حسرت اینکه چرا دیر دیدمش غم بزرگی رو دلم گذاشته

سلام
من واقعا دچار بحران روحی شدم.4 سال هست که ازدواج کردم همسرم رو دوست دارم ولی اون من رو خیلی اذیت کرده.الان مدتی هست که یکی از اطرافیان به شدت من رو جذب کرده.طوریکه تمام و فکر و ذهن من رو گرفته. حسرت اینکه چرا قبل از ازدواجم ندیده بودمش داره دیوونم میکنه.
اون هم تازه متاهل شده.از زمانیکه متاهل شد بیشتر این فکر تو ذهنم اومد که من می تونستم جای اون خانم باشم.احساس میکنم تو ازدواجم عجله کردم احساس می کنم قسمت من می تونست اون باشه.
دلم میخواد یه جوری زندگی من و اون بهم پیوند بخوره .دلم میخواد حداقل یک بار بتونم خیلی بهش نزدیک باشم.دوست دارم تا اخر عمرم ازش خبر داشته باشم.دلم میخواد نزدیکم باشه.جز افراد اصلی خانوادم باشه.اگر نشد همسرم باشه حداقل یه جوری محرم باشه.واقعا دارم دیوونه می شم.کمک کنید.

سلام دوست عزیز
به همدردی خوش اومدید.
به نظر من بهتره بیشتر روی رابطتون با همسرتون کار کنید تا رابطه ی دو نفر دیگه،به خصوص اینکه در مورد همسرتون میگید هنوز دوستش دارید. ضمن اینکه اونا تازه ازدواج کردند پس تا نتیجه گیری در مورد اینکه آیا ازدواج با چنین مردی موفقیت آمیزه یا نه هنوز خیلی زوده.
در مورد اینکه میگید "اون من رو خیلی اذیت کرده" لطفا بیشتر توضیح بدید. ممکنه این آزار و اذیت ها بازخوردی از رفتارهای خود شما باشه ؛یا به صورت کلی تر ناشی از عدم شناخت متقابل از همدیگه باشه.

سلام ممنونم از جوابتون
واقعا نمی تونم رو روابط خودم و همسرم تمرکز کنم می خوام اینکار رو کنم ولی شدنی نیست چون ناخوداگاه فکرم معطوف به اون شخص میشه
اینکه گفتم هسرم من رو خیلی اذیت کرده مفصله ولی درکل مرد خود رایی هست و همیشه حرف حرف خودش باید باشه با اینکه قبل از ازدواج عاشق من بود ما فامیل بودیم و اون می گه از نوجوانی عاشق من بوده و خودم هم کل دفتر خاطرات دوران نوجوانی و جوانی شون رو خوندم که در مورد من نوشته ....ولی وقتی قبول کردم و باهاش ازدواج کردم اصلا احساس نکردم واقعا عاشقم باشه.خیلی به من امر و نهی می کنه انتظار داره همیشه ازش پذیرایی کنم اگر چاییش یا ابش دیر شه عصبانی میشه حتی یک لیوان اب تو این چهار سال خودش نخورده.و همیشه من باید براش بیارم.البته وقتی مهمون داریم کمک میکنه ولی بقیه مواقع اصلا و میگه تو وظیفت هست که بکنی.
سه بار سر مسائل بی اهمیت رو من دست بلند کرده.هر بار هم پشیمون شده ولی واقعا از دلم پاک نمیشه اینکارش.اولین بار سر پدرش رو من دست بلند کرد.سه ماه از ازدواجم می گذشت که رو من دست بلند کرد.
هیچ وقت به علایق من و حساسیت های من توجه نشون نداده.تو همه مسائل علایق خودش براش مهمه.
من مطمئنم با اون خوشبخت می شدم چند ساله همکاریم و از اخلاق هاش کاملا شناخت دارمو. اصلا می تونم تصور کنم زندگیم رو با اون .اون یک مرد فوق العاده پاک و معصومه من نمی تونم علاقم رو نسبت بهش کنترل کنم هر وقت می بینمش انگار تو چشمام چشمه اشک می جوشه.قلبم در میاد وقتی میرم نزدیکش.دلم میخواد برادرم می بود حداقل تااین همه زجر نکشم.واقعا نمی دونم باید چیکار کنم

سلام

ببخشید خیلی رک میگم...
حتما این صفحات حوادث روزنامه ها رو خوندین... که یک مرد عاشق زن یک مرد دیگه بوده ، یا یک زن عاشق و شیفته همسر یک زن دیگه بوده ... این اول داستانشون بوده .. طی چند سال اتفاقاتی برای شخصیتهای داستان میفته ... و صحنه اخر ماجرا معمولا با قتل اون فردی که مزاحم وصال اون دو فرد عاشق و شیفته هم بوده ، به پایان میپذیره و در حالت نازلترش با صحنه از هم پاشیدن چند خانواده مواجه هستیم... اینها عشق نیست ، هوس و شهوت هست، عشق فقط برای همسر هست ، هر چند که طرف بد باشه ، ولی مادامیگه اسمش توی شناسنامه شما هست ، عشق فقط مخصوص ایشون هست..

داستان بالا رو زیاد خوندیم ، ولی باور کنید این داستان میتونه توی یک قدمی زندگی هر کدوم از ما باشه. مثل قطرات ابی که از یک شیر اب چکه میکنه ، و قادر هست همون تداوم چکه کردن حتی سنگ محل فرود اب رو سوراخ کنه ، اگر از الان داستان رو تموم نکنید ، بقدری ذره ذره شیطان شما رو وسوسه میکنه که خدای نکرده یک روز چشم باز میکنید میبینید رسید به اخر تلخ داستان بالا...

نمیدونم چقدر براتون این موضوع اهمیت داره ، ولی تمام دوستان که دارن از بیرون ماجرای شما رو میبینن ، متفق القول میتونن به شما بگن بقدری این موضوع حیاتی هست که هر طور شده باید کاملا ارتباطتون رو با ایشون قطع کنید ،حتی از کارتون که با ایشون برخورد دارید اونجا ، استعفا بدید ، حتی شده از این شهر مهاجرت کنید و تمام کارهایی که باعث میشه شما دیگه ایشون رو نبینید ، اگر ایشون رو نبینید ، روز به روز در ذهن و خیال شما کمرنگ تر میشه. و در مرحله بعد از خدا کمک بگیرید که اون فرد رو از دل و ذهن شما کاملا پاک کنه.

.

اون طوری که کمتر ببینمش بدتر میشه حالم اون راهش نیست من فقط باید بمیرم تا راحت شم اصلا موضوع شهوت نیست هوس نیست اون اصلا ادمیه که وقتی می بینیش یاد خدا می افتی انقدر که پاک و نجیبه .من وقتی می بینمش احساس گناه بهم دست نمیده

زمستانی عزیز به نظر من تو باید رابطه ات را با همسرت درست کنی.
من فکر می کنم از نظر عاطفی همسرت برات کم گذاشته و تو حالا روی خوب یک آدم را می بینی.

من نمی گم اون آدم شاید با زنش خوب باشه یا با زنش بد باشه.ولی هر چی که هست تو نمی دونی با زنش چه طوریه.پس نباید قضاوت کنی و اونو با شوهرت مقایسه کنیو

بهت پیشنهاد می کنم حتما روی روابط عاطفیت با شوهرت کار کن.

نیاز عاطفی بالایی داری؟

شوهرت چقدر بهت محبت می کنه؟

سلام :72:
هیچ وقت درون زندگی خود را با بیرون زندگی دیگران مقایسه نکنید.

بهتر افکارت رو درباره اون آقا تا ازش یه بت نساختی متوقف کنی چون به جز دوری از زندگیت و بی میل شدن نسبت به همسرت ثمره ای نداره و دیگه خوبیهای همسرت رو نمیبینی چون در ذهنت براش رغیب درست کردی، پس از تکنیک بسترزدایی استفاده کن. (از هرآنچه تو رو یاد اون آقا میندازه دوری کن).





با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما

سلام

بد نیست اندکی به معنای واژه های " شرم و حیا" ، "اخلاق" و "تعهد" هم فکر کنید!! :81:


محبت ندیدن از همسر به هیچ عنوان مجوزی برای فکر کردن به یک مرد غریبه نیست! جهت اطلاعتون شما همین الان هم دارید با این افکار به همسرتون خیانت میکنید!

خیلی صریح و بدون تردید میگم که با این افکار و خیالپردازی ها زمینه فروپاشی زندگیتون رو فراهم میکنید و به لبه پرتگاه نزدیک میشید!

شما هرگز و هرگز به او آقا نخواهید رسید. پس با خیال راحت روی روابط خودتون و همسرتون تمرکز و برای بهبودش تلاش کنید.

لطفا این دو تاپیک را هم بخونید. مخصوصا پستهای تخصصی مدیر و کارشناسان.
پست کاربران عادی برای همدردی و گوشزد کردن اشتباهتون و عواقبش
و پستهای تخصصی برای راهکار

متاهلم ولی نسبته به یه نفر ....

چکار کنم این حس ممنوعه ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهراز

سلام :72:
هیچ وقت درون زندگی خود را با بیرون زندگی دیگران مقایسه نکنید.

بهتر افکارت رو درباره اون آقا تا ازش یه بت نساختی متوقف کنی چون به جز دوری از زندگیت و بی میل شدن نسبت به همسرت ثمره ای نداره و دیگه خوبیهای همسرت رو نمیبینی چون در ذهنت براش رغیب درست کردی، پس از تکنیک بسترزدایی استفاده کن. (از هرآنچه تو رو یاد اون آقا میندازه دوری کن).





با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما

---

درود بر شهراز گرامی :104: با سپاس از بقیه دوستان.بنده هم دقیقا میخواستم همین را بنویسم که ویترین زندگی آدما خیلی خوبه و جذابه.هر آدمی خصوصیت مثبت و منفی خاص خودشو داره.شما هم بهتره روی زندگی خودتان متمرکز بشید و سعی در بهبود روابط بین خودتان و شوهرتان داشته باشید:72:

یه جمله بسیار زیبا در سایت همدردی امروز خواندم فکر کنم دقیقا در وصف حال شماست بانو.

پنیر مجانی فقط در تله موش پیدا می شود,برای موفقیت بهایش را باید بپردازید .:104:

همیشه ساده ترین راه بهترین راه نیست بانو :81:

شما ساده ترین راه را داردی انتخاب میکنید بجای فرار کردن و رفتن در خیالات اینکه کنار ایشون باشید و ایکاش باهاش ازدواج میکردید و ...... بهتره روی زندگی خودتان و مخصوصا روی خودت متمرکز بشی.توی خیلی از زندگی ها این مشکلاتی که در زندگی شماست اتفاق میوفته و می توانید در تالار همدردی هم مشاهده کنید.
اینکه شما ایشان را تحسین میکنید از نظر اخلاقی بحث فرق میکنه با اینکه بخواهید به ایشون نزدیک بشید و ایکاش همسرش بودید و اینکه خودتان را بخواهید با همسرش مقایسه کنید.اینکار اشتباهه.

خود من مدیر همدردی فرشته مهربان بالهای صداقت sci baby بانو she و مصباح الهدی بانو مینوش جناب فرهنگ27 بانو شیدا بانو میشل بانو صبوری و ..... بخوام بنویسم کلی میشه خیلی برایشان احترام و ارش قائلم و تحسینشون میکنم.مخصوصا پسرخاله بزرگ خودم را این دلیلی برای رویاپرداز یو خیال پردازی نمیشه.

شما اسمشو هوس و شهوت نمیزارید و فقط میگید تحسین میکنید ایشان را منم با شما موافقم ولی تا حدودی نه بیشتر این مسیری که شما داری طی میکنی نهایت به نابود خودت و زندگیت منجر میشه.
شوهر شما یکسری خصوصیات خوب داره و یکسری خصوصیات منفی مثل بقیه مردا شما بخاطر دید مثبت افراطی که به اون آقا دارید فعلا فقط نکات منفی شوهرتان را دارید بزرگ میکنید و این موضوع بسیار خطرناک می باشد.

لطفا با دقت جواب بدید.

1.آیا میخوهید به رویا پرداز یو خیالپردازی ادامه بدید و با این دید که بدانید انتهای این ماجرا نابودی خودت و زندگی مشترک هستش؟
2.یا اینکه میخواهید روی خودت و زندگی مشترک بیشتر کار کنی و انرژی بزارید تا به آرامش و عشقی که در نظرت هست برسید؟

- - - Updated - - -

بانو شیدا کم پیدایید چرا شما و بانو میشل جاتون واقعا خالیه در تالار همدردی :72:

- - - Updated - - -

اینم جواب جناب مدیر همدردی

http://www.hamdardi.net/images/style...quote_icon.png نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی http://www.hamdardi.net/images/style...wpost-left.png

من هم متاهلم. آیا همسر من نمره اش 20 هست؟!
آیا قشنگ ترین همسر دنیاست؟
آیا با سواد ترین هست؟
آیا با فهم ترین هست؟
آیا مودب ترین هست؟
آیا مسئول ترین هست؟
مسلم هست همانطور که من 20 نیستم و بهترین ها نیستم. همسرم هم مثل من، مثل بقیه یک نمره ای دارد و عالیترین نیست.
خب اگر این را بپذیریم که 20 نیست، مثلا نمره 15 دارد، یا 17، یا 19
هر نمره ای داشته باشد حتما فرد دیگری هست که از او نمره بیشتری داشته باشد.
همسر من هر چقدر هوش داشته باشد از او باهوشتر هم هست!
همسر من هر چقدر مسئول باشد از او مسئول تر هم هست؟
همسرم هر چه خوب باشد از او خوبتر هم هست؟
همسرم هر چه با من سازگار باشد، از او سازگارت هم هست؟
خب با این توضیحات، تکلیف من چیست؟!
آیا پیشنهاد می دهید یه خانم نمره بالاتر پیدا کنم و برم دنبال او؟!!!!!!
فرض کنید من این کار را کردم. خب همین مسئله در مورد این خانم دومی هم صادق هست. یعنی باز از او بهتر در دنیا هست.
آیا پیشنهاد می دهید مجددا دنبال یک همسر دیگر بروم؟!!!!
فرض کنید باز هم حرف شنوی از شما داشتم و این کار را کردم!!! خب باز هم از او بهتر در دنیا هست؟
تا کجا؟!

لذا من به شما نمی گویم که اصلا قیاس شما اشتباه هست. و هر کس مثل اثر انگشتش از دیگری متفاوت هست.
بلکه به شما می گویم حتی اگر او شوهر شما بود، باز آقایی حتما می دیدید که در یک یا چند صفت از این آقا هم سر بود؟
پس اینگونه فریب دل را خوردن، سر از تباهی در می آورد.
.

ابتدا طلاق خود را بگیرید. این از آبرو ریزی ناشی از عاطفه ورزی بی مورد شما که به .... ختم می شود، بهتر هست.
چون مثل دمینو، وقتی اولین حرکت انجام شد، تا نهایت آبرو ریزی اینجور کارها پیش می رود. ترس دوستان و مقابله کردن آنها با شما صرفا به خاطر اینکه از بیرون گود شما را می بینند که در حال سقوط هستید.
همه این اعضاء شما را دوست دارند و هشدارهایشان را جدی بگیرید.

سلام دوستان ممنون از جوابهاتون
خیلی بدم میاد در جایگاه ادمی باشم که بقیه بخوان بهم حیا و شرم و اخلاق رو گوش زد کند و من اون ادم بی حیا خیانت کار باشم
من خیلی بدم میاد چنین ادم بی شخصیت پستی باشم
نمی دونم چی بگم تصمیم دارم قانع باشم به تقدیری که خدا برام خواسته
ولی میخوام با اون هم خوب باشم در حد یک همکار صمیمی
این حداقل سهمی که می تونم داشته باشم.

ربطی به بی حیای نداره بانو.هر فردی توی ذهنش یه ایده آلی را تصور میکنه شما هم انسانی مثل همه ماها منم متاهلم منم بعضی وقتا در حد کوچیکتر به ذهنم یمرسه این موضوع ولی خیلی خیلی کوچیک اگه با یکی دیگه بودم اگه همسرم را انتخاب نمیکردم اگه های اینجوری توی ذهنم میاد.
ولی من بشخصه بجای پروبال دادن به این موردها سعی میکنم تلاشمو کنم زندگیمو عاشقانه تر و زیباتر کنم سعی میکنم همسرمو دخترمو بیشتر دوسشون داشته باشم و بهشون ابراز علاقه کنم ببینمشون نیگاشون کنم همونجور یکه هستن نه جوری که دلم میخواد باشن نه با همه خبوی های و نقط ضعف هایی که دارن مثل خودم من که خیلی دوسشون دارم و هزار بار دیگه هم دنیا بیام احتمال خیلی زیاد بازم همسرمو انتخاب میکنم.
خوب بلد نیست دوست داشته باشه تو دوس شداشته باش بدون انتظرا بدون چشمداشت فقط دوسش داشته باشه همین ولی ازش انتظار نداشته باش.

نمیدونم مثالم درست هست یا نیست من خودم اگه بگن یه آرزو توی زندگیت که برآوردهب شه همین الان چیه میگن ظهور آقا همین هیچی نه واسه خودم میخوام نه همسرو دختر و بقیه خانوادم آقا رو دوسش دارم درسته آدم خوبی نیستم ولی تلاشمو میکنم.آقا رو دوست دارم چون دوست داشتنیه ازش انتظاری هم ندارم قرار هم نیست بخاطر این دوست داشتنم ازش طلبکار باشم.
خدایی نکرده اشتباه نشه مقایسه نمیکنم فقط دارم میگم دوست داشتن و عشق واقعی اینجوریه.:72:

دلیل اینکه نمی تونین جلوی خودتونو در مورد دوست داشتن اون اقا بگیرین اینه که به خودتون این حقو می دین که دوستش داشته باشین. همین الانم می گین که حداقل مثل برادر می خواین دوستش داشته باشین. یعنی این دوست داشتنو دوست دارین و خودتونو هم محق می دونین که دوست بدارین این اقا رو. اگه به این نتیجه برسین که نباید این اقا رو دوست داشته باشین دیگه می تونین این حسو ادامه ندین.
به نظرم نوشتین ایشون هم ازدواج کردن؟
در مورد همسرتون نوشتین ایشون شما رو خیلی دوست داشتن و حتما دارن. ظاهرا اینطور که نوشتین یه تعداد رفتارایی دارن که شما اونا رو دوست ندارین. می تونین تاپیکی هم بزنین که توش مشکلاتتون رو با همسرتون بنویسین. یا می تونین برین مشاوره حضوری یا همینجا اشتراک ازاد بگیرین. تا جایی که می دونم می شه روی تغییر رفتار ادما کار کرد. می تونین سعی کنین ببینین تا چه حد می تونین شوهرتونو به اون شوهر ایده الی برسونین که دوست دارین. و البته خودتون هم اون همسر ایده ال بشین یعنی نزدیک بشین به ایده ال.

نوشتین قانع شین به تقدیر خدا. شوهر شما تقدیر خدا نیست. انتخاب شماست. به انتخابتون احترام بگذارید. مگر اینکه به این نتیجه برسین که واقعا در انتخاب اشتباه کردین. که این چیزایی که شما گقتین اصلا هنوز به اینجا نرسیدین. یه بخشی از احترام به انتخاب همسرتون اینه که تا حدی که به شما صدمه ای نرسه تلاش کنین تا با هم به سازگاری همراه با شادی برسین. اما هنوز شما تلاش نکردین. وقتی شما بدون تلاش شوهرتونو رها کنین یعنی به انتخاب خودتون احترام نگذاشتین و این یعنی به خودتون و تصمیمات خودتون احترام نگذاشتین. برای تلاش نیازه که یه کم روی مهارت هاتون کار کنین و مشاوره و راهنمایی بگیرین تا بتونین از طریق رفتاراتون روی رفتارای شوهرتون هم کار کنین. اینطوری مشغله ی فکری بیشتری پیدا می کنین و کمتر به اون اقا توجه می کنین حتی اگه کنارش هم نشسته باشین بازم خسته تر و مشغول تر از این خواهید بود که الان هستید و شاید دیگه این احساس با این شکل رو به ایشون پیدا نکنید.

موفق باشید.

meinoush عزیز چرا حق ندارم دوسش داشته باشم؟به این نتیجه نمیرسم چون واقعا این حق هر ادمی که هر کی رو دوست داشت دوست بداره

بخاطر تعهد در زندگی زناشویی.

به خاطر احساس مسوولیت. حس وظیفه شناسی. احترام به انتخابتون به خودتون و ادمی که به عنوان شریک زندگی انتخابش کردین. به خاطر اصول اخلاقی یه خاطر ارزش های انسانی به خاطر قولی که به عنوان همسر اون اقا بهش دادین. به خاطر تعهدی که به عنوان یه همسر دادین.
سنتونو نمی دونم اما به نظر میاد سنتون کمه. خیلی زندگی مشترک رو جدی نگرفتین. یه مقدار می تونی راجع به زندگی مشترک سرچ کنین. مهارت هاتونو هم بالا ببرین یه کمک مطالعه و به کمک مشاوره.

دوستی و مهرورزی برای همه است برای همه ی انسان ها و موجودات اما عشق در صورتی که اصول اخلاقی رو در نظر بگیریم مال یه نفره.

اینچه که شما نوشتین که حق دارین هرکسی رو دوست داشته باشین مربوط به یه ادم ازاده نه متاهل. کسی که به راحتی در صورتی که بخواد با چند نفر در سال رابطه کامل جنسی و عاطفی داشته باشه یا حتی چند سال با یک نفر بدون ازدواج و تعهد رسمی زندگی کنه. این ادم هم از نظر من کاملا قابل احترامه و برای من قابل درکه. به کسی خیانت نمی کنه. با کسی رابطه همزمان نداره. در یک زمان فقط با یک نفره. فقط چون نمی تونه مدت طولانی به یکی متعهد باشه رسما ازدواج نمی کنه که چندین بار مجبور نشه جدایی رسمی داشته باشه. این ادم نه مردم ازاره نه خودازار. فقط به ازدواج به طور رسمی اعتقاد نداره اما تمام اصول وفاداری و تعهد و عشق رو در زمانی که با یک نفر هست رعایت می کنه.

یه توع دیگه اش هم هست که دیگه خیلی بده از نظر من اینکه اصلا طرف براش مهم نیست با کی هست یا نه با هر کی می تونه باشه حتی همزمان می تونه با چند نفر باشه چون همه براش به یک اندازه خوب و دلنشین هستن. این که نه منم نه شمایی. اما می تونه نتیجه ی اون دوست داشتنی باشه که می گین ازادانه است و حق همه است.

شما نمی خواین دست از دوست داشتن اون اقا بردارین. باشه. فعلا دوستش داشته باشین همونطوری که دوستش داشتین. اما لطفی بکنین و حداقل احترام به خودتون و همسرتون رو بگذارین و شروع کنین به کار کردن روی مهارت های رفتاری خودتون و همسرتون. به احتمال زیاد می تونین همسری به مراتب بهتر از اون اقا از همسر فعلی خودتون با کمی تلاش در ارین و دیگه یاد دوست داشتن این و اون نیفتین.

اینا چیزایی بودن که من می دونستم. البته ادما مختلفن و عقاید و نگاه ها هم مختلفن. منم به اندازه ی عمرم و چیزایی که دیدم نظر دادم. خیلی چیزا رو نمی دونم و نمی فهمم. ممکن هم هست نظر درستی نداده باشم. خودتون تصمیم نهایی رو می گیرین. از مشاوره حضوری هم می تونین استفاده کنین یا از اشتراک ازاد همینجا و به طور خصوصی مشاوره بگیرین از کارشناسا.

موفق باشید.

از نظر من حق داری هر کسی رو دوست داشته باشی، به شرطی که:
"اگر همسرت همینکار و کرد و یه زن خیلی بهتر و آسمونی تر از شما پیدا کرد که واقعا نجیب و سر به زیر بود، بهش حق بدی و کوچکترین اعتراضی نداشته باشی. فکر کن شوهرت هر روز اون زن و تو محل کارش می بینه و دائم اون و میگذاره جای شما و حسرت می خوره که چرا به جای شما با اون ازدواج نکرده. دائم از خدا می خواد که اون زن برای همیشه تو زندگیش بمونه. برای همین هم توی خونه بد اخلاقه و انتظارات شما رو برآورده نمی کنه.
فکر کن با این وجود، همسرت حتی انقدر معرفت نداره که حقیقت و به شما بگه تا تصمیم بگیری به زندگی با چنین آدمی ادامه بدی یا نه. و شما مدت هاست که داری با همکار همسرت مقایسه می شوی و خودت خبر نداری. اما حق نداری ناراحت بشی و اعتراض کنی. چون همسرت حق داره آزادانه هر کسی رو که بخواد دوست داشته باشه"
نظرت چیه؟

این لکه های ننگ هست تو زندگی من با هیچ چی نمی شه اونا پاک کرد من از خانواده خوبی هستم پدر و مادرم ادمای شریفی هستند
می دونم همسرم هرچه قدر هم بد باشه من حق ندارم انقدر بی حیا و بی پروا باشم ادم بی بندو بار و بی ایمانی نبودم
واقعا شیطون تو جلدم رفته خیلی پشیمونم متنفرم از خودم مثل ادمای عوضی می مونم همسرم لیاقتش خیلی بالاتر از منه

ننگو این چیزا و اینکه کی خوبه کی بده رو ول کن. جای این حرفا سعیتو بکن که مهارتا و اطلاعاتتو بالا ببری که بتونی هم خودت همسر خوبی باشی هم همسرتو همونی کنی که می خوای.

سلام
من فکر ميکنم شما خيلي زود از شوهرتون نا اميد شديد؛مردي که دفترچه خاطرات داره و در اون از عشقش به شما صحبت کرده و دست آخر اون رو به شما نشون داده ؛ سه تا کاري که فقط از دست يه عاشق دلسوخته برمياد! اينا رو به هيچ عنوان دسته کم نگيريد .
ولي احتمالا راه ابراز علاقه به شما رو بلد نيست و فکر کرده همون يه باري که بهتون گفته کافيه و نهايتا شما دچار کمبود محبت شديد ؛ميتونيد از راه گفتگو "علائق" و "حساسيت"هاتون رو به اون منتقل کنيد. مطمئن باشيد بهتون اهميت ميده .يه مرد دوست داره که نیاز های همسرش رو رفع کنه و مطمئنا همه ی تلاشش رو خواهد کرد. درباره ي تمامي دلخوري ها و مشکلات گذشته باهاش صحبت کنيد و سعي کنيد اون ها رو از دلتون پاک کنيد البته قبلش اين ديد منفي به شوهرتون رو عوض کنيد .اگر امکانش هست به صورت رو در رو نظراتتون رو منتقل کنید البته سعی کنید احساساتی نشید (به خصوص اوائل بحث)؛اگر نه نوشتن بهترین راه برای این کار هست ،حسن دیگه ای هم که داره در انتخاب جملاتتون بیشتر دقت میکنید ،احساساتی نمیشید و به طور کامل همه چیز رو منتقل میکنید ( توی گفتگو ممکنه آدم بر حسب شرایط یه سری مطالب رو حذف کنه و یا فراموش کنه).احتیاج به یادآوری نیست که نباید از اون همکار چیزی بگید.
من فکر ميکنم مشکل شما عدم عشق ورزي از جانب همسرتون باشه ،اينو ازش بخوايد ولي نخوايد که محبت رو از مرد ديگه اي بگيريد ؛ چه توی ذهنتون چه در واقعیت که شما رو به نابودي ميکشونه.
توی چهار سال ،سه بار کتک خوردن ،توما با پشیمونی بعد دعوا، دلیل این نمیشه که شوهرتون شما رو دوست نداشته باشه ؛توی این سایت افرادی هستند که چند ساله دارند کتک می خورند ولی حتی به فکر طلاق هم نیستند و میخواند رابطشون رو تقویت کنند.بلد نبودن در بروز احساسات هم دلیلی بر بی علاقگی نیست.به همسرتون بگید که به احساساتتون توجه کنه و این کار رو به خاطر عشقی که ادعا میکنه داره، انجام بده . بگید که احتیاج دارید که تک تک لحظاتتون رو با رفتارها و گفتارهای محبت آمیزش معنی ببخشه.به یاد لحظات عاشقانه ی زندگیتون بیافتید و اونها رو تو ذهنتون تقویت کنید . یه ضرب المثل هست که میگه "سیاه بخت ترین عروس هم چهل روز خوشی رو داشته". به لینک زیر سر بزنید تا شما هم این لحظات رو به یاد بیارید . توی این تاپیک افرادی پست گذاشتند که درگیر دعوا ، بی مهری ،طلاق و... بودند. حتما مطالعه کنید :
http://www.hamdardi.net/thread-20196.html

بیاید از الان به بعد همگی ذهنمون رو روی بهبود رابطه ی شما با همسرتون متمرکز کنیم،پیشنهاد میکنم درباره ی همکارتون بحث نکنیم ؛ هر طوری بخواید بررسی کنید ،میبینید؛ بهبود رابطه ی فعلی شما هم سریعتره هم احتمالش خیلی بالاست ضمن اینکه واقعی هم هست ،توهم ذهنی نیست . از شوهرتون بیشتر بگید ؛از دلخوریهاتون و از هرچی که خواستید، فقط مفصل تر باشه، لطفا.

سلام زمستونی عزیز
به همدردی خوش امدی:72:

عزیزم تا دیر نشده این ماجرا را برای همیشه فراموش کن و دیگه بهش فکر نکن و فقط به عنوان یک درس در ذهنت حفظش کن که از این پس اگه با فرد دیگری هم اشنا شدی اصلا چنین اتفاقی نیوفته.
و تا می تونی به خودت و شوهرت رسیدگی کن و سعی کن که چیزهایی که دوست داشتی با شوهرتون تجربه کنی ولی تا حالا نکردی را از این به بعد محقق کنی.
تا می تونی ازشون دوری کن. و یک مدت خودت را با فعالیتهایی که ازشون لذت می بری سرگرم کن. برو کلاسهایی که دوست داشتی قبلا بری و وقتش را نداشتی و یا هر تفریح و فعالیت جالب دیگه.
و عزیزم اینو بدون که ادم کمال طلب و حتی اگه فرضا با ایشون هم ازدواج می کردی ممکن بود بعدا با انسان بهتری اشنا میشدی و باز هم همین احساس را پیدا می کردی. و اگه این کمال طلبی ات را کنترل نکنی و به سمت درست هدایتش نکنی انوقت کار دستت میده.

نقل قول:

---

احساس میکنم تو ازدواجم عجله کردم احساس می کنم قسمت من می تونست اون باشه.

---

عزیزم ببین ما هر چه قدر پیش می رویم و بیشتر رشد می کنیم و بزرگ میشیم با انسانهای بزرگتری هم اشنا میشیم. ولی باید یاد بگیریم که چگونه با این موضوع هم رو به رو بشیم و سریع شیفته طرف مقابل نشیم.عزیزم به جای اینکه روی این تمرکز کنی که چگونه به ان اقا برسی، به این فکر کن که چگونه موجبات رشد خودت و همسرت را مهیا کنی. اگر در حال حاضر از همسرت انقدر که دلت می خواد راضی نیستی ببین چیکار کنی باعث میشه ایشون رشد کنند و پیشرفت کنند و یا بهتر است بگویم کنید تا از زندگی تان لذت ببرید.
عزیزم یک لحظه فکر کن برای چی زندگی می کنی و هدفت در زندگی چی بود؟ بچه بودی دوست داشتی چیکاره بشی؟ ارمانهات چی بود؟ برو دنبال انها و از فرصت زندگیت که فقط یک بار در اختیارت گذاشته شده به درستی کمال استفاده را ببر.
و روی تقویت باورهای دینی ات هم بیشتر کار کن. یه مدت بیشتر در زمینه مذهب مطالعه کن و در مراسم مذهبی شرکت کن و یک روز روزه بگیر یکم قران و نماز بخون کلی تاثیر داره.......

نقل قول:

---

ولی میخوام با اون هم خوب باشم در حد یک همکار صمیمی

---

عزیزم اینکار را نکن و با اتش بازی نکن. هر چه قدر پیش ایشون باشی بیشتر زجر می کشی و رفته رفته رابطه صمیمی تری پیدا می کنی و این اصلا منطقی و درست نیست. تاپیک زیر را بخون.
http://www.hamdardi.net/thread-19072.html#post327017
ببین اول یک رابطه سطح اجتماعی داره ولی اگه کنترل نشه انوقت خدای نکرده وارد سطح های بعدی میشه.
و هر چه قدر هم سعی کنی که نشه یا زجر می کشی و یا خدای نکرده شکست می خوری.

عزیزم یک سر هم حتما به تاپیک زیر بزن
http://www.hamdardi.net/thread-30486.html
مشکل ایشون بر عکس شما است. اگه پست اخر ایشون را بخونی متوجه میشی که فراموش کردن اینکار خیلی سخت نیست و بعد از مدتی خودت هم باورت نمیشه که اصلا چنین اتفاقی برات افتاده بوده و خدا را شکر می کنی که تموم شده.
برات 2 جمله از ان تاپیک را نقل قول می کنم:

نقل قول:

---

راستی چی شد تونستید دل بکنید از اون خانم جهت تجربه می خواستم بدونم؟؟؟؟؟

---

نقل قول:

---

خیلی راحت! با عمل به توصیه های دوستان همدردی!

---

عزیزم خودت هم میدونی که اینکار درست نیست وگرنه اینجا نبودی. برای همین تا دیر نشده این ماجرا را تمام کن و زندگی ات را خراب نکن. یک لحظه تصور کن اگه خدای نکرده یک درصد شوهرتون متوجه بشوند چه قدر ناراحت می شوند . چه عواقبی داره و چه قدر جلب اعتماد از دست رفته شان سخته....
اینجوری دیگه این مشکل را حل می کنی و با خیال راحت به خودت و شوهرت و زندگیت میرسی.

بهترینها را برای شما و خانواده تان ارزومندم
با امید به عاقبت به خیری شما
خدا یار و نگهدارتان
:72::72::72:

سلام ممنون جوابهای خوبتون
من این مدت تلاش کردم ذهنم رو کاملا منحرف کنم
تمرکزم رو خودم و همسرم هست شرایط بهتری دارم همسرم رو خیلی دوست دارم از زندگی کنار اون لذت می برم
ولی محبتم به اون اقا کم نمیشه
مقایسه ای هم هرگز انجام نمیدم بین همسرم و ایشون
من از همسرم دلخوری عمیقی دارم که در حوصله بحث اینجا نیست و نمی تونم عنوان کنم با این حال سعی کردم هیچ وقت این موضوعات رو بزرگ نکن و ازشون بگذرم ولی من بهترین روزهای زندگیم رو از دست دادم و با اینکه الان همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم من رو خیلی دوست داره می دونم زندگی که شروع کردم دلخواهم نبود و یاداوری روزهای اول احساس بدی بهم میده .
وگرنه مشکل خاصی با همسرم ندارم که بخوام حلش کنم.

- - - Updated - - -

انتظار خاصی هم ازش ندارم به عنوان یک مرد مرد خوب و جذابی هست ولی خود خواه مغرور لجبازیش و اینکه در مواقع عصبانیت بد دهن و پرخاش گر میشه مشکلاتی هست که دارم ولی کنار اومدم با این اخلاقاش
در مورد همکارم هم فکر خاصی ندارم فقط برای اون ارزوی خوشبختی و سلامتی و موفقیت دارم و یک لحظه فکر رسیدن به اون رو ندارم

ادم امثال شما رو میبینه از ازدواج که هیچی از زندگیشم سیر میشه،نشونه های اخر زمونه،زنهای متاهل فکر کسی غیر مرد زندگیشونن،من نمید.نم شماها که متاهل هستید مشکلتون چیه دیگه،پس اونایی که مجردن هر روز باید با یکی باشن دیگه!!!حالا خوبه خدا رو شکر مشکلی ندارید با همسرتون،پس اگر مشکل داشتید چی میشد !!ادم حالش بد میشه از این همه تنوع طلبی!!پس تاهل معنیش چیه؟؟همین فکر و دوست داشتن کسی غیر همسر هم خیانته

سامان جان اتفاقا حالتای وابستگی عاطفی واسه خانمای متاهلی که از نظر عاطفی زندگی مشترکشون راضی نیستن پیش میاد مشابه این که اقایون از روابط جنسیون ناراضی باشن می رن دنبال یکی دیگه. خونده ها اینطور می گن وگرنه بیشتر و تجربه شخصی نمی دونم.

زمستونی. اون مشکل اون دلگیری که می گی بین تو و شوهرته و نمی خوای کاری بکنیش همونو با مشاوره حضوری حل کن. یا همینجا اشتراک ازاد بگیر از مشاوران سایت کمک بگیر. احتمالا همینایی که می گی دلخوریه و نمی خوای روشون کار کنی رو باید روشون کار کنی.
شوهرت هم از نظر رفتاری می تونی با کمک راهنمایی های مشاور احتمالا تا یه حدی عاطفی ترش کنی.
نگران نباش. کم کم اون اقا از دلت میره .

موفق باشی.

--
جواب سامان- زن نیاز عاطفی داره که باید برطرف شه همون قدری که مرد نیاز جنسی داره. البته هردوشون هر دو نیازو دارن ولی ظاهرا نیاز عاطفی در زن و نیاز جنسی در مرد بیشتره. می گن زن از عشق می رسه به رابطه جنسی. وقتی دو نفر که زوجن مشکل پیدا می کنن باید یا خودشون مشکلشونو حل کنن یا برن مشاوره بگیرن و راهنمایی شن. کدورت نمونه. بعدا کدورت و مشکلات حل نشده باقی می مونه و دل نا خوداگاه می خواد یه فکری بکنه واسه خودش.
حتی مشکلات کوچیکی که در واقع تفاوت زن و مرده هم هست مثل اینکه ظاهرا اقایون بعد از رابطه می گیرن می خوابن. خوب یه اغوش و یه بوس بعد خواب دیگه زن رو دلخور نمی کنه. این چیزای کوچیک هست حالا تا اینکه شوهرت حاضر نباشه به حرفات گوش بده و دلت یه کمی خالی شه یا توجه نمی کنه بهت یا اینی که نوشتن مثلا پرخاش می کنه و از این چیزا.
رفتار هم در واقع با یاد گرفتن مهارت ها به کمک مشاور درست می شه تا حد زیادی.
شما نگران نباش. انتخاب درست بکن. ازدواج کن. سعیتو بکن خانمتو از نظر عاطفی ارضا کنی بعدش دیگه خانمت یاد هیچکس دیگه ای نمی یفته .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط meinoush

سامان جان اتفاقا حالتای دلبستگی واسه خانمای متاهلی که از نظر عاطفی زندگی مشترکشون راضی نیستن پیش میاد مشابه این که اقایون از روابط جنسیون ناراضی باشن می رن دنبال یکی دیگه. نوشته ها و خونده ها اینطور می گن وگرنه بیشتر و تجربه شخصی نمی دونم.

زمستونی. اون مشکل اون دلگیری که می گی بین تو و شوهرته و نمی خوای کاری بکنیش همونو با مشاوره حضوری حل کن. یا همینجا اشتراک ازاد بگیر از مشاوران سایت کمک بگیر. احتمالا همینایی که می گی دلخوریه و نمی خوای روشون کار کنی رو باید روشون کار کنی.
شوهرت هم از نظر رفتاری می تونی با کمک راهنمایی های مشاور احتمالا تا یه حدی عاطفی ترش کنی.
اون اقا رو همونطوری که داری کم کم از دلت بیرون می کنی دیگه بی خیالش شو. نگرانم نباش. کم کم از دلت میره دیگه.

موفق باشی.

---

حرفتون درسته اما ایا این مردهایی که این خانمها جذبشون میشن واقعا بهتر از شوهر خودشونند؟؟اگر اینطوره پس همه چی وارونه داره اتفاق میافته،این ازدواجا اشتباهه پس،اخه اکثرا میگن شوهرشون خوبه و از زندگیشونم راضین حالا فکر به کس دیگه واقعا برا من که قابل هضم نیست،ببخشید این جمله رو میگم،شب پیش یکی بخابی روز تو فکر کس دیگه باشی!!! الان یه جوری شده که طرف وقتی وارد زندگی مشترک میشه و یکم اختلاف پیش میاد سریع یاد گذشته و یا یک فردی که از نظر ایده ال میاد میفته.... خب بعد یه مدت معلومه که همسرت برات عادی میشه و شما وارد یک روزمرگی میشی،معلومه که فردی که انتخاب کردی حتما ضعف داره ،این نباید دلیل شه ضعفهای اونو با نقطه قوت دییگران بپوشونی و در حال مقایسه اون با کس دیگه باشی.پس این مرحله شناخت برای ازدواج برای چیه؟؟؟تو ازدواج نباید عجله کرد و احساسی عمل کرد!!!زمانی هم که تصمیمتو گرفتی تا اخر عمرت باید از تصمیمت راضی باشی( موارد استثنا رو فاکتور میگیرم) نه اینکه مثل کالا باهاش برخورد کنیم و بعد چند سال این کلمه کاشکی بیاد رو زبونمون

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

شما نگران نباش. انتخاب درست بکن. ازدواج کن. سعیتو بکن خانمتو از نظر عاطفی ارضا کنی بعدش دیگه خانمت یاد هیچکس دیگه ای نمی یفته .

---

والا ما اونقدر داریم میبینم و میشنویم این چیزها رو که دیگه اصلا رمقی برای ازدواج برامون نمونده هر پسری رو میبینی ازش میپرسی چرا ازدواج نمیکنی میگه ول کن بابا،حالا از پس خرج و مخارجش خدا کمک کنه بر بیاییم نگه داشتنه خوده زن هنره که ماشالا به لطف جو خراب نگرانی دو برابر شده،باورتون میشه امروز ظهر داشتم خدا رو بابت مجرد موندنم شکر میکردم،از بس زیاد شده این چیزها،انگار اپیدمی شده،همش به اون چیزی که شما میگی برنمیگرده،خیلیها حتی همسرشون خوبه عاطفی هم ارضاشون میکنه اما بازم!!!!

زمستوني عزيز...


خيلي خيلي خيلي خيلي مواظب باش....کاري نکن که يک عمر حسرت بخوري ..اگه خدايي نکرده کاري کني و بر ملا شه که آبرو و زندگيت بر فنا ميره..اگه هم کاري انجام بدي و پنهون بمونه بعد از يه مدت عذاب وجدان مياد سراغت...نه اينکه فکرکني مرتکب خطا شدي و فردا پس فرداش عذاب وجدان بگيريا..نه عزيزم....بعد از يه مدت...توراخدا احساساتت را کنترل کن..الان هرکي هرچي بگه تو ميگي نه شهوت نيست،هوس نيست...نميدونم..آقا هرچي هست تو يه زن متاهلي که حق نداري به کسي ديگه فکر کني..عذز ميخوام اين حرفا ميزنم ولي در صورتي ميتوني اين حق را به خودت بدي که از شوهرت طلاق بگيري....اگه نتيجه را با اين بذاريم که شوهرت اذيتت ميکنه بازم حق نداري به يه مرد ديگه نزديک شي چون تو يه زن شوهرداري...عذر ميخوام اينجوري صحبت ميکنم..ولي کاري نکن يه عمر پشيمون باشي عزيزم...


مواظب باش توراخدا

نقل قول:

---

سامان جان اتفاقا حالتای وابستگی عاطفی واسه خانمای متاهلی که از نظر عاطفی زندگی مشترکشون راضی نیستن پیش میاد

---

خب هر کس از لحاظ عاطفی توسط همسرش ارضا نشه باید بره سمت مرده دیگه؟؟؟تمام تلاششو برای حفظ زندگیش کنه و در نهایت و در مرحله اخر طلاق بگیرببه نه اینکه با یکی زندگی کنه اما تو فکر کس دیگه باشه!!!حالا اون مردی که با وجود اینکه میدونه یه زنی متاهل هستش بازم میاد سمتش خلا های عاطفی اون خانمو میخاد پر کنه؟؟؟مشکل جای دیگست دوست عزیز وگرنه با یکم فکر کردن ادم خیلی نتیجه ها میتونه بگیره،این خیلی واضحه،کسی که میدونه تو به یکی دیگه تعهد داری باز هم به هم نوع خودش خیانت میکنه و میاد سمتت چه خلا ای از تو میخاد پر کنه،جز اینکه بعد از اینکه کارشو کرد تنهات میذاره و میره،تازه این حالتیه که رسوایی به بار نیادش!!ضمنا کسی که خیانت کنه مطمئن باشید خوشی نمیبینه از زندگیبببببب

سلام از همتون ممنونم نمی دونم چرا این چرت و پرتها رو اینجا نوشتم به خدا من اصلا قصد یا فکر خیاینت هر نوعی باشه به هر دلیلی حالم رو بد می کنه
بمیرم بهتراز اینکه خیاینت کنم
همه می گن این خیانته ولی نیست من می گم فقط دارم فکر میکه که قسمت می تونست طوره دیگه ای باشه همین
در مورد اون اقا هم فکری نمی کنم دیگه جز یک همکار ساده
من اصلا تنوع طلب نیستم ایناهم در حد رویاست مطمعنم در عمل هرگز نمی تونم کسی رو جز اون کنارم تصور کنم
حتی اگر خدایی نکرده روزی جدا شم ازش بازم نمی رم سراغ این آقا.این رو مطمعنم
اگر گفتم همسرم رو دوست دارم منظورم اون نیست که ازش راضیم
دوستش دارم چون خیلی خوبی ها داره چون می دونم دوستم داره و خیلی محبت هایی کرده در مقابل بدیهاش خیلی بزرگن
ولی اون ادم خودخواهی هست و مغرور
دوست داره من همیشه مطیع صد در صد باشم میگه از زن سرخود بدم میاد حتی اگر از عشق تو بمیرم سرخود باشی طلاقت میدم
وقتی عصبانی میشه توهین امیز برخورد می کنه طوریکه حس می کنم یه موجود بی اراده هستم که باید همش مراقب باشم اون عصبی نشه
من یک ماه پیش باردار بودم ولی متاسفانه از دست دادمش خیلی ضربه سختی بود همسرم تو اون دوران که فهمید باردارم خیلی همراهم بود خیلی مراقبم بود ولی وقتی اینطوری شد تو بعضی حرفاش واقعا روح منو ازار میده
مثلا میگه شما تو خانوادتون سابقه سقط داشتید؟گفتم نه گفت پس تو فقط عتیقه بودی
یا یک بار گفتم چاقو به ته ظرف تفلن نزن خراب میشه گفت نمیشه حواسم هست ولی خط افتاده بودم رفتم بهش نشون دادم گفتم نگاه کن ببین چی شد خراب شده
گفت خراب تویی که نمی تونی.....
من در مقابل این جور حرفا اگر بخوام فقط باید تو دل خودم ناراحت شم و رفتارم سرد شه ولی اگر بخوام جواب دندان شکنی بدم اون بدتر می کنه اگر ساکت باشم تو خودم برم میاد معذرت میخواد و میگه عصبانیم کردی تقصیر خودت بود.
یعنی من همیشه مقصرم در هر صورتی
می دونید اینکه دلش خوبه کاراش خوبه مرد سخت کوشی و اهل خانواده است خیلی خوبه ولی زبونش خیلی بده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط samanft

خب هر کس از لحاظ عاطفی توسط همسرش ارضا نشه باید بره سمت مرده دیگه؟؟؟تمام تلاششو برای حفظ زندگیش کنه و در نهایت و در مرحله اخر طلاق بگیرببه نه اینکه با یکی زندگی کنه اما تو فکر کس دیگه باشه!!!حالا اون مردی که با وجود اینکه میدونه یه زنی متاهل هستش بازم میاد سمتش خلا های عاطفی اون خانمو میخاد پر کنه؟؟؟مشکل جای دیگست دوست عزیز وگرنه با یکم فکر کردن ادم خیلی نتیجه ها میتونه بگیره،این خیلی واضحه،کسی که میدونه تو به یکی دیگه تعهد داری باز هم به هم نوع خودش خیانت میکنه و میاد سمتت چه خلا ای از تو میخاد پر کنه،جز اینکه بعد از اینکه کارشو کرد تنهات میذاره و میره،تازه این حالتیه که رسوایی به بار نیادش!!ضمنا کسی که خیانت کنه مطمئن باشید خوشی نمیبینه از زندگیبببببب

---

شما اصلا موضوع من رو متوجه نشدید
من نه من رفتم سمت کسی
نه کسی اومده خلا من رو پر کنه
من فقط عجله کردم در ازدواج و الان حسرت خوردنم فایده ای نداره
باید این زندگی که دارم بسازم و فراموش کنم که می شد جوری دیگه ای هم زندگی کرد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زمستونی

شما اصلا موضوع من رو متوجه نشدید
من نه من رفتم سمت کسی
نه کسی اومده خلا من رو پر کنه
من فقط عجله کردم در ازدواج و الان حسرت خوردنم فایده ای نداره
باید این زندگی که دارم بسازم و فراموش کنم که می شد جوری دیگه ای هم زندگی کرد

---

متوجه شدم اتفاقا،منم نگفتم شما رفتید سمت کسی،همین که ادم فکرش درگیر کس دیگه باشه کمتر از بودن با اون نیستش.من اگر جای شما بودم به جای حسرت اینکه چرا زود ازدواج کردم و عجله کردم که هیچ چیزی جز ضرر و داغون شدن روحیه ادم نداره فکرمو منعطف به زندگی و شهرم میکردم

خانم زمستونی، سلام
از این که این روند مثبت رو پیش گرفتید؛ خوشحالم. امیدوارم با جدیت این مسیر رو ادامه بدید.
جمله ای که گفتید : "همش مراقب باشم اون عصبی نشه" ، کمی ذهن من رو درگیر کرد .
ببینید ، مردها خیلی علاقه ای به اشتباه کردن ندارند و اگر هم اشتباه کنند حاضر به قبولش نیستند. من این رفتار رو حتی در مواجهه شدن با برخی از استاد های مرد توی دانشگاه هم دیدم در حالی که استادهای زن معمولا خیلی راحت می پذیرند و حرفشون رو اصلاح می کنند. حالا اگر تویه یه زندگی مشترک مردی اشتباهی بکنه ( مثل ظرف تفلون) و بعد همسرش بدون ملاحظات لازمه(!) این اشتباه رو به او یادآوری کنه عملا داره بی عرضگی ،بی لیاقتی ،نادان بودن و... رو به او متذکر میشه.
بنابراین همسرتون رو به خاطر کارهای اشتباهش مورد سرزنش قرار ندید و سعی کنید به آرامی و با محبت نقطه نظراتتون رو منتقل کنید و در کارهای مثبتی که انجام میده حتما ازش قدر دانی کنید. پیشنهاد میکنم مقاله ی زیر رو هم بخونید :
خانم ها! مراقب حرف های تان باشید! شنیدن بعضی جملات مرد ها را ویران می کند-پرشین پرشیا