مخالفت شدید مادرم برای ازدواج با غیر هم مذهب و غیر هم زبان . نیاز به راهنمایی دارم

سلام میکنم به تمام کاربران عزیز
من و یه اقاپسر حدودا سه ماه باهم آشنا شدیم و قصدمون ازدواج هر دو همدیگرو دوست داریم و از هر لحاظ میتونیم باهم کنار بیایم
اما من یه مشکل بزرگ دارم که مادرم با این قضیه به شدت مخالف و دلیل مخالفتش هم سنی بودن این آقا پسر که البته دینشون خیلی به ما نزدیک و ما خودمون سر این مسئله مشکلی نداریم و دلیل دیگر مخالفت ایشون این هستش که ایشون کرد هستند و با ما سنخیت ندارند
و حتی برای این آقا یه سری شروط تعیین کردند که پا پس بکشه اما ایشون تمام شرایط رو پذیرفته
من واقعا نمیدونم چطور مادرم رو به این وصلت راضی کنم خواهش میکنم فوووووووووووووری کمکم کنید

سنتون چقدره ؟وضعیت خونوادهای خودتون رو شرح بدید لطفا.دین شما چیه؟در ضمن این مسایل که گفتید خیلی هم کوچیک نیست به نظر من.می تونید بگید چه جوری با این آقا پسر آشنا شدید؟

من 20 و ایشون 25
من شیعه هستم
و از طریق معرف باهم آشنا شدیم
ما خانواده متوسطی هستیم اما مادر من بیش از حد سختگیری میکنه و صدای همه رو درآورده تا االان هم هر چه خواستگار اومد از اونایی ک خودش نمیپسندید ایرادای بیخودی میگرفت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

من 20 و ایشون 25
من شیعه هستم
و از طریق معرف باهم آشنا شدیم
ما خانواده متوسطی هستیم اما مادر من بیش از حد سختگیری میکنه و صدای همه رو درآورده تا االان هم هر چه خواستگار اومد از اونایی ک خودش نمیپسندید ایرادای بیخودی میگرفت

---

درود بانو یعنی شما با 20 سال سن فکر میکنید تجربه تان از مادرتان خیلی بیشتره؟!!!
سختگیره بایدم باشه چون مادره و شما تازه 20 سالته فکر میکنید واقعا چقدر از زندگی متاهلی اطلاعات دارید واقعا نمیدانم چه چیزی باید بگم تعجب میکنه انسان خواستگار اسمش روشه اینجوری که شما فکر میکنید پس هرکی اومد خواستگاری باید جواب مثبت داد شما میخوای شووهر کنی نه اینکه دوست پسر بگیری.

معیارهای شما برای انتخاب چیه کامل نویسید وب ر طبق اولویت توضیح کامل بدید.

ایشون تازه اگر مادرتان اجازه بدهند قراره بیان خواستگاری و شما شناخت پیدا کنید در باره ایشون.

میشه لطفا توضیح بدید چطوری شناخت پیدا کردید و در چه حدی بوده و در چه شرایطی این شناخت شما ؟

مقالات بخش معیارهای ازدواج و خواستگاری را مطلعه کنید:

http://www.hamdardi.net/thread-12878.html

http://www.hamdardi.net/OLD/thread-16046.html

معیارهای ازدواج



خصوصیات مثبت و منفی خودتان و ایشون را بنویسید

سلام

نظر پدرتون چیه؟
و نظر خانواده ان اقا؟ انها با شیعه بودن شما مشکلی ندارند؟ ایشان و خانواده شان درباره مسائل دینی متعصب نیستند؟
شما خودتون چه قدر درباره اداب و رسوم سنی ها اطلاعات دارید؟ و چه قدر به عقایدشون اعتقاد دارید؟ و چه قدر با اداب و رسوم کردها اشنایی دارید؟ و ایا حاضر به انجام انها هستید؟

نقل قول:

---

ما خودمون سر این مسئله مشکلی نداریم

---

علاوه بر شما، دو خانواده هم با هم پیوند می خورند و شما قرار است یک عمر با هر دو خانواده در ارتباط باشید. خودتون با برقراری ارتباط با خانواده ایشان مشکلی ندارید؟

من نمیگم تجربم از مادرم بیشتره اما از هم سن های خودم خییییلی بیشتر تو حل و درک مسائل جلوترم و اطلاعات کافی برای یک زندگی رو دارم
من از قبل از این آقا از فامیل یک خواستگار داشتم که همه موافق بودن غیر از خودم و مادرمکپافشاری شدید برای انتخاب اون آقارو داشت اما وقتی ایشون وارد زندگی من شدند مادرم شروع به مخالفت های شدید کرد که این آقا به درد ما نمیخوره و تو با این خوشبخت نمیشی .... حالا بنا بر دلایل و تخیلات شخصی
معیار های من با مادرم خیلی متفاوته مادرم بیشتر از تنهایی خودش میترسه ....
معیارهای من انسانیت.اخلاق خوب.درآمد خوب.ایمان.شعور.فرهنگ.و.....ام� � مادرم معیار اولش تحصیلات که برای من جزء اولویت های آخر
خصوصیات مثبت ایشون از نظر من آقا بودن صداااااااااقت ایشون.خانواده.شغل.و دیدگاه ایشون نسبت به زندگی هستش
شناخت ما از طریق یکی از دوستان شروع شد و رابطمون در حد صحبت و هفته ای یک بار بیرون چون هر دو شاغل هستیم
من از چند نفر برای راضی کردن مادرم کمک خواستم اما فعلا متاسفانه به نتیجه ای نرسیدم
خیلی افسرده شدم.....
به هر دری میزنم گریه میکنم....واسطه قرار میدم... اصلا از حرف خودش پایین نمیاد ...الا و بلا میگه ن ه ن ه ن ه لااقل اگه دلیل قانع کننده داشت ادم دلش نمیسوخت
من ادم غیر منطقی نیستم و اگر دلایلی با منطق برام بیارن که این آقا به درد من نمیخوره من با این قضیه و فراموش کردنش کنار میام
اما متاسفانه بیخود و بی جهت و بی دلیل میگه نه ....
میگه نسل عمر و عثمان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ! اخه اینم حرفه هزاران شیعه هستن ک تو روز روشن سر میبرن بعد میگیم سنی ها بدن....
مشکل من اینه که نمیدونم چطوری به مادرم ثابت کنم که این آقا از هرلحاظ مناسب.....یعنی چطوری مادرم رو راضی کنم ....اصلا حتی حاضر نیست یک لحظه بشینه پای صحبتای من ...
تمام اطلاعات زیادی که من از سنی ها دارم از اینترنت در آوردم و آگاه شدم اما در مورد کردها خواهر خود ایشون به من یه سری اطلاعات داد...
نه مادر ایشون شیعه هستند و با شیعه بودن من هم مشکلی ندارند
پدر مادرم از هم جداهستند

سلام...

مسیله ای که شما عنوان کردین اصلا ساده نیست،ریسک ازدواج با یک مذهب دیگه فوق العاده بالاست و مخالفت مادرتون حداقل روی این مورد خیلی هم بی جا نیست،فراموش نکنید سن شما بسیار کمه و فاز احساسی شما خیلی بالاتر از سن های بالاتر از شماست،شاید شما اگر 30 سالتون بود راحت تر میشد تصمیم گیری به خودتون واگذار کرد....

ولی قطعیتی وجود نداره که این آقا کیس مناسب شما نباشند ،پس راه حل اینه که حتما به یک مشاور و روانشناس مجرب در حوزه ی ازدواج مراجعه کنید و تفاوت ها و شباهت هاتون رو با این آقا بررسی کنید ،مطمین باشید در صورت موافقت مشاور میشه مادرتون هم راضی کرد...


یا حق

باسلام ممنون از تمام نظراتتون
ببینید این آقا اصلا روی مسایل دینی متعصب نیست و مشکلی نداره و من هم همینطور و ما به این نتیجه رسیدیم که اگر به دین و عقاید همدیگه احترام بزاریم مشکلی بینمون پیش نخواهد آمد
مثل پدر مادر خود ایشون
در ضمن من در سایت خاطرات یک عاقد و بخش تفاوت شیعه و سنی در ازدواج مطالعه کردم که به برخی از این نتایج رسیدم

به نظر منم مامانتون حق دارند.

ببنید مساله فقط اون اقا نیست بلکه خودشون خانوادشون اطرافینونشون و اینها همه تاثیر گذا هستند

و باز این که دو فرهنگ مختلف هستید

با توجه به سنی که دارید هم اشنالله مورد های که کفویت بیش تری داشته باشید اشنالله براتون پیدا خواهد شد.به نظرم صرف نظر کنید.

- - - Updated - - -

به نظر منم مامانتون حق دارند.

ببنید مساله فقط اون اقا نیست بلکه خودشون خانوادشون اطرافینونشون و اینها همه تاثیر گذا هستند

و باز این که دو فرهنگ مختلف هستید

با توجه به سنی که دارید هم اشنالله مورد های که کفویت بیش تری داشته باشید اشنالله براتون پیدا خواهد شد.به نظرم صرف نظر کنید.

شما آیا با آداب و رسوم کردها آشنایی دارید ؟ مردمان شریفی هستند اما باید فرهنگشان را کاملا بشناسی. در کردستان خانم ها نباید در مراسم تدفین شرکت کنند. حتی در مراسم تدفین یک زن هم فقط آقایان حضور دارند. اینها را من در کردستان از خود کردها شنیدم. همچنین در هیچ کدام از قبرستان ها سنگ قبر ندیدم. یعنی سنگ قبری که مشخص کند این قبر متعلق به چه کسی است. همچنین عقاید صوفیه در کردستان طرفداران بسیاری دارد. من هم در روستاهای کردستان هم در شهرها به این عقاید برخوردم و کلا برای این طرز تفکر صوفیه احترام زیادی قائل هستند. همچنین مردان کرد از تذکر در زمینه محرم و نامحرم بسیار ناراحت می شوند و آن را بی احترامی می دانند .مثلا من می خواستم آمپول بزنم گفتم می خواهم یک خانم این کار را بکند. مرد تزریقاتچی از این حرف که مربوط به محرم و نامحرم است خیلی ناراحت شد. موارد مشابه این باز هم برایم پیش آمد و آخر دوزاری ام افتاد. اینها که گفتم هر کدام یک ریشه عقیدتی و فرهنگی دارد که باید با آن آشنا شوی و ببینی آیا می توانی در زندگی خود آن را عملی کنی یا نه. ببین وقتی به همسری مردی درمی آیی صرف احترام گذاشتن به عقاید و فرهنگ او کافی نیست. زن باید علاوه بر احترام به عقاید یک مرد در زندگی مشترکش آن عقاید را بپذیرد و عملی کند. متوجه منظورم هستی ؟ شما به عنوان یک زن باید مردت را در راه عقایدش و فرهنگش همراهی و اطاعت کنی. مرد رئیس خانواده است و تصمیم گیرنده اصلی.
از خصوصیات دیگری که دیدم علاقه بسیار زیاد به رقصهای محلی و آهنگ های محلی است. یعنی هر کجای کردستان بروی مردم در حال رقص محلی هستند حتی زنان با خانواده های خود می رقصند. روی پوشاک محلی خود نیز تاکید زیادی دارند . بیین کلا مردمی هستند که بسیار زیاد به قومیت خودشان یعنی به کرد بودنشان و آداب و رسومی که مربوط به قومیت است اهمیت می دهند. کلا عنصر قومیت بسیار پررنگ است در زندگی آنها . در حالی که به طور مثال در تهرانی که من زندگی می کنم این چیزها اهمیتی ندارد و برای مردم کمتر قابل درک است.
در ضمن بدان که حتی اگر شما با کسی اختلافات مذهبی نداشته باشید دلیل نمی شود که طایفه و اقوام او نیز مشکلی با مذهب شما نداشته باشند. این را بدان که کردها به فامیل و اقوام خود اهمیت فراوان می دهند و شما فقط با یک مرد ازدواج نمی کنید . بلکه با یک مجموعه خویشاوندی پیوند برقرار می کنید که بسیار برای هم اهمیت قائل هستند. در حالی که در شهر من روی روابط فامیلی این همه تاکید نمی شود و رفت و آمد با فامیل را می توان کم یا قطع کرد در صورت اختلاف . اما بدان اگر با یک کرد ازدواج کنی این امکان وجود ندارد. پس اگر می خواهی ازدواج کنی باید مطمئن شوی که افراد فامیل این آقا هم شما را قبول دارند چون پذیرش در فامیل برای آنها مهم است.

یک چیز دیگر را هم بدان. در خانواده کردی مرد کرد قدرت زیادی دارد و زنی که به همسری مرد کرد درمی آید باید این موضوع را قبول کند.
در هر منطقه از کشور از تهران تا جنوب و از شرق تا غرب یکسری مسایلی وجود دارد که زنان آن مناطق با آنها درگیر هستند. همان طور که زنان تهران مشکلات خاص خود را دارند که کاملا هم عیان و آشکار است زنان کرد هم مشکلات خود را دارند . پس بهتر است بررسی کنید که این مشکلات چه چیزهایی هستند و آیا شما می توانید با این مشکلات کنار بیایید یا نه. ببین من الان در تهران از بچگی یاد گرفته ام که چگونه با ویژگی های قومی و فرهنگی این محیط کنار بیایم و چگونه مشکلات را رفع کنم. شما هم اگر می خواهی با یک مرد از قوم دیگری ازدواج کنی باید با مشکلات آنها به خصوص زنان آشنا باشی و ببینی آیا می توانی حلشان کنی یا نه .

ببین نه زندگی شما و نه زندگی و آینده این آقا نباید تحت تاثیر احساسات قرار بگیرد. شما وقتی با مردی ازدواج می کنید ملزم هستید که وظایف همسری که مهمترینش تمکین از مرد است را انجام دهی. پس احساسات را کنار بگذار و روی همه حرف هایم فکر و تحقیق کن و ببین آیا می توانی یا نه.

با تشکر فراوااااااااااااااااااااا ان از نوپو عزیز
از راهنمایی هاتون بسیار متشکرم
نوپو عزیز این آقا دقیقا همونطور ک شما میفرمایید به اصالت خود پایبند است
اما از 3 سالگی در تهران و با اداب و رسوم اینجا بزرگ شده و فوق العاده انسان انعطاف پذیر و روشن فکری هستش من تو پستای ابتداییم قید کرده بودم که یکی از دلالیل انتخاب ایشون دیدگاهشون نسبت به زندگی هستش
من تا حدودی که خانواده ایشون رو میشناسم با من مشکلی ندارند و من با اینکه قومیتم لر هست اما اصلا مثل اونها نیستم و طرز تفکرم به اونا نرفته
با توجه به شناختی که روهم پیدا کردیم این سازگاری رو در خودمون پیدا کردیم
راستش منم اولش دودل بودم نسبت به ادامه رابطه اما با توجه به شناخت و تحقیقاتی که کردم ترجیح دادم بمونم و به هدفم برسم
ما برای رسیدن بهم مانع های زیادی داریم یکیشم همین هستش که اطرافیان من گیر دادن که با فامیل ازدواج کن و من نسبت به فامیل احسای خوب ک هیچ نفرت دارم
من نمیتونم پسری رو که بچه شهرستان (فامیل)و میخواد که تا چندسال بعد از مناهلیش تو شهرستان زندگی کنه رو به عنوان همسری بپذیرم
الان مشکل اصلی من مادرم هستش که رضایت نمیده من به کمک یه نفر تمام تحقیقات لازم رو درباره این آقا انجام دادیم و خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسیدیم
از بقیه کاربران عزیز هم خواهش میکنم سن و سال رو در نظر نگیرن چون ملاک منطقی و دیگاه عقلی هستش نه سن
لطفا کمکم کنید با توجه به این شرایط چطور مادرم رو راااااضی کنم
با تشکر

به پدر خود دسترسی دارید ؟

سلام به همه کاربرای عزیز
لطفا هرکس که درباره کرد ها آداب و رسوم نحوه برگذاری مراسم ها و ....اطلاع دارند و خصوصا کسایی که خودشون کرد هستند اطلاعاتی در اختیار بزارن
به نظر شما وصلت دو قوم متفاوت عاقبتی خوش دارد یا نه ؟؟؟؟
و عزیزانی که سنی هستند و با اهل تشییع ازدواج کردند لطفا اطلاعات در اختیار بزارن
آیا مشکلی بین شما وجود دارد؟با مشکلات چطور کنار اومدید؟
تفاوت مذهبی بین شما چقدره؟
آیا از انتخابتون راضی هستید؟
ممنون میشم از تجربه هاتون رو در اختیار قرار بدید
با تشکر فراوان

سلام اینکه آداب و روسم کردها چطوریه در یک سایت روانشناسی فکر نکنم پیدا بشه و باید در اینترنت جست و جو کنین و از خود کردها (که حالا شاید اینجا هم باشن) سوال کنین اما اول جست و جو کنین.
در قبال ازدواج شیعه و سنی مگه همه شیعه ها به عقایدشون عمل میکنن؟یا همه سنی ها عمل میکنن که شما کلی میپرسین؟ چه جور شیعه و چه جور سنی مهمه. برخی شیعه ها حتی عقاید شیعه رو مسخره میکنن! خوب اینا چرا نتونن با یک سنی کنار بیان!
در اقوام ما خانمی شیعه با اقایی سنی ازدواج کردن اما خانم میگن من فقط خدارو قبول دارم و آقا هم همینو میگن. خوب اینا اصلا فرقی مذهبشون باهم پس نداره که مشکلی براشون ایجاد بشه و اسما فقط فرق داره.(البته این دو نفر دور از خانواده هاشون زندگی میکنن و کلا بحث تفاوت مذهب در خانوادرو ندارن که به مشکل بخورن)

باید بررسی کنین آیا خانم و آقایی که میفرمایین شیعه بودن و سنی بودنش باهم فرقی داره یا نه؟اگه داره چقدر و تا چه حدی و ریز بررسی کنین که چه عقاید شخصی هرکدوم دارن.تاکید میکنم عقاید شخصی چون ما با واقعیات سروکار داریم نه ایده آل ها. ایده آل یک شیعه خیلی چیزها میگه اما واقعا اون در عمل چه میکنه؟

مائده جان،

حواست به تاپیکت باشه که وارد بحث های انحرافی نشه.
اگر اینطور بشه حذف می شه.
خودت طوری مدیریتش کن که فقط در مورد موضوعات خانوادگی و ازدواج و ... پیش بره.

دوست عزیز باور کنید اگه الان مادرتون با این ازدواج موافقت کنند خود شما ممکنه چند سال بعد که سنتون بالاتر رفت بگید مامان چرا اون موقع من سنم کم بود اصرار کردم شما جلوی من رو نگرفتید ؟؟!!

بهترین و دلسوزترین دوستان شما پدر و مادر شما هستند هیچ پسری میخواد من باشم یا هر کی ارزششو نداره ادم به خاطر اون تو روی پدر ومادرش وایسته ( و همچنین در حالت مخالفش برای پسر ها هیچ دختری و... ) مطمئن باشید مامان شما خوبی شما رو میخوان ولی شما این قدر دارید با حس منفی و تنفر به این قضیه نگاه می کنید که فکر میکنید مامانتون شاید به خاطر عدم فرار از تنهایی خودشون میخوان این کار رو بکنند ...

ضمنا شما اگه با این اقا ازدواج نکنید به بقیه بگید قرار هم نیست الزاما با فامیل ازدواج کنید...به هر حال به نظرم باید روی این قضیه بیش تر تامل کنید.

انشالله هر چی صلاحه اتفاق بیفته حتی اگه خلاف میل باطنی شما باشه.

با سلام

کاملاً پیداست که شما دارید بسیار احساسی تصمیم می گیرید و مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباه خودپی می برید و پشیمان از انتخابتان می شوید و ...... رابطه عاطفی و احساسی شما باعث شده که ازدواج را خیلی سطحی نگاه کنید و تحریف شناختی پیش بیاید .

شما از دو زبان و دو فرهنگ و دو مذهب متفاوت هستید که هرسه اینها مسئله ها بوجود می آورد و شما اصلاً به اینها توجه نکرده اید . تفاوت مذهبی شما با توجه به نقش مذهب در زندگیتان بکش بکشهایی را در زندگیتان پیش می آورد . از نظر فقهی هم این ازدواج اشکال دارد بهتر هست از مرجع تقلید خود بپرسید چون تا آنجا که من می دانم ازدواج پسر شیعه با دختر اهل سنت مجاز دانسته شده اما برعکسش را بی اشکال نمی دانند یعنی پسر شیعه می تواند با دختر اهل سنت ازدواج کند . لذا شما از نظر فقهی هم مانع دارید برای ازدواجتان پس پافشاری نکنید . اگر بگویید مذهبم را کنار می گذارم و سنی می شوم که نشان از خامی و ناپختگی شما دارد و بدانید که چیزی از ازدواج نگذشته سر به سنگ خورده باز خواهید آمد . ما بسیاری دختر و پسرهای عاشق را داریم که این همه تفاوت ندارند و با هم ازدواج کرده و حالا به مشکل خورده اند چون احساسات حالا رفته کنار و تازه می بینند با بعضی خصوصیات نمی توانند کنار بیاید . مطمئن باش که شما بیشتر با این مشکلات مواجه خواهی شد . بهتره عقل را بچسبی و در انتخاب و تصمیم احساس را کنار بگذاری . احساس را بعد از تصمیم قطعی و بعد از عقد می تواند جولان داد


امیدوارم راهی که سرنخهای شکست در زندگی برای آن را بنده کارشناسانه می بینم را در پیش نگیری و به حرف مادرت توجه کنی و رها کنی ....

سلام به همه و تشکر از نظراتتون
راستش شماها منو دارید دودل میکنید
اما این آقا رو خیلیا تایید کردن و با توجه به تحقیقاتی که ازشون کردیم جز خوبی چیزی نشنیدیم
و مطمئنا" هیچ دختر و پسری برای مواجه با شکست وارد زندگی نمیشن ...
من نمیخوام احساسی تصمیم بگیرم که خدایی نکرده بعدا به بن بست بخورم درست من سنم کمه اما خیلی از زندگی هارو دیدم و شنیدم که از هم پاشیده شده به خاطر ازدواج در سنین پایین اما شما به این اعتقاد ندارید امکان داره یه فرد 25 ساله به اندازه یه فرد 20 ساله هم متوجه یه سری مسایل نباشه و بالعکس؟؟؟؟
اگه از نظر مذهب که این آقا قراره شیعه بشه و من امکان داره تا حدودی با خودش از نظر مذهب به مشکل نخورم
در رابطه با قومیت هم یعنی شماها توی اطرافیانتون وصلت از دو فرهنگ متفاوت نداشتید ؟ همه از خودتون بودند
خواهش میکنم بیشتر منو راهنمایی کنید در تصمیم گیری ....من وقت زیادی ندارم هر روز که میگذره نگرانی های من بیشتر و بیشتر میشه
و یه سوال از تمامی کاربرانی که نظر دادن
چرا همتون مخالف هستید؟میشه لطفا برام دلیل بیارید؟
با تشکر فراوان

ببینید خانم محترم من نمیگم سن شما کمه و خدایی ناکرده مثلا توجیح نسیتید و..
ولی شما الان ازدواجو فقط همین میبینید که این اقا خیلی سر تر هستند از اقوام شما و این اقا چون خیلی از ضعف هایی که سایرین داشتند رو ندارند و خیلی چیزهایی که شما میخواید رو دارند دیگه فکر می کنید همه چیز تمومه در صورتی که خیلی چیز ها رو نمی بینید

مثلا ببنید فردا فرزندان شما به احتمال زیاد به نسل همون اقا میرند...من دیدم کسانی که این طوری ازدواج کردند نه این که فرهنگ اون اقا بد باشه یا خانم نه..ولی چون با هم کفویت نداشتند بعد ها حتی اون مادر حس خوبی که باید به فرزندش میداشته رو نداشته..این تازه فقط یکیش بود...فرزند شما خواه ناخواه خلق و خوی اون اقا و فهرنگ رو میگیره بعدش حالا شما باز بگید من یه جای دیگه تربیتش میکن مو.. ولی عوامل وراثتی تاثیر خودش رو میزاره..

من که میگم این ازدواج اصلا به صلاح شما نیست.دیگه اگه هزار تا دلیل دیگه هم بیاریم فایده نداره چون شاید شما نمی خواید قبول کنید.

بازم سلام
من درباره تربیت فرزند هم تحقیق کردم هم با خود ایشون صحبت کردم و به توافق رسیدیم
ما از جلسه اول که با هم آشنا شدیم درباره مشکلات زندگی بالاپایین بودنش میزان رفت و امد با دو خانواده خوبی ها بدی ها نقاط ضعف همدیگه و خیلی چیزای دیگه که شاید خیلی از جوونا بهشون اهمیت نمیدن این آقا به من پیشنهاد دادن که پیش مشاور هم بریم و اگر هم لازم بود یه سری تست ها که برای کنترل هیجان و تناسب و .... هست رو هم انجام بدیم یعنی کاملا منطقی و غیر احساسی اما اگه بخوایم از بعد احساسی هم قضاوت کنیم خب به هرحال دو نفر که تقریبا تو یه سری مسائل به توافق برسن ناخودآگاه بینشون علاقه ایجاد میشه
من ایشون رو چندین بار امتحان کردم و خداروشکر بدی ندیدم و یکی از بهترین خصوصیاتش 1-صداقت2-اینکه اهل هیچی نیست هم منظورم از لحاظ دوستی با دختر هم از لحاظ سیگار و مشروب و ....
البته یه خبر جدید هم براتون دارم مادرم دیروز وقتی دید خیلی ناراحتم گفت نگران نباش و صبر کن با گذر زمان همه چیز حل میشه
راستی الان ایشون تصادف کرده و نزدیک یک هفته در بیمارستان بستری هستش:54:
به نظر شما یعنی چی؟؟؟
لطفا همه دوستان نظر بدن

سلام دوست عزیز.
در اینکه شما بالغ و فهمیده هستید شکی نیست. بالاخره تو این سن قاعدتا به سطحی از بلوغ دست پیدا کردین. این رو هم میدونم که سن ازدواج تو خیلی از شهر ها و قومیت ها فرق میکنه و پایین هست. اما در جوانی دو جور بلوغ داریم.

یکیش بلوغ ایده آل هست: ابتدای جوانی بروز پیدا میکنه. شخص دست از لجاجت بر میداره و کم کم به تفکر و چاره جویی رو میاره واسه حل مشکلات زندگیش. او در این سن پر از آرزو هست و به ساخت جهانی ایده آل فکر میکنه. مثلا اینکه عشق و صداقت برای یه عمر زندگی زیبا و بی دغدغه کافیه. یا با احترام و تعامل میشه تمام اختلافات رو حل کرد. من میرم خونه مادر شوهرم، مثل دخترش احترامشو میکنم و کمک حالش میشم، مادرم بالاخره وقتی خوبی های همسرمو دید دامادشو مثل یه فرشته دوست داره و شوهرم مثل پسرش خواهد بود و ....

بله همه این ها بسیار زیبا هستند. خواب هایی برای زندگی که اگر تعبیر بشن دیگه هیچ دغدغه و غصه ای وجود نخواهد داشت. درست مثل اونهایی که خواهان جهان بدون جنگ هستند. ایده آلش اینه که هیچ کشوری کاری به کار کشور دیگه نداشته باشه. همه آزادی بیان داشته باشن، استبداد ریشه کن بشه، کسی به کسی جنگی تحمیل نکنه، سلاح گرم نابود بشه! بله این جهان خیلی رویایی و زیباست. اما در عمل آیا امکانش فراهمه؟

عملشو بلوغ تجربی پاسخ میده که چند سال بعد بروز پیدا میکنه.

بلوغ تجربی: این موقع هست که کم کم تجربه بهت ثابت میکنه که درسته زندگی ایده آل زیباست، اما همه چیز اونجور که ما میخوایم پیش نمیره. میخوای پزشکی بخونی، مهندس از آب در میای، میخوای 3 سال و نیمه دانشگاه رو تموم کنی، 4 سال و نیمه تموم میشی، میخوای به محض فراغت از تحصیل بری سر کار، تا دو سال کار گیرت نمیاد، میخوای ماشین بخری، یهو پراید میشه 20 میلیون، میخوای ارشد بخونی، قبول نمیشی، اصلا رشته مورد نظرت هیچ دانشگاهی ارائه نشده! .... کم کم میفهمی همه چیز اونجور که ما میخوایم پیش نمیره. نمیگم تلاشمون بی فایده هست. اما هیچ چیز صد در صد نیست.

واسه همین هنگام انتخاب همسر باید واقع گرا بود:
1. راجع به زندگی خود
2. راجع به زندگی همسر.

راجع به زندگی خود یعنی اگه هنوز یه ظرف شستن واست سخته، هنوز تختت نامرتبه، با حرف مادر از کوره در میری، به فلانی حسادت میکنی، از سر تنهایی دوست داری ازدواج کنی، هنوز مستقل نیستی.... بعدا تو زندگیت معجزه نمیشه. لازمه دست نگه داری و ابتدا ضعف هارو برطرف کنی.

و راجع به همسر: یه کاری پیدا میکنه بالاخره و پول مهم نیست و باباش کمک میکنه و سربازی هم ایشالا معاف میشه و تو دوران نامزدی اخلاقشو درست میکنه و قول داده رو عصبانیتم کار میکنم و خوشم میاد غیرتی میشه و اینها به زبان عامیانه کشکه!

و خانواده ها که دگه جای خود دارد. یه بار مادر شوهر بگه بالا چشمت ابرو موجود میباشد! کلی دردسر و بی علاقگی و بحث و اینها ایجاد میکنه. همچنین اگه مادرت یه روز در میون بخواد بد شوهرت رو بگه. بخندن که خانواده شوهرت فلان رسم و رسوم رو دارن، اونا بگن عروس ندیدیم که فلان جور باشه... تو قطب که قرار نیست زندگی کنید. باید در تعامل باشید با خانواده ها و شما رو از این گریز نیست و این تضاد خانوادگی میتونه مشکلات زیادی ایجاد کنه که شاید در یه دنیای ایده آل زیاد به چشم نیاد، اما در زندگی حقیقی و واقعی جولان خودشو میده.

به هر حال اگر میخواهی از ما تایید بگیری بحثش جداست، اما اگر دنبال راهنمایی هستی... کمی با خودت فکر کن دختر خوب، چطور ممکنه همه اشتباه کنند؟ لااقل باید اینجا یه نظر موافق میگرفتید. خدارو شکر اینجا همه بچه ها با تجربه اند چون اکثرا مشکلاتی پشت سر گذاشتند که اینجا هستند. لیکن اگر قانع نشدی، فکر نکنم حتی مادر بتونه مانعت بشه. ایشالا درست تصمیم بگیری.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

با سلام

کاملاً پیداست که شما دارید بسیار احساسی تصمیم می گگیرید و مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباه خودپی می برید و پشیمان از انخابتان می شوید و ...... رابطه عاطفی و احساسی شما باعث شده که ازدواج را خیلی سطحی نگاه کنید و تحریف شناختی پیش بیاید .

شما از دو زبان و دو فرهنگ و دو مذهب متفاوت هستید که هرسه اینها مسئله ها بوجود می آورد و شما اصلاً به اینها توجه نکرده اید . تفاوت مذهبی شما با توجه به نقش مذهب در زندگیتان بکش بکشهایی را در زندگیتان پیش می آورد . از نظر فقهی هم این ازدواج اشکال دارد بهتر هست از مرجع تقلید خود بپرسید چون تا آنجا که من می دانم ازدواج پسر شیعه با دختر اهل سنت مجاز دانسته شده اما برعکسش را بی اشکال می دانند یعنی پسر شیعه می تواند با دختر اهل سنت ازدواج کند . لذا شما از نظر فقهی هم مانع دارید برای ازدواجتان پس پافشاری نکنید . اگر بگویید مذهبم را کنار می گذارم و سنی می شوم که نشان از خامی و ناپختگی شما دارد و بدانید که چیزی از ازدواج نگذشته سر به سنگ خورده باز خواهید آمد . ما بسیاری دختر و پسرهای عاشق را داریم که این همه تفاوت ندارند و با هم ازدواج کرده و حالا به مشکل خورده اند چون احساسات حالا رفته کنار و تازه می بینند با بعضی خصوصیات نمی توانند کنار بیاید . مطمئن باش که شما بیشتر با این مشکلات مواجه خواهی شد . بهتره عقل را بچسبی و در انتخاب و تصمیم احساس را کنار بگذاری . احساس را بعد از تصمیم قطعی و بعد از عقد می تواند جولان داد


امیدوارم راهی که سرنخهای شکست در زندگی برای آن را بنده کارشناسانه می بینم را در پیش نگیری و به حرف مادرت توجه کنی و رها کنی ....

---

.

خیلی ممنون از راهنمایی هاتون
من از 16سالگی وارد دنیای بیرون شدم یعنی علاوه بر تحصیل کار هم میکردم شرایط زندگیم از موقعی که یادم بر وفق مراد نبوده یعنی تا این سن که اومدم با توجه به شرایط زندگیم در حد خودم سختی های روزگار رو کشیدم من پدر مادرم وقتی 7 سالم بود از هم جدا شدند و بعد از اون من مجبور شدم با خانواده مادری که جمعیت زیادی هم داشت زندگی کنم تا خدایی نکرده به قول گقتنی بد بار نیام یا مثل خیلی از بچه های طلاق نشم و خداروشکر که تا اینجا خوب اومدیم
نزدیک 2سال که به هزار سختی از مادر بزرگم اینا جدا شدیم و دوتایی زندگی میکنیم با مادرم من تک فرزندم پارسال شهریور مادرم بیکار شد و انگار دنیا دور سرم میچرخید اخه قسط و کرایه خونه و ....رو داشتیم یعنی در واقع کمبود یه مرد توی زندگی از همه لحاظ احساس میشد نه به خاطر فشار زندگی کلی عرض میکنم خواستگارای خوبی داشتم اما هر کدوم یه خصلتی داشتند که مورد پسند من نبود و یا اینکه احساس میکردم بعدا امکان داره جدایی مادر پدرمو تو سرم بزنن
تا اینکه این آقا سر و کلشون پیدا شد و خداروشکر شرایط مشابهی داشتیم تو زمینه پدر مادر
و احساس میکنم که میتونم بهش تکیه کنم
شاید باورتون نشه اما به خاطر شکستی که از طریق مادرم خوردم خیلی محتاط شدم و ریز بین و تقریبا از 17سالگی شروع کردم به مطالعه و تحقیق درباره ازدواج و تشکیل خانواده و به هزار نتایج خوب و بد رسیدم
و از طریق اطرافیان هم خیلی تجربه کسب کردم
دیشب با مامانم صحبت کردم که اجازه بده اونا بیان همدیگرو ببینید آشنا بشید اصلا شاید به توافق نرسیدید کلی خواهش و اینا بالاخره قبول کرد که مامان آقا پسر ز بزنه اما با این وجود بازهم راضی نیست و همش چشم غره میره
به نظرتون برای اینکه مراسم خواستگاری به خوبی و خوشی بگذره و مامانمو کامل راضی کنم باید چیکار کنم؟؟

درود بانو

با سپاس بسیار از بانو فرشته مهربان :72:

فقط خواستم در مورد این جمله زیبا و مفید ایشون یه چند خطی بنویسم:
ما بسیاری دختر و پسرهای عاشق را داریم که این همه تفاوت ندارند و با هم ازدواج کرده و حالا به مشکل خورده اند چون احساسات حالا رفته کنار و تازه می بینند با بعضی خصوصیات نمی توانند کنار بیاید :104:

خدایی ایشون داره حق را میگه خود من و همسرم 30 سالمونه جفتمون شیعه مذهبی هستیم و اخلاقمدار و از نظر طرز فکر اجتماعی و سیاسی بهم نزدیکیم و انعطاف زیادی داریم همشهری هستیم و خانواده هایمان هم وجه مشترکات خیلی زیادی دارن چه از نظر فرهنگی چه تحصیلات و چه مذهبی و چه اخلاقی و شخصیتی ولی بازم با اینکه انسان های صبوری هستیم و انعطاف زیادی داریم بازم بعضی وقتها به مشکل میخوریم که میام و از مدیر همدردی و مشاورین باتجربه و متخصص سایت مشورت میگیرم با اینکه دوسال توی سایت همدردی هستم و اطلاعاتی خودم دارم.تازه اینهمه هم وجه اشتراک داریم:72:
دنیای ما مردا با شما بانوان بسیار متفاوت هستش از دو سیاره متافوت هستیم تفاوت در فرهنگ و زبان و آداب و رسوم و تفاوت در مذهب اینا چیزای کمی نیست احساسی تصمیم نگیرید زندگی مشترک مثل توی فیلم های عاشقانه و رمانتیک نیست که بهم برسن و خوشبخت بشن نه بانو اونا فقط توی فیلم هاست زندگی متاهلی خیلی متفاوته خیلی

شوهر دوست پسر نیست بانو هروقت دلتو زد عوضش کنی خدایی نکرده اگه منجر به طلاق بشه بعدش زندگیت نابود میشه فکر اونجاشم باشید لطفا.

تجربه بانو فرشته مهربان خیلی خیلی بیشتر از شما و من و کاربرای سایت همدردیه و مطمئن باشید سخنی که میگن ایشون از روی دلسوزی و دانش و تجربه ای که دارن هستش لطفا بیشتر به نوشته شون دقت کنید خیلی دقت کنید

شماها میگین که من بیخیال قضیه بشم به خاطر تفاوت فرهنگ و مذهب؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

شماها میگین که من بیخیال قضیه بشم به خاطر تفاوت فرهنگ و مذهب؟

---

شما نوشتید فرهنگ و مذهب؟!!

فکر کنم خوب متوجه این موضوع نشدید مذهب و فرهنگ فقط یه کلمه نیست خیلی بیشتر از اونیه که شما فکر میکنی سنت پایینه و داری خیلی ساده و احساسی با این موضوع برخورد میکنی. توضیح تخصصیشو میزارم مشاورین سایت به شما بدن.

فقط اینو بدون خیلی خیلی داری سطحی نگاه میکنی ازدواج با رابطه دوستی بین دختر و پسر و رفتن به سینما و کافی شاپ و زدن حرفای عاشقانه و زمزمه های شبانه موقع خواب و قربون صدقه رفتن خیلی فرق میکنه:81:

حتما به مشاور مراجعه کنید یا از مشاورین سایت در انجمن آزاد استفاده کنید.



http://www.hamdardi.net/payments.php

حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 10000 تومان
حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 28000 تومان
ولي بهتره که سه ماهش را پرداخت نماييد
چنتا حسن داره.1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.2.قيمت مناسب نسبت به بيرون 3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش


پ.ن:واقعا حیفه بانو زندگیتو با دستای خودت خراب نکن عجله نداشته باش بوقتش یک انتخاب خوب و مناسب با توجه به معیارهای مناسب که در سایت همدردی هم بگردی میتوانید مقالات مربوط به آن را پیدا کنید انجام میدهید و ان شاء الله خوشبخت میشید ولی ایشون فرد مناسبی برای شما نیست.


نقل قولی از جناب مدیر همدردی عزیز

نقل قول:

---

http://www.hamdardi.net/images/style...quote_icon.png نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی http://www.hamdardi.net/images/style...wpost-left.png
با سلام و احترام
بنده مطالبم را در چند بند جهت توجه بیشتر و طبقه بندی آنها می آورم ، لطفا با دقت مطالعه و بررسی فرمایید.

یکم: میزان تاثیرپذیری فرد از خانواده
اگرچه امروزه با فردگرا شدن آدمها و به خاطر مهاجرت شغلی و تحصیلی تا حدودی نسبت به قبل پسر و دختر از نظر فیزیکی از خانواده ها جدا افتاده اند. و به خاطر همین مسائل تحصیلی و شغلی هم میزان بینش، علم، و بعضی مهارتهای زندگی و ارتباطی اشان متفاوت می شود. لیکن شخصیت آنها همچنان متاثر از خانواده بوده و خواهد بود. این امر هم به خاطر ژنتیک و به ارث رسیده هاشون هست. هم به خاطر تربیت آنها که عمده شخصیت انسان قبل از بلوغ شکل می گیرد. و بعد از آن صرفا اندوخته های دانشی و علمی و مهارتهای فرد دستخوش تغییرات می شود.
پس اینکه فکر کنید به خاطر فاصله مکانی یک فرد نسبت به خانواده اش ، می توان او را به طوری مستقل فرض کرد که بی تاثیر از خانواده اش باشد صحیح نیست. و خود شما هم مواردی را اشاره کردید که موید این نکته هست(مثل تاثیر پذیری او از خانواده درجلسه خواستگاری)




دوم: ازدواج پیوند دو خانواده هست نه دو فرد
شما نمی توانید برای ازدواج یک محیط آزمایشگاهی وخلا را فرض کنید که یک پسر و یک دختر عقد می کنند. بلکه ازدواج پیوند دو خانواده هست. مثالهایی را توجه کن:
- شما صاحب یک فرزند می شوید. او در بغل برادر شوهر شما می رود و عمو می گوید. با او بازی می کند و از حرفها و رفتارش تاثیر می گیرد. در بغل پدر همسرتان می روید و تحت حرفها و رفتار پدربزرگ قرار می گیرد. و از طرفی خویشاوندان شما را درک می کند.
- شما عقد می کنید و مجلس عروسی می گیرید. عموی ایشان و خانواده اشان در مجلس کنار عمو و دایی های شما می نشنید و گفتگو می کنند. میهمانی می روید یا می آیندباید تطابق داشته باشند. شما به میهمانی آنها می روید باید پذیرش داشته باشید.
شاید فرض کنید که اگر خارج کشور بروید یا دور باشید مشکل حل هست. اگر اینطور تصور کنید معلوم هست عمیق نگاه نکرده اید.




سوم: مسافت فیزیکی از خانوادها منجر به فشار روانی می گردد.
معمولا مهاجرت در کنار پدیده های دیگر استرس زا مثل طلاق و فوت عزیزان استرس زیادی را به خانواده تحمیل می کند. اکنون شما همه چیزتان متمرکز شده روی ازدواج و هیجان آن ، لذا نمی توانید دقیقا فشار یک مهاجرت را حس کنید.
وقتی ازدواج کنید و بخواهید به دور از اقوام دو طرف باشید، تازه متوجه شدت فشار روانی روی خودتان می شوید. حالا یا یک شهر دیگر یا کشور دیگر. (که اگر موقتی باشد، بعد از برگشت سایر مشکلات را دارید و اگر موقتی نباشد باید متحمل فشار روانی دوری از خانواده بشوید.)




چهارم: تحریف واقعیت ها و شناخت توسط وابستگی احساسی محتمل هست.
معمولا اگر ابتدا فرایند خواستگاری و شناخت منطقی پیش برود، شما قبل از وابستگی احساسی خانواده ایشان را می دیدید و خانواده ها با هم آشنا می شدند و سایر مشکلات این ازدواج را می دیدید به راحتی تصمیم می گرفتید ، چون وابستگی احساسی در کار نبود. لیکن شما هم اکنون وابسته شده اید و بعد واقعیت ها را بررسی می کنید. لذا احتمال دارد که واقعیات را کمتر از آنچه که هستند ارزیابی کنید و این تحریف به خاطر گرفتاری احساسی شما دو نفر هستند.




پنجم: دو راهی باخت باخت برای این آقا
پس از فروکش کردن هیجانهای ازدواج ، اگر این آقا بخواهد خانواده و نظرات و فرهنگش را طرد کند، از درون تحت فشار قرار می گیرد. و تصور اینکه شما را مدیون خودش کرده و در حق شما لطف کرده و از حق خودش گذشته برایش پیش می آید، همچنین احساس گناه ناسپاسی در مورد والدینش که او را به اینجا رسانده اند.
اگر هم این آقا بخواهد باز هم توجه به خانواده و والدین و اقوامش را داشته باشد، تعارضات فرهنگی اش با شما و خانواده ات بالا می گیرد.
پس هر تصمیم این آقا برایش باخت محسوب می شود و تاثیرش را مستقیما روی کیفت زندگی شما می گذارد.




ششم: هزینه و مسئولیت این ازدواج بیش از حد برای شما و ایشون بالاست.
وقتی علیرغم میل خانواده ها ازدواج می شود یا با اکراه آنها همراه هست. شما مجبور به خودسانسوری در مسائل زندگیتون هستید. به قول معروف همیشه باید با سیلی رخ خود را سرخ نشان دهید. خانواده به شما گوشزد خواهند کرد که این انتخاب خودت بوده است. و لذا شما باید بسیار تحمل بالایی داشته باشید.




هفتم: احتمالا میزان انعطاف پذیری این آقا کمتر از این مقدار کنونی هست.
اینکه معیارهایتان تا اندازه زیادی با هم سازگاری دارد نقطه قوت این ارتباط هست. لیکن از آنجا که معمولا وقتی پای وابستگی احساسی پیش می آید مخصوصا آقایون خیلی انعطاف پذیرتر از آنچه که هستند رخ نشان می دهند، نمی توان این نقطه مثبت را کاملا واقعی دانست. یعنی به هر حال از شدت این انعطاف پذیری کاسته خواهد شد. اتفاقا آقایون بعد از ازدواج سفت وسخت تر می شوند و این به خاطر زمینه فرهنگی ، زیستی و مذهبی جامعه ماست. که قدرت پس از ازدواجشان برای مدیریت بیشتر از زمان مجردی خودش را نشان می دهد.




هشتم: عدم شناخت دقیق خود
این آقا اکنون تحت تاثیر وابستگی به شما ، شناختی که از خودش دارد تحریف شده است. یعنی نمی تواند متوجه بشود که پس از فروکش کردن این احساسات، تا چه اندازه ممکن است با شما مقابله کند.




نهم: نیاز به تحمل و سعه صدر بسیار بالا
اگر بخواهد چنین واصلتی علیرغم مسائل بالا صورت بگیرد. شما و آن آقا باید مثل کوه محکم باشید. در برابر ناملایمات نباید بشکنید. مثل کسی که در کویر سفر می کند باید خود را آماده هر سختی بکنید. نباید ناز نازی و زودرنج باشید. حرفهای درشت می شنوید، برخوردهای غیر منطقی شاهد خواهید بود. و فشارهای محیطی و فرهنگی از دو طرف (خانواده شما و خانواده ایشان)، دقیقا در جایی به هم می رسند و رعد و برق ایجاد می کنند که آنجا منزل و خانه شماست.
یعنی محل برخورد تضادها و تعارضات بین شما خودش را نشان می دهد. لذا باید قدرت تحملتان علاوه بر خانواد هایتان ، نسبت به خودتان هم کاملا بالا باشد.
دهم: می توانید بر اساس نقاط ضعف و قوت واقعی چنین وصلتی از طریق شیوه حل مسئله به صورت دقیق تری دست به ارزیابی بزنید.
برای اطلاع بیشتر به لینک ذیل مراجعه فرمایید.

انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارضهای ما

---

در تایپیک:
http://www.hamdardi.net/thread-32461.html

مرسی از خاله قزی عزیز بسیار لینک خوبی بود و به شرایط من نزدیک
فعلا تصمیم گرفتیم بعد از خواستگاری اگر تو مسائل تا حدودی به توافق رسیدیم بریم مشاوره و اگر هم خیر که تمام...
بقیه دوستان هم میشه لطفا نظر برن؟؟؟؟

سلام خانمی.
عزیزم سه صفحه برات دوستان پست گذاشتن میگن این آقا مناسب شما نیست باز میگی نظر بدین؟
چند صفحه بشه دیگه حس میکنی کافیه؟یا دنبال یک نفر میگردی که بگه نه حتما با این آقا ازدواج کن؟
به نظر من برو از پست اول و تا آخرو دقیق دقیق بخون و دیگه با خودت حلاجی کن و دنبال نظرخواهی بیشتر نباش.


البته لازم نیست همه درست تصمیم بگیرن بعضیا علاقه دارن با شکستشون به بقیه درس بدن. شاید شما اینجوری دوست داری حرفی نیست و دیگه دوستان اینجا هم خودشونو به زحمت نندازن فقط ازدواج کردی لطفا حدود سه سال دیگه بیا اینجا و از تجربیات به بقیه بگو تا اونا هم درس بگیرن مرسی خانمی)

در آخر میگم این طرز فکر شما که حالا بذار پسره بیاد خونه باهم چند جلسه حرف بزنیم مشاوره بریم.... برای کسی درسته که خیلی خیلی منطقی باشه و واقعا بتونه به دور از احساسات تصمیم بگیره و اونقدر واقع بین باشه که بتونه تفاوت هارو ببینه.
شما که کلا داری با احساس تصمیم میگیری نباید بذاری تو فضاهایی که احساستو تشدید میکنه قرار بگیری. الان که هنوز با این آقا ارتباطی نداری اینجور بهش دلبسته شدی و با هیچ منطقی نمیشه بهت گفت به هم نمیخورین. اگه بیاد خونتونو باهم بیشتر ارتباط بگیرین فکنم عقدتون حتمی میشه! و اینکه میگین سختی زیاد کشیدین ربطی نداره این سختی ها شمارو منطقی کرده باشه و قدرت تصمیم گیریتونو زیادتر کرده باشه. خیلی آدمها در مواجهه با سختی ها رشد میکنن اما برخی اتفاقا احساسی تر و شکننده تر میشن.

(من اصلا نمیفهمم چطوری برای شما مهم نیست که همسرت در اصول دینش باهات فرق داشته باشه؟اون بچه بیچاره باید دینشو از کدوم شما بگیره؟ احتمالا میگه اصول دین من 4تاست! به خاطر مامانم یکی بیشتر و به خاطر بابام یکی کمتره!، از اصل دین چی مهمتره آخه؟ بعد اصل هم که فرعیات غوغا میکنه مثه نماز مثه روزه مثه حج.... مگه اینکه واقعا شما برات به کل دین مطرح نباشه و بگی که من خدارو دوست دارمو همونو میپرستم و اصلا هم کاری ندارم خدا چی گفته و چیو میخواد و چه راهی رو بهمون نشون داده! خودم نظرمو اجرا میکنم باشد که مورد قبول خدا واقع شود! اگه واقعا اینطور آدمی هستین تازه باز تفاوت فرهنگ مطرح میشه! آخ من دیگه واقها زبونم بند اومد.)

باشه حرفای شما درست ...
پس لطفا راهنمایی کنید که چطور از ذهنم دورش کنم؟
بتونم فراموشش کنم؟
بتونم به خودم بقبولونم که اون به درد من نمیخورد و باهاش خوشبخت نمیشدم....
چطوری از فکرش بیام بیرون؟؟؟؟:54::54::54::54::54::54::54::54:

سلام دوست عزیز من فقط میتونم تجربه شخصی خودم رو در اختیارتون قرار بدم.
در حدود 2 3 ماه با پسری آشنا شدم که خوانوادش اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور بودن ولی خودش حدود 10 12 سال ساکن تهران بود و خوانوادش هم دائم در ارتباط بودن.
در عین حال که خیلی خوانواده به قول معروف به روز و حتی پدر و مادرش تحصیلات خیلی بالایی داشتن و حدود 6 7 سال هم خوانوادگی خارج از کشور زندگی کرده بودن اما عقاید مرد سالارانه کاملا در بینشون حاکم بود . مثلا ساعت 8 شب به نظرش خیلی دیر بود که یک زن بیرون از خونه باشه در صورتی که طرف ما انقد این موضوع بزرگ نبود.
ببینید بحث خوبی یا بدی نیست یه تعریف های خاصی از زندگی داشتند من اولش ظاهر زندگیشون رو میدیدم برام قابل باور نبود که این خوانواده یه همچین عقایدی داشته باشن مثلا خیلی موارد بود که واسه مرد از نظر ایشون اصلا اشکالی نداشت اما واسه یه زن فاجعه میدونستند اما تو همون مورد از نظر من زن و مرد حقوق مساوی داشتند.
بهم علاقمند شده بودیم اما به این نتیجه رسیدیم که هر چقدر همدیگرو دوست داشته باشیم دنیای متفاوتی داریم و به درد زندگی با هم نمیخوریم.
من نمیخوام موضوع خودمو به شما تعمیم بدم . ولی به نظرم بررسی بیشتر انجام بده. ظاهر بین نباش. البته نمیگم هستی فقط خواستم توجهتو جلب کنم.به هر حال یه سری اختلافات وجود داره.اگه در کل زندگی هارو در نظر بگیری میبینی این موارد مشکلاتشون بیشتره پس عقل میگه باید حواستو بیشتر جمع کنی.

اینکه میگی چطور باید کنار بیام به هر دوتونم بستگی داره. باید تحمل خودتم در نظر بگیری. با هم به یک نتیجه ای برسید . منطقی فکر کنید.

یاد حرف دیروز احسان علیخانی افتادم میگفت گاهی وقتا تو زندگی یه چیزیو به زور از خدا میخوایم بعدا میفهمیم اصلا به صلاحمون نیست.
پس امیدوارم هر چیزی که به صلاح ماست واسمون اتفاق بیافته.

مرسی آنیسا جان
اخه تو این تاپیک هیچکس از من نپرسید که شرایط رو توضیح بدم از خودش بگم از خانوادش بگم و توقعات خودم و خانوادم :81::81:
و فقط همه میگن سنت پایین و اختلافات فرهنگی دارید :303:
اما با این حال من قبول کردم اما دوست نداشتم اینطوری بشه :323:
توی تاپیک های دیگه که موارد مشابهمو خوندم خیلیا نظرای متفاوت سوالای متفاوت داده و پرسیده بودن اما اینجا فقط نظر منفی همین
حتی نگفتن شاید با این تفاوت فرهنگ خانواده ها بعد از دیدار نزدیک بهم بودن
همش نمک روی زخم:54::54::54::54::54:
خواهش میکنم از تجربیاتتو.ن بیشتر در اختیارم بزارید من خیلی به کمکتون احتیاج دارم تو این شرایط:54:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

مرسی آنیسا جان
اخه تو این تاپیک هیچکس از من نپرسید که شرایط رو توضیح بدم از خودش بگم از خانوادش بگم و توقعات خودم و خانوادم :81::81:
و فقط همه میگن سنت پایین و اختلافات فرهنگی دارید :303:
اما با این حال من قبول کردم اما دوست نداشتم اینطوری بشه :323:
توی تاپیک های دیگه که موارد مشابهمو خوندم خیلیا نظرای متفاوت سوالای متفاوت داده و پرسیده بودن اما اینجا فقط نظر منفی همین
حتی نگفتن شاید با این تفاوت فرهنگ خانواده ها بعد از دیدار نزدیک بهم بودن
همش نمک روی زخم:54::54::54::54::54:
خواهش میکنم از تجربیاتتو.ن بیشتر در اختیارم بزارید من خیلی به کمکتون احتیاج دارم تو این شرایط:54:

---

این وظیفه استارتر(کسی که تایپیک زده) هستش که توضیح کامل بده نکنه شما توقع داری توی این ماه رمضانی که همه روزه هستند و کلی کار دارن بیان اینجا برای شما کنسرت اجرا کنند؟!!!!

شما اول تکلیف خودتو مشخص کن میخوای چیکار کنی میخوای کاری که خودت دلت میخواد انجام بدی یا اینکه نه به حرفای مشاورین و میدران و کاربرای باتجربه سایت گوش بدی و انجامشون بدی؟

اینو اول بگو تا بعد جواب شما را بدهیم برایم جالبه دقیقا یه بانویی هست الان تایپیکش را به شما میدهم دقیقا مثل خودت هرکاری دوست داشت انجام داد به حرف هیچکی گوش نداد حتی مدیر همدردی و نتیجشم دید.

http://www.hamdardi.net/thread-34114.html#post337694

برو بخون مخصوصا تایپیک های قبلیش شاید بهتر متوجه بشی چرا داریم اینقدر محکم باهات برخورد میکنیم و بخاطر خودته و برای اینکه برای این سایت همه کاربرا ارزش دارن مگر اینکه خودشان برای خودشان ارزش و احترام قائل نباشند:72:

اول تکلیف ماهارو مشخص کن بعد بنویس تا راهنماییت کنیم اگه نمیخوای انجامشان بدی خواهشا از همان اول بگو

قرار نیست شما چشم بسته حرف دیگران رو گوش کنی.
گفتم که همه چیز رو نمیشه بهم تعمیم داد.
شاید مواردی اینجا گفته بشه که چشم شمارو بازتر کنه نسبت به مسئله.
شما باید اول محکم باشی و مطمئن باشی پس از دیدار خوانواده ها هم میتونی منطقی فکر و تصمیم بگیریی؟

من فکر میکنم این جملتون که گفتید " با این حال من قبول کردم اما دوست نداشتم اینطوری بشه "
نشوندهنده ی احساسی بودنتونه . اگر در مورد این آقا هم به همین صورت حرف میزنید متاسفانه به بن بست میخوری.
قرار نیست شما فقط به حرف بچه های تالار یا مادرت گوش کنی شما باید خودت به نتیجه منطقی برسی .
من واسه زندگیه خودم به این نتیجه رسیدم اگر تو شهر خودم ازدواج کنم از مزایای بیشتری بهره مندم .

- - - Updated - - -

اگه اشکال نداره با عرض معذرت میخوام اینجا یه تیکه ای به اقای خاله قزی بندازم:
راستی اقای خاله قزی خوش خوشونتونه دیگه یک سال اشتراک انجمن آزاد؟:311::58:

بعزیزم همین موضوع طلاق پدر و مادرت که گفتی خیلی مهم است. آن طور که من فهمیدم متاسفانه پدر در زندگی شما نقشی نداشته است و شما سختی هایی را به این خاطر تحمل کرده ای.
وقتی دختری از پدرش به اندازه کافی محبت و حمایت نبیند به مرد دیگری وابستگی پیدا می کند. برعکس اگر پدر دختر را کاملا تامین کند وابستگی دختر به مردی غیر پدر بسیار کمتر خواهد بود.
می دانی من حس می کنم وابستگی شما به این آقا به خاطر همین مساله است. حس می کنم انگار مساله بی توجهی پدرت و انتخاب همسر شما ، همپوشانی پیدا کرده است. شاید این آقا حسی را به شما داده است که همیشه دوست داشتی پدرت به شما بدهد.

از طرف دیگر هم که نگاه می کنم باز هم مساله طلاق والدین روی زندگی شما اثر گذاشته است. شما به خاطر جدایی والدین خود روی خواستگارهایتان حساستر شده ای . به خوبی می توان اضطرابی را که در مواجهه با خواستگاران خودت داشته ای در جمله هایت حدس زد عزیزم. یکبار دیگر جملاتی را که راجع به خواستگاران دیگرت نوشته ای بخوان تا متوجه منظورم بشوی.

شما به شدت تحت تاثیر مساله طلاق پدر و مادر خودتان هستید . در واقع گذشته شما روی تمام افکارت سایه انداخته است و نمی گذارد در زمان حال زندگی کنی.
کلید حل مشکل شما یک چیز است : باید این تلخی و اضطرابی که طلاق پدر و مادرت در وجود شما گذاشته است حل کنید. شما قبل از اینکه به ازدواج فکر کنید باید این مشکل درونی خودتان را حل کنید. بانوی عزیز اگر این کار را نکنید در انتخاب همسر با مشکلات جدی مواجه خواهید شد. تا وقتی که این مشکل را حل نکرده ای به ازدواج فکر نکن. دوستان توصیه های لازم را در مورد این آقا به شما کردند. من اضافه می کنم با شرایط روحی فعلی خود به ازدواج با کس دیگری هم فکر نکنید چون با این شرایط نمی توانید انتخاب درستی بکنید.

به شما توصیه می کنم حق عضویت تالار را بپردازید و با کمک مشاوره تخصصی مشکل درونی خودتان را حل کنید.

دوست عزیز من با کردها بسیار دوست هستم خیلی باهاشون رفت و آمد دارم بسیار انسان های شریفی هستند مهمان نواز راستگو قابل اعتماد هرچی بگم کم گفتم. ولی........................ بخدا قسم فقط به عنوان مهمان چند روزه کاراشون برای ما که از اون سر ایران میریم قابل تحمله اگه قرار باشه توی اون خانواده به عنوان عضو زندگی کنیم هرگز قبول نمی کنم. شرایطشون خیلی فرق داره بخدا از خودشون بهتر خودشونن ولی واسه خودشون قابل تحمله واسه غریبه ها هم تا وقتی که خط مرزها رعایت شه و مهمان هستیم دخالتی در کاری نداریم خوبه. کمی احساس عذاب وجدان دارم از این صحبت هام چون واقعا جز خوبی ازشون ندیدم اونم به عنوان مهمان هرساله. ولی باور کنید فقط باید با کسی مثل خودشون از مذهب و طایفه خودشون زندگی کنن. الان شاید خیلی چیزا خودشو نشون نده ولی بعدها هر مسئله ی ریزی میشه یه مشکل بزرگ. ای کاش عقل و احساس باهم مشورت میکردند ای کاش عقل میتونست لگام احساس رو به دست بگیره ولی در اکثر مواقع اینطوری نیس. اینو از منی که هر سال مهمان کردهای عزیز هستم و مثل جونم دوسشون دارم سرشون قسم میخورم بشنو که بهتره هر طایفه ای هر مذهبی هر قومیتی با مثل خودش ازدواج کنه وگرنه بسیار زندگی سختی خواهد داشت. دیگه نمیدونم چی بگم که اجحافی در حق دوستان بسیار عزیز کردم نشه و شما هم بتونی خوب تصمیم بگیری.

]
سلام.ماءده خانوم.
شما گفتی ایشون قراره شیعه بشه.این به نظر من خوب نیست.امروز از دینش میگذره فردا از .......
ثانیا اگه شما با این آقا ازدواج کنی مطمءن باش زندگی دشواری داری.تفاوت در فرهنگ و مذهب چیز کمی نیست.مثلا سنی ها در مراسم حح نماز نساء نمی خونن در حالی که از نظر شیعه اگر نماز نساء خونده نشه زن و شوهر به هم نامحرم اند.!!!!!!!!!!!!!؟همینو بگیر تا آخرش برو.والا چه عرض کنم.از رو چند تا تاپیک نمیشه واسه مسءله به این مهمی(ازدواج) نظر داد ولی حکم کلی اینه که تفاوت قومیت و فرهنگ و زبان در آینده مشکل ساز میشه.بازم خودت می دونی.
تاپیکاتو دنبال می کنم.یا علی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

شما آیا با آداب و رسوم کردها آشنایی دارید ؟ مردمان شریفی هستند اما باید فرهنگشان را کاملا بشناسی. در کردستان خانم ها نباید در مراسم تدفین شرکت کنند. حتی در مراسم تدفین یک زن هم فقط آقایان حضور دارند. اینها را من در کردستان از خود کردها شنیدم. همچنین در هیچ کدام از قبرستان ها سنگ قبر ندیدم. یعنی سنگ قبری که مشخص کند این قبر متعلق به چه کسی است. همچنین عقاید صوفیه در کردستان طرفداران بسیاری دارد. من هم در روستاهای کردستان هم در شهرها به این عقاید برخوردم و کلا برای این طرز تفکر صوفیه احترام زیادی قائل هستند. همچنین مردان کرد از تذکر در زمینه محرم و نامحرم بسیار ناراحت می شوند و آن را بی احترامی می دانند .مثلا من می خواستم آمپول بزنم گفتم می خواهم یک خانم این کار را بکند. مرد تزریقاتچی از این حرف که مربوط به محرم و نامحرم است خیلی ناراحت شد. موارد مشابه این باز هم برایم پیش آمد و آخر دوزاری ام افتاد. اینها که گفتم هر کدام یک ریشه عقیدتی و فرهنگی دارد که باید با آن آشنا شوی و ببینی آیا می توانی در زندگی خود آن را عملی کنی یا نه. ببین وقتی به همسری مردی درمی آیی صرف احترام گذاشتن به عقاید و فرهنگ او کافی نیست. زن باید علاوه بر احترام به عقاید یک مرد در زندگی مشترکش آن عقاید را بپذیرد و عملی کند. متوجه منظورم هستی ؟ شما به عنوان یک زن باید مردت را در راه عقایدش و فرهنگش همراهی و اطاعت کنی. مرد رئیس خانواده است و تصمیم گیرنده اصلی.
از خصوصیات دیگری که دیدم علاقه بسیار زیاد به رقصهای محلی و آهنگ های محلی است. یعنی هر کجای کردستان بروی مردم در حال رقص محلی هستند حتی زنان با خانواده های خود می رقصند. روی پوشاک محلی خود نیز تاکید زیادی دارند . بیین کلا مردمی هستند که بسیار زیاد به قومیت خودشان یعنی به کرد بودنشان و آداب و رسومی که مربوط به قومیت است اهمیت می دهند. کلا عنصر قومیت بسیار پررنگ است در زندگی آنها . در حالی که به طور مثال در تهرانی که من زندگی می کنم این چیزها اهمیتی ندارد و برای مردم کمتر قابل درک است.
در ضمن بدان که حتی اگر شما با کسی اختلافات مذهبی نداشته باشید دلیل نمی شود که طایفه و اقوام او نیز مشکلی با مذهب شما نداشته باشند. این را بدان که کردها به فامیل و اقوام خود اهمیت فراوان می دهند و شما فقط با یک مرد ازدواج نمی کنید . بلکه با یک مجموعه خویشاوندی پیوند برقرار می کنید که بسیار برای هم اهمیت قائل هستند. در حالی که در شهر من روی روابط فامیلی این همه تاکید نمی شود و رفت و آمد با فامیل را می توان کم یا قطع کرد در صورت اختلاف . اما بدان اگر با یک کرد ازدواج کنی این امکان وجود ندارد. پس اگر می خواهی ازدواج کنی باید مطمئن شوی که افراد فامیل این آقا هم شما را قبول دارند چون پذیرش در فامیل برای آنها مهم است.

یک چیز دیگر را هم بدان. در خانواده کردی مرد کرد قدرت زیادی دارد و زنی که به همسری مرد کرد درمی آید باید این موضوع را قبول کند.
در هر منطقه از کشور از تهران تا جنوب و از شرق تا غرب یکسری مسایلی وجود دارد که زنان آن مناطق با آنها درگیر هستند. همان طور که زنان تهران مشکلات خاص خود را دارند که کاملا هم عیان و آشکار است زنان کرد هم مشکلات خود را دارند . پس بهتر است بررسی کنید که این مشکلات چه چیزهایی هستند و آیا شما می توانید با این مشکلات کنار بیایید یا نه. ببین من الان در تهران از بچگی یاد گرفته ام که چگونه با ویژگی های قومی و فرهنگی این محیط کنار بیایم و چگونه مشکلات را رفع کنم. شما هم اگر می خواهی با یک مرد از قوم دیگری ازدواج کنی باید با مشکلات آنها به خصوص زنان آشنا باشی و ببینی آیا می توانی حلشان کنی یا نه .

ببین نه زندگی شما و نه زندگی و آینده این آقا نباید تحت تاثیر احساسات قرار بگیرد. شما وقتی با مردی ازدواج می کنید ملزم هستید که وظایف همسری که مهمترینش تمکین از مرد است را انجام دهی. پس احساسات را کنار بگذار و روی همه حرف هایم فکر و تحقیق کن و ببین آیا می توانی یا نه.

---

من هم کورد هستم هم سنی. چیزایی که شما فرمودین خیلی خیلی برام عجیب بود. هر چی فکر میکنم تا حالا با چنین چیزهایی روبرو نشدم. نظر شخصی شما محترم، اما به نظرم کار درستی نیست که چیزی رو ندیده اعلام بکنین.
در مراسم تدفین مگه میشه خونواده متوفی اعم از زن و مرد حضور نداشته باشن؟
در مورد سنگ قبر به نظرم یک حرف من درآوردی بود. خودتون بیاین ببینین بهتره.


سوالی داشتین در خدمتم

سلام خانم مائده ..راستش خیلی ناراحت شدم میبینم شما هنوز درگیر این مساله هستید.ببنید حرف من و امثال من که شما رو نهای میکنند خدایی ناکرده اصلا فکر نکنید یه درصد هم دال بر این نیست اون اقا بد هستند اصلا و ابدا...ولی مگه باید با هر خوبی ازدواج کرد !!!

میگن کبوتر با کبوتر باز با باز..... اون اقا قطعا براشون از فرهنگ خودشون از مذهب خودشون و .. دختری مناسب براشون هست...شما هم انشالله با این سن خوبی که دارید انشالله مورد های خوبی به همین اقا که با هم تناسب داشته باشید خواهید داشت..

ببنید چقدر خوبه ادما از تجربه ی بقیه استفاده کنند..متاسفانه یه عده دوست دارند خودشون یه چیزایی رو تجربه کنند و بعدش بشند عبرت برای بقیه..شما هم اگه از تجربه ی بقیه استفاده نکنید میشید عبرت برای سایرین..پس لطفا کمی منطقی تر با این موضوع برخورد کنید...راجب فرزند من نحوه ی تربیتشو نگفتم..ببنید مثلا خدایی ناکرده قصد توهین ندارم شما دیدید چشم بادامی ها رو یا نمی دونم چشم ابی ها و یا هر نژادی دیگه ..طبیعتا وقتی یه وصلت انجام میشه ممکنه فرزند به یکی از همین نژاد پدر و یا مادرش بره که معمولا به طرف پدر احتمالش بیش تر هستش..

خلاصه الان بحث این نیست بگیم کی برتر هست کی نیست کی سنی هست کی شیعه و همه هم قابل احترام هستند با هر نژاد و قوم و قبیله ای ....ولی هر کسی باید با کسی ازدواج کنه که هم فرهنگ هم مذهب و.... که در نهایت میشه هم کفو هم هستند ازدواج کنند... شاید توی این موارد ازدواج ها استثنایی هم پیدا بشه که بتونند با هم به خوبی و خوشی عمری زندگی کنند !!! ولی احتمالش خیلی کمه متاسفانه ما همیشه توی این موارد میخوایم خودمون رو اسثتنا بدونیم..با تعابیر و تفاسیری همچون من منطقی هستیم..عاقلانه فکر می کنیم و... ولی ببخشید اینا همش حرفه وتئوری وقتی پای عمل میرسه خیلی شرایط عوض میشه.

شما دو تفاوت عمدا دارید چیزی که اصلا نمیشه ازش گذرا گذشت...باور کنید من دیدم گاهی دو طرف مردم یه شهر !!! خیلی با هم تفاوت دارند ..چون یه عده مثلا از سمت جنوب اون خطه اومدند سمت جنوب اون شهر.. و یه عده از سمت شمال اومدند شمال اون خطه ساکن شدند..ادم کلی تفاوت میبینه درشون..دیگه دو فرهنگ مختلف و.. بماند.

انشالله هر تصمیمی می گیرید به صلاحتون باشه.

آقای parvizbلطفا بعضی عقاید جزیی سنی ها و بعضی رسم و رسومات کرد هارو واسه ماءده خانوم بنویسید.حضور شما تو این تاپیک خیلی مهمه و البته برای ماءده خانوم یه نعمت.لطفا بی طرف بنویسید.

تذکر مائده خانم

در دوره شناخت وارد فاز احساسی شدید که موجب خطا در شناخت صحیح میشه
یعنی تفاوتها و نقصهای دیگه ای هم هست که چون احساسی شدید یا متوجه نشدید یا توجیهش می کنید

ازدواج یعنی سازش یعنی مدیریت تفاوتها که کار سختیه تو همین انجمن موارد بسیاری از درگیریها و اختلاف بین زوجین هست که ناشی از اختلافات جزئی و موارد روزمره زندگی و اختلاف سلیقه هاست! حالا شما به اینها اختلافات اساسی فرهنگی عقیدتی و مذهبی رو هم دارید اضافه میکنید در واقع دارید قبل از ازدواج زمینه ای رو فراهم میکنید که کار رو برای هر دوی شما سخت تر کنه یعنی اختلافات بیشتر و مدیریت سخت تر در نتیجه احتمال شکست بیشتر


من که دوست ندارم با زندگیم و سرنوشتم ریسک کنم