به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1394-7-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    862
    سطح
    15
    Points: 862, Level: 15
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم را دوست ندارم

    سلام .راستش من یه مشکلی دارم که نمیتونم واقعا چجوری حل کنم خسته شدم بریدم دیگع ..4 سال پیش پزشکی تهران قبول شدم همون سال اول با یکی از هم کلاسی هام دوس شدم 3سال باهم دوست بودیم ولی رابطه آنچنانی نداشتیم ..که گندش در اومد وخانوادم فهمیدن ..اولش برخورد تندی باهام نداشتن ..سر یه ماه بابام گفت باید ازدواج کنی من دیگه بهت اعتماد ندارم این حرفا ...خلاصه یه 3 نفر اجازه داد که بیان خونمون خواستگاری ...درضمن اینو بگم خانواده من از لحاظ موقعیت اجتماعی کمالی درسطح عالی قرار داره ..وبه خاطر ترس از آبرو تصمیم گرفتن من ازدواج کنم ..از نظر قیافه هم دختر خوشگلی له حساب میام ..خلاصه اینکه ازبین 3 خواستگار یکیش فامیل دورمون بود که ارشد جغرافیا میخوندم تا شب خواستگاری من این آقا رو ندیده بودم نه باهاش حرف زده بودم یه 40 دقیقه طبق رسم رسوم باهام حرف زدیم که فقط راجب دانشگاه ودرس گذشت بعدش بابام نظرمو پرسید منم گفتم درنگاه اول بد نبود دیگه بابام فک کرد من راضی ام .وجواب بله رو به اونا گفت ..خانواده پسره هم تو روستا زندگی میکنن ...اینم بگم پسره چون طبع دل بابام بود یعنی مذهبی اینا بود اجازه دادن بیان خواستگاری .من خودم اصلا آدم مذهبی نیستم کلا تو این فازا نیستم ..خلاصه اینکه جواب بله اولیه رو دادن هفته بعدش دوباره اومدن خونمون ودوباره باهاش حرف زدم اینا متوجه شدم که واقعا به درد هم نمیخوریم اما چه فایده که خانودم به حرفم گوش نمیدادن چندین بار به برادرم ومادرم گفتم اینو نمیخوام اما گفتن خوب میشی همه اول همو نمیخواستم مگه منو بابات چجوری بودیم...ازین جور حرفا ازمن انکار ازونا اسزار ..از یه طرفی به خاطر قضیه دوس پسرم از بابام میترسیدم که بگم نمیخوام بابا...گفتم بزا به پسره بگم بهش غیر مستقیم گفتم نمیخوامت ...اما چه فایده حالیش نمیشد وارون دسته پسرای که با یه نگاه عاشق شدن دختری تو زندگی شون نبوده مذهبی اینا ....خلاصه که عقد کردیم دقیقا 2ساعت بعد عقد اومدیم خونمون تو اتاقم رفتم که پسره هم اومد بدون هیچ مقدمه ای وهیچ گونه معاشقه ای بهم تجاوز کرد........حالم ازش بهم میخورد من از اول اینو نمیخواستم این رفتارش روانیپ کرد یه مدت گذشت چند بار باهاش بیرون رفتم تو خیابون حرکات زشتی باهام انجام میداد طوری که افسردگی گرفتم چرا این پسره خل :(((موضوع با خانوادم مطرح کردم بابام که کلا به حرفام گوش نمیده سر اون قضیه مامانم میگه پسر خوب میشه من واقعا نمیخوامش هیچ چیزمان بهم نمیخوره طرز تفکر .شخصیت .رفتار ..تیپ وظاهر .واعتقاد . هیچی .. به خانوادم میگن میخوام جدا شدم تو همین دوران عقد 4 ماه بیشتر نگذشته اجازه نمیدن وحمایتم نمیکنم از یه طرفی پسره هم ول کن نیس مدام میگه من عاشقتم فلان ..ولی من هیچ حسی بهش ندارم ازش متنفرمممممممممممم ...ومیگه طلاقت نمیدم تا حرف از جدایی میزنم خانوادمو درمقابل قرار میده . حتی پدرم کتک هم زده منو راجب این قصه .....دیگه واقعا نمیدونم چی کار کنم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام صبا جان..واقعا ناراحت شدم ....عزیزم یه کم بیشتر توضیح بده..ایشون چند سال دارند.؟؟.شما چند سالتونه؟؟؟معیارهات واسه ازدواج چیه؟؟ الویت هات چیا هستن؟؟ توی چه چیزایی حس میکنی مشترکات داری با ایشون؟؟؟همسرت میدونه که به این شدت ازش خوشت نمیاد؟؟ خوب به راحتی نباید تن میدادی..ولی خوب به این سایت خوش اومدی..امیدوارم با یاری خدا ودوستان مشکلت رو حل کنی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1394-7-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    862
    سطح
    15
    Points: 862, Level: 15
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خورشید30 نمایش پست ها
    سلام صبا جان..واقعا ناراحت شدم ....عزیزم یه کم بیشتر توضیح بده..ایشون چند سال دارند.؟؟.شما چند سالتونه؟؟؟معیارهات واسه ازدواج چیه؟؟ الویت هات چیا هستن؟؟ توی چه چیزایی حس میکنی مشترکات داری با ایشون؟؟؟همسرت میدونه که به این شدت ازش خوشت نمیاد؟؟ خوب به راحتی نباید تن میدادی..ولی خوب به این سایت خوش اومدی..امیدوارم با یاری خدا ودوستان مشکلت رو حل کنی
    سلام عزیزم من 21 سالمه سال 4 پزشکی وپسر متولد 70 هست...تمام سعیم کردم برای کنسل کردن این ازدواج ولی به نتیجه نرسید.:(((کلا تو مود ازدواج نبودم درسام خیلی سخته .. ازهمه جهت تحت فشار بودم ..باخودم میگفتم درسمو تموم کردم رفتم سرکار اون موقع ازدواج کنم یکی مثه خودم پیدا بسه .ازنظر روحیات اخلاقیات ..تیپ شخصیتی ... دنبال آدم روشنفکر ..با استعداد وزرنگ.بباشه ..جذابیت داشته باشه برام ..دوسش داشته باشم ..به خدا کارش یا چمیدونم پول برام مهم نیس . حداقل از نظر روحی واخلاق همو درک کنیم چمیدونم از چیزایی که من خوشم میاد خوشش بیاد آدم پایه ای باشه ..آدم مذهبی نیستم ودنبال همچین آدمایی هم نبودن ....آدم باشه ...اینقد سنتی وبسته فک نکنه ....

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    83
    Array
    در مورد اجبار بگم اولا بنظر میاد شما گفتی "اینو نمیخوام " و این حرفت به چشم خانواده لجبازی اومده ... درحالیکه از راهش حرفاتو نزدی

    دوما، شما نبودی که بله رو گفتی ؟! یعنی تو اون مقطع (موقع عقد) راضی شدی دیگه ! غیر از اینه ؟1


    شما آمادگی ازدواج نداشتی و ازدواج کردی چه به اختیار خودت چه به اجبار خانوادت و الان مسئول هستی نمیشه که به خاطر معیارهای که احتمالا بررسی شون نکردی و تعدیل نشده و اغلب فانتزی هستن زندگی خودتو و یکی دیگه رو به این راحتی ها دستی دستی از بین ببری!

    معیارهای ازدواج اسمش روشه موقع ازدواج بدرد میخوره نه بعد ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، گلم...

    اگر دختر منطقی هستی این سوالو ازت میپرسم که اگه برای یک چیزی برنامه ریزی کردی (درستو تموم کنی و شغلی پیدا کنی بعد ازدواج)؟؟ و اون برنامه ریزی دقیقا اجرا و محقق نشده چکار میکنی؟
    مثلا ازدواج کنی و درستو ادامه بدی و تموم کنی ...چیزی که الان اتفاق افتاده ...

    یعنی این درجه از انعطاف رو برای برنامت درنظر نگرفتی ؟! مثل پیشامدهای ناخواسته ...


    شما الان چون همه چیز مطابق خواستت پیش نرفته و تو حال و هوای دوران مجردی و دوستهایی که قبلا داشتی هستی میخوای چکار کنی ؟ فکر نمیکنی داری خودخواهانه عمل میکنی ؟

    حتی اون روشنفکر مورد نظرتو پیدا میکردی(که خیلی کمه تو جامعه اندازه یک در ده میلیون) این ویژگی اخلاقیت اونو ازخودت میروندیش...

    "زندگی مشترک با هرکسی انعطاف و مسئولیت پذیری میخواد" ... کاری که لازمه انجام بدی اینه نه فرار از مسئولیت !!



    کمی وقت بذاری و مهارتهای زندگی مطالعه کنی بهتر میتونی از پس زندگیت بربیای و از کارشناس هم کمک بگیر در مسیر صحیح نحوه تعامل با همسرت...

    چون اینطور که بنظر میاد عدم پذیرش از طرف تو و افکارو احساستت مانع دیدن خوبی های زندگی و بینش درست نسبت به زندگی و همسرت میشه ...

    وقتشه که بالغانه نسبت به مسائل زندگیت عمل کنی ...

    یک مقدار که خودت نسبت به مسائل اصلیت دید بهتری پیدا کردی با کمک مشاور ،بعدش همسرت رو هم ببر و با شیوه مناسب همراهیش کن تا به تغییرات مطلوب برسی...(این یه مسئله دوطرفه اس)



    موفق باشی
    ویرایش توسط یاس پاییزی : پنجشنبه 16 مهر 94 در ساعت 02:26

  5. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 مهر 94), ستاره زیبا (پنجشنبه 16 مهر 94)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1394-7-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    862
    سطح
    15
    Points: 862, Level: 15
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یاس پاییزی نمایش پست ها
    در مورد اجبار بگم اولا بنظر میاد شما گفتی "اینو نمیخوام " و این حرفت به چشم خانواده لجبازی اومده ... درحالیکه از راهش حرفاتو نزدی

    دوما، شما نبودی که بله رو گفتی ؟! یعنی تو اون مقطع (موقع عقد) راضی شدی دیگه ! غیر از اینه ؟1


    شما آمادگی ازدواج نداشتی و ازدواج کردی چه به اختیار خودت چه به اجبار خانوادت و الان مسئول هستی نمیشه که به خاطر معیارهای که احتمالا بررسی شون نکردی و تعدیل نشده و اغلب فانتزی هستن زندگی خودتو و یکی دیگه رو به این راحتی ها دستی دستی از بین ببری!

    معیارهای ازدواج اسمش روشه موقع ازدواج بدرد میخوره نه بعد ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، گلم...

    اگر دختر منطقی هستی این سوالو ازت میپرسم که اگه برای یک چیزی برنامه ریزی کردی (درستو تموم کنی و شغلی پیدا کنی بعد ازدواج)؟؟ و اون برنامه ریزی دقیقا اجرا و محقق نشده چکار میکنی؟
    مثلا ازدواج کنی و درستو ادامه بدی و تموم کنی ...چیزی که الان اتفاق افتاده ...

    یعنی این درجه از انعطاف رو برای برنامت درنظر نگرفتی ؟! مثل پیشامدهای ناخواسته ...


    شما الان چون همه چیز مطابق خواستت پیش نرفته و تو حال و هوای دوران مجردی و دوستهایی که قبلا داشتی هستی میخوای چکار کنی ؟ فکر نمیکنی داری خودخواهانه عمل میکنی ؟

    حتی اون روشنفکر مورد نظرتو پیدا میکردی(که خیلی کمه تو جامعه اندازه یک در ده میلیون) این ویژگی اخلاقیت اونو ازخودت میروندیش...

    "زندگی مشترک با هرکسی انعطاف و مسئولیت پذیری میخواد" ... کاری که لازمه انجام بدی اینه نه فرار از مسئولیت !!



    کمی وقت بذاری و مهارتهای زندگی مطالعه کنی بهتر میتونی از پس زندگیت بربیای و از کارشناس هم کمک بگیر در مسیر صحیح نحوه تعامل با همسرت...

    چون اینطور که بنظر میاد عدم پذیرش از طرف تو و افکارو احساستت مانع دیدن خوبی های زندگی و بینش درست نسبت به زندگی و همسرت میشه ...

    وقتشه که بالغانه نسبت به مسائل زندگیت عمل کنی ...

    یک مقدار که خودت نسبت به مسائل اصلیت دید بهتری پیدا کردی با کمک مشاور ،بعدش همسرت رو هم ببر و با شیوه مناسب همراهیش کن تا به تغییرات مطلوب برسی...(این یه مسئله دوطرفه اس)



    موفق باشی
    عزیزم مرسی که راهنمایی میکنی ..اما موضوع اینجاست که من این پسرو نمیخوام حالم ازش بهم میخوره هیچیش بع من نمیخوره ...واین که صرف نظر ازمعیار ها ..این پسر تو هی جای زندگیم جایی نداره ..ومن اون موقع تحت فشار زیادی بودم ازسمت خانوادم که پذیرفتم ..حتی به خود پسرم گفتم که نمیخوامت اما نپذیرفت آلنم میگم نمیخوامت با دلیل ومنطق میگم که ما به درد هم نمیخوریم اما این موضوع نمیپذیره ولج کرده باهام میگه طلاقت و نمیدم ...زمین تا آسمون با این پسره فرق میکنم خلقت و روحیاتم...نمیدونم چجوری میگی به زندگی مشترک فک کن..درصورتی میگم اصن نمیخوام این آقارو
    اینم بگم که این آقا سیستم مشاوره رو کلا قبول نداره یه سری به اصرار برادرم رفتم مشاوره با ایشون ..همون جلسه اول پیشنهاد مشاور این بود که زندگی مشترک شروع نکنیم وبا این نخواستن من نمیشه بگیم زمان بگذره رابطه ما خوب بشه !آلن روی آورده به تهدید پسره که مدام میگه اگه نمیخوای منو .منم به خانوادت میگم تا به هر روشی تو رو راضی کنن حتی مادرش به خانوادم گفته بود که آره کتکش بزنین مگه خوب بشه ...دراین حد خانوادش داغون ...کلی عیب ایراد داره ..به خدا خجالت میکشم حتی به کسی بگم این شوهرمه ....چشاش خیلی ضعیفهههه ....صب تاشب خوراکم شده گریه که چرا اینجوری شد زندگیم ....وبابام دست از لج بازی برمیداره ...واعتقادشاینه چون تو قبلا دوس پسر داشتی حقته که آلن این گرفتاری
    ویرایش توسط صبا5432 : پنجشنبه 16 مهر 94 در ساعت 02:46

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 شهریور 95 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,359
    سطح
    20
    Points: 1,359, Level: 20
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    129

    تشکرشده 85 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.....واقعا خیلی متاسف شدم....من نظر شخصیم اینه اگه واقعا تا این حد اختلاف دارین باهاش ازدواج نکن ...‌‌.چون بعدا حتما حسرت میخوری....اگه با بابات نمیتونی حرف بزنی یه جوری مامانتو راضی کن بهش بگو اگه ازدواج کنم و فردا با یه بچه طلاق بگیرم بهتره؟ همه ی حرفاتو خیلی جدی به مادرت بزن....که مادرت با پدرت صحبت کنه و راضیش کنه....موفق باشی عزیزم

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام خیلی متاسفم ولی بنظرم خانواده خودتونم همچین به روزنیستن بابا الن کی دخترش رو به زور شوهر میدههرچندخودتو مقصری باید همون وقت قاطعانه تصمیم میگرفتی شما با این انفعالت با احساسات یکی دیگه هم بازی کردی به نظر من بهترین راه اینکه اول سعی کن با شرایط کنار بیای یه واقعیت بگم شما هنوز سنت کمه و تو عالم خودتی هنوز تو دوراندبیرستان موندی یا دلت جای دیگه هست ببین دختر خوب اکثرا تو این سایت کسایی که تاپیک زدن با همسرشون دوست بودن و خودشون همو انتخاب کرده بودن ولی بعدا دیدن چقدر طرفشون زیر یه سقف با معیاراشون متفاوت بوده یکم تو این سایت زندگی دیگران بخون تا فکر نکنی اگه به اون دوس پسرت میرسیدی زندگی گل بلبل میشد نه
    گل بلبلی زندگیا به خودمون به انعطفامون و دیدمون بستگی داره به اینکه وقتی تو شرایطی قرار بگیریم چیکار باید کنیم
    دانشمندا میگن انسان باهوش کسی هست که خودش را با شرایط وفق بده یعنی بهترینبرخورد رو تو اون شرایط بکنه ایا شما که دنبال ادم باهوشی خودت هستی؟؟؟؟
    من کاملا درکت میکنم چون شمارو به ذور دادن اگه ایشون بهترین مرد دنیا هم باشه ازش فرار میکنی چون زوری بوده ولی یکم اروم باش تو خلوتت واقعا ببین خوبیهاش چیه اصلا بیا اینجاخوبیها بدیهاش رو به مابگو ببین دوستان چی میگن بعدا بهت میگم چیکار کنی میخام ازت واقعا منصف و عادلانه خوبیها و بیهای خودت و ایشون بگی بعد تصمیممیگیریم
    از شغل و تحصیلاتش و خونوادش دقیق بگو وهمیطور خونواده خودت
    راستی درمورد مذهبی بودن احساس میکنم دید بدی داری مگه خونواده خودت چطورن؟به چی میگی مذهبی؟

    - - - Updated - - -

    سلام خیلی متاسفم ولی بنظرم خانواده خودتونم همچین به روزنیستن بابا الن کی دخترش رو به زور شوهر میدههرچندخودتو مقصری باید همون وقت قاطعانه تصمیم میگرفتی شما با این انفعالت با احساسات یکی دیگه هم بازی کردی به نظر من بهترین راه اینکه اول سعی کن با شرایط کنار بیای یه واقعیت بگم شما هنوز سنت کمه و تو عالم خودتی هنوز تو دوراندبیرستان موندی یا دلت جای دیگه هست ببین دختر خوب اکثرا تو این سایت کسایی که تاپیک زدن با همسرشون دوست بودن و خودشون همو انتخاب کرده بودن ولی بعدا دیدن چقدر طرفشون زیر یه سقف با معیاراشون متفاوت بوده یکم تو این سایت زندگی دیگران بخون تا فکر نکنی اگه به اون دوس پسرت میرسیدی زندگی گل بلبل میشد نه
    گل بلبلی زندگیا به خودمون به انعطفامون و دیدمون بستگی داره به اینکه وقتی تو شرایطی قرار بگیریم چیکار باید کنیم
    دانشمندا میگن انسان باهوش کسی هست که خودش را با شرایط وفق بده یعنی بهترینبرخورد رو تو اون شرایط بکنه ایا شما که دنبال ادم باهوشی خودت هستی؟؟؟؟
    من کاملا درکت میکنم چون شمارو به ذور دادن اگه ایشون بهترین مرد دنیا هم باشه ازش فرار میکنی چون زوری بوده ولی یکم اروم باش تو خلوتت واقعا ببین خوبیهاش چیه اصلا بیا اینجاخوبیها بدیهاش رو به مابگو ببین دوستان چی میگن بعدا بهت میگم چیکار کنی میخام ازت واقعا منصف و عادلانه خوبیها و بیهای خودت و ایشون بگی بعد تصمیممیگیریم
    از شغل و تحصیلاتش و خونوادش دقیق بگو وهمیطور خونواده خودت
    راستی درمورد مذهبی بودن احساس میکنم دید بدی داری مگه خونواده خودت چطورن؟به چی میگی مذهبی؟

  9. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    user0 (پنجشنبه 16 مهر 94), یاس پاییزی (جمعه 17 مهر 94)

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    32
    Array
    به هر ترفندی که شده سعی کن با پدرت صحبت کنی....شوخی که نیست..صحبت یه عمر زندگیه.....یا سعی کن روی خودت کار کنی..شناخت بیشتر از خودت..همسرت...داشته باشی..ببینی اصلا چی میخواهی...ببین شاید بتونی با دید دیگه ای رضایت بدی به ادامه.....اگرنه به نظرم ادامه خیلی به ضرر شما تموم میشه...بهتره پدرت رو روشن کنی......و مهمتر از پدرت.....همسرته.....بهش بفهمون که دلت رضا نبوده ازاول کار

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 دی 97 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1392-4-06
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    4,770
    سطح
    44
    Points: 4,770, Level: 44
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    315

    تشکرشده 78 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبا جان فقط میتونم بگم با تمام وجودم این روزایی که داری میگذرونیو لمس میکنم انگار داری زندگی 3 سال قبل منو تعریف میکنی واست دعا میکنم مشکلت حل بشه مثل مشکل من

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    83
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا5432 نمایش پست ها
    زمین تا آسمون با این پسره فرق میکنم خلقت و روحیاتم...نمیدونم چجوری میگی به زندگی مشترک فک کن..درصورتی میگم اصن نمیخوام این آقارو

    پیشنهاد مشاور این بود که زندگی مشترک شروع نکنیم وبا این نخواستن من نمیشه بگیم زمان بگذره رابطه ما خوب بشه !


    دراین حد خانوادش داغون ...کلی عیب ایراد داره ..به خدا خجالت میکشم حتی به کسی بگم این شوهرمه ....چشاش خیلی ضعیفهههه ....صب تاشب خوراکم شده گریه که چرا اینجوری شد زندگیم ...
    معلومه که با نخواستن تو ، زندگی مشترک خوبی شروع نمیشه ..مشاور حق داشته اینو بگه ...

    رفتار خانواده خودت و خانواده همسرت رو من به شخصه تایید نمیکنم ...اونم راهکار داره...


    اما دوتا مسئله مهمی که تو الان داری و بیشتر باید بهش توجه کنی :

    یکیش نحوه تعامل و ارتباط موثر داشتن با اطرافیان خودت هست(همسر،خانواده و...)

    و دیگری نگرش هات به زندگی هست ... اول بشین بررسیشون کن بعد...

    از ادم های باسوادتر بیشتر انتظار میره اینقدر سطحی به این مسائل و قضایا نگاه نکنن!



    تو تنها چیزی که میگی اینه که "من اینو نمیخوام" !! (داخل پرانتز بگم این برا اشیا بکار میره ها نه یک انسان!) .

    همینقدر بگم که کلمات مناسب و با احترام تاثیرشون بیشتره ...

    چشاش ضعیفه ؟ بنظرت نمیشه کاری کرد ؟
    دلیل اینکه خجالت میکشی چیه ؟



    پ.ن: دوستان خواهشا نظرات احساسی ندین ...نمیشه که یکی ازدواج بکنه بعد بگه من نمیخوام و زود جدا شدن رو تایید بکنیم ...

    با پاک کردن صورت مسئله نمیشه گفت دیگه مشکلی نداریم !!

    خودخواهی ها،
    تصمیم های یک طرفه،
    فرار از مسئولیت ها ،
    کم توانی و ضعیف بودن در برابر مسائل و مشکلات،
    لجبازیها ،
    بهانه گیری ها و ایرادگیری های نابجا
    و...
    همون طور که درمردها وجود داشته باشه باعث رنجش خانوم ها و به خطر افتادن و نابودی زندگی مشترک میشه ،

    در خانوم ها هم وجود داشته باشه همین نتایج رو داره ...


    این ویژگی ها و خصیصه ها تو هر زندگی حتی ایده آل (که صددرصد نداریم) هم به مشکلات و نارضایتی و...منتهی میشه ...

    پس بهتره از ریشه حلش کرد تا زندگی موفقی داشته باشیم ....

  13. کاربر روبرو از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 17 مهر 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.