نامزدم از لحاظ مادي و عاطفي حمايتم نميكنه

يك ساله كه نامزديم(عقد كرديم). نامزدم يه شهر ديگه كار ميكنه و تقريبا ماهي دو بار بار ميتونه بياد و چند روز اينجا ميمونه.از همون اول هر سه چهار روز يه بار زنگ ميزد، بيشتر من زنگ ميزدم، چند بار هم بهش گفتم كه اين رفتارت من و ناراحت ميكنه ولي عكس العمل خاصي نشون نميده . تو اين يك سال كادو برام نگرفته حتي روز زن هم چيزي برام نگرفت، اصلا بهم نميگه كه چيزي لازم داري برات بخرم.تمام هزينه هام توسط خونواده ام تامين ميشه، دو ماه ديگه عروسيمونه اما متاسفانه نسبت به انتخابم شك كردم، نميدونم عروسي رو عقب بندازم يا نه. شما كمكم كنيد چيكار كنم باهاش.

سلام. لطفا در مورد مدت زمان نامزدیتون بگین. از اول اینجور بوده یا اینکه تعییر رفتار داده؟
به نظرم زمان عروسی را عقب بندارین تا شناختتون بیشتر بشه.

خب همینارو که اینجا گفتی با خودشم مطرح کردی؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط baitollah-abbaspour

خب همینارو که اینجا گفتی با خودشم مطرح کردی؟

---

دقیقا همینطوره. همینارو که به ما گفتی به همین سادگی به ایشون بگو.

به خودشم گفتم كه دوست داشتم اينكارا رو برام بكنه، و تا حالا هم كه انجام نداده ناراحت شدم.جواب داد، "ببخشيد حق با تو هستش. " ولي بازم كاراي قبليش و ادامه ميده. از اول هم همين طور بوده. تو اين يكسال تا جايي كه تونسته از خودم و خونوادم ايراد گرفته. در حالي كه از نظر بقيه هميشه مورد تعريف و تمجيد قرار ميگيرم

- - - Updated - - -

ميترسم خسيس باشه. يا از لحاظ ايراد گرفتنش ميترسم كسي ديگه قبلا تو زندگيش بوده يا كس ديگه اي رو دوست داشته.

- - - Updated - - -

ميترسم خسيس باشه. يا از لحاظ ايراد گرفتنش ميترسم كسي ديگه قبلا تو زندگيش بوده يا كس ديگه اي رو دوست داشته.

- - - Updated - - -

ميترسم خسيس باشه. يا از لحاظ ايراد گرفتنش ميترسم كسي ديگه قبلا تو زندگيش بوده يا كس ديگه اي رو دوست داشته.

اینده خوبی برات نمیبینم. شوهرت بی خیال و خونسرد و بی فکره

حالا من چيكار كنم؟ يعني هيچ كس نميخواد كمكم كنه :315:

خب مثلا کادو نمیگیره،شما خودت کادو گرفتی براش؟
در مورد تامین هزینه هاتونم بهش بگید معذرت خواهی کردن و دادن حق به من که پول نمیشه
بهش بگو تو صاحب منی(حالا اگه لحن و جملت مودبانه باشه بهتره که من بلد نبودم) احساس بدی دارم که با وجود شوهرم از پدرم پول تو جیبی بگیرم
وقتی بهت پول میده تشکر کن ازش

من براش چند سري كادو گرفتم.مثلا روز پدر براش كادو گرفتم(در حالي كه اون برام روز زن هيچي نگرفته بود)، يا مثلا مسافرتي جايي برم براش كادو گرفتم. در مورد اينكه خجالت ميكشم بابام هزينه هامو ميده با هاش صحبت كردم. واقعا احساس درماندگي ميكنم، نميدونم چيكار كنم در حالي كه شديدا اصرار دارن بعد يك ماه عروسي بگيريم

به نظرتون چیکار کنم ،چی بخوام ازش یا چه شرطی بزارم براش؟ یا چطوری باهاش رفتار و برخورد کنم که بعد عروسی اینطوری باهام برخورد نکنه؟

فعلا عروسی نگیر
حتما پیش یه مشاور حضوری برو
این آقا یا مسئولیت پذیر نیست و داره به زور و اجبار خانواده یا جامعه ازدواج می کنه یا که خسیس هست که هر 2 تاش گند می زنه به زندگیت

خيلي ممنون كه وقت گذاشتين و مشكل من و خونديد و نظر داديد. ولي متاسفانه دسترسي به مشاور ندارم و فقط ميتونم اينترنتي مشاوره بگيرم .بازم از دوستان اگر كسي تجربه اي پيشنهادي راهكاري ميتونه بده ممنون ميشم. يه تناقضايي تو رفتارش ديدم كه واقعا احساس درماندگي ميكنم. و كسي رو هم ندارم كه ازش كمك بگيرم . وقتي ميخواد باهام صحبت كنه اكثرا خيلي بامحبت و خوب و پخته صحبت ميكنه ولي وقتي به عمل مياد فكر ميكنم با يه آدم ديگه طرفم و اون حرفا رو اين نميزده. :315:

سلام..راستش موضوع شما جوریی که ادم می ترسه مشاوره بده و اشتباه باشه..واسه همون بهت پیشنهاد می کنم عضو انجمن ازاد شو و از متخصصین اونجا مشورت بگیر:72:

راست میگه سوگند
چون من از طرف خانوادم کوتاهی هایی یا بهتره بگم خسیس بازی هایی دیدم که توی سرنوشت و ایندم تاثیر منفی داشته و خیلی از این مورد شاکیم ازشون و از اینجور ادما متنفرم دیگه ترجیح دادم نظر نذارم اینجا
هزینه عضویت کوتاه مدت انجمن آزاد هم که مستقیما با مشاور متخصص ارتباط داری به اندازه پول 4تا چیپسو پفکه پس حتما این یه مورد رو از طریق مشاور دنبال کن

عزیزم بنظرم شوهرت یا زیادی بیخیاله یا اینکه بقول خودت احساسی نداره بهت یا انقد درگیر کارشه که این مساعل به فکرش نمیرسه ولی اگه اینجوری ادامه بده عواقب خوبی نداره تاریخ عروسی رو عقب بنداز و تا زمانی که مشکلتو از ریشه حل نکردی اقدام به ازدواج نکن البته این نظر شخصی من بود
موفق باشی

خيلي ممنون بابت همفكري تون. يه پست در انجمن آزاد ايجاد كردم و مشكلم و مطرح كردم و منتظر جوابم. اميدوارم كه مشكلم رو توسط همين سايت بتونم حل كنم. اگه به نتيجه رسيدم حتما اينجا ميگم تا شايد براي ديگران هم مفيد واقع بشه. بازم اگه پيشنهادي راه حلي تجربه اي به نظرتون رسيد اگه اينجا مطرح كنيد خوشحال ميشم.

حتما اگه جواب گرفتی اینجا بگو عزیزم
منم تو همین تالار تاپیک دارم تو قسمت خانواده اگه تونستی حتما راهنماییم کن
ممنون

خانم آسمان ظاهرا نامزدتون خصلتهایی دارن که دوستان به آن اشاره کردند و خود شما هم حتما متوجه شده اید بنا بر این بهتره شما صریح و قاطعانه از ایشون بخواهید که نقش همسری را ادا کرده و مایحتاج شما رو برآورده کنند. البته بهتره قبل از اینکار رفتار قاطعانه و جراتمندانه را خوب مطالعه کرده و با تکیه بر آن ایشونو نسبت به وظایفشون آگاه کنید.

زود عروسی رو برگزار نکن تا بیشتر فکر کنی. و اگه این چیزا خیلی برات مهمه قبل از وارد شدن به زندگی تمومش کن. دوران نامزدی دوران شناخت هست

سلام دختر خاله من هم دقیقا همین مشکل داشت همسرش زمان عقد هزینه هاش رو قبول نمی کرد یا خرجی بهش نمیداد دختر خالم با خانوادش بطور غیر مستقیم درمیون گذاشت و متوجه شد کلا خانوادگی زمان عقد رسم ندارن هزینه ای متقبل بشن!این درست نیست اما رسمشون بود دروغ هم نمی گفتند بعد که ازدواج کردند همچی عادی شد و اتفاقا دست دلباز هم بود بنطرم چون این مورد رو خودم به چشم دیدم تحقیق کن بصورت غیر مستقیم ببین رسم دارن یا نه

من دو سه بار تا حالا اين موضوع رو باهاش مطرح كردم ، جز اين كه ميگه آره حق با تو هستش چيز ديگه اي نمي گه. بعدش كاراش و جبران نميكنه. كلا همين طوريه، مثلا وقتي كار اشتباهي انجام ميده يا چيزي ميگه كه من ناراحت ميشم بعد چند روز كه باهاش صحبت ميكنم و ميگم از اين حرفت ناراحت شدم در جواب يا ميگه من نگفتم يا ميگه شوخي كردم تو چرا اينطوري هستي خدا به فريادم برسه. در حالي كه داشتيم جدي حرف ميزديم و لحنش اصلا لحن شوخي نبوده. ديگه نميدونم با اين رفتاراش چيكار كنم ؟ اصلا زير بار نميره كه حرف نادرستي زده بيشتر من و محكوم ميكنه :47:

جوابي رو كه از مشاوره خصوصي گرفتم رو براتون ميذارم شايد به درد بقيه دوستان هم بخوره. باز اگه نظري ، راه كاري به ذهنتون رسيد ممنون ميشم اينجا مطرح كنيد.

جواب مشاور : " ببینید بنا نیست شوهری که شما دارید بدون عیب و نقص باشد. همچنین اصلا اینطور نیست که آدمها اگر ضعفی دارند با یکبار گفتن به آنها ضعفشون بر طرف شود.
مثلا ما همه می دانیم و خودمون هم قول می دهیم که دروغ نگوییم، عصبانی نشویم، به دیگران کمک کنیم، غیبت نکنیم، مقایسه نکنیم، زودرنج نباشیم، با گذشت باشیم و ....
آیا با این قول که به خود می دهیم بعد از آن ما معصوم می شویم و هیچ خطایی نمی کنیم؟!!!!

پس اولین مسئله اینست که شوهرتون مثل بقیه همسران عالم معصوم نیست و خطاها و ضعفهایی دارد.
دومین مسئله هم اینست که این ضعفها با یک گفتن شما حل نمی شود. بلکه زمان، روش، و استمرار می طلبد.
تغییر مثل باغبانی کردن هست. هم باید بلد باشید، هم به خودتون زحمت بدهید و هم زمان می برد. آب بدهید، کود بدهید، آفت کش بزنید (نه اینکه امر و نهی کنید)، بلکه با شیوه های مهارتهای ارتباطی طرف را جذب کنید و طی زمان که معمولا ماهها و سالها طول می کشد تغییرات ایجاد شود.

دقت کنید ازدواج برای تکمیل خود و حذف ضعفها هست. و طی سالهای زندگی زن و شوهر با همت و اعتماد و مهربانی کمک به یکدیگر می کنند که ضعفهایشان حذف شود.

با توضیحات این قسمت شما متوجه می شوید به جای نگرانی وانتظار اینکه همه چیز درست باشد، باید با امید و پشتکار و با مهارت و آگاهی زمینه ساختن یک زندگی را فراهم کنید.

ازدواج مثل خرید یک مسکن و شروع به ساخت هست.
نه اینکه ازدواج یک ساختمان آماده برای نشستن.


===========
شما باید بیشتر با ایشون همسو شوید و بیشتر با او به شه
اما در مورد اینکه ایشون جهت قبله را نمیدونست و اشتباه گفت. باید خیلی با مهربانی در این مورد از او سئوال کنید. بدون اینکه به نظر پدرتون اشاره کنید. بلکه بگویید که به نظرتون رسیده جهت قبله را اشتباه گفتی. آیا نماز نمی خوندی اونجا؟

نکته مهم دیگر اینست که با خانواده اش صمیمی بیشتر باش و زنگ بیشتر بزن و بیشتر برو و اطلاعات تکمیلی بیشتری در مورد شوهرت غیر محسوس بگیر.


به نظر می رسد که شوهر شما علیرغم اشتباهات و لغزش هایش شما را دوست دارد و تمایل دارد زندگی را گرم نگه دارد. لیکن درعمل ممکن است ضعفهایی نشون دهد. یا نتواند.
این بر شما هست که مدارای بیشتری با او داشته باشید و نشان دهید درکش می کنید.

میزان سختی شغل و دوری از خانواده می تواند او را تا اندازه ای خشک و شکننده کند. اگر شما به جای حساس بودن و بی اعتمادی بتوانید بیشتر با محبت و گذشت با او راه بیایید آنگاه متوجه می شوید او تا چه اندازه در راستای قولهایش عمل خواهد کرد.

نکته عملی اینست که فرصت با هم بودن کم داشته اید. اگر بتوانید بهانه ای برای بیشتر با او بودن قبل از عروسی داشته باشید به شهر محل کارش با هم بروید و مدتی بمانید یا وقتی می آید بیشتر در کنارش باشید بهتر خواهد بود.



آخرین نکته اینکه باید خیلی خونسرد آرام و صبور باشید. با استرس و اضطراب و عجله کار درست نمی شود.
بیشتر از اینکه شوهری بخواهد زندگی ما را به هم بزند. فکر و خیالات و فال بد زدن و منفی بافی و زودرنجی و تحلیل گری ما به زندگیمان آسیب می زند.
ما هر طور که بخواهیم می توانیم زندگیمون را بازسازی کنیم.
باید به قدرت خودتون ایمان بیشتری داشته باشید. و نگرانی را در خود کاهش دهید.

با او در مورد مسائلی که برای من مطرح کردید صحبت کنید ، البته بدون حالت بازجویی و با مهربانی:
"عزیزم دلم خیلی برات تنگ میشه و کم می بینمت. از طرفی تصور می کنم همین مسئله در رابطه با خانواده ام احتمالا بعدا پیش بیاید. فکر کنم شرایط کاری شما و مسافت آن شهر تا اینجا موجب شود دفعات کمتری بتوانیم با خانواده هایمان ارتباط داشته باشیم. فکر می کنی چه مشکلاتی در این زمینه داشته باشیم؟ "

اینگونه ادبیات که هم شفاف سازی می خواهید و هم او را محکوم نمی کنید. و هم او تصور می کند که شما در کنارش هستید منجر می شود بهتر باهم صحبت کنید.
اکنون بیشتر شما حدس و گمان می زنید و خیال به هم می بافید و ذهن خواهنی می کنید. در حالیکه باید دیالگ بیشتری داشته باشید.
لینک ذیل در این زمینه کم کننده هست.
مهارتهای ارتباطی "

عزیزم شما هنوز عقدین نمیشه اینو گفت که چون بهت پول نمیده خسیسه..من یکی از دوستام می گفت تو دوران عقد زیاد شوهرم بهم توجه نمی کرده ولی بعد از عروسی چون همیشه

باهمیم خیلی بهتر شده مشاورا تا حدی درست گقتن..ببین من صلاح نمیدونم مستقیم اینارو بهش بگی که چرا کادو نخریدی و..چون علاوه براینکه عزت نفست زیر سوال میره رفتار عملی

تاثیرش بیشتره..من حس می کنم شوهرت چون تا حالا دختری تو زندگیش نبوده بعضی چیزارو بلد نیست و این طویی که بارفتارت باید بهش یادبدی و این یعنی خوشبختی

یک نکته دیگه مردها زیاد حوصله همش گله کردنو ندارنو زیاد جدی گوش نمی کنن واسه همونه که هروقتم تو ازش گله می کنی میگه باشه حق باتویه..دیگه تکرار نمی کنم و..

باید عملی بهشون یاد داد تا تو حافظشون بره


برای گفتن خواسته هات هیچ وقت خودتو عصبانی و طلب کار نشون نده و همیشه بازیرکی وارد عمل شو..

مثلا به مناسبتهای مختلف(تولدو روز پدرو..)زنگ بزن به شوهرت بگو به مناسبت تولدت واست سوپرایز دارم بیا باهم بریم بیرون بعد مثلا سر میز شام بهش کادوشو بده بگو می خواستم

غافلگیرت کنم و کلی فکر کردمو دیدم من اگه تولدم بودم اینجوری واقعا غافلگیر می شدمو گفتم با اینکار خوشحالت کنم..

یا مثلا بیرون که دارین باهم راه میرین بگو واای چقد این کیفه قشنگه همیشه دوست داشتم مث اینو داشته باشم..

از لحاظ عاطفی هم خودت شروع کن تا یاد بگیره..

مثلا از سر کار که رسید بپر بغلشو بگو وای تو همین چندساعت دلم برات تنگ شده بود:43:

کلا این تغییراتو بهترین وقتش همینه که(همونطورکه مدیرگفتن) بری شهر شوهرتو اجرا کنی..می تونی واسش کیک خوشمزه بپزی و باهزار روش دیگه خودتو بهش نشون بدی

من اینجا یک چیزی یواشکی بگم (ببین اقایون هوش اجتماعیشون نسبت به ماخانومها خیلی پایین تره برا همون تو یک کاری که هیچ مهارتی ندارن باید بهشون زمان داد)

حالا من اینجا چندتا مثال زدم تو باید ابتکارو دستت بگیریو با سیاست های زنانه شوهرتو تو خط بیاری

مطمئنم موفق میشی:43:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سوشیانت

به هر حال زمان نامزدي زمان شناخت هست. مستقيم و غيرمستقيم باهاش نيازهاتو در ميون بزار. انشالله كه اوكي ميشه اما اگه نشد تا جوان هستي و ميتوني موقعيت هاي بهتري داشته باشي، جدا شو.

---

اقای سوشیانت ایشون عقد رسمی هستن(منظورشون از نامزدی همون عقد هست)..لطفا قیل از مشاوره دادن درست بخونین بعد مشاوره بدین:72:

سلام...
منم مثل خودت عقدم عزیزم...اوایل همسرم از نظر مادی زیاد تآمینم نمیکرد...بعدها فهمیدم رسم دارن تو دوران عقد خونواده دختر باید خرجیشو بده
باورت نمیشه چقد سر این قضیه سرد شده بودم حس میکردم مردونگی توش نیست یا مثلا مسئولیت نداره!!
اوایل خیلی دعوامون میشد من همش مثل طلبکارا باهاش حرف میزدم و این فقط باعث میشد بیشتر لجبازی کنه...:47:
ولی کم کم سیاست اومد دستم....تو بازار که راه میرفتیم پشت ویترین مغازه ها گیر میکردم میگفتم واااااااای چقد خوشکله کاش یه روزی بخرمش!! یا مثلا یهو میگفتم هوس فلان چیزو کردم...وقتی هم کاری واسم میکرد کلی تشکر نثارش میکردم اونم یه تریپ مردونه میگرفت میفهمیدم خیلی خوشحاله:43:
یا غیر مستقیم میگفتم چقد از رفتار فلان بازیگر تو فیلم خوشم میاد نگاه چه حواسش به زنشه!! البته تعریف و تمجیدمم نسبت بهش بیشتر شد...اوایل طفلک رو همش مقایسه میکردم و این بدترین کارم بود حتی بعدها فهمیدم خیلی رو دلشه بهم گفت اون حرفات هنوز یادمه
ببین عزیزم زود به این فکر نکن جدا شی ...مردت داره کار میکنه بلد نیست باید چیکار کنه مثل شوهر من چون با هیچ دختری نبوده زیاد بلد نبود چیکار کنه فقط تحت فرمان مادرش بود!:161:
اگرم اصرار داره زودتر برین زیر یه سقف یعنی دوستت داره...به توصیه بقیه دوستان توجه کن بیشتر باهم باشید منم مثل تو شوهرم دوره ازم و الان دو سال طول کشیده تا تونستم بشناسمش...
موفق و خوشبخت باشی گلم:72:

سلام من مشکلتونو خوندم مرد دوست داره تامین کنه یعنی این حسو دوست داره اما سیاست زنانه لازمه که چ جوری این تامین و ازشوهرش بخواد که ب غرورش برنخوره ب نظرم دوستان حرفای خوبی زدن بهش یاد بده که تامینت کنه بامهارت یادبده که در قبالت مسیولییت داره آگاهیاتو ببر بالا و تامشکلت حل نشده عروسی نکن.درضمن ی سوال ایا شوهرت عجله داره که زودتر عروسی کنید یانه؟ایا رقبتی داره؟چون مردی که ب فکر زندگیش باشه میگه کاش زودتر عروسی کنیم یا کاراشو انجام میده که زود دست زنشو بگیره و برن سرخونه زندگیشون,مردی که از اینده از برنامه ریزیاش حرف بزنه یعنی بیخیال نیست,خانواده همسرت چطور؟ایا خسیسن ؟
در کل من ی بار مشاور رفتم میگفت هیچوقت بامرد بددل و خسیس ازدواج نکنید.ان شالله مشکلت حل میشه.نگران نباش

سلام ، ممنون از اينكه پست هاي من و ميخونيد و نظر ميديد. من از قسمت مشاوره خصوصي نتونستم زياد استفاده كنم. در حقيقت مشكلم با نامزدم دو قسمت داره: يكي مشكلات مربوط به خرج كردن و دومي اينكه تقريبا در چهل درصد حرفاش ثبات نداره، مثلا اول موقع خاستگاري يا چند ماه اول يه چيزي گفته و الان بعد يه سال حرفاي ديگه اي ميزنه كه با حرفاي قبلي همخوني نداره

- - - Updated - - -

من اگه بخوام يكي از پست هاي خودم و حذف كنم بايد چيكار كنم