راهکار بازگشت به زندگی عادی پس از یک شکست عاطفی چیست؟؟؟

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه شما دوستان گرامی ...

من مشکلاتی که برام پیش اومده بود را کامل در پست (مشکل بزرگ یک شبقبل از عروسی) توضیح دادم

حال میخواستماتفاقاتی که این اواخر برام افتاده را بگم

یهچند وقت دیگه دادگاه دارم و همسرم قصدش جداِئیه البته من بهش گفتم طلاقت نمیدم

اماازون طرف با شروع سال جدید دارم سعی میکنم یه جورایی دیگه بهش فکر نکنم هر چندخیلی خیلی سخته

امامی بینم تو این مدتی که منو ترک کرد و رفت بجز ضرر و زیان و همچنین بیماری و فکر وناراحتینصیبم نشده شغلم را از دست دادم بیکار و خونه نشین شدم افسردگی گرفتم خانواده امهم درگیر مشکلات من شدن و ناراحتند.

دعایموقع تحویل سالم این بود که خدایا از ناراحتی نجاتم بده هر چی صلاحمه همون بشه وکمک کن بتونم خودمو ازین گرداب وابستگی عاطفی به زنی که علاقه ای بهم نداره نجاتبدم

کمککن بتونم دوباره خودمو پیدا کنم و به زندگی و کارم برگردم دوباره انگیزه و علاقهپیدا کنم به زندگی

حالا با توجه به علم و تجربهشما عزیزان درخواست کمک و راهنمایی دارم که حداقل خودمو نجات بدم و دچار بیماری و پسرفت بیشترذ درزندگی نشم

به نظرشما چطوری میتونم دوباره به زندگی عادی خودم برگردم وحداقل خودمو ازین بحران نجات بدم؟؟؟؟ چکار کنم که دوباره انگیزم به زندگی زیاد بشهو دوباره جون بگیرم برای ادامه زندگی؟؟؟

سلام دوست عزیز
من تایپیک قبلی شمارو خوندم خیلی سرگذشتمون به هم شبیهه
علاقه و پایبندی یکطرفه
الان دقیقا منو شما توی یه مرحله ایم با این تفاوت که من به همسرم گفتم یکم فکر کنه اگر واقعا تصمیمش قطعیه طلاقش میدم
میدونی چرا؟؟
چون دارم فقط خودمو ازار میدم
وقتی یه زن که ذاتا ضعیفه بتونه با جدایی کنار بیاد و شهامت پیشقدم شدن واسه جدایی رو داشته باشه ما که مردیم نتونیم و تا این حد شکننده و وابسته باشیم؟؟
منم همسرمو دوست دارم و ارزومه که برگرده
ده ماهه که قهریم اما هنوز نتونستم فراموشش کنم
اما به خودم میگم تا کی؟؟
من میخام برای روز زن یه گل و کادو با اژانس بفرستم در خونشون و یه نامم بدم براش بهش بگم اگر برگرده گذشته تمومه و شروعی تازه با یه مرد کاملتر و بهتر خواهد داشت اما اگر فقط هدفش طلاقه بگم از همین لحظه امادم برای طلاق توافقی
نمیخام بیش ازین توی یه بازی باشم که اخرش شکسته
چون به قیمت تحلیل رفتن جسم و روح و روانم داره پیش میره
بنظر من شمام بخاطر خودت بخاطر احساست و بخاطر تعهدت یکبار برو محکم به همسرت بگو حرفاتو اگر دیدی حرفش یکلامه جوونی و عمرت رو بردار برو از زندگیش بیرون...
مسلما قسمت بزرگی ازین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amf66

سلام دوست عزیز
من تایپیک قبلی شمارو خوندم خیلی سرگذشتمون به هم شبیهه
علاقه و پایبندی یکطرفه
الان دقیقا منو شما توی یه مرحله ایم با این تفاوت که من به همسرم گفتم یکم فکر کنه اگر واقعا تصمیمش قطعیه طلاقش میدم
میدونی چرا؟؟
چون دارم فقط خودمو ازار میدم
وقتی یه زن که ذاتا ضعیفه بتونه با جدایی کنار بیاد و شهامت پیشقدم شدن واسه جدایی رو داشته باشه ما که مردیم نتونیم و تا این حد شکننده و وابسته باشیم؟؟
منم همسرمو دوست دارم و ارزومه که برگرده
ده ماهه که قهریم اما هنوز نتونستم فراموشش کنم
اما به خودم میگم تا کی؟؟
من میخام برای روز زن یه گل و کادو با اژانس بفرستم در خونشون و یه نامم بدم براش بهش بگم اگر برگرده گذشته تمومه و شروعی تازه با یه مرد کاملتر و بهتر خواهد داشت اما اگر فقط هدفش طلاقه بگم از همین لحظه امادم برای طلاق توافقی
نمیخام بیش ازین توی یه بازی باشم که اخرش شکسته
چون به قیمت تحلیل رفتن جسم و روح و روانم داره پیش میره
بنظر من شمام بخاطر خودت بخاطر احساست و بخاطر تعهدت یکبار برو محکم به همسرت بگو حرفاتو اگر دیدی حرفش یکلامه جوونی و عمرت رو بردار برو از زندگیش بیرون...
مسلما قسمت بزرگی ازین

---

دوست عزیز بسیار متاثر شدم و برام جال بود که سرنوشت من وشما یکی شده
فقط اینو میخواستم بپرسم شما تو این مدت اقدام قانونی مثلا دادخواست تمکن هم دادی یا نه؟؟؟

اگر حوصله داشتید تایپیکم رو بخونید سرگذشت و اتفاقات اخیرا توی زندگیمو نوشتم
http://www.hamdardi.net/thread-41600.html

بله منم درگیر دادگاه و شکایت شدم
من تمکین زدم همسرم مهریه نفقه گذاشته اجرا
تقریبا تمومه دادگاهمون تا چند ماه دیگه باید قسط اول مهریه رو بدم
تمکینم به نفعم شد و نیومد
ببین بنده خدا شکایت و دادگاه فقط باعث پیچیده تر شدن و اتلاف وقت و پوله
بنظر من اول ببین واقعا همسرتو میخای یا نه بعد تکلیفت روشنه اگر میخایش براش تلاش کن برو جلو
اگر نخاستت و مطمین شدی خیلی راحت بکش کنار و خودتو بردار و برو.....
واقعا درکت میکنم چون خیلی شبیه همیم
حتما برو به لینک تایپیکم صفحه سوم نظری که مدیر گذاشته برام بخون احتمالا به دردت میخوره
موفق باشی دوست من

دوست من میخواستم این حرفها را برات با پیام خصوصی بفرستم اما انگار پیام خصوصی این سایت غیر فعاله
خوندم بسیار عالی بود
حالا یه سوالی دارم ازت برای دادگاه اول تو شکایت کردی یا همسرت؟؟؟
من الان 6 ماهه وضعم اینه اما هیچکدوم هنوز برای شکایت و دادگاه پبشقدم نشدیم فقط یه بار باهم رفتیم برای مشاوره گرفتن از یه وکیل
و وکیل اونروز گفت باتوجه به اختلافاتتون بهتره توافقی جدا بشین و به خانمم گفت میخوای چکار کنی؟ گفت طلاق میخوام گفت پس مهریتو ببخش اونم گفت میببخشم و فقط اون نیم دنگ خونه که به قبالمه را پولشو بهم بده منم گفتم فکرشو از سرت بیرون کن طلاقت نمیدم بعد گفت پس مهریمو میزارم اجرا و ازت میگیرم مشاورم بهش گفت قسط بندی میشه
حالا میبخواستم ازت بپرسم شما اول کدومتون اقدام کردین؟؟؟
اصلا به نظرت من برم دنبالا کار دادگاه یا بازم صبر کنم آخه ممکنه با این وضع فرذدا طلب نفقه هم ازم بکنه در حالی که تمکینی ازم ندارم به نظر شما که چند قدمک جلوتر از منی چکار کنم بهتره؟؟؟

سلام
ببین دوست من اول ببین هدفت چیه
اگر میخای زندگیت رو دوباره بسازی و همسرتو برگردونی به هیچ وجه از طریق قانون اقدام نکن و پیشقدم نشو اما چند نفر در جریان عدم تمکین همسرتون باشن و تاریخ شروعاختلافتون رو بدونن بد نیست واسه روز مبادا اگر چند نفر واسه وساطت بفرستی بد نیست چون بدرد میخوره بعدا
اگر مایل به طلاقی و اونا بلاتکلیف گذاشتن اول اظهارنامه دعوت به زندگی بفرست براش منتهی اول خونه و وسایل کامل جور کن
یادت نره اگر دختر باکره باشه و تمکین کامل نداشته باشه تا حالا میتوته از حق حبس استفاده کنه که این تمکین رو منتفی میکنه
البته شما گفته بودی رابطه داشتید پس حق حبس منتفیه
اگر تمکین بزنی و اونم دعوای تقابل یعنی دادخواست نفقه میزنه که شما باید عدم تمکینش رو ثابت کنی و برای نفقه گذشتش مدارک جمع کنی مثل پول که به حسابش ریختی و فاکتور چیزایی که خریدی و .... تا نففه معوقه بهش تعلق نگیره و نفقه جاری بخاطر عدم تمکینش قطع میشه
مهریه اش هم اگر چیزی بنامت باشه مصادره میشه بغیر مستثنیات مثل یه خونه و لوازم کار و خط موبایل و....
اگر چیزی نداری که قسطی میشه بسته بنظر قاضی
درکل بنظر من اگر دوستش داری برو نظرشو جلب کن چون بیافتی توی روند قانونی برگشت سخته اما اگر تصمیم جدایی دارید بازم توافق کنید بهتره بیخودی پول توی جیب دادگستری نکن
به هیچ وجه پشت سرشون بدگویی نکنید اگر میخاکن
من وقتی دیدم خونواده همسرم کاری نمیکنن و هرکس میره جلو میگن بزار همینجور بمونه فهمیدم میخان من شروع کنم شکایت رو منم اظهارنامه فرستادم براش
اما پشیمون شدم که من اول رفتم سراغ قانون
هرچی شما شروع کننده نباشی بهتره
سعی کن بازم اشتی کنید دوست من
سکوت سکوت سکوت
بهترین کاره الان براتون
بعدا بهانه نداره
اگر دیدیش با احترام باهاش برخورد کن

دوست عزیز ممنون که کامل برام توضیح دادی منم کامل مورد به مورد میگم که اگه بازم لازم بود راهنماییم کنی
بله بنده هم مثه شما هنوزم همسرمو دوست دارم و دلم میخواد به رندگیم برگرده هرچند دیگه احساسم مثه روز اول نیست
بنده یکبار اوایل این جر وبحث هم اظهار نامه دادم هم دادخواست تمکین دادم اما به توصیه دوستان مشاور و اقوام دو روز بعدش رفتم کنسل کردم و فقط این وسط یه پولی حروم کردم و سعی کردم بازم مساله را با پادر میونی بزرگترا حل کنم که متاسفانه حل نشد و حتی منزلشونم شبونه عوض کردن و من الان چند ماهه نمیدونم کجا زندگی میکنه شاید بخاطر اینکه دیگه تصمیمش به جدایی قطعیه
وتا الان که شش ماه میگذره دیگه دادخواست ندادم اما یکماه قبل عید اظهارنامه براش فرستادم به آدرس قبلیش که همین باعث شد بیاد خودشو نشون بده وبا من حرف بزنه البته حرفش جدایی بود ولی دیگه دادخواست هم ندادم
چندتا از همسایه هامون کاملا در جریان موضوع هستن و شاهد بودن که مادرزنم اومد وجهیزیه را برگردوند
نه مایل به طلاق نیستم و صبر کردم تا اگه واقعا طلاق میخواد اون شروع کنه
خونم جوره فقط وسایلش کامل نیست و همسرم دیگه باکره نیست
من مدارک طلاهایی که خریدم و قسط وامهایی را که براش دادم را دارم
از مال دنیا هیچی به نامم نیست حتی درآمدمم ثابت نیست فقط اشتباهی که پدرم کرد این بود که نیم دنگ از منزل خودش را بنام خانمم کرد به عنوان بخشی از قباله ش
خیلی خیلی دو دلم برای شروع روند قانونی
خودم که میلی به طلاق ندارم اما اون طلاق میخواد و گفته اگه طلاقم بدی فقط نیم دنگ خونه را پولشو ازتون میگیرم وبقیه مهریه م را میبخشم اما اگه طلاق ندی کل مهریه را باید بدی البته حرفاش تا حالا فقط تهدید بوده و هنوز شکایتی تو دادگاه نکرده
اشتباهی که کردم اینه که خیلی جاها نشستم تو فامیل بدگویی کردم البته چاره ای نداشتم چون همه براشون سواله آخه چرا یه شب قبل عروسی باید اینطوری بهم بخوره البته من فقط واقعیتها رو گفتم و چندان بدگویی نبوده
حالا این وضعیت کلی من بود که گفتم اگه چیزی لازم میدونی بهم بگی لطف کن بهم بگو

سلام
ببین دوست من درخواست ازدواج مجدد فقط یه اهرم فشاره و عملا بی استفادت
اولا با فشار اوردن به همسرت برای برگشتن بوسیله درخواست ازدواج مجدد اونو لج میکنه و بدتر کارت پیچیده میشه
دوما این مجوز بدون تاریخ انقضا و تا اخر عمرت معتبره حتی همسرت برگرده پس اگر اجازه رو بگیری دیگه برگشتش غیر ممکنه
سوما کدوم دختری حاضره همسره دوم شما بشه؟!!
بعید میدونم هیچ زنی حاضر بشه ریسک کنه و با وجود همسر دیگه به مردی بله بگه
پس اگر دوست داری همسرت برگرده دنبال راههای درست و بدون لجبازی باش
مواظب باش مثل من مشکل رو پیچیده تر نکنی

- - - Updated - - -

سلام
ببین دوست من درخواست ازدواج مجدد فقط یه اهرم فشاره و عملا بی استفادت
اولا با فشار اوردن به همسرت برای برگشتن بوسیله درخواست ازدواج مجدد اونو لج میکنه و بدتر کارت پیچیده میشه
دوما این مجوز بدون تاریخ انقضا و تا اخر عمرت معتبره حتی همسرت برگرده پس اگر اجازه رو بگیری دیگه برگشتش غیر ممکنه
سوما کدوم دختری حاضره همسره دوم شما بشه؟!!
بعید میدونم هیچ زنی حاضر بشه ریسک کنه و با وجود همسر دیگه به مردی بله بگه
پس اگر دوست داری همسرت برگرده دنبال راههای درست و بدون لجبازی باش
مواظب باش مثل من مشکل رو پیچیده تر نکنی

پس با این حساب بهتره اصلا دادخواست تمکین هم ندم به نظر شما؟؟؟ اظهارنامه دادم قبلا
اما خوب این ممکنه باعث بشه طلب نفقه بکنه بعدا و همینو بهانه طلاق قرار بده
به نظرت اگه من دادخواست ندم وصبر کنم و مثلا بعد دو سال دیگه اون دادخواست نفقه داد اونوقت من میتونم ثابت کنم اصلا دو ساله که زندگی را ترک کرده و رفته؟؟؟
اونوقت من محکوم نشم یا اینکه بعد قاضیب نمیگه تو چرا تو این دوسال دادخواست تمکین ندادی؟؟؟

الان از قضیه عروسیتون که بهم خورد چقدر گذشته؟

بیبشتر از 6 ماه

هنوزم نمیدونید چرا میخواد دور از شما باشه؟ کلا طلاق نمیخواد؟ نمیخواد دوباره ازدواج کنه؟ برنامه زندگیش چیه؟خانواده مقیدی هستن؟

چرا اخرین بار که دیدمش گفت طلاقم بده و بخشی از مهریه را هم بده که کامل تو این لینک نوشتم
http://www.hamdardi.net/thread40564-7.html
یه جا مشغول به کار شده آخرین بار که دیدمش گفت من قصد ازدواج مجدد ندارم و اگه طلاقم ندی باید مهریمو بدی که البته دیگه راست و دروغشو نمیدونم
نه چندان مقید نیستن اصلا یکی از دلایل اختلافاتمون همین تفاوت فرهنگی و بی قیدی اونها بود...

سلام
در مورد راهنمایی که خواستید ازم به روی چشم..
اینو بدونید شرایط هرکس منحصر به خودشه و باید طبق این تصمیم بگیری.
درباره شکایت و اقدام قانونی این رو بدونید توی اختلافات اینچنینی که زن ناسازگاره و بی علت طلاق میخاد اخر سر همه چی باید توافق بشه و شکایت کردن فقط اتلاف وقت و پوله
بنظر من صرفنظر از قصدتون طلاق و یا اشتی با هم توافق کنید
محترمانه و بالغانه
اگر راضی نشدن دادخواست تمکین بدید ولی بدونید راه سخت و پر تنشی در پیش دارید
خیلی دروغها و تهمتها زده میشه و حق ناحق میشه
قبلش چیزی به اسمتون نباشه و خونه و وسایل فراهم کنید و اقدام واسه اشتی بکنید چون تو دادگاه لازمه
مدارک و فاکتور خریداتون واسه همسرتون رو داشته باشید و .....
اگر نیم دانگ خونه بنامش باشه الانم مالکه و شکایت نمیخاد!!
اگرم نیست که بهش ندید و بگید مهرتو طبق نظر دادگاه قسطی میدم
نترسید اخر باید بیان واسه توافق
فقط صبور باشید.....
فعلا مجردی و همسری وجود نداره
چون خودش خاسته پس اون باید تلاش کنه به هدفش برسه
شمام فعلا فراموشش کنید و کاری نکنید
البته اگر فقط حرفش طلاقه و بر نمیگرده
بنظر من شما اول شکایت نکنی بهتره
زنی که بی دلیل طلاق میخاد حقی به مهریه نداره مگر شوهر بخاد بزرگی کنه و بهش چیزی ببخشه
فقط سعی کن ذهنتو از فکر کردن بهش دور نگه داری و فکر کنی اصلا نبوده
بزرگترین سلاح و اهرم فشار صبر و حفظ ارامشه
بازم میگم اگر میبینی راهی هست واسه اشتی کوتاهی نکن تا بعدا حسرت نخوری اما التماسش نکن...
موفق باشی

خیلی ممنونم دوست من
راستش خودمم تصمیم دارم بازم صبرکنم
به قول شما همه چی توافق بشه بهتره
بازم ممنونم از راهنماییت
خدا به هممون صبر بده و گره از مشکلاتمون باز کنه

- - - Updated - - -

یعنی میفرمایید اونقدر میتونم نگهش دارم و طلاقش ندم که حاضر به بخشش اون نیم دنگ هم بشه؟؟؟

سلام دوستان خسته نباشید بالاخره سغه صدر و تحمل من باعث شد همسرم خسته بشه و رفته علیه من دادخواست نفقه داده حالا حدود 10 12 روز دیگه باید برم دادگاه و از خودم دفاع کنم اما چیزی که معلومه علاقه ای به ادامه زندگی نداره
التماس دعا

نفقه به شرط تمکینه.خانومی که تمکین نکنه نفقه هم بهش تعلق نمیگیره
ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی

ای کاش قبل از اینکه خانمتون خسته میشد و طلاق میخواست تلاش میکردید براش ایده ال باشید.من خودم باشوهرم خیلی مشکل داشتم دلیلشم این بود هیچوقت منو ندید هرچقدر کوتاه اومدم اون بیشتر عذابم داد ولی من جنگیدم تا زندگیم از دست نره که ای کاش تلاش نمیکردم چون هیچوقت ادما عوض نمیشن شاید تا چند وقت تغییر کنن ولی باز به حالت اول برمیگردن.به شوهرم فرصت دادم وقتی فکر کردم تغییر کرده تصمیم گرفتیم بچه دار شیم ولی به محض اینکه باردار شدم دوباره همون ادم سابق شد.الان فقط افسوس میخورم ای کاش بهش فرصت نمیدادم که حالا انقدر عذاب بکشم و هر روز ارزوی مرگ کنم

برزخ خوب نیست دارین از بلاتکلیفی در میاین

سلام دوستان هزیز
من دیدم توی این تاپیک اقایون هستند

خواستم ازتون سوالی بپرسم چون توی تاپیک خودم کسی جوابم رو نداد
اگه تاپیک منو بخونید متوجه اصل موضوع میشید
که همسرم چقدر منو تحقیر کرد و من سوختم و ساحتم

چند ماهه بیکاره و اصلا پولی نداشت یعنی تا این لحظه یه هزار تومان هم به من نداده

قسط داشت که من قسطش رو پرداخت کردم و از اول نامزدی و عقد جوری جلوی من گارد گرفته بود و

خلاصه یه مدتی باهام مهربون شده
امروز ازم پرسید از ازدواج با من پشیمونی ؟
گفتم چطور ؟
گفت با این همه اذیتی که کردم و برات کم گذاشتم
منم در جوابش گفتم نه چه سوالهایی میپرسی

گفت بالاخره

منم گفتم درستدمیشه همین

حالا سوالم از اقای صاحب تاپیک و اقایون دیگه ： اینه که به نظرتون.من اشتباه کردم به شوهرم پول دادم
نداشت بهش دادم حالا حقیقت اینه که حس درونیم میگه اون منو به خاطر اینکه هر وقت پول کم میاره بهش پول بدم دوست داره و الان یه ذره مهربون شده
خیلی مستاصلم میگم کاس نمیدادم بهش خریت کردم
من پول دار نیستم از پس اندازی که واسه جهارم بود بهش دادم تا امروز حدود یک.میلیون لهش دادم
میگه جلران میکنم
خدا شاهده ادم.پول دوستی نیستم
به نظرتون زن ها نباید به شوهراشوتن پول بدند کار اشتباهیه؟؟

اقای صاحب تاپیک بازم معذرت میخوام توی پست شما پرسدم

ناراحت شدید حذفش کنید

خیلی مستاصل هستم شما هم اقا هستید اگه حوصله تون اومد منو راهنمایی کنیید خیلی دعاتون میکنم ممنونتونم

بهتر بود تو یه تاپیک جداگونه مطرح میکردید اما اشکال نداره
فکرنکنم برای یه بار دو بار بهش پول بدی در شرایط اضطراری اما نزار بد عادت بشه
البته نظر من کارشناسی نیست و از دوستان میخوام راهنماییتون کنند