سلام دوستان حس كردم جاي اين تايپيك خاليه حالا دوستاني كه در اين زمينه تجربه دارند بيايد و بگيد چكار كرديد و به چه نتيجه اي رسيديد؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان حس كردم جاي اين تايپيك خاليه حالا دوستاني كه در اين زمينه تجربه دارند بيايد و بگيد چكار كرديد و به چه نتيجه اي رسيديد؟
با سلام خدمت همه دوستان همدردی.از خانم صبوری به خاطر این تاپیکشون تشکر میکنم.راستشو بخواید دوستان من دو روزه تصمیم گرفتم که دوباره برگردم به حالت عادی زندگیم چون سه ماه بود وارد یک رابطه احساسی شده بودم و خیلی هم وابسته اما دیگه میخوام همه چی رو بذارم کنار و فقط به خودم به عنوان یه دختر اهمیت بدم.
اين تالار در اين زمينه پيشنهادش اينه كه از رابطه خارج بشيد اگر شما رو براي ازدواج بخواد خودش برميگرده. حالا دوستاني كه از رابطه خارج شدند بيايد و تجربتون رو بگيد.
........
آبي بيكران جان حرف شما متين ولي اونها مقالست. مانيتمون براينه دوستاني كه از همين تالار مشاوره گرفتند بيان و نتيجه كارشون رو بگن.ببينيم به كجا رسيدند.
- - - Updated - - -
دوستان همراهي كنيد تا بتونيم افراد ديگه اي رو كه ممكنه اين شرايط تازه براشون اتفاق افتاده:43: كمك كنيم تا مشكلشون زودتر حل بشه.
با سلام به همه دوستای عزیز و تشکر مخصوص برای گذاشتن این تاپیک
من قبلا یه موضوع با عنوان عقل یا عشق تو قسمت دو دلی در انتخاب همسر گذاشتم و متاسفانه نتیجه ای نگرفتم
من مدت سه ساله تو یه رابطه هستم و از اولم با قصد ازدواج بوده رابطه پاکی هم بوده ولی متاسفانه بعد از مراسم خواستگاری خانوادم بشدت مخالفت کردن حالا واقعا موندم که چیکار کنم از یه طرف عشق و علاقه و از طرفی مخالفت خانوادم....!!!
سلام خدمت دوستان عزیز و ممنون از صبوری عزیزم به خاطر ایجاد این تاپیک
لاله سفید عزیز ماهایی که اینجا پست میذاریم تقریبا همچین مشکلاتی داشتیم
منم تاپیکی زدم به عنوان http://www.hamdardi.net/thread-30636.html دوست داشتی یه نگاه بهش بنداز
در حال حاضر منم مثل ستیلای عزیزم در حال فراموش کردن مشکلم هستم
دلیلش هم کمک ها و راهنمایی های دوستانی هست که اینجا کمکم کردند
عزیزم به نظر من بهتره یا یه جوری خانوادت رو راضی کنی یا اگه میدونی به هیچ عنوان راضی نمیشن رابطت رو کات کن
پیش خودت فکر کن که الان شما سه ساله با هم هستین و خاستگاری هم اومده و خانوادت راضی نیستند خب تا کی میخواین ادامه بدین این رابطه رو و با چه هدفی؟؟
وقتی میدونید خانوادت راضی نمیشن ادامه دادن این رابطه از همه لحاظ به ضرر خودتونه چون هم تو موقعیت هایی خوبی رو برا ازدواج شاید داشته باشی رو از دست میدی هم دوتاتون ضربه روحی میخورین
چون اگه خانوادت راضی نشن خواه یا ناخواه این رابطه باید به پایان برسه
پس هر چه زود تر باشه به نفع هر دوتاتونه
میدونه سه سال چیز کمی نیست اما اگه خودت اراده کنی و به زندگی خودت اهمیت بدی مطمئن باش میتونی هر چند که اوایلش برات سخت باشه
پس تصمیم قاطع بگیر و ارادت رو قوی کن
امیدوارم تصمیمی بگیری که در آینده پشیمونی نداشته باشه.
موفق باشی عزیزم
خیلی سخته من 7 ساله توی یک رابطه بودم تقریبا 1 سال میشه که با بدبختی به یه جاهای رسیدم نه کامل میگم با یه بدبختی اگه میخواین خارج بشین و راحت سریع باید از اون رابطه که به جای نمیرسه بیان بیرون وگرنه بدبختی زیادی خواهید کشید
سلام سارا معظمی میشه بیشتر توضیح بدید.نحوه اشنایی تون و بقیه ماجرا و اخر چی شد؟
رابطه من از اول اشتباه بود میتونید عبرت تلخ بخونید میفهمید
خواهش میکنم نگو فراموش کن نه اینکه نتونم میتونم ولی نمیخوام فقط بخاطر اون چون میدونم طاقت نمیاره
بعدشم من کامل خودشو میشناسم از هر لحاظی شاید خیلی کامل نه ولی شناخت صحیحی ازش دارم میدونم کنارش خوشبخت میشم
ولی خانوادم اینو نمیدونن فقط یه جلسه دیدنش بعدشم تو این سه سال کوچکترین بی احترامی بهم نکرده واقعا اخلاق داره :43:چرا از دستش بدم؟از کجا معلوم با کس دیگه ای ازدواج کنم اینقد خوب باشه؟میگم خوب واقعا میگم از هرلحاظی خوبه فقط موقعیت خانوادش خوب نیست متاسفانه
سلام به همه دوستان همراه.
خيلي خوشحالم كه با من و ستيلاي عزيز همراه شديد.
اينجا ما ميخواي روي احساس خودمون كار كنيم تا بتونيم بهتر و درستتر با اين موضوع برخورد كنيم . پس بسم الله. هر كدومتون راهي رو تجربه كرده كه جواب ميده بذاره بقيه هم امتحانش كنند .
اين رو هم بگم من كاري به انتخاب درست يا غلط ندارم اول خودمون رو بشناسيم كه كجاي ماجراييم بعد مي ريم روي شناخت طرف مقابل .
دوستان عزیزم شما گفتید که این رابطه ها را کات کرده اید. حالا یک سوالی دارم. اگر دوباره فرصت رابطه دوستی با کس دیگری را داشته باشید باز هم این کار را می کنید ؟
سلام نوپو جان
خوشحال شدم اينجا ديدمت.
سوالي كه كردي جوابش واضحه به هيچ عنوان.
من كه تا به حال رابطه دوستي نداشتم ولي شما فكر كنيد اگر قرار بود رابطه دوستي باشه چرا همون رابطه اول رو ادامه ندهند؟:311:
سلام دوستان شاید قضیه من با شما فرق داشته باشه چون پسری که من 3 سال باهاش بودم من و واسه ازدواج خواست و می خواست همه کاری کرد واسه راضی کردن من ولی من نتونستم نه که بگم دوسش نداشتم عشق اول ام بود همه دنیام بود ولی من دلیل داشتم واسه رد کردن ایشون دلیلی که مربوط به خودم بود وجز خدا و خواهر کسی از این خبر نداشت. تو این رابطه اگه مقصری بود اون خود من بودم اون فرشته بود که خدا واسم فرستاده بود تو مسیرم قرار گرفته بود ولی من یه اشتباه بزرگ داشتم که پا رو احساسم گذاشتم ولی اون دلیل رد کردن من و خانوادم دونست در حالیکه دلیله جدا شدنم ازش خانوادم نبود.... من بهترین ها رو براش می خوام می خوام خوشبخت شه می خوام یه فرشته مهربون تو مسیر زندگیش قرار بگیره و کارایی که من براش نکردم اون بکنه و بهش برسه.... اون لیاقت بهترین هارو داشت چون پاکترین دوستی رو داشتیم بهترین خاطرات رو واسم گذاشت اون 3 سال از عمرم رو با خوبیها پر کرد فدای دل پاکش بشم همیشه واسش دعا می کنم چون لایق دعاست....
سلام تا حالا هيچ كدوم دوستان راهكاري براي كنترل احساسات ندادند.:54::54::54:
veisجان تجربه خودت رو نميذاري؟
عزیزم هنوز تبدیل به تجربه نشده موضوع من. تاپیکم هنوز در جریانه و من خودم هنوز بلاتکلیفم.
حرفهایی که زدم بر اساس یه تجربه قدیمی بود مربوط به زمانی که من بیست و یک سال بیشتر نداشتم
یه اشنایی با یه اقایی که من احساس می کردم به شدت با شخصیت هستن و .... این اشنایی که مدت دو سه ماه طول کشید ، به جرات می تونم بگم سخت ترین ماجرا تو زندگی من بود.
آقایی که از همه نظر با شخصیت و فوق العاده بود . یه آدم امروزی و با ایمان ، تحصیلات بالا ، ظاهر فوق العاده ، وضعیت مالی خوب و .... و هرچی که بگم کم گفتم . ماه رمضون بود و اون هر روز سحر اس ام اس هایی می داد که بار عرفانی داشت و .... و من شدیدا ، شدیدا، شدیدا بهش وابسته شدم.
و یکباره اون اقا دیگه جواب منو نداد. من سه روز تمام در بلاتکلیفی بودم. سه روز جهنمی . واقعا جهنمی
و اون حاضر نبود هیچی بگه
تماس می گرفتم رد تماس می کرد ، پیام می دادم جواب نمی داد و اصلا حاضر نبود کوتاه بیاد
و من هم حتما می خواستم تکلیفم رو روشن کنم. علاوه بر اون حس دلتنگی و حس وابستگی و حس حسرت از دست دادن اون داشت دیوونه م می کرد.
در نهایت یه پیام زدم که "تمام روزه هات باطله ، قضاشون کن"
که پرسید چرا ؟
گفتم "چون تمام ماه رمضون رو دروغ گفتی که دوستم داری و دروغ روزهات رو باطل می کنه"
که یادمه خیلی ناراحت شد و گفت که کاری نکرده که مستحق این باشه که من روزه هاش رو باطل بدونم
بهش گفتم چرا وارد زندگی من شدی؟
گفت :"میخوام از ایران برم ، این موضوع یکباره پیش اومد و من دیگه نمی تونم به تو فکر کنم. اما حرفام در مورد دوس داشتن دروغ نبود"
گفتم :یعنی همه چیز تمومه ؟
گفت : آره
و اینجا من با وجود غم زیادی که داشتم ناگهان احساس آرامش وحشتناکی کردم. حس بیرون اومدن از جهنم بود
به خاطر همینه که میگم بلاتکلیفی باعث و بانی همه این احساسات بیخوده.
مطمئنم اگر اون پیام ها رد و بدل نمیشد شاید تا ماهها عذاب می کشیدم. اما اون پیام ها آرامش منو برگردوند.
و بعد از اون حدود یک هفته طول کشید تا من تونستم با گریه و اشک خودمو دلداری بدم و از بحران خارج بشم.
و تقریبا تا سه ماه بعد به طور کامل فراموشش کردم.
از همه دوستان خواهش می کنم ، به خصوص آقایون، که هرگز کسی رو در این حالت قرار ندید . درسته که توضیح دادن برای شما سخته ، و با خودتون فکر می کنید که خب بالاخره خودش می فهمه که نمیخوامش ، اما بدونید اون طرف کسی داره هر لحظه می میره و زنده میشه
لطفا با یه علت ، هر علتی ، بگید نمیخواید که طرف رو از این برزخ لعنتی رهاش کنید
امیدوارم حرفام سودمند باشه
موفق باشید.
سلام دوستان. دوران ارشد دوستی داشتم که با پسری 5 سال دوست بود . با اینکه خیلی تفاوتهای فاحشی داشتند هم از لحاظ تحصیلی هم کاری هم خانواده ولی متاسفانه دوستم به خاطر وابستگی اش نمیتونست ولش کنه و وابسته شده بود. تا اینکه ی هخیانتی از دید که البته فکر کنم از طرف پسر ساختگی بود تا از شر دوستم رها شه. و اون شد که دیگه دوستم تصمیم به ترکش کرد و چون خیلی خیلی خیلی دختر با راده ای بود و شاگرد اول کلاسشون ماشاء اله با یه خط تلفن عوض کردن با روحیه ای که داشت تونست رهاش کنه. البته سختی هم کشید. چه روزهایی که توی خوابگاه به حال خودش گریه نمیکرد و با من درد و دل نمیکرد. ولی چون میخواست تونست. در واقع خودشو گول نزد و الان از خودش شنیدم دکترا قبول شده. پس رها کردن یه رابطه ای که خودمون شروع میکنیم دلیل خاصی نمیخواد. فقط باید بخوایم تا خودمو نخوایم هر راهی هم جلومون بذارن به خاطر ارده سستمون باز به بن بست و اول خط میرسیم.
موفق باشین
veis عزيز براي خيليا تموم نشده ولي از رابطه خارج شدند .مثل شما كه چند روزه اين كار رو كرديد.
کلی نوشته بودم همش پاک شد :(
ببین عزیزم
من اینکارو نکردم
من فقط با علم به شرایط این اقا سعی کردم مدتی رو بهش فرصت بدم که بتونه از این بحران خارج بشه و تصمیم عجولانه ای از طرف هردومون گرفته نشه . بنابراین من فقط همه چیزو متوقف کردم. یه زمان تنفس دادم. میخوام این شرایط بحرانی تموم بشه و بعد تصمیم بگیریم.
این وضعیت احتمالا دو هفته طول خواهد کشید و من اگر بعد از این دو هفته بهبودی در این رابطه مشاهده نکنم دستور پایانش رو به خودم به یکی از دو طریق اعلام شده میدم. یعنی یا باهاش تماس می گیرم و همه چیز رو رسمی تموم می کنم. یا برای خودم همه چیز رو رسمی تموم می کنم.
من فعلا فقط متوقف شدم تا اون این وضعیت بحرانی رو رد کنه. همین.
سلام به همه دوستان.میخوام از تجربه هام بگم.من الان یک هفته ای میشه که همه چی تموم شده.همه چی ناخواسته شروع شد و هیجانی بود که بعد از سه ماه به پایان رسید.از یه همکلاسی شروع شد .و تا خواستگاری از خودم پیش رفت.نمیخوام از کوتاهی و بلندی ها بگم چون اینجا جاش نیست.فقط رابطه رو کات کنید ببینید عکس العمل چیه.اگه شروع شد که وقت و فرصت تعیین کنید اگه هم دیگه سراغی از شما نگرفت پس همه چی تمومه.مثل مورد من که تموم شد
به نظر من ادما خیلی با هم فرق دارن و نمیشه نظر کلی داد.
خیلی جاها ما با رفتار نادرستمون دیگران رو از خودمون دور میکنیم در حالی که میشه با سیاست بود .
اینکه بگیم اگه یه نفر مارو بخواد حتما برمیگرده به نظر من همیشه صدق نمیکنه
سلام دوستم
مطمئن باش میتونی.فقط کافیه بخوای.
منم تونستم.اولش سخت بود اما وقتی دیدم فایده ای نداره تحمل کردم.الانم ازدواج کردم.همسرمم خیلی دوست دارم و باهیچکس عوضش نمیکنم.
بهت قول میدم میتونی.
من تمومش کردم اما اون اومد و بهم گفت میخوامت و منم براش فرصت تعیین کردم.بهش گفتم سه ماه واسه شناخت کافی نبوده پس اگه تا اینجا به تفاهم رسیدیم ادامه راه باید با اشنایی خانواده ها باشه و شناخت دقیق تر.بهشون دو ماه فرصت دادم تا تصمیم نهاییشو بگیره.
کنترل احساسات یه چیز درونی که وابسته به مراحل بلوغ و تجربیاتی که تو زندگی واست پیش میاد واسه من انگار یه شبه اتفاق افتاد احساساتم انقدر تو عمقه که هر کسی دستش بهش نمی رسه به کمتر از اون چیزی که لایقش هستین رضایت ندین مگه ادم چقدر عمر مفید داره که بخواد کلی از سالهای زندگیشو صرف بلاتکلیفی یکی دیگه بکنه
من یه سوال دارم ، از همه ی کسانی که یک رابطه رو کات کردن تا از بلاتکلیفی بیرون بیان ، آیا مواردی هم بوده که طرف مقابل برگشته باشه و تکلیفش با خودش معلوم شده اشه؟