-
کم اوردم از زندگی
دلم میخاد بمیرم دلم میخاد کاش میشد فرار کنم فقط دارم به خودکشی فکر میکنم..ازدواج دومه تا قبل از اینکه جاریم بیاد همه چی خوب بود وقتی این اومد خانواده همسرم خیلی اذیتم کردن خیلی بی محلی گذاشتن من هر دفعه به شوهرم میگفتن چرا اینا اینجوری میکنن اون میگفت اروم باش ولی نشدم به خاطر همین کاراشون دعوامون شد اون کتکم زد پرده گوشم پاره شد دشب میریم مهمونی خانوادش اصلا به من محل نمیزارن فقط با جاریم خوب بودن انگار من وجود نداشتم بازم با شوهرم دعوام شد منو برد پیش خانوادش..خانوادش تا میشد بهم بی احترامی کردن خواهرشوهرم بهم فحش میداد میگفت ازین به بعد ببین نمیزام داداشم یه قرون برات خرج کنه پدرشوهرم بهم گفت تو خرابی شهرشون کنار دریاست چند بار تنها رفتم دریا فقط همین..میگه حق نداری گوشی داشته باشی حق ندارین بیرون برین تو باید به جاریت احترام بزاری حتی اگه اون نمیزاره...خواستن منو ببرن خونمون که من فرار کردم شوهرم منو گرفت مشت کوبید تو گیجگاهم من افتادم تو اون حالم بازم میزد منو..دلم میخاست میرفتم خونمون ولی چون قبلا جدا شدم میترسیدم خانوادم حرفامو باور نکنن میترسیدم همه مسخرم کنن..الان سرم به شدت درد میکنه کسی رو نداشتم جز اینجا حرفامو بزنم شوهرم پیش خانوادش بهم بی احترامی کرد برادرشوهرم منو بیرون کرد خواهرشوهرم بهم فحش میداد..از ترس اینکه پیش خانوادم نرم من رفتم عذرخواهی کردم الان نمیخام شوهرمو ببینم ازش متنفرم میخام برم جایی فقط خستم خیلی
-
متأسفم عزیزم...آروم باش دوست من
اما ببین به خاطر دیگران با خودت و زندگی ات چه کردی؟! آقایون نسبت به خانواده همسرشان حساس هستند ! همسرتان حق نداشتند دست روی شما بلند کنند اما شما هم کم اشتباه نداشتید
خودتان می فرمائید پیش از این زندگی اتان خوب بوده است!
فلانی ، جاری ام را تحویل گرفت و به من محل نداد!!! چه ارزشی دارد واقعا؟! (این را من به شخصه در زندگی خودم فهمیدم)
انقدر باید برای خودت ارزش قائل شوی انقدر بزرگ شوی که دیگران برای اینکه شما تحویلشان بگیری برایت له له بزنند
(منظورم به ارزش و بزرگی خودت هست)
هیچ وقت این مسائل را به همسرت نگو ! مردها حوصله شنیدن این چیزها را ندارند
خانواده همسرت ، جاری ات را به چشم رقیب نبین مانند خواهر و مادر خودت بدان
این ها ماندنی نیست عزیز من...خودت را اذیت نکن و زندگی ات را از هم نپاشون
یه سری تاپیک آموزشی هست پیدا می کنم برای شما می گذارم
-
-
الان دیگه باید چیکار کنم حس تنفری که با منه رو چیکار کنم دلم نمیخاد باهاش دیگه زندگی کنم چون کار دیشبش تا ابد تو ذهنمه
-
فعلا کاری نکن عزیزم چند روز به خودت استراحت بده تا آرام شوی:72:
امیدوارم دوستان بیایند و شما را راهنمایی کنند.
-
سلامم عزیزم بسیار ناراحت شدم ان شاالله همه چیز خوب بشه:72::72::72:
عزیزم من نظراتم کارشناسانه نیست و امیدوارمم دوستان هر چه زودتر به کمکت بیان.
ببین عزیزم هیچ وقت همسرت رو قاضیه بین خودت و خانوادش نکن .گفتن این مسائل به همسرت چیزی رو عوض نمیکنه و فقط شرایط تو رو بد میکنه من تجربه اینو دار که بهت میگم.
اعتنا نمی کنن خانوادش اعتنا نکنن اهمیتی نده. و بهشون احترامم بذار و تو هم صمیمی نشو باهاشون.به جاریت هم احترام بذار پاگشاش کن.جاریت مقصر نیست که خانواده همسرت بین تو و ایشون فرق میذارن.
چند روزی رو به خودت فرصت بده آروم بشی وقتی آروم شدی روابط معمولیتو با همسرت از سر بگیر نه خیلی صمیمی نه خیلی سرد.
موفق باشی:72:
-
سلام خانم
قبل ازین که چیزی بنویسم ازت میخوام اروم باشی
خود شما مقصرید!!!!!
با این طرز فکر و طرز برخورد از دیگران چه انتظاری دارید؟
اون ها به جاریت احترام میذارن به همسرت چه؟
نهایتا اصلا بهت بی محلی کنند مگه به زور میشه احترام خرید؟
مگه راهش غر زدن به سر همسرته ؟
اولویت های زندگی تون چیه؟
تو رفتار شما نشونه ای از تامل،خویشتن داری ، سیاست خانمانه دیده نمیشه
اون وقت انتظار داری خانواده همسرت تاج بذارن رو سرت و بشونن رو تخت؟
نه عزیزم برای داشتن روابط خوب باید از خودت شروع کنی
(همه این ها مهارته که میتونی یاد بگیری و خیلی هم نتیجه ای که میگیری لذت بخشه )
این خود شمایی که باید احترام خودت رو حفظ کنی و شخصیت خودت رو نشون بدی .
به جای فکر کردن به خودکشی حتما این تاپیک رو ادامه بده و مشکلات درونی خودت رو حل کن و زندگی ات رو نجات بده دوستان حتما کمک میکنند .
تنها کاری فعلا باید بکنی اینه که اروم باشی و اوضاع رو بدتر ازین نکنی .
-
ما از دوتا شهر نزدیکیم ولی فرهنگامون به شدت فرق میکنه من لباس پوشیدنم اونجا جوریه که تو شهر خودم و خانوادم خیلی معمولی هستم پدرشوهرم بهم میگه حق نداری بیرون بری زن از خونه بیرون نمیره با دوستاتون جایی نرین شاید یکی از دوستاش از تو خوشش بیاد چون چند باری رفتم تنها دریا بهم گفت خرابی بهم گفت تو زندگی قبلیتم تقصیر با تو بود خواهرشوهرم گفت ازین به بعد ببین داداشم آدم حسابت میکنه یا نه ببین میزارم برات خرج کنه یا نه شوهرم هیچی نگفت منو زد فقط الانم پیام میده ازت متنفرم از زندگیم برو..نمیخام طلاق بگیرم نه که نخام اگه بگیرم کجا برم کی ازم حمایت میکنه اخه خانوادم بفهمن سرکوفتا شروع میشه به خدا به قران طلاق قبلیم تقصیر من نبود کارای اینا شاید تقصیر من بود شاید زیاد حساسا بودم ولی خدا حقم بود بهم بگن خراب بزنن منو منو پرت کنن بیرون خدایا حقم بود بهم فحش بدن من دلم میسوزه چون هیچکسو ندارم حتی دردودل کنم باهاش پر از حس تنفرم
-
دوست عزیز
شما خودت باید به خودت کمک کنی!مثلا توقع داری باید این اطلاعات سطحی چه کمکی به شما بشه؟
در حالت عادی ادم سالمی که نقش پدر شوهر یا خواهرشوهر و داره که برنمی گردن به عروس خانواده همچین حرفی بزنن!اگه بی دلیل بزنن تنها می تونن دیونه باشن!شوهر شما چرا باید این رفتار و داشته باشه اونم بی دلیل و سر چندتا دلخوری ساده؟تنها جواب می تونه این باشه که ایشونم دیونه اند و اگه اینطوری باشه که شما نمی تونی با یک خانواده ی دیوانه زندگی کنی مگه اینکه شما هم مشکل داشته باشی!!!
بهتره داستان و از اول تعریف کنین بی کم و کاست و سی دی 50 باید و نباید دکتر هولاکویی رو هم گوش کنید
وقتی یک روندی که بنظر می رسه در مدت کوتاهی تکرار شده حتما یک جای کار ایراد داره شما اینطوری به جایی نمی رسین
-
خانواده همسرم به شدت سنتی هستن با اینکه پدر همسرم شغا دولتی مهمی داره و تحصیل کردست اعتقاد داره من به عنوان یه زن باید برده مرد باشم و هیچ مردی منو نبینخ هیچ شبکه اجتماعی نداشته باشم همسرم وقتی میومد هرشب منو میبرد بیرون چون میدونست از صبح تا شب خونه تنهام میگن دیگه حق ندارید بری همسرم خودش بدون اینکه من بگم برام وسیله میخرید اینا همه این چیزارو زدن تو سرم...دعوای اون شب تماما تقصیر من بود من نباید خودمو بی ارزش میکردم و به روی خواهر همسرم میووردم من نباید اینقدر حساس میشدم حالا شد اشتباه کردم حالا چیکار کنم حالا نمیتونم فراموش کنم حرفاشونو کارایی که همسرم کرد کتک همسرم بی دفاعی خودم...
-
همسرم امشب میاد خونمون من باید چجوری رفتار کنم؟نمیتونم ببینمش
باید چیکار کنم رفتارم چجوری باشه تورو خدا بهم بگین دارم کلافه میشم
-
سلام عزیزم
لطفا به خودت مسلط باش و اینقدر مضطرب و نگران نباش. با این حال و روز چطور میتونی اوضاع رو کنترل کنی؟
خودتو سرزنش نکن دیگه. برای خودت ارزش قائل باش.
درسته خیلی اتفاق بد و بغرنجی بوده. اما سعی کن جلوی اشتباهات بیشتر رو بگیری.
پدر و مادرت در جریان دعوای شما هستند؟ اگر هستند ، نظرشون چی هست؟
از روز دعوا تا حالا برخوردتون با همسرتون چطور بوده ؟ صحبت کردین یا قهر هستین؟
همسرت به چه هدفی داره میاد خونتون؟ خبر داری ؟
یکم بیشتر توضیح بده عزیزم.
بهار نارنج دم کن و بخور. آرامت میکنه.
-
خانوادم در جریانن نه کامل مثل حرفایی که زده شده یا کتک زدن...همسرمو دعوت کردن و اونم اومد خیلی سرسنگین بود اول بعد ازم خواست تا اینستاشو پاک کنم چون برادرش تمام چیزایی که میزاشتمو به پدرش نشون میداد منم گفتم پاک میکنم نه برای اونا فقط برای تو اون گفت نمیزارم ازادیت به خطر بیوفته فقط کمی تحمل کن تا بریم خونه ما ازم خواست وضع لباس پوشیدنمو وقتی میام خونشون تغییر بدم و دیگه فعلا نرم اونجا تا اذیت نشم گفت ناراحتم چرا تو باعث شرایطی شدی که خواهرم اون حرفارو بزنه یا بقیه خوشحال شن و دخالت کنن گفت من پشتت هستم به شرطی که دیگه برات مهم نباشه رفتار بقیه سبک خودتو تغییر بده و از این حالت بچه گونه بیا بیرون...حالا من از خودم میترسم چجوری باید خشممو کنترل کنم بلاخره خانوادشو که میبینم دیدیم باید چیکار کنم همش میترسم
-
خداروشکر که با شوهر رابطه ات خوب شده. به نظرم اگه زندگیتو میخوای سعی کن ببخشیش. اما خانواده اش،اگه دوباره دیدیشون مثل قبل باش اما زیاد قاطیشون نشو، سعی کن رفت و آمدتم کم کنی باهاشون. و تمام تلاشتو بکن همونی باشی که شوهرت میخواد. و وقتی میبینی جلوی اونا نمیتونه ازت طرفداری کنه، هیچ وقت در موقعیتی قرارش نده که مجبور باشه جلوشون بین شما قضاوت کنه.سعی کن کسی رو قضاوت نکنی نه جاریت نه خواهرشوهرت نه شوهرت و نه خانواده ات. تمام دنیات رو توی خودت و شوهرت خلاصه کن مطمئن باش اگه عاشقانه به شوهرت عشق بورزی و دوستش داشته باشه یه روزی میرسه که اون تو رو با هیچ کس تو دنیا عوض نمیکنه