جناب بال های صداقت گرامی
خیلی ممنونم از پست های خیلی مفیدتون ، واقعا با تلنگرهایی به موقعی که وارد میکنید به تفکر من جهت و سمت و سو میدهید.
تو یک هفته گذشته چندین و چند بار پستتون رو مطالعه کردم،ولی هنوز نتونستم جوابی داشته باشم؛ببخشید
نمیدونم چرا هر بار که می خواهم به پستتون جواب بدهم ناخودآگاه خودم را مشغول کاری میبینم ، وقتی به خودم میام میبینم یا افراطی دارم ورزش می کنم ، یا انقدر خودمو تو کارم غرق کردم که از فرط خستگی باید بخوابم.
باور کنید توی این مدت با توجه به شناختی که از خودم دارم فکر می کنم روی تصمیم جدایی مصمم تر شدم،اما مدام احساس به سراغم می آید ، راست میگویید احساس پیچ خیلی تندی دارد، شاید باورتون نشه دیشب رفته بودم یک مکان زیارتی ، جایی که توی دوستی و اوایل ازدواج با همسرم زیاد میرفتیم، فقط و فقط برای همسرم دعا کردم ، خیلی دلم گرفته بود،
نمیدونم چجوری باید از این گردنه رد بشوم، توی هر لحظه بهش فکر می کنم ، به زندگیم فکر می کنم. اما بهترین فکری میتونه کمکم کنه اینه که من احساس عذاب وجدان ندارم و شبا سرم رو راحت روی بالش میگذارم.
دارم سعی میکنم با تعدیل احساساتم به صورت منطقی جوابت سوالهایتان را بدهم،ممنون که صبر میکنید
در پست قبلیتان فرموده بودید که :
"من نیز پس از خواندن پست شما ، با هماهنگی مدیر همدردی ، منفعت ها و ضررهایی را که به ذهنم می رسد بر فهرست شما می افزایم تا بتوانی روند فکری و اصولی خوبی را تا رسیدن به آرامش واقعی و رضایت از تصمیمت را در پی بگیری"
جناب بال های صداقت و دیگر دوستان خیلی کمکم خواهید کرد اگر در تکمیل فهرست یاریم کنید،مطمئنم با نظرات و تجربه شما عزیزان راحت تر با قضیه کنار خواهم آمد
علاقه مندی ها (Bookmarks)