با شوهرم قهر کردم یه هفته هست نرفتم خونه ،هنوزم دوسش دارم. بگید چی کار کنم،تورو خداااااااا.

خواهش میکنم بگین چی کار کنم ...
من 25 سالم و شوهرم 29 سالش .1.5 سال عقد کردیم و 5 ماه رفتیم خونه خودمون. ازدواجم سنتی بود و از همون اولش خیلی اختلاف داشتیم. و این اختلافات باعث شد شوهرم از چشم خانوادم بیفته. شوهر من خیلی مغرور و همش می خواد حرف خودش باشه و خیلی من من من میکنه چون از لحاظ مادی از خانواده من بالاتر همش هس برتری داره و این چند باری به زبونش آورده و همش به این معتقد که من و خانواده من در مقابل شوهرم و خانوادش باید سر خم کنیم و فقط کوتاه بیایم چون ما خانواده دختریم و اونا خانواده پسر، شوهرم و خانوادش اکثر افکارشون سنتی مثلا مرد کوتاه نمی یاد خانم باید کوتاه بیاد یا اینکه خانم تنها بیرون نمیره و ... .البته اکثر این حرفا تو حرف نه عمل ولی همون حرفشم ادم اذیت می کنه . اختلاف های ما اکثرا سر خانواده هست اصلا با خانواده من جور در نمی یاد و همش به خاطر حرفها یا حرکت های اونا با من حرفش می شه تا اینکه تبدیل به یه دعوا میشه و تو اکثر دعواها به خانواددم زنگ میزنه و به اونا میگه. خلاصه همه این رفتارها باعث شده شوهرم از چشم خانوادم بیفته. و من الان 1 هفته اس از خونه زدم بیرون و خونه مامانم هستم ، دلیل دعوامنم به خاطر اینکه چرا خانواده من تو عید قربان به دیدن خانواده شوهرم نرفتن چون خانواده من نرفتن اونم نیومد به دیدن خانواده من و منم ناراحت شدم و زدم بیرون .تو این 1 هفته 1 بارم زنگ نزدن نه خودش نه خانوادش. و خانواده من به هیچ وجه راضی نیستن من برگردم و می خوان طلاق بگیرم، ولی من دوسش دارم و دوس دارم تغییر کنه و با هم زندگی کنیم. تورو خدااا بگین چی کار کنم.

مشکلت اونقدرا هم حاد نیست که بخوای طلاق بگیری. در ضمن زن نباید تحت هیچ شرایطی خونه رو ترک کنه. اینا مشکلاتی نیست که باعث شه شما خونه ات رو ترک کنی.

پس با غلدوری و خودخواهی شوهرم چی کار کنم اخه؟ فقط حرفش منتهی به من من من

موقع زنگ زدن به خانوده ات تو دعوا میتونی از خانواده ات یا پدرت بخوای باهاش صحبت کنه و ازش بخواد با اونها تماس نگیره و اگر خودشو مرد میدونه مشکلشو خودش حل کنه و اگر نمیتونه از یه بزرگتر از خانواده خودش کمک بگیره. مطمئن باش حرف زدن خانواده اش مخصوصا پدرت اونقدر کارسازه که حرفای تو نه و اگه ببینه خوشت نمیاد بیشتر تکرار میکنه. متاسفانه بعضی کارای ناپسند همسرانمون با کارای ناپسند از طرف ما ترک داده میشه. آخه منم مشکل تو رو داشتم و هر وقت دعوامون میشد زود زنگ میزد و به خانواده ام میگفت. منم یه بار مجبور شدم زنگ بزنم و به خواهرش بگم و چون اون هم پیش مادرشوهرش زندگی میکنه و خیلی ازش میترسه گفت تو رو خدا به من زنگ نزنید مادرشوهرم اذیت میکنه. این شد که دیگه همسرم کارشو ترک کرد.

- - - Updated - - -

مگر شما سنتی ازدواج نکردی اید؟ چرا این حرفا رو میزنن؟؟ خب میتونید بگید قبل از ازدواج با من و خانواده ام آشنایی کافی داشتی و نیازی به این حرفا نیست.

- - - Updated - - -

مطمئنا هر کسی نقاط قوت و ضعفی دارد و همسر شما و خانواده ایشون هم از این امر مستثنی نیست.

اگر با نرفتن به عید دیدنی مشکل داشتند شما میتوانستید بگویید آنها نتوانستند کاری برایشان پیش آمده بود مگر نه اینکه خانواده ها فرقی نمیکند ، خانواده تو میتوانستد بیایند

وقتی به خانوادم زنگ میزنه اکثرا یه کاری می کنم تا خانوادم نیان و با هم رودرو نشن اون موقع شوهرم فکر میکنه خانوادم پشتم خالی میکنن. کلا از اول نه خانوادم با شوهرم سازش کرد نه شوهرم با خانوادم ، اختلاف فرهنگی مون خیلی زیاد و واقعا نمی دونم چی کار کنم هم دلم برای زندگیم تنگ شده ولی از یه طرفم نمی خوام با برگشتن خودم شوهرم فکر کن حق با اون و شرایط ازینم بدتر بشه. واقعاااا دارم دیوونه میشم تورو خدا یکی یه راهی نشون بده. خانوادم جوری با من رفتار می کنن انگار طلاق گرفتم تموم شده یعنی اینقدر طلاق گذاشتن تو مغز شون. خیلی در موندم

- - - Updated - - -

توروووووووووو خدا یکی بگه چیکار کنم دارم از استرس و ترس از دست دادن میمیرم

- - - Updated - - -

چرا هیچ کس نیست !!!.........

عزیزم تاپیک منو بخون شاید به دردت بخوره{قهر کردم اومدم خونه بابام اما..مشکل خاص من با همسرم و خانوادش..الانم تاپیک چه جوری شوهرمو جذب کنمو دارم}
غصه نخور درست میشه میدونم تو چه حالی هستی..نباید خونتو ترک میکردی تحت هیچ شرایطی اما خب تو هم مث من اشتباه کردی..
حالا هم یه کم صبر کن ببین اون چه کار میکنه به محض اینکه یه اشاره کوچیک از سمت اون دیدی به نظرم دست پایین بگیری بهتره.میاد دنبالت ناراحت نباش اما اصلا کار درستی نکردی وقتی که خانواده ها با هم مشکل دارن تو خونه رو ترک کردی.

- - - Updated - - -

هر چقدر هم اختلاف فرهنگی داشته باشین الان اون شوهرته..2_راجع به شوهرت خانوادش و زندگیت پیش خانوادت درد و دل نکن.دیدشون به شوهرت عوض میشه..اشتباهاتی که من کردم.

آره تناز جون من خیلی اشتباه کردم امروز به زور بابام رفتم پیش وکیل بابام با دید منفی خودش موضوع رو تعریف کرد وکیلم گفت زودتر طلاق بگیر :54:
می دونی شوهر من فقط می خواد گربه رو دم حجله بکشه و چشم من بترسون هی می خواد قدرت نمایی کنه واسه همین هی میگه من نمی دونم با همچین آدمی می شه سازش کرد یا نه!!!! می ترسم همه رو جلوم بگیرم و بگم میرم زندگی کنم ولی اون نتونه من خوشبخت کنه. فقط سر دو راهی هستم... خیلی هس بدی دارم.

عزیزم درک میکنم ، این مشکلات اوایل زندگی وجود داره ، هر کسی میخواد من من کنه و حرف خودش رو به کرسی بنشونه ، ولی این راه حلش نیست .خواهش میکنم تاپیک مرد مقتدر ، زن لطیف رو حتما بخون
گاهی اوقات برای اینکه آدم به بعضی چیزایی که میخواد برسه باید فقط بگه چشم . تو بگو چشم تا همسرت اقتدار خودش رو حفط کنه ، همین که بدونه تو نمیخوای باهاش لجبازی کنی ، به حرفت گوش میکنه .
به جای لجبازی فقط باید از در محبت وارد شی ، با سیاست عمل کنی .
اینا مشکلاتی نیست که به خاطرشون بخوای طلاق بگیری ، این مشکلات برای زندگی همه هست . باید سعی کنید همدیگر رو بیشتر بشناسید و قلق هم رو به دست بیارید

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/thread-23419.html

- - - Updated - - -

این لینکش هست ، حتما مطالعه کن

سلام مشکلت حل نشدنی نیست که بخواهی طلاق بگیری
تازه یه هفته قهر کردی بهم ریخته ای ، صبوری لازم داری اگه صبر نداری فردا عیده برای اینکه کینه کدورت بیشتر نشه برو خونه پدرشوهرت اینا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده بعدم با شوهرت برگرد خونه و بیا تاپیک بزن و کمک بگیر تا مشکلتو حل کنی وگرنه باید صبر کنی این یه هفته شاید 6ماه و 1سالم بشه

توصیه و تجربه من
1-هیچ وقت بد شوهرتو هیچ کجا نگو حتی به پدر و مادر خودت چون بعدا نمیتونی جمعش کنی
2-تو عصبانیت تصمیم نگیر
3-فعلا هیچ اقدام قانونی نکن

موفق باشی:72:

مرسی tamanaye man به خاطر کمکت این راه همیشه خواهر شوهرم می گفت ولی من همش فکر می کردم به خاطر این میگه که حرف ، حرفه داداشش باشه ، از یه طرفم می ترسیدم که بد یاد بگیره و همش بخواد زور بگه. ولی الان که دیگه خونم نیستم ه بخوام این کارو انجام بدم ، برا همه چی خیلی دیر شده :54:

- - - Updated - - -

سلام بهار_68 من اگه بخوام با پای خودم برگردم اون موقع حق به جانب میشه از یه طرفم انگار خانوادم گزاشتم زیر پام. درد من فقط شوهرم نیست که درد خانواده خودمم هست اونا اصلا موافق نیستن ، میدونمم الان خانواده شوهرم پرش کردن که خودش رفته خودشم بر میگرده اگه ام برنگرده اونی که زیاد دختر ، می دونم بهش گفتن که اون لیاقت تورو نداره چون همیشه خانواده شوهرم خودشون برتر دونستن. آخه چی کار کنم ؟؟؟؟؟ نمی دونم . شوهر من خیلی مغرور خیلییییییییییی

- - - Updated - - -

تا خونه خودمم با کوچکترین مشکل راه حل تو طلاق می بینم و همش فکر می کنم طلاق بگیرم راحت می شم یا برم خونه بابام راحت میشم، این بارم که برا اولین بار قهر کردم اومدم خونه بابام دارم دق می کنم دلم می خواد برم خونه خودم. احساس می کنم دیگه تعادل ندارم . از دست خودم خیلی خستم.

دوست خوبم شما نباید خونه رو ترک میکردی اگه میخواستی حتی قهر باشی تو خونه خودت بودی.نظر من اینکه یه زن نباید خونشو بزاره بره مگه اینکه خطر جانی داشته باشه.به نظر من هر چه زودتر برگرد حالا هر جور که بهتر میدونی برگرد الان یه هفته است بعد یه مآه همینجور رابطه سرد میشه.منم اوایل ازدواجم بی تجربه بودم تا دعوا میشد میرفتم به بابام میگفتم الان بابام دیگه چشم دیدن شوهرمو نداره.در صورتی که زن و شوهر با هم دعوا میکنن زودم آشتی میکنن پس انقدر سریع و تو عصبانیت تصمیم نگیر طلاق آخرین راهه نه اولیش.پس بر گرد دختر خوب و اوضاع رو سروسامون بده

tannaz joonتایپک شما رو از اولش ریز به ریز خوندم. نمی دونم منم مثل شما اگه اسمس بزم به شوهرم چی میشه ولی زیاد موافق این کار نیستم چون متوجه اشتباهاتش نمی شه و روز از نو روزی از نو می شه . فقط یه سوال دارم ازتون اینکه آیا با برگشتنتون شوهرتون تغییرات مثبت تری داد یا با همون رفتارها و اشتباهای قبلی موند؟ یا به خاطر قهرتون بدتر هم شد شرایط؟

- - - Updated - - -

غم بیکسی: سلام مرسی از راهنمایت ولی نمی تونم که همین جوری برگردم آ خه اون موقع شرایط بدتر می شه من شوهرم می شناسم میگه رفت مقصر خودش بود خودشم برگشت .خانوادم چی کار کنم.؟؟؟؟ بعدشم ما تو یه خونه زندگی میکنیم که هم مار شوهرم اوجا زندگی می کنه همم برادر شوهرم می دونم همشون با یه دید دیگه نگاه می کنن... ترس من از شکست غرورم نیست ترس من از فرداست. فردای من جز من کسی روشن نمی بینه:47:

از شب تا صبح نخوابیدم یعنی برای شوهرم اصلا ارزش ندارم یعنی همه برات میمیرمایی که می گفت کشک بود ، باورم نمی شه :54::54::54::54::54: چرا حتی یه خبرم ازم نمی گیره ، دارم از استرس میمیرم . یعنی عاقبت من چی یشه؟؟؟؟ :47:

عجب!!! اندکی صبرکن !!!ادرسته مردا یه خورده غرور دارند ولی باید از طرف او هم اقدامی انجام پذیرفته شود.ودرضمن اینهمه دست داشتنم گفتن ها همه دروغه /من اینهارا تجربه کردم..فقط ادمهای وفدارهستند که حسشون ازروی صداقت وصمیمی ومهربانیت هست بقیه هرگز واصلا//بطور مثال یک از سرنوشتموو میگم..ساعت 10 شب بود همسرم دربغلم خوابیده بود وقبل ازان هم معاشقه داشتیم حتی موقع گفتن دوستت دارم اشکش میریخت ساعت بعد ایفون زده شدخونوادش بودند تا نیم ساعت چون خونوادش یک تقاضای بالاتر ازارزش 300 م ازم داشتند بجا نیاوردم با برادرش خونه را ترک وصبح همون روز اموالم را توقیف ومهریه زهرمارشو مخواست درحالیکه من موبایلمو جلو چشام خیره بودم اشک میریختم که الان بمن زنگ خواهد زد انتظار من چی بود وباچی مواجه شدم انسانها خیلی بد خلق افریده شده اند(بعضی ها)نه دوست داشتنشون ثابته نه دشمنیشون..دریک دنیای پر از هیولا زندگی میکنیم که نه وجدان سرشون میشه نه القار نه عهد وپیمان نه خوف خدا////سعی کن اندکی تحمل کن تا مرور زمان همه چی رادرست میکنه.اگه شوهرت ادم سو استفاده گر هست نرو که وضعت خراب میشه وگرنه ادم منطقی ومهربان هست بشتاب که مهربانانان قابل ستایشند .برات شادی وکامیابی ارزومندم انشالله

تورو خداااااااااا کمک کنین مشاوره ها کجا هستین بهم بگین چی کار کنم آخه. امروز برادر شوهرم زنگ زده قرار عصر من بهش زنگ بزنم و خانوادم می گن باید تموم کنی رابطه رو و طلاق بگیری تورو خدا بگین چی کار کنم میگن اگه برم دیگه اسم منو نمیارن. :54::54::54: دیگه خسته شدم از این روزا ، کمکم کنین. عصر به برادر شوهرم چی بگم آ خه دیگه راه برگشتی نیست یعنی همه چی تموم شد دیگه :54: تورو خدا کمکم کنین مشاوره هااا

- - - Updated - - -

کمکم کنین

- - - Updated - - -

فرشته مهربون آقای sci کجایین پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

negad جان چی شد چکار کردی؟؟برادرشوهرت چی گفت؟

- - - Updated - - -

به نظر من برگرد..5 ماه خیلی زوده بخوای جدا بشی..زمان خیلی چیزارو درست میکنه..خانوادتم فراموش میکنن یواش یواش..
قهر من خانواده شوهرمو گستاخ تر کرد..شوهرمم زیاد تغییر نکرد..فقط بعضی وقتا حس میکنم دیگه یه کم میترسه منو از دست بده..یه کم.بعضی وقتا..فقط

سمت طلاق نرو عمراااااااااااااااااا///با برادر شوهرت صحبت کن وبش بگو زندیگتو تضمین کنه تاافردا هرمشکلی پیش اید او جوابگو باشد خانواد ه ت هم خدا نکرده درصورت اختلاف مجدد با پشتیبانت هستند کسی عیاللشو ترک نمیکنه //برگرد بخونه حالا که برادر شوهرت بات حرف زده بجنب همین الان

بچه ها رفتم با برادر شوهرم صحبت کردم اون گفت برگرد خونه حتی بخوای من میام دنبالت ولی می دونین گفت من ایرادای داداشم بهش می گم ولی تو باید تغییر کنی و منعطف باشی . می دونین اون گفت شوهرت دوست داره ولی عاشقت نیست یعنی رابطتون گرم نیست من از ته دلم دوس دارم برم یه فرصت دیگه به خودمون بدم ولی خانوادم راضی نیست همش فکر می کنن من له شون می کنم . آخه چجوری متقاعد کنم خودشم تا فردا عصر فرصت چون برادر شوهرم گفت تا فردا صبح تصمیم تو بگو. خانوادم چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :47:

دختر خوب بهترین فرصته برای برگشتن حالا که برادرشوهرتم گفته میاد دنبالت.به خانوادت بگو میخای یه فرصت دیگه بهش بدی اونا هم بد شما رو نمیخوان راضی میشن به خدا مشکل شما در برابر خیلی ها کوچیکه البته میدونم عزیزم که اذیت میشدی ولی شما اول راهید .خانوادت هم بعد از یه مدت ببینن زندگیت خوبه یادشون میره.پس برگرد البته اول دل پدرو مادرتو بدست بیار و صبوری کن بعد با توکل بخدا و درایت زندگیتو بساز

- - - Updated - - -

دختر خوب بهترین فرصته برای برگشتن حالا که برادرشوهرتم گفته میاد دنبالت.به خانوادت بگو میخای یه فرصت دیگه بهش بدی اونا هم بد شما رو نمیخوان راضی میشن به خدا مشکل شما در برابر خیلی ها کوچیکه البته میدونم عزیزم که اذیت میشدی ولی شما اول راهید .خانوادت هم بعد از یه مدت ببینن زندگیت خوبه یادشون میره.پس برگرد البته اول دل پدرو مادرتو بدست بیار و صبوری کن بعد با توکل بخدا و درایت زندگیتو بساز

- - - Updated - - -

دختر خوب بهترین فرصته برای برگشتن حالا که برادرشوهرتم گفته میاد دنبالت.به خانوادت بگو میخای یه فرصت دیگه بهش بدی اونا هم بد شما رو نمیخوان راضی میشن به خدا مشکل شما در برابر خیلی ها کوچیکه البته میدونم عزیزم که اذیت میشدی ولی شما اول راهید .خانوادت هم بعد از یه مدت ببینن زندگیت خوبه یادشون میره.پس برگرد البته اول دل پدرو مادرتو بدست بیار و صبوری کن بعد با توکل بخدا و درایت زندگیتو بساز

negad برنرگردی خودم میکشمتا!!!!:311:
این حرفا چیه دختر خوب؟تحت تاثیر خانوادت نباش..اونا الان انقدر طلاق طلاق میکنن تا تو دو دل میشی فکر میکنی طلاق بگیری به ارامش میرسی..ولی تو که خودت دوست داری برگردی سر زندگیت و شوهرتم دوست داری اینجوری نمیشه..به ارامش نمیرسی..
بعدشم مطمئن باش شوهرت دلش تنگ شده که برادرشوهرتو فرستاده.غرورش نذاشته خودش جلو بیاد.این فرصتو از دست نده..:81:
خودت یه جوری قاطع با خانوادت حرف بزن قانعشون کن واسه طلاق و این حرفا خیلی زوده.قاطع باش..اصلا چرا با بابات رفتی پیش وکیل؟؟:81:
قاطع باش بگو دوست دارم زندگیمو..شوهرمو..هیچی نمیشه.خانوادتو از دست نمیدی.اگه هی نیای بدی شوهرتو نگی اونا هم پیش خودشون نمیگن بچه مون چقدر تو سختیه بهش بگیم طلاق بگیره راحت بشه.چدر مادرن دیگه..دلشون میسوزه..درست و سنجیده رفتار کن..
این فرصتو از دست نده.
رفتی خونه هم حرفی درباره این قهرو رفتن و مقصر کی بود اصلاااااااااااا نزن..بزنی کشتمتا!!!!!!!!!
مطمئنم موفق میشی..اول راهی..شوهرت دوست داره..خانوادت فعلا به شوهرت بدبینن زیاد جدی نگیر حرفاشونو فعلا..من مشکلاتم خیلی بیشتر از تو.خانواده من با اینکه الان خونه خودممو دعوایی با هم نداریم باز میگن طلاق بگیر بیا این شوهر نمیشه واست.ولی من که گوش نمیدم.:158:
سعی هم میکنم بدی هاشو نگم که خانوادم فکر کنن همه چی ارومه تا یه مدت رو خودمو اون کار کنم ببینم چی میشه.حداقل 6 ماه..
امیدوارم پست بعدی رو از خونت بذاری:72::72::72:

بچه ها خانواده من با خانواده شوهرم 100 درصد متضاد همن خانواده من امروزی هستن ولی خانواده شوهرم سنتی هستن و این باعث شده در زندگی ماهم اختلالاتی ایجاد کنه منم الان با خانواده شوهرم زندگی می کنم که اونا خیلی رو شوهرم اثر می زارن هم افکارشون هم عقایدشون . واسه همین منم تصمیم گرفتم به برادر شوهرم بگم اگه قرار ما باهم دوباره زندگی کنیم باید از اون خونه در بیاد و با هم چند جلسه ای بریم پیش مشاور. به نظر من این بهترین راه که ببینم شوهرم چند مرد هلاجه. و چقدر براش ارزش دارم با اینکه خیلی دوست دارم زندگی کنیم ولی الان موقعی هست که خودش نشون بده از عواقبشم می ترسم ولی تنها راهی که تونستم خانوادم راضی کنم همین بود به هیچ وجه دیگه راضی نمیش .به نظرتون کار خوبی می کنم؟؟؟؟
البته من یه بارم تعویض خونه رو پیشنهاد کرده بودم ولی خیلی عصبانی شده بود. نمیدونم این سری چی میشه.

- - - Updated - - -

تا عصر قرار با برادر شوهرم صحبت کنم به نظرتون جدا شدنش مطرح کنم؟ چه جوری بگم تا قانع بشه ؟ آخه برادر شوهرم منطقی اگه اون قانع بشه شوهرم قانع می کنه؟ ولی میترسم فکر کنه خواسته خانوادم نه من. واسه همین لج کنن. زودتر نظراتتون بگین مرسی

نگو
نگو
نگو جدا بشیم..این مسئله چیزی نیست تو این شرایط بگی لج میکنه..نقطه ضعفتو میگیره هم خودش هم خانوادش..مقابله میکنه باهات محاله حرفتو قبول کنه
نگیاااااااااااا:grief: دختر تو چند سالته انقدر بچه گانه فکر میکنی؟؟؟این عمل و تصمیم به این بزرگی رو فکر کردی با یه کلام حرف تو قبول میکنه؟محاله قبول کنه
نگیااااااااااااا:161:

آخه پسسسسسسسس چی کار کنم خانوادم به هیچ وجه راضی نمیشن آخههههههههه من چقدر بی چارم، خیلی تنهام خیلییییییی. بعضی موقع هاا از شوهرم انقدر ناراحت می شم که کار و به اینجا کشونده.:54::54::54::54:

چرا خانوادت انقدر اصرار به طلاق دارن؟ چه دلیلی دارن؟
من که وضغیتم خیلی بدتر از شماست هر دلیلی که بگی برای طلاق دارم اما سفت و محکم گفتم من زندگیمو دوست دارم دنبال طلاق نیستم اولش خیلی مقاومت کردن ولی خوب الان که شوهرمم یکم تغییر موضع داده اونا هم به برگشتنم رضایت دادن تا جاییی که مامانم گیر داد که همین هفته با شوهرت برگرد برو ولی نرفتم چون زود بود البته شرایطم با شما فرق داره

به برادرشوهرت زنگ نزدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟:97::161:
من چون تازه از این وضعیت دراومدم خیلی از کارات حرص میخورم..ندونم کاری نکن..اگه شوهرت اشتباه کرده تو این اشتباه رو کش نده..مسئله بینتون با قهر حل نمیشه..از هر راهی که فکر میکنی بهتر جواب میده با خانوادت صحبت کن قانع بشن:305:بچگی نکن

زنگ زدم به برادر شوهرم قرار شد فردا همدیگر ببینیم . می دونین ما با هم مشکل فرهنگی داریم مثلا تمام دعواهارو میره به خانوادش میگه تو هر دعوایی به خانوادم زنگ می زنه بی احترامی میکنه فقط با افکار قدیمی خانوادش حرکت میکنه مثلا مامانش پیش شوهرم میگه به خانوم فشنم میدن به پدر مادرشم فوش می دن یه زن خوب باید تحمل کنه اونم فکر میکنه واقعا اونجوری تمام مشکلاتمون میره به خانوادش می گه ، نمی تونم جلوش بگیرم هر چه قدرم میگم این کار نکن هی میکنه ، بیش از حد تحت تاثیر افکار خانوادش خیلیییییییی ، خودش خیلی برتر از من میدونه با اینکه اون فقط از لحاظ مادی بالاتر نه از قیافه نه اداب و معاشرت نه درک نه فهم نه... با خانوادم مشکل داره همش دلش می خواد خانواده من با ناز اون بازی کنن اوناهم هیچ وقت این کار و نمی کنن چون واقعا ازش دلخورن . پول ز فکرش خیلی قدیمی دیگه فکر کنین اینترنت نمی گیره که وسیله خوبی نیست با این که شاید اینترنت داشتیم من از تجربه های این سایت خیلی استفاده می کردم. نمیزاره تنهایی بیرون برم به پوششم گیر می ده به رفت آمدم با خانوادم گیر میده به تمیزی خونه گیر میده خلاصه خیلی گیر میده با همه چی کار داره کی رفتی کجا رفتی با کی رفتی ، خانوادش هر جا بگن میره ولی وقتی من می گم نمیره منم ناراحت میشم خوب. پول درست حسابی نمیده ، دیدش نسبت به یه موضوع یا بد یا خوب حد تعادل نداره. واقعیتش نمیدونم می تونم تغییرش بدم یا نه نمی دونم با این مشکلات می تونم بسازم یا نه !! برادر شوهرم میگه اگه به تمام کاراش بله بیاری اگه و چشم بگی با اطمینان و بهش محبت کنی تا حدی که وابسته بشه بهت تغییر پیدا میکنه ،
ولی خانوادم میگن این همه مدت تغییر پیدا نکرده بداز این هم تغییر پیدا نمکنه . بهم بگین چاره چیه؟؟؟؟

برگرد سر زندگیت بعدش دنبال راه حل باش

یعنی حل میشن؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط negad

خواهش میکنم بگین چی کار کنم ...
من 25 سالم و شوهرم 29 سالش .1.5 سال عقد کردیم و 5 ماه رفتیم خونه خودمون. ازدواجم سنتی بود و از همون اولش خیلی اختلاف داشتیم. و این اختلافات باعث شد شوهرم از چشم خانوادم بیفته. شوهر من خیلی مغرور و همش می خواد حرف خودش باشه و خیلی من من من میکنه چون از لحاظ مادی از خانواده من بالاتر همش هس برتری داره و این چند باری به زبونش آورده و همش به این معتقد که من و خانواده من در مقابل شوهرم و خانوادش باید سر خم کنیم و فقط کوتاه بیایم چون ما خانواده دختریم و اونا خانواده پسر، شوهرم و خانوادش اکثر افکارشون سنتی مثلا مرد کوتاه نمی یاد خانم باید کوتاه بیاد یا اینکه خانم تنها بیرون نمیره و ... .البته اکثر این حرفا تو حرف نه عمل ولی همون حرفشم ادم اذیت می کنه . اختلاف های ما اکثرا سر خانواده هست اصلا با خانواده من جور در نمی یاد و همش به خاطر حرفها یا حرکت های اونا با من حرفش می شه تا اینکه تبدیل به یه دعوا میشه و تو اکثر دعواها به خانواددم زنگ میزنه و به اونا میگه. خلاصه همه این رفتارها باعث شده شوهرم از چشم خانوادم بیفته. و من الان 1 هفته اس از خونه زدم بیرون و خونه مامانم هستم ، دلیل دعوامنم به خاطر اینکه چرا خانواده من تو عید قربان به دیدن خانواده شوهرم نرفتن چون خانواده من نرفتن اونم نیومد به دیدن خانواده من و منم ناراحت شدم و زدم بیرون .تو این 1 هفته 1 بارم زنگ نزدن نه خودش نه خانوادش. و خانواده من به هیچ وجه راضی نیستن من برگردم و می خوان طلاق بگیرم، ولی من دوسش دارم و دوس دارم تغییر کنه و با هم زندگی کنیم. تورو خدااا بگین چی کار کنم.

---

سلام
خیلی کار اشتباهی کردی و کلا اشتباه بزرگی هست که زن یا مرددعوا کنند و بعذ یکی شون خونه را ترک کنه
من بقیه پستها ی شما را نخواندم ولی به نظر میزسه خانواده خودت هم غد و یک دندنه مثل شوهرت هستند زود کار را به طلاق و طلاق کشی میرسانند

این وکیله هم که میگه طلاق بگیر برا جور کردن یه مشتری برا خودش هست و گرنه اگه شما صلح کنید و برید سر زندگی تون بشینید چیزی به وکیل نمیرسه
اگه شما طلاق بگیرید اونوقت هست که وکیل می تونه یه پولی ازتون بگیره

احتی فکر طلاق را نکن فقط به برگشتن به خونه ات فکر کن فکر کرفتن مهریه را هم نکن زندگی تون شیرین نمیشه اگه مهریه از شوهرت بگیری بعد هم بخوای باهاش زندگی کنی

اگه شوهرت چیز بدی در مورد خانواده ات میگه بهش بگو رفتا اونا یا حرفا و کاراشون به شما مربوط نیست و شما را در گیر نکنه و اجاره بده با ارامش به زندگی ات برسی بهش بگو هفته یا ماهی یه بار خانواده ام را میبینی نذار این دیدارهای دیر به دیر با خانواده ام زندگی دو نفرمون را تلخ کنه

اگه شوهرت می خواد منم منم کنه و خودی نشون بده تو با حرفات یا کارات کوچکش نکن بذار من من کنه تو ذوقش نزن بعد ااز یه مدت خسته میشه
اگه یه کاری را دوست نداره تو انجام بدی خب انجام نده می گی اون غد و یک دنده است تو که این طور نیستی ؟پس براش یه زن رام و مطیع باش بخند و باهاش شوخی کن چیه ؟بند کردی که ببینی با خانواده ات چه رفتاری داره ؟

به شوهرت بگو تو فامیل ما قید قربان دیدن کسی نمیروند
دلیلش اینه که چون ملت قربونی میکنند می گن اکه بریم خونه فلانی شاید با خودشون فکر کنند که امدیم دنبال گوشت و دید و بازدید را برا عید غدیر می ذارند


به خانواده خودت هم بگو به خانواده پدر شوهرت احترام بزارند به خاطر تو به خاطر زندگیت اگه بابات جلو پدر شوهرت تا کمر خم شه برا دخترش بهتره از اینه که تو راهرو دادگاه قدم بزنه

به بابت بگو فقط برا خاطر تو که از جونش عزیز تری و برا خوشبختی دختر 20-24 اله اش این کار را بکنه و انشالله وقتی اشتی کردی کاملا شوهرت و خانواده اش را نگه داره و اگه شوهرت زنگ میزنه و چیزی بهش میگه بابات قطع کنه و اصلا نخواد مثل شوهرت رفتار کنه رفتاری داشته باشد که در شان یه مرد واقعی است نه یه پسر بچه 25-30 ساله

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط negad

زنگ زدم به برادر شوهرم قرار شد فردا همدیگر ببینیم . می دونین ما با هم مشکل فرهنگی داریم مثلا تمام دعواهارو میره به خانوادش میگه تو هر دعوایی به خانوادم زنگ می زنه بی احترامی میکنه فقط با افکار قدیمی خانوادش حرکت میکنه مثلا مامانش پیش شوهرم میگه به خانوم فشنم میدن به پدر مادرشم فوش می دن یه زن خوب باید تحمل کنه اونم فکر میکنه واقعا اونجوری تمام مشکلاتمون میره به خانوادش می گه ، نمی تونم جلوش بگیرم هر چه قدرم میگم این کار نکن هی میکنه ، بیش از حد تحت تاثیر افکار خانوادش خیلیییییییی ، خودش خیلی برتر از من میدونه با اینکه اون فقط از لحاظ مادی بالاتر نه از قیافه نه اداب و معاشرت نه درک نه فهم نه... با خانوادم مشکل داره همش دلش می خواد خانواده من با ناز اون بازی کنن اوناهم هیچ وقت این کار و نمی کنن چون واقعا ازش دلخورن . پول ز فکرش خیلی قدیمی دیگه فکر کنین اینترنت نمی گیره که وسیله خوبی نیست با این که شاید اینترنت داشتیم من از تجربه های این سایت خیلی استفاده می کردم. نمیزاره تنهایی بیرون برم به پوششم گیر می ده به رفت آمدم با خانوادم گیر میده به تمیزی خونه گیر میده خلاصه خیلی گیر میده با همه چی کار داره کی رفتی کجا رفتی با کی رفتی ، خانوادش هر جا بگن میره ولی وقتی من می گم نمیره منم ناراحت میشم خوب. پول درست حسابی نمیده ، دیدش نسبت به یه موضوع یا بد یا خوب حد تعادل نداره. واقعیتش نمیدونم می تونم تغییرش بدم یا نه نمی دونم با این مشکلات می تونم بسازم یا نه !! برادر شوهرم میگه اگه به تمام کاراش بله بیاری اگه و چشم بگی با اطمینان و بهش محبت کنی تا حدی که وابسته بشه بهت تغییر پیدا میکنه ،
ولی خانوادم میگن این همه مدت تغییر پیدا نکرده بداز این هم تغییر پیدا نمکنه . بهم بگین چاره چیه؟؟؟؟

---

این مشکلات شما را همه اول زندگیشون دارند
مخصوصا اینکه دو طرف زندگی شونبرا پدر و مادرشون و خانوادشون تعریف میکنند
خود شما هم همه جیک و پیک زندگی ات را برا پدر و مادرت کفته ای

همه مشکلاتی که داری بعد از یه مدت حل میشه الان شوهرت می خواد گربه بگشه سخت نگیر

شما هم باید خیلی رو خودت کار کنی

ممنون نازنین جان خودمم اینجوری احساس میکنم که حل بشن . فقط به خاطر خانوادم هیچ وقت نمی تونم قاطع تصمیم بگیرم.

دوستان ، بلاخره خانوادم متقاعد کردم به برگشتنم به خونمون ولی به زور :307:.
قرار شد فردا شوهرم بیاد دنبال برگردیم خونه :semi-twins:
ولی خوب می دونم مشکل من از فرداست باید ازین به بد سنجیده و با مهارت برخورد کنم با کمک خدا و شما.:43:

افرین کار خوبی کردی که کشش ندادی :104:
تو خونه هم یاد گذشته رو نکن :305: به مرور زمان و سنجیده رفتارت ودرست کن و رو شوهرت تاثیر بذاز تاپیکای کارگاه آموزشی رو بخون:43:

سلام تو ناراحتی و یه خرده نگران به خاطر همین فعلا تا دلت بخواد میتونی. خصلتهای بدش یا خاطرات بد ازش بگی وگر نه میدونم همسر توهم یه آدم نرمال و طبیعیه که جمعی از خصلت خوب و بد با هم داره.

ببین نتونستی بگی پول نمیده گفتی درستی نمیده. ولی من متمعا هستم که به جاش شاید بیشتر از توانش هم برات خرج کرده. یا به پوشش
ت گیر میده یعنی تو براش مهمی. یعنی. نمیتونه بیخیالت شه یعنی وقتی گاهی وقتا تو چش میای(تیپ میشی) نمیتونه ببینه مردای دیگه بگن عجب مورد تایپی....و اطمینان دارم نمیتونی ببینی که همسرت هیچ نظری نده حتی زمانی که یه خرده نا مناسب لباس پوشیدی. ولی درکت میکنم تو دوست دآری خوبی و قشنگی لباسات بگه و اگه ایرادی هم داشت دوستانه‌ای طرف کنید.


آره از دید تو. خوب و بدش حد تعادل نداره. در صورتی که شاید به خودش خیلی فشار میاره بدیهای ترو رو به خوب دسته بندی کنه ولی یه جا نمیتونه نه شو پر رنگ میگه و باعث میشه. تو وسطش یا ابانتازش را نبینی(امیدوارم منظورم فهمیده باشی.

آره همه مردا به تمیزی خونه اهمیت میدن و شاید اکثرا نکرده هات یا نا مرتبیات را هم میبینن و میگن.و شاید به زبان ازت بابت کرده هات تشکر نکنن تو در حد توانت نذار. چیزی بدی دستش(نامرتبی ببینه)


پس دیدی که همسر تو هم اخلاق وحشت ناکی نداره فقط تو باید یه سری تکنیک ها را یاد. بگیری برای. برخورد مناسب که با یاد گرفتنشون حتی اگه همسرت تغییر چشمگیری نکنه برخورد نا مناسب با هم نمیکنید دلگیر نمیشی چیزی تو دلت نمیمونه و در نهایت روز خوبی را به شب میکنید


مثلا اگه در مورد خانوادت میگفت بد بهم کردن یا گفتن فقط همدردی کن(نه قضاوت، نه جانبگیری،فقط بگو واقعا.... چه بد.... تو چه کردی... چه گفتی..... همینطوری گفتن؟...... شاید منم بودم دو برابر ناراحت میشدم....)

خدایا ترا شکر!!!جلوی یک قتل وحشتناک بنام طلاق تلخ گرفته شد!!طلاق یعنی قتل عواطف وخاطرات ومحو آبرو وافرینش یک عمر ندامت!!!!!!!!!
خداوندا ترا شکر ..انشالله یه خورده دوام بیاری همه چی درست میشه فقط یه خورده با یک سکوت../

سلام تو ناراحتی و یه خرده نگران به خاطر همین فعلا تا دلت بخواد میتونی. خصلتهای بدش یا خاطرات بد ازش بگی وگر نه میدونم همسر توهم یه آدم نرمال و طبیعیه که جمعی از خصلت خوب و بد با هم داره
ببین نتونستی بگی پول نمیده گفتی درستی نمیده. ولی من متمعا هستم که به جاش شاید بیشتر از توانش هم برات خرج کرده. یا به پوشش
ت گیر میده یعنی تو براش مهمی. یعنی. نمیتونه بیخیالت شه یعنی وقتی گاهی وقتا تو چش میای(تیپ میشی) نمیتونه ببینه مردای دیگه بگن عجب مورد تایپی....و اطمینان دارم نمیتونی ببینی که همسرت هیچ نظری نده حتی زمانی که یه خرده نا مناسب لباس پوشیدی. ولی درکت میکنم تو دوست دآری خوبی و قشنگی لباسات بگه و اگه ایرادی هم داشت دوستانه‌ای طرف کنید.


آره از دید تو. خوب و بدش حد تعادل نداره. در صورتی که شاید به خودش خیلی فشار میاره بدیهای ترو رو به خوب دسته بندی کنه ولی یه جا نمیتونه نه شو پر رنگ میگه و باعث میشه. تو وسطش یا ابانتازش را نبینی(امیدوارم منظورم فهمیده باشی.

آره همه مردا به تمیزی خونه اهمیت میدن و شاید اکثرا نکرده هات یا نا مرتبیات را هم میبینن و میگن.و شاید به زبان ازت بابت کرده هات تشکر نکنن تو در حد توانت نذار. چیزی بدی دستش(نامرتبی ببینه)


پس دیدی که همسر تو هم اخلاق وحشت ناکی نداره فقط تو باید یه سری تکنیک ها را یاد. بگیری برای. برخورد مناسب که با یاد گرفتنشون حتی اگه همسرت تغییر چشمگیری نکنه برخورد نا مناسب با هم نمیکنید دلگیر نمیشی چیزی تو دلت نمیمونه و در نهایت روز خوبی را به شب میکنید


مثلا اگه در مورد خانوادت میگفت بد بهم کردن یا گفتن فقط همدردی کن(نه قضاوت، نه جانبگیری،فقط بگو واقعا.... چه بد.... تو چه کردی... چه گفتی..... همینطوری گفتن؟...... شاید منم بودم دو برابر ناراحت میشدم....)

- - - Updated - - -

سلام تو ناراحتی و یه خرده نگران به خاطر همین فعلا تا دلت بخواد میتونی. خصلتهای بدش یا خاطرات بد ازش بگی وگر نه میدونم همسر توهم یه آدم نرمال و طبیعیه که جمعی از خصلت خوب و بد با هم داره
ببین نتونستی بگی پول نمیده گفتی درستی نمیده. ولی من متمعا هستم که به جاش شاید بیشتر از توانش هم برات خرج کرده. یا به پوشش
ت گیر میده یعنی تو براش مهمی. یعنی. نمیتونه بیخیالت شه یعنی وقتی گاهی وقتا تو چش میای(تیپ میشی) نمیتونه ببینه مردای دیگه بگن عجب مورد تایپی....و اطمینان دارم نمیتونی ببینی که همسرت هیچ نظری نده حتی زمانی که یه خرده نا مناسب لباس پوشیدی. ولی درکت میکنم تو دوست دآری خوبی و قشنگی لباسات بگه و اگه ایرادی هم داشت دوستانه‌ای طرف کنید.


آره از دید تو. خوب و بدش حد تعادل نداره. در صورتی که شاید به خودش خیلی فشار میاره بدیهای ترو رو به خوب دسته بندی کنه ولی یه جا نمیتونه نه شو پر رنگ میگه و باعث میشه. تو وسطش یا ابانتازش را نبینی(امیدوارم منظورم فهمیده باشی.

آره همه مردا به تمیزی خونه اهمیت میدن و شاید اکثرا نکرده هات یا نا مرتبیات را هم میبینن و میگن.و شاید به زبان ازت بابت کرده هات تشکر نکنن تو در حد توانت نذار. چیزی بدی دستش(نامرتبی ببینه)


پس دیدی که همسر تو هم اخلاق وحشت ناکی نداره فقط تو باید یه سری تکنیک ها را یاد. بگیری برای. برخورد مناسب که با یاد گرفتنشون حتی اگه همسرت تغییر چشمگیری نکنه برخورد نا مناسب با هم نمیکنید دلگیر نمیشی چیزی تو دلت نمیمونه و در نهایت روز خوبی را به شب میکنید


مثلا اگه در مورد خانوادت میگفت بد بهم کردن یا گفتن فقط همدردی کن(نه قضاوت، نه جانبگیری،فقط بگو واقعا.... چه بد.... تو چه کردی... چه گفتی..... همینطوری گفتن؟...... شاید منم بودم دو برابر ناراحت میشدم....)

آفرین دختره خوب..بهترین کارو کردی..دیگه با حرفای خانوادت درباره طلاق و جدایی فکر نکن.چون این حرفا توانت واسه تلاش رو ازت میگیره.
خیلی خوشحالم که برگشتی :43:

سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم برگشتی به زندگیت . لطفا اسم تاپیکتون رو عوض کنید. از مثلث پایین کنار تشکر بزنی مدیران عوض میکننن. لطفا تاپیک طناز جون رو بخون. برات میزارم. البته با اجازه طناز جون :stupid:

http://www.hamdardi.net/thread-30891.html

مرسی از همه کمکهاتون خیلی برام ماثر بودین اگه شما نبودین من هنوز بلاتکلیف بودم.:72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط negad

مرسی از همه کمکهاتون خیلی برام ماثر بودین اگه شما نبودین من هنوز بلاتکلیف بودم.:72::72::72:

---

با سلام
شکر خدا:323:

امیدوارم در همه حوزه های زندگی با تصمیم های صحیح و اجرای آنها موفق باشید.
با توجه به اینکه این موضوع شما حل شده است. تاپیک قفل می شود.