کمک برای بهتر شدن یک رابطه

سلام.
من اسمم محمد هست 20 سال سنم هست تازه وارد 21 شدم دانشجوی ترم اخر کاردانی رشته کامپیوتر هستم.
چند وقت پیش با یه دختر که دوسال از خودم کوچیکتر هست اشنا شدم اول فقط در حد دوتا دوست بودیم و در مورد خودمان صحبت می کردیم کارمون این بود هرشب ساعت 22 تا ساعت 1 و بعضی وقتها تا ساعت 2 از طریق چت کردن باهم حرف می زدیم تا جایی که من دیدم با این دختر خیلی نقطه مشترک دارم انگار کسی بود که من دنبالش بودم زمان گذشت تا من بهش پیشنهاد عشق دادم اونم روزهای اول خیلی اسقبال کرد ولی بعدش یهو 180 درجه تغییر کرد و گفت که فقط دنبال یه دوست و همدرد بوده نه عشق منم نمیدونم چیکار کنم واقعا موندم که چیکار کنم یعنی بین تنگنای شدید احساسی قرار گرفتم(اینم بگم که از این رابطه مادر ایشون و خواهر من خبر دارن یعنی خودمون خواستیم که خبر دار بشن).
اگه کمکم کنید ممنون می شم / من لینک این تاپیک رو به این بانو معرفی می کنم تا اگه شد اونم اینجا حرف بزنه و از مشکلات خودش تو این رابطه بگه
مرسی

کسی نیست؟

سلام.پسر درسش تموم میشه،خدمتش رو هم میره،شغل ثابت یا نسبتا ثابت،پیدامیکنه،درخودش یه بلوغ روانی واجتماعی پیدامیکنه،اونوقت یادختره رو ازفامیل،محل کار قبلا دیده،باواسطه یاخودش ازش میخاد درصورت موافقت باخانواده برای آشنای وخواستگاری اقدام کنن.این مسیرامن واستانداردش هست حالاببین چقدربا این فاصله داری،این لینک رودرصورت تمایل ببین؛http://www.hamdardi.net/OLD/thread-3528.html

این هم یه لینک مفید دیگه:http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ammin

سلام.پسر درسش تموم میشه،خدمتش رو هم میره،شغل ثابت یا نسبتا ثابت،پیدامیکنه،درخودش یه بلوغ روانی واجتماعی پیدامیکنه،اونوقت یادختره رو ازفامیل،محل کار قبلا دیده،باواسطه یاخودش ازش میخاد درصورت موافقت باخانواده برای آشنای وخواستگاری اقدام کنن.این مسیرامن واستانداردش هست حالاببین چقدربا این فاصله داری،این لینک رودرصورت تمایل ببین؛http://www.hamdardi.net/OLD/thread-3528.html

این هم یه لینک مفید دیگه:http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

---

چه عجب بالاخره یکی جواب داد
دوست عزیز من هیچی از گفته های شما نفهمیدم اگه منظورتون اینه که من خدمت نرفتم یا کار ندارم باید بگم من خدمت سربازی معاف هستم و کارام دارم یه جورهایی البته ثابت نیست.

- - - Updated - - -

من از این که این بانو دوست نداره رابطه عاطفی دوطرفه بشه رنج می برم چون واقعا تو این مدت بهش علاقه مند شدم

میتونی فرق عشق و تعهد (ازدواج) رو بهم بگی ؟ قصد شما کدومه ؟ دنبال تفریح هستی ؟ البته اگه ماهی فقط همین یکی بوده که فعلا صبر کن چون سنت خیلی کمه به مرور کیس های زیادی میبینی.

من به شخصه اصلا روی این دختر حساب باز نمیکنم، چون مسئولیت پذیری رو دوست نداره / شما رو هم خبر ندارم.

دوست عزیز less than nothing
قصد من هم عشق هست و هم ازدواج و ادمی نیستم که دنبال تفریح باشم.
منظورتون از مسولیت پذیری چی هست؟ واسه این که حاظر نیست رابطه دو طرفه بشه می گید بی مسولیت هست؟
بعد ببخشید منظور از "ماهی" چی هست؟
مرسی

درود

بهترین سن واسه پسر اقدام به ازدواج کنه 25 تا 30 سالگی هستش البته 25 هم زوده ولی از این پایینتر فاجعه هستش

واسه دختر حداقل 23 تا 27 توی این سمیم باشه بنظرم بهتره کمترش اصلا جالب نیست

هیچوقت یادم نمیره وقتی با خانومم کلاس مثلا آموزشی قبل اردواج ( :58: فقط یه سیرک بود که یه دلقک رو آورده بودن واسه 1ساعت ملت بخندن) رفتیم توی کلاس پسرا خداشاهده 50% انگار اومده بودن دوس دختر بگیرن !!!!!!

وقتی به خانومم گفتم گفتش برو خدا پدرتو بیامرزه طرف خانوما بعضی هاشون اصلا به عادت زنانگی هم نرسیده بودن!!!!! چی بگم موندم بخدا خودت تا تهش برو

دوست khaleghezey عزیز
من با نظریه اولت که در مورد سن بود کاملا موافقم.
ولی منظور حرف دومت رو نگرفتم! منظورت این بود ما بچه ایم و باید بزرگ بشیم دیگه نه؟
والله من تا تهش نتونستم برم تا وسطش رفتم.
شما اگه می شه راهنمایی کنید که من چیکار کنم که این رابطه بر اساس عقل و منطق باشه.
در کل مرسی

سلام.
شما با این خانم دوست هستین، درسته. پس منظورتون از اینکه رابطه دو طرفه بشه چیه؟
مثلا باید چیکار کنن که الان نمی کنن؟
شما پیشنهاد ازدواج دادین و جواب رد شنیدین؟

درود

داداش گلم فدات شم قربونت بشم منم پسرم توی 28سالگی ازدواج کردم برو پی زندگیت پی درست پی مجردی بخدا متاهلی توی سن پایین خوب نیست برو عشق و حالت رو کن زندگیت رو کم هرووقت خسته شدی از مجردی بعدش برو مثل ما زن بگیر :72:

هنوز واست زوده ازدواج خدا به سر شاهده دوست دارم میگم داداش خودمم بود همینو بهش میگفتم بیخیال برو پی عشق و حال مجردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahasty

سلام.
شما با این خانم دوست هستین، درسته. پس منظورتون از اینکه رابطه دو طرفه بشه چیه؟
مثلا باید چیکار کنن که الان نمی کنن؟
شما پیشنهاد ازدواج دادین و جواب رد شنیدین؟

---

سلام.
بله درحال حاظر باهم در ارتباط هستیم فقط تنها مشکلم اینه که ایشون به من علاقه مند نیستن یعنی از وقتی شتیدن من بهشون علاقه دارم سردشدن نمی دونم چرا.وقتی هم بهشون پیشنهاد ازدواج دادم گفتن باید یکم سنشون بیشتر بشه که بتونن بر اساس عقل حواب بدن

- - - Updated - - -

حقیقت اینه که منم می خوام این رابطه بر اساس عقل و منطق باشه نه بر اساس احساسات

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

درود

داداش گلم فدات شم قربونت بشم منم پسرم توی 28سالگی ازدواج کردم برو پی زندگیت پی درست پی مجردی بخدا متاهلی توی سن پایین خوب نیست برو عشق و حالت رو کن زندگیت رو کم هرووقت خسته شدی از مجردی بعدش برو مثل ما زن بگیر :72:

هنوز واست زوده ازدواج خدا به سر شاهده دوست دارم میگم داداش خودمم بود همینو بهش میگفتم بیخیال برو پی عشق و حال مجردی

---

با سلام و احترام
جواب بالا مورد تائید تالار گفتگوی همدردی نیست.
اساسا ازدواج نیاز به پختگی و بلوغ و یکسری معیار دارد. گرچه این معیارها معمولا با سن، تحصیل و شغل رابطه دارد. لیکن این اشتباه هست سن جایگزین این معیارها شود.

پس هر پسری به شرط اینکه پختگی لازم را داشته باشد و معیارهای اداره زندگی را داشته باشد می تواند ازدواج کند حتی اگر سن شناسنامه ای 20 سال باشد.

ما در خصوص این معیارها و بلوغ مقالاتی در تالار داریم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m0341

سلام.
بله درحال حاظر باهم در ارتباط هستیم فقط تنها مشکلم اینه که ایشون به من علاقه مند نیستن یعنی از وقتی شتیدن من بهشون علاقه دارم سردشدن نمی دونم چرا.وقتی هم بهشون پیشنهاد ازدواج دادم گفتن باید یکم سنشون بیشتر بشه که بتونن بر اساس عقل حواب بدن

- - - Updated - - -

حقیقت اینه که منم می خوام این رابطه بر اساس عقل و منطق باشه نه بر اساس احساسات

---

با سلام
همانطور که در پست قبل گفتم برای ازدواج بر اساس پختگی و بلوغ تنها ملاک سن شناسنامه ای نیست.
مثلا اینکه شما می خواهید این رابطه بر اساس عقل و منطق باشه نه بر اساس احساسات کاملا اشتباه هست.

ازدواج باید مبتنی بر عشق و احساس و همچنین مدیریت منطقی باشد. و هیچ کدام نباید حذف شود.
اصلا روش شما در این تاپیک نشان از احساسی بودن شما می کند.
فرایند منطقی شما به قرار ذیل هست.
1 - با دختری آشنا شده اید.
2 - او را مناسب دیده اید که جهت ازدواج بررسی کنید.
3 - باید او هم به عنوان یک انسان آزاد برای خواستگاری و ازدواج آمادگی خود را اعلام کند.
4 - در این مرحله خیلی شفاف به او می گویید جهت خواستگاری و ازدواج قصد دارم به اتفاق خانواده مزاحمتون بشویم و بررسی ها را رسمی ادامه دهیم.

از این به بعد چند حالت دارد.
1 - خانم هم به عنوان یک انسان آزاد حق انتخاب دارد و می تواند بگوید نه من قصد ازدواج ندارم.
آنگاه جواب منطقی اینست که شما او را رها کنید. چرا که ازدواج یک فرایند دو طرفه هست.

2 - آن خانم بگوید فعلا قصد ازدوا ج ندارد اما با شما دوست می ماند تا شما را بررسی کند.
آنگاه جواب منطقی اینست که او را رها کنید چرا که ازدواج باید رسمی شروع شود. و با دوستی و ارتباطات دوستی فرق می کند.

3 - آن خانم از جواب طفره برود.
در آن صورت آن خانم شما را برای ازدواج مناسب نمی بینید اما می خواهد در آب پیاز نگهتان دارد.
آنگاه جواب منطقی اینست که او را رها کنید.

4 - آن خانم شماره خانواده اشان را بگوید و بخواهد که از طریق خانواده هماهنگی کنید.
آنگاه شما می توانید فرایند خواستگاری را منطقی و علاقه ای که دارید دنبال کنید. تا بعد از بررسی دریابید که آیا او مناسب شما هست یا نه


یک نکته ظریف و البته بسیار مهمتر:
اساسا به روشهایی که از اول با فونداسیون ضعیف شروع می شود نمی توان خوشبین بود. و نمی تواند بنای مرتفعی مثل ازدواج را بر آن ساخت.
اینکه ماهها چت کنی و حرفهای تئوری بزنی شناخت ایجاد نمی کند.
من می توانم قسم بخورم در همین تالار همدردی علیرغم اینکه من هزاران پست و مطلب زدم و حرفهای قشنگ قشنگ زدم. کمتر کسی هست واقعا مرا به عنوان یک فرد در خانواده بشناسد.

راههای شناخت باید واقعی باشد. عملی باشد. و در بستر خانواده باشد.

دوست عزیز
عشق می تونه بین دو ادم بالغ و مستقل و ... شکل بگیره بنظرت شماها کدومش رو دارید؟

از راهنمایی های مدیر سایت همدردی خیلی ممنونم بهم کمک کرد
مرسی

خب اگر بهتون علاقه مند نبودن که رابطه رو قطع می کردن!
دو حالت داره:
یا بهتون علاقه دارن اما نار میکنن
یا بهتون علاقه ندارن و صرفا جهت سرگرمی با شما در ارتباطن
که من احتمال دوم رو قوی تر می دونم. اگر می خواید بر اساس عقل و منطق پیش برید رابطه تون رو کمتر کنید تا زمان و موقعیت مناسبش هم برای شما و هم برای ایشون فراهم بشه و اونموقع اقدام به خواستگاری رسمی کنین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام و احترام
جواب بالا مورد تائید تالار گفتگوی همدردی نیست.
اساسا ازدواج نیاز به پختگی و بلوغ و یکسری معیار دارد. گرچه این معیارها معمولا با سن، تحصیل و شغل رابطه دارد. لیکن این اشتباه هست سن جایگزین این معیارها شود.

پس هر پسری به شرط اینکه پختگی لازم را داشته باشد و معیارهای اداره زندگی را داشته باشد می تواند ازدواج کند حتی اگر سن شناسنامه ای 20 سال باشد.

ما در خصوص این معیارها و بلوغ مقالاتی در تالار داریم.

---

با درود خدمت مدیر محترم سایت

من نظر شخصیم رو گفتم وگرنه دوماد سومی خودمون وقتی با خواهرم عقد کردش 21 ساله بودش

شما کارشناسین و درسش رو خوندین و تجربتون بالاتره نسبت با ما کاربرای معمولی ولی ماها هم تجربیاتی که توی زندگیمون بدست اوردیم رو بیان میکنیم گرچه حرفتون درست نوشتم رو کامل نکردم ناقص دادم

اینکه به اتمام تحصیل یا داشتن شغل و ثبات شخصیتی مربوطه درش شکی نیست منظور بنده هم بشخصه همین بود که توی سن کم نمیشه اونجور که باید و شاید به همه اینا دست پیدا کرد یعنی هر فردی معیارهایی که واسه ازدواج و شریکش داره بنظر من توی این سن ها هنوز پختگی کامل رو نداره. و مسیر آشنایی که دارن طی میکنن کامل نیست یعنی همون مطلبی که شما زدین.چون زمان هایی که باهم هستن خلاصه میشه در یه سینما رفتن و کافی شاپ و چت کردن مثل خیلی های دیگه.پس شناخا کامل و دقیقی از رفتارهای و علایق همدیگه ندارن بصورت کامل و جامع


m0341 دوست عزیزمون انسان عاقل و فهمیده ای هستش ولی وقتی سن بالاتر میره اصولا یه سری تجربیات جدیدی رو بدست میاره که شاید توی سن پایینتر نتونه بدستش بیاره حداقل توی خیلی از اطرافیان من و نسل ما میشه گفتش اینجوریه.

در هرصورت با نظر شما موافقم چون تخصصتون بیشتر و اطلاعات بیشتری دارین ولی بازم میگم بنظرم توی سن پایین ازدواج کردن قبل اینکه خودت و اخلاقت رو بشناسی و ملاک هات واسه همسرت مشخص بشه و اینکه واقعا چی میخوای کار چندان درستی نیست.

این نظر شخصیه منه گرچه شاید کاملا درست نباشه ولی تجربه من و دوستام اینو بهم ثابت کرده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m0341

دوست عزیز less than nothing
قصد من هم عشق هست و هم ازدواج و ادمی نیستم که دنبال تفریح باشم.
منظورتون از مسولیت پذیری چی هست؟ واسه این که حاظر نیست رابطه دو طرفه بشه می گید بی مسولیت هست؟
بعد ببخشید منظور از "ماهی" چی هست؟
مرسی

---

ممنون از پاسختون

1- سن هر دو شما برای ازدواج کم هستش
2- شما پشتیبانی مالی دارید ؟ حساب پس انداز شما به اندازه ای گردش داره که بتونه توی این دوره زمونه خرج یک خانواده رو بده ؟ اگر استقلال مالی تون در حدی هست که مشکلی ایجاد نمیکنه حداقل این یک مورد رو میتونی خط بزنی ( ولی همش این نیست )
3- ارتباط از طریق چت و محیط مجازی برای شناخت و ابراز عشق، عمل جالبی نیست و همین رو بهتون بگم از اون جایی که جفتتون به این شکل با هم آشنا شدید احتمال به هم خوردن رابطه باز از طریق همین چت و فیس بوق ( facebook ) هم میشه پیش بینی کرد.
4- مسئولیت پذیری داستان طولانی داره، شما و اون شخص تا چه حد میتونید در مقابل مشکلات و نیاز های همدیگه متعهد باشید؟ روزگار که همیشه خوب نیست یه روز میرسه که کمر یکی رو خم میکنه اون شخصی که با شماست حاضر هست فداکاری کنه ؟ حاضر هست که در مشکلات زندگی هم سهیم بشه ؟
فرض کنیم که با هم زندگی مشترک رو انشالله که داشته باشید، شما بچه دار میشید، از گذشته گفتند که زن باید بچه داری بکنه، شما هم اگر همچین طرز فکری داری که کلا بیخیال زندگی مشترک شو. (یک نمونه کوچیک از مسئولیت زدم ، بزرگ کردنش که بماند داستان داره)
بله از اونجایی که خود بنده یکی دو پیراهن بیشتر پاره کرده ام یک سیگنال کوچیک از بی مسئولیتی رو دیدم که ذکر کردم.
5- ماهی ترجمه شده کیس هستش که به زبان فارسی خودمون موردی که میخوایم به پایش پیر شویم.

به نظرم شما اینقد محکم نگو عشق عشق عشق،با هر کسی میخوای رابطه داشته باشی خیلی راحت بگو میخوای فقط دوست دخترت باشه!!یا قبول میکنه یا نمیکنه چون تو این سن هنوز نمیتونی درون خودت رو کنترل کنی و بگی واقعا عاشقشم و بری درخواست ازدواج بدی!!میدونی برای همه حتما پیش اومده گاهی فقط دوست داریم چیزی که ما میگیم درست باشه و همه حرف مارو قبول کنن کلی راه بزارن جلوی پامون که ما مستقیم بریم تو خوشی در صورتی که اون جلو خوشی نیست بلکه یه چاه عمیقه که نه تنها به خودت بلکه به یه نفر دیگه هم اسیب میزنه
ما تو ایران چون دوست دخترو پپسر عرف نیست از این مشکلا داریم و بعضی افراد که شما هم شاید شاملش بشین میرن با پیشنهاد ازدواج به یه دختر معصوم کلی اونو معطل میکنن و خوش میگذرونن و آخرش هیچی به هیچی میگن ما همو درک نمیکنیم و باید جدا بشیم در صورتی که یه دخترخیلی بهتر دیدنااا
ببین اگه میبینی تو خارج خیلی راحت با هم دوست میشن برای اینه که هر دو نفرشون میدونن قرار نیس با هم ازدواج کنن!!با هم خوش میگذرونن و اخرش یا واقعا عاشق هم میشن یا نمیشن
ولی اینجا نه،پس شما هم فعلا که نه کار داری نه به نظرم هنوز به سن ازدواج رسیدی هر کسی خوشت اومد برو بگو من میخوام دوست دخترم باشی نه اینکه بگی بیا ازدواج کنیم ولی الان نه بلکه 10 سال دیگه که من خونه بگیرم ماشین بگیرم کار پیدا کنم.................... اینجوری این وسط یهو یه دختر خانومی پیدا میشه که هم خوشکله هم خوناده داره هم اصیله هم همه معیارای تو رو داره هم کلی خوبیه دیگه و از همه مهمتر تو هم ازش خوشت اومده!!!خب حالا تو میری با اون دختر قبلی یا اون دومی و از اونجایی که همه عاقلان میگن اگه عاشق دو نفر شدی برو سراغ دومی طبیعتا شما هم دومی رو انتخاب میکنی و اون دختر معصوم اولی دچار یه شکست روحی و عاطفی میشه ولی شمای گل پسر داری بهترین دوران عمرتو سپری میکنی!!!پس به جای اینکه از الان یه دخترو به بهانه ی ازدواج معطل کنی برو بگو بیا دوست دخترم باش که باهم خوش بگذرونیم و این وسط هر کی هر کس دیگه ای رو مناسب تر دید بره با اون!!!!اگه اینجوری قبول کرد که کرد و نکردم که نکرد!!!

درود بر شما مدیر همدردی
:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reza 12

به نظرم شما اینقد محکم نگو عشق عشق عشق،با هر کسی میخوای رابطه داشته باشی خیلی راحت بگو میخوای فقط دوست دخترت باشه!!یا قبول میکنه یا نمیکنه چون تو این سن هنوز نمیتونی درون خودت رو کنترل کنی و بگی واقعا عاشقشم و بری درخواست ازدواج بدی!!میدونی برای همه حتما پیش اومده گاهی فقط دوست داریم چیزی که ما میگیم درست باشه و همه حرف مارو قبول کنن کلی راه بزارن جلوی پامون که ما مستقیم بریم تو خوشی در صورتی که اون جلو خوشی نیست بلکه یه چاه عمیقه که نه تنها به خودت بلکه به یه نفر دیگه هم اسیب میزنه
ما تو ایران چون دوست دخترو پپسر عرف نیست از این مشکلا داریم و بعضی افراد که شما هم شاید شاملش بشین میرن با پیشنهاد ازدواج به یه دختر معصوم کلی اونو معطل میکنن و خوش میگذرونن و آخرش هیچی به هیچی میگن ما همو درک نمیکنیم و باید جدا بشیم در صورتی که یه دخترخیلی بهتر دیدنااا
ببین اگه میبینی تو خارج خیلی راحت با هم دوست میشن برای اینه که هر دو نفرشون میدونن قرار نیس با هم ازدواج کنن!!با هم خوش میگذرونن و اخرش یا واقعا عاشق هم میشن یا نمیشن
ولی اینجا نه،پس شما هم فعلا که نه کار داری نه به نظرم هنوز به سن ازدواج رسیدی هر کسی خوشت اومد برو بگو من میخوام دوست دخترم باشی نه اینکه بگی بیا ازدواج کنیم ولی الان نه بلکه 10 سال دیگه که من خونه بگیرم ماشین بگیرم کار پیدا کنم.................... اینجوری این وسط یهو یه دختر خانومی پیدا میشه که هم خوشکله هم خوناده داره هم اصیله هم همه معیارای تو رو داره هم کلی خوبیه دیگه و از همه مهمتر تو هم ازش خوشت اومده!!!خب حالا تو میری با اون دختر قبلی یا اون دومی و از اونجایی که همه عاقلان میگن اگه عاشق دو نفر شدی برو سراغ دومی طبیعتا شما هم دومی رو انتخاب میکنی و اون دختر معصوم اولی دچار یه شکست روحی و عاطفی میشه ولی شمای گل پسر داری بهترین دوران عمرتو سپری میکنی!!!پس به جای اینکه از الان یه دخترو به بهانه ی ازدواج معطل کنی برو بگو بیا دوست دخترم باش که باهم خوش بگذرونیم و این وسط هر کی هر کس دیگه ای رو مناسب تر دید بره با اون!!!!اگه اینجوری قبول کرد که کرد و نکردم که نکرد!!!

---

اصلا از نحوه حرف زدنت خوشم نیومد انگار باهام دعوا داری....
والله

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m0341

اصلا از نحوه حرف زدنت خوشم نیومد انگار باهام دعوا داری....
والله

---

داداش گلم دعوا چیه اخه!!شما یه چیز اشتباهی تو فکرته همشم اصرار میکنی که فقط چیزی که تو میگی درسته بقیه همه دارن اشتباه میگن،من واقعیتیو نوشتم که دیدم تو اینجور روابط
یه جوریم برات نوشتم که فک نکنی اگه بعضیا میان اینجا خیلی با زبون کتابی و محترمانه نظر میدن یه سری بابابزرگ مامان بزرگن که فقط بلدن نصیحت کنن،نوشتم که بدونی این جور چیزا واقعا اتفاق میفته
الانم نمیدونم اصن به چیزایی که نوشتم فکر کردی یا بازم رو موضع خودت اصرار میکنی!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reza 12

داداش گلم دعوا چیه اخه!!شما یه چیز اشتباهی تو فکرته همشم اصرار میکنی که فقط چیزی که تو میگی درسته بقیه همه دارن اشتباه میگن،من واقعیتیو نوشتم که دیدم تو اینجور روابط
یه جوریم برات نوشتم که فک نکنی اگه بعضیا میان اینجا خیلی با زبون کتابی و محترمانه نظر میدن یه سری بابابزرگ مامان بزرگن که فقط بلدن نصیحت کنن،نوشتم که بدونی این جور چیزا واقعا اتفاق میفته
الانم نمیدونم اصن به چیزایی که نوشتم فکر کردی یا بازم رو موضع خودت اصرار میکنی!!!

---

ببین دوست عزیز من نمی گم اونی که تو فکرم هست درسته یا نیست اتفاقا خیلی هم به مطالبی که نوشتی فکر کردم.
نمی گم اینجا همه بابا بزرگ یا مامان بزرگن ولی می خوام بگم من ندیدم توی این انجمن کسی به عشقش یا بهتر بگم کسی که دوس داره و ازش خوشش امده رسیده باشه!!!!!

برای اینکه نه عشقه نه دوست داشتن فقط وابستگیه.و اگر کسی کسی رو برای تشکیل

خانواده بخواد،هم از مقالات هم از راهنمایی اعضا بهره مند می شه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m0341

ببین دوست عزیز من نمی گم اونی که تو فکرم هست درسته یا نیست اتفاقا خیلی هم به مطالبی که نوشتی فکر کردم.
نمی گم اینجا همه بابا بزرگ یا مامان بزرگن ولی می خوام بگم من ندیدم توی این انجمن کسی به عشقش یا بهتر بگم کسی که دوس داره و ازش خوشش امده رسیده باشه!!!!!

---

عزیزدل من مشکل منم با شما همینه دیگه برا همین گفتم نگو عشق عشق عشق !!! :))
این عشقی که شما میگی خیلی با چیزی که برای ازدواج لازمه فرق داره و همونطور که دوستمون گفت فقط وابستگیه!!!در ضمن خب از اونجایی معمولا وقتی کسی با مشکل مواجه میشه دست به هر کاری میزنه تا حلش کنه خب خیلیا میان اینجا و سوال میپرسن و نظر میدن اما بعد از اینکه مشکلشون حل میشه دیگه اینجا هم پیداشون نمیشه که بخوان اعلام کنن حل شد!!
منم که بهت گفتم اگه کسیو میخوای که فقط دوستت باشه زمین تا آسمون فرق میکنه با کسی که برای ازدواج بخوای!!پس اگه قراره کسی فقط به خاطر یه سری تغییرات هورمونی(به قول ویشکا آسایش تو ورود اقایان ممنوع) آیندشو خراب کنه بهتره جلوش گرفته باشه(همه ی اینا با توجه به سن و شرایط دو طرف گفته میشه)
من خودم یه دوستی داشتم تو 20 سالگی ازدواج کرد!!حالا فقط کافیه بیای ببینی چه کارایی که نمیکنه(با بقیه...).نمیگم همه اینجورین ولی باید همه جوانبو درنظر گرفت!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reza 12

منم که بهت گفتم اگه کسیو میخوای که فقط دوستت باشه زمین تا آسمون فرق میکنه با کسی که برای ازدواج بخوای!!

---

دوست عزیز خیلی دوست دارم در مورد این موضوعی که گفتی بیشتر توضیح بدی.
خیلی مشتاقم بدونم . ممنون می شم اگه توضیح بدی مرسی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m0341

دوست عزیز خیلی دوست دارم در مورد این موضوعی که گفتی بیشتر توضیح بدی.
خیلی مشتاقم بدونم . ممنون می شم اگه توضیح بدی مرسی

---

به نظر من ارتباط انسان چند مرحله ایه!!مرحله ی اول اینه که خب یه آدم(حالا چه پسر چه دختر) یه سری معیارایی تو ذهنش داره برای اینکه با کسی ارتباط برقرار کنه!مثلا توی مدرسه دانشگاه یا محیط کار:هر کس دنبال فردی میگرده که به اون معیاراش نزدیک تر باشه(مثلا فک کن که خودت تو مدرسه چطور دوست پیدا کردی!)
خب اگه یه جورایی بعضیا با معیارای ما خیلی فرق داشته باشن سعی میکنیم ازشون فاصله بگیریم و خب طبیعتا یه کسایی هم هستن که در حدی نیستن که ازشون دوری کنیم!!ارتباطتمون با این افراد حالا وارد مرحله ی دوم میشه،یعنی رفت و آمدا بیشتر میشه، کم کم با اخلاق و رفتارشون بیشتر آشنا میشیم!توی این ارتباطای بیشتر خب بازم یه سریا پیدا میشن که ما میبینیم انگار این چندتا خیلی با اخلاق من جور ترن!!خب از اینجا به بعد ارتباطمون با این افراد بازم بیشتر میشه یعنی وارد مرحله ی سوم میشیم و خلاصه این ارتباط اینقد بیشتر و بیشتر میشه که تهش یکی دونفر میمونن که واقعا باهاشون صمیمی هستیم که حتی در مورد شخصی ترین مسائلمونم باهاش صحبت میکنیم!!تا این مرحله فرقی نداره که این دوست ما دختر باشه یا پسر(البته اینکه چطور و کجا و بین کیا بزرگ شدیم رو اینکه جنس مخالفم تا مرحله ی سوم برسه خیلی تاثیر داره ولی تو همه ی دنیا اکثرا هم جنسا فقط وارد مرحله ی سوم میشن)..
دو تا مرحله ی دیگه الزاما پشت هم نیستن!!
خب از اینجا به بعد دیگه وارد مرحله ی چهارم میشیم که دیگه هم جنسای خودمون اجازه ی ورود ندارن!!و جنس مخالف ما هم معمولا از مرحله ی دومم میتونه وارد این مرحله باشه!
تا اینجا ما یه نفرو پیدا کردیم که تقریبا با هم وجه اشتراک داریم و دیگه داریم براش احساسات هم به خرج میدیم یه جورایی!!کم کم وقتی این ارتباطات بیشتر میشه با خلق و خوی هم آشنا تر میشیم و سعی میکنیم طرفمون رو خوشحال کنیم!تو این مرحله هیچ تعهدی بین هم وجود داره و فقط داریم به جوری با هم دوران خوشیو سپری میکنیم!خب این طبیعیه همیشه بودن در کنار جنس مخالفی که باهاش صمیمی باشیم واقعا لذت بخشه هرکیم که میگه نیست دروغ میگه!!ولی باید دونست این خوش بودن یه خوش بودن دائمی نیست بلکه امکان داره به خاطر همون نبودن تعهد بین هم راحت تموم بشه(البته همه لفظی میگن قول میدیم که ..... ولی واقعا چنین چیزی وجود نداره،دیگه همه قبول داریم اعتبار چیزی که ثبت بشه خیلی بیشتر از چیزیه که شفاهی گفته بشه!)
و اما مرحله ی پنجم که فقط مختص افرادیه که واقعا شرایط فکری و سنی و مادی ازدواج رو دارن:
کسایی که وارد این مرحله میشن هم امکان داره از مرحله ی چهارم باشن(به موفقیت رسیدن این مورد خیلی کمتر از مورد بعدیه) و هم امکان داره مستقیم از مرحله ی دوم وارد بشن(بدون چهارم).
تو این مرحله دیگه آدما به یه درجه ای از عقل و احساس و منطق رسیدن که بتونن بدون هیجان معیاراشونو در نظر بگیرن و شخص مورد نظر خودشون رو برای یک عمر زندگی انتخاب کنن(البته خب طبیعیه که اینم مث همه ی کارا امکان داره به درستی انجام نشه).
انتخاب شخص مناسب این مرحله وقتی مستقیم از مرحله ی دوم وارد بشیم خیلی خیلی خیلی نسبت به وقتی که از مرحله ی چهارم بخوایم وارد بشیم هم اسون تره هم عقلانی تره هم آسیباش کمتره و خیلی فواید دیگه که من شخصا اینقد گفتم که دیگه حالشو ندارم تکرار کنم !تو همین انجمن مطالبی خیلی مفیدی هست و تو نظرای بقیه بچه ها هم خیلی از فواید و مضرات این دوتا راه ورود به مرحله آخر گفته شده)
خلاصه اینکه تا شرایطشو نداریم نباید به مرحله ی آخر فکر کنیم و اگرم فقط اون لذت با جنس مخالف بودنو میخوایم باید همه مشکلاتی که امکان داره پیش بیاد(کمترینش وابسته شدن الکی به هم که وقتی میفهمی عشق و دوست داشتن نبوده و فقط وابستگی بوده که از مرحله ی پنجمم گذشتی و دیگه زندگی برات جهنم شده و حتی اصن کوچیک کوچیکش که میتونه چیزی باشه که همه به اسم شکست عشقی میشناسیم!!)رو در نظر بگیرم و رسما هم اعلام کنیم به طرفمون که من فقط تا ته مرحله چهار باهات میام و نمیتونم جلوتر بیام!!(حالا بعضی قبول میکنن و بعضیام نه) و خب وارد مرحله ی چهارم بشیم،البته بعضیام هستن که از این مرحله سربلند بیرون میان و وارد مرحله پنجم میشن و اونم تموم میکنن

این مرحله مرحله هارو خودم برای خودم در نظر گرفتم چون برای خودم حد و مرز قائلم و به نظرم زندگی با این مرزها(تاکیدو رو مرحله چهار و پنجه) خیلی شیرین تر میشه
و اما مرحله ششم که دیگه ازدواج صورت گرفته و دیگه یه سری موضو عات دیگه پیش میاد که دیگه کلن باید انجمنو عوض کرد :))

اقا شما بگید من چیکار کنم بخدا دیگه خسته شدم از همه بی تفاوتی هاش خودم خیلی دوست دارم به این رابطه پایان بدم ولی بخدا نمی تونم فکر این که بعد این رابطه چقدر تنها می شم اعذابم میده یعنی وحشت دارم از تنهایی موندم چیکار کنم بخدا
زندگیم داره نابود می شه اصلا امیدم به زندگی و دانشگاه صفر شده مثل قبل نیستم.
شاید باورتون نشه دارم روانی می شم نه بخاطر این دختر بلکه بخاطر این که بعدش تنها می شم و هیچکس رو ندارم کفری می شم اصلا طاقت تنهایی رو به هیچ وج ندارم.از تنهایی می ترسم،وحشت دارم.
اینقدر این روزها حالم بده و داغونم که همش احساس سرما می کنم تازگی ها ضربان قلبم تند شده و بعضی وقت ها یه جوری سینم درد می گیره
تورو خدا کمکم کنید