجه اول شما مسئول زندگی خود هستنید و شما کوچک ترین تاثیر و دخالتی در شرایط فعلی همسرتان نداشته اید. لذا هیچ گاه دچار عذاب وجدان نگردید و سعی کنید به زندگی سالم و پر نشاط ادامه بده
    برایتان زندگی پرسعادتی را آرزومندم
    اگر سوال و یا همفکری در نظر شما باشد در خدمت هستم

  5. 3 کاربر از پست مفید hamh تشکرکرده اند .

    milad08 (سه شنبه 04 تیر 92), گل آرا (یکشنبه 09 تیر 92), بی وفا (سه شنبه 04 تیر 92)

  6. #64
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    این شما هستی که می بایست تصمیم بگیرید ، مشاوره ها و راهنمایی ، جهت افزایش آگاهی شما هستند ف این شما هستید که خودتون رو می شناسید و در بطن زندگی با همسرتون بوده اید ، لذا تناه خود شما می توانید تصمیم اخذ کنید که از آن خرسند یا راضی باشید ...
    اینکه وقتی می خواهی در خصوص موارد ذکر شده فکر کنی ،ناخودآگاه ذهنت مشغول میشه ، شاید به نوعی فرار از فشار باشه ، هر انسانی دوست داره ایده ال و بی نظیر باشه ، کمال گرا باشه و سرآمد ، و موقع هایی که به مشکلاتی بر می خورد که خود را تحت فشار میبیند ، یک راه برای خارج شدن از فشار ، فرار هست
    فرار نمی تواند راه حل مناسبی باشد ، باید مشکل و ضعف ها و کمبودها مواجه شد
    شما
    >>> یا این توان را در خودتون می بینید که می توانید زندگی تون رو سروسامان ببخشید و با همسرتون همین گونه که هست ادامه بدهید و خود را برای مواجه شده با مشکلات بعدی نیز آماده کنید ( از جمله صاحب فرزند شدن و اضافه شدن بر مشکلات فعلی )
    >>> یا اینکه از همسرتون جدا می شوید ، مدتی به بازسازی خودتون و روحتون می پردازید و با شخص مناسبی آشنا می شوید و زندگی دیگری رو بنا می کنید

    راه حل شما از این دو حال خارج نیست ، کسی هم شما رو مجبور نمی کند به زور انتخاب کنید ، شما آزاد هستید ، حق انتخاب دارید ، جوان هستید ، تجربه کسب کرده و می کنید ،
    این مشکلات و مسائل که در زندگی پیش میاد ، از ملزومات زندگی هست ، چه همین جوری ادامه دهید و چه جدا شوید ، زندگی جریان دارد ، اطرافیان ما نگران ما هستند ، اما در نهایت خودمون هستیم که می دانیم در چه حال به آرامش می رسیم و از زندگی مون رضایت داریم

    -----------
    لیست هایی که نوشته بودید پر از احساس بود ، هنوز در خود مشکل هستی و از مشکل فاصله نگرفته ای ،
    از مدیر می خواهم که به لیستتون اضافه کند ، خودم هم در حد توانم اضافه می کنم ، اما به لیستی که منطقی باشه و از احساسات آن کاسته شده باشد... نباید در تنور احساسات دمید ، تا آتش احساسات را شعله ور تر کرد
    نگران نباش ، از پست های شما اینگونه بر می آید که شما بسیار سنجیده عمل خواهید کرد

  7. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 04 تیر 92), milad08 (سه شنبه 04 تیر 92), فرشته مهربان (سه شنبه 04 تیر 92)

  8. #65
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array






    در جهت تصمیم گیری مناسب ، از لینک زیر می توانی بهره ببری :



    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html















  9. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    milad08 (سه شنبه 04 تیر 92), بالهای صداقت (سه شنبه 04 تیر 92)

  10. #66
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamh نمایش پست ها
    دوست خوبم سلام
    با توجه به جوابهایی که دادی با کمترین شک همسر تو هم مثل همسر من درگیر اختلال شخصیت مرزی است این اختلال در 2 درصد افراد دنیا شیوع دارد و تقریبا در 75٪ موارد این اختلال در رابطه با خانم ها مصداق دارد متاسفانه این اختلال که ریشه ژنتیک دارد و هم به دوران کودکی پرآشوب و مشکل زا دوران کودکی برمی گردد که با توجه به اینکه گفته اید که همسرت در خانواده طلاق بزرگ شده است احتمالا کودکی درگیرانه ای داشته است همسر من هم در خانواده ای بزرگ شده است که سلطه مادرسالارانه ای بر کلیه کودکان حاکم بوده است و خانم من بارها عنوان کرده است که در دوران کودکی یک روز را به یاد ندارد که کتک نخورده باشد.
    متاسافانه این اختلال شخصیت باعث ایجاد مکانیزمها ذهنی آسیب زایی برای شخص می گردد که نمی تواند ارتباط با ثباتی با اطرافیان نزدیک خود برقرار نماید و دائما ارتباطاتش با دوستان و خانواده درگیر تنش و آشوب است. دو مکانیزم دفاعی ناسالم این افراد این است که دائما افراد اطراف خود را به دو نیمه (splitting) تقسیم می کند ، یک نیمه سفید و حمایتگر و دوست دار او هستند و نیمه دیگر سیاه که ترسناک و دشمن و آسیب زننده هستندو دائما بین ایده آل سازی و ضد ایده آل سازی در حرکت است. مکانیزم مخرب دیگر این افراد این است که احساسات و صفات ناخوشایند خود را به طرف مقابل نسبت می دهد و طرف مقابل را به آنها متهم می کند متاسفانه یکی دیگر از مواردی که شخص bpd را درگیر خود می کند ترس از تنهایی و رها شدگی است معمولا این افراد نسبت به پس زدن و رها شدن شدیدا واکنش نشان می دهند هر چند که این مقدار از نظر فرد سالم خیلی جزئی و پیش پا افتاده باشد مثل عدم توجه لحظه ای به آنها که می تواند نهایت خشم وغضب را در آنها برانگیزاند و یا حتی به تصمیم گیریهای نسنجیده و خصمانه دست بزنند از جمله ترک منزل و همسر و فرزند اما تحمل تنهایی برای آنها بسیار سخت و طاقت فرسا است لذا در این مواقع به موجودی از جان گذشته و بیرحم و بی منطق تبدیل می شوند و حتی ممکن است برای رفع تنهایی و احساس بی کسی به رابطه های لاابالی گرانه دست بزنند. اصطلاح می گویندپوست احساسی شخصیت های مرزی به علت ناملایمات کودکی دچار سوختگی شده است که با هر تلنگری دچار جراحت و خونریزی مجدد می شود. یکی دیگر از رفتارهایی که در این افراد دیده می شود به ایجاد جرج و آسیب به خود است که باعث جاری شدن خون گردد و یا حتی در بعضی مواقع اقدام به خودکشی یکی دیگر از نشانه های دیگراین اختلال سیکل های کشنده قطع و وصل کردن ارتباط می باشد که معمولا در هر شروعی با خوشی و رابطه ایده آل آغاز و در نهایت با تنفر و خشم فراوان به پایان می رسد که تحمل آن واقعا طاقت فرسا است. در کل این اختلال شخصیت از جمله اختلال های سخت و مشکل می باشد که کنار آمدن برای اطرافیان با آن سخت و عذاب آور است لذا من به شما پیشنهاد می کنم:
    1- مطالعه خودت را در این زمینه بیشتر کن
    2- با خودت رو راست باش که آیا حاضر هستی یک عمر این وضعیت را تحمل کنی
    3- آیا تحمل روحی قطع و وصل کردن های ارتباطی طاقت فرسا را داری
    4- آیا تحمل توهین و افترا خشم و غضب های بیجا و غیر قابل کنترل ر ا داری
    5- به نظر من یک خوش شانسی که شمادارید این اسن که بچه ای ندارید لذا راحت تر با خودت کنار می آیید و آسیب کمتری متوجه شما خواهد شد
    6- اگر تصمیم به ادامه زندگی گرفتی با انرژی مضاعف به زندگی برگرد و همسرت را به رفتن پیش رونپزشک ترغیب کن ولی اگر تصمیم به ترک و طلاق گرفتی اجازه نده که تردید تصمیم شما را تحت تاثیر قرار دهد
    7- و این را هم به شما بگویم که در درجه اول شما مسئول زندگی خود هستنید و شما کوچک ترین تاثیر و دخالتی در شرایط فعلی همسرتان نداشته اید. لذا هیچ گاه دچار عذاب وجدان نگردید و سعی کنید به زندگی سالم و پر نشاط ادامه بده
    برایتان زندگی پرسعادتی را آرزومندم
    اگر سوال و یا همفکری در نظر شما باشد در خدمت هستم
    سلام Hamh عزیز
    بدون هیچ گونه تعارف و اغراقی باید بگم با پست مفیدتون پاسخ 90 درصد از دغدغه های ذهنیم رو گرفته ام.
    مطالبی از متن اصلیتان که پررنگ کرده ام ، خیلی کمکم کرد و بعد از خواندنشان احساس آرامش کردم.

    قطعا سوال های زیادی دارم که از شما بپرسم ، اما به این دلیل که طرح آن توی این تاپیک فکر نکنم کار صحیحی باشه، اون رو موکول میکنم به بعد از راه اندازی تاپیک جدید با موضوع مرتبط.
    بسیار سپاسگذارم از اینکه تجربه ای را در اختیارم گذاشتید، و مشتاقانه کمک می کنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید milad08 تشکرکرده است .

    hamh (پنجشنبه 06 تیر 92)

  12. #67
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 دی 95 [ 02:15]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,719
    سطح
    31
    Points: 2,719, Level: 31
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقامیلادعزیزمتنت رو کامل خوندم

    ازاین که این قدر زندگی سختی داشتی واقعا متاسفم
    وبه خاطر صبری که ایاین بابت داشتی که اون خانوم حتی اگه به خانوادت توهین میکرد و تو دم نمیزدی واقعاشایسته ی تحسینی و مطمن باش اجری پیش خدا داری که حد نداره
    آقا میلاد گل در درجه ی اول تو یه مردی مرد عظیم میشه و خودش رو زود نمیشکونه در واع اگه زود بشکنی و روزگارت گریه کردن باشه دیگه مرد نیستی میدونم برات سخته یکی کسی که تمام دنیات بوده وتمام زندگیت رو پاش میذاشتی وتمام فکروذکروانرژیت اون بود حالا یه دروغ گوازآب درومده ولی همون طور که درمقابل درمقابل توهیناش صبر کردی تو این مشکلم صبر کن
    تو از یه فردی جداشدی که یه مقدار مشکل روحی داشته وآرامش روحی توروهم گرفته
    فکر میکنم تودرمرحله ای نیستی که یکی بخواد راه حلی جلوی پات بذاره
    تویه خلع عاطفی داری
    که این کاملا طبیعیه و بعد هرجدایی برا هرکسی پیش میاد
    اگه دیگه هیچ راهی برابازگشت اون نیست دیگه ولش کن
    دنیا خیلی بزرگ ترازایناست که بارفتنه یه نفر تمام زندگیت رو خراب کنی
    به ادامه ی زندگیت بپردازبدون درنظر گرفتن هیچ مشکلی و بدون آدم های بدترازشما هم هستن که مشکلاتی داشتن ولی با صبر و توکل تونستن مشکلاتشون رو حل کن
    توکه یه مردی پس بهتر باید با این مشکل کنار بیای
    حالا که اون رفته دیگه نشستن و گریه کردن و نوشتن هیچ فایده ای نداره
    با خدا وقت نماز صحبت کن
    مطمن باش روزی همسرقبلیت به فداکاری های تو پی خواهد برد
    دنیا اجازه نمیده یکی همینطور یکی رواذیت کنه بعد راحت بره
    صبر کن عزیزدلم صبر کن
    اینقدر آتیش نگیر صبر کن
    خداآرومت میکنه
    توفقط صبر کن
    راستی با رفتن آدما از توزندگی راه برا اومدن آدمای بهتر باز میشه

  13. کاربر روبرو از پست مفید طلبه73 تشکرکرده است .

    milad08 (یکشنبه 09 تیر 92)

  14. #68
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 دی 92 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-23
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    297
    سطح
    5
    Points: 297, Level: 5
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میلاد عزیز
    خوشحالم که توانسته ام کمکی به شما کرده باشم با توجه به اینکه نوشته های پیشین شما را خوانده بودم و در آنها ادب و متانت و شخصیت شما کاملا هویدا بود و احساس کردم در یک بحران و ابهام و ناباوری قرار داری سعی کردم با توجه به اینکه این اتفاق و حالات را من هم تجربه کرده بودم و دیگران شرایطی را که من در آن داشتم درک نمی کردند و خودم هم از درک آن شرایط عاجز بودم که بالاخره یک روانپزشک توانست کمک شایانی به من بکند و من خود نیز در این زمینه به مطالعه و ترجمه پرداختم(با توجه به اینکه منابع فارسی در این زمینه کم می باشد و روانشناسان در تشخیص این پدیده اکثرا ناکام می باشند)تا توانستم جواب بسیاری از سئوالهای خود را بیابم .در صورتی که بتوانم کمک بیشتری بنمایم در خدمت دوستان می باشم.

  15. کاربر روبرو از پست مفید hamh تشکرکرده است .

    milad08 (یکشنبه 09 تیر 92)

  16. #69
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    در نهایت خودم را با 2 انتخاب روبرو میبیم که جناب بالهای صداقت به درستی به آنها اشاره نموده است:

    >>> یا این توان را در خودتون می بینید که می توانید زندگی تون رو سروسامان ببخشید و با همسرتون همین گونه که هست ادامه بدهید و خود را برای مواجه شده با مشکلات بعدی نیز آماده کنید ( از جمله صاحب فرزند شدن و اضافه شدن بر مشکلات فعلی )

    با عنایت به انرژی و پتانسیلی که در خودم میبینم ،مطمئنم میتوانم با ماندم به زندگیم سر وسامان بدهم، اما به زندگیی که همسرم در اون تغییر را یک لزوم ببینه،شما فرموده اید ماندن در زندگی با همسرم همانگونه که هست پس قطعا نمیتوانم ،

    از پست های دوستان و شما اینگونه فهمیدم ، که برای تصمیم گرفتن باید روی خودم حساب باز کنم و از همسرم هیچ توقعی نداشته باشم ، حتی تغییر یا احساس ندامت

    نمیدانم این صحبت از سر تجربه است یا برای توقع نداشتن من از همسرم، و یا یک لزوم برای گرفتن تصمیم درست؟؟؟؟

    آیا مقصود شما این است که برای گرفتن تصمیم درست اصلا نباید روی همسرم حساب باز کنم ؟! یا اینکه احتمالات ر ا در نظر بگیرم ؟!

    >>> یا اینکه از همسرتون جدا می شوید ، مدتی به بازسازی خودتون و روحتون می پردازید و با شخص مناسبی آشنا می شوید و زندگی دیگری رو بنا می کنید

    تصمیماتم این روزها چه از سر احساس و چه از سر عقل به جدایی منتهی می گردد ، به خدا قسم فکر می کنم این تصمیم برای همسرم هم بهتر باشه
    اما متاسفانه الان من در حال طی کردن مراحلی قانونی می باشم ، هر روز یک دادگاه و هر روز یک مبحث جدید ، تا حدود خیلی زیادی تصمیماتم منوط به رفتارهای همسرم هست ( عمل و عکس العمل ).
    همانگونه که اکثر دوستان واقفند در این شرایط تصمیمات انسان به منفعت های قانونی منتهی می گردد.
    موقعیتی که من در آن قرار دارم یعنی یک جور تضاد و درگیری بین رفتن به سمت طلاق یا حرکت به سوی منفعت های قانونی

    اگر منظورم را متوجه شده اید ، کمکم کنید تا در این شرایط بدانم کدام تصمیم را باید قربانی دیگری نمایم؟-----------
    لیست هایی که نوشته بودید پر از احساس بود ، هنوز در خود مشکل هستی و از مشکل فاصله نگرفته ای ،
    از مدیر می خواهم که به لیستتون اضافه کند ، خودم هم در حد توانم اضافه می کنم ، اما به لیستی که منطقی باشه و از احساسات آن کاسته شده باشد... نباید در تنور احساسات دمید ، تا آتش احساسات را شعله ور تر کرد

    به نظر خودم در خصوص ضررهای جدایی لیستی عاری از احساس و منطقی تهیه نموده ام ، برای تصمیم گیری بهتر از تاپیک فرشته مهربان و مطالب گذشته تان کمک گرفته ام و به نتایج ذیل رسیده ام:
    1-تنهایی
    2-لطمه های روحی و روانی بعد از طلاق
    3-از دست دادن موقعیت مالی
    4-عوض شدن دید اجتماع
    5-بیشتر کار کردن و تن دادن به کارهایی ( برای کسب درآمد بیشتر ) که مورد پسندم نمی باشد
    6-سرکوب شدن نیازهای عاطفی و جنسی

    منتظر اظهار نظر های کارشناسانه ،تجربیات و نظرات همه دوستان در خصوص ضررهای جدایی هستم؟؟
    قبلا از همه دوستان تشکر می نمایم


  17. کاربر روبرو از پست مفید milad08 تشکرکرده است .

    del (دوشنبه 10 تیر 92)

  18. #70
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamh نمایش پست ها
    میلاد عزیز
    خوشحالم که توانسته ام کمکی به شما کرده باشم با توجه به اینکه نوشته های پیشین شما را خوانده بودم و در آنها ادب و متانت و شخصیت شما کاملا هویدا بود و احساس کردم در یک بحران و ابهام و ناباوری قرار داری سعی کردم با توجه به اینکه این اتفاق و حالات را من هم تجربه کرده بودم و دیگران شرایطی را که من در آن داشتم درک نمی کردند و خودم هم از درک آن شرایط عاجز بودم که بالاخره یک روانپزشک توانست کمک شایانی به من بکند و من خود نیز در این زمینه به مطالعه و ترجمه پرداختم(با توجه به اینکه منابع فارسی در این زمینه کم می باشد و روانشناسان در تشخیص این پدیده اکثرا ناکام می باشند)تا توانستم جواب بسیاری از سئوالهای خود را بیابم .در صورتی که بتوانم کمک بیشتری بنمایم در خدمت دوستان می باشم.
    سلام خیلی ممنون دوست عزیز
    توی این مدت مقالات زیادی رو در رابطه با شخصیت های مرزی مطالعه کردم ،
    یکی از نشانه های بارز این شخصیت، ترس از تنهایی ذکر شده.
    الان حدود 4 ماه از ترک منزل همسرم میگذره ، و توی این مدت به جز ملاقات هامون توی دادگاه هیچ خبری ازش ندارم ، و هیچ تلاشی از خودش برای برقراری ارتباط نشون نداده، حتی به حکم الزام به تمکین قاضی ، درخواست تجدید نظر داده ( با این که خودش میدونه کاری از پیش نمیبره با حربه دروغ بازهم داره تلاش می کنه که بعدا اشاره می کنم ) ، فکر می کنم فقط برای به تعویق انداختن برگشتنش به خونه داره این کارو میکنه .
    این به نظرتون یه مقدار عجیب نمیاد؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید milad08 تشکرکرده است .

    hamh (شنبه 15 تیر 92)


 
صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با شوهر دروغگو وخیانتکار خود چگونه رفتار کنم
    توسط مریم سبز در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 شهریور 94, 19:54
  2. زنی که همه دنیام بود وقیح و دروغگو شده (2)
    توسط milad08 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 آبان 92, 15:24
  3. با شوهر خیانت کار و دروغگو چطور برخورد کنم؟
    توسط باران بهار 64 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 آبان 92, 00:58
  4. با شوهر دروغگو و لجبازم چیکار کنم؟
    توسط شارلوت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 28
    آخرين نوشته: شنبه 07 مرداد 91, 09:17
  5. خواص باور نکردنی روغن کنجد
    توسط parnian1 در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 دی 88, 10:36

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.