در مورد اجبار بگم اولا بنظر میاد شما گفتی "اینو نمیخوام " و این حرفت به چشم خانواده لجبازی اومده ... درحالیکه از راهش حرفاتو نزدی
دوما، شما نبودی که بله رو گفتی ؟! یعنی تو اون مقطع (موقع عقد) راضی شدی دیگه ! غیر از اینه ؟1
شما آمادگی ازدواج نداشتی و ازدواج کردی چه به اختیار خودت چه به اجبار خانوادت و الان مسئول هستی نمیشه که به خاطر معیارهای که احتمالا بررسی شون نکردی و تعدیل نشده و اغلب فانتزی هستن زندگی خودتو و یکی دیگه رو به این راحتی ها دستی دستی از بین ببری!
معیارهای ازدواج اسمش روشه موقع ازدواج بدرد میخوره نه بعد ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، گلم...
اگر دختر منطقی هستی این سوالو ازت میپرسم که اگه برای یک چیزی برنامه ریزی کردی (درستو تموم کنی و شغلی پیدا کنی بعد ازدواج)؟؟ و اون برنامه ریزی دقیقا اجرا و محقق نشده چکار میکنی؟
مثلا ازدواج کنی و درستو ادامه بدی و تموم کنی ...چیزی که الان اتفاق افتاده ...
یعنی این درجه از انعطاف رو برای برنامت درنظر نگرفتی ؟! مثل پیشامدهای ناخواسته ...
شما الان چون همه چیز مطابق خواستت پیش نرفته و تو حال و هوای دوران مجردی و دوستهایی که قبلا داشتی هستی میخوای چکار کنی ؟ فکر نمیکنی داری خودخواهانه عمل میکنی ؟
حتی اون روشنفکر مورد نظرتو پیدا میکردی(که خیلی کمه تو جامعه اندازه یک در ده میلیون) این ویژگی اخلاقیت اونو ازخودت میروندیش...
"زندگی مشترک
با هرکسی انعطاف و مسئولیت پذیری میخواد" ... کاری که لازمه انجام بدی اینه نه فرار از مسئولیت !!
کمی وقت بذاری و مهارتهای زندگی مطالعه کنی بهتر میتونی از پس زندگیت بربیای و از کارشناس هم کمک بگیر در مسیر صحیح نحوه تعامل با همسرت...
چون اینطور که بنظر میاد عدم پذیرش از طرف تو و افکارو احساستت مانع دیدن خوبی های زندگی و بینش درست نسبت به زندگی و همسرت میشه ...
وقتشه که بالغانه نسبت به مسائل زندگیت عمل کنی ...
یک مقدار که خودت نسبت به مسائل اصلیت دید بهتری پیدا کردی با کمک مشاور ،بعدش همسرت رو هم ببر و با شیوه مناسب همراهیش کن تا به تغییرات مطلوب برسی...(این یه مسئله دوطرفه اس)
موفق باشی

علاقه مندی ها (Bookmarks)