به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 مهر 92 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1392-7-12
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    22

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 خانواده خواستگارم مخالف هستند چکار کنیم؟؟؟؟

    سلام خدمت همه دوستان عزیز من تازه عضو اینجا شدم و ازتون میخوام اگه میتونید کمکم کنید
    من دختری هستم 25 ساله با پسری آشنا شدم که به قصد ازدواج و اشنایی بیشتر رابطمون رو ادامه دادیم
    تا مرحله خواستگاری دوتامون از نظر اخلاقی و .... همدیگه رو قبول داریم و خیلی به هم علاقه داریم ؛ پسره قبلا به خانوادش میگفت که نمیخوام فعلا ازدواج کنم اما وقتی با من آشنا شد و تصمیممون جدی شد از خانوادش خواست که براش بیان خواستگاری اولش خانوادش مشکلی نداشتن ولی وقتی اومدن ایراد الکی گرفتن و گفتن که از نظر ظاهر نپسندیدیم (صادقانه بگم خیلی خوشکل نیستم اما میدونم جزء زشت ها هم محسوب نمیشم یه قیافه معمولی دارم عیبی ندارم تو صورتم ، نه اغراق میکنم نه تفریط) خلاصه بعد از کلی صحبت که پسره با خانوادش انجام داد خانوادش موافقت کردند بیان به شرطی که اول استخاره بزنن ؛ استخاره زدند بد اومد و این شد بهونه دومشون و این بار سر سخت تر مقابله کردند. بعد از اینکه دوباره و چند باره پسره با خانوادش حرف زده حالا خانوادش به این نتیجه رسیدند که بهش میگن فعلا تو آمادگی ازدواج رو نداری و تا کار ثابتی نداشته باشی ما هیچ کجا نمیریم برات خواستگاری در صورتی که بیکار نیست فقط کارش رسمی نیست قراردادی هست .
    حالا که چند هفته از اون ماجرا گذشته براش دختر در نظر میگیرن و بهش میگن کار خوبی پیدا کردی میریم برات خواستگاری در صورتی که پسره غیر مستقیم بهشون گفته فقط همین دختر رو میخوام
    اما یه چیز دیگه هم که هست خانواده ها از رابطه ما خبر ندارن و پسره میگه که فک میکنم مشکوک شدن به دوستی ما و برا همین میخوان لج کنن ، آخه تو خانوادهامون ارتباط دختر و پسر قبل از ازدواج صورت خوشی نداره برا همین ما نمیخواستیم بفهمن و چیزی لو ندادیم
    حالا به نظرتون راهی هست که بتونیم خانوادش رو راضی کنیم؟؟؟
    دوستان عزیز ببخشید انقد پر حرفی کردم شرمنده ممنون میشم اگه پیشنهادی دارین باهام درمیون بذارین

  2. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ارتباط دوستی دختر پسری در این تالار به هیچ عنوان توصیه نمی شود و مبنا بر این است که ازدواج نیز نباید بر پایه این روابط شکل بگیرد.
    شما می دانید که یکی از مهمترین ارکان ازدواج کفویت و موافقت خانواده ها است. اما شما دارید این موضوع مهم را نادیده می گیرید. آیا شما می خواهید یک عروس اجباری باشید و اتفاقاتی برای شما بیفتد؟ بله وقتی خانواده ای علی رغم میلشان و به خاطر اصرار دختری را بپذیرند تمام تلاش خود را خواهند کرد که نارضایتی و ناراحتی خود را به عروسشان نشان دهند و حتی گذشت بیست سال هم این ناراحتی و کینه را از دلشان پاک نمی کند . اینها نمونه های عینی هستند که در تاپیک های دیگر مطرح شده است :

    امروز با همسرم رفتیم خرید طلا البته خودش تماس گرفت و با مادرجونش. نمیدونید خودش و مادرش چکارا کردن تو بازار. ینی واقعا هنوز تو شوکم. انگار مادرش عروس بود و برا اون داشت خرید میکرد. به هیچ عنوان پیشم نمیموند و مادرشم که اصلن تحویلم نمیگرفت و منم محلش نمیدادم. فقط سر قیمت میگفت ارزون باشه و هرچی سبک بود پیشنهاد میدادن. از اون پولی که در نظر گرفته بود سبکتر خرید. حتی یه مبارک هم بهم نگفتن.از چند تا خوشم اومده بود ولی از اونحداقل 100 تا 200 بیشتر بود مادرش میگفت گرون و بریم... مامانش میگفت یا نصفه پولو عروس بده اگه چیز ارزون نمیخاد و یا برا داماد سکه بخره. البته من تا جایی که میشد جوابشو دادم. اومدنی نیش نهاییشو زد بهم و گفت شما حلقه سبک برا پسرم خریدین و پسرش چند تا دروغ به پدرم نسبت داد که منو زنداداشم وقتی دیدیم دارن چرت و پرت میکن به حالت قهر ازشون جدا شدیم. انگار نه انگار خرید طلای عروسی بود.

  3. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    niyaysh (یکشنبه 14 مهر 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    اينطور كه گفتيد معلومه كوتاه بيا نيستن البته من نميدونم موقعيت اين اقا توي خانواده از نظر احترام و... چطوره كه بخوان بعد ازدواجتون به خاطر پسرشونم كه شده مدارا كنن ولي ريسكه اگه نخوانت و توي اقا پسرشون كه باز من نميدونم از چه ميزان اعتبار و قدرتي برخورداره نفوذ داشته باشن ميتونن پست بزنن!

  5. کاربر روبرو از پست مفید gisu تشکرکرده است .

    niyaysh (یکشنبه 14 مهر 92)

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مادر شوهرم اصلا از من خوشش نمیاد و من هم همینطور. البته نه واسه اینکه ایرادی داشته باشم فقط واسه اینکه پسرشو فک میکنه ازش گرفتم. اتفاقا ازشون خیلی سرم. اصلا آدم درستی نیست و همش به پسرش میگه واسه زنت نه طلا بگیر نه عروسی نه هیچی.


    - - - Updated - - -

    از وقتی ازدواج کردیممادرشوهرم هی سعی میکرد منو پیش جاری هام کوچیک کنه و جاری بزگترم هم که همسن خودمه از آب گل آلود ماهی میگرفت و منو بیشتر تحقیر میکرد. منم هر چی به شوهرم میگفتم قبول نمیکرد و میگفت تو الکی حرف درمیاری.
    2) مشکل دومم بعد عروسی بود که مادرشوهرم از عمد واسه من پاتختی نگرفت و مهمونایی که زنگ میزدن بیان واسه پاتختی گفت ما پاتختی نداریم. (تا الان هم نفهمیدم حرف دلش چیه؟) آخه تو شهر ما پاتختی واسه دختر مهمه. مخصوصا اگه مادرشوهر پاشه بگه ما مهمونی نداریم این واسه دختر خیلی بده و مفهوم بدی رو میرسونه.


    - - - Updated - - -

    مادرشوهرم
    از هر فرصتی برای تحقیر و خراب کردن من استفاده میکرد و تا 2 ماه پیش هم ادامه داشت که دیگه من رابطه ام را باهاشون قطع کردم.


    - - - Updated - - -

    در این ازدواج ها ماجرای زیر زیاد تکرار می شود و این جمله به هر مناسبتی گفته می شود که :

    ( شما با این کلک خواستید پسرم را از من بگیرید.)

    مادرشوهرم این جمله را عینا زمان قهرم که اومده بودند ببرنم به خانواده ام گفت.


    - - - Updated - - -

    ضمن اینکه شناختی که در مدت دوستی حاصل می شود به هیچ وجه قابل اعتماد نیست می توانید لینک زیر را مطالعه کنید :
    http://www.hamdardi.net/thread-29885.html

  7. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    kamr (سه شنبه 23 مهر 92), niyaysh (یکشنبه 14 مهر 92)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آبان 95 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,598
    سطح
    30
    Points: 2,598, Level: 30
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    15

    تشکرشده 32 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز
    فكر نمي كنم خودتون به طور مستقيم بتونين كاري انجام بدين. به خواستگارتون بگين جلو خانوادش نايسته ، اين مسئله با قهر و دعوا بدتر ميشه (برا آينده ميگم)
    خواستگارتون بايد تلاش كنه كه با آرامش خانوادش رو متقاعد كنه نه اين كه الا و بلا من اينو ميخوام ، اينجوري اونام لج ميكنن.

  9. کاربر روبرو از پست مفید غزل زندگي تشکرکرده است .

    niyaysh (یکشنبه 14 مهر 92)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 مهر 92 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1392-7-12
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    22

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    ارتباط دوستی دختر پسری در این تالار به هیچ عنوان توصیه نمی شود و مبنا بر این است که ازدواج نیز نباید بر پایه این روابط شکل بگیرد.
    شما می دانید که یکی از مهمترین ارکان ازدواج کفویت و موافقت خانواده ها است. اما شما دارید این موضوع مهم را نادیده می گیرید. آیا شما می خواهید یک عروس اجباری باشید و اتفاقاتی برای شما بیفتد؟ بله وقتی خانواده ای علی رغم میلشان و به خاطر اصرار دختری را بپذیرند تمام تلاش خود را خواهند کرد که نارضایتی و ناراحتی خود را به عروسشان نشان دهند و حتی گذشت بیست سال هم این ناراحتی و کینه را از دلشان پاک نمی کند . اینها نمونه های عینی هستند که در تاپیک های دیگر مطرح شده است :

    امروز با همسرم رفتیم خرید طلا البته خودش تماس گرفت و با مادرجونش. نمیدونید خودش و مادرش چکارا کردن تو بازار. ینی واقعا هنوز تو شوکم. انگار مادرش عروس بود و برا اون داشت خرید میکرد. به هیچ عنوان پیشم نمیموند و مادرشم که اصلن تحویلم نمیگرفت و منم محلش نمیدادم. فقط سر قیمت میگفت ارزون باشه و هرچی سبک بود پیشنهاد میدادن. از اون پولی که در نظر گرفته بود سبکتر خرید. حتی یه مبارک هم بهم نگفتن.از چند تا خوشم اومده بود ولی از اونحداقل 100 تا 200 بیشتر بود مادرش میگفت گرون و بریم... مامانش میگفت یا نصفه پولو عروس بده اگه چیز ارزون نمیخاد و یا برا داماد سکه بخره. البته من تا جایی که میشد جوابشو دادم. اومدنی نیش نهاییشو زد بهم و گفت شما حلقه سبک برا پسرم خریدین و پسرش چند تا دروغ به پدرم نسبت داد که منو زنداداشم وقتی دیدیم دارن چرت و پرت میکن به حالت قهر ازشون جدا شدیم. انگار نه انگار خرید طلای عروسی بود.
    سلام مرسی از اینکه وقت گذاشتین و مطلب من رو خوندین و راهنمایی کردین
    نوپو عزیز در وهله اول هیچ دختر دوست نداره عروس اجباری باشه میدونم در صورت اجباری بودن مشکلات خیلی زیادی پیش رو داریم
    در مورد دوستی و ازدواج هم نا خود آگاه به این مسیر کشیده شدیم اولش خیلی عادی مثل هر دختر و پسری که با هم حرف میزنن و یه دوستیه اجتماعیه بودیم و کم کم فهمیدیم که به هم علاقه مند شدیم . ما نمیخوایم خانوادش رو نا دیده بگیریم من گفتم راه حلی پیدا کنیم که خانوادش راضی بشن و اینکه تا الان نه پسره به طور واضح گفته من فقط این دختر رو میخوام نه خانوادش به طور واضح و علنی مخالفت کردن .
    اونها الان دلایلی رو آوردن که به نظر خودمون هم منطقیه (منظورم کار و ... هست چون پس اندازی نداره و خانوادش هم نمیتونن از نظر مالی حمایتش کنن)
    ما فقط حدس زدیم که بهمون شک کردن و یه مقدار میخوان لج کنن
    ما مطمئن نیستیم که واقعا اینجور هست یا نه.
    ونمیخوام تعریف الکی بدم ولی در خودمو خانوادم یه چیزهایی میبینم که میدونم اگه شناخت کافی پیدا کنن خیلی هم خوشحال میشن که با خانواده من وصلت کنن و من عروسشون باشم.



    نقل قول نوشته اصلی توسط gisu نمایش پست ها
    اينطور كه گفتيد معلومه كوتاه بيا نيستن البته من نميدونم موقعيت اين اقا توي خانواده از نظر احترام و... چطوره كه بخوان بعد ازدواجتون به خاطر پسرشونم كه شده مدارا كنن ولي ريسكه اگه نخوانت و توي اقا پسرشون كه باز من نميدونم از چه ميزان اعتبار و قدرتي برخورداره نفوذ داشته باشن ميتونن پست بزنن!
    gisu عزیز ممنون که وقت گذاشتی
    تو خانوادش وجهه خوبی داره به طوری که بعد از پدرش حرف اینه که محترمه حتی برا حرف اون بیشتر از برادر بزرگش ارزش قائل هستن ولی میگه برا ازدواج همشون مخالفت کردن


    نقل قول نوشته اصلی توسط غزل زندگي نمایش پست ها
    سلام دوست عزيز
    فكر نمي كنم خودتون به طور مستقيم بتونين كاري انجام بدين. به خواستگارتون بگين جلو خانوادش نايسته ، اين مسئله با قهر و دعوا بدتر ميشه (برا آينده ميگم)
    خواستگارتون بايد تلاش كنه كه با آرامش خانوادش رو متقاعد كنه نه اين كه الا و بلا من اينو ميخوام ، اينجوري اونام لج ميكنن.
    سلام غزل زندگی عزیز
    اوهوم منم خودم نمیخوام دخالتی بکنم چون اونا نمیدونن ما با هم در ارتباط بودیم و همدیگر رو دوست داریم
    شاید بد نوشتم خیلی هم مقابل خانوادش ن ایستاده فقط وقتایی که اونا حرف رو در آوردن اینم حرف زده بحث و دعوایی نبوده
    کلا آدمی نیست که تو روی بزرگ تر بایسته میخوایم با کمال احترام هم برا اونا هم برا خودمون مسئله رو حل کنیم و به قول شما با آرامش راضیشون کنیم
    ولی مشکل اینه که چطور راضیشون کنیم؟؟؟؟
    اخه از اونجایی که نمیدونن ما همدیگرو میخوایم احتمال اینکه دوباره قبول کنن پا پیش بذارن برا خواستگاری سخته (از این نظر که از اولین باری که اومدن خواستگاری مدت زمانی گذشته ممکنه بگن که زشته بعد از این همه مدت دوباره بریم خواستگاری)

  11. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول چند نکته را مدنظر داشته باشید بعد اقدام کنید :
    1- اول اینکه به آن آقا بگویید دیگر نمی خواهید ارتباط دوستی داشته باشید. چون هم مانع شناخت درست می شود و هم اینکه اگر خانواده ها بفهمند برای هر دو گران تمام می شود. پس دیگر تا زمانی که این آقا به خواستگاری شما بیاید نمی خواهید ارتباط داشته باشید و پنهانکاری کنید. چون پنهان کردن هم برایتان استرس دارد.
    2- به او بگویید هیچ حرفی از علاقه به میان نیاورد. به هیچ عنوان . بلکه از راه های دیگری خانواده اش را راضی کند.
    3- به او بگویید اگر به خواستگاری آمد به این معنی نیست که شما یا او جوابتان قطعا مثبت است. بلکه خواستگاری را زمینه ای می دانید که دو طرف جدی صحبت کنند و از راه جدی صحبت کردن است که شناخت حاصل می شود. بنابراین نظر شما صد در صد مساعد نیست و می خواهید خواستگاری صورت بگیرد تا زیر نظر خانواده ها و به صورت رسمی و راحت شناخت به دست بیاید. و بگویید معتقد هستید علاقه و شناختی که در رابطه دوستی داشته اید قابل اعتماد نیست بنابراین می خواهید از راه خواستگاری و مشاوره رفتن قبل از ازدواج و نیز نظارت و رضایت هر دو خانواده به شناخت درست برسید و بعد از آن است که جوابتان را اعلام می کنید.

    روی همه این نکته ها تاکید می کنم.

    - - - Updated - - -

    اول چند نکته را مدنظر داشته باشید بعد اقدام کنید :
    1- اول اینکه به آن آقا بگویید دیگر نمی خواهید ارتباط دوستی داشته باشید. چون هم مانع شناخت درست می شود و هم اینکه اگر خانواده ها بفهمند برای هر دو گران تمام می شود. پس دیگر تا زمانی که این آقا به خواستگاری شما بیاید نمی خواهید ارتباط داشته باشید و پنهانکاری کنید. چون پنهان کردن هم برایتان استرس دارد.
    2- به او بگویید هیچ حرفی از علاقه به میان نیاورد. به هیچ عنوان . بلکه از راه های دیگری خانواده اش را راضی کند.
    3- به او بگویید اگر به خواستگاری آمد به این معنی نیست که شما یا او جوابتان قطعا مثبت است. بلکه خواستگاری را زمینه ای می دانید که دو طرف جدی صحبت کنند و از راه جدی صحبت کردن است که شناخت حاصل می شود. بنابراین نظر شما صد در صد مساعد نیست و می خواهید خواستگاری صورت بگیرد تا زیر نظر خانواده ها و به صورت رسمی و راحت شناخت به دست بیاید. و بگویید معتقد هستید علاقه و شناختی که در رابطه دوستی داشته اید قابل اعتماد نیست بنابراین می خواهید از راه خواستگاری و مشاوره رفتن قبل از ازدواج و نیز نظارت و رضایت هر دو خانواده به شناخت درست برسید و بعد از آن است که جوابتان را اعلام می کنید.

    روی همه این نکته ها تاکید می کنم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    niyaysh (سه شنبه 16 مهر 92)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 مهر 92 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1392-7-12
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    22

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نوپو عزیز همه نکته ها قبول ولی خب چه جوری به خانوادش بگه؟؟؟؟
    خانوادش فعلا بهش گفتن حرف زن گرفتن رو نزن تا کار رسمی پیدا کنی
    اما تو این دوره زمونه کار رسمی از کجا گیر بیاره ؛ میدونم نباید عجله کنیم باید با صبر رو درایت راضیشون کنه اما نمیدونیم اول چطور راضیشون کنه که قبول کنن زن بگیره
    دوم چطور دوباره بحث منو وسط بکشه ؛ چون خانوادش بحث منو تموم شده میدونن نمیدونن که پسرشون من رو میخواد.

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 مهر 92 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1392-7-12
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    22

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرشته مهربان ؛ شیدا ؛ ویدا@ ؛ میشل ؛majid_k و .....
    هیچ نظری درمورد مشکل من ندارید؟؟؟
    راهنماییم نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟

  15. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    این جمله ای که می گن

    وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.
    اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

    واقعا درسته.
    فقط می خوام یه جمله هم به عنوان تبصره بهش برای شما اضافه کنم.
    اگر موردی بود که شما را می خواست و خانواده یا شرایط مشابه منصرفش کرد، باید خدا را شکر کنی که اون خانواده یا شرایط کمکت کردند.
    مردی که اینقدر بی عرضه است و حتی برای زندگی خودش هم اجازه تصمیم گیری نداره، فردا که باهاش ازدواج کنی با مشکلات زیادی روبه رو می شی.

    نیایش جان،
    شما کاری نمی تونی بکنی و بهتر هست که زیاد هم ازش خواهش نکنی.

    یک کاری که بهتر هست انجام بدی این هست که ارتباطت را قطع کنی.
    وقتی ارتباطت کااااااااامل قطع بشه، جای خالی شما را حس می کنه و احساس واقعیش را به شما متوجه می شه.
    اونوقت ممکنه اقدام جدی تری کنه. تا زمانی که شما در دسترس هستی ممکنه متوجه نباشه که نبودنت براش چطوریه.

    این قطع ارتباط یک کمک دیگه هم بهت می کنه.
    الان از طرف خانواده به ایشون دخترهایی پیشنهاد می شه و وقتی یکی را پسندید به شما می گه ازدواج کردم و ارتباط قطع.
    پس تا پیدا شدن یک جایگزین عاطفی، تا آخرین لحظه از شما استفاده می کنه.
    همین که منبع تغذیه بعدی پیدا شد، رابطه با شما را قطع می کنه.
    اما اگر نباشی، ممکنه این فاصله خالی را حس کنه و مصمم بشه که خانواده را راضی کنه.

    به حرف دلت گوش نکن.
    سعی کن با عقل و درایت جلو بری.


  16. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    niyaysh (پنجشنبه 18 مهر 92), paradise92 (پنجشنبه 18 مهر 92), sanjab (پنجشنبه 18 مهر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روش خواهرم درسته یا روش من؟؟؟؟
    توسط *مونا* در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 96, 01:30
  2. پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 دی 92, 17:49
  3. لطفا کمکم کنید از اینکه بقیه ازم استفاده کنند خسته شدم چه جوری خودم رو عوض کنم؟؟؟؟
    توسط setareh 1390 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 20 مهر 92, 17:21
  4. چرا خواستگاری رو به تاخیر می اندازد؟؟؟؟
    توسط ناز در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 89, 16:26
  5. وابستگي شديد به همسر؟؟؟؟
    توسط yasamin در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 مهر 89, 16:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.