به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1390-8-04
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,029
    سطح
    17
    Points: 1,029, Level: 17
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    با سلام پسری هستم 20 ساله که در سن 15 سالگی پیشنهاد ارتباط به دختر خالم دادم که برایش خواستگار اومده بود و بعد از یک سال قبول کرد و رابطه ی ما در سن 16 سالگی شروع شد.اوایل رابطه از طرف من خیلی گرم بود ولی از طرف دختر خالم کمتر ولی باز همه چیز خوب بود.در درس و اعتقادات دینی و ایمانی قوی شدم و انگار دنیا تو دستام بود.فقط به اون فکر میکردم.برای دیدنش یک شب تا صبح گریه میکردم.اینم بگم که ما در ماه شاید یک بار همدیگرو میدیدیم که این دیدار یک ماه در میون شاید یکی از دلایل اصلی بروز مشکلات بود.همونطور که گفتم ایشون اون طور که تو ذهنه من بود با من گرم نبود و بعد از یک سال گله های من شروع شد و ازش میخواستم که بگه منو دوست داره و با من گرم باشه.دیگه کارم قهر و اشتی بود و بعد از مدتی خواستم که بدنه همو لمس کنیم.قبول نکرد و گفت که نمیتونم و باز قهر و اشتیهای من.البته کمی بعد گفت که عیبی نداره.هر دفعه که میدیدمش دستشو میگرفتم ولی اون اینکارو نمیکرد حتی تا من از علاقه و احساسم چیزی نمیگفتم اونم چیزی نمیگفت و اولین کسی که باید میگفت دوستت دارم من بودم که اوایل هم بی اینکه اینکه بخوام اون بگه هر روز کارم گفتن این جمله بود.ولی بعد از یک سال بین هر ماه و دیدار حتی زمان دیدار کارم دعوا و قهر به خاطر این مسایل بود و اون میگفت میخوام اینکارارو انجام بدم ولی نمیتونم.خلاصه بعد از یک سال قهر و اشتی حالا اون بود که میگفت دوستت دارم اون بود که نگرانه من میشد اون بود که به خاطر دیدن من گریه میکرد ولی دیگه من خوشم نمیاد و احساسی ندارم حتی تا یک سال دیگه دعوا سر این بود که میگفتم تو برای دلخوشی من داری تظاهر میکنی منو دوست داری و باور نمی کردم و کار اون گریه و قسم بودولی بعد از مدتی متوجه شدم که یا از روی علاقه یا وابستگی حسابی بهم دل بسته .الان هر دوتامون تو یک دانشگاه درس میخونیم و راحت کنار همیم ولی دیگه هم یه مقدار از اون دوستت دارمهای هر دومون خبری نیست هم رابطمون ساده تر شده البته اون واقعآ دوستم داره ولی من نمیدونم دوستش دارم یا نه و دیگه از اون حسهای عاشقانه قبل خبری نیست.اگر قبلآ 100% اعتماد داشتم بهش الان کاملآ بد دل و بد بین و بی اعتماد شدم.افکار مزخرفی در موردش وارد ذهنم میشه که از خودم بدم میاد چون میدونم دختر پاک و معصومیه جدای از بعضی مشکلاتی که با هم داریم.الان به ارزومون که کنار هم بودن رسیدیم ولی دیگه برام بی ارزشه.اگر مریض باشه حرص میخورم و چیزی بخواد سریع محیا میکنم ولی دیگه از اون عاشق بازیهای قدیم خبری نیست دیگه با عشقش گریه نمیکنم و زود عصبی میشم و سرش داد میزنم دیگه دوست ندارم معذرت خواهی کنم اگرم بکنم هم مانند قدیم خودمو نمی کشم که وای ناراحت شد.دلم نمیخواد از ایندمون کنار هم صحبت کنیم یا بگم دوستت دارم حتی لمسش کنم.وقتی هم که اون میگه دوستت دارم به هم میریزم.کمکم کنید.نمیدونم تکلیفم چیه.همش دو دلی.کنارش حسی ندارم[/size]

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    156
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    برادر گرامی سلام

    به همدردی خوش آمدی

    متن شما را با دقت تمام مطالعه کردم و به چند نتیجه در مورد شما رسیدم!

    پسرها از 16 تا 20 سالگی در اوج احساسات جنسی و عاطفی خود هستند...از 20 سالگی به

    بعد که کم کم وارد مرحله جوانی شده و از نوجوانی خارج می شوند و چون وارد یک فاز منطقی

    می شوند و احساسات به کنار می آورد آن موقع تازه به معیارهای خود فکر می کنند پس این

    احساس شما طبیعیست! اما باید حواستان باشد به احساسات یک خانم لطمه نزنید!

    بهرحال الان او به شما وابسته شده و شما در مقابل این وابستگی که خود ایجاد کرده اید

    مسئولید!...بهتر است سعی کنید بصورت منطقی یک رابطه فاملیی مناسب و بدور از هرگونه

    احساسات زودگذر مانند یک دختر و پسر خاله در چارچوب ادب و احترام را آغاز کنید!

    در مورد سن دختر خانم هم لطفا برایمان بنویسید و بگویید آیا شرایط ازدواج را دارید یا خیر

    که البته برای شما ازدواج هنوز زود است و شما باید مهارت های بسیاری را برای ساختن یک

    زندگی فرا بگیرید و سعی کنید هر گونه فکر ناشایست و نامناسبی را از ذهن خود دور کنید و

    مسئولانه کشتی بی هدف و بی ناخدایی را که در دریای متلاطم احساسات راه انداخته اید

    هوشمندانه و عاقلانه و خدا پسندانه کنترل کنید.

    منتظر پاسخ های شما هستیم

    موفق باشید


  3. 9 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (پنجشنبه 05 آبان 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1390-8-04
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,029
    سطح
    17
    Points: 1,029, Level: 17
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    با سلام و تشکر.اینکه من وارد مرحله ای دیگه از زندگی شدم(در رابطه با احساسات)که شما عرض کردین یعنی چی؟یعنی من به ایشون هنوز علاقه دارم ولی نوع اون عوض شده؟و در رابطه با کنترل افکارم که فرمودین من واقعآ دست خودم نیست چکار کنم؟ببینید میدونم دختر خوبی ولی دیگه اون احساس قبلی رو بهش ندارم یعنی درون خودم احساس علاقه نمیکنم.با کوچکترین اختلافی خوبی های ایشون هم فراموش میکنم.اونقدر در مورد کارها و حرفهاش ریزبین میشم که خودم کلافه میشم.و اینکه الان برای عوض کردن نوع یک رابطه ی 4 ساله دیر نیست.ایشون همسن من هستند.واقعآ گرفتار شدم.کمکم کنید ممنون


    سلام مجدد.فعلآ شرایط ازدواج ندارم

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    سلام،

    یعنی من به ایشون هنوز علاقه دارم ولی نوع اون عوض شده؟
    جواب سوالت را خودت دادی:

    دیگه اون احساس قبلی رو بهش ندارم یعنی درون خودم احساس علاقه نمیکنم

    به هر حال همه ما، چه پسر چه دختر، تقریباً از همان سن 15 سالگی و یا زودتر نسبت به جنس مخالف کشش پیدا می کنیم. این چیزیست که در طبیعت ما هست. ولی برای اینکه آمادگی برای ازدواج پیدا کنیم و بتوانیم واقعاً فرد دیگری را در زندگی خود بپذیریم، باید به یک بلوغ و ثبات فکری برسیم. به شرایط بستگی دارد، ولی معمولاً ازدواج برای پسرها از سن 25 سالگی و برای دخترها از سن 22 سالگی توصیه می شود. از طرف دیگر شرایط کنونی جامعه طوری هست که باید آقا پسر به جایگاهی رسیده باشد که بتواند به خصوص از نظر مالی یک زندگی را بچرخاند و از پس مخارج بربیاید.

    چیزی که مشخص است این است که شما هنوز آمادگی ازدواج نداری، چه از نظر مالی و چه از نظر فکری.
    این رابطه همانطور که خودت هم تجربه کردی با سختی های زیاد همراه است و همینطور می تواند اتفاقاتی بیفتد که یک عمر پشیمانی به بار آورد. می توانی نگاهی به این تاپیک بیاندازی تا ببینی چه اتفاقاتی ممکن است بیفتند: کلیک کن

    پس چه کار باید بکنی؟
    این رابطه را پایان بدهید!
    با توجه به اینکه او دختر خاله شما هست، نمی توانی کلاً قطع رابطه کنی، ولی دیگر رابطه ی احساسی را پایان دهید و دیگر با هم قرار نگذارید و تنها نباشید. رابطه را محدود کنید به همان رفت و آمدهای خانوادگی.

    هیچ نیازی نیست که با خودت کلنجار بروی که او را دوست داری یا نه.
    بلکه تمام فکر و توانت را روی درس و کارت بگذار و همینطور اطلاعات خودت را در رابطه با ازدواج و انتخاب همسر بالا ببر.


    شاید در آینده با منطقت به این نتیجه رسیدی که دختر خاله انتخاب خوبی برای ازدواج است. شاید هم نه.
    ولی اینها را بگذار برای آینده.

    می توانی این مقاله ها را هم مطالعه کنی:
    اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)
    و همینطور مقالات خوب دیگری که در اینجا پیدا خواهی کرد: کلیک کن

    موفق باشی.

  6. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (جمعه 06 آبان 90)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1390-8-04
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,029
    سطح
    17
    Points: 1,029, Level: 17
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    با سلام و تشکر فراوان.اینکه شما فرمودین رابطه را تموم کنید به همراه سادگی نوشتن هست ولی در عمل تمام کردن رابطه ی 4 ساله بسیار سخت هست.من قبلآ تمام کردن این رابطه ترجیح دادم و اقدام کردم ولی نتیجه باز گشت شده چون نا خود اگاه بهش فکر می کنم و در کنار اون از طرفی دیگر که اصل مشکل اینجاست که باعث میشه میل به باز گشت پیدا کنم(مکمل فکرهای خودم) دختر خالم هست که اگر در حالت عادی 2 روز بهم زنگ نزنیم مشکلی نداره ولی کافیست این دو روز به اسم تمام کردن رابطه باشه اونوقت کارش گریه کردن.من قبلآ اینکارو کردم اولش گریه میکنه میگه باشه دیگه بهت زنگ نمیزنم و %100 بعد از تلفن بهش فکر میکنم چون هم میدونم واقعآ داره بد گریه میکنه و ناراحت هم اینکه من خودم رو باعث تمام این مشکلات میدونم و عذاب وجدان و بعد از 2 روز هم تماس میگیره و میگه من بیش از این طاقت ندارم و اگه ما با هم مشکل داریم این مشکلات برای همه هست و کم کم اخلاق همدیگه دستمون میاد و دوباره شروع.حتی یک بار به خودم گفتم این کار به نفع هر دومون تا از عذاب وجدانم کم کنم و تا 2 هفته جواب تلفن ندادم ولی باز...در رابطه با کنترل افکارم راهنمایی کنید.دارم داغون میشم.تشکر

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    79
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    با سلام.دوستان شما رو بسیار جامع و خوب راهنمایی کردن.دوست عزیز شما دو گزینه پیش رو دارید:1.اقدام به مراحل اولیه خواستگاری و غیره تحت نظر خانواده ها(که خود مستلزم رسیدن به بلوغ فکری و احساسی و البته ثبات شرایط مالی است)
    2.قطع رابطه در صورتی که به هر دلیلی گزینه ی 1 رو نمیتونید انتخاب کنید.
    در مورد قطع این رابطه اگر چه میدونم کار بسیار سختی هست اما آیا به آینده ی خودتون و ایشون فکر کردید؟به لطماتی که ادامه این رابطه از هر لحاظ میتونه به زندگی شما و ایشون وارد کنه اندیشیدید؟فکر میکنم غلیان احساسات تا حد زیادی در شکل گیری این رابطه نقش داشته که اون هم نشات گرفته از سنتون بوده و حالا با شروع پروسه بلوغ فکری این غلیان کاهش پیدا کرده.پس حالا دیگه سعی کنید با فکرتون تصمیم بگیرید.نگران گریه های و ناراحتی های ایشون هم نباشید این گریه ها بهتر از یک عمر پشیمانی یا ازدواج غلط یا ز دست رفتن موفقیتهای بزرگ زندگیه.
    موفق باشید

  9. 4 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (شنبه 13 اسفند 90)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1390-8-04
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,029
    سطح
    17
    Points: 1,029, Level: 17
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    با تشکر از راهنمایی شما.من دو سوال داشتم:اول در رابطه با افکار منفی ذهنم هست که قبلآ گفتم و الان متاسفانه بیشتر شده و در مورد هر فردی حتی نزدیک ترینهای خودم افکار زشتی به ذهنم راه پیدا میکنه(بی اختیار) و نمیدونم چکار کنم؟.دوم اینکه من چطور رابطم تموم کنم و از کجا و چطوری شروع کنم؟من نمیخوام که اون لطمه ببینه یا در مورد من فکر دیگه ای بکنه.در ضمن ما تست ازدواج دادیم و خانم دکتر گفتند که در هر هزار نفر یک نفر مثل من هست و من بیش از حد میدونم(اطلاع دارم) و حساسم و انتضار دارم همه همینطور باشن.من خوب متوجه نشدم ولی یک روانشناس(خودشونو)مثال زدند و گفتند که ما رفتارها و واکنشهای افراد و ... رو میدونیم ولی اموختیم که حساس نباشیم ولی من میدونم و انتضار دارم دیگرانم بدونن و اذیت میشم(من باز نمیدونم که یعنی چی).ولی در کل ازدواج رو به ما توصیه نکردند البته با اخلاقیات زمان تست که بازم دختر خالم حرف همه رو رد می کنه.در واقع 3 جلسه مشاوره بی فایده

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1390-8-04
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,029
    سطح
    17
    Points: 1,029, Level: 17
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    [size=large]دوستان اگر میشه منو بیشتر راهنمایی کنیدsize]

  12. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    سلام دوست عزیز،

    توضیحات که دادیم. به اندازه کافی هم در انجمن رابطه دختر و پسر تاپیک مشابه داریم که می توانی مطالعه کنی.

    به نظرم شما بنشین خودت منطقی فکر کن. ببین الآن شرایط ازدواج داری؟ واقعاً چقدر اطلاعات از ازدواج داری؟ آیا واقعاً عشق برای خوشبخت شدن کافی هست؟ این احساسات چند سال پایدار هستند؟ خودت هم گفتی که همین الآنش دیگر اون احساسات گذشته رو نداری.

    با پدر و مادرت صحبت کن. یک تصمیم منطقی بگیر یا برای ازدواج یا برای پایان دادن این رابطه.
    اگر هدف ازدواج است، با توجه به سن پایین شما، حتماً از مشاور کمک بگیر.

    موفق باشی.

  13. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: شک و دو دلی وجودم گرفته!کمک!

    afsh گرامی در رابطه با ذهنیتهای منفی شما نیاز به مراجعه به روانپزشک دارید .

    در مورد دختر خاله باید هرچه سریعتر رابطه خود را قطع کنید چون جز آسیب هیچ چیزی در پی ندارد . ایشون به شما وابسته هست و اصرارش به ادامه رابطه از وابستگی و احساسات هست نه منطق . پس شما اگر محکم باشید و ادامه ندهید به او کمک کرده ای ، تا زودتر از این وابستگی بیرون بیاد و خود را بازیابی کند . هرچه شما بیشتر رابطه را ادامه دهی به او ظلم می کنی چون بعداً کار سخت تر می شود . پس اینرا مثل جراحی یک غده بدان که مدتی درد دارد ، ولی فرد بعدش خلاص می شود . شما هم جراحی کنید و غده رابطه را دور بیاندازید و نگران دردهای طبیعی بعدش برای ایشون نباش که به مرور رفع می شود .


    موفق باشید و دیگر هم گرد این نوع روابط نگرد




    .

  14. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (شنبه 13 اسفند 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.