آیا گرفتن دعا از دعا خوان ها درسته؟
با سلام
در یک موردی من دچار مشکل شده بودم و الان هم هستم
تا حدودی حل شده و راحت شده ام ولی مشکل بزرگ دیگری دارم
اگه بخوام توضیح بدم قرار از اینه که بنده در یک رابطه بودم که به نامزدی هم کشید و بنا به دلایلی این رابطه تموم شد نمی خوام توضیح بدم فقط اینو بدونید قسمت نبود که تموم شد.
بنده بعد از اتمام رابطه اوضام خوب نبود طی زمان حالم در حال بهتر شدن بود ولی خاطرات و تصاویری گه گاهی می آمد و می رفت و بنده مجبوا بعد از اینکه نتونستم بر این این حالم غلبه کنم پیش دعا نویس رفتم و ایشون یک دعا نوشتن و واقعا دعا اثر کرد و حالم بهتر می شد و تصاویر و خاطرات فراموش که نه کم رنگ تر شد یعنی بعضی مواقع از روی قصد سعی می کردم خاطرات رو به یاد بیارم یه نیرویی نمی دونم چی بود باعث می شد حین وارد شدن به لحظه اول خاطره زود نتونم وارد کامل خاطره بشم و باعث ناراحتی من بشه خلاصه ..........
یک مشکل دیگری نیز از اول داشتم اینکه کلمات یادم نمی موند اسم مخصوصا اسم فامیلهامون از یادم می رفت امروز که اسم یکی رو خونودام بهم گوشزد می کردند و اصل نصب اون شخص و چه کاره بودنش رو می گفتن فردای آن روز یا حتی بعضی مواقع چند ساعت بعد به کل همه چیز یادم میرفت
در مورد آموزش و تحصیل هم همین طور البته قبل از سربازی این مورد مشکل کم رنگ بود بعد از سربازی که وارد دانشگاه شدم متوجه شدت یافتنش شدم که خیلی عذابم می داد
یک بار پیش روانپزشک رفته بودم و ایشون یه مقدار دارو تجویز کرد برام ولی گفت که باید جلسه بیای چون مشکل تو حاد هست و مشکل عدم اعتماد به نفس داری ( البته دکتر رفتنم از این بود که خودمو باور نداشتم اعتماد به نفسم خیلی افتضاح بود نمی تونستم در جمع صحبت کنم و و و و )
بعد از اینکه متوجه شدت یافتن فراموشیم شدم باز به دعا نویس رفتم و ایشون گفتن شما استرس داری فقط و یک دعای کلی می نویسم که کل استرست رو رفع کنه
آوردم و استفاده کردم منتها تو چند روز تاثیری احساس نکردم و روزی که در خونه نبودم پدرم دعا رو باز کرده بود ولی به گفته خودش نخونده بود مادرم هم چون دیده بود کاغذ باز شده هست رو فرش تو سطل زباله انداخته بود بعد از فهمیدن ماجرا دعا رو از سطل در آورده و دوباره تا کرده و چسبوندم
نمی دونم در این صورت اثر دعا از بین میره یا نه ...
در هر صورت الان مدتی هست که از دعا استفاده نمی کنم
می دونم کارم اشتباهه متوسل شدن به دعا به نظر من کار اشتباهیه و راه چاره رفتن پیش یک روانشناس هست ولی خوب تنبلم یا بهتره بگم اردام ضعیفه یا دقیقترش اعتماد به نفسم خیلی پائینه که باعث میشه راه های ساده رو انتخاب کنم
از یک طرف نمی ونم پیش کدوم روانشناس برم ؟کدوم بهتره؟ از کجا بفهمم بهتره؟ ترس از این دارم که چطوری بیام توضیح بدم وضعم رو ؟ ترس از خوب نشدنم دارم ترس از به طول کشیدن درمانم
توی یکی از تاپیک های این انجمن خوندم
اینکه جزو اون دسته هام که مثلا یکی میگه بیا اینجا میرم یکی میگه فلان مطلب درسته منم میگم درسته یا فلان مطلب غلطه منم می گم همین طوره
اگر تناقضی باشه نمی تونم یعنی ترس از مبارزه دارم ترس از باخت دارم یعنی همیشه این طور بوده اگر در مورد چیزی می دونم بخوام درست بودنش رو به کسی بگم و بحث داشته باشم باهاش می بازم
گاها پیش دوستانی هستم که در درونم واقعا نمی خواهم با اون ها باشم یعنی در شان و شخصیت من نیست که با این ها باشم و صحبت و محبت با هم داشته باشیم اینو وقتی در حضور هم هستیم بیشتر اوقات حس می کنم ولی نمی تونم به زبون بیارم یا نمی تونم بگم من با تا نمی سازیم خداحافظ ....
با دوستایی که در شان من هستن هم نمی دونم چه طوری دوست بشوم در یک تاپیکی این مشکل رو هم عرض کردم ولی دوستان باتجربه هیچ جوابی نداده اند به من ....
نمی دونم واقعا دیگه چی بگم ... بعضی وقتا مثل الان خیلی حرف برای گفتن دارم تا اینکه همین لحظه حرفم تموم میشه . دوستان سوالی داشتین بپرسین تا جواب بدم بلکه راهنمایی هایی شما به حل مشکلم کمک کنه
ممنون