سلام دوستاي عزيزم
راستش براي من يه مشكلي پيش اومده كه دوست داشتم نظر شما دوستان عزيز رو هم بدونم.
راستش چند ماه پيش با آقايي به قصد ازدواج آشنا شدم. من 23 ساله و ايشون 24 ساله هستن.من دانشجوي ارشدم و ايشون ليسانس هستن. تا به امروز خيلي باهاشون ارتباط نداشتم ولي از خصوصيات اصليشون مطلع هستم. خيلي شبيه خودم هستن . خيلي طرز فكرامون شبيه هم هستش البته نميتونم بگم كپي همديگه هستيم ولي در خيلي از مسائل مثل هم فكر ميكنيم و همديگه رو درك ميكنيم. البته اينم بگم نقطه ضعفامونم مشابه همديگه است كه اين خوب يه كم بده مثل كمبود اعتماد بنفس و سريع نا اميد شدن از شرايط بد. شرايطمم قبول داشتن براي ادامه تحصيل در خارج و چيزهاي ديگه . مشكلمون در شناخت دوري راهمون بود. ايشون قرار بود بيان اينجا كار كنن كه هنوز كار پيدا نكردن، مادرم از اين ارتباط در جريانه.قرار گذاشتيم يك مدت همديگه رو بشناسيم و بعد اقدام كنيم براي ازدواج. ولي مشكل اينجاست كه يك خواستگار ديگه دارم كه نميدونم الان چه تصميمي بگيرم. به مامان گفتم بگو نيان چون من اول اينكه دارم رو پايان نامه ارشدم كار ميكنم و تا يك سال هر روز بايد برم آزمايشگاه از صبح تا عصر و وقت ندارم و در ضمن من قصد ندارم ايران بمونم و زندگي كنم و ميخوام براي مقطع دكترا خارج از كشور اقدام كنم و نميتونم زندگي كنم با اين آقا چون در اين صورت بايد قيد درسمو بزنم و از طرفي اون آقايي هم كه باهاشون در ارتباط هستم رو كه نميتونم بي دليل رها كنم ما قرار گذاشتيم يك سال صبر كنيم ولي مامانم اصرار داره كه اجازه بدم بيان!
شما دوستان چه پيشنهادي برام دارين؟ در اصل من از اين آقايي كه الان باهاش در ارتباطم خوشم مياد خيلي پسر خوب و منطقي اي هستش ولي خوب هنوز شرايطش براي ازدواج جور نيست ولي داره تلاش خودشو ميكنه، ليسانسه هستش و اصالتمون يكي هستش گرچه توي يك شهر زندگي نميكنيم. از نظر اخلاقي مشابه همديگه هستيم و قرار بود حد اقل يك سال همو بشناسيم و بعد ازدواج
ولي اين خواستگار جديد فوق ليسانس هستن، موقعيت ازدواجش جوره، حقوقش خيلي بالاست در حد دو ميليون تومان به بالا و خانواده شون هم آشناي يكي از اقوامون هستش. ولي مسئله اينه كه من الان موقعيت ازدواج ندارم يعني با پايان نامه ارشدم درگيرم و البته اون آقايي كه باهاش در ارتباطم هم به دلم نشسته و هم اينكه نامردي ميدونم وقتي به ايشون گفتم باشه با هم آشنا بشيم الان ايشون رو به خاطر يه خواستگار رها كنم يعني خودم اصلا دلم نميخواد ولي مامان اصرار داره. شما چي پيشنهاد ميدين؟؟
ممنون ميشم نظراتتون رو بشنوم
راستي دوستان من اين خواستگار جديد رو نديد هنوز و به مامان ميگم بگو نيان ولي ايشون ميگن بذار بيان شايد خوشت بياد منم ميگم بابا من تا يك سال ديگه نميتونم با كسي زندگي كنم و از طرفي دلم پيش يكي ديگه گيره!!!
تنها دو دليم سر اينكه كه اين خواستگارم رو رد كنم و با اون آقايي هم كه باهاشم به توافق نرسيم يعني امكانش هست كه از هم خوشمون نياد و در نهايت پشيمون بشم چرا موقعيت خوبمو از دست دادم چون ممكنه بعدا همچين موقعيتي نداشته باشم
ولي از طرفي هم چون با اين آقايي كه الان باهاشون هستم خيلي شباهت دارم و ميپسندمشون به نظرم تا اينجا كه شناختمشون خيلي ويژگي هايي كه مد نظرم هست رو دارن ( و البته بعضياشم ندارن ) ولي ميتونم باهاشون خوشبخت شم يعني شانسشو دارم و اگه فقط به خاطر اينكه صبر نكردم تا شرايطشون جور بشه و به شرايط يكي ديگه بله بگم ناراحت كننده است برام
علاقه مندی ها (Bookmarks)