مشکلی که من با بعضی رفتارای همسرم دارم
سلام
من دو ساله ازدواج کردم . تو این دو سال فراز و نشیب های رفتاری زیادی رو باهمسرم گذروندیم و الان تقریبا میشه گفت به یه ثباتی رسیدیم
اما یه سری از رفتارای شوهرم واقعا آزارم میده و وقتی اون رفتار رو انجام میده باعث میشه احساس کنم هیچ علاقه و محبتی بهش ندارم و اون بدترین آدم روی زمینه!!!!
من واقعا دوسش دارم و اون واقعا همون مردیه که من میخواستم اما تا وقتی که ....
1/ یکی از رفتاراش که وقعا اذیتم میکنه اینه که لجبازه . واقعا لجبازه ها و اگه لج بکنه رفتار بدی انجام میده . چه با من چه با دیگران .
یه مثال بزنم که متوجه بشید:
امروز رفته بود کلاس خصوصی شاگردش گفته بود: این سوالا رو برام حل کنین امتحانمون از این سوالاست . همسرمنم گفته بود : برای حل این سوالا باید قبلش توضیح درس کامل بشه که متوجه بشی. اون بنده خداهم اصرار داشته که سوالا رو حتما براش حل کنه
شوهرمنم لج میکنه و براش حل میکنه بعدم دیگه به هیچ سواله اون بیچاره جواب نمیده . بعدم بهش گیر میده که چرا انقد میخندی و چرا انقدر سوال می پرسی و ...
این یه نمونه از لج کردناشه .
2/ مورد بعدی اینه که برداشتش از حرفهای من و دیگران خیلی بده . بدترین برداشت رو میکنه .
مثلا اگه من بهش بگم کاری که داری انجام میدی خوبه و حرص نخور که چرا دقیقا همون ایده آلت نیست و یه سانتی متر با ایده آلت متفاوته میگه تو حرف نزن و تو اصلا تنبلی و حوصله نداری و نمیخوای کار پیش بره و .... خلاصه انقدر یه حرف ساده رو میکشه که اصلا خودت گیج میشی حرفت چقدر مفهوم داشته!!!
در صورتی که منظور من فقط و فقط این بوده که کارت خوبه و انقدر حساسیت و حرص خودن لازم نیست.
این فقط یه مثال بود و توی تمام مسائل همینطوره.من هم توی این مدت خیلی مواظب حرف زدنم هستم اما خب گاهی پیش میاد. یاحتی اون خودش همه جور شوخی بامن میکنه اما اگه من بگم بالای چشمت ابرو سریعا بهش برمیخوره.
3/ مورد بعدی هم اینه که حس میکنم بخاطر اینکه توی کارش موفقه خیلی غرور داره.
باهم یه شرکت راه اندازی کردیم و داریم کارای افتتحاش رو انجام میدیم و توی تمام مدت راه اندازی شرکت به من میگه تو تنبلی تو اصلا کا رانجام نمیدی . تو بلد نیستی تو حالیت نیست تو نمیتونی!!!
در صورتی که منم به اندازه ی اون زحمت کشیدم و تلاش کردم . اما اون فکر میکنه فقط خودش داره تلاش میکنه و فقط خودش میتونه . منم امشب بهش گفتم یکم حمایتت رو از روی من بردار تا بهت نشون بدم منم میتونم . اونم لج کرد و قسم خورد که از فردا دیگه هیچ کاری نداره با کارهای شرکت .
حالا سوالم اینه که اولا چجوری با قهر و لج کردنش کنار بیام . دوما اینکه چی کار کنم بهم اعتماد کنه؟ اون کلا من رو یه آدم دست و پا چلفتی میدونه که عرضه هیچ کاری رو نداره . چجوری این طرز تفکرش رو عوض کنم؟
ممنون میشم کمکم کنین.