کتک زدن شوهرم به من ، به چه دلیلی؟؟؟؟؟

سلام دوستای خوبم ] کم و بیش با مشکلات گذشته من آشنایی دارید ، ولی این دفعه دیگه وضع بدتره

از اوایل ازدواجمون همسرم من و کتک میزد ، وقتی دعوامون میشد ، سعی میکرد عصبانیش رو با بد دهنی و کتک زدن به من خالی کنه ، .... این کار ادامه داشت تا من سعی کردم موقع عصبانیت و دعوا اصلا حرفی نزنم تا دعوا زود بخوابه و کمتر کتک بخورم ،خودش میگفت تو ساکت شو منم آروم میشم
این کار نتیجه خوبی داشت ، تا یک مدت طولانی ، اگر من سکوت میکردم ، همسرم هم همون لحظه آروم میشد ..
تا اینکه جدیدا طوری شده که شوهرم اگر از چیزی ناراحت باشه ، بدون اینکه بخواد دعوا بشه حرفاش رو با کتک میزنه .
امروز سر یک مساله خیلی بی اهمیت دعوا رو شروع کرد ...
گفت که تو انقدر بدبختی که شوهر خواهرت بهت بی احترامی میکنه ولی تو هیچی نمیگی...
من از تعجب شاخ در آوردم ... گفتم چی شده ؟ کی ؟ ...
گفت چند شب پیش با لحن دعوا باهات حرف زده ، بهت گفته بس کن دیگه ، سر فلان موضوع ....
من گفتم اتفاقا دعوا نبود ، داشت از من به خاطر یک موضوع معذرت خواهی میکرد ، بهم گفته ببخشید تقصیر از من بود
حالا افتاده بود رو دنده لج که تو احمقی ، تو بیشعوری ، مثلا تو زنی ؟ مثل حیوون باید باهات حرف بزنن که تو بگی احترامه ، خاک عالم بر سرت ...منم یک جایی بهش نشون میدم ، وایسا ..انقدر با بی احترامی با زنش حرف بزنم، اگر حرفی زد بزنم تو دهنش ......

شروع کرد به بد دهنی ...... حالا نگو و کی بگو...
هرچی میگفتم به خدا اینجوری نگفت ..اونم من و کتک میزد که خاک بر سرت ، داری ازش طرفداری میکنی ؟ چقدر بی شعوری ؟ آشغال حمال ...

بچه ها خیلی کتک خوردم ، بهم میگفت طلاقت میدم ، زنگ زده به مامانم که بیا دخترت رو ببر ... مامانم ترسیدع بود گفته چی شده ؟ به مامانم گفته اون شب تو مهمونی ، مگه فلانی با لحن عصبانیت با دخترت حرف نزد ؟ مگه نزد ؟؟؟؟ فقط بگو زد یا نزد ؟؟؟؟؟ مامانم ترسیده گفته اره یکم لحنش عصبانی بود ، چرا ؟ همون موقع تلفن رو ول کرد شروع کرد به کتک زدن من ، دیدی؟؟؟ دیدی؟؟ حالا الکی ازش طرفداری کن ... دیوونه

من زنگ زدم به دختر خالم ،به عنوان شاهد ... اون گفت فلانی ازت معذرت خواهی کرده ...
شوهرم گوشی و گرفته ، دختر خالم بهش گفت که با معذرت خواهی با زنت صحبت کرده ... شوهرم سرش داد میزد ، میگفت همه عالم و آدم میگن با عصبانیت بوده ، تو میگی با معذرت خواهی بوده ....

نمیدونید که فتنه ای به پا کرده بود ، تا میتونست من رو کتک میزد
میدونم 10 روز قهرمون به 100 روز هم تبدیل بشه ، از کارش پشیمون نمیشه ، من چی کار کنم با این آدم روانی ؟
یکی تو این سایت هست که من و راهنمایی کنه ؟

دوست عزیزم

وقتی تاپیک ها رو میخونم ، اولی کاری که میکنم نگاه به تاریخ عضویت استارتره .
وقتی مال شما رو دیدم ، ناراحتیم چند برابر شد.
واقعا ناراحت شدم که این اتفاق واسه شما با این سابقه فعالیت تو تالار ، می افته.
امیدوارم به نتیجه برسید با این تاپیک.

اما از نگاه یه مرد(یا پسر) سوالی دارم ازتون :

کسی با شما با لحن بد صحبت کرده. اون وقت شوهر شما به جای این که بزنه تو دهنه طرف ، اومده شما رو میزنه؟ الان حس میکنه غیرت داره؟ عجب !!!

عزیز نگران نباشد . دوستان میان...
موفق و موید

سلام خانم تمنای من.توی این موارد به نظرم سه راهکار داری یا صبرکن.سکوت کن ومنتظرباش ازاین حالت خارج بشه...یاباهاش همدلی کن بگو احساس تو این بود؟من اون موقع چنین تصوری نداشتم به حرفات فکرمیکنم اماقصد متشنج کردن روابط خانوادگی ندارم(یاهرجمله ای که بنظرت منطقی ترهست) ..یه راهکارطولانی مدت ترهم هست که باید اولابیشتر روی خودت کارکنی،که چه مواردی یانقطه ضعفهایی وجود داره که شوهرت حرفش روباخشونت میگه ثانیا کم کم به سمتی حرکت کنی که استقلال شخصیت وکرامت نفس تو رو در زندگی مشترک رعایت کنه،واین مستلزم تغییر دربخشی ازجهانبینی تو والگوهای رفتاری توست طوری که نه کل کل کنی نه بیخودی باج بدی بلکه منطقی ومحکم ولی با احترام رفتارکنی

- - - Updated - - -

سلام خانم تمنای من.توی این موارد به نظرم سه راهکار داری یا صبرکن.سکوت کن ومنتظرباش ازاین حالت خارج بشه...یاباهاش همدلی کن بگو احساس تو این بود؟من اون موقع چنین تصوری نداشتم به حرفات فکرمیکنم اماقصد متشنج کردن روابط خانوادگی ندارم(یاهرجمله ای که بنظرت منطقی ترهست) ..یه راهکارطولانی مدت ترهم هست که باید اولابیشتر روی خودت کارکنی،که چه مواردی یانقطه ضعفهایی وجود داره که شوهرت حرفش روباخشونت میگه ثانیا کم کم به سمتی حرکت کنی که استقلال شخصیت وکرامت نفس تو رو در زندگی مشترک رعایت کنه،واین مستلزم تغییر دربخشی ازجهانبینی تو والگوهای رفتاری توست طوری که نه کل کل کنی نه بیخودی باج بدی بلکه منطقی ومحکم ولی با احترام رفتارکنی

سلام
رفتارش اصلا درست نبود و غیر منطقی ... حتی اگه تصور شوهرتون هم درست بوده باشه اصلا با شما مناسب رفتار نکرده ...
ولی به نظرم مشکل شوهرتون و دلخوریش از جای دیگه ای بوده و این مسئله بهونه ای شده برای فوران خشمش ...
.
نوعی پاسخ گویی در این شرایط نسبت به آقایون وجود داره که (( اگه فرد مقابل (شوهر) کمی منطق و قدرت استدلال داشته باشه و حقی برای طرف مقابل قائل بشه)) اونو خلع سلاح میکنه و باعث میشه که بصورت ریشه ای پی به مشکلش ببره و در پی رفعش حداقل اقدام کنه ...
البته دقیقا نمیتونم این (نوع) پاسخ گویی رو شرح بدم چون کمی پیچیدست و برای خانم ها تقریبا غیر قابل درک هست به خاطر همین در شرایط بحرانی با رفتار های منطقی خانم اوضاع بجای اینکه بهتر بشه بدتر میشه ...
دوباره میگم حداقلی از (قدرت استدلال و حق دهی و کنترل خشم ) از طرف مرد باید تو وجودش باشه که این روش جواب بده ... و منکر این نیستم که خیلی از مردها موقع خشم درب فکر و منطق رو تخته میکنن و چشا بسته فقط زبان به دشنام و یا احیانا کتک کاری می پردازن ...
.
راهکار و نکات آقای امین هم خیلی خوبه ..
.
یک مسئله هم واقعا منو متعجب میکنه اینکه خانم ها تو این شرایط زودی دنبال یکی میگردن که یک راهکار تضمین شده و عملی جلو پاشون بزاره که وقتی این کارو انجام بدن مثل معجزه عمل بکنه و دقیقا همون نتیجه ای که انتظار دارن بش برسن ... صبر و تحمل و پشتکار و گذشت زمان تو این مسائل خیلی تاثر گذار هست.

3 راه دارید.

1- یا شما باید همیشه سکوت کنید و بسوزید و بسازید.

2- یا ایشون باید به یک متخصص برای گفتار درمانی یا دارو درمانی مراجعه کنند.

3- یا جدا بشید ماجرا تموم شه که اینم مشکلات خودشو داره.


من خودم راه دوم رو ترجیح میدم و به نظرم بهترین راهه اما مشکل اینجاست که احتمالا شوهرتون در مقابل درمان مقاومت نشون میده و ازون آدمهایی هست که می گه دکترا خودشون روانی اند و من مشکلی ندارم و حرفایی از این قبیل.

در نهایت با توجه به شرایط و امکاناتی که براتون محیا هست یکی از این 3 راه رو باید انتخاب کنید.

سلام عزیزم :72:
چیزی که به نظر میاد اینه که ظاهرا ایشون طی مدتی که با شما زندگی کردن به مرور شدت کتک زدن هاشون بیشتر شده. در واقع کم کم دیگه دلیل هم نمی خوان. فقط می زنن.

لطفا اشتراک آزاد بگیر و سعی کن راهنمایی بگیری
البته تاپیکت رو گذاشتم توی نیاز به راهنمایی کارشناسان اما اگر کسی نیامد اشتراک بگیر

از اینجا
http://www.hamdardi.net/payments.php
مشترکین آزاد رو پرداخت می کنین.
میتونین انلاین پرداخت کنین میتونین برین بانک می تونین هم کارت به کارت پرداخت کنین. اگه پرداخت غیر انلاین کردین اینجا
فرم پرداخت حق عضویت تالار همدردی پرداخت حق عضویت تالار همدردی
بعد از پرداخت غیرآنلاین میاین این فرم رو پر می کنید
بعدش حدودا یک روز می گذره تا فعال شه کاربری تون.

بعد
http://www.hamdardi.net/forum.php
اینجا اون قسمت پایینش "انجمن آزاد" نوشته
روی اون قرمزه "مشاوره تخصصی و خصوصی" کلیک می کنین
بعد توی صفحه ای که میاد روی "ارسال موضوع جدید" کلیک می کنین تاپیک خصوصی تونو ایجاد می کنین.
می تونین مشکلتونو بنویسین اونجا.

--

به نظر میاد همسرت به روان درمانی نیاز داره اما کارشناسا می تونن اینو بگن

خودت هم راهی پیدا کن برای ارامش پیدا کردن طی مدتی که داری روی این موضوع کار می کنی.
هر کاری که خوشحالت کنه و ارامش بهت بده ورزش نقاشی بافتنی و .... .

موفق باشی

سلام عزیزم.خیلی خیلی ناراحت شدم
من قبلا تاپیکهات روخوندم...ودقیقا میدونم چه احساسی داری چون شوهرمن هم این اخلاق روداه
راستش شوهرمن کتک زدنهاش کمترشده!!
من روی خودم کارکردم...روی رفتارم...گفتارم...لحن صحبت کردن...وقتی ماجرایی پیش میادکه میدونم ممکنه بهمش بریزه سعی میکنم اپل ازهمه واسه اینکه عصبی ترنشه حق روبهش بدم!!حتی اگه حق بااون نباشه!!
بعدکه حرفهاش روتاییدکردم وهمراهیش کردم باهاش همدلی میکنم...تافقط قضیه فیصله پیداکنه!!
چندروزبعدش که خوب وخوشحال بودیم نظرخودم روبالحن آروم وحساب شده وباخنده میگم بهش اون هم گوش میده!!

مثلا روی این قضیه شمانبایدسعی میکردی قانعش کنی داره اشتباه میکنه!!ازهمون اول اینومیگفتی：
آره باهات موافقم..ولش کن منم اصلا ازش خوشم نمیاد...فکرکرده کیه...اون سری هم فلان کاروکردواومده مثلا معذرت خواهی کنه!!
بعدش میگفتی همه که مثل منوتوباشعورنیستن!!
تمنای من عزیزشوهرشما حساسه روی این جورمسایل!قبلا هم اینجوردعواهاروداشتین پس دیگه بایدقلقش دستت اومده باشه گلم

شماسعی میکردی اصل ماجراروبگی امااون فکرمیکردکه میخوای ازکارباجناقش حمایت کنی!!واین بیشترحساسش میکرد!!
تمنای من عزیز
اگه میخوای به زندگی بااین فردادامه بدی بایدخیلی تغییرات توی خودت به وجودبیاری!!

سلام دوستان عزیز. در ادامه صحبت های خانم پاییزه سوالی داشتم.
خانم پاییزه اینکه میگین همونجاهمسر تایید بشه من همیشه همینکارو میکنم، اما بعدش هم نمیشه بازم حرف صحیحو زد! اینجوری شده که من با کوله باری حرف نگفته شدم و همسرم همیشه حقدار! (در ظاهر دعواها کم شده اما من دارم آب میشم) اگه همسر خانم تمنای من هم هم اینطوری باشن که نشه هیچوقت گفت تو اشتباه فکر میکردی باید چیکار کرد؟
غیر ازون با چه ادبیاتی بعدا بهشون اشتباهشونو میگین؟

سلام ، خیلی ممنونم از پاسخ هاتون، تو این شزایط وقتی اومدم دیدم با صبر و حوصله برام نوشتید ، خیلی خوشحالم کردید که من و تنها نگذاشتید

دیشب همش میگفت هرچی من میگم تو باید بگی چشم ، وقتی میگم باهات بد حرف زده بگو چشم و ازش طرفداری نکن ، این و میگفت و محکم میزد تو سرم . یک جایی شنیده که زن باید همیشه طرف شوهرش رو بگیره نه خانوادش رو ، حالا میخواد عقده هاش رو اینجوری خالی کنه ، یعنی با دروغ و تهمت ؟؟ شوهر خواهر من اصلا همچین آدمی نیست ، خیلی آدم مودب و محترمیه ، چرا باید الکی بهش تهمت بزنه

میگفت شوهر خواهرت همش شما رو تحقیر میکنه ولی خواهرت ببین چطور نوکریش رو میکنه ، منم باید مثل همون باشم باید بزنم تو سرت تا بلند نشی ، خاک بر سرت که یک ذره مثل خواهرت نیستی ... گفتم مگه شوهر خواهرم این کارای تو رو میکنه ؟ اینطوری زنش رو کتک میزنه ؟
مبگفت برو گمشو از خواهرت یک ذره یاد بگیر ، از زن داداشت یاد بگیر ، گفتم تو مثل داداشم و دامادمون دوستای اطرافت باش ، ببین اونا زناشون رو این طوری میزنن ؟ میگفت تو گه زنای دوستای منم نیستی ...:54:
10 روز بود که با من حرف نمیزد ، همش تو خودش بود ، و نشون میداد که از من ناراحته ، ولی نمیگفت چیه ؟
من حدس میزنم شوهرم از جای دیگه دق دلی داره ، راستش ، چند وقتی متوجه شدم که شوهرم فیلم پورنو نگاه میکنه ، ولی اصلا به روش نیاوردم ، اما فکر کنم متوجه شده که من فهمیدم ، از اونجایی که اهل نماز و روزه هست ، و همه روش حساب میکنن و کلا دید یک آدم خیلی مثبت روش دارن ، فکر میکنم چون فهمید که من فهمیدم ، خیلی به هم ریخته شده ، ولی چون من اصلا حرفی نزدم ، میخواد من و کتک بزنه تا من به حرف بیام ... دیشب وقتی میگفت طلاقت میدم ، یک بار گفتم آره طلاقم بده برو هر کاری که دوست داری بکن ... گفت صبر کن صبر کن میدونم این حرفت از کجا آب میخوره ، آره میدونم بگو ببینم چه کاری ؟ منم پشیمون شدم گفتم برو هر کاری که دوست داری بکن ، منم هر کاری که دوست دارم میکنم .

محکم بهم سیلی میزد میگفت کثافت عوضی ، تو غلط میکنی ،...

ولی چون اصلا مستقیم بهش اشاره نکردم ، هنوز تو دلشه .... تمام این دعوا ها و کتک ها از اونجا هست ، چون نمیتونه به خاطر اون دعوا کن یا حرفی بزنه ، اینطوری میخواد من و تحقیر کنه تا جبران کنه

بچه ها من اصلا نمیتونستم تاییدش کنم ، سکوت میکردم ، یا میگفتم ولش کن هر چی بوده گذشته ، ولی اون کوتاه نمیومد ، چریان هم این بود که خواهرم به من بد قولی کرده بود ، من و خواهرم داشتیم در مورد اون حرف میزدیم ، بعد شوهر خواهرم اومد به من گفت ، تقصیر از من بوده ، من معذرت میخوام ... حالا شوهر من گیر داده که اون اومده ببا عصبانیت بهت گفته بس کن دیگه .... تا این حد موضوع رو شوهرم میپیچونه ، همه تو اون جمع بودن ، دیدن چیزی نبوده ، شوهرم فقط این و کرده بهونه

من زیر لگد هاش له شدم ، روح من زیر بار فحش ها و بد دهنی هاش له شده



مشکل من شخصیت بد از دعوای منه آ با وجود این اتفاقات ، وقتی دارم با زندگی باهاش ادامه میدم ، یعنی من با وجود همه این رفتارا باز کنارتم

سلام شمیم الزهراعزیز

راستش من اینکارومیکنم
وقتی شوهرم داره نازمومیکشه منم خودموواسش لوس میکنم!میرم بغلش خوب که بیمنمون خوب شدبهش میگم توواقعا خیلی منودوست داری ها...پس چرااونروزاون حرف روبهم زدی من ناراحت شدم...امادلم نیومدتوروناراحت کنم چون منم خیلی دوستت دارم...اصلا اونروزمیخواستم اینو بگم/بعدحرفم روخیلی باحالت لوس ومهربون میگم/اما گفتم ارزش نداره عشقم روناراحت کنم!!بعدش هم بوسش میکنم وابرازعلاقه وسربه سرگذاشتنش!!
بایدخیلی مراقب باشی که دوباره عصبانیش نکنی!
بایدتوی اون فاصله دوسه روز حسابی محبت کنی وشادباشی.ازلحاظ های دیگه تاییدش کنی.خلاصه بهش اعتمادبه نفس بدی!!
یعنی بانک عزت نفسش روپرکنی!تاوقتی میخوای ازش برداشت کنی کم نیاره وعصبی بشه!!
اگه همون شب حرفت رونزدی وتاییدش کردی اما توی خودت ریختی وحرص خوردی وبری توی لاک خودت...همه چی بدترمیشه!!بایدبه کل اون موضوع روفراموش کنی تابه وقتش!یعنی نبایدبزاری شوهرت بفهمه که چی توی سرته!چون میفهمه ظاهری تاییدش کردی!

- - - Updated - - -

تمنای من عزیز پستمون همزمان شد!

خب توبامقایسه کردنهات توی دعوا فقط عصبی ترش میکنی!واین به ضررتویه!چون تویی که داری آسیب میبینی!

شوهرخواهرت خوبه درسته اما نبایدوقتی شوهرت عصبیه ابنجوری ازش حمایت کنی!
اگه میخوای بهت آسیب نرسه بایدحرفهاش روتاییدکنی!خودش هم که میگه من اینوازت میخوام
عزیزم اون لحظه فقط وفقط به این فکرباش که جلوی دعوا وکتک کاری گرفته بشه!به فکرحق وحقوق بقیه نباش!بزارهرچی دلش میخوادبگه خودش میدونه که اشتباه میگه پس ولش کن!!!

درموردفیلم هاکه گفتی به روش نیار!!به هیچ وجه!!
بلکه ازش تعریف کن وازاعتقادش به خدا وایمانش تعریف کن...بزارپیش خودش وخداش شرمنده بشه!!نخواه پیش تو شرمنده بشه که اوضاع بدترمیشه
موفق باشی عزیزم

سلام
من اصلا نمیفهمم؛حتی حتی حتی شما مهارت های ارتباطی و زناشویی نداشته باشید ایشون حق زدن شمارو نداره!!!!!
اصلا نمی تونم بگم برو دلبری کن؛بغل کن ؛......چون مثل جریان سکوت کردن تا یه مدت جواب میده دوستمون pasta سه تا راه حل مختصر و مفید دادن.
این که زندگی نمیشه!یه بار تو همین دعواها اسیب جدی ببینید چی؟!لطفا یه فکر اساسی بکنید.اگه سکوت کنید؛تایید کنید بعد از مدتی پر از حرف های نگفته میشید که خودش به رابطتون اسیب میزنه.راه جلوگیری از این نوع برخوردها این نیست که زن دلبری کنه یا کوتاه بیاد تا در امان باشه!!!!!!!نقش و حق زن چیزی بیش از یک موجود سازشکار 100_
من سازشکارانه ترین راهی که به ذهنم میرسه مشاورست وگرنه اگه شخص خودم بودم.......

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کیت کت

سلام
من اصلا نمیفهمم؛حتی حتی حتی شما مهارت های ارتباطی و زناشویی نداشته باشید ایشون حق زدن شمارو نداره!!!!!
اصلا نمی تونم بگم برو دلبری کن؛بغل کن ؛......چون مثل جریان سکوت کردن تا یه مدت جواب میده دوستمون pasta سه تا راه حل مختصر و مفید دادن.
این که زندگی نمیشه!یه بار تو همین دعواها اسیب جدی ببینید چی؟!لطفا یه فکر اساسی بکنید.

---

دوست عزیزمیدونم خیلی متاسف شدین!!
امافکرمیکنی مادلمون میخواست اینجوری بشه!وقتی باهزارتاامیدوآرزوازخونه پدرمون اومدیم خونه همسرحتی یه درصدهم به این چیزهافکرنمیکردیم!!!
واسه من بارها این صحنه هابه وجوداومده حتی چندین روز خونه نشین شدم تاآثاراین کتکها بره'!!چندبارشده که به طلاق فکرکردم!!
امااگه قراره همه ماکه ازشوهرهامون کتک میخوریم طلاق بگیریم وبرگردیم خونه پدرمون که نمیشه!!فک کنم نصف بیشترزندگیها تموم میشه!!
وقتی بعدازدعوامیشینم فکرمیکنم میبینم منم کم مقصرنبودم واوضاع روباحرفهام بدترکردم!!وقتی میبینم میتونستم جوری حرف بزنم که یه چیزدیگه پیش میومد!...پیش خودم میگم طلاق بگیرم که بازدوباره بایه آدم دیگه ازدواج کنم وهمین اشتباهها روکنم و....
پس میجنگم واسه زندگیم...واسه خودم...واسه آینده ام.

من میدونم کارم درست نبوده که مقایسه کردم ، ولی اون همش من و تحقیر میکرد میگفت از این یاد بگیر از اون یاد بگیر ، شما اون لحظه جای من نبودید ... وقتی مدام اطرافیان رو بزنن تو سرت چی کار میکنی ؟ اونم با کتک و فحش ؟ میتونید اون لحظه انقدر منطقی تصمیم بگیرید ؟

من و توی یک شرایط سختی گذاشته بود ، آخه شوهر خواهرم کاملا به موضوع دعوای ما بی ربطه ، اون اومد فقط به من گفت تقصیر از من بوده ، من معذرت میخوام ... من چطور میتونم بگم آره اون به من بی احترامی کرده .؟.. ثانیا حرف شوهرم این بود که اون به تو بی احترامی کرده ولی تو چیزی نگفتی ، مثلا تو زنی ؟ اون 5 سال از تو کوچیکتره ، باید اینطوری باهات حرف بزنه ؟ خاک بر سرت که هیچی نیستی ... و من و تهدید میکرد که با زنش بد حرف میزنم از این به بعد ، اگر چیزی گفت میزنم تو دهنش ...


مشکل شوهر من جای دیگه ای است .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

امااگه قراره همه ماکه ازشوهرهامون کتک میخوریم طلاق بگیریم وبرگردیم خونه پدرمون که نمیشه!!فک کنم نصف بیشترزندگیها تموم میشه!!
وقتی بعدازدعوامیشینم فکرمیکنم میبینم منم کم مقصرنبودم واوضاع روباحرفهام بدترکردم!!وقتی میبینم میتونستم جوری حرف بزنم که یه چیزدیگه پیش میومد!...پیش خودم میگم طلاق بگیرم که بازدوباره بایه آدم دیگه ازدواج کنم وهمین اشتباهها روکنم و....
پس میجنگم واسه زندگیم...واسه خودم...واسه آینده ام.

---

بانو پاییزه ی عزیز

متاسف شدم که با این مسائل درگیرید . امیدوارم خدا صبرش رو بهتون بده.

اما اگه خانم هم در مسائل مقصر باشن و این اتش شوهر رو روشن کنن ، بله حرف شما درسته که باید تحمل کنه و بجنگه برای حل این مساله. چون خودش هم مقصره.

اما در حالتی دیگه که مرد بی دلیل می زنه و فقط می زنه ، این که گفتید باتلاق نصف بیشتر زندگی ها تموم میشه ، ببخشید به نظر من بهتره تموم بشه. چون این اسمش زندگی نیست !!!

البته در هیچ حالتی ، حق نمیدم مردی ، دست روی زنی بلند کنه. باید بشه با صحبت حل کرد. اگه حل نشد نهایتا یکی کوتاه بیاد . اینی که میگم در مباحث خیلی مهم و بحرانیه. این که باجناق چی بلغور کرده یا نه اصلا ارزش یه ثانیه فک کردن هم نداره چه برسه به ...

خدا صبرتون بده. انشاء ا.. حل میشه . امیدتون رو از دست ندید.
موفق و موید

تمنا جان یا ناقص توضیح دادی هر بار که تاپیک زدی (که بعید می دونم با توجه به شناختی که از نوشته هات دارم ) یا اینکه باید سریع تر مشاوره بگیری. چون شوهرت ظاهرا فقط می خواد بزنه. دلیل هم پیدا نشه پیدا می کنه یا کم کم بی دلیل این کارو می کنه. فکر کن ببین این برخوردهای فیزیکی اش طی مدتی که با تو ازدواج کرده بیشتر شده یا کمتر شده یا ثابت مانده؟ اگه بیشتر شده یعنی سریعنر مشاوره تخصصی بگیر.

به نظر من اگه زندگی رو می خوای ادامه بدی باید این کارارو تحت نظر کارشناس بکنی:
- روان درمانی شوهرت (روانکاو و روانپزشک)
- بالا بردن مهارت های رفتاری خودت هم سیاست های زنانه هم زناشویی
- انجام کارهایی که برات دوست داشتنی و ارامش بخش باشن تا بتونی سلامت و ارام بمونی تا وقتی که دو تا کار بالا بهت نتیجه بدن. کارهایی مثل ورزش هایی مثل شنا یوگا یا هنر مثل بافتنی خیاطی نقاشی سفالگری و ... هر چی که سالمه و شادت می کنه.

پیشنهاد می کنم سریعتر اشتراک بگیری برای این برخوردهای فیزیکی همسرت راهنمایی بخوای
نیاز به روانپزشک و روانکاو هم داشتی می تونی بخوای راهنماییت کنن پیش کی بری

چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟
http://www.hamdardi.net/thread-26620.html


موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

دوست عزیزمیدونم خیلی متاسف شدین!!
امافکرمیکنی مادلمون میخواست اینجوری بشه!وقتی باهزارتاامیدوآرزوازخونه پدرمون اومدیم خونه همسرحتی یه درصدهم به این چیزهافکرنمیکردیم!!!
واسه من بارها این صحنه هابه وجوداومده حتی چندین روز خونه نشین شدم تاآثاراین کتکها بره'!!چندبارشده که به طلاق فکرکردم!!
امااگه قراره همه ماکه ازشوهرهامون کتک میخوریم طلاق بگیریم وبرگردیم خونه پدرمون که نمیشه!!فک کنم نصف بیشترزندگیها تموم میشه!!
وقتی بعدازدعوامیشینم فکرمیکنم میبینم منم کم مقصرنبودم واوضاع روباحرفهام بدترکردم!!وقتی میبینم میتونستم جوری حرف بزنم که یه چیزدیگه پیش میومد!...پیش خودم میگم طلاق بگیرم که بازدوباره بایه آدم دیگه ازدواج کنم وهمین اشتباهها روکنم و....
پس میجنگم واسه زندگیم...واسه خودم...واسه آینده ام.

---

دوست عزیز من اصلا نگفتم شما برو طلاق بگیر......اما واقعا یه فکر اساسی(نه الزاما طلاق) باید کرد.واقعا اگه جز روحتون که تو هر درگیری ازرده میشه اسیب جدی ببینید چی؟؟؟؟فقط فکر کنم راهش صلح و سازش نیست چون معمولا تو بلند مدت طرف حق به جانب و تند خو تر میشه؛مثلا دو نفره رفت پیش مشاور یا تکی رفت خلاصه یه فکر ریشه ای کرد.
هر چقدر درگیری بیشتر بشه شما هم صبرتون و علاقتون کمتر میشه از اون ور همین باعث درگیری های بیشتر و برخورد های شدید تر میشه.
هیچ مرد شریفی دست رو یه خانوم بلند نمیکنه.واقعا از خدا می خوام به این خشونت های خانگی پایان بده.

تمنا جان میدونم چی میگی
چون خودم زیاداین فکرهاروکردم
ازت انتظارندارم وقتی داره کتکت میزنه منطقی باشی!!!!!!!به هیچ وجه!!
من میگم ازقبلش چیزی بگوکه به اینجانرسه!
وقتی رسیددیگه کاریش نمیشه کرد اون لحظه توهم دلت میخوادبدترین حرفهاروبزنی!

شوهرمن هم عادت داره خیلی تحقیرمیکنه!خیلی زیاد...راستش یه بارتوی دعوا منو باخواهرهاش مقایسه کردکه ببین اونها چه جوری ان باشوهرهاشون!!پدرومادرش هم بودن کلی هم فحش میداد اما من اصلا نگفتم دامادهاتون مثه تونیستن که و...هیچ حرفی نزدم...چون میدونم واسه مردهاخیلی خیلی سخته بایه مرددیگه مقایسه بشن حتی بااینکه کتکم زده بود اما من به فکرغرورش بودم
نمیدونم چرا؟؟الان که فکرمیکنم هم تعجب کردم!!
به جاش چندروزبعدش حسابی به خاطراین حرفش ازش گله کردم شایداگه مثلا با دخترهای فامیل خودم مقایسه میکرداینقدربهم فشارنمیومد اما با خواهرهاش نه....بهش گفتم من اینجوری ام اینکارومیکنم دوستت دارم و....خلاصه بهش گفتم حق نداشتی منو مقایسه کنی اون هم جلوی پدروماردرت!!
اونموقع دیگه آروم بودحتی ازم معذرت خواهی هم کرد!!
نمیدونم چی بگم تمنا جان!فکرکنم آدمها وطرزفکرهاشون خیلی فرق میکنن باهم!

ببخش اگه نتونستم کمکی بهت کنم عزیزم
واست ازخدا آرامش وخوشی میخوام:72:

متاسفم که امروزه بعد از این همه ادعای تمدنی که مردان ما دارند . از مسلمانی فقط زدن زن بیگناه رو از قران استخراج کردند . کتک زدن زن به هر دلیلی وحشیگریه . و در اون شکی نیست . همسر شما اگه خیلی مرده و قدرت داره چرا نمیره باجناقش رو بزنه تا به زنش بی احترامی نکنه . غیر از اینه که چون زن مظلوم ترین و بی دفاعترین و در دسترس ترین فرد برای خالی کردن عقده هاست اینکار رو میکنه . و جای تاسف داره که من دیدم حتی توی این تالار این کارشون هم مثل خیلی از کارهای غلط دیگه به اسلام و قران نسبت میدن . بهتر نیست به جای اون بگند کتک میزنم چون قدرتم بیشتره چون زور گو ام . چون عقده ای ام . و هزار چون دیگه اما در مورد شما تمنا جان برداشت من اینه که همسر شما نسبت به شوهر خواهر شما و زندگی اونها حس حسادت شدیدی داره . و شما با جانبداری از ایشون این حس رو به شدت تقویت کردید . اینکه شوهر خواهر شما فرد محترمیه به شدت ایشون رو ازار میده و دنبال بهانه ای برای ضربه زدن به ایشونه . مشاوره حضوری رو توصیه میکنم .

کیت کت جان
شوهرمن به هیچ وجه قبول نمیکنه مشاوره بیاد...فک کنم شوهرتمنا جان هم همینطور!!
واسه همینه که انگشت رومیگیرم طرف خودم وهمه خانمها!!منم الان دارم دوسه ساله تنهامشاوره میگیرم تابتونم کم کم وباصبروحوصله زندگیم روبهترکنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط واحد

متاسفم که امروزه بعد از این همه ادعای تمدنی که مردان ما دارند . از مسلمانی فقط زدن زن بیگناه رو از قران استخراج کردند . کتک زدن زن به هر دلیلی وحشیگریه . و در اون شکی نیست . همسر شما اگه خیلی مرده و قدرت داره چرا نمیره باجناقش رو بزنه تا به زنش بی احترامی نکنه . غیر از اینه که چون زن مظلوم ترین و بی دفاعترین و در دسترس ترین فرد برای خالی کردن عقده هاست اینکار رو میکنه . و جای تاسف داره که من دیدم حتی توی این تالار این کارشون هم مثل خیلی از کارهای غلط دیگه به اسلام و قران نسبت میدن . بهتر نیست به جای اون بگند کتک میزنم چون قدرتم بیشتره چون زور گو ام . چون عقده ای ام . و هزار چون دیگه اما در مورد شما تمنا جان برداشت من اینه که همسر شما نسبت به شوهر خواهر شما و زندگی اونها حس حسادت شدیدی داره . و شما با جانبداری از ایشون این حس رو به شدت تقویت کردید . اینکه شوهر خواهر شما فرد محترمیه به شدت ایشون رو ازار میده و دنبال بهانه ای برای ضربه زدن به ایشونه . مشاوره حضوری رو توصیه میکنم .

---

اتفاقا یه روایت خیلی مشهوری بود که صحابه پیامبر اسلام میان به پیامبر خبر میدن فلان کس خیلی ادم کار درستیه و نماز شب میخونه و......پیامبر میگن هیچ نمازی از مردی که تو خونه تندی میکنه قبول نیست.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

کیت کت جان
شوهرمن به هیچ وجه قبول نمیکنه مشاوره بیاد...فک کنم شوهرتمنا جان هم همینطور!!
واسه همینه که انگشت رومیگیرم طرف خودم وهمه خانمها!!منم الان دارم دوسه ساله تنهامشاوره میگیرم تابتونم کم کم وباصبروحوصله زندگیم روبهترکنم.

---

پس راه حل چیه!
من شرمندم که این میگم پس اقلا مراقب سر و گردنتون باشید:302:
سلامتی و جون یه انسان از همه چیز مهمتره و با ارزش تره.ایشالا تنتون سالم باشه.

خانوم تمنا. شوهر شما از یه اختلال روحی روانی رنج می بره که یک متخصص باید نوع اونو تشخیص بده. اگه شما به کمک متخصص درمانش کنید که عالی. اگه نکردید تا آخر عمر این اختلال با ایشون هست و با گذر زمان و بالا رفتن سن بدتر خواهد شد و گریبان گیر شما و فرزندان احتمالی تان خواهد شد.

برای حل این اختلال شوهر شما نیاز به دارو درمانی و به موازات اون گفتار درمانی داره. یا ایشون رو مجاب کنید که با شما به دکتر بیاد یا فکر درمان ایشون با چند کلمه حرف و سیاست و آغوش و سکوت رو از فکرتون خارج کنید که با این راهکارها شوهرتون درمان نخواهد شد.

همه ی احساسات آدم از هورمون ها سرچشمه می گیره. وقتی هورمون ها بهم بریزه شما هرچه قدر هم سیاست به خرج بدین ، باز باید کتک مورد نظر رو نوش جان کنید چون در اون لحظه فرد کنترلی رو اعصاب و احساس خودش نداره. دارو درمانی میاد این هورمون ها و عملکرد مغز رو تنظیم می کنه.

برای درمان هم احتمالا 1 سال یا 2 سال قرص هایی رو مصرف می کنند و مشاوره میرن و بعد کنار می ذارن و تو این مدت کاملا درمان میشن.

به هر حال انتخاب با شماست.

آقایون و خانومهایی که می گین وااای کتک زد چه کار بدی !!!
بله همه می دونیم کتک زدن کار درستی نیست اما تو حرف زدن و شرایط آرومی مثل خوندن مطالب اینترنت و کتا ب و مقاله و ...همه می گن بده و اشتباهه
اما تو لحظات عمر خیلی از آدمها لحظات پر فشاری هست که تو اون لحظه متاسفانه نمی تونن تصمیم درستی بگیرن و کتک بزنن
حالا به جای راهکار دادن به خانم تمنا اصلا جالب نیست هی بیاییم بگیم وای شوهرت چه کار بدی کرد و برو جدا شو و این نشد زندگی و ...
خودتون رو جای طرف مقابل بذارید به قول خانم پاییزه اگه قرار باشه هر خانمی با دو تا کتک بره خونه پدرش که دیگه هیچی ....
عزیزم سعی کن در درجه اول ارامشتو حفظ کنی بعد خودت هم همسرت رو باکسی مقایسه نکنی
من با نظرات پاییزه اینجا کاملا موافقم اگه موقتا حق رو بهش بدی آتیش دعوا می خوابه بعد تو شرایط آرومتر می تونی باهاش صحبت کنی

شما برید نگاه کنید بررسی کنید زندگی افرادی که شوهرشون از جوانی کتکشون می زد. ببینید در میانسالی چی شد. یه کاری نکنید که پس فردا کتک منجر به قتل بشه.

من نمی گم تمنا بره از شوهرش جدا شه. اما می گم فکر درست کردن شوهرت با حرف و سیاست از سرت بیرون کن و برو اصولی و علمی از یک متخصص کمک بگیر.

جدایی گزینه ی آخره. اما از مرگ و سیاه شدن زندگی بهتره.

سلام دوست عزیز
ما دسترسی به همسرت نداریم برای همین به شما میگیم چه کار کن.نمیخوام از اینکه همسرت چه برخوردی داشته و کتک زده و چه قدر این کارش اشتباه بوده حرف بزنم....میخوام بگم چرا همسرت کتک زده؟به نظر من همه عصبانیت همسرت برنمیگرده به رفتار شوهرخواهرت.ریشه در مسائلی داشته که قبل ازون هم اتفاق افتاده و عصبانیت همسر شما رو ریشه دار کرده.عزیزم یکم برگرد به عقب ببین با همسرت توی جمع ها خانوادگی و دوستی چه برخوردی داشتی وداری؟چه قدر حمایتش میکردی و میکنی؟چه قدر پشتیبانشی و حاضری از همسرت به حق دفاع کنی؟این جور که از حرفهای همسرت بر میاد از سمت شما دچار یه کمبوده.دوست داشته بیشتر از سمت شما حمایت بشه.دوست داشته بیشتر برای شما پررنگ باشه.دوست داشته بیشتر بهش ارج و قرب بدی.یه جورایی بیشتر بادش کنی.پائیزه جون حرفهای درست و قشنگی زد.قدری با سیاست رفتار کن.همین عکس العمل اشتباه و طرفداری بی موقع تو باعث عصبی تر شدن همسرت شد.اون توقع داره تو حامی اون باشی.نیاز به تایید تو داره.اینها هم ریشه از یه کمبودی در همسر تو داره.ولی عکس العمل همسر تو یعنی که بلد نیست عصبانیتش رو کنترل کنه.بلد نیست خواسته هاش رو بدون دعوا از تو بخواد.پس نیاز به مشاوره داره.اگه نمیاد خودت تنها برو حتما راهکاری هست که همسرت هم بیاد .حتما میتونی همسرت رو به تعادل برسونی.نا امید نباش.صبوری میخواد و مهارتهایی که یاد بگیری.مطمئنم موفق میشی.:72:

نقل قول:

---

شما برید نگاه کنید بررسی کنید زندگی افرادی که شوهرشون از جوانی کتکشون می زد. ببینید در میانسالی چی شد. یه کاری نکنید که پس فردا کتک منجر به قتل بشه.

من نمی گم تمنا بره از شوهرش جدا شه. اما می گم فکر درست کردن شوهرت با حرف و سیاست از سرت بیرون کن و برو اصولی و علمی از یک متخصص کمک بگیر.

---

اون زندگی هایی که منجر به قتل میشه یا در میانسالی هم هنوز مشکل دارن علتشون اینه که نه زن و نه شوهر مهارت های کافی برای درست زندگی کردن نداشتند و دنبالش هم نرفتند تا یاد بگیرن

سر منشا بعضی از مجادله ها اختلالات روانیه. آیا در موردش تحقیق کردید ؟

وقتی کار به این کتک کاری ها میرسه شک نکنید که دیگه نمی تونید با مهارت طرفین رو آروم کنید. دیگه کار از این کارا گذشته.

همسر ایشون نیاز به درمان دارن و اینو باید یک متخصص تشخیص بده. لطفا ایشونو منحرف نکنید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh

آقایون و خانومهایی که می گین وااای کتک زد چه کار بدی !!!
بله همه می دونیم کتک زدن کار درستی نیست اما تو حرف زدن و شرایط آرومی مثل خوندن مطالب اینترنت و کتا ب و مقاله و ...همه می گن بده و اشتباهه
اما تو لحظات عمر خیلی از آدمها لحظات پر فشاری هست که تو اون لحظه متاسفانه نمی تونن تصمیم درستی بگیرن و کتک بزنن
حالا به جای راهکار دادن به خانم تمنا اصلا جالب نیست هی بیاییم بگیم وای شوهرت چه کار بدی کرد و برو جدا شو و این نشد زندگی و ...
خودتون رو جای طرف مقابل بذارید به قول خانم پاییزه اگه قرار باشه هر خانمی با دو تا کتک بره خونه پدرش که دیگه هیچی ....
عزیزم سعی کن در درجه اول ارامشتو حفظ کنی بعد خودت هم همسرت رو باکسی مقایسه نکنی
من با نظرات پاییزه اینجا کاملا موافقم اگه موقتا حق رو بهش بدی آتیش دعوا می خوابه بعد تو شرایط آرومتر می تونی باهاش صحبت کنی

---

من کلمه دو تا کتک نمفهمم.همون بار اول باید باید باید پیگیری بشه.با حرف اقای pasta موافقم.یه اختلال وجود داره که باید با کمک مشاور درمان بشه؛باید راهی برای بردن ایشون پیش مشاور پیدا کنیم.وگرنه همه عصبی میشن؛همه لحظات سخت دارن.جایگاه زن احترامی بیش از این حرفا داره.
دوست عزیز ایا همسرتون راضی میشن به مشاور مراجعه کنند؛اصلا هم نگید مثلا مشکل از شماست بیا بریم درمونت کنیم!!!!!

ببینید راستش مازنهاموجودات پرقدرتی هستیم.می تونیم آنچنان رفتارشوهرراکنترل کنیم که همه بگن عجب شوهرزن ذلیلی:311:الآن بابای من ازبهترین مردهای دنیاست وخیییییلی دل نرمه وزندگی ورابطشون بامامانم مثال زدنی مثل لیلی ومجنونندولی یه بارمامانم حرف جالبی بهم زدگفت فکرکردی اگه همین باباتم یه ذره من باهاش تندبرخوردکنم وبه حرفش گوش ندم چی می شه!!ومن اون موقع دیدم واقعاحق بامامانمه.ودراصل این زنه که مدیرروابط درزندگی مشترک است. وقتی فکرمی کنم می بینم بابام هم ازبهترین مردهای دنیاست ولی اینکه چی شده الآن هفته ای دوبارفحش می ده تقصیرخودم بوده خودم توی این زندگی فحش زاشروع کردم وحتی کتک را.حالا هرچه قدرکه سعی می کنم عاشقانه باشم موفقترم وشوهرم باسرعت مورچه :311:داردتغییرمی کندومی شودهمان مردآرام وعاشق خودم.تمنای من جان یکی ازچیزهاییکه آقایون رابه شدددت عصبانی می کند این است که احساس کنندمردی توانسته حتی اندازه ی یک اپسیلون قلب زنشان راتسخیرکند.اصلا ریشه ی دعوای باجناقهاسرهمین است.هی زن می شیند می گویدخوش به حال خواهرم چه شوهری گیرش آمده خواهرم خوشبخت شده ولی من بدبخت چی یکی مثل تو!!!!!!!!!!!!!!گیرم اومده.عزیزم خیلی حواستوجمع کن یه مرددوست داره زنش اونوازهمه ی مردای عالم باکلاسترباشعورتروباحالترو مودبتروخوش اخلاقتروخلاصه دوست داشتنی تربداند. دوست خوب شوهرت فکرکرده شماحتی اندازه ی یک اپسیلون اوراباشوهرخواهرت مقایسه کردی .اورازاین نگرانی شدیدنجات بده وبهش اعتبار اعتماد وغروربده اون وقت بهت قول می دم به جای زدن نوازش می بینی .موفق باشی گل خانم:203::43::72:

- - - Updated - - -


ببینید راستش مازنهاموجودات پرقدرتی هستیم.می تونیم آنچنان رفتارشوهرراکنترل کنیم که همه بگن عجب شوهرزن ذلیلی:311:الآن بابای من ازبهترین مردهای دنیاست وخیییییلی دل نرمه وزندگی ورابطشون بامامانم مثال زدنی مثل لیلی ومجنونندولی یه بارمامانم حرف جالبی بهم زدگفت فکرکردی اگه همین باباتم یه ذره من باهاش تندبرخوردکنم وبه حرفش گوش ندم چی می شه!!ومن اون موقع دیدم واقعاحق بامامانمه.ودراصل این زنه که مدیرروابط درزندگی مشترک است. وقتی فکرمی کنم می بینم بابام هم ازبهترین مردهای دنیاست ولی اینکه چی شده الآن هفته ای دوبارفحش می ده تقصیرخودم بوده خودم توی این زندگی فحش زاشروع کردم وحتی کتک را.حالا هرچه قدرکه سعی می کنم عاشقانه باشم موفقترم وشوهرم باسرعت مورچه :311:داردتغییرمی کندومی شودهمان مردآرام وعاشق خودم.تمنای من جان یکی ازچیزهاییکه آقایون رابه شدددت عصبانی می کند این است که احساس کنندمردی توانسته حتی اندازه ی یک اپسیلون قلب زنشان راتسخیرکند.اصلا ریشه ی دعوای باجناقهاسرهمین است.هی زن می شیند می گویدخوش به حال خواهرم چه شوهری گیرش آمده خواهرم خوشبخت شده ولی من بدبخت چی یکی مثل تو!!!!!!!!!!!!!!گیرم اومده.عزیزم خیلی حواستوجمع کن یه مرددوست داره زنش اونوازهمه ی مردای عالم باکلاسترباشعورتروباحالترو مودبتروخوش اخلاقتروخلاصه دوست داشتنی تربداند. دوست خوب شوهرت فکرکرده شماحتی اندازه ی یک اپسیلون اوراباشوهرخواهرت مقایسه کردی .اورازاین نگرانی شدیدنجات بده وبهش اعتبار اعتماد وغروربده اون وقت بهت قول می دم به جای زدن نوازش می بینی .موفق باشی گل خانم:203::43::72:

- - - Updated - - -

ببخشیداون قسمت شوهرم منظورم هست که هفته ای 2بارفحش میده نه بابام .باباومامانم همچنان لیلی ومجنونند

سلام دوباره
ممنونم از تک تک شما ، حرفای همتون کاملا درسته و عین حقیقته .

این که باید موقع دعوا سکوت کنم ، آره میدونم ، خیلی سعی میکنم ، توی همین دعوا هم گاهی اوقات جوابش رو نمیدادم ، سعی میکردم محل دعوا رو ترک کنم ، ولی دنبالم میومد ، این جور مواقع سعی میکنه ، بدترین حرفا که نقطه ضعفه منه ، یا بدترین کتک ها رو بزنه که من و عصبانی کنه که من بشم مقصر ، تا جایی که من نه جوابش رو میدادم نه هیچی .. فقط کتک میخوردم و گریه میکردم ، دیگه نمیتونست بهونه دیگه ای پیدا کنه ، کتک میزد و میگفت خفه شو ، صدات و ببند ، یعنی صدای هق هق و گریه من اگر قطع نمیشد ، دوباره میزد
دوست عزیز که فرمودین همسرم دلش میخواد بیشتر از جانب من حمایت بشه ، آره دقیقا همین طوره ، ولی من تمام سعیم رو میکنم ، ولی از اونجایی که همسرم خیلی حسوده ، از من توقع خیلی بیشتری داره ، یک جورایی میخواد بهونه پیدا کنه که اذیتم کنه

، مثلا توی مهمونی بعد از خونه خواهرم ، خونه داداشم بودیم ، با پدر مادرم ، خواهرم و شوهرش ، مادر بزرگم و ..بعد از ناهار من توی آشپزخونه کمک زن داداشم داشتم ظرف میشستم ، که دیدم داره با همه خداحافظی میکنه که بر خونه خودمون بخوابه ... رفت و به همه گفت فکر کنم دارم سرما میخورم میرم خونه .... قرار شد بعد از خوابش برگرده که برای مراسم تاسوآ بریم محل زن داداشم اینا ...

خوب من اونجا موندم تا اون بره خونه بخوابه ... جدا از اینکه کارش درست نبود ، همه اونجا بودن میتونست همونجا بره تو اتاق استراحت کنه ، ولی رفت ... عصرش بهش زنگ زدم که میخوایم بریم ، بیا بریم ، گفت من نمیام ... گفتم باشه پس من میرم اگر خواستی بیای بهم زنگ بزن ، گفت باشه .دوساعت بعدش بهش زنگ زدم ، گفتم حالت بهتر شده ؟ میخوای بریم دکتر ؟ گفت لازم نکرده ، خودم مبرم تو نمیخواد بیای ... گفتم نه من الان دارم میام تو راهم ، با هم بریم دکتر ... با بد اخلاقی گفت که لازم نکرده تو بیای ... خلاصه که نذاشت ... گفتم پس بعدش بیا پیش ما ... گفت باشه ... سر شب اومد خونه داداشم ، همه اونجا بودن ، خیلی با من سر سنگین بود ، ازش پرسیدم رفتی دکتر ؟ چی بهت گفت ؟و ... بعد دیدم داره سرفه میکنه براش دستمال بردم که بگیره جلو دهنش ... دکتر هم فقط و فقط یم بسته قرص سیتریزن بهش داده بود ، ولی جلوی من خیلی ادای آدم مریضا رو در میاورد ...داشتم باهاش صحبت میکردم ، گفت حرف نزن من برای حرفای تو پشیزی ارزش قائل نیستم ، خیلی ناراحت شدم ... منم بدم میاد به یکی خیلی محل میدم انقدر باهام بد رفتاری کنه و لوس باشه ، ولی به خاطر بقیه تحمل کردم ...

حتی حرفای شوهر خواهرم مال شب قبلش بود ، و هیچ حرفی از اون نبود ...اتفاقا شوهر خواهرم خیلی هوای شوهرمو داره ، خیلی تحویلش میگیره ، و جلوی ما خیلی بالا میبرتش ، آقای دکتر آقای دکتر زیاد میکنه با اینکه از شوهر من کوچیکتره و تحصیلاتش کمتره ، و وضع مالیش هم کمتره ، هیچ وقت به شوهر من حسودی نمیکنه ، چرا شوهر من باید بهش حسودی کنه ؟؟؟ چه کمبودی داره ، شوهر من دنیا و اخلاق و رفتارای دیگران رو طوری میبینه ، که دیدش با همه فرق داره ، اصلا نمیخواد قبول کنه که بدبینه

دوست گلم
ببخشید می پرسم!از کی این رفتاراسون شروع شد؟!
و اینکه خوب من درک میکنم ادم نمی تونه موقع ظلم ساکت بشینه؛مشاور تالار هم گفتن رفتارتون نباید منفعلانه باشه؛نه سکوت کنید نه پرخاش باید یه راه سیاست مدارانه و قوی پیدا کرد!

با وجودیکه کتک زدن رو اصلا تایید نمیکنم . ولی قبول دارم که گاهی زمینه ایجاد اون رو از بین ببریم . شاید بیشترتون دیده باشید بچه نق نقویی رو دائما درحال نق زدن و گریه ست و مقابل هر فروشگاهی ولو میشه و جیغ و داد میکنه . در مقابل اون بچه ای که خیلی اروم و منطقی خواسته هاش رو مطرح میکنه و اغلب هم به خواسته اش میرسه چون راهش رو بلده . بچه اول ممکنه موجبات کتک زدن خودش رو فراهم کنه . و بچه دوم موجب دوست داشته شدن بیشتر خودش رو .در حالی که مادر واحدی دارند . پس طرز عمل در بحرانها مهمه .و میتونه موثر باشه . تمنای عزیزم اونجا که ایشون اظهار بیماری میکرد و میخواست بره منظورش این بوده که شما هم باهاش برید . ولی شما اینکار رو نکردی برای همین هم ناراحت بوده و عصرش اون برخورد تند رو با شما کرده . اونجا بهتر بود شما از همه معذرت خواهی کنی و بگی همسرم حالش خوش نیست ما میریم خونه اگه حالش خوب شد برمیگردیم . اولویت اول برای شما همسرتونه . بعد هم احساس میکنم مهمون بازیهای شما زیاده . اقایون از خانمهایی که بیش از حد مهمون بازی میکنند خوششون نمیاد . امروز خونه خواهرم فردا خونه داداشم و .... چه خبره ؟

دوست عزیز
وقتی رفتار شوهرتو تشریح کردی انگار تصویر رفتارهای چند سال پیش شوهرم جلوم زنده شد. دلم نیومد برات پست نذارم چون فکر می کنم گامهای مثبتی داشتم. شوهر منم مثل شوهر تو گاهی که با سکوتم مواجه میشد یا زمینه ای برای دعوا نداشت با بهانه الکی شروع به خشونت و فحاشی می کرد. جالبه که بهانه های شوهر تو هم مثل شوهر من خاله زنکیه!
من آدم ساده ای هستم و شوهرمم همیشه بهم میگه. اصلا توجه زیاد و کنکاش تو رفتار اطرافیانو دوست ندارم ولی اون کوچکترین حرکات و حرفای همه رو تعبیر می کنه و تبدیل به ابزاری برای سرکوفت و سرزنشم تبدیل می کنه.
دوستان راه خوبی پیشنهاد کردن بهترین روش برای این افراد کمک گرفتن از مشاورین خبره و روانشناسهاست. چون رفتار شوهرت ناشی از برخی عقده ها و مسائل تربیتی هست. باید این زمینه خشونت اونو پیدا کنی. شوهر من تو یه خونواده شدیدا سنتی بزرگ شده بود و تک پسر بود با کلی خواهر و مادری که حالا می دونم از لحاظ روانی و فکری مشکل وابستگی شدید داره. از بچگی تو گوش شوهرم خونده بود که تو باید مسئولیت همه ما را به عهده بگیری و خلاصه در هر مرحله ای با رفتاراش انتظارات بزرگی از شوهرم داشته. بعد از عروسی ما شوهرم با هر توجه و یا وظیفه عادی که بر دوش یه مرد باید باشه چند برابرشو برا اونا انجام می داد تا وجدانش کمی آروم بشه. کلن احساس می کنه در حال خیانت به خونوادشه. به چیزایی حساسیت داشت و گاهی هنوزم داره که خنده داره تصور کن نباید در حضور خواهر شوهر مجردم که فقط 2 سال ازم بزرگتر بود صندلی جلو ماشین بشینم! والا مادربزرگم هیچ وقت اجازه نمیده ما از هم جدا بشینیم میگه باید وردل هم باشیم.
ببین در کودکی خونواده صمیمی داشته یا رفتار آنرمالی از مادر پدرش دیدی؟
قبلا کتک کاری و خشونت و یا عدم توجه از سوی اطرافیان داشته؟
می دونم که این افراد خارج از محیط خونواده بشاش و اجتماعی و خوش برخوردن. دقت کن عوامل بر هم زننده آرامش در محیط خونواده ها چیه؟ سعی کن ریشه یابی کنی

من هم متوجه نشدم چرا وقتی همسر شما حالش بد بود و داشت می رفت خونه، همراهش نرفتین.

اگر خونه مادرشوهرت بودی و احساس کسالت می کردی یا سردرد ... و می خواستی بری خونه و شوهرت بهت می گفت خداحافظ، حالت که بهتر شد برگرد بیا!!!!! چه حسی داشتی؟

به نظرم الان یه تاپیک داشتی که به دادم برسید، شوهرم خانواده و هیات محله شون را به سردرد من ترجیح می ده! درخواست طلاق بدم یا فعلا مهریه ام را بذارم اجرا؟

سلام مجدد و تشکر فراوان بابت همدلی و راهنمایی هاتون

راستش ما زیاد مهمون بازی نداریم ، بعد از چند ماه 2 تا مهمونی پشت سر هم تو دو روز بود ، به خاطر مامان بزرگ و دختر خالم که از راه دور اومده بود و مراسم تاسوا و عاشورا بود . اتفاقا شوهرم از مهمونی بدش نمیاد و دوست داره .
مهمونامون 3 روز بیشتر نبودن ، و بعد از یک مدت دور به شهر ما اومده بودن ، و تازه روز دومی بود که باهاشون بودم . به نظرم توقع زیاد و نابجاییه که همسرم به خاطر خوابش بخواد من باهاش برم خونه (البته حرف شما درسته و فکر میکنم همچین توقعی هم داشت ) ، و توی این شرایط نه تنها درکم نکرد ، بلکه این موضوع رو بهونه کرد تا بتونه من و اذیت کنه .
شرایط مشابه برای خانواده اون زیاد پیش میاد ، ولی من با خانوادش راحت ترم و بیشتر باهاشون گرم میگیرم ، چرا اون زمان ها اینجور توقعی نداره ؟ یااینکه من اصلا دلم نمیخواد و راضی نمیشم به خاطر من مهمونی خانوادگیش رو ترک کنه ، مگر اینکه خدایی نکرده آدم عقده ای باشم که بخوام اذیتش کنم . و توی این جور مواقع محکش بزنم ببینم من و بیشتر میخواد یا خانوادش رو . این کار درسته ؟

توی خانواده خیلی سنتی بزرگ شده ، خانواده ای که زن نباید رو حرف مرد حرف بزنه ، و همیشه به من میگه تا من یه چیزی میگم بدون اینکه بپرسی چرا ، فقط بگو چشم . دیگه نه سوالی بپرس و نه ادامه بده . این حرفش خیلی زور داره ، اصلا میشه ؟ مگه من رباتم ؟ که هر دستوری میشنوم بدون هیچ دلیلی فقط عمل کنم ؟ میدونم که مردا دوست دارن قدرتشون تایید بشه ، خیلی اوقات این کارو میکنم به خاطر این موضوع و بهش چشم میگم ، چون مثلا میدونم توی افلان کار از من تجربه و یا شاید اطلاعات بیشتری داشته باشه ،خیلی خوب جواب میده ، ولی گاهی اوقات مشخصه که میخواد فقط اذیتم کنه و زور بگه تا منو عصبانی کنه .

بچه که بوده ، پدرش کتکش میزده ، مستقیم به من نگفته ، ولی از خواهرش شنیدم یک بار . اتفاقا ارتباطات اجتماعیش خوبه ، ولی در کل آدم ساکتیه ،
مرد خوبیه ، دوستش دارم ، احساساتی نیست ، و هیچ وقت احساساتش رو بروز نمیده ، احساس میکنم یکی از منشا اختلافاتمون که بینمون پیش میاد همینه، وقتی ناراحت میشه از من بهم نمیگه ، یک جایی تلافی میکنه .
خیلی محافظه کاره ، میترسه اگر حرفی به من بزنه یک روز بر علیه خودش ازش استفاده کنم ، چون خودش همچین آدمیه .چون ممکنه سر یک موضوع الکی انقدر بزرگش کنه که آبروت رو پیش خانواده خودم و خودش ببره . از نقطه ضعف های من به عنوان یک سلاح استفاده میکنه .
اگر جایی ازش انتقاد کنم ، تو دلش نگه میداره ، یک جایی که بتونه تلافی میکنه ، برای من خیلی مسخره هست ، ولی برای اون انقدر جدیه که انگار تو جنگ پیروز شده .


این موضوع خیلی منو اذیت میکنه ، من خیلی آدم احساساتی هستم ، و دلم میخواد با شوهرم خیلی صمیمی باشم ، کسی که توی دنیا از همه بهم نزدیک تر باشه ، ولی از ترسش نمیتونم باهاش زیاد راحت باشم ،
وقتی از سر کار میاد ، اگر برم بوسش کنم و بهش خسته نباشید بگم ، بهم میگه من خسته هستم ، درک نداری الان نباید این کارارو بکنی ؟؟؟؟
اگر احساس کنه از حرفی که زده ناراحت شدم ، جنگ جهانی رو شروع میکنه ، تا بالاخره من رو محکوم کنه .
مدام میخواد محکومت کنه که تو زندگیت درکت کمه .

شیدا جون شاید فکر میکنی خیلی بچه هستم که انقدر راحت در موردم قضاوت کردی

- - - Updated - - -

سلام مجدد
من شمارو درک میکنم.رابطه سالم یه جاده دو طرفست؛دو طرف باید به یک اندازه مایع بزارن؛حالا این تو فرهنگ ما جدا افتاده که زن باید کوتاه بیاد و بخوره و دم نزنه و دنبال شوهرش راه بیفته به خواست اون بشینه و بره بیاد به عبارتی یه مفعول 100% در صورتی که رابطه تعامل سالمه؛اگه من نوعی سوهرم تو فلان مهمونی خانوادش درک کردم اونم اینجا من درک کنه اصلا دو بار که درکتون کرد و مثلا تنها رفت خونه استراحت کرد انقدر اثرش بیشتر و مهرش به دلتون میشینه که دفعه بعد اونم نخواد شما همه چی ول میکنید و دنبالش میرید......به نظرم یه روز خوب وقتی همسرتون ارومن خیلی منطقی و محکم اما مهربون نه حالتی که تحریکشون کنه باهاشون صحبت کنید بگید فلانی این درست نیست تو با من برخورد فیزیکی میکنی من تورو دوست دارم اما خودمم دوست دارم من زنتم و احتمال داره یه بار که عصبانی هستی به من اسیب جدی برسونی بیا دو نفری راهی پیدا کنیم که این برخورد ها تموم بشه. اصلا یه ابتکاری به خرج بدید و دعوتش کنید کافی شاپ اینارو بهش بگید،بزارید فضا خوب باشه و اروم حرف بزنید.

پست اخرت شرحی که دادی شبیه شوهر she شد. البته شوهر اون کتک نمی زد ولی پولاشو در عمل می گرفت.

مشاوره رفتی حضوری؟ اینجا اشتراک گرفتی؟ نظر کارشناسا چی بود؟

شوهرت نمی تونه به کسی اعتماد کنه. وقتی به تو نتونسته یعنی به هیچکس نمی تونه اعتماد کنه

اولا هم همینطوربود؟

فرشته مهربان نوشته بودن که وقتی ادم خودشو دوست نداره نمی تونه به کسی اعتماد کنه. به نظر من از کوزه همان تراود که در اوست. یعنی وقتی کتک می زنه درون خودش اون وقتا هم زشته هم درگیر و داغون. علت هایی که نوشتی هنوز ریشه مشکلاتش به نظرم نیست. بازم بگرد.

یه چیزایی تو ذهنش درست با هم جور درنمیاد و در نهایت هم به شکل کتک کاری بیرونی بروز می کنه. مشاور و روانپزشک باید بهش کمک کنه. لطفا کمک تخصصی بگیر.

:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tamanaye man

مهمونامون 3 روز بیشتر نبودن ، و بعد از یک مدت دور به شهر ما اومده بودن ، و تازه روز دومی بود که باهاشون بودم . به نظرم توقع زیاد و نابجاییه که همسرم به خاطر خوابش بخواد من باهاش برم خونه (البته حرف شما درسته و فکر میکنم همچین توقعی هم داشت ) ، و توی این شرایط نه تنها درکم نکرد ، بلکه این موضوع رو بهونه کرد تا بتونه من و اذیت کنه . به نظر من این یک بهانه بود تا به خودش بگه تمنا من را خیلی دوست داره. اون توجه و اعتبار از طرف شما می خواد. نمی خواد اذیتت کنه. می خواد به خودش ثابت کنه دوستش داری.


توی خانواده خیلی سنتی بزرگ شده ، خانواده ای که زن نباید رو حرف مرد حرف بزنه ، و همیشه به من میگه تا من یه چیزی میگم بدون اینکه بپرسی چرا ، فقط بگو چشم . دیگه نه سوالی بپرس و نه ادامه بده . این حرفش خیلی زور داره ، اصلا میشه ؟ مگه من رباتم ؟ که هر دستوری میشنوم بدون هیچ دلیلی فقط عمل کنم ؟ میدونم که مردا دوست دارن قدرتشون تایید بشه ، خیلی اوقات این کارو میکنم به خاطر این موضوع و بهش چشم میگم ، چون مثلا میدونم توی افلان کار از من تجربه و یا شاید اطلاعات بیشتری داشته باشه ،خیلی خوب جواب میده ، ولی گاهی اوقات مشخصه که میخواد فقط اذیتم کنه و زور بگه تا منو عصبانی کنه . عصبانی نشو. نمی خواد زور بگه تا عصبانی بشی. می خواد خودش را به خودش ثابت کنه. در این که شوهر شما مشکل داره شکی نیست، ولی کنترل این مشکل اونقدرها سخت نیست. چرا می ذاری به کتک خوردن برسه؟

بچه که بوده ، پدرش کتکش میزده ، مستقیم به من نگفته ، ولی از خواهرش شنیدم یک بار . اتفاقا ارتباطات اجتماعیش خوبه ، ولی در کل آدم ساکتیه ،
مرد خوبیه ، دوستش دارم ، احساساتی نیست ، و هیچ وقت احساساتش رو بروز نمیده ، به خاطر شرایط تربیتش هست. توی محیط بدون احساسات و محبت بزرگ شده. اگر بتونی شرایطش را درک کنی، بهتر می تونی باهاش رفتار کنی و زندگیتون را درست کنی. همسرت آدم بدی نیست. مشکل داره.


خیلی محافظه کاره ، میترسه اگر حرفی به من بزنه یک روز بر علیه خودش ازش استفاده کنم ، توی محیط امن و با اعتمادی بزرگ نشده. احساس امنیت نمی کنه. تو خیلی راحت می تونی با محبت و امنیت دادن بهش، توجهش را جلب کنی.

این موضوع خیلی منو اذیت میکنه ، من خیلی آدم احساساتی هستم ، و دلم میخواد با شوهرم خیلی صمیمی باشم ، کسی که توی دنیا از همه بهم نزدیک تر باشه ، اونم همین را می خواد. فقط بلد نیست. می ترسه. اینقدر بهش اطمینان و امنیت بده تا این ترسش از بین بره. ولی از ترسش نمیتونم باهاش زیاد راحت باشم ،
وقتی از سر کار میاد ، اگر برم بوسش کنم و بهش خسته نباشید بگم ، بهم میگه من خسته هستم ، درک نداری الان نباید این کارارو بکنی ؟؟؟؟
اگر احساس کنه از حرفی که زده ناراحت شدم ، جنگ جهانی رو شروع میکنه ، تا بالاخره من رو محکوم کنه .
مدام میخواد محکومت کنه که تو زندگیت درکت کمه.


- - - Updated - - -

---

عزیزم من کتک خوردن شما را مشکل بزرگی می دونم. واقعا سخت و جدیه. منظورم از این حرفها این نیست که کتک خوردنتون مهم نیست یا شما مقصر اصلی هستی. اما باید بتونی کنترلش کنی.
شما که نمی خوای برای کتک خوردن طلاق بگیری. پس باید راه حل پیدا کنی.
همسرت پیش مشاور هم نمی آد.
می خوای یه عمر این مشکل ادامه دار بشه؟ در مورد همسرت، شخصیتش، کودکیش، مشکلش ... مطالعه کن. حتی اگر می تونی، تنهایی برو مشاوره تا کمکت کنه راه کنار اومدن با ایشون و کم کردن اثرات مشکلات کودکیش را یادت بده.

من مشاور نیستم و حرفهام ممکنه درست نباشه. این حرفها باعث نشه که با شوهرت دعوا کنی و بکوبی توی سرش.
یه جایی خوندم که آدمهایی شبیه همسر شما، اگر بهشون توجه و امنیت داده بشه، خیلی خیلی آدمهای مهربون و با محبتی می شن.

به نظر من هر زني خودش اجازه ميده كه چطور باهاش برخورد بشه دوستي داشتم كه شوهرش خيلي عصبي بود و همون اوايل ازدواج يكبار دست روي دوستم بلند كرده بود و دوستم ان چنان قهري با اين بشر كرد كه و دقيقا بهش فهموند كه نه نه اينجا ديگه خط قرمزه منه حق اينكه دست روي من بلند كني رو هرگز و تحت هيچ شرايطي نخواهي داشت الانا شوهرش عصبي ميشي داد ميزنه ولي ديگه هيچوقت دست رو زنش بلند نميكنه چون ميدونه روزي كه اينكارو بكنه اونو از دست ميده😡
من نميدونم چرا ولي وقتي ميشنوم اقايي رو همسرش دست بلند كرده با بدتر اينكه كتكش زده قبل از اينكه از اقا حرصم بگيره از خانم عصبي ميشم كه چطور اجازه چنين برخوردي بهش دادي به نظر من در زندگيهاي بدين شكل شوهر عصبيه درست و بايد كمك روانشناسي بگيره ولي زودتر از اون خانم بايد كمك بگيره چطور اينقدر براي خودتون ارزش قائل نيستين چطور اجازه ميدين اينكارو بكنه به نظرم شما بايد خودت روي شخصيتت روي اعتمادبه نفست كمك تخصصي بگيري وقتي خودت وجود و بدن خودتو دوس نداري چطور ميخوايي شوهرت احترامي برات قائل باشه وقتي بعد از اينكه شما رو ميزنه آب از آب تكون نميخوره و زحمت يه معذرت خواهي هم به خودش نميده خط قرمزي براش مشخص نكردي اون ادم اجازه داره هر طور ميخواد باهات رفتار كنه و اين اجازه رو شما بهش دادي چرا چون خودت واسه خودت ارزش نداري من متاسفم اگه تند حرف زدم ولي واقعا اعصابم بهم ريخت به نظرم خانمي كه كتك ميخوره بعدشم عادي زندگي ميكنه و در مواقعي منت شوهر رو هم ميكشه اين زن شان خودشو براي مردش اونطور مشخص كرده شوهرم هيچ هيچ هيچ دليلي نميبينه جلوي عصبانيشو بگيره چون بزنه هم اتفاقي نمي افته تازه جزا كه نميشه جايزه هم ميگيره ايراد از خودته خودتو دوس داشته باش به خودت احترام بزار زندگي براي تو از تو شروع ميشه پس اولويت اول خود شمايي❤
اگه حقيقت كوبيده شد تو صورتت معذرت ميخوام اميدوارم زودتر به خودت بيايي❤❤