ايا به اين خواستگار چه جوابى بدم؟

سلام دوستان من اينجا هر چى تاپيك زدم جوابى نگرفتم اما خواهش ميكنم اينو كمكم كنين كه واقعاًدر گيرم
من يه خواستگارى دارم كه توى دوستاى اكيپى دوستم هست كه بيرون ميرفتم
يه پسر ٣١ سالست كه فوق عمران داره و وضع ماليش هم خوبه
اخلاق هاي خوبش
خسيس نيست، شاد، با محبت،دست كمك داره، اهل دود نيست
واقعاً اخلاقاشو دوست دارم
ولى از وقتى پيشنهاد اشنايي و مطرح كرد كه با خانواده ها در ميون بزاريم يه بار رفتيم بيرون
بين صحبتاش حرف هايي زد كه ترسيدم
من سهام بابامو اداره ميكنم ولى اون ميگفت دلم نميخواد پول زنم وارد زندگيم شه و بهتر بعد ازدواج سهامو خواهرت اداره كنه اين يعنى مخالف كار كردن من نه؟
بعد متوجه شدم برادر بزرگش عقب مانده ذهني هست
و ايشونم مثل من عقد كرده بودن تو سن ٢٢ سالگى و بعد ٦ ماه جدا شدن به علت نداشتن موقعيت ازدواج و درامد بالا كه باعث اختلاف شده

به نظر شما به اين اشنايى ادامه بدم يا نه بگم؟

سلام:72:

خودشون بهتون گفتن که بخاطر نداشتن موقعیت ازدواج بهم زدن یا شما خودتون تو تحقیقات متوجه شدید؟

البته خیلی سال هست که از موضوع ازدواج اولشون میگذره..

خودت باید دقیق ازش میپرسیدی که منظورت ازاینکه نمیخوای پول همسرت وارد زندگیت بشه یعنی چی؟ شاید منظورش اینه که اگر رفتی سرکار پولت رو واسه خودت

خرج کن

خودش كه گفت خيلى كوتاهى كرده تو اون ٦ ماه و همسرشم كسى بوده كه تو خانواده اى بوده كه هنوز نگفته همه چى داشته و ايشونم سنش كم بوده و موقعيت كارى مناسبى نداشتن
اما تو تحقيقاتى كه بابام كرده همه خيلى بد پشت دختر حرف ميزنن و ميگن مهريه رو تمام گرفته و دوباره با كسى ديگه هم ازدواج ميكنه و همين كارو ميكنه
اما ايشون هيچى راجبه اين مسله نگفتن فقط گفتن اشتباه از ايشون بوده و كوتاهى كردن

نميدونم ايشون با ادامه تحصيلم موافقن اما كارو خيلى ترسيدم
و برادر عقب مانده ذهنيش هم اين ترس رو تو من ايجاد كرده كه نكنه بچه من هم بشه

حالا به نظر شما به اشنايي بيشتر ادامه بدم

دوستان باز من كمك خواستم و جواب موند؟
خواهشاً سر دو راهى موندم

راجع به اشتغال و ادامه تحصیل که صریحا از ایشون نظرشونو بپرسین که بدون شبهه تصمیم گیری کنید. اصولا در امر ازدواج مسائل اساسی رو شفاف سازی کنید و از پرسشهای تلویحی و استنباطهای شخصی پرهیز کنید. ازجمله کار و تحصیل و اعتقادات ویا هر چیزی که براتون مهمه.
راجع به برادرشون هم فقط یه متخصص ژنتیک می تونه نظر بده که برای فرزندان شما احتمال خطرهست یا نه ولی خوب موضوع مهمیه که اگه تو موارد دیگه توافق داشتین قبل از مشاوره ازدواج به یه مشاور ژنتیک مراجعه کنید

سلام

منم با گلاره موافقم . مسائل مهمی مثل نظر دو طرف در مورد ادامه تحصیل و کار چیزی نیست که بخوای از لابلای حرفاش دنبال جواب براش

بگردی . رک سوالتو بپرس . نظرت در مورد ادامه تحصیل و احتمالا" کار کردن من بعد ازدواج چیه ؟

در مورد عقب موندگی برادرش بستگی داره که بر اثر عارضه تو دوران جنینی باشه یا

ژنتیک.اگر عارضه باشه هیچ مشکلی برای بچه شما نیست.ژنتیکی بستگی به این

داره که خاستگارت حامل ژن مغلوب باشه و شما هم ژن مغلوب اون وقت احتمال داره

بچه تون مبتلا بشه.

اگه علتش سندرم داون هست كه در زمان بارداري ازمايشهايي انجام ميدن اگه مشكوك باشه با ازمايش هاي دقيق تر كاملا قابل تشخيصه و با توجه به بالا رفتن سن ازدواج در بقيه خانم ها هم انجام ميدن، اگه علت ديگه اي هست بايد به پزشكتون اطلاع بديد تا ازمايشهاي ژنتيكي انجام بدن موقع بارداري! در پاسخ فرهنگ ٢٧ عزيز سندرم داون انتقال اتوزومال نداره و غالب مغلوبي نداره و به دليل جدا نشدن كروموزومي و تريپلوىيدي ٢١ هست

مرسى از همه دوستان
برادرش از نظر ظاهرى مثل ادم هاى عادى اما از نظر رفتارى عقب افتاده است
بعد من به خاطر فشارى كه روم از نظر خواستگار كه تو شركت كه هر كسى به خودش اجازه ميده به من پيشنهاد اشنايي ميده خسته شدم گفتم با يكى كه ميشناسم اشنا شم
بعد ميگم من تازه ٢٣ سالمه با اين همه خواستگار يه وقت از ترس نيفتم تو چاه

يه حس برترى نسبت به همه گرفتم كه ميترسونتم از بس همه جا ازم تعريف شده يه حالت خود شيفتگى گرفتم
بعد هم اين اقا ٦ ماه با همسرش زندگى كرده و تجربه زندگى زناشويي رو داره
اما من ٢ سال عقد بودم ولى ٤ ماه با بوديم اون هم رابطه كامل نداشتيم

واسه اين ميگم چرا با يه پسر مجرد ازدواج نكنم؟
نظر شما چيه؟

سلام.

شما ایران زندگی نمی کنین. واستون مهمه که حتما با یه ایرانی ازدواج کنید؟
از بین این خیل خواستگارها همشون ایرانی هستند؟ چرا به فکر آشنایی با بقیه شون نیافتادین؟

مشکل برادر ایشون که با چند تا پرسش و آزمایش ژنتیک حله، در مورد کار کردن بیرون از منزل با توجه به وابستگی شدیدی که خانوادتون به شما دارن آیا این انتقال سهام به خواهرتون تو بازه زمانی کوتاه مقدور هست یا نه؟
نظر خانوادتون چی هست؟
جدای از اینکه ایشون مورد مناسبی برای ازدواج شما هستند یا خیر می تونید از این موضوع کمک بگیرید برای اینکه مسئولیت های زیادی رو که روی دوشتون هست کم کنید، چون به هر حال بعد از ازدواج چه با ایشون چه با هر کس دیگه ای شما نمی تونید تمام وقت در خدمت خانوادتون باشید و مسائل مالی و ... شون رو حل کنید. برای این موضوع چه راه حلی دارید؟

مرسى صبا جان

اكثر خواستگاراى من امريكايي هستن يا
چشم تنگ و ميتونم بگم از ٢٥ تا ٤٧ هستن و اين سن بالاهاشون كه هر چى تفاوت سنى و ميگم خيلى جدى ميگن مهم نيست اذيتم ميكنه و شايد باورتون نشه ولى من هر روز اونجا اين بساطو دارم
اولا خوب بود باعث ميشد اعتماد به نفسم بالا بره اما الان ازار دهنده شده
من دلم ميخواد با ايرانى ازدواج كنم دلم ميخواد بچم فارسى حرف بزنه و ياد بگيره

از بين ايرانيها فقط ٣ تاشون به دلم نشسته واسه همين وسطه ٣ راهى گير كردم
به غير اين اقا
١- نفر اول همچيش خوبه خانوادش از نظر مقام بالاترن مجرد و تاحالا ازدواج نكرده،شوخه،وضع ماليش خوبه رو به بالاست
و بديهاش ليسانس و قيافش اصلاً به دلم نميشينه و ١٠ سال بزرگتره
٢- همچيش خوبه تحصيلات،قيافه،تيپ،خانواده ،اخلاق و تنها چيز بدش اينه همه تاييد ميكنن شولو وله و واقعاً هست يعنى همه چيو بايد بهش گفت وگرنه كه خودش نميكنه

من نميخوام كارمو ول كنم هم خانوادهام وابستن هم واقعاً احساس خوبى دارم حس مفيد بودن يه حس برترى كه با اين سن كم به اينجا رسيدم يه حس تلاش برا پيشرفت تومه كه واقعاً اگه كارمو ترك كنم نابود ميشم
ولى اون اقا خيلى علاقه داره من اين حس حمايتي و بين خودمو خواهرم تقسيم كنم ميگه واسه خواهرت هم خوبه
چون اون هم تواناييشو داره
خانواده ام باهاش مخالفتى ندارن فقط ازدواجش كه يكم اونا دو به شكن
خودم هم واقعاً موندم كه ادامه بدم يا نه😔
خواهشاً نظر شما دوستان چيه🙏؟

- - - Updated - - -

مرسى صبا جان

اكثر خواستگاراى من امريكايي هستن يا
چشم تنگ و ميتونم بگم از ٢٥ تا ٤٧ هستن و اين سن بالاهاشون كه هر چى تفاوت سنى و ميگم خيلى جدى ميگن مهم نيست اذيتم ميكنه و شايد باورتون نشه ولى من هر روز اونجا اين بساطو دارم
اولا خوب بود باعث ميشد اعتماد به نفسم بالا بره اما الان ازار دهنده شده
من دلم ميخواد با ايرانى ازدواج كنم دلم ميخواد بچم فارسى حرف بزنه و ياد بگيره

از بين ايرانيها فقط ٣ تاشون به دلم نشسته واسه همين وسطه ٣ راهى گير كردم
به غير اين اقا
١- نفر اول همچيش خوبه خانوادش از نظر مقام بالاترن مجرد و تاحالا ازدواج نكرده،شوخه،وضع ماليش خوبه رو به بالاست
و بديهاش ليسانس و قيافش اصلاً به دلم نميشينه و ١٠ سال بزرگتره
٢- همچيش خوبه تحصيلات،قيافه،تيپ،خانواده ،اخلاق و تنها چيز بدش اينه همه تاييد ميكنن شولو وله و واقعاً هست يعنى همه چيو بايد بهش گفت وگرنه كه خودش نميكنه

من نميخوام كارمو ول كنم هم خانوادهام وابستن هم واقعاً احساس خوبى دارم حس مفيد بودن يه حس برترى كه با اين سن كم به اينجا رسيدم يه حس تلاش برا پيشرفت تومه كه واقعاً اگه كارمو ترك كنم نابود ميشم
ولى اون اقا خيلى علاقه داره من اين حس حمايتي و بين خودمو خواهرم تقسيم كنم ميگه واسه خواهرت هم خوبه
چون اون هم تواناييشو داره
خانواده ام باهاش مخالفتى ندارن فقط ازدواجش كه يكم اونا دو به شكن
خودم هم واقعاً موندم كه ادامه بدم يا نه😔
خواهشاً نظر شما دوستان چيه🙏؟

عزیزم معبارهات برای انتخاب همسر چیا هستند؟

یکیش رو من فهمیدم که دوست داری طرفت ایرانی باشه، خب این یعنی انتخابات محدودتره، و یه عده همون اول به صورت اتوماتیک حذف میشن.

یکی دیگه ش اینه که نمی خوای اختلاف سنی تون زیاد باشه. ولی دقیقتر بگو مثلا چقدر؟ یا پختگی رفتاریش واست مهمتره یا سنش؟

از نظر اعتقادی خودت در چه سطحی هستی و میخوای طرفت در چه سطحی باشه؟ تحصیلات؟ وضعیت تاهلش قبل از آشنایی با شما؟ مادیات و ...

کدوم یکی از اینها واست اولویت داره؟ یعنی علاوه بر معیارهات باید بدونی چی واست از همه مهمتره و خط قرمزه. پس خواهشا خوب فکر و یه لیست تهیه کن با توجه به تجربه دوران عقدی که داشتی احتمالا می تونی یه لیست دقیق تهیه کنی.

اینکه دوست داری شاغل باشی خیلی فرق میکنه با اینکه مسئولیت خانوادت 100% به دوش تو باشه، هیچ همسری (چه زن چه مرد این مورد رو بعد از ازدواج نمی پذیره، حتی اگر به زبون قبول کنه ولی بعدش واست مشکل ایجاد میشه)
این آقای خواستگار هم گویا بهت نگفته با کار کردنت مخالفه گفته با این همه مسئولیت و فشار کاری نمی تونه کنار بیاد و راه حل هم بهت داده، چرا مقاومت میکنی؟

وقتی معیارات رو لیست کردی و گفتی خودت تو هر کدوم از معیارها در چه سطحی هستی، بهتر میشه نظر داد که با این آقا ادامه بدی یا نه.

:72::72:

مرسى عزيزم

معيار من واسه ازدواج خيلى زياد به عبارتى دوستان ميگن چشم الان واست سفارش ميديم
من تو عقد قبليم واقعاً سختى كشيدم و يه مقدار ترس از ازدواج تو وجودم عميق اما ميترسم اگه الان همرو رد كنم بعدها به پشيمونى برسم و بلعكس
معيارام
١- اخلاق(اروم، شخصيت مستقل مهربون،صبور،راستگو)
٢-تحصيلات و درامد خوب
٣-مخالف شديد دود و مشروبم(اصل جدايي قبليم سر اعتياد به مشروب بود)
٤-اهل تفريح باشه
٥- خسيس نباشه
٦- تيپ و قياف معمولى خوب
٧- خانواده خوب و سر شناس
٨- از نظر مذهبى متوسط باشه
من بيشتر مشكلم با نامزد قبليم سر مادر و پدرش بود كه بدون اجازه اونها اجازه كوچكترين كارى نداشتيم بعد هميشه مشروب ميخورد مست نبود اما هميشه ميخورد و هرچقدر بحث ميكردم فايده اى نداشت
و خيلى پول پرست بود و همش ميخواست دارايى هاى منم زير نظر اون باشه و بس

راجع به كار درسته اين همه فشار واقعاً سخته كه رو منه طورى شده كه مامانم ميگه تو بابا دوم اين خونه اى و اين مسله منو بيشتر تحت فشار ميزاره نميخوام دلشونو بشكونم ولى سختيش زياد

ميخوام ازدواج كنم تا ديگه تو شركت با اسايش كار كنم بى مزاحم از اين كه هر روز بايد به چند نفر جواب نه بدم طورى ناراحت نشن و تمام شركا از اين كه من اونجا طرفدار دارم به سود شركت استفاده ميكنن و اين ازارم ميده انگار يه وسيلم واسشون به جا اينكه شريك باشم

ژنتیکی بستگی به این

داره که خاستگارت حامل ژن مغلوب باشه و شما هم ژن مغلوب اون وقت احتمال داره

بچه تون مبتلا بشه.[/quote]
فكر ميكنم بهتر باشه در مواردي كه علم كافي نسبت به مسىله اي نداريم با نظرات شخصي مراجعين رو گمراه نكنيم چون ممكنه با يه تفكر اشتباه كل مسير زندگي كسي رو تغيير بديم

مرسی از اینکه لیست معیارهات رو نوشتی:72: ولی معیارهات هنوز یه مقدار کلی هستند و امتیاز ندارن مثلا

تحصيلات و درامد خوب رو واسه خودت باز کن که دقیقا یعنی چی. -اهل تفريح باشه یعنی چی؟ یعنی مثلا اگر طرفت هم خصوصیات رو داشته باشه ولی بجای سالی چند بار مسافرت سالی یه بار بیاد مسافرت از نظرت باید رد بشه؟

بعدش اولویت هات رو واسه خودت مشخص کن. مثلا خواستگار فعلیت از نظر اخلاقی صبور هست، راستگو و ... هست ولی تحصیلاتش بجای مثلا دکترا لیسانسه، این موضوع آیا واست اینقدر حیاتی و مهم هست که بخاطر همچین معیاری ردش کنی؟

یا مثلا من فهمیدم دود و مشروب واست خط قرمزه، یعنی اگر طرفت بهترین تحصیلات و اوضاع مالی رو داشته باشه، اهل تفریح و ... هم باشه ولی اگر اهل مشروب باشه از نظر تو رد هست، درسته؟

آتوسا جان باید در مورد تمام خواستگارات معیارهات رو دقیق بررسی کنی و اگر طبق شواهد اولیه با معیارهات جور بودن برای آشنایی بیشتر اقدام کنی. تو آشنایی بیشتر میتونی بفهمی طرفت خسیس هست یا نه؟ یا مثلا به اندازه کافی صبوره و آروم هست و اخلاقش مطابق با معیارهای شما هست یا نه؟

اینکه قبلا خواستگارت تجربه زندگی مشترک داشته به نظر من با توجه به اینکه شما خودت مدتی عقد بودی و اینکه تو جامعه ای زندگی میکنی که تعداد خواستگارهای ایرانیت خیلی کم هست و اونم کسی که از فیلتر معیارهات بتونه عبور کنه، به نظرم مساله ای نیست که بخوای روش خیلی سخت گیری کنی و توی مدت آشنایی باید دقت کنی و ببینی که طرف مقابلت اشتباه گذشته ش رو برطرف کرده یا خیر.


به این حرفم بیشتر توجه و فکر کن. چی واست مهمه؟ ازدواج یا تشکیل خانواده جدید یا مسئولیت خانوادت، بعد از ازدواج تو یه خانواده جدید تشکیل میدی که باید اولویت اولت باشه، بعد از یه مدت بچه دار میشی به نظرت تو اون شرایط باز هم می تونی برای پدر ومادر و خواهرت پدری کنی؟

نقل قول:

---

اینکه دوست داری شاغل باشی خیلی فرق میکنه با اینکه مسئولیت خانوادت 100% به دوش تو باشه، هیچ همسری (چه زن چه مرد این مورد رو بعد از ازدواج نمی پذیره، حتی اگر به زبون قبول کنه ولی بعدش واست مشکل ایجاد میشه)

---

سلام صبا جون ببخش اينقدر دير به تاپيكم سر زدم
عزيزم من اين هفته دو بار ديدمش حالا حسن و بديهاشو ميگم خواهشاً راهنماييم كنين
خوبيها
١- تحصيلات
٢- درامد مناسب
٣- خسيس نيست
٤-مهربان و منطقى
٥- خانواده اش خيلى با من موافقاً
٦- راستگو و اهل دود نيست
٧- شوخ
٨- موافق درس خوندنم ميگه واسه اينده ات خوبه
ايرادها
١- منو برد گالرى دوستش همش اونجا ٢ دقيقه پيش من بود ٣ دقيقه پيش افراد ديگه(البته اونجا همه ازش خيلى خوششون اومده بود و كلاً خيلى تو چشم همه بود )
٢- حس ميكنم تعصبى چون (تا من نگاهم به يه پسرى ميفتاد ميگفت اتوسا جان ماشالا چشات همه جا هست عزيزما)
٣-خيلى رو همه چى همه حرفى دقيقه و كلى راجبه هر چيزى دليل مياره( مثلاً راجبه دروغ حرف زديم و من نظر ميدادم ميگفت اين بحثش با بحث دروغ فرق داره كلاً حس احماقا بهم دست ميداد)
٤- ايشون اندازه ٣١ سالش ميفهمه من اندازه ٢٣ سالم واسه اين تفاوت دركمون كه از سنمون رو خيلى حس ميكنم (چون تو دانشگاهم تدريس ميكرده حس يه شاگرد خنگ و پيشش دارم)
٥- خيلى مايل به ازدواج اما من موافق اشنايي چند ماه هستم
٦- مشروب ميخوره( و من از بعد از نامزد قبليم حساسيت شديدى پيدا كردم)
٧- ميگه كار كردنت خوبه اما تعادل توش نيست( خودم هم البته قبول دارم )
٨- خيلى رك حرفاشو ميزنه( اما ازم خيلى هم تعريف ميكنه)مثلاً ميگه احساس ميكنم لجبازى همينجور رك
٩- من فوق العاده ارومم و كلاً حرف كم ميزنم و ايشون رك به من گفت خوبه كه اروميم يعنى من بعداً اگه تو جمع شوخى كنم قرار نيست گير بدى چرا شوخى كردى( يه حس سو استفاده از اخلاقم يه دفعه فكرمو مشغول كرده)

حالا ميشه يه راهنمايي كنين كه به اشنايي ادامه بدم يا قطع كنم؟

سلام عزیزم

نقل قول:

---

١- تحصيلات
٢- درامد مناسب
٣- خسيس نيست
٤-مهربان و منطقى
٥- خانواده اش خيلى با من موافقاً
٦- راستگو و اهل دود نيست
٧- شوخ
٨- موافق درس خوندنم ميگه واسه اينده ات خوبه

ویژگی های مثبتش که خیلی خوبه

ايرادها
١- منو برد گالرى دوستش همش اونجا ٢ دقيقه پيش من بود ٣ دقيقه پيش افراد ديگه(البته اونجا همه ازش خيلى خوششون اومده بود و كلاً خيلى تو چشم همه بود )

عزیزم این مورد که ایراد نیست. خب با توجه به موقعیت رفتار آدم ها متفاوته، مردها اونم از نوع ایرانی دوست ندارن تو جمع بچسبند به خانمشون یا خانمشون به چسب به اونها. این به نظر من کاملا طبیعی هست.

٢- حس ميكنم تعصبى چون (تا من نگاهم به يه پسرى ميفتاد ميگفت اتوسا جان ماشالا چشات همه جا هست عزيزما)

خب این مورد باید بیشتر بررسی بشه. معمولا ابتدای هر ارتباطی طرفین روی طرف مقابلشون حساس هستند، به نگاهشون، به رفتارشون در مقابل جنس مخالف. خب تو حالا باید توجه کنی که این رفتار از سر دوست داشتنت و حساسیت ابتدای رابطه هست یا اینکه ایشون واقعا متعصب هستند. البته اینم بگم که شما هم باید وقتی با آقای بیرون میری بیشتر مراعات کنی.

٣-خيلى رو همه چى همه حرفى دقيقه و كلى راجبه هر چيزى دليل مياره( مثلاً راجبه دروغ حرف زديم و من نظر ميدادم ميگفت اين بحثش با بحث دروغ فرق داره كلاً حس احماقا بهم دست ميداد)

اینکه ایراد نیست عزیزم. تفاوت استدلال دارین یعنی انگار شما کلی نگر هستین تو استدلال هاتون ایشون دقیق و ریزبین. حالا باید ببینی این مساله چقدر می تونه اختلاف ایجاد کنه یا اصلا چقدر مهمه. مثلا فکر کن بعدها که رفتین زیر یه سقف در چه مواردی ممکنه بحث پیش بیاد که این دقیق بودن ایشون باعث آزار شما بشه. و آیا این آزار اینقدر زیاد هست که بتونه ویژگی مثبت ایشون رو خنثی کنه.

٤- ايشون اندازه ٣١ سالش ميفهمه من اندازه ٢٣ سالم واسه اين تفاوت دركمون كه از سنمون رو خيلى حس ميكنم (چون تو دانشگاهم تدريس ميكرده حس يه شاگرد خنگ و پيشش دارم)

بازم باید ببینی توی همه مسائل این احساس رو داری یا فقط تو بعضی از بحث ها. اختلاف سنی 8 ساله تون باید ببینی کجاهای دیگه به چشم میاد. مثلا موقع تفریح و شادی، موقع خرج کردن و حساب و کتاب، موقع بیان احساسات و ...
ولی کلا اینکه مرد کمی پخته باشه بد نیست ولی نباید اینقدر پختگی اینقدر زیاد باشه که شما احساس حقارت کنی، یا حس کنی مدام داری درس میگیری و درس پس میدی و کلا فقط گیرنده ای.

٥- خيلى مايل به ازدواج اما من موافق اشنايي چند ماه هستم

اینم که ایراد نیست و دست شما هست، شما باید قاطع بگی من نیاز به زمان دارم و بعد از مثلا 3 ماه یا 6 ماه می تونم تصمیم قطعی بگیرم. بعد حتما بگو ممکنه بعد از 3 ماه بفهمم من و شما متناسب نیستیم و رابطه تموم بشه ودلیلی نداره این ارتباط حتما آخرش ازدواج باشه.

٦- مشروب ميخوره( و من از بعد از نامزد قبليم حساسيت شديدى پيدا كردم)

این مساله کاملا به خودت بر میگیرده، اگر واست خط قرمزه می تونه همه ی خوبی های ایشون رو بپوشونه. خودت هستی که باید تصمیم بگیری این مورد کجای معیارهات قرار داره. و این مساله به هر حال همیشه تو زندگیت خواهد بود آیا می تونی باهاش واسه همیشه کنار بیایی.
یه نکته رو هم در نظر داشته باش: با توجه به اینکه آمریکا زندگی میکنی احتمالا 90% خواستگارات مشروب بخورن. حالا باید ببینی طرفت مشروب خور حرفه ایه یا نه فقط تو مهمونی و ... کمی می خوره و آثار مشروب رو زندگیش در چه حده.

٧- ميگه كار كردنت خوبه اما تعادل توش نيست( خودم هم البته قبول دارم )

به نظرت این ایراد بود؟؟!! من که در مورد کار کردنت بهت گفتم هیچ مردی نمی تونه نوع کار کردنت رو بپیذیره. یه فکر اساسی واسش کن.

٨- خيلى رك حرفاشو ميزنه( اما ازم خيلى هم تعريف ميكنه)مثلاً ميگه احساس ميكنم لجبازى همينجور رك

خب این ویژگی هم خوبه هم بد. مثلا وقتی از شما تعریف میکنه خیالت راحته که عین واقعیت رو میگه. اما وقتی معایبت رو میگه یه کمی ممکنه ناراحت بشی که اینقدر بی پرده میگه اما بازم واقعیت رو میگه و توهین که نکرده، به نظر من این مساله اینقدر مهم نیست که بخوای بخاطرش ایشون رو رد کنی، باید هم شما هم ایشون یاد بگیرید که چطور با هم تعامل داشته باشین که کمتر از هم برنجین.

٩- من فوق العاده ارومم و كلاً حرف كم ميزنم و ايشون رك به من گفت خوبه كه اروميم يعنى من بعداً اگه تو جمع شوخى كنم قرار نيست گير بدى چرا شوخى كردى( يه حس سو استفاده از اخلاقم يه دفعه فكرمو مشغول كرده)

خب گیر دادن با آروم بودن دو مساله متفاوته، سوئ استفاده هم که کلا یه مساله دیگه هست. این مساله باید بیشتر بررسی بشه.

---

کلا اتوسا جان، همونطور که تو پست قبلی هم گفتم باید واسه معیارهات اولویت داشته باشی. این رو هم بدون هیچ مردی نیست که 100% مطابق خواسته های تو باشه تا یه حدی از تفاهم اهمیت داره، بقیه ش مهارته، یعنی شما باید اینقدر مهارت داشته باشی که اگر با یه آدم رک ازدواج کردی، موقعیت هایی رو پیش بیاری که کمتر حرف های اون آدم اذیتت کنه و باید هم بپذیری که هر آدمی به هر حال یه سری خصوصیت اخلاقی داره که قابل تغییر نیست. اینکه خواستگارت رو بخاطر یه سری ویژگی هایی ظریف رد بکنی درست نیست.

حال با توجه به این حرفا تو هستی که باید تصمیم بگیری این آدم ارزش شناخت بیشتر رو داره یا نه؟

صبا جان مرسى از راهنماييهاى مفيدت

راستشو بخواى من يه ترس از ازدواج توم هست كه اصلاً نميتونم كنترلش كنم ترس از شكست دوباره
مخصوصاً كه تو نامزدى قبليم خيلى ضربه خوردم داغون شدم طورى كه من از يه ادم شيطون تبديل شدم به يه ادم بسيار كم حرف و اروم حتى تا مدتها حرف نميزدم و فقط گريه ميكردم
من يه ادمى هستم كه تحمل شكست برام سخته مخصوصاً كه هميشه اعتقاد داشتم ادم يه بار با كسى ازدواج ميكنه و فقط با اون رابطه داره اما نامزد قبليم طاقتم و تموم كرد كه پا رو اعقايدم گذاشتم و جدا شدم

و حالا تمام افكارم داغون بود كه اره مردم پشتم چي ميگنم مامان بابام و شرمنده كردم ديگه يه دختر پاك نيستم چه جورى با كس ديگه اى باشم

حالا خوب شدم اما ديگه به اروم بودن و حرف نزدن عادت كردم و
ميترسم دوباره ازدواجم به بنبست بخوره كه اعتمينان دارم ديگه اصلاً طاقت شكست و ندارم
من با اين اقا كه بيرون ميرم هيچ حسى بهش ندارم از تيپش خيلى خوشم مياد اما با ديدنش ذوق نميكنم با رفتاراش اصلاً عكس العملى نشون نميدم نميدونم اين بي حسى چيه كه تو منه
حالت مقايسه اى دارم همش با نامزد قبليم كه اون اينكارو ميكرد نكنه اينم بكنه اون اينجورى بود نكنه اينم هست
همين مسله باعث دردسر شده ميگم از ازدواج دوري كنم اما اين اقا اكثر چيزاش خوبه
از اون ور هم ميخوام با كسى ازدواج كنم كه به همه بفهمونم اگه جدا شدم بهارشو پيدا كردم اما اين اقا به خاطر ازدواج قبليش اون حس و نميده
ببخشيد اين قدر حرف زدم اينا دق دقه هام بود
كه نميدونم چه كنم از صبح تو سرمه تا موقع خواب

آتوسا جان شنیدی که میگن مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید می ترسه.
حالا حکایت شماست چون یه بار شکست خوردی خب طبیعیه که این بار ترست بیشتر باشه.

اما ترس تنها کارساز نیست. تو ازدواج قبلیت شما یه سری نکات رو از اول بهش توجه نکرده بودی، یه سری اشتباهات هم خودت داشتی، درسته که نامزده قبلیت یه سری ایرادهای اساسی داشته ولی معنیش این نیست که شما کاملا بی تقصیر بودی و هیچ اشتباهی نداشتی، قبول داری؟

حالا باید چی کار کنی؟
به گفته خودت تو الان به مرحله ای رسیدی که دوباره می تونی یه رابطه جدید رو شروع کنی، آتوسای عزیزم دقت کن به خودت و حالاتت، شاید هنوزم نیاز به زمان داشته باشی که روحت رو ترمیم کنی، شاید هنوزم به اون زمان مناسب برای شروع رابطه جدید نرسیده باشی. فقط به صرف اینکه خواستگار داری و یا تو شرکت اذیت میشی به ازدواج فکر نکن. به این فکر کن که شروع یه رابطه جدید حتی با بهترین مرد دنیا برات مسئولیت های جدید و دغدغه های جدید میاره، آیا آمادگی مسئولیت های جدید رو داری؟ تو هم می تونی همسر خوبی برای اون فرد باشی؟ تونستی کم و کاستی هایی رو که تو رابطه ی قبلیت داشتی جبران کنی؟ ایرادهات رو برطرف کنی؟ یادگرفتی از گذشته درس بگیری بجای اینکه حسرت بخوری؟ وقتی جواب این سوال ها مثبت باشه یعنی تو آماده شروع یه رابطه جدید هستی.
پس عزیزم اگر فکر میکنی هنوز درگیر گذشته ای، هنوز نبخشیدی هنوز درس نگرفتی، برای خودت دردسر جدید درست نکن، چون احتمال شکستت بالا میره.

نقل قول:

---

از اون ور هم ميخوام با كسى ازدواج كنم كه به همه بفهمونم اگه جدا شدم بهترشو پيدا كردم اما اين اقا به خاطر ازدواج قبليش اون حس و نميده

---

ای طرز فکر کاملا غلطه عزیزم. یعنی چی که بهتر از قبلیو پیدا کردم، تو باید کسی انتخاب کنی که بتونی در کنارش خوشبخت بشی، بتونی اون فرد رو خوشبخت کنی، طرف مقابلت در صورتی بهترین هست که تو این شرایط بگنجه نه اینکه از نظر ظاهر و شرایط از اون آقا بهتر باشه.

تو ایران زندگی نمیکنی، شرایط محیطی که داری زندگی میکنی چطوری هست که اینقدر نگران حرف مردم و واکنش هاشون هستی؟ همه ی فامیلت اونجا هستند؟ میزان رفت و آمدتون با دوستان و ایرانی های اونجا چقدره؟ چرا اینقدر نگران حرف مردمی؟

این تایپک ها رو حتما بخون آتوسا جان:

http://www.hamdardi.net/thread-7585.html

http://www.hamdardi.net/thread-8893.html

موضوعات مهمی که تو این انجمن هست رو حتما بخون بهت کمک می کنه بهترین تصمیم رو بگیری:

http://www.hamdardi.net/forum86.html

این تایپک هم بهت کمک میکنه که رابطه قبلیت رو بهتر فراموش کنی:

http://www.hamdardi.net/thread-21104.html


در جواب دادن به این آقا کمی صبر کن. بعد از اینکه همه ی این تایپک ها رو خوندی و خوب فکر کردی، بیا بگو تصمیم جدیدت چی هست.:72:

سلام ،واقعاً ممنون كه به تاپيكم سر ميزنى
من مقاله ها رو خوندم مرسى
من خيلى فكر كردم و تصميم گرفتم چند بار ديگه با اين اقا بيرون برم
من تمام رفتارها كارهاشون دوست دارم
اصلاً خسيس نيست خيلى خوب رفتار ميكنه بسيار ازم تعريف ميكنه موافق شديد ادامه تحصيلمه توى جمع خيلى رفتاروشو با خودم و بقيه دوست دارم (من و دعوت كرد مهمونى يكى از همكاراش اونجا ديدم همه چه احترامى براش قائلاً و اون چه خوب رفتار ميكنه و چقدر با من رفتارش عالى بود)
ولى يه مشكل بزرگ داره مشروب ميخوره
و من نميدونم از خوبيهاش به خاطر مشروب بگزرم يا نه؟

حالا يه مشكل بزرگ و هميشگى باز خواهرم احساس خطر كرده نسبت به اين اقا كه يه وقت من ازدواج كنم و از پيشش برم حالتهاى افسردگى ،عصبى بودن،منزوى بودنش يه هفته اس نمايان شده
پدر و مادرم هم تو نامزدى قبلىم اين و ديدن كه خواهرم به شدت حالش بد بود و خيلى تند خو شده بود حالا باز اون علائم شروع شده
گفتن من باهاش حرف بزنم بگم اريانا اگه من ازدواجم كنم بازم تو پيشمى من پيشتم ولى جواب نميده
و حتى مامانم ديگه رفته گفته دخترم توم برو دوست پسر بگير با چند نفر اشنا شو چند سال ديگه كه خواستى ازدواج كنى فكرت بهتر كار ميكنه و تنها نيستى
اما اصلاً محل نميده ميگه دوست پسر نميخوام دوست ندارم هى با يكى تكس بدم برم بيرون همين اكيپى ميريمو دوست دارم

ميگه تو قول دادى ٢٥ سالت شد دوباره فكر ازدواج بيفتى چرا زدى زير قولت اين پسر خوبه اما واسه تو نه من حس ميكنم مثل قبلى به من حساسيت داره و نميخواد من و تو خوب باشيم
ميگم از كدوم رفتارش فهميدى ميگه حسم ميگه(من هر بار با نامزد قبليم بيرون ميرفتم فرداش خواهرم عيب هاى بزرگش و رو ميكرد و حس منو به اون بدتر ميكرد)
روزايي كه من با اين اقا رفتم بيرون از تو تختش پايين نيومد نه صبحونه نه ناهار خورد شب اومدم ديدم اينه ميبردمش شام بيرون

تورو خدا بگين باهاش چيكار كنم ؟بلاخره منم ميخوام ازدواج كنم ولى خواهرم اين قدر غمگينم ميكنه كه پشيمون ميشم مثل نامزدى قبليم 😔

نقل قول:

---

ولى يه مشكل بزرگ داره مشروب ميخوره
و من نميدونم از خوبيهاش به خاطر مشروب بگزرم يا نه؟

---

نگفتی میزان مشروت خوردنش در چه حد هست؟
این مساله چقدر اذیتت میکنه؟

نقل قول:

---

ميگه تو قول دادى ٢٥ سالت شد دوباره فكر ازدواج بيفتى چرا زدى زير قولت اين پسر خوبه اما واسه تو نه من حس ميكنم مثل قبلى به من حساسيت داره و نميخواد من و تو خوب باشيم
ميگم از كدوم رفتارش فهميدى ميگه حسم ميگه(من هر بار با نامزد قبليم بيرون ميرفتم فرداش خواهرم عيب هاى بزرگش و رو ميكرد و حس منو به اون بدتر ميكرد)
روزايي كه من با اين اقا رفتم بيرون از تو تختش پايين نيومد نه صبحونه نه ناهار خورد شب اومدم ديدم اينه ميبردمش شام بيرون

تورو خدا بگين باهاش چيكار كنم ؟بلاخره منم ميخوام ازدواج كنم ولى خواهرم اين قدر غمگينم ميكنه كه پشيمون ميشم مثل نامزدى قبليم

---

سعی زیاد از این آقا تو خونه صحبت نکنی. یا اگر صحبت میکنی وقتایی باشه که خواهرت نیست.
سعی کن وقتایی که تو خونه هستی به خواهرت محبت کنی ولی این محبت طوری نباشه که بهت وابسته بشه. مثلا دلیلی نداره که همه ی تفریح های خواهرت فقط با شما و در کنار شما باشه.
خواهرت باید یادبگیره بخشی از مسئولیت خونه رو بپذیره و همچنین شرکت و سهام پدری تون. سعی کن کم کم این کار رو شروع کنی. آتوسا جان نمی دونم بار چندمه که دارم تاکید و تکرار میکنم اگر با همین وضعیت شغلی با هر مردی ازدواج کنی دچار مشکل میشی، پس بهتره قبل از ازدواج چه با این آقا چه با هر کس دیگه ای سعی کنی خواهرت رو از نظر کاری آماده کنی. اینطوری به نفع هر دوتون هست.

در مورد سن هم به خواهرت بگو فرض کن من الان 25 سالم شده، تو می خواستی اون موقع چیکار کنی، الان همون کار رو انجام بده.
باید یه جوری برخورد کنی که نسبت به ازدواجت گارد نگیره و فکر نکنه که تو رو از دست میده ولی از اون طرف هم نباید محبت بی حساب بهش کنی و برای اینکه دلش رو بدست بیاری یا راضیش کنی بهش باج بدی، تعادل و در عین حال حمایت روحی و به وقتش قاطعیت.

:72::72:

صبا جون مرسى
اون اقا خيلى ميخوره اما نه مشروب اونجورى فقط ابجو ٥٪ منو اين مسئله ناراحت نميكنه (بهنى اون حس عصبانيتى كه سر قبلى داشتم كه باعث دعواهامون بود سر اين اقا اصلاً حسى ندارم)
و اين ميترسونتم ميگم من اگه الان قبلى بود عصبى ميشدم قهر ميكنم چرا سر اين اينجورى نميشم نكنه از بي علاقگيم نكنه عاشقش شم باز اون جورى شه؟


عزيزم من اصلاً راجبه اون اقا صحبت نميكنم اگه بخوام مشورت بخوام وقتى حرف ميزنم كه اون تو اتاقش باشه و ميرم تو حياط با خانواده مشورت ميكنم

فكر ميكنم محبت زيادم كه اون اين قدر وابسته كرده اما اين مشكل از بچگى توشه
از ٣ سالگى مدرسه اى كه من ميرفتم ميرفت امادگىيش چون هر روز صبح گريه ميكرده منو ميخواد و مجلور شديم بچه ٣سال رو تو امادگى ثبتنامش كنيم
با من درس ميخوند و حتى حروف الفبا رو با تمام شعر هارو بلد بود
هر لباسى كه من ميخريد دقيقاً عين همونو ميخواست فقط با من بود و حاضر نبود دوستى داشته باشه غيره دوستاى من
اگه مريض ميشدم ميشد
هرجا روانپزشك برديش كه كمك كنه تا تو مدرسه حرف بزنه دوست پيدا كنه بيفايده بود در صورتى كه تو خونه و پيش فاميلا يه دختر شيطون و شيرين زبونه
اينجا كه اومديم تو دبيرستان خيلى ها ميخواستن باهاش دوستشن اما خيلى سر سنگين بود و اگه قرار بيرون داشتن منو به زور با اكيپشون ميبرد
اون موقع زياد اذيت نميشدم اما حالا خلم كرده يعنى احساس محكوميت ميكنم
😔

آتوسا جان تکلیف خودت رو با مشروب خودت باید مشخص کنی چون این زندگی تو هست و تویی که قراره باید با یه فردی که اعتیاد به مشروب داره زندگی کنی. البته من نمیدونم آبجو 5% یعنی چقدر الکل و با روزی چند بار خوردن و چقدر خوردن آدما مست میکنند یا معتاد میشن و عوارضش رو کبد و .... چقدر هست!!
در مورد خودم می دونم مشروب برای من خط قرمز هست و در هر صورتی نمی تونم بپذیرم که طرف مقابلم بخواد مشورب بخوره.

در مورد خواهرت هم من قبل توی تاپیکی که در مورد خواهرت و وابستگی خونوادت زدی گفتم از یه روانشناس و پدر و مادرت کمک بگیر. اینکه باید قاطع برخورد کنی. قاطع معنیش خشن نیست. معنیش اینه که اگر امشب شما تصمیم گرفتی و صلاح دونستی شام خونه بخوری، می خوری و کاری هم به اخم و تخم و گریه و زاری خواهرت نداری. قاطع یعنی وقتی تصمیم گرفتی با خواهرت همه جا نری بیرون، روی تصمیمت وایسی و تسلیم احساسات نشی.
این وسط چون خواهر بزرگی و مسئول باید حواست باشه این قاطعیت ها یواش یواش وارد زندگی تون بشه.. نه اینکه یهو تصمیم بگیری هیچ جا با خواهرت نری و رو تصمیمت هم بمونی. از اون طرفم خواهرت رو وارد کار و شرکت کن. باور کن خیلی اینطوری بهش لطف میکنی.

صبا جون مرسى از راهنماييات
من با مشروب خوردن مشكل دارم مخصوصاً اگه كسى مست كنه راستش اينجا تمام افراد اين ابجو رو مصرف ميكنن و مشروب هم نميدون و نميدونم با اين مسئله كنار بيام يا نه؟
من از جداييم تا حالا خيلى عوض شدم و اينها نا خوداگاه بوده و حس نكردم كه حالا كه فكر ميكنم ميبينم اگه من اخلاق حالا رو داشتم شايد هيچ وقت فكر جدايي و نميكردم

خواهرم من اين هفته كمى سعى كردم كمتر همراهيش كنم الان دو روز همش گريه ميكنه و ميگفت حالم بد بردمش دكتر گفت چيزيش نيست
بردمش بيرون گفت اريانا جان چته؟گفت اتوسا تو ازدواج كنى من خيلى تنها ميشم گفتم من اگه هم ازدواج كنم تورو تنها نميزارم گفت سر قبلى همش باهم بيرون بودين يا پيش اون بودى من خيلى تنها بودم
بزار من دوست پسر ميگيرم بعدش تو ازدواج كن
ميخوام از فكر ازدواج بيام بيرون اخه اين كوچولو رو نميتونم تنها بزارم
كار كردنم نميتونم عوض كنم چون خرج خانواده از اين تامين ميشه خواهرم هم ١٩ سالشه زير سن ٢١ كه بتونم كارو باهاش نصف كنم وهنوز اونقدر قدرت نداره

- - - Updated - - -

صبا جون مرسى از راهنماييات
من با مشروب خوردن مشكل دارم مخصوصاً اگه كسى مست كنه راستش اينجا تمام افراد اين ابجو رو مصرف ميكنن و مشروب هم نميدون و نميدونم با اين مسئله كنار بيام يا نه؟
من از جداييم تا حالا خيلى عوض شدم و اينها نا خوداگاه بوده و حس نكردم كه حالا كه فكر ميكنم ميبينم اگه من اخلاق حالا رو داشتم شايد هيچ وقت فكر جدايي و نميكردم

خواهرم من اين هفته كمى سعى كردم كمتر همراهيش كنم الان دو روز همش گريه ميكنه و ميگفت حالم بد بردمش دكتر گفت چيزيش نيست
بردمش بيرون گفت اريانا جان چته؟گفت اتوسا تو ازدواج كنى من خيلى تنها ميشم گفتم من اگه هم ازدواج كنم تورو تنها نميزارم گفت سر قبلى همش باهم بيرون بودين يا پيش اون بودى من خيلى تنها بودم
بزار من دوست پسر ميگيرم بعدش تو ازدواج كن
ميخوام از فكر ازدواج بيام بيرون اخه اين كوچولو رو نميتونم تنها بزارم
كار كردنم نميتونم عوض كنم چون خرج خانواده از اين تامين ميشه خواهرم هم ١٩ سالشه زير سن ٢١ كه بتونم كارو باهاش نصف كنم وهنوز اونقدر قدرت نداره

اتوسا خانوم عزیز.سلام
خانوم عزیز من دقیقا متوجه نمیشم شما از اینجا چه انتظاراتی دارید،من این مدت با خوندن پست های دوستان واقعا متوجه شدم یه گروه هستن که نظرات بسیار عالی میدن....اما در مورد شما به نظرم کسی اینجا قادر به کمک به شما نیست،ما شناخت درستی از زندگی و فرهنگ حاکم بر اونجا که خواه ناخواه شما و خواهر و خواستگارتون و روابطت انسانیتون متاثر از این موضوع است نداریم.......رابطه؛ازدواج و طلاق و اتفاق های متعاقبش با اینجا متفاوته هر چند ایرانی و بزرگ شده ایران باشید؛شما قوانین طلاق فقط مقایسه کنید یا دید اجتماعی که به زن مطلقه وجود داره به عنوان مثال در نظر بگیرید.....خدمات اجتماعی برای بشتیبانی از خواهرتون و......لطفابخاطر توضیحاتی که عرض کردم به یک خانوم مشاور ایرانی اما درس خورده در اونجا مراجعه کنید تا با اگاهی از دو فرهنگ و گزینه های موجود کمکتون کنند.......جز این اگر صرفا دنبال دلداری هستید اینجا به دردتون می خوره ولاغیر شاید بخاطر همینه که با وجود دوستان دلسوز و پیگر اینجا شما اکثرا پاسخی دریافت نمیکنید.
با ارزوی بهترین ها برای شما

آتوسا جان من هر چیزی که لازم بود رو به شما گفتم، در نهایت تصمیم گیری به عهده خود شماست. شما تو زندگی تون هستین و بر اوضاع اشراف کامل دارین.
فقط خواهش میکنم از روی احساس تصمیم نگیر. و تصمیماتت بر اساس دلیل و منطق باشه.

یه مساله دیگه: اگر آمادگی ازدواج نداری چه از نظر روحی وشخصیتی و چه از نظر مسئولیتت در مقابل خانواده، در جواب پیشنهادهایی که بهت میشه همون اول قاطعانه نه بگو! هر رابطه ای دو سر داره، دلیلی نداره وقتی ما قصد یا شرایط ازدواج رو نداریم، وقت و احساسات طرف مقابل را هدر بدیم.

موفق باشی.:72::72:

درسته اينجا موقيتش با ايران خيلى فرق داره و نظر دادن خيلى سخته
اما وقتى ميام اينجا و حرف ميزنم خالى ميشم اگه كسى يه راهنمايي كنه روش فكر ميكنم
همين راهنماييها به من كمك ميكنه
من از ازدواج ميترسم از وارد يه رابطه شدن ميترسم،از اينكه راحتيمو از دست بدم ميترسم
اما ترس بزرگم اينه كه موقيتهاى خوب ازدواج و از دست بدم بعدش ميگم من كه خوشگلم تحصيل كردم شايد خيلى بهترش پيدا شه
دوچاره دوگانگى شدم يه جورى خل شدم
ميدونم كاره اشتباهى كردم به اون اقا نه نگفتن اما تا حالا من خيلى پيشنهاد داشتم و نه گفتم اما نميدونم چرا اين يكى و اينجورى كردم

مواردى كه حس ميكنم زنگ خطره
١- مشروب و نميتونه بزار كنار اون فقط اخر هفتها ميخوره و اين بهش ارامش ميده
٢- از ولخرجى متنفره و من خيلى ولخرجم
٣- ميگه اگه جاي بخوام برم تو بگى نميام اشكال نداره تو دلت نميخواد بياى ولى من ميرم

سلام اتوسا جان من تایپیکت رو دنبال کردم عزیزم چرا تکلیفت با خودت مشخص نیست! یا میتونی این ادمو با همین ضعفها قبول کنی یا نمیتونی!
به نظرم هنوز خودت هم نمیدونی از ازدواج چی میخوای ملاک معیار ثابت نداری هر دفعه یه مسئله ذهنت رو درگیر میکنه یه بهانه داری
همین سه موردی که گفتی کافیه تا به طرف جواب رد بدی چون دقیقا نقطه مقابل تو میشه دیگه ! پس دیگه چرا اینقدر سردرگم شدی؟

اگه واقعا از لحاظ روحی و احساسی امادگی ازدواج رو نداری پس بهتره یه مدت اصلا بهش فکر نکنی ذهنت رو درگیرش نکن بزار رها بشی
تا در ارامش اگه فرصت بهتری پیش اومد بهش فکر کنی .
فکر میکنم داری بزور خودت رو قانع میکنی که نکانت منفی خواستگارت رو نبینی یا کم اهمیت جلوه بدی در حالی که عقلت میگه این کار درست نیست!
ولی عزیزم این کار یعنی گول زدن خودت تو داری راحت از خط قرمزهای خودت رد میشی ونادیده میگیری اگه مشروب خوردن برات قابل قبول نیست پس کسی که اومده خواستگاریت
چه سالی یه بار بخوره چه هر هفته هیچ فرقی باهم ندارن وتو باید به عنوان کسی قبولش کنی که اهل مشروبه .حالا یا مشروب قبول داری یا نداری این فکر کردن نداره!
پس خواهشن بیشتر نه خودت رو درگیر کن نه این اقا رو چون خودت هم میدونی مناسب تو نیست ولی نمیدونم این هم معطلی ودودلی برای چیه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط atosa

درسته اينجا موقيتش با ايران خيلى فرق داره و نظر دادن خيلى سخته
اما وقتى ميام اينجا و حرف ميزنم خالى ميشم اگه كسى يه راهنمايي كنه روش فكر ميكنم
همين راهنماييها به من كمك ميكنه
من از ازدواج ميترسم از وارد يه رابطه شدن ميترسم،از اينكه راحتيمو از دست بدم ميترسم
اما ترس بزرگم اينه كه موقيتهاى خوب ازدواج و از دست بدم بعدش ميگم من كه خوشگلم تحصيل كردم شايد خيلى بهترش پيدا شه
دوچاره دوگانگى شدم يه جورى خل شدم
ميدونم كاره اشتباهى كردم به اون اقا نه نگفتن اما تا حالا من خيلى پيشنهاد داشتم و نه گفتم اما نميدونم چرا اين يكى و اينجورى كردم

مواردى كه حس ميكنم زنگ خطره
١- مشروب و نميتونه بزار كنار اون فقط اخر هفتها ميخوره و اين بهش ارامش ميده
٢- از ولخرجى متنفره و من خيلى ولخرجم
٣- ميگه اگه جاي بخوام برم تو بگى نميام اشكال نداره تو دلت نميخواد بياى ولى من ميرم

---

اتوسا خانوم سلام
مشکل شمارو منم دارم؛بد یا خوب به در حد خودمم اگه پیدا بشه قانع نیستم میگم باید ازم سر باشه و سختگیری میکنم و الانم متحمل استرس و تنهایی و یه رابطه اشتباه شدم.حس ترس از از دست دادن استقلال تو خانوم های شاغل و موفق؛کسانی که خاطره بدی از یک رابطه سلطه جویانه یا همراه با وابستگی (حالا یا تو زندگی خودشون یا اطرفیان) داشتن شایع هست؛ که در این مورد قوانین اونحا 100% حامی شماست یا نه می تونید از شروط عقد برای حق کار و تحصیلتون و....استفاده کنید.اینارو میگم که با علم به اینکه حستون بین خیلی از دختر خانوم ها مشترک کمی ارامشتون دوباره به دست بیارید.
در مورد ضعف های این اقا :
1.بعضی ها حتی تو ایران هم خودشون و هم همسرشون مشروب می خورن:بعضی ها فقط همسرشون می خوره و مشکلی ندارن؛عده ای دیگه هم از مشروب متنفرن(مثل من)....این به خودتون بستگی داره که میتونید بپذیرید یا نه!من که بیزارم از مشروب؛از ادم مست میترسم اتوسا خانوم.
2.اصلا باید دید ایا شما واقعا ولخرجی؟؟؟؟؟؟شاید ایشون به اصطلاح دست خشک!با فرض اینکه شما ولخرجی و این اقا واقعا (با فرض اینکه عیب دیگه ای نداره) انتخاب شما برای ازدواج میتونیددبرای مدریت خرید از مشاوره کمک بگیرید چون همون طور که میدونید ولع خرید یه اختلال رفتاری علل مختلف و البته درمان داره ممکنهوشما الان که مجردی و استرس داری برای ارامش بری خرید و بعد ازدواجت مشکل حل بشه!پس کلا درد بی درمونی نیست:-) اکثر خانوم ها هم دارنش
3.اتوسا خانوم این همون فرهنگ و جو حاکم بر محیط زندگیتون که خدمتتون گفتم.

سلام
من دلم ميخواد ازدواج كنم اما شكست قبلى ترس بدى توم ايجاد كرده
نهاين اقا واقعاً مشروب ميخوره مست نميكنه اما همين كه ميخوره من بدم مياد
ولخرجى كه من واقعاً ولخرجم يعنى عاشق خريدم و اگه هفته اى يه بار حسابى خريد نكنم حالت ديپرشن بهم دست ميده من با خريد حس ارامش بهم دست ميده،ولى مثلاً اين اقا ميگفت ادم وقتى يه چيزيو داره چرا دوباره بخره
راستش و بخواين من جواب رد به اين افا دادم اما ول نميكنن ميگن چرا اين قدر زود تصميم ميگيرى يه
مسافرت دسته جمعى در پيش ميگه اونجا بهتر ميتونيم تصميم بگيريم
نظر شما دوستان چيه؟