زندگی رو به افول من.....(2)
سلام
تایپیک قبلی من مثل اینکه ظرفیتش از حد مجاز عبور کرده بود من این تایپیک جدید دوباره باز کردم
ممنون از همه دوستانی که در تایپیک قبلی برام وقت گذاشتن وراهنمایی کردن.
از فرشته مهربان هم به خاطر نظر و وجمع بندی از تایپک قبلی من تشکر میکنم تمام تحلیل ونتیجه گیرشون در مورد من دقیق و درست بود. تمام اون ایرادتی رو که گفتین در من وجود داره خطاهای شناختی رو بارها خوندم فکر میکنم همه مورادش شامل من میشه واقعا نمیدونم چجوری باید از این وضعیت خلاص بشم؟
مدتیه که همش اتفاقاتی برام پیش میاد که اوضاع زندگیم بدتر از قبل میکنه ذهنم اینقدر درگیر روحیه ام اونقدر خراب شده دوست دارم فرار کنم ولی نمیدونم کجا. یا یه جوری خودم از این زندگی خلاص کنم چرا باید همه مشکلات با هم رو سر من خراب بشه اینقدر ضعیف شدم از نظر جسمی مدتیه همش مریض میشم از لج این زندگی نکبتی دکتر هم نمیرم دوست دارم اونقدر زجر بکشم تا سر جام بمیرم و راحت بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
فرشته مهربان
با سلام
این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده و آنچه من به عنوان حسن ختام ارائه میدهم ان شاء الله بیانگر جمع بندی ای هم باشه :
آبی بیکران دختری پر استعداد بخصوص در زمینه هنری هست ... در کودکی پدری را که بهش وابستگی زیادی داشته را از دست داده .... تلاش کرده تا تحصیل کند و تا مقطع فوق لیسانس پیش رفته ....
نوع نگاه :
نسبت به دختران اطرافش زود جذب زندگی مشترک شدن را مقبول نمی دیده و میل وافری به تحصیلات عالیه در رشته مورد علاقه اش داشته و برایش هم تلاش کرده
آرزوهایش را با جزییات در ذهن مجسم می کرده و در ادامه با امید به قانون جذب منتظر تحقق بوده
خود را بخاطر محقق نشدن بعضی از خواسته ها ناکام ، در پس رفت و حتی با توجه به عنوان تاپیک زندگی ای رو به افول می بیند ....
دغدغه عمده او بالا رفتن سن .... نداشتن استقلال مالی و عدم تحقق زندگی مشترک و .... هست
آبی بیکران عزیز شما پتانسیل خوبی از نظر استعداد دارید اما خزانه ای که برآن قفل زده و رویش نشسته اید .... آنچه انرژی را از شما گرفته تنها چند نکته مهم در نوع شخصیت و نگاه شماست :
کمال گرایی
ایده آل گرایی
وابستگی هویت و اعتبارتان به نگاه مردم و اجتماع
غفلت از داشته ها و تمرکز بر نداشته ها
اگر خوب و عمیق به این موارد توجه کنید خواهید دید که بسیار انرژی بر و راکد کننده و مانع لذت بردن از مسیر زندگی هست و همه نگاه را معطوف به نقطه دوردست و به عبارتی آینده یا مقصد می کند مثل کسی که مسیری را در جاده ای دارد طی می کند برای رسیدن به مقصدی و انجام کاری .... آنقدر مقصد و رسیدن به موقع و سروقت و انجام آن کار متمرکزش نموده که اضطراب ناشی از آن مانع دیدن طبیعت و سر راه و آنچه کلاً در مسیر هست و می تواند جالب توجه هم باشد می شود .... این فرد حتی وقتی به مقصد هم می رسد خسته و کم انرژی هست و وقتی کارش هم انجام شد گویی خالی شده دیگه نای برنامه دیگه ای برایش نمی ماند ....
همچنین مواردی که اشاره شد با روندی که پیش می آورد موجبات وسواس فکری را هم فراهم می کند که خود عوارض دیگری دارد
ابتدا تاپیک هایی که در مورد کمال گرایی و خطاهای شناختی هست را دقیق مطالعه فرمایید و سپس به موازات اینکه در پی اصلاح وضعیت خود از این جهت هستید در پی توجه به سلامت جسمی بخصوص تغذیه مناسب خصوصاً از نظر نشاط آوری و آرامش بخشی باشی .... آنگونه که متوجه شدم چندان به تغذیه اهمیت نمی دهید که البته منظورم کمیت نیست بلکه حتی کیفیت هم مد نظرشما نیست پس هم انتظار ضعف جسمی از نظر ویتامین ها را می دهم هم به هم ریختگی هورمونها بخاطر اضطراب و فشارهای روحی ... لذا پیشنهاد یک چک آپ را می دهم و ...... توجه به استفاده از مواد غذایی ای که نشاط آور هستند از جمله بعضی دم نوشها و عرقیات در این زمینه
امیدوارم این پست را به خوبی مورد توجه قرار دهید و تاپیک بعدی شما در راستای گرفتن راهنمایی برای تغییر وضعیت باشد .... همینکه تصمیم بگیرید از این وضعیت رخوت و کسالت و ناامیدی بیرون آیید خود قدم مهم و اساسی و اولیه هست .... که دوستان شما را همراهی خواهند کرد ...
شما هنرمند هستی پس هنرمندیت را در رابطه با خودت با این تصمیم نشان بده که بخواهی تغییر وضعیت از نظر شخصت و نگرش و روحیه دهی .... اینها مهمتر از تغییر شرایطتت هست .... این را مطمئن باش :72:
موفق باشی