وحشت از تنها موندن

سلام دوستان
من قبلا هم اینجا تاپیک داشتم. مشکلم این بود که 30 سالمه و خواستگاری ندارم :( کلا دور و برم کسی اهمیتی نمیده که من تنها موندم. خانواده ام اهل معرفی کردن و اینا نیستن . دوستام هم اوناییکه ازدواج کردن رفتن دنبال زنگیشون و اوناییکه مجرد هستند هم که خودشون مشکل منو دارن. از نظر خانمهای اطرافم دختر جذابی هستم ولی خودم فکر میکنم احتمالن نظر آقایون اینطوری نیست. چون توی محل کارم که پسرهای زیادی هم وجود دارند کسی بهم ابراز علاقه نکرده ( بجز 2مورد که البته مناسب نبودند) فکر میکنم حتمن یه دافعه ای توی رفتارم وجود داره. بعضیا بهم میگن مغرور به نظر میرسم ولی من فکر نکنم این از نظر مردها ویژگی بدی باشه چون کلن دختر آرومی هستم.
اما به جاش توی بحث ها شرکت میکنم و سعی میکنم به دیگران بفهمونم که مغرور نیستم. خلاصه که هیچکس که کاری واسه من نکرده و من در استانه 31 سالگی وحشت دارم که برای همیشه تنها بمونم. واسه همین میخوام خودم یه کاری واسه خودم انجام بدم. اینجا توی محل کارم پسری هست که مدت کوتاهی باهاش کار میکردم. البته میدونم مشکلاتی داره که باعث میشه به ازدواج فکر نکنه ولی از طرفی میفهمم که کمی توجهش به من هست. ولی متاسفانه الان توی دو تا گروه مجزا کار میکنیم و من به ندرت در حد سلام و اینا میبینمش. با توجه به شناختی که توی مدت یکماهه همکاریمون ازش پیدا کردم و تعاریف بقیه همکارا به نظرم مورد خوبی هست همش فکر میکنم اگه همکاریمون ادامه پیدا میکرد شاید اونم علاقه اش بیشتر میشد و قدم جلو میذاشت ولی الان احتمال بیخیال شدن خیلی زیاده. من دلم میخواد یه کاری کنم که اونو جذب کنم ولی نمیدونم چه کار میشه کرد ؟ گفتم شاید دوستان تجربه ای داشته باشن
اینم بگم که مقالات سایت رو مطالعه کردم ولی خوب چون من زیاد نمیبینم این اقا رو کاربردی نداره.
نمبتونم هم کسی رو واسطه کنم چون به هیچکس اطمینان ندارم وممکنه ابروم رو هم ببرن
البته میدونم که انتظار احمقانه ای دارم ولی گفتم شاید یک درصد امیدی باشه
دوستان لطفن برام دعا کنید که راه زنگیمو پیدت کنم

روی این آدم زوم نکن عزیزم
مرد اگه جذب بشه خودش جلو میآد
به نظرم توی مجالس و مراسم و گروه های تفریحی علمی فرهنگی و .... شرکت کن و بیشتر در اجتماع دیده بشو
همه چی که به محیط کار محدود نمیشه
من یه چیزی شنیدم
توی بعضی شهرها مثل شهر ما مشهد یه سری مساجد هستند که مشخصات دخترا رو میگیرن و واسشون خواستگار میفرستن
یا بعضی افراد اصطلاحا بنگاه ازدواج دارند
و از روی خیرخواهی و گاهی وقتها با گرفتن یه کادو از داماد وصلت راه می اندازند

اگه بخوای سنتی ازدواج کنی بایستی یا خودت یا بقیه یه جورایی تو رو توی چشم بیارن
من خودم 27 سالگی ازدواج کردم و کلی نگرانی داشتم قبلش
درکت میکنم
واقعا مسئله ایه که ذهن آدم مجرد رو مشغول میکنه
انشالله که ختم به خیر بشه زندگیت خوشگلم

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه... خانوم شمیم بهار عزیز من به نظرم شما کاری در مورد همکارتون نکنید مگه اینکه انقدر توانایی داشته باشید که بدون بیان مسئله با رفتارتون نشون بدین که بهشون متمایلین که اونم احتمال سو برداشت توش زیاده... و تو محیط کار براتون بد میشه...متاسفانه اصلا وجهه خوبی نداره تو جامعه ما که دختر تمایلشو نشون بده... خلاصه شرایطتون کاملا قابل درکه و سختیش زیاده... همونطور که میدونین شرایط شمارو خیلی از دخترا دارن و دارن سختی میکشن که بخش زیادش هم فشار جامعه هست... خدارو شکر که از خودتون درامد دارین و میتونین کارای مختلف انجام بدین و تنها کار سرگرم کردن خودتونه...البته هیچ وقت نمیتونه جای تنهایی رو بگیره اما راهی نیست واقعا .... کاملا هم حق دارین نگران اینده باشین براتون ارزوی بهترینا رو دارم.......:72:

درود بانو

نقل قول:

---

اگر شرايط ازدواج را نداريد، بخوانيد...


اگر شرايط ازدواج نداريد.........(دميدن در تنور احساسات ممنوع)


سلام
آيا شما هم وقت ازدواجتون نرسيده؟
سن شما کم هست؟
تحصيلاتتون تمام نشده؟
کار پيدا نکرده ايد؟
شرايط خانواده اجازه ازدواج به شما نمي دهد؟
و .....

غالبا يک تفاوتي که بيشتر در دختران و پسران در اوائل جواني به جشم مي خورد در مورد هدف از رابطه، دوستي با جنس مخالف هست.

دختران معمولا به خامي تصور مي کنند که براي يافتن همسر مناسب بايد در يک رابطه احساسي با پسران دخيل شوند.
غافل از اين هستند که در اکثر مواقع اين ارتباط دقيقا در جهت عکس اين خواسته پيش مي رود. چرا؟

چون در اکثر مواقع پسراني طالب ارتباط درازمدت، پنهاني، و احساسي و عاطفي با دختران هستند که شرايط ازدواج ندارند.
لذا اين خلاء را توسط بازي گرفتن يک يا چند دختر با قول ازدواج در آينده اي نامعلوم ، پر مي کنند.
از همين جا ريشه بسياري
از شکست هاي عاطفي و عشقي مشخص مي شود. چون از همين آغاز هدف دروني دختر و پسر از اين رابطه متفاوت است.
دختري دبيرستان را تمام کرده، يا دانشجو هست، يا شاغل هست و تمام امکانات ازدواج برايش مهياست.
او در درونش به پسري متعهد، با احساس و وظيفه شناس فکر مي کند که عاشقانه در کنارش زندگي کند.
و چون مي خواهد مارک سنتي بودن بهش نخوره، چون نمي خواهد امل باشه، در محل کار، تحصيل، محله يا .... با همجواري
که با پسري پيدا مي کند کم کم علائمي از خود بروز مي دهد و خود را در چنين رابطه احساسي وارد مي کند.
در اينگونه شرايط اگر اين دختر درست فکر کرده باشد بايد آن آقا پسر نيز همين هدف را داشته باشد،
لذا بدون نياز به پنهان کاري و وعده و عيد بايد با هم و خانواده هايشان در عرض چند روز آشنا شوند
و بعد طي مدت آشنايي که کاملا مشخص هست(مثل 10 روز ، 1 ماه ، يا 6 ماه )، همديگر را بررسي کنند.
اما مي بينم که در عمل چنين اتفاقي نمي افتد ، چون آقا پسر اصلا به چيزي که فکر نمي کنه ازدواج هست.
اما اين مطلب را به دختر خانم نمي گويد.
چون اگر بگويد من قصدم لذت و ارتباط عاطفي و جنسي و ... هست. رابطه شکل نمي گيرد.

لذا عبارات زير را مي گويد که همه نشان دهنده عدم تعهد، عدم مسئوليت پذيري، نداشتن شرايط ازدواج و ... هست.

1 - به جاي فاز منطقي شناخت براي ازدواج ، سراغ فاز احساسي مي رود.
2 - با عبارت علاقه ، عشق و احساس شروع مي کنه، اما هيچ وقت از آن خارج نمي شود تا به مسائل ازدواج برسه.
3 - از آشنايي با خانواده و والدين دختر طفره مي رود و به زمان فرداي نامعلوم حواله مي کنه
4 - خواهان طول کشيدن آشنايي ، بدون مشخص کردن زمان پايان آشنايي و شروع ازدواج مي باشد.
5 - مخفي کاري، مکانهاي خاص و خلوت و ساکن را جهت لذتهاي عاطفي يا احتمالا جنسي خواهان هست.
6 - معمولا اين پسرها بيشتر
از اينکه در عمل تعهدي به ازدواج يا مسائل زندگي داشته باشند، در کلام و حرف زدن در مسائل احساسي پيشقدم هستند.
7 - اگر دختران جهت آزمايش به اينها رابطه صميمي ، لمس يا هم آغوشي در يک مکان خلوت بدهند، اينگونه پسرها به شدت استقبال کرده
و اين را نشانه عشق مي دانند. در واقع اين پسرها براي ازدواج و حريم خانواده حرمتي قائل نيستند.
اينها کساني هستند که براي لذت جويي مرزي را بنام عقد زناشويي قائل نيستند.
اين پسران در عمل مي گويند که بدون تعهد همسري شما را لمس و هم آغوش مي شوند.
و اين احتمال به شدت وجود دارد که در آينده هم ، با افراد ديگري بدون عقد و ازدواج همآغوشي کنند.
و اين يکي از نکات ظريفي هست که ممکن است دختران به آن توجه کافي نداشته باشند.
6 - معمولا اين گونه پسرها هميشه در چنته خود خروارها دليل براي به تاخير انداخت بحث ازدواج دارند. مثلا
- درسم تمام شود
- سربازي بروم
- شغل پيدا کن
- پس انداز داشته باشم
- شرايط خانواده را آماده کنم
- مخالفت خانواده و فاميل را کم کنم
- مسئله مسکن حل شود
- کسي در خانواده جلو من هست، صبر کن او ازدواج کنه
- امتحان يا کنکورم را بدهم
-و هزاران دليل ديگر که همگي در يک امر مشترک هستند:

من با تو ازدواج مي کنم. و فقط تو را دوست دارم، اما زمانش در آينده هست و نا مشخص هست.
اين يعني تا اطلاع ثانوني و نا مشخص تو را وابسته مي کنم.
تو را درگير احساسات مي کنم. و در آينده هم هيچ تضميني براي ازدواج با تو وجود ندارد.


اما اگر دختري مي خواهد متوجه شود که چه پسري به ازدواج فکر مي کند، بايد اين را بداند پسري که زمان درس به درس ،
زمان کار به کار، زمان سربازي به سربازي فکر مي کند يعني مسئوليتها کارهايش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج مي آيد.
آنهم نه با سر دوانيدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهي ماهها و در گاهي اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشيدن.
اگر بحث شناخت هست بايد از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد.
چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولي زمان خاتمه و نتيجه گيري نامشخص باشد.

پس دختران بايد بدانند پسري قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرايط ازدواجش را فراهم کرده است.
متعهدانه و بدون مخفي کاري در ارتباط ظاهر مي شود.
به جاي تمرکز افراطي روي احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معيارها همت مي گمارد.
از آشکار شدن رابطه و در جريان گرفتن خانواده ها بيمي ندارد.

---

نقل قول:

---

من خواستگار ندارم

سلام
کسب تحصيلات، داشتن شغل، بالا بودن اعتماد به نفس، داشتن آداب اجتماعي فعال، داشتن مهارتهاي ارتباطي قوي، تناسب رفتار و گفتار و با هنجارهاي فرهنگي منطقه اي، عدم ارتباطهاي احساسي و سطحي با جنس مخالف، رفت و آمد با فاميل ، اقوام ،آشنايان، همسايگان و شرکت در مراسمات، جشنها و ....، شرکت در کانون ها ، انجمن ها ، باشگاه ها و ... همه اينها گوشه اي از فعال بودن و منفعل نبودن است.

اما از همه اينها مهمتر اينست ازدواج را با زندگي مساوي نگيريد، ازدواج مي تواند يک مرحله مهم در مسير زندگي باشد. يعني اگر اضطراب ازدواج به هر قيمت را داشته باشيد احتمال پشيماني در آينده بالا مي رود، لذا همه اين فعاليتها بايد با خونسردي و طبق علائق و توانايي هاي شما صورت بگيرد و محصول فرعي آن مي تواند دستييابي قويتر به يک انتخاب هم باشد.

---

- - - Updated - - -

اینکه شما بخواهید پیشنهاد بدید بخودتان مربوطه چون در کشور ما و فرهنگ ما این آ؟قایان هستند که اینکار را انجام میدهند ولی با این وجود این را هم مد نظر قرار بدید هر هنجارشکنی تبعات خاص خودش را هم داره و اینکه منتظر اینکه جواب خیر بشنوید باشید و یا اینکه یک رابطه احساسی برقرار بشه و بدون رسیدن به ازدواج

ممنون از دوستان عزیزم
در مورد شرکت در اجتماعات و غیراه باید بگم که متاسفانه این روزها هرجا که پا میزاری پر از دخترهای مجرد هست که همه هم احتمالن به همین دلیل وارد جمع شدن. پسرها دستشون باز هست و هر موقع که اراده برای ازدواج کنن همسر دلخواهشون رو پیدا میکنن به همین دلیل هم توی جمع ها و کانون ها دنبال همسر نمیگردن و اصولا تعداد افراد مذکر و مجرد خیلی کمه توی این جور جاها.
من ادم مذهبی نیستم به همین دلیل توی مجالس مذهبی هم شرکت نمیکنم
معتقدم که ادمایی که این جور جاها دنبال همسر میگردن توقع دارن طرف
مذهبی باشه.
در مورد همکارم هم من نمیخوام پیشنهادی بدم. راست میگید بهتره که کلن
بی خیال بشم.
فقط برام دعا کنید راستش میبینم واسه هرکی از یه جاییی جور میشه حتی
ادمایی با شرایط خیلی پایین تر از من و جالبش اینکه هیچکس باور نمیکنه من خواستگار ندارم!!!! تمام دوستام فکر میکنن حتمن دختری با شرابط من
هرجا میره کلی مورد براش پیدا میشه من واقعن فکر میکنم حتمن یه دافعه ای در مورد آقایون از خودم نشون میدم ولی هرچی مطالعه میکنم مشکلم
رو پیدا نمیکنم حتی مشاوره هم فایده ای نداشت

سلام دوست عزیز،من منظور شما از دافعه درو دقیقا متوج نمیشم اما گر منظورتون اینه که خیلی بسته برخورد میکنید باید بهتون بگم که بله حدستون درسته،من خودم پسر هستم و از دختر خیلی باز و راحت اصلا خوشم نمیاد،در نقطه مقابلش دختری که ببینم خیلی بسته برخورد میکنه هم هیچ وقت جرات نمیکنم بخام برم سمتش:311:اگر روزی بخام برای کسی جلو برم اگر دورادور ببینم برخوردش بسته هستش هیچ وقت جلو نمیرم چون فکر میکنم علاوه بر اینکه جواب منفی میگیرم طرف چهار تا بد و بیراه هم بهم بگه،اتفاقا الان دخترایی که شرایطشون بهتر سخت تر میرن خواستگاریشون به دلایل مختلفی:مثلا طرف تحصیلاتش بیشتره یا اینکه ظاهرش خوبه و.....پسرا یکی به خاطر اینکه سطح توقع این دخترا بالاتره و یا حتی اینکه جواب منفی بشون برا این دخترا پا پیش نمیذارن.شما هم اگر موردی براتون پیش اومد جوری برخورد کن که طرف جرات اینکه پا پیش بذاره رو داشته باشه و از چیزی ترس نداشته باشید و به خدا توکل کنید که اون بخاد میشه.پس دعا کنید

داداشم خودم خواهرم توی مراسم مذهبی و مراسم عروسی با همسر و دامادمان آشنا شدیم.تقریبا هنوزم خیلی از ازدواج ها سنتی هستش.توی مراسم های مذهبی و عروسی و جمع های فامیلی و غیره.

در مورد اینکه پسرها اراده کنند میتوانند ازدواج کنند و همسر دلخواهشان را هم پیدا کنند؟!!! خدایی چجوری به این نتیجه رسیدی که وضعیت ما پسرها اینجوریه که شما میگید؟والا دقیقا ما هم برای انتخاب شریک زندگیمان مشکلاتی شبیه شما داریم.شما باید بشینید تا خواستگار بیاد و تهیه جهیزیه ولی پسرا باید
1.برن خدمت سربازی
2.شغل مناسب با درآمد
3.حدالمقدور داشتن ماشین و یا خانه
4.جور کردن خرج عروسی +داشتن پس انداز

با دست روی دست گذاشتن چیزی عوض نمیشه.باید فعالیت خودت را بیشتر کنی توی مکان های مذهبی هم برید خوب ایرادی نداره چه بهتر شاید اینجوری حجاب شما هم بهتر شد و دیگه مثل قدیم نیست فقط مذهبی و چادری ها باشن الان دخترهایی با حجاب های معمولی هم توی این مراسم ها شرکت میکنن.
ناامید نباشید بانو:72:

ممنون samanft عزیز. قبلن که خیلی بسته برخورد میکردم کلن خودم هم خجالت میکشیدم. ولی از وقتی که رفتم سر کار بهتر شدم. الان اصلن خجالت نمیکشم. شده که توی جلساتی شرکت کردم که همه اعضا بجز خودم آقا بودن. راستش این جمله شما رو زمان دانشجویی یکی از همکلاسیهای پسر خیلی غیرمستقیم بهم گفت. یعنی همینکه میترسه که برخورد بدی ببینه ولی خب اون قصدش دوستی بود و منم با کسی دوست نمیشم بنابراین برام مهم نبود که چی میگه. چون فکر میکردم کسی که به ازدواج فکر کنه چون پیشنهاد بدی نمیخواد بده پس ترسی هم نداره
الان ولی به نظر خودم توی برخوردهای کاری راحت هستم ولی خب هنوز هم خجالت میکشم که خارج از حیطه کار با کسی حرفی بزنم مگر اینکه گفتگوی جمعی باشه
دخترهای دیگه اینطوری نیستن راحت شوخی میکنن و صمیمی میشن . من همیشه اول که وارد محفلی میشم کاملن حس میکنم که ادمها بهم توجه میکنن ولی رفته رفته انگار که فراموش میکنن و میرن دنبال ادمهای دیگه. انگار برقرار کردن رابطه غیرکاری با من سخت یا اون جذابیت اولیه به راحتی فراموش میشه. واسه همین میگم این همکارم هم به جایی نمیرسه
دقیقن سوالم اینه که چطوری بعد از اینکه اون جذب اولیه اتفاق افتاد رابطه رو حفظ کنم.
جناب خاله قزی عزیز از شما هم ممنونم. منظورم فراهم کردن شرایط ازدواج نبود منظورم این بود که آقایون راحت تر میتونن همسر دلخواهشون
رو پیدا کنن. مثلن من اگر یک پسر بودم و از بک دختر خوشم میومد به راحتی موضوع رو عنوان میکردم و تکلیفم مشخص میشد ولی در عالم دخترانه باید صبر کنی و معلق بمونی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شمیم بهار

از نظر خانمهای اطرافم دختر جذابی هستم ولی خودم فکر میکنم احتمالن نظر آقایون اینطوری نیست.

---

شمیم جان،

فکر می کنم اشکال کارت همین جاست. اگر از نظر خانمها جذابی، احتمالا به قول موفرفری عزیز، "مرد درونت" قوی هست. همون چیزی که مردها را ازت دور می کنه.
مردها دنبال شوهر کردن نیستن، می خوان زن بگیرن. زن وجودت را تقویت کن.


نوع پاسخهایی که می دی هم تا حدودی این را نشون می ده.

عزیزم منم مشکل تورو دارم با این تفاوت که از الان دارم قصه 28ساله بودنم رو میخورم و از 29 وحشت دارم...........:54: وقتی میبینم کسایی که از من سنشون پایین تره همه ازدواج کردن به خودم شک میکنم....

به خدا الان اطراف ما تو دوست و آشناو در وهمسایه الان چندساله من یکی که هیچ ازدواج سنتی ندیدم.... همه خودشون انتخاب کردن.......کار به درست یا غلط بودنش ندارم ولی باور کنید خیلی زیاده خیلی........

من الان چندوقته همش با خودم کلنجار میرم که شاید اگه یکم تو رابطه کوتاه اومده بودم الان وضعیتم این نبود......نه اینکه همون اول بگم من اهل هیچی نیستم فقط یه دوستی ساده در حد آشنایی......دوستی داشتم که طف حتی باهاش رابطه جنسی هم داشت چندسال و باهاش ازدواج کرد والان چندساله همه جوره خوشبختن... اونموقع منی که حتی نمیزاشتم دستمو بگیرن اینهمه تنهااا... واقعا نمیدونم چیکارکنم......... موندم همش دارم باذهنم کلنجار میرم که آدم تاچه حد میتونه تحمل کنه؟؟؟ باید واقع بین بود..........
:47:

شمیم بهر عزیزم..به نظرمن نه اصلا خودت پاپیش نذار برا ابراز علاقه...... ببخش اینجا این حرفارو گفتم..دلم خیلی پره

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

شمیم جان،

فکر می کنم اشکال کارت همین جاست. اگر از نظر خانمها جذابی، احتمالا به قول موفرفری عزیز، "مرد درونت" قوی هست. همون چیزی که مردها را ازت دور می کنه.
مردها دنبال شوهر کردن نیستن، می خوان زن بگیرن. زن وجودت را تقویت کن.


نوع پاسخهایی که می دی هم تا حدودی این را نشون می ده.

---

شیدا جان میشه بیشتر در مورد این قسمت که قرمز شده توضیح بدی؟
منم فکر میکنم دقیقا همین مشکل رو دارم راه حلش چیه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط abi.bikaran

شیدا جان میشه بیشتر در مورد این قسمت که قرمز شده توضیح بدی؟
منم فکر میکنم دقیقا همین مشکل رو دارم راه حلش چیه؟

---

عزیزم منم همین مشکل را دارم :311:

آقای خاله قزی دو تا حرف تا حالا تو تالار به من زدن، که هم راسته و هم بهم برخورده !!:58:

یه بار تو یکی از پستهاشون گفتن، آقایون اصلا دوست ندارن خانمشون اخلاقهایی مث شیدا و (یکی دو نفر دیگه را نام بردند) داشته باشه.
منظورش همون خصوصیات قوی بودن "مرد درون" بود.

یه جای دیگه هم گفتن شیدا خودش این خصوصیت را (یه موضوع دیگه بود) داره، که زود برای دیگران را تشخیص می ده :58:

من الان به مرحله تشخیص رسیدم،
هنوز درمان را یاد نگرفتم :47:

کتاب هنر زن بودن را بخون
کتاب مثل یک مرد فکر کن، مثل یک زن رفتار کن را دانلود کن

من که فعلا دارم از این دست مطالب می خونم. خیلی سخته چیزی که باهاش بزرگ شدی را تغییر بدی.
تربیت من اینطوری بوده و تغییرش سخته.

اخه منم از بچگی اینجوری بودم مگه میشه توی این سن ادم شخصیتش رو این همه تغییر بده:47:
پس فکر کنم واقعا روی دست مامانم موندم:302:

درود
اسمم اومد دیگه نظر ندم نمیشه:311: این تهمت ها به من نمچسبه بانو شیدا :58:

ولی بطور خلاصه مرداهاز زنهای ظریف و بانمک خوششان میاد.خوبه قوی باشن ولی در هرصورت باید در عین قوی و محکم بودن ظرافت زنانه هم داشته باشن.یادمه رفتم خواستگاری همسرم مقنعه سرش بود دقیقا مثل خانوم مدیرها واقعا ترسیدم فکر کردم چقدر جدی باید باشه ولی برعکس موقع حرف زدن دیدم چقدر خنده رو هستش و خوش خنده.
در عین قوی بودن باید ضعیف و شکننده باشید مثل یه دختر بچه مردها نیاز دارن قوی بودنشان را ثایت کنند.بدی شما دخترها اینه میخواین رقابت کنید و بزنده باشید و قدرتتان را نشان بدهید درصورتی که غافل هستید از اینکه قدرت زن توی ناز و عشوه اومدنشه.مثلا من به این نتیجه رسیدم مردها عاشق دختردار شدن هستند با اینکه بازم با اینکه قرن21 سهتیم ولی بازم پسر داشتن نشانه غرور و ابهت و مردانگی هستش.ولی دختر خیلی بیشتر دوست دارن با اینکه بیان نکنن چون دختر ضریفه شکنندست همش ناز میکنه و خودشو برای باباش لوس میکنه به باباش تکیه میکنه شوربختانه این خصوصیات وقتی بزرگ میشن فراموش میکنن.این اصلا خوب نیست.

خود من اصلا دوست ندارم شغلی داشته باشم که با زن جماعت سروکار داشته باشم از بس که تخفیف میگیرن و چونه میزنن:97::161: ولی دقتی که توی رفتارهای خودم کردم با خانوم هایی که حالت مردانه دان و طریقه رفتار و گفتارشان تقریبا خشک هستش رفتارم مثل یک فروشنده و دوست هستش ولی نسبت به خانومایی که با ناز و عشوه حرف میزنن یه حس بزرگتری یه حس مسئولیت داشتن و تعهد داشتن نسبت بهشان را دارم(خواهشا پشت سرم حرف نزنین اهل زن دوم و جلف بازی اینچیزا نیستم خیلی هم سنگینم فقط حس درونی خودمو بروز دادم)مردا دوست دارن قدرتمند باشن یا اگرم نیستن حداقل خودشان را قدرتمند نشان بدهند.مثلا خود من وقتی روی مبل یکنفره میشینم خودمو مثل عرب ها ول میکنم روی مبل یا دستهامو میزارم دوطرف مثل پادشاه ها دستور میدم :311:

نتیجه:دقت کنید به نوزاد دختر و دختربچه ها و اجازه بدید دختربچه درونتان ابراز وجود کنه بهش پروبال بدید

گرچه فعلا مشکل کمبود شوهر داریم کاریشم نمیشه کرد:58::311:

رفتم نماز بخونم یکچیزی به ذهنم رسید البته شاید غلط باشه ولی شاید یکی از علت هاش اشنایی با سایت همدردیه یعنی زودتر از اونی که باید با مسائل و مشکلات زندگی متاهلی اشنا شدید و باعث شده از ظرافت های دخترانه خودتان فاصله بگیرید.یکجورایی از اونی که باید عاقلتر شدین و سبکسری دخترانه را ندارید.البته این فقط یک نظره

نقل قول:

---

ولی هرچی مطالعه میکنم مشکلم
رو پیدا نمیکنم حتی مشاوره هم فایده ای نداشت

---

مشاوره رفتین نوشتین. مشاور به شما چه راهکارایی داد و علت رو چی گفت؟

--

شیدا جان خود اقای خاله قزی و بعضی دیگر هم زن وجودشون قوی هست. حالا این عیبه مثلا ؟ نه. همسرشون هم مرد وجودشون قوی هست نوشته هاشون نشون میده. کاملا هم با هم خوب و خوشن.

ادمایی مثل من مجبور میشن هی کنکاش کنن خودشونو. وگرنه خودت یکی دو روز زن هایی رو که می بینی در طول روز نگاه کن بررسی کن ببین واقعا چند تاشون هستن که زن وجودشون خیلی قوی باشه؟
برای کسی که خونوادش تکلیفشون روشنه مذهبی یا سنتی هستن و وظایفشون رو می دونن برای اینکه دحترشون ازدواج کنه تلاش می کنن دختر هرچی باشه ازدواج می کنه.
برای خونواده هایی که به روز هستن و تکلیفشون روشنه و از اول دحتر میره دنبال دوست پسر خوب بازم پسرهای محتلفی می بینه (د ر قبلی خواستگار های مختلفی می دید) و بالاخره جفت خودشو پیدا می کنه
اما ادمی مثل من که خونواده در اصل و عملکرد سنتی هستن اما هیچ وقت فکر نکردن منم ممکنه ازدواج نیاز داشته باشه که بکنم و از اون طرف مامانم خیلی دقیق ریز به ریز کارو بارم تحت نظرش بود که یه وقت دوست نباشم باکسی ، خوب معلومه دیگه نه خواستگار سنتی نه دوست پسر نداشتم اونوقت خوشگل خاص هم نبودم که بدرخشم همه منو ببینن خوب معلومه ازدواج نمی کنم از کجا بیاد خواستگار؟

بیخودی انقدر به خودتون ایراد نگیرین. همینیم.
یه کم خودمونو بهتر کنیم اونم واسه خودمون و دل خودمون عالیم هست.

یه چیز دیگه به نظرم میاد ادما باید یه چیزی داشته باشی که بهش چنگ بندازن. مثلا زیبایی ظاهری یا پول زیاد یا شادی زیاد یا هرچیزی. یه چیزی که در تو ببینن خیلی خوبه و .... اونو بخوان خودشون داشته باشن. اونوقت می خوان پیششون بمونی.

اونایی که زنانگی شون قوی هست حس حمایت رو در مرد ایجاد می کنن. خوشایند می شن دوست داشتنی می شن. و چون زنانگی شون زیاده همیشه این خوشایندی رو دارن.
مثلا من بعضی وقتا اینطوری هستم اما ممکنه فرداش نباشم و طرف مقابلم هم همون ایینه من بشه البته اگه مرد وجودش قوی باشه.

اما از همه مهمتر اینه که ادم متناسب پیدا کنیم.
ببینین چه کسی رو می خواین خودتون متناسب باشین با اون ادمی که می خواین
یا اینکه سعی کنین در بهترین حالت روجی و جسمی خودتون باشین که بهترین انتخاب ها رو داشته باشین

توصیه ام اینه که خیلی به خودتون بد و بیراه نگین
من از یه هفته قبل عید دارم خودمو کنکاش می کنم
اعتماد به نفسمم سر این علاقه یه طرفه احمقانه ام کاملا کم شده
وزنم که هیچی رفته رو 45 کیلو
چهره امم دیگه استخون شده دیگه
اعصابمم داغون
که چی؟ که زن نبودم چون نتونستم کسی رو که می خوام داشته باشم

اخرین جوابم به خودم این بود که عشق می خوام
اگه مرد هم بودم بازم همینقدر که الان پیدا کردن اون عشق برام سخته پیدا کردنش سخت می بود
مردا راحت می رن خواستگاری
اما دلیلی نداره که اون کسی رو که می خوان راحت پیدا کنن
پس فرقی نداریم

خیلی هنر بتونیم بکنیم اینه که سعی کنیم خودمونو دوست داشته باشیم
اونم راهشو نمی دونم هنوز. سعی کردم اما نتونستم زیاد

واقعا خونواده از همه چیز مهم تره. ریشه ی همه ی مشکلات به همون برمیگرده
حتی نوع تربیت و شکل گیری شخصیت

با سلام

شما از اینده هیچ خبر ندارید، این دلیل نمیشه که در گذشته فرد بدرد بخوری نیومده پس اینده ام نمیاد
و بدتر از اون الان دنبال دلیلی میگردید که شاید من مشکل دارم که کسی نمیاد!
من بهتون حق میدم که نگران اینده که الان در یک ازدواج خلاصه شده،باشید ولی بهتون این حقو نمیدم که کار اشتباهی انجام بدید(من ته پیازم:227:) و خودتونو نگران و ناراحت کنید و در استرس قرار بدید چون در این حالت تصمیم اشتباه میگیرید و از چاله میوفتید توی چاه

این نگرانی واسه همه هست
حتی منم به عنوان یه مرد نگران ازدواج ایندم هستم
که نکنه دختر مورد علاقه خودمو پیدا نکنم و سنم زیاد بشه!


یه تجربه اینو درک کردم که :
گاهی میبینی هیچ روزنه ی امیدی نیست،و فقط باید نشست و ناظر بود و ناراحتی،غم،افسردگی،بدبختی ،گریه و زاری ... کشید .. و انگار محاله اتفاقی رخ بده..
اما به ناگاه میبینی
یه اتفاقی مثل معجزه رخ میده،
همه چیز عوض میشه
طوری که حتی تصورش رو هم نمیکردی...
انگار وقتی ادم به خودش و به داشته هاش از جوانی،از ثروت و ... مغرور میشه خدا گوششو میگیره بهش میگه تو همین بودی با اینهمه .... !!!

توصیه میکنم:
توی جمعی که مردهای خوب هستن ییشتر حضور پیدا کنید،اما مثل یه خانوم متشخص و با وقار و سنگین و عفیف برخورد کنید،مردها عقلشون توی چششون هست

ممنون از همه دوستان بابت پاسخهاشون. دیروز چون سه تا پست گذاشته بودم نشد که دیگه بنویسم ولی خیلی از حرفهام رو
مینوش عزیز نوشت. راستش من خیلی وقتها به رفتارها و برخوردهای دوستان متاهلم به ویژه اوناییکه توی دانشگاه یا محل کار با همسرشون آشنا شدن و زندگی خوبی هم دارن توجه میکنم. واقعیت اینکه حتی خود اونها هم قبول دارن که من خیلی دخترم از نحوه لباس پوشیدن و وسایلی که انتخاب میکنم و رفتار و غیره. من اینجا همکاری دارم که یک خانم قد بلند و خیلی درشت هست که حتی صداش هم مردونه است ولی ازدواج کرده وزدندگی خوبی هم داره واسه همین نمیتونم بگم که مشکل من بخاطر مرد درونمه چون واقعا مردونه نیستم. من فقط یکم مغرورم و همیشه میترسم که مبادا رفتاری کنم که کسی فکرکنه مثلن دارم بهش نخ میدم و برای همین زیادتو سر وکله پسرها نمیزنم ولی همیشه اگه بحثی باشه نظرم رو میگم یا اگه جمعی باشه شرکت میکنم و اهل شوخی و خنده هم هستم فقط سعی میکنم حد و مرزها رعایت بشه. زمان دانشگاه خیلی سربه زیر و آروم بودم ولی الان فکر میکنم که متعادل برخورد میکنم.
میدونید گاها برای خودم پیش اومده که از پسری از لحاظ ظاهری خوشم اومده ولی بعدا که بیشتر طرف رو شناختم فهمیدم که
ادم درستی نیست مثلا یکی بود که خیلی بچگانه برخورد میکرد و واسه همین از چشمم افتاد . حالا در مورد خودم یه موقع ها
فکر میکنم شاید رفتارم جوری هست که ادمها بعد از شناخت بیشتر پشیمون میشن. ولی هرچی فکر میکنم نمیفهمم چه رفتاری باعث دلزدگی میشه. هرچی که خوندم این بوده که رفتارهای جلف و زننده و یا نوع پوششش نامناسب باعث این دلزدگی ها میشه. که من اینها رو ندارم. گفتم شاید شما تجربه ای داشته باشین که بتونید بهم بگید دیگه چه رفتارهایی باعث دلزدگی میشه؟نمیدونم شایدم الکی دارم خودم رو شخم میزنم و واقعا باید بسپرم به دست قسمت و تقدیر تا یه فرجی بشه.
در پاسخ به جناب خاله قزی باید بگم که بحث مذهبی بودن تنها به حجاب ختم نمیشه و پای یک اعتقاد درمیونه که خیلی مهمه زن و شوهر از این نظر بهم شبیه باشن و اینکه من در اجتماعات به حد کافی وجود دارم و اصلا نمیشه که مهمونی یا عروسی برم و همه ازم تعریف نکنن ولی مشکل اینکه همه چیز در حد همین تعریف و تمجید خاله خانباجیها باقی میمونه :d
نمیدونم کسی انگار فکر نمیکنه که منم باید ازدواج کنم.
در پاسخ به مینوش باید بگم که پیش یک مشاور که رفتم و همه ازکارش خیلی تعریف میکردن که فقط بهم گفت خیلی عجیبه که تو تا الان با کسی نبودی و شاید مشکل جنسی (ببخشید که اینو گفتم) داری. ولی واقعیت اینکه ما توی یک جامعه سنتی بزرگ شدیم و مجبوریم که تا زمان ازدواج امیال جنسیمون رو سرکوب کنیم و من مشکلم این بود که چرا کسی طرفم نمیاد نه
اینکه کسی میاد و من بهش تمایل ندارم. !! درواقع من هنوز به اون مرحله نرسیدم ولی اون مشاور معتقد بود که اگر تحت فشار میل جنسی قرار میگرفتم یه کاری میکردم!!!! به نظرم این انتظار از یک دختر ایرانی با این فرهنگ سنتی احمقانه اس ولی اون نظرش این بود و منم به هیچ وجه قبولش ندارم.
ممنون از احساس بهاری عزیز. راستش منم دیگه فقط دلم به معجزه خوشه
برام دعا کنید دوستان :-)

سلام،خانم به درستی کارت شک نکن،اصلا این حرفها نیست،کسی که تا الان با کسی نبوده پس میل جنسی نداره ،کسی که تا الان نبوده پس حتما یه مشکلی داشته، منم به نظرم خودم شما از اون مشاور بیشتر میفهمید!!!اینکه شما با کسی نخواستید باشید عجیبه؟؟!!!بعضی از این مشاور ها هم کلا توی یک باغ دیگه سیر میکنند!!!!شما به همین راهت ادامه بده اما اگر کسی بهتون رغبت نشون داد با حفظ حرمت بگید فقط از طریق خانواده اقدام کنند.یا اینکه در حد یکی دو جلسه اشنا شید بعد حتما خانواده ها به میون بیان.چیزی که الان هست اینه که شما باید یکم از اون لاک دفاعی بودن و غرورتون بیرون بیایید،مخووا در خوردهاتون با حفظ متانت و سنگینی جوری برخورد کنید که کسی نترسه سمتتون بیاد.من خودم اگر دختری غرور بیش از حد داشته باشه حتی سلام ساده رو هم نمیتونم بهش کنم دیگه مطرح کردن اشنایی برای ازدواج که بماند.من به نظرم مشکل اصلی شما اینه که باید یکم نرم تر شید

مشاورت زن بود یا مرد؟
تا حالا هیچوقت کششی به کسی نداشتی از نظر جنسی؟ عاشق نشدی؟
وقتی موقعیتش پیش نیومده باشه خوب طبیعیه ادم به کسی کشش نداشته باشه
یه کاری می کردی ای که گفته یعنی چی؟ اینکه با یکی بی تعهد می بودی؟ به درد نمی خوره اینطوری مگه اینکه کلا ادم راهشو بذاره. یعنی کسی بشه که راحت با مردا هست از هر کسی چیزی یاد می گیره یا کار و بار زندگیشو راه می اندازه و میره سراغ بعدی. که ما که اینطور نبودیم تا حالا فکر نمی کنم بتونیم هم بشیم دلیلی هم نداره. پس اینو بذار کنار.
اگه هم شک داشتی می تونی بری متخصص زنان ازمایش برات می نویسه.
http://www.hamdardi.net/thread-33487.html
اینم بخون

چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟
http://www.hamdardi.net/thread-22759.html
http://www.hamdardi.net/thread-26620.html

فکر می کنم چیزی که باعث شه یکی با یکی ازدواج کنه معمولا اعتماده. البته عشق زیادهم می تونه باشه.
دوست داشتن + اعتماد کردن

روی ارامش خودت و دوست داشتن خودت کار کن البته تا جایی که می تونی
مشاور هم یه مشاور دیگه برو اون دیگه احمق بوده به جای راهکار بهت یه چیز دیگه گفته

درست نمی دونم اما برای خودمون هم می تونیم زن باشیم حتما که نباید دنبال مرد بگردیم. اهمیت دادن به سلامت جسمی و فکری رسیدگی به لباس هامون لباسهای توی خونه و زیر رنگی و زیبا و هر چیزی که شادمون کنه. اون وبلاگه رو بخون توش نوشته

بعدم روال زندگیت درسته یعنی زندگیت روال عادیشو داره؟ من سالهاست زندگیم روال عادی نداشته. یعنی هیچوقت نداشته. نتیجه اش هم غیرعادی هست.
اگه روال معمولی رو داشته زندگیت و فقط همسر نداری مشاور خوب پیدا کن برو راهنمایی بگیر. روی شادی خودت هم کار کن. مثلا با تلاش برای دوست داشتن خودت. یه چیزایی در این مایه ها. توی جاهایی هم که بشه کیس ازدواج پیدا شه حضور داشته باش.

همونطوریکه سامان گفت نرم هم باش که پسری اگه خواست بیاد سمتت بیاد.

ولی ناراحت نباش که چرا کاری نکردی واسه میل جنسی. اون مشاوره عقلش کم بوده.
اگه هم شک داری برو ازمایش بده هرمون های زنانه اتو چک کن.
:72:

درود دگربار

اینجا یه مسئله ای را باید حتما بگم ولی قبلش چنتا مطلب بنویسم.

اولا من یکی کشته مرده این لینک که بانو مینوش به دوستان معرفی میکنن
مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )

یعنی الان بری پیشش بگی سرماخوردم میگه بور این لینکو بخون خوب میشی:311::58: یعنی اینو نمیگفتم انصافا میمردم:227:
در مورد حرف مشاور فکر کنم زیادی اغرق کرده و یکجورایی حرف کمفت زده باید میپرسید آیا به جنس مخالف کشش جنسی دارید یعنی تمایل به برقراری ارتباط داری یا نه که سوالش بنظرم درسته یعنی باید یه کششی باشه نسبت به مرد یادمه یه تایپیک فکر کنم توی همین سایت همدردی بود یکی از بانوان زده بودن اینکه به شوهرش دست میزنه شوهرش بدش میاد؟!!!میگه دوست ندارم بهم دست بزنی جالبه واقعا مخصوصا این موردش که اصلا به زنهای دیگه هم توجهی نمیکنه و کشش جنسی نداره!احتمالا منظورش این بوده ولی تخته گاز رفته:58:

از دیروز تا حالا به تایپیک شما و مشکلی که برای دخترهایی همسن شما و همانند شما هستند فکر میکردم مخصوصا در مورد اون جمله ای که گفتید پسرها حق انتخاب دارن حرفتان کاملا درسته ولی میشه اینجوری هم دید.مثلا خود من اولین جایی که رفتم خواستگاری منزل همسرم بود انصافا هم خیلی از معیارهامو توی جلسه خواستگاری داشت یا بقول اون روانشناس توی تلویزیون که ادمها اکثرا با افرادی ازدواج میکنن که دوست داشتن شخصیتشان اونجوری باشه تقریبا 90% افراد یکجورایی در مورد انتخاب همسرم این حرفش صدق میکنه یعنی کاملا درست میگه.خانومم فوق لیسانس فنی بلده قرص و محکم شخصیت مستقل و قوی دست و پاچلفتی نیست و نیاز نداره به کسی خودش کاراشو انجام میده تقریبا برعکس منه :58: از دیروز داشتم به این فکر میکردم واقعا همسرم مناسبترین انتخاب بود برای من؟اینکه شانس های دیگه ای هم داشتم برای انتخاب کردن که شاید همخوانی بیشتری باهم داشتیم البته از همسرم خیلی زیاد راضی هستم از روی ترس نمیگما:58: جدی خیلی ازش راضی ام ولی کلا فکر کنم یکم احساسی هستم و عاشقانه یکم بیش از اندازه.از دیروز این موضوع ذهنمو بخودش مشغول کرده.نمیدونم شاید قسمت این بوده.درهر صورت که من یکی خیلی راضی هستم با وجود تفاوت هایی که هست.

فیلم ((هیچ)) خیلی جالبه ویل اسمیت بازیگر سیاه پوست بازی میکنه شغلش اینه آقایونی که دوست دارن ازدواج کنن با خانوم خاصی بهشون آموزش میده تا چجوری بطرف خودشان جذبش کنن تا به همسر مورد علاقشون برسن.خیلی جالب بود برام از نکاتی که اموزش میداد یادداشت برداری کردم واقعا عالی بودن بکارم اومد توی جلسه خواستگاری:58: از همش جالبتر اونجاش بود یه دفتری بود فکر کنم صاحبش مشاور بود یکطرف دخترها و یکطرف هم آقا پسرهایی که مخیواستن ازدواج کنن میشستن و با هم حرف میزدن یکجورایی مثل جلسات خواستگاری ولی جالبیش این بود مثل دوتا دوست حرف میزدن.ایده خیلی خیلی خوبیه و کارساز خیلی از اقا پسرها و دخترخانومها اینجوری شانس بیشتری پیدا میکنن تا با شریک زندگیشان آشنا بشن و فرصت ازدواج بیشتری برای دوطرف پیش میاد.

پ.ن:الان که فکرشو میکنم بد نیست ایده اش برم یه شرکت بزنم در همین مورد که پسرهایی که میخوانب رن خواستگاری چجوری رفتار کنن تا جواب مثبت بگیرن :311: درامدش خیلی خوبه مخصوصا که آقایون در اون لحظات کلا داغ هستند و خوب خرج میکنن:58:

شمیم جان،

این مرد درون که گفتم، الزاما با هیکل درشت و صدای زمخت همراه نیست. یک ویژگی شخصیتی و رفتاری هست که ممکنه نماد فیزیکی هم نداشته باشه.
من نه صدام کلفته و نه سبیل دارم :311:


همین که تو به فکر خواستگاری افتادی، یه جور مرد درونته که تحریکت کرده. وگرنه به طور طبیعی زن این گرایش را نداره و دوست داره نازش را بکشن.
تقریبا همه جا مرسوم اینه که مرد به طرف زن می ره. اما تو منطقت داره بهت می گه ما برای هم خوبیم، برم بهش بگم.
بدون این که زن درونت حواسش باشه که باید ناز کنه. دلش بخواد که منتش را بکشن.

منظور این نیست که شما صددرصد ویژگیهای مردانه دارید، اما می بینی که خیلی راحت جلوی زن دورنت قد علم کرده. پس قوی هست.

یه موضوع دیگه این که
شرایط شما (خودم هم همینطور، برداشت بد نکنید) از نظر خودتون خوبه اما از نظر پسری که دنبال ازدواج هست، خیلی هم شرایط خاصی نیست.
چیزی که من و شما بهش می گیم ویژگیهای خوب، از نظر آقایون خیلی هم امتیاز مثبتی نیست و حتی شاید منفی باشه.

وحشت نکن،
اما یه مقدار سیاستهات را عوض کن و همینطور در معیارهات تجدید نظر کن (اگه ازدواج برات خیلی مهمه)

ممنون از همه دوستان بابت اینکه وقت میزارین
واااای شیدای جان من نخواستم برم خواستگاری :)))))))) اصلن این موضوع از ذهنم عبور هم نکرد. من گفتم حتی نمیخوام کسی رو واسطه کنم. منظورم این بود چطوری برخورد کنم که اون آقا خودش جذب بشه همین . خیلی عجیبه چند نفر دیگه هم همین برداشت رو کردن :)))))))
من دارم لینکهای خانم مینوش رو میخونم. اونیکه در مورد زن بودنه..(چطوری همسر دلخواهم رو پیدا کنم)، راستش الان اعتماد به نفسم چسبیده به سقف چون من
واقعا بیشتر ویژگیهایی که میگه رو دارم ولی موضوع اینکه این حرفهایی که گفته میشه مربوط به پس از ازدواج ولی مشکل مربوط به پیدا کردن همسره نه نحوه برخورد با اون ولی به این نتیجه رسیدم که خوش به حال مردی که بامن ازدواج کنه ؛))
مینوش جان مشاورم مرد بود و من مطمینم که مشکلی ندارم اون مشاور ایده اش یکم غربی بود به نظرم بافت سنتی رو نمیشناخت چون خودش هم مسلمون نبود ولی چون دوستان گفته بودن که تخصص رابطه داره من رفتم پیششش و به نظرم چون راهکار خاصی نداشت این حرف رو زد.
آقای خاله قزی شما هم به جای مشاوره به فکر راه انداختن کار و کاسبی هستین این وسط .... بابا جون یه راهکاری واسه من پیدا کنید موندم رو دست خانواده خوبیت ندا ره ؛))))))

دوست گلم منم مشکل شمارو دارم.....دندونپزشکم از یه خانواده معروف و مرفه تو یه شهر کوچیک؛مردم می ترسن در خونمون بزنن فکر میکنن من دختر پر توقع و مغروری هستم......فکر میکنم بهترین راه اینکه دوست های خوب دختر داشته باشید؛به کار و فعالیت سرتون گرم کنید و خودتون اقدام نکنید....اعتماد به نفس شما اتفاق های خوب همراش میاره

به نظرم خواستگار نداشته باشی بهتر از اینکه خواستگار اشتباهی داشته باشی عجله نکن شما از آییندت خبری نداری