http://www.hamdardi.net/thread-28490.html
دیگه باهیچ کس نمیتونم ارتباط برقرارکنم خیلی احساس افسردگی وتنهایی میکنم
- - - Updated - - -
دلم برای اون خودپرشوروانرژی یه دنیاتنگ شده
نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.hamdardi.net/thread-28490.html
دیگه باهیچ کس نمیتونم ارتباط برقرارکنم خیلی احساس افسردگی وتنهایی میکنم
- - - Updated - - -
دلم برای اون خودپرشوروانرژی یه دنیاتنگ شده
سلام خانم نگاه
یک پست جامع و کامل از مشکلتون بذارید من به اقای sci می گم بیان به تاپیکتون.
خانم نگاه،
چی شده؟ چرا رنجیده و بی قرارید؟ چرا برای اون دختر پر شور و پر انرژی دلتنگید؟ خب یه سری بهش بزنید ببینید چرا دیگه پر شور نیست!!! من اطمینان دارم که همه ماجرا تقصیر شوهرتون نیست و قسمتی از این درماندگی ( حدود ۹۸ درصد) مربوط به خودتون می شه
حالا بگو ببینیم چه خبره؟ خانم فرشته مهربان رو هم صدا کردم... همه کمک می کنیم حل می شه
نگاه عزیز
تاپیک قبلی ات طولانی هست و متأسفانه فرصت خوندن کل تاپیک را ندارم ... لطف کن و در همین تاپیک فهرست مسائلت با همسرت را بیان کنی و بعد فهرست وار بگی چه راهکارهایی را به کار گرفتی و وضعیت کنونی چگونه هست .
==========================
پاورقی :
جناب اس سی آی
تقاضا دارم در این تاپیک باز هم حضور داشته باشدی ... بنده بخاطر پاره ای مشغله ممکنه فرصت نکنم که به تاپیکهای
مشاوره ای سر بزنم و فقط کارهای مدیریتی را وقت کنم انجام دهم با این وجود به این تاپیک سر خواهم زد و اگر حرفی
در تکمیل فرمایشات شما داشته باشم خواهم گفت .
من 25سال وهمسرم23سال داره کلی اصرارورفت وآمدوجواب ردشنیدتا بعداز6ماه عقدکردیم و6ماه بعدهم ازدواج کردیم.الان یه دختر1ساله داریم.همسرم اویل خیلی خوب بودحتی الان هم میدونم که دوستم داره.اماهمیشه خودش روباکامپیوتر،ماشینش،سیگار مشغول میکنه توی خونه است ولی نه تاحالا منونوازش کرده نه 2ساله که منوبوسیده نه اینکه ازمسئله وچیزی تعریف کنه.درحالی که من تمام وقت وانرژیم روبراش میزارم خیلی دلم میخوادبریم بگردیم بگیم بخندیم و................
*باخانواده اش رابطه خوبی دارم وباهمشون دوست هستم.
*سالی حداقل4یا5دفعه مسافرت میریم
*توی خونه خیلی شیک ولباسهایی که بازومرتب وخوشگل باشه همیشه می پوشم.
*بیرون رفتنی هرطورهمسرم دوست داشته باشه لباس می پوشم.
*رابطه اش بادخترم خوبه اماجدیدا باهاش گاهی وقتا دعوامیکنه یادستشومیگیره پرتش میکنه/
*اکثراوقات توی خودش انگارکه داره باخودش حرف میزنه خیلی بیشترترجیح میده باخودش خلوت کنه تاباما.
*روزی یک پاکت سیگارمیکشه،گاهی اوقات زیادترش هم میکنه.
*به شدت کینه ای هستش برای مثال چندروزپیش بهم گفت بریم شمال گفتم تاماه بعدمافقط150تومن پول داریم برای مسافرت بایدپول داشت (البته همیشه میرفتم وآخرماه مجبورم میکردکه ازبابام بنزین بگیرم برای سفرازمامانم قرض بگیرم برای خرجی . من دیگه دوست ندارم شکسته وشرمنده بشم )بهش گفتم هروقت پول کافی داشتیم میریم بعداز2ساعت ساکت موندن برگشت گفت من جون بچه ام روقسم خوردم دیگه هیچ وقت بهت نگم بریم جایی واگه خودت یاخانواده ات بگن بیاتاسرکوچه هم نخواهم آمد.
*برای مسائل جنسی هیچ مشکلی باهم نداریم.
*پیش مشاورهم نمیادبریم
با توجه به اینکه من قبلا تاپیکتون رو خوندم خ کامل توضیه ندادی. خوبه یه سری کارا و برخودایی که با همسرت داشتی رو هم بگیمثلا شوهرت این کارو کرد شما چه کردی تا کارشناسان محترم بهتر بتونن کمکت کنن
اقداماتی که شما در تالار راهنمایی گرفته و انجام دادی را بیان کن و عکس العمل شوهرت را ....
در ضمن عنوان مناسبی برای این تاپیک انتخاب کن تا جایگزین کنم . این عنوان گوای مسئله نیست .
سلام. این پست من خلاصه ای است از تاپیک خانم نگاه. این رو می زنم تا کارشناس محترم بیشتر در جریان زندگی ایشون قرار بگیرن هرچند که ممکنه خودشون تاپیک رو خونده باشن:( بنفش رنگها پیشنهادات دوستان همدردی بوده)
آیا با شوهرتون همراه هستید مثل یه دوست؟؟؟ و چیکارا میکنید ؟؟
آره هم همراه هم دوست هم مادر هم خواهرنقش همه روبراش ایفامیکنم حتی زمانی که میخوام بهش اشتباهش روبگم موقع صحبت کردن اولش بهش میگم بیامثله دوتادوست باهم حرف بزنیم نه مثله زن وشوهریااگه یه موقع دعوامون بشه شروع میکنه به بی احترامی به خانواده ام که بلافاصله بهش میگم من اصلادوست ندارم به خانواده ات بی حرمتی کنم پس چیزی نگوتامن هم حرفی به خانواده تونزنم.اواسط دوران عقدمون یادم نیست چی شد کع بحثمون شدگفت بعدازاین نشون میدم بهت (که هشدارهمین رفتارهاش بود)ولی بخداحرف بدی نزدم شایدبه جرات بتونم قسم بخورم که همه آدمامئقع بحث چنین حرفی بزنن واقعا یادم نیست چی گفتم که بعدازاون اینطورشد ( خودنگاه خانم شروع رو از اینجا می بینن)
یه مدت به شوهرت کم محلی کن
بی محلی کنم که تا..................................انگارک ه ازخداش باشه که بیخیال وبی محل بشم.
به نظرشما اگه بایه نفرزیریه سقف زندگی کنی واون اصلاانگارتورونمی بینه چیز کمیه
باهاش صحبت کردی؟
صحبت کردم وهمیشه درپاسخم سکوت بوده.درضمن هرموقع ازش پرسیدم عزیزم اگه ازنظرتومشکلی توی زندگی هست یااگه من موردی دارم که تواذیت بشی بهم بگوتارفعش کنیم
وشایدتواین 4سال ما به تعدادانگشتای یک مشت هم دعوانکرده باشیم اماخودم خیلی افسرده وعصبی شدم ودارم اذیت میشم.
من واقعانمیدونم ازچی خوشش میادجزاینکه اگه توی خونه بشینیم جایی نریم وباهم حرفی نزیم فکرکنم بهترین زمان برای شوهرم باشه تازه اگه دوستش هم بیادوصداش کنه جلوی در،که همه چیزبراش عالی میشه .
یه مشکل دیگه هم هست اونم اینه که بازم فردامیخوایم بریم شهرستان منزل پدرشوهرم ازحالا بداخلاقی روشروع کرده وهروقت ما میریم اونجا چندروزی که اونجاهستیم مدام همه ازما میپرسن شماقهرهستیداینم فقط بخاطربی توجهی زیادهمسرم هستش
من درحال حاضر خانه دارهستم اماتا2ماه پیش کارمیکردم.هردودیپلم هستیم.
ناخواسته بچه دارشدیم
وقتی بی محلی میکنم انگارکه ازخداشه راحت تربه کاراش میرسه واصلاهم کنجکاونمیشه .
ازسرکارکه میادمیرم استقبالش باهاش دست میدم(به زوردستشومیاره بالا تابه من دست بده)چای تازه دم وشیرخرمابراش آماده کردم رومیدم بخورکه معمولا هروقت خودش دلش بخوادمیره میخوره وباآوردن من نمی خوره بعدمیگم چه خبرخوبی درجوابم میگه هیچی ومیره تواتاق تاوقت شام که اونم زمانش وقتی که خودش بگه شام بیارسفره روبازمیکنم ومیادمیخوره وسریع برمیگرده تواتاق سفره روجمع میکنم تاوقت خواب هم هرازچندگاهی میاد چای میوه میخوره ومیره (که البته اگه منم براش بزارم که چه بهترمیشه براش همون چنددفعه رودیگه بیرون نمیاد)
همسرم توی خلوت بودن درهرشرایط روترجیح میده
کلا شوهرشون بیشترین وقتش رو چای کامپیوتر هستن. دوستان متاهل دارن
دوستان پیشنهاد دادن ایشون سیاست جذبی بکار بگیرن و..
امیدوارم خلاصه مفید باشه
- - - Updated - - -
در یک کلام شوهرشون انچنان که شایسته و بایسته است تلاش و انگیزه ای برای زندگی متاهلی ندارن
- - - Updated - - -
ایشون با خانواده همسرشون مشکلی هم ندارن
خاهش م یکنم نازنینم( من خانومم )
انقدر شما خانم صبور و مودبی هستین که کمکها رو به سمت خودتون جدب میکنین! من مطمینم زندگیت رو هم روبه راه م یکنی
من چیز خاصی دیگه تو تاپیکت ندیدم. نم یدونم اگه بنظرت ناقصه خودت اضافه کن! مثلا از راهکارهای جدیدت بگی یا از اتفاقات جدید
در هرصورت من مطمینم که اگه راهکارها رو عملی کنی حتما موفق میشی:43:
معذرت میخوام که فکرکردم آقاهستی دوست گلم
اتفاق جدید:
1-متوجه شدم که شوهرم باکسی درارتباط نیست وفقط توخودش میره
2-بااون دوستش دیگه ارتباط نداره چون بهش فقط یه جمله گفتم که خانم اون آق بهم گفته بودکه شوهردرباره همسرمن چی فکرمیکنه پیش خودش وهمسرم هم ارتباطش روبا اون به کل قطع کرد وتاچندوقت خوب بوداما بازم به حالت همیشگیش برگشته
3-رفتارش بادخترمون داره کم کم بدمیشه البته دخترم خیلی نسبت به قبل شیطون ترشده
4- همسرم اصلابه مدیریت مالی فکرنمیکنه من هرچقدرحساب کتاب میکنم که درآمدش روطوری خرج کنیم که تاسرماه برسونیم مدام ولخرجی میکنه وهمش کم میاریم
فعلادیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
دوستان هرراهکاری بهم گفته بودن بیشترشون روانجام داده بودم
خیلی دوست دارم باهمسرم صمیمی تربشیم وبعدازاینهمه سال یه دفعه هم یه شونه داشته باشم که غمخوارم باشه من ازبچه گی کسی رونداشتم که نوازشم کنه ازبچگی درحسرت محبت نزدیکانم بودم
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/thread-27789.html
این تاپیکم خوندم که تقریبا همیشه تلاش کردم که اینطورباشم
نگاه عزیز سلام .در جریان مشکل نیستم اما با توجه به مطالبی که از تاپیک جدیدت متوجه شدم می خوام یه توصیه خواهرانه بهت بکنم :
انشااله که با تلاشت به اونچه که از روابط زناشوییت انتظار داری برسی اما در کنارش قبل از تمرکز روی همسرت روحیه خودت رو شاداب نگه دار و نخواه به خاطر سردی همسرت افسرده بشی .چون در نهایت این تویی که ضرر می کنی .همسرت این طور راضیه پس مشکلی براش پیش نمی یاد اما تو چی ؟
در جوابی که توی تاپیک شی عزیز به من دادید باید بگم که همسرم با رفتار اولیه اش که سر دیر بیدار شدن بود روان منو بهم ریخت اون یه صبح بدی رو شروع کرد نه من .
نگاه عزیز
بهتره یک بازه زمانی 3 تا 6 ماه را در نظر بگیری و در این بازه زمانی زندگی خودت را داشته باشی و از وابستگی به همسرت
بیرون پبیایی و فقط وظایفت راجرأتمندانه در مقابلش انجام دهی و کاری به رفتارهاش نداشته باشی مثلاً اگر نمیاد غذا بخوره
شما یک بار بیشتر صداش نکنی و بعدش اومد اومد ، نیامد شما رها کنی و ....
بی تفاوتیهاش را اهمیت ندهی و ....
در کل برای خودت زندگی کن . شاد باش و در مقابل تصور رفتارهاش توقف فکر به خودت بده ......
اگر بعد از این سه ماه یا 6 ماه هیچ تغیییری نکرد ، بلکه بدتر هم شد در این صورت شما باید یک تصمیم قاطع و جدی بگیری
و او رامواجه با قاطعیتت در تصمیم گیری کنی و خواهان این باشی که مثلاً یا رویه باید تغییر کنه یا به زندگی مشترک خاتمه
دهیم و دراین صورت واکنش او سنجیده شود ....
به توجه به نوع رفتار اهمال گرانه و سیگار زیادی که مصرف می کند احتمال اعتیاد به مخدرهای دیگر را تا چه حد ممکن
می دانید ؟
فرشته مهربون مرسی
چطورمیتونم کارهاوبی تفاوتیهاش روببینم وخودم وبه اون راه بزنم آخه چقدر6ماه دیونه میشم.
چطوربه پایان زندگی مشترک فکرکنم درحالی که پای زندگی دسته گلی مثله دخترم درمیونه و
من هرگزپشت وپناهی نداشته ام :54:هیچ وقت خانواده ام پناهم ندادن :54::47:
همیشه فقط باخدازندگی کردم وانرژیم روازخدا:323:گرفتم وبه دیگران هم انتقال دادم حتی به شوهربیخیالم البته اصلامنظورم نمازخوندن نیست بلکه رابطه احساسی که باخداداشتم بهم قوت قلب داده همیشه
فرشته مهربون بازم تلاشمومیکنم
اما خوشابحال کسانی که وقتی دستشون روبطرف پدرومادرشون درازکردن دستگیری داشتن وبازم خوشابحال اونایی که وقتی دلی گرفته داشتن مادرشون شونه ای برای آروم شدنشون بهشون داده(خوش به سعادتشون)قدربدونین وشکرکنید
دوست عزیز انجام توصیه های فرشته مهربان تضمینی واسه زندگیه خودته. شما که راه اولو رفتی نتیچه گرفتی؟
گوشتو بیار جلو تا یه حقیقته تلخ از ادما بهت بگم:
ادما مثل سایه ان . اگه دنبالشون بری ازت فرار می کنن اما اگه بری به راه خودت دنبالت می ان.
تاپیکی دارن جناب . sci خ بهت کمک م یکنه. مطمین باش!
بزار شوهرت دلش واست مقداری تنگ شه! بزار کمی نبودت رو حس کنه!
فرشته مهربون،آقایsci،مهراادجون
متمام دوستان خوبم راههای شادبودن وبهم یادآوری کنید:18:ذهنم اینقدرخسته وافسرده شده که چیزی یادش نمیادیاراحتتربگم چیزی شادم نمیکنه
سلام دوست عزيز!
بعنوان كسي كه يه مدتيه كه دارم سعي ميكنم روي رفتارهاي همسرم تمركز نكنم و براي خودم زندگي كنم روش هايي كه منو شاد ميكنه:
1-بيرون رفتن با يه دوست صميمي و خوش اخلاق و شوخ-مثلا مركز خريد يا مثلا شام خوردن
2-اگه به يه فعاليت هنري يا ورزشي علاقه مند هستي بري دنبالش.
3-تو كه يه بچه گل هم داري حتي ميتوني با فرزندت هم برنامه اي داشته باشي .مثلا پارك -شهر بازي - استخر( اگه خيلي كوچولو نباشه)
4-روي ظاهرت كار كني مثلا روي پوستت ماسك بزاري يا پيگير درمان و بهتر شدن پوستت باشي همين كار كلي از تمركز روي شوهرتو كم ميكنه.
5-كتاب بخوني.با موضوعاتي كه دوست داري ولي سعي كن عشغولانه و موضوعاتي كه توجهتو متوجه همسرت ميكنه نباشه.
ديگه چيزي به ذهنم نميرسه.
برات آرزوي بهترينها را دارم.
- - - Updated - - -
سلام دوست عزيز!
بعنوان كسي كه يه مدتيه كه دارم سعي ميكنم روي رفتارهاي همسرم تمركز نكنم و براي خودم زندگي كنم روش هايي كه منو شاد ميكنه:
1-بيرون رفتن با يه دوست صميمي و خوش اخلاق و شوخ-مثلا مركز خريد يا مثلا شام خوردن
2-اگه به يه فعاليت هنري يا ورزشي علاقه مند هستي بري دنبالش.
3-تو كه يه بچه گل هم داري حتي ميتوني با فرزندت هم برنامه اي داشته باشي .مثلا پارك -شهر بازي - استخر( اگه خيلي كوچولو نباشه)
4-روي ظاهرت كار كني مثلا روي پوستت ماسك بزاري يا پيگير درمان و بهتر شدن پوستت باشي همين كار كلي از تمركز روي شوهرتو كم ميكنه.
5-كتاب بخوني.با موضوعاتي كه دوست داري ولي سعي كن عشغولانه و موضوعاتي كه توجهتو متوجه همسرت ميكنه نباشه.
ديگه چيزي به ذهنم نميرسه.
برات آرزوي بهترينها را دارم.
khoshkhabar
مرسی دوست خوشگلم من که بخاطروضعیت مالی شرایط جواب نمیده که استخروماسک وباشگاه وهرچیزپولی انجام بدم
هرچندواااااااااای که چه مزه میده بری مرکزخریدهرچی دوست داری وکم داری بخری اما متاسفانه الان چندوقته من نمیتونم
ولی بازم خیلی خوب بودحتی فکرکردن بهش به آدم مزه میده
سلام نگاه چه خبر
سلام عزیزم یه چیزی میگم به قول مهراادجون درگوشی چه مزه ای میده این بی توجهی به شوهرتوجه وبه خودمون:227:البته گاهی وقتا)
درتلاشم اما خوب روزای اولم خیلی کم پیش میادبی توجهی کنم دلم نمیاد،احساس میکنم ناراحت میشه من دوست ندارم کسی روناراحت کنم
اماهنوزراهی برای شادبودن نیافتم
سلام
بچه هاشوهرم ازلحظه ای که ازسرکارآمده باماشین جونش رفته بیرون یه بارزنگ زدم یه دفعه هم پیام دادم میخوام جلوخودم روبگیرم ونادیده بگیرمش اما مغزم داره میترکه ازاین بی خیالیش نسبت به خونه وتوجه بیش ازحدش به ماشین جونش
سلام نگاه جان. فرض کن مجرد بودی. چه کارهایی دوست داشتی انجام بدی و تواناییش رو داشتی. بالاخره همه چیز زندگیت که شوهرت و بجهت نیست خودت هم هستی.
یه کار مشخص می تونه خ بهت کمک کنه. مثل یه شغل. مثل ادامه تحصیل . مثل اموزش یه مهارت و استفاده از اون برای درامد زایی.
شما برا زندگیت برنامه ریزی داشته باش دیگران خودشون ر و مطابق میل شما تنظیم می کنن!
برای ارتقا مهارتهات تا الان چی کار کردی؟
در ضمن داشتن یه تماس و یه پیام که به معنی تحویل گرفتن نیست؟ هست؟
اینکه ادم نخاد دیگران رو از دست خودش ناراحت نکنه یعنی منفعلانه رفتار کردن. انفعالم یعنی دیده نشدن.
منظورم این بود که خیلی تحویل گرفتی هم پیام هم تلفن!
خب چند بار تلاش کردی که رضایتش رو جلب کنی تا شما بتونی به کارهای مورد علاقت برسی؟ من احساس می کنم شما کلا خ مهربانانه برخورد می کنین. مطابق با ارزشی که یه هدف برات داره تلاشت رو بکن! نیاز نیس حتما این کار با لجبازی و بدخلقی همراه باشه اما حتما باید هوشمندانه باشه!
آیا شما در همه موارد از شوهرتون اجازه م یگیرین؟
من تجربه ای نقل می کنم از بالهای صداقت عزیز: که من بارها تجربه کردم
ایشون می گفتن که من هر وقت به شو هرم با حالت اجازه می خاستم که مثلا : فلان چیز رو میبری انباری؟ شوهرم (اینجاش رو یادم نیس دقیق) با اکراه و..( بازم میگم دقیق یادم نیس چی گفتن) انجام م یدادن یا نم یدادن
اما وقتی بهش م یگفتم: داری می ری سر راهت اینم ببر! ایشون می بردن!!!!!
کم کم خودت رو نشون بده! نیاز نیست در همه موارد اجازه بگیری! اگه نیاز به مطلع کردن شوهرت داری کافیه بگی من دارم میرم فلان جا! نه اینکه بگی: من م یتونم برم ..؟
البته شاید شما اینگونه نباشی. اما من حس می کنم شما بیش از حد به دیگران اهمیت م یدین و تو این مسیر خودتون فنا میشین
*******************
خ وقتها مشاوره و نظرخاهی از یه سری ادمها باعث میشه که اونها احساس خاصی مبنی بر رییس بودن و با کفایت بودن بهشون دست م یده و یه نظر خاهی شما رو تبدیل می کنه به زیردست اونها! پس سعی کن تا حد امکان استقلالت رو جوری که هوشمندانه باشه و زمینه تحریک شوهرت رو ایجاد نکنه حفظ کنی
هیچگاه عاشق و دلبسته بودن به معنای:
1) وابستگی
2) ایثار بیش از حد
3) له کردن خود ادم
....
نیست. عشق و دوست داشتن یه فرایند پویاس! به تو کمک م یکنه تا به اوج برسی نه اینکه از اوج بکشونتت به فرش!
به قول مدیر همدردی سرمایه زندگیت خودت هستی نه همسرت :81:
- - - Updated - - -
میدونی عزیزم من باوجودیه بچه ای که هنوزیک وسال ونیمش هم نشده برام سخته بیرون کارکردن یه نفرپیداکردم بچه روبزارم کنارش برم سرکارگفت ماهی 100تومن میگیرم آخه من چطورپارت تایم برم سرکار200تومن بگیرم اونوقت100تومنش روبدم به پرستار.اگه یه کمی سرمایه داشتم حتمامیرفتم سراغ یکی ازهمین مشاغل خانگی.اماکاربیرون خودم بازبه همون 100تومن هم راضی بودم اماشوهرم میگفت ارزش نداره بچه روول کنی بری بخاطر100تومن .اما درحال حاضرواقعا100تومن هم واسه خودش برای ما پولیه
نگاه عزیزم من تجربه یی تو این زمینه ندارم.
فقط اینو می دونم باید فوکوست رو خودت علایقت بیشتر بشه و برنامه هایی بریزی که نتونی از زیرش شونه خالی کنی. مثل ادامه تحصیل یا رفتن یه یک کلاس خاص. اگه نطم و برنامه خارجی نباشه مجبوری خودت رو مطابق برنامه های ریخته شده تنظیم کنی
روشت رو عوض کردی چه نتیجه ای گرفتی؟
ممنون عزیزم
اول یه سوال چطورقسمت عکس وامضاکاربریت روفعال کردی؟
راستشوبخوای تاحالابدجنس نشده بودم ولی خیلی خوش میگذره گاهی اوقات .
اگه فقط یه ذره پول داشتم حتمامیرفتم باشگاه من عاشق 2 چیزم اول ورزش دوم خرید
عزیزم با پرداخت شارژ شما م یتونی از امکاناتی مثل پیام خصوصی ، تاپیکهای خاص و تغییر اواتار و امضا استفاده کنی
باشگاه چیزی نمیشه! می تونی از خرجهای دیگه بزنی. می تونی ورزشهای ارزونتر بکنی! فکر کن یه بار سرماخوردی ( درو ازجونت) هزینه دکتره!
نگاه جان عزیزم حتما یه سری اهداف داشته باش تا سرگرم باشی تا تمام زندگیت شوهرت نباشه تا از نبودش و رفتارهاش خ غمگین نشی
ممنون مهربون
درآمدحداکثر500تومن وپرداخت250تومن وام چه خرجی می مونه که بخوام ازش بزنم جیگر
:43:
نگاه جان یه سری کارها رو میشه تو خونه کرد و در امد داشت! اگه ادم دنبال راهش باشه پیدا می کنه!
مثلا یادمه یکی از بچه ها می گفت تو خونه جعبه کادو درست می کنه سالها پیش درامدش به 500 تومن می رسید!
یا کارهای نقاشی روی پارچه یا... خودت چه استعدادی داری؟
نمی دونم مربی شنا شدن ( البته هزینه بره این)
شما نمی تونی تو یه ماه 2تومن پس انداز کنی؟ 5 ماه پشت سر هم میشه هزینه یک باشگاه یا نه سی دی ورزشی بگیر تو خونه ایروبیک کارکن!
در ضمن 500 خ کمه ! خ زیاد اگه فکر اقتصادی شوهرتون خوب نیس شما کمکش کن که کارای جدید شروع کنه یا تو روزنامه بگرد موقعیت شغلی واسش جور کن! یا خودت دنبال مغازه ای چیزی باش
بچتهتون هم گناه داره! باید به فکر اینده اونم بود وگرنه بزرگ شد گله مند میشه! شرایط مثل شما رو خیلیها تجربه کردن باید قوی بود و فکور تابشه راهی پیدا کرد!
:203::302::47:یعنی واقعاکسی نمیدونه من بایدچیکارکنم
آقایsci فرشته مهربون
به خداانرژی ندارم چیکارش کنم توروخداکمکم کنید.
توروخدایه نفربه فریادم برسه شوهرم خیلی بدترازقبل شده دارم توی خونه تنهایی دیونه میشم حتی دیگه نمی تونم بادخترم حرف بزنم یاباهاش بازی کنم امروزداشت آهنگهای قدیمی که عشق اولش بهش داده بودروگوش میداد
ای خدامن چیکارکنم آخه من چه گناهی کردم:323::47::97::grief:
الان همش دلم میخوادبرم بایه نفرحرف بزنم اماتمام تلاش خودمومیکنم که اینکاروانجام ندم چون میترسم بعداپشیمون بشم.
خداجونممممممممممممممم
گلم من نتونستم کامل تاپیکت رو بخونم ولی در مورد مشاغل خانگی میتونی توی اینترنت یه سرچی کنی، خیلی ایده ها میتونی بگیری
الان همه جور مشاغلی هست از کشت قارچ گرفته تا جعبه سازی و یا حتی تهیه یه محصول خونگی (مثل ترشی ، الوچه ، رب انار و ....) و فروش اونا به مغازه دار ها
خانومی بالاخره باید یه کاری رو پیدا کنی که با توجه به شرایط دخترت و علایق خودت مناسب باشه برات
یه پیشنهاد دیگه هم دارم:: نمیدونم توی دانشگاه شما چی خوندی ولی حتما اون رشته باعث شده توی یه زمینه خاصی اطلاعاتت بیشتر باشه، الان مهر ماهه و خوشبختانه تمام خانواده ها سعی میکنن بچه هاشونو انواع کلاسای درسی بفرستن(هر کسی بسته به وسع مالیش)، شما خیلی راحت میتونی کتابای راهنمایی و دبیرستان و حتی پنجم و ششم دبستان رو مطالعه کنی و توی خونه خودت به دخترای همسایه و فامیل و دوست و اشنا تدریس کنی ( این طوری شوهرتونم خیالش راحتتره به خاطر دخترتون)
باور کن همه ی ما شرایط بد اقتصادی رو درک میکنیم ولی باید یه راهی پیدا کنی
چند تا از همکلاسی های من زمان دانشجویی درسای دبیرستان رو به شکل حرفه ای تدریس میکردن و حالا استاد پروازی اموزشگاه های کنکور توی استان ها و شهرستانای دیگه هستن
و چند تاشونم مشاور کنکور شدن و دارن پول پارو میکنن
شما میتونی الان که مدل اموزشی کشور تغییر کرده کتابای جدید رو بگیری و مطالعه کنی و درس بدی، اولش قطعا پولش خیلی کمه ولی به مرور سرت شلوغ میشه
فکر کن ، سرچ کن و پیگیر باش حتما یه راهی هست
خدا بزرگه عزیزم
- - - Updated - - -
خانومی یه چیزی به ذهنم رسید:
شما گفتی یه کسی حاظر شده دخترتو نگهداری کنه با ماهی 100 تومن،
چرا خودت این کارو واسه یه مادر شاغل دیگه نکنی؟؟؟؟؟
واسه دخترتم حضور یه بچه ی دیگه خیلی عالیه
اپارتمان کناری ما یه خانم و اقای سرایدار داره که توی یه سوییت کمتر از 30 متر با یه بچه یکی دو ساله زندگی میکنن
خانمه به همه ی ساکنین اعلام کرده که میتونه از بچه هاشون نگهداری کنه و هزینه کمتر از مهد میگیره و در عوض ساکنین دیگه لازم نیست صب بچه هاشونو از خواب بیدار کنن و هزینه سرویس هم نمیدن
فکر کن 4-5 تا بچه توی یه اتاق 30 متری
هر وقت این خانمو میبینم به عزت نفسش غبطه میخورم که با چه اعتماد به نفسی بچه های مردم رو صحیح و سالم نگهداری و تربیت میکنه اون وقت من از فکر تربیت بچه خودم توی این جامعه میترسم
باید ببینی تا باور کنی که بچه ها اون خونه رو با تمام سادگی به تمام اسباب بازیاشون ترجیح میدن، اینو خودم از مادراشون شنیدم که بچه ها دلشون نمیخواد برن خونه خودشون
............
.......................
بهش فکر کن
- - - Updated - - -
خانومی یه چیزی به ذهنم رسید:
شما گفتی یه کسی حاظر شده دخترتو نگهداری کنه با ماهی 100 تومن،
چرا خودت این کارو واسه یه مادر شاغل دیگه نکنی؟؟؟؟؟
واسه دخترتم حضور یه بچه ی دیگه خیلی عالیه
اپارتمان کناری ما یه خانم و اقای سرایدار داره که توی یه سوییت کمتر از 30 متر با یه بچه یکی دو ساله زندگی میکنن
خانمه به همه ی ساکنین اعلام کرده که میتونه از بچه هاشون نگهداری کنه و هزینه کمتر از مهد میگیره و در عوض ساکنین دیگه لازم نیست صب بچه هاشونو از خواب بیدار کنن و هزینه سرویس هم نمیدن
فکر کن 4-5 تا بچه توی یه اتاق 30 متری
هر وقت این خانمو میبینم به عزت نفسش غبطه میخورم که با چه اعتماد به نفسی بچه های مردم رو صحیح و سالم نگهداری و تربیت میکنه اون وقت من از فکر تربیت بچه خودم توی این جامعه میترسم
باید ببینی تا باور کنی که بچه ها اون خونه رو با تمام سادگی به تمام اسباب بازیاشون ترجیح میدن، اینو خودم از مادراشون شنیدم که بچه ها دلشون نمیخواد برن خونه خودشون
............
.......................
بهش فکر کن