بالاخره همسرم حاضر شد برای تعیین تکلیف..اشتی یا طلاق؟!

با سلام
علی هستم حدود چهارده ماهه با همسرم قهریم که شرح کاملشو در این تایپیک نوشتم
http://www.hamdardi.net/thread-41600.html
اگر لطف کنید بخونید کامل در جریان مشکلم قرار میگیرید البته بسیاری از دوستان تا حدی اطلاع دارن
بنده شب عید به توصیه و راهنمایی جناب مدیر برای اشتی اقدام کردم و واقعا تلاش کردم که متاسفانه نتیجه نداد و بنا به اصرار همسرم راضی به طلاق شدم اما ایشون مبلغ بالایی رو خواستن که نپذیرفتم و قرار به ادامه روند قانونی شد اما کاری نکردن و ازون تاریخ بلاتکلیفیم و جلوی دیدشون نبودم گذاشتم کلا ازم بی خبر باشن
ابتدای ماه رمضان یکی از اشنایون مشترک واسه اشتی پیشقدم شد که پدرزنم کلا نپذیرفت روبرو بشیم
تا دیروز که همون بنده خدا تماس گرفت و حضوری حرف زدیم و ازم اجازه وساطت مجدد خواست که گفتم من خواهان طلاق نبودم و این بازی ها و جنجنالها خواست خودشون بوده و حالام حرفم همونه
(متوجه شدم به درخواست خودشون پا پیش گذاشته)
بهش گفتم من برای هر اقدام حاضرم طلاق یا اشتی
ناگفته نماند الان کلا ذهنمو ازش خالی کردم و اماده پذیرش هر اتفاقی هستم و برای طلاق امادم
اما خودم مشتاقم به برگشت....
حالا میخام محکم قدم بردارم و بتونم حرفمو بزنم و نیت و جدیت همسرم رو بسنجم بدون اینکه کار رو خراب کنم
حالا قرار شد ایشون با همسرم امشب صحبت کنه تا نیت و حرفشو متوجه بشه و بعدا باهم صحبت کنیم و اشتی کنیم
این اقا میگفت با جناقم واسطه اون و خونواده همسرمه و بهش گفته همسرم پشیمون شده و سرش به سنگ خورده
حالا میخام بدون تکرار اشتباهات گذشته تصمیم درست بگیرم و نیازمند راهنمایی ام...
در این مدت تایپیکی ایجاد نکردم و کلا توی حالت سکوت و استندبای رفتم تا کمی ذهنم ارامش بگیره و توکل کردم بخدا و سعی کردم زندگیمو بدون اون ادامه بدم
باز اتفاقی افتاد اینجا مینویسم
با تشکر از همه

سلام علی آقای عزیز
نمیدونید چقد خوشحال شدم
امیدوارم مشکلاتتون حل بشه و به سلامتی آشتی کنید:203::203::203:
از ته دل خوشحال شدم براتون
برا منم دعا کنید من همچنان بلاتکلیفم و صد البته دلتنگ برا شوهر لجباز و خودخواهم که حاضر نیست سر عقل بیاد........................

سلام خیلی خوشحالم که شرایطتون خداروشکر خیلی بهتر ازقبل شده نظرم اینه که تو فرصتی که دراختیارتون قرار میگیره تاباهم صحبت کنید حتما اون مسائلی که لازم بود توجلسه خواستگاری به هم بگید رو ونگفتید الان بگید به طور مثال اگر رفتاری ازایشون ناراحتی شما روبه همراه داشت درکمال آرامش باایشون درمیون بگذارید در کل خوشامدها و بدامدهاتون رو مطرح کنید من یادم هست که شما ازحجاب خانومتون خیلی راضی بودید پس به اون هم اشاره کنیدراجع به ضعفاتون بگید وهر چقدر پیشرفت داشتید رو بهش اشاره کنید که ایشون هم در جریان باشند با این روش ناخودآگاه ایشون هم شروع به اشاره به ضعفاشون میکنند و انشأالله ایشون هم تواین فرصت پیشرفتهایی داشتند سعی کنید تو حرف زدنتون بادلخوری ورنجش ویاداوری خاطرات تلخ نباشه اگر ایشون هم دلخور بودن هرجا که مقصر بودید بپذیرید ولی نه اینکه جایی که شما هیچ اشتباهی نداشتید بیخود بابتش عذرخواهی نکنید چون اونجوری شرایط برعکس میشه واین شما میشید که باید مثله سابقه خانومتون مدام دلخور باشید واصلا نگذارید دلخوری برای هیچکدومتون روی هم تلنبار بشه اگر انشاالله بایاری خدای مهربون وتلاش شما زندگی مشترک شما تشکیل شد باهم قراربزارید حتی الامکان مشکلاتتون روخودتون وبا منطق وصبوری حل کنید ودر غیر اونصورت به کمک مشاوره مشکلاتتون رو حل کنید وگزینه آخر خانواده‌ها باشند چون خانواده جفتتون تواین ماجرا پیش اومده خیلی موفق نبودن با آرزوی موفقیت وخوشبختی برای شما وهمسرتون،دوستان من اگر جایی اشتباه راهنمایی کردم ناراحت نمیشم شما بزرگواران اصلاحش کنید وراه حله بهتری پیشنهاد بدید

سلام
امروز با اون واسطه تماس گرفتم و نتیجه رو پرسیدم که ایا با همسرم صحبت کرده و چی شده
ایشون گفت قبول نکردن که صحبت کنیم و فقط گفتن واسطه بشو برای طلاق...!!
بالاخره من که نفهمیدم اینا فازشون چیه:311:
بهش گفتم مشکلی نداره اگر تصمیمشون اینه دیگه علتی نداره کش پیدا کنه و این راهه رفتنیه پس چه بهتر زودتر تکلیفمون مشخص بشه
ازش خاستم بهشون بگه وکیلشون تماس بگیره برای توافق اما بعید میدونم تماس بگیرن
خودم برای همسرم که خطش رو روشن کرده یه پیام دادم و گفتم حالا که تصمیمت قطعیه و راه برگشتی نیس
من حاضرم تمومش کنیم
گفتم من عجله ندارم و زندگیم در جریانه
اگر مهریه خاستی اقدام کن نداشتم میرم زندان
گفتم نه ضعفی دارم نه ترسی
منتظرم برای اقدام از طرف شما..
حالا منتظرم ببینم چی میشه یا خودش جواب بده یا وکیلشون یا همچنان بشینیم بلاتکلیف...

سلام
بعد اینکه به همسرم پیام دادم همون شب جوابمو داد
و سر صحبتمون باز شد
چند شب تا دیروقت توی تلگرام حرف میزدیم
خیلی اذیت شده توی این مدت
از حرفاش فهمیدم که پشیمونه و اقرار کرد نا پخته بوده مشخصه که تمایل به برگشت داره اما دلسرد و بی اعتماد شده
این مرددش میکنه
منم استاد زبون بازی و لفاظی:18:
بالاخره یکم نرم شد و جو صمیمی تر شد
ازونجایی که نمیخام به هر قیمتی برگرده بهش گفتم من به تصمیمت احترام میزارم هرچی باشه
مایلم برگردی و با استفاده از تجربمون زندگیمون رو بسازیم اما نه مجبورت میکنم نه خواهش نه التماس
گفتم خاستی بیای با تمام وجودت بیا
هنوز میگه تصمیمم طلاقه اما میخام عجولانه و احساسی نباشه برای همین باهات ارتباط برقرار میکنم
گفت فعلا تصمیم قطعی ندارم و اگر خاستم حضوری حرف میزنیم
بیشتر نگران اینده و نوع رفتار من با خودش و خونوادشه و میترسه بهم اعتماد و تکیه کنه و دیگه اینکه مسبب ابروریزی هارو من میدونه و دلزده شده
من تمام سعیمو میکنم که اعتماد رو درش بوجود بیارم و یخش وا بره...
در کل اینکه به احتمال زیاد رابطمون درست میشه و تمام صبر کردن و تلاشام داره نتیجه میده....

خدارو هزار مرتبه شکر که صبرتون داره نتیجه میده

واقعا طلاق خییییلی تلخه،از خدا میخوام که خیییلی زود زندگیتون روبراه بشه و در کنارتون خانومتون خوشبخت بشید

آفرین.....خیلی براتون خوشحالم.....خواهش میکنم جو اعتماد رو خیلی بسطش بدین....با حفظ اقتدارتون ،جملاتی بگید که ایشون متوجه بشه میشه بهتون تکیه کرد....برای یه خانم هیچ چیز بیشتر از اینکه بتونه به مردش تکیه کنه مهم نیست.اونوقت ایشون هم حتما حتما مطابق میل شما در این مسیر همراه خواهند شد....

خدا را شکر که دارین به نتایج خوبی می رسین.

تاپیک قبلیتون را بخونید ... حالا اون فرصتی هست که منتظرش بودین

کاش میشد برگردم به گذشته تا بالغانه تر رفتار کنم

در مورد کنترل خشم و عصبانیتتون مقاله بخونید و اگه لازمه مشاوره برید.

سلام
راستش فرصت ندارم تاپیک قبلی شما رو بخونم
ولی از دیدگاه یک خانم براتون میگم که اتفاقا خانمها از حالت خنثی کلافه میشن
اینکه شما میگی بهش گفتم "به تصمیمت احترام میذارم و نه خواهش می کنم نه التماس"
خوب اگر از صمیم قلبتون علاقه دارید ایشون برگرده واقعا از صمیم قلبتون این رو ابراز کنید
چرا آقایون غرورشون حتی از خوشبختیشون براشون مهمتره؟
این موضوع در مورد اغلب مردها صدق می کنه
علاقه خودتون به بازگشت ایشون رو از صمیم قلب ابراز کنید نه به طور سطحی و به عنوان یه مسئله خنثی و گذرا

نیازی نیست که التماس و خواهش کنید ولی این جمله که التماس و خواهش نمی کنم رو هم به زبون نیارید اثر خوبی روی ذهن آدم نمیذاره یه حسی مثل اینکه بود و نبودت خیلی هم فرق نداره

در بخشهای منطقی صحبتتون در عین حال که سهم خودتون از اشتباهات رو میپذیرید مواردی که شما رو دلگیر می کنه رو هم حتما بیان کنید

و البته صبر خودتونو هم حسابی افزایش بدید

موفق باشید

از همه دوستانی که نظر میدن ممنونم
دیشب و امشبم با همسرم صحبت کردم
نذاشتم غرورم مانع زدن حرف دلم بشه
بهش همه جوره تضمین دادم و خاستم فرصت بده
با زبون نرم با محبت
اما.....
اون میگه به هیچ وجه نمیتونم دیگه بهت اعتماد کنم
گفت تو با بردن ابرو و حرفای دادگاه و این چیزا پلهارو خراب کردی دیگه برگشتم محاله
گفت هرچی فکر میکنم نمیتونم کنارت باشم و تصمیمم قطعیه
هرچی سعی کردم و خاستم امیدوارش کنم نشد که نشد فقط میگفت تغییر کردنت رو در زندگی بعدی بکار ببر و زندگی کن
کلا منو مسبب این جنجالها میدونه حداقل داره اینطور نشون میده
خیلی سرسخته هرچی اصرار و وعده و وعید دادم نشد که نشد
اخر قرار شد فردا وکیلم بهش زنگ بزنه و یه وکالت طلاق تنظیم کنه خودش بره دنبال کارای طلاق
مهریه اش هم ببخشه و فقط طلاهامون رو برداره
دیگه این رابطه به اخرش رسیده و نفسهای اخرشه...
متوجه شده کم باباش بهش بد کرد و اتیش رو زیاد کرد اما ترجیح داد منو از زندگیش حذف کنه...
واقعا ازین جدایی ناراحتم و احساس بدی دارم:54:
حالا باید طبق قولم فردا کارای وکالت رو بکنیم
چون بهش گفتم من دادگاه نمیام و خودت برو دنبالش
دیگه بعد طلاق فکر برگشتم نباش چون برام قابل قبول نیست...
بهش گفتم ازت گذشتم و حلالت کردم اما اون نگذشت و حلالم نکرد:54:
انشاالله که خیر در پیش رومون باشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amf66

بهش گفتم ازت گذشتم و حلالت کردم اما اون نگذشت و حلالم نکرد:54:

---

اینکه شما رو حلال نکرده نشانه خوبیه اگه کامل از شما گذر کرده بود این رو مطرح نمی کرد یعنی هنوز ذهنش در گیر شماست.

چرا الان حضوری با یک بزرگتر نمی روید؟ قرار نیست التماس کنید اما اطمینان دهید از جایگاهی که ایشون پس از برگشت خواهند داشت در عین اینکه باید هردو به مشاوره بروید تا امادگی لازم برای برگشت را پیدا کنید.

به همسرتون بگید لازم نیست همین الان به یکباره سر زندگی برگردند چون درک می کنید که بعد این همه اتفاق خیلی سخته.

پس یه فرصت چند ماهه به هم بدهید که یک سری جلسات مشاوره بروید و در صورت آمادگی به زندگی برگردید.

در طی این جلسات به کمک مشاور اطمینان اایشون هم برخواهد گشت و هم هردو یک سری مهارت ها یاد می گیریم .

ممنونم از راهنماییتون
ایشون به هیچ وجه کوتاه نمیاد و هرچی اصرار میکنم مصمم تر میشه هرچی بیشتر تضمین میدم ترس از ایندش بیشتر میشه هرچی محبت میکنم سردیش بیشتر میشه
این روال همیشگی همسرم نسبت به منه و متاسفانه باز این چرخه تکرار شد‌..
بهش گفتم من با هیچکس خصومتی ندارم و قصد انتقام گیری ندارم
گفتم هدفم احیا زندگیه و بخاطرش گذشت میکنم
اما باور کنید نتیجه عکس داد و سر سخت تر شد
تماس گرفتم با وکیل برای تنظیم وکالتنامه اما موفق نشدم صحبت کنم
چندبار گفتم صبر کن و بیشتر فکر کن اما ناراحت میشه و میگه بقولت عمل کن..
توکل به خدا شایدسرنوشتمون اینطور باشه:54:

فقط هر کاری میکنی از برزخ حیرانی و بلاتکلیفی دربیا که این بدترین وضعیته، خودتو بی خیال بگیر هر اتفاقی بیفته خیر هست شما داری تلاشت رو میکنی تا برگرده ، این خوبه ولی اگر برنگشت تصمیم خودشه وداره به خودش بد میکنه و کاری از دست کسی بر نمیاد، اما شما باید به زندگی شخصیت سر و سامون بدی و اولین قدم مشخص کردن موضوع ادامه زندگی یا اتمامش با همسرتونه

منم با بی نهایت عزیز موافقم.

عجله نکنید.

یه زمانی حتی نمی تونستید با هم حرف بزنید. الان هر دوتون یه کم آروم و منطقی شدید.
از همسرت خواهش کن یه کم دیگه بهتون زمان بده. بگید می خوای برای پذیرش طلاق و ... آماده بشید. دو سه ماه ازش فرصت بگیرید.

بعد برای این سه ماه برنامه ی خوبی بریزید و آخرین تلاشهاتون را بکنید.
از جلساتی با حضور بزرگترها
جلساتی با مشاور
و حتی یک مدت عدم ارتباط تا کاملا موضوع را بررسی و حلاجی کنید برای خودتون.

شاید راه برگشتی باشه.

چند روز پیش که باهاش صحبت میکردم بعد ازینکه پذیرفتم طلاقش بدم و اصطلاحا توافق کردیم با هم و قرار گذاشتیم یدفعه نرم شد
منم سریع حرفهای احساسی زدم تا جایی که بهم گفت دیگه نزار این وضعیت پیش بیاد و بیشتر هوامو بگیر من پیش خودم گفتم کارمون درست شد اما یدفعه جو عوض شد و باز سخت شد بهم گفت من هنوز تصمیم نگرفتم گفت یاد خاطراتمون افتادمو احساسی شدم
اما تصمیمم هنوز جداییه
فرداش دیگه گفت فایده نداره و من اعتماد ندارم و....
پاشو کرد توی یه کفش که بیا طلاقم بده
حالام میگه وکالت طلاق در عوض بخشش مهریه بهم بده بعدش میشینم فکر مکینم بمونم یا برم!!!
مگه میشه؟؟
مهرشو ببخشه و بعد بمونه!
بخیال خودش میخاد منو گول بزنه که برم وکالت بدم بهش
خلاصه اینکه قرار شد فردا برم دفترخونه و وکالت رو تنظیم کنم
فدای سرم من تلاشمو کردم
پرواز با یه بال محکومه به سقوط....

سلام :81::302::304::161::103::103::103:
نرو دنبال طلاق نرو نرو نرو نرو ,دنبال وکالت طلاق نرو صبر کن نرو نرو نرو صبر کن ,تو رو خدا صبر کن ,خانومت داره اروم میشه یعنی واقعا اروم شده که باهات حرف زده یعنی هنوز بهت میل داره میخواد کم نیاره نرو دنبال طلاق صبر کن,
اگه دوستش داری اگه به زندگیت و ادامه امید داری بهش امید بده یکمی غرورتو ....نمیگم خورد کن اما خودتو براش نگیر اون هنوز زنته,یکم صبر کن خواهش میکنم صبر کن

سلام
راستش هم من هم همسرم از بلاتکلیفی خسته شدیم
شما هرجوری که فکر کنی من بهش دلگرمی دادم وعده دادم تضمین دادم گفتم بخاطر تو حتی حاضرم دست پدرتم ببوسم(پدرش نقش موثری داشت در اختلافمون و به اخر رسیدن زندگیمون و بینمون خیلی شکر ابه) تا این حد....
اما فایده نداره که نداره
در مقابل اصرار عصبانی میشه و میگه چرا زیر قولت میزنی
اون اصلا خیال برگشت نداره چون تردید هم توی حرفاش نیس
در مقابل حرفای احساسیم مثل سنگه
بعید میدونم بجایی برسیم
احتمال زیاد فردا بریم برای دادن دادخواست طلاق توافقی:47:
دعا کنید که خدا کمک کنه و خیر در پیش باشه

شما تلاش زیادی کرده از این جهت ناراحت نباش...
همسر شما الان شدیدا ناراحت و عصبی هست و چیزی نمیبینه و نمیشنوه...احتمال خیلی زیاد بعدا پشیمون میشه!

توکل به خدا ، هرچه خیره براتون پیش بیاد،
به امید روزهای شیرین آینده:72:

سلام
راستش اگر جای شما بودم احتمالا به بخشش مهریه در عوض وکالت نامه پاسخ مثبت می دادم و به ایشون می گفتم صرفا برای اینکه احساس نکنه اسیر شده و راه فراری نداره این کارو می کنم

ولی بعدش طبق نظر شیدا بهش می گفتم دو سه ماه فرصت بدیم فکر کنیم و بعد از اون تصمیم رو بگیریم

البته رفتن دو نفری پیش مشاور هم می تونست کارساز باشه به شرطی که ایشون حاضر بشه بیاد
به هر حال من فکر می کنم تا اون مرحله مشکلی نداره ایشون حق طلاق میگیره شما هم از استرس مهریه راحت میشید

ولی مراحل بعدی اگر با صبر انجام بشه بهتر هست شاید این وسط زندگی مشترک شما دوباره آغاز شد

البته نمیدونم شاید تا الان تا آخرین مرحله هم رفته باشید

سلام خدمت دوستان
امروز با همسرم رفتیم دادخواست طلاق توافقی رو دادیم بالاخره:54:
خودمون دوتا بودیم
خیلی دوستانه و محترمانه باهم برخورد کردیم
صحبت خاصی بینمون نشد و بعد از اتمام کارای دادخواست از هم خداحافظی کردیم
حالا باید یکشنبه بریم شعبه نامه بگیریم برای مشاوره
حدود بیست روز دیگه نوبت دادگاهمون تعیین شده
خیلی ناراحتم بخاطر اینکه همسرم از خر شیطون پایین نیومد و تصمیمش قطعیه
من تمایل داشتم که وکالت بدم بهش خودش بیافته دنبالش قبول نکرد
چون هرچی باهم روبرو نشیم برام بهتره و اعصابم ارومتره
فکر نکنم بیش از یکماه بکشه پروسه طلاق
بالاخره زندگیمون به شکست رسید:54::54:

سلام اقای amf66 عزیز

از خوندن پستتون واقعا متاسف شدم من و همسرم هم در حال حاضر شرایط شما رو داریم دادخواست طلاق توافقی را گرفتیم اما با شرکت در جلسات مشاوره دادگاه و درخواست مشاوره از من که یک فرصت دیگر به همسرم بدم تصمیم دارم برای اینکه هیچ عذاب وجدانی در اینده نداشته باشم از این جهت که تمام تلاش خودم را برای بهبود روابطمون انجام دادم یک فرصت یک ماهه به ایشان بدم . امیدوارم خانوم شما هم با شرکت در این جلسات نظرشون تغییر کنه , از صمیم قلبم براتون دعا می کنم.

ممنونم دوست عزیز
امیدوارم زندگیتون خوب و شیرین بشه
متاسفانه فرق خانم من با شما همینه اینکه حاضر به گذشت و فرصت دادن نیست
فقط هدفش طلاقه
ایشون اطلاعات کافی جمع کردن و میدونن راحتترین راه رسیدن به طلاق چیه
ازم خاست که به مشاور بگیم ما تصمیمون قطعیه و تردید نداریم گفت اینجوری سریع اجازه طلاق میدن
مشکل دیگه که داریم مربوط به هزینه های طلاقه
ایشون با اینکه تنهایی خواهان طلاقن میخان کل هزینه رو بندازن گردن من(البته هزینه دادخواست رو خودم دادم) در صورتیکه که مقداری طلا داشتیم و بهش گفتم باشه برای هزینه های دادگاهی که کرد احتمال داره سر این موضوع توافق نکنیم
حاضرم ده برابرش کادو بگیرم برای اشتی اما دادن این پول برام زور داره و خوشایندم نیست

سلام منم دارم از همسرم جدا میشم تولفقی
دادخواست دادیم
خیلی برای برگشتش تلاش کردم مثه شما اما نشد دلش با من نیست
افسوس

سلام
چند روز پیش نوبت دادگاه طلاقمون بود اما نرفتم و عقب افتاد..
دلیلم برای نرفتن رفتار همسرم بود
توی این مدت مثل قبل طلبکارانه و تحقیر آمیز باهام برخورد میکرد
ارتباطمون در حد تلگرام بود
خیلی بهش اصرار کردم که برگرده اما نشد که نشد
حاضر شدم هرچی پیشش دارم بهش ببخشم و هزینه طلاقم بدم و سریع تمومش کنیم فقط بخاطر اینکه بفهمه که برای نظرش ارزش قایلم اما نفهمید و طوری رفتار میکرد که انگار من مشتاقم به طلاق از اول حتی جواب سلامم نمیداد و آخرم بلاکم کرد...
خلاصه اینکه بهش گفتم من دیگه هیچ هزینه ای نمیدم و باید هدایامو برگردونه تا طلاقش بدم
نمیدونم چرا اینطور شد اما شدیدا احساس شکست میکنم
همش فکرای بد میاد توی ذهنم که منشاش همین تردشدن و بی توجهی همسرم به فرصت خواستن منه واسه شروع دوباره
احساس میکنم احساسات و محبتم رو ریختم دور
دریغ از یکم نرمش و کوتاه اومدن
خیلی برام ناخوشاینده که اینطور باهام بازی شد و حالا بازم مثل قبل آدم بده باشم و همه چیز همونی بشه که اون میخاد
باید اقرار کنم که حس انتقام جویی و کینه داره وجودمو میگیره در حالیکه میدونم خودمم اذیت خواهم شد

من تو جریان زندگی شما نیستم
اما گاهی به این فکر کنید که شاید خیر و صلاح شما تو همین لحظه باب میلتون نباشه اما در اینده میبینید خیلی به نفعتونه! هم اینکه گاهی ادامه ی بعضی رابطه ها به لحاظ روانی و مالی هزینه ای بیشتر از کات کردنشون داره که باز ممکنه در اون لحظه مشخص نباشه اما به مرور مشخص میشه! در اینکه هر 2 مقصر بودین شکی نیست اما خب کم و زیادشو خودتون میدونید، شما فقط تلاش خودتو خیلی عالی انجام بده که اگرم نهایتا خدای نکرده طلاق حاصل شد افسوس نخوری که فلان کار رو میشه کرد و من انجامش ندادم. بهشون گوشزد کنین که بعد از طلاق ایشون میبینن که سختی هاشون ممکنه چندین برابر بشه.

سلام.....به نظرم دیگه دست از تلاش اون مدلی بردارین.....یکم از اقتدار مردانه استفاده کنید...یعنی دیگه پیام وواسطه و....این حرفا بذارید دور....آی من به حست احترام میذارمو ومن میخوام تو حالت خوب باشه و این حرفا رو نداریم.....در محبت استپ و در اقتدار لِتس گو....

یکم ارتیاط معنوی تون رو بالا ببرید ...یکم رو برنامه های خودتون زوم کنید....من حس میکنم در حال حاضر از اینکه ترد شدین بیشتر ناراحتید تا اینکه خدای نکرده از هم جدا شین....این حس خوبی نیست چون ممکنه اگه ایشون بخوان وارد مذاکره بشن شما ممکنه بخواین رد کنید.....پس بالغانه به موضوع نگاه کنید....
++حتما حتما مشاوره حضوری برید خودتون
واینو بدونید بعضی از خانمها اگه بهشون خیلی به قولی محل بذارید بدتر لج میکنن...پس با بی محلی و اکی نشون دادن شرایط فعلی یکم حسادت زنانه اش رو برانگیخته کنید
:324:
خیلی گفتنش اسون وعمل کردنش سخته ها.....اما یکم رها کنید....به خدابسپرید....باور کنید یه موقع رها کردن شرایط خیلی همه چیز رو به نفعمون تموم میکنه.....خدا براتون خیر پیش بیاره انشالله.

دوست عزیز از من میشنوی کشش نده
دندون خراب را باید کند انداخت دور
اینطوری فقط به خودت ضربه میزنی
اون که عین خیالشم نیست

سلام، من واقعا در حد نظر دادن برای زندگی کسی نیستم، اگر بلد بودم مشکلات خودمو حل میکردم،:47:ولی به نظر منم شما خیلی تلاش کردین برای برگردوندن همسرتون و درست کردن شرایط، بنظرم دیگه باید دست از تلاش و تقلا بردارین،و بذارین هرچی که میخواد اتفاق بیفته بیفته. احتمالا خانومتون یا واقعا مصر به طلاقه، یا اینکه مردد بوده و وقتی اینهمه اصرار از سمت شما رو دیده، اثر معکوس روش گذاشته و بیشتر باعث سر خوردنش بسمت جدایی شده، اکثر خانمها واقعا همینطورن، گاهی بی محلی و سرد شدن انگار بیشتر روشون تاثیر داره، البته تاکید میکنم که گاهی... ولی الان دقیقا همون موقع برای خانوم شماست، بهتره آخرین تیر ترکش رو رها کنید و بی تفاوت و بی توجه بشید، شاید ایشون این بار کوتاه اومدن، اگر هم نیومدن و همچنان روی طلاق اصرار داشتن که بنظرم زودتر تمومش کنید برای شما بهتره و کمتر عذاب میکشید. آرزو دارم هرچی خیر هست براتون پیش بیاد.

سلام دوست بهشتی,امیدوارم حالتون خوب باشه,خبری ازتون نیست,انشاالله که برگشته باشین سر زندگیتون,امیدوارم همیشه حالتون خوب خوب باشه و از زندگیتون لذت درست ببرین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط یاصاحب زمان ادرکنی

سلام دوست بهشتی,امیدوارم حالتون خوب باشه,خبری ازتون نیست,انشاالله که برگشته باشین سر زندگیتون,امیدوارم همیشه حالتون خوب خوب باشه و از زندگیتون لذت درست ببرین.

---

سلام
مرسی خوبم
بله مدت زیادیه که نبودم تالار و کمتر سر میزنم
متاسفانه هنوز تغییری ايجاد نشده و اتفاق نیافتاده پ همچنان بلاتکلیف هستیم
سر مسائل مالی و برگردوندن هدیه ها توافق نرسیدیم و همچنان مجرد زندگب میکنم
من به دلایلی عجله ندارم و منتظر اقدام اونام
توکل بر خدا

سلام,انشاالله که هرچی خیر و صلاحتونه پیش بیاد براتون,اما اگر راهی هست,اگر هنوز به همسرتون فکر میکنید و تحریک میشین و دلتون یدفه براش تنگ میشه بدونید که راه برگشتی هست,طلاق آخرین راهه,
ازتون دعوت میکنم به تاپیکی که برای سلامتی و فرج آقا امام زمان زدم یه سر بزنید,سود زیادی میبینید,
همیشه توی هر کاری که میخواین انجام بدین اول رضایت خدا رو در نظر بگیرین و طبق نمودار زیر پیش برین,
تعلم~تفکر~توکل~توسل~رشدو سیر و سلوک پیدا میکنید.
در پناه حق و امام زمان باشین انشاالله,یا صاحب الزمان ادرکنی

سلام به همگی
فکر کنم کمتر کسی از بچه ها به اندازه من با همسرشون قهر و متارکه کرده باشن
یکسال و نیم دقیق
بعد از کلی کش مکش و بعد یه سکوت و آرامش چندماهه امروز همسرم پیام داد و خاستار حرف زدن رو در رو شد و اینطور که متوجه شدم قصدش برگشته و آشتی اما میخاد باهم حرف بزنیم
منم خیلی حرفا دارم
میخام بدون دخالت احساس حرف بزنم
نتیجه هرچی بشه مهم نیست
فقط باید همه چی معلوم بشه و توافق محکم کنیم
حالا میخام که کمکم کنید چی بگم
حرفای درست و بجا و کارساز بزنم