ازدواج با پسری که بعد از چندسال دوستی حس میکنم نمیشناسمش
سلام. دختری هستم 21 ساله که از14سالگی با پسری که از فامیلای دور پدرم بود آشنا شدم. اون زمان بهم پیشنهاد ازدواج داد ومنم چون تا حالا پسری تو زندگیم نبود از روی کنجکاوی قبول کردم.بعداز یکسال پدرم متوجه شد و رابطمون تایکی دو سال قطع شد ولی دوباره شروعش کردیم.من اون زمان که آشنا شدیم اول دبیرستان بودم و الان که دارم مینویسم دانشجوی ترم 4 حسابداری هستم.ماتواین چندسال خیلی بهم نزدیک شدیم و رابطه ی جنسی برقرار کردیم ولی صدمه ای به دختر بودنم نزد..حدود 10 روز قبل پدرم دوباره متوجه شد و موبایلم رو گرفت و رابطمون رو قطع کرد.اون پسر متولد سال 64 ومن متولد 72هستم.پدرم گفت دربارش تحقیق میکنه. از چند نفر پرس و جو کرد و بهش گفتن که اون پسر دختر باز هست و سابقه ی اعتیاد داره و ترک کرده. من تو این چند سال چیزی درباره ی اعتیادش نشنیده بودم ولی هر از گاهی متوجه شدم دوست دختر داره ولی هربار با مهارت من و قانع کرد.پدرم مخالفه و مادرم هم میگه هرچی بابات بگه.اون پسرشرایط مالی مناسبی نداره ولی حس میکنم واقعا دوستم داره که چند سال باهام موند.پدرم میگه خوشی زندگی باتو براش نهایتا 1 ساله.حس میکنم دوستش دارم و اون هم دوستم داره.حرفاش رفتاراش اصلا به آدمی که پدرم میگه نمیخوره.اون اجازه نمیداد آرایش کنم یا لباس نامناسب بپوشم وهمیشه راهنماییم میکرد که آدم خوب و درستی باشم.ما تفاوت زیادی داریم.اون تاحالا با چندین دختر دوست بود ولی من هیچ پسری جز اون تا حالا توزندگیم نبودو هرکس پیشنهاد ازدواج میده رو رد میکنم.من دانشجوهستم و انشاا...قراره 6ترمه درسم رو تموم کنم و برای ارشد اقدام کنم.پدرم هم قول کار رو بهم داد.من خانواده ی جوانی دارم.پدرم متول52 و لیسانسه ی زبان انگلیسی و مادرم متول52دو خانه دار هست. ولی او دیپلمه است و پدرومادر پیری دارد و نهمین فرزن خانواده و فرزند آخر است.اکثز دوستان و آشنایان که با تجربه هستند میگویند احتیاط کن.من خیلی میترسم.نمیدونم چکار کنم.از عکس هام که دستش هست که البته همشون باحجاب هستند وچندعکس دونفره که ازم داره و رابطه ی جنسی که داشتیم ومیدونم که نمیتونه اون رابطه رو اثبات کنه میترسم.خودم و خانوادم در بین اقوام و آشنایان از احترام خاصی برخورداریم و همه ی پسر های اطرافم به من احترام خاصی میگذارند و فکر میکنند من خیلی پاک هستم درحالی که میدانند با او دوست هستم.نمیدونم چرا تن به این رابطه دادم ولی الان واقعا نمیدونم چکار کنم .پای خواسته ای که عاقبتش معلوم نیست وایستم یا به حرف پدرم گوش کنم و آبروم رو به خطر بندازم. تورو خدا کمکم کنیدذ.دارم دیوونه میشم