چرا من اين همه بدشانسم!!!

سلام دوستان نمي دونم از كجا شروع كنم چون مشكلاتم يكي دو تا نيست. من يه دختر 31 ساله ام مجردم و تو يكه شركت خصوصي كار مي كنم. بعضي وقتا به اين سايت سر مي زدم و مشكلات بعضي را مي خوندم مثلا يكي مي گفت شغل خوب دارم ولي ازدواج نكردم يا برعكس ولي من هيچكدوم و ندارم نه تضمينه شغلي نه يه همراهه مناسب !!!بعضي وقتا مي گم خدا من به چي دلمو خوش كنم همه درا برام بسته شده اين و دارم براتون مي نويسم فقط گريه مي كنم اونقدر دلم پره از اين دنيا هميشه بدبياريا هر جا بوده اومده من و پيدا كرده من نمي گم خواستگار نشدم داشتم مثل بقيه دخترا ولي خوب كسي كه واسه خودم لايق بدونم تو مسير زندگيم قرار نگرفته به خدا هيچ ايرادي هم ندارم ولي هميشه شده تا يه مرحله اي پيش رفته بد نشده. حالا من دردم ازدواج نيست چون ميگم كاره قسمته ولي تو كار هم شانس نداشتم چند جا بودن كه واقعا به امثال من نياز داشنتد و بايدم شخصي انتخاب مي كردند كه تو اين كار تجربه داشته باشه با اينكه سفارش شده بودم برا اونجاهايي كه نياز به نيرو داشنتد ولي باز كساي ديگه رو انتخاب كردن كه هيچ تبحري نداشتند هميشه از اين مي ترسم كه خدا اگه من ازدواج نكنم سرنوشتم چي ميشه هميشه كه پدرو مادر آدم بالا سرشون نيست نه شغل خوب دارم نه تكيه گاه خوب چرا خدا من و فراموش كرده من كه بنده بدي نبودم يعني هميشه سرم تو كاره خودم بوده تا اين سنم هميشه سعي كردم نجابت و پاكيم و حفظ كنم ولي خدا همه چي و ازم دريغ كرده خيلي دلم پره

دوست عزیزم

مطمئن باش خدا تو رو فراموش نکرده
عزیزم، با خدا بیشتر انس بگیر و باهاش حرف بزن، مطمئن باش بهترین ها رو نصیبت می کنه
هیچوقت از درگاهش نا امید نشو، خدا مثل ما بنده ها نیست که کسی رو فراموش کنه

هر لحظه داره نگاهت می کنه و منتظره تا بهترین لحظه برسه و بهترین چیز رو بهت تقدیم کنه

مطمئن باش و توکل کن

سلام دوست عزیز،خوش اومدی به همدردی.
تک تک جملاتی رو که نوشتی میتونم درک کنم. من دیشب انقد حرص خوردم که صبح وقتی بیدار شدم دیدم صورتم چند تا جوش بدجور زده:dispirited: دلم میخواست تاپیک بزنم و بنویسم ولی گفتم چه فایده؟ حالا همه میان میگن صبر کن و قسمته و حرص نخور و بسپر به خدا و........
چیکار میشه کرد، من که به این نتیجه رسیدم که خیلی کار بدی کردم که دختر خوبی بودم و اهل دوست پسر و شیطنت و اویزون شدن نبودم،پشیمونم که درست زندگی کردم. چون هر چی دور و بریام رو نیگا میکنم میبینم اونایی که اهل همه جور گناه و برنامه ای هستن زندگی قشنگتری دارن و سنگ آنچنانی هم جلو پاشون نمیافته. ولی ما که در حد توان همه چی رو رعایت کردیم حداقل واسه من این شده نتیجه ش.
ولی چه میشه کرد؟خوبه خداروشکر خودمون نمیتونیم کاری واسه خودمون انجام بدیم ، پس بیخیال.شاید یه روزی ما هم به حقمون رسیدیم، هر چند من یکی دیگه خسته شدم از دعا کردن.
میدونم حرفام به دردت نخورد،ولی خواستم بدونی منم هستم شاید به مراتب بدتر از شما:(

- - - Updated - - -

سلام دوست عزیز،خوش اومدی به همدردی.
تک تک جملاتی رو که نوشتی میتونم درک کنم. من دیشب انقد حرص خوردم که صبح وقتی بیدار شدم دیدم صورتم چند تا جوش بدجور زده:dispirited: دلم میخواست تاپیک بزنم و بنویسم ولی گفتم چه فایده؟ حالا همه میان میگن صبر کن و قسمته و حرص نخور و بسپر به خدا و........
چیکار میشه کرد، من که به این نتیجه رسیدم که خیلی کار بدی کردم که دختر خوبی بودم و اهل دوست پسر و شیطنت و اویزون شدن نبودم،پشیمونم که درست زندگی کردم. چون هر چی دور و بریام رو نیگا میکنم میبینم اونایی که اهل همه جور گناه و برنامه ای هستن زندگی قشنگتری دارن و سنگ آنچنانی هم جلو پاشون نمیافته. ولی ما که در حد توان همه چی رو رعایت کردیم حداقل واسه من این شده نتیجه ش.
ولی چه میشه کرد؟خوبه خداروشکر خودمون نمیتونیم کاری واسه خودمون انجام بدیم ، پس بیخیال.شاید یه روزی ما هم به حقمون رسیدیم، هر چند من یکی دیگه خسته شدم از دعا کردن.
میدونم حرفام به دردت نخورد،ولی خواستم بدونی منم هستم شاید به مراتب بدتر از شما:(

منم مثله تو با خودم تنهام منم خسته از تمومه دنیام . می دونی خوب بودن تو این دوره زمونه به هیچ دردی نمی خوره منم به هر کی خوبی کردم عکسشو دیدم همه مدلشو دیده بودم ولی این خیلی جالبه که واسه ی یه پیرزن تهرانی که می خواست پروانه کارخونشو بگیره همه کاراش کردم 100 هزار تومان از جیبم خرج کردم بعد از یه ماه ز زدن می گه تو دروغ می گی و کاری نکردی .اخه الاغ چه دروغی دارم بگم اون پولا رو می خوای با خودت ببری قبرستون .اره عزیزم زندگی همینه وقتی خوبی باهات بدن وقتی بدی باهات خوبن

ببخشید

اما همه ی شما طوری صحبت می کنید که انگار نه انگار کسی هم اون بالا هست که داره نگاهمون می کنه و هوامونو داره :(

چرا آخه ؟
چرا یادتون رفته ؟ :(

ممنون بابت جواباي كه دارين اره همه مي گن نااميد نشو خدا مهربون منم ميگم بابا 31 سالمه نصف عمرمو كردم مونده نصفش تا كي با اميده بيخودي زندگي كنم تا كي خودم و گول بزنم!!! همه دوستام چه دوران مدرسه اي چه دانشگاه ازدواج كردن اونايي كه شيطونتر بودن خوشبخترن خالا يكي نياد بگه تو از كجا مي دوني ظاهر و مي بيني والا چيزي كه عيان است كه حاجت به بيان است. هميشه غصه مي خورم مي گم كاش برگردم به گذشته ام منم جووني كنم ولي ديگه گذشته.

دلپذیراد عزیز یادمون نرفته ولی خوب وقتی نتیجه خوبیمون میشه این وضع انتظار داری به هیچی شک نکنم، من همه حسم رو اینجا نمینویسم که خدایی ناکرده کسی رو از راه به در نکنم والا من دیگه دارم به همه چی شک میکنم، مگه یه دختر چقد تاب و طاقت داره؟ اگر بد بودم که حرص نمیخوردم،میگفتم خوب نتیجه بدی همینه دیگه ولی خیلی زور داره بشینی خوشی زندگی کسایی رو ببینی که همه کار کردن و حالام به ریش امثال من میخندن. من دیشب داشتم فکر میکردم که خوب اونا یکی مثل خدا رو دارن که همیشه هواشونو داره واسه همینم هیچوقت ککشون واسه هیچی نمیگزه، من باید کجا برم؟
عذر میخوامsevin عزیز میدونم تاپیک شما جای بحث ما نیست ولی گاهی احساس میکنم انقد جگرم خونه که ممکنه هر آن خون بالا بیارم

سوین عزیز دیدی تو تنها نیستی خیلیا این حس رو دارن. من یه دختر عمه دارم که شرایطش خیلی شبیه توه همسن توه تازه از کارم اخراج شده. نگران نباش خدا بزرگه.
من اطرافم رو که نگاه میکنم پره از آدمای همسن تو که یا مجردن یا بیکار خیلیاشون هم هر2تاشن.

سلام بر دوستان عزیز
خیلی وقت هست که تاپیکهای تالار رو دنبال میکنم اما تازگیا عضو شدم.
سراسر این تاپیک بوی یاس و ناامیدی میده.
بنده خیلی در زندگی سختی کشیدم و خوبی کردم و بدی دیدم اما توکلم بهخدا رو زیادتر کردم یعنی هر وقت مشکلی به مشکلاتم اضافه شده ایمان و توکلم به خدا بیشتر شده.
دعای عظیم نور رو هر وقت که دلتون گرفته بخونید باعث آرامش دل میشه

خدا بزرگه . دیگه حسرت نخور تا خودت نخوای هیچی درست نمی شه .من انقدر درد ودل دارم که بگم .شاهین نجفی یه حرف جالبی میگه که: وقتی که مست نیستی به بمب بست می رسی . پس بیخیال .:dامروزو زندگی کن فردا دیگه دیره:d

سلام،دوستان عزیز شما که از اینده خبر ندارید،شما که نمیدونید تو دل کسی چی میگذره،شاید یکی به ظاهر خوشبخت باشه اما حسرت همین زندگی شما رو بخورن،شما مطمئن باشید خدا یادتونه ،پس دوستی باهاشو ادامه بدید و نذارید نا امید شید

میدونید دوستان منم می دونم خلیلی شرایط من و دارن و شاید بدتر از من. من از این ناراحتم که چرا خدا فرق می ذاره دیدم دورو برم کسای که لیاقت ازدواج ندارن از این بابت که هنوز مسئولیت پذیر نیست خدا یه ازدواج خوب نصیبش کرده. حالا ازدواج هیچ برا هر کاری تلاش کردم نتیجه نگرفتم. وقتی فکر می کنم به آینده دلم می گیره آخه یه نور کوچو لو هم نیست که امید وار شم الان بعده دانشگاهم زندگی ثابته هیچ تنوع و پستی بلندی نداره زندگیم شده شب که می خوابم دیگه کاره فردام مشخصه دیگه هیچی لذت نداره من دختری بودم که خیلی به تیپ و تمیز لباس پوشیدن اهمیت می دادم ولی زندگی باهام کاری کرد که دیگه هیچی برام معنی نداره اگه بهم می گفتن سوین تو سرنوشتت تو 31 سالگی اینه باورم نمی شد

من نظر خودمو می دم. ممکنه غلط باشه. فقط نظر و جواب منه به سوالام.
به نظرم چیزی به اسم ناظر سوم وجود نداره. همین که فکر کردیم وجود داره و یه کاری واسمون می کنه بزرگترین کلاهی بوده که سرمون رفته!
به هر حال اون دخترایی که می گین جوونی کردن و هی دوست شدن میشه گفت خودشون برای اینده اشون از لحاظ ازدواج و رابطه با یه نفر تلاش کردن. قطعا هم اسیب هایی دیدن و زیاد دلشون شکسته. الانم اگه خوشبختن نتیجه ی زحمت شخصیه خودشونه نه اون ناظر سوم. من و شما هی نشستیم گفتیم خدا می بینه و کمک می کنه و بهتر از ما می دونه و از این چیزا. در واقع خودمون تلاشی نکردیم. قاعدتا خونواده ات هم تلاشی واست نکردن وگرنه خواستگار برات انقدر می اوردن تا یکی رو قبول کنی. اون ناظر سومم به نظر من وجود نداشت و سر کار بودیم. الان هم نمی گم دیره ولی واقعیتش اینه که اقایونی که سن و سالشون به ما بخوره خوب دیگه خیلی با تجربه ان و مثله اون وقتایی که سنمون کم بود نمی تونیم یکی رو که به دلمون بشینه و صداقت داشته باشه پیدا کنیم. یعنی به اون راحتی قدیم نیست. خیلی ها ازدواج کردن یا یه دوست درست حسابی دارن اونایی هم که می مونن تعدادشون کمه و بین همین کما هم خیلی هاشون کلی زبل خانن! چند تا می مونه؟! اون چند تا هم اگه به بی دست و پایی و بی اعصابی من باشن که کلا به همدیگه برخورد هم نمی کنیم!!
من به خودم اینو می گم که هر چی کاشتی همونو درو می کنی. من هیچی نکاشتم. واسه همین الان همسن توام تقریبا و دستام از دستای تو خیلی خالی تره. اون دخترایی که می گی هم سعیشونو کردن تلاش کردن اگه هم خوشبختن برداشت تلاششون بوده.
این وسط واسه ازدواج اگه خونواده ها به فکر بودن همون خواستگاری سنتی از همش بهتر بود واسه ماها.
دیگه هم بیشتر از این غصه نخور. هر کاری که برای بهتر کردن زندگیت می تونی بکنی بکن. بقیه اشم بپذیر. واقعیت اینه که هیچی اونقدرام مهم نیست که ادم بخواد واسش اینهمه ناراحتی رو به دوش بکشه. من که دیگه از گریه کردن از ناراحت بودن از سرزنش کردن خودم خسته ام. حالشو داری تلاش کن واسه کار ازدواج و هر چی که می خوای. حالشم نداری واسه خودت الکی خوشحال باش.

اگر یکم دقت کنید دلیل اصلی رو می فهمید. دلیل اصلی شرایط اسفبار اقتصادی کشوره. شغل نیست و خود شما هم قربانی نبودن شغل کافی در کشور. برای پسرها هم کار نیست و وقتی کار نباشه درآمد نیست و به همین دلیل تعداد خواستگارای شما کمتر و کمتر. چون پسر بدون پشتوانه ی حداقلی مالی نمیاد خواستگاری. خیلی ها هم که کلاً گذاشتند از کشور رفتند. رقمش هم کم نیست. انقدر هست که به بهش گفت قابل توجه. معتقدم اگر شرایط نرمال اقتصادی اجتماعی در کشور بود نصف بیشتر این مشکلاتی که نوشتید و همه تابع مشکل اقتصادی هستند وجود نمی داشت.

نمیخوام بحث و سیاسی کنم ولی چیکار کنیم بچه ها اگه حتی یه کلمه حرف بزنیم میگن اختشاش گریم .اخه ما جوونا دردمونو بکی بگیم اصلا ولش کن اسلام میگه :تو جامعه ای که همه گرگن نباید بره باشی و نباید دلت به حاله کسی بسوزه

آفرین دوست خوبم این و راست گفتی وقتی کم سن بودم فکر می کردم محل نذاشتن پسرا خیلی خوبه فکر می کردم این یعنی نجابت نمی دونستم دارم آینده ام و تباه می کنم اینم بگم ما دهه 60 تا نسل سوخته ایم الان جونا خیلی باهوش تر و زرنگترن و کاره خوبی ام می کنن الان سن ازدواج اومده پایین تر و من موافقم با این کار بمونن می شن سرنوشت من و امسال من. یه همکار دارم یه شوهر خوب و پول دار داره سمت بالایی هم داره چون پارته خوبی داشت از نظر مادیات مشکلی نداره ولی باز بیشترین حقوق و می گیره منم که نه پشتوانه مال دارم نه چیزی نصف ایشون حقوق می گرم جوریکه این خانم فقط به خاطر اینکه حوصله شون تو خونه سر نره میاد سر کار کو عدالت خدا!!!!!! یکی به من نشون بده.

وضع اقتصادی داغونه و خیلی پسرا هم اونور نشستن و افسوس زن و ازدواج میخورن و میگن کاشکی دوست دختر میگرفتیم و ی عمر بی هیچی سر نمیکردیم!
بعدم شماها مگه صد تا ازدواج ناموفق را نمیبینید! اون دوستاتتون که میگید از کجا معلوم چند صبای دیگه با چشم گریون بر نگردن خونشون! باید به قسمت خوشبین بود ولی این تناقضی با تلاش نداره!
دوستانی که پشیمونن از کاری نکردن این مثالو با دقت بخونن!

من اگه تشنم باشه ولی هی بشینم دعا کنم و پانشم برم سر یخچال آب بخورم! با دعا تشنگیم رفع میشه! اصلا! باید تلاش کنی و از اون ناظر سوم برکت بطلبی! اینکه الان بگید ناظر سوم کو؟ یا عدالتش کجاست؟ و .... اشتباه اعتقادی شماهاست مثل شخصی که هنوز تشنست و میگه چرا خدا منو سیراب نکرد؟ خوب هرکی از راه برسه میگه خدا از راه اسباب و علل کارها را پیش میبره شما نشستی میگی خدا لنگش کن!!!

خدا عدالت داره،خوبشم داره وگرنه ماها ضعیفیم،این ماهایم که تا به محض اینکه یه چیزی باب میلموم نیست سریع عقیدمون عوض میشه و هر چی که میخاهیم میگیم،هر وقت ما در همه شرایط خدا رو قبول کردیم اون وقت بهتون میگم خدا چقدر عدالت داره،هر وقت ما در تمام شرایط فقط تو دلمون دعا کردیم و بقیشو سپردیم دست خدا اونوقت عدالت خدا پیدا میشه،خانم شما که تا الان با کسی دوست نبودی این چیزه کمی نیست،به خودت افتخار کن،اخه رابطه ای که توش هدفی تعیین نشده به چه دردی میخوره،دوست دارید ازتون خدایی ناکرده سو استفاده بشه؟؟؟مگه دوستیهای الان چند درصدشون به ازدواج ختم میشه؟شما حاضری با 0 نفر دوست شی که هر کدومشون بخوان به نفع خودشون یه جور سو استفاده ازتون کنند و دست اخر شاید با یکیشون ازدواج کنید که اصلا معلوم نیست این زندگی اخرش چی میشه......فکر میکنید این همه طلاق و خیانت برا چیه،برا اینه که این دوستیای بی هدف رواج پیدا کرده و افراد بر اساس احساس عمل میکنند و اخرش به طلاق و... ختم میشه،پس هیچ وقت ناشکر کارای درستی که کردید نباشید،شما در هر محیطی که هستید نه باید اونقدر بسته باشید که کسی جرات نکنه سمتتون بیاد و نه اونقدر راحت باشید که فکر سو استفاده به سر کسی بزنه در عین حالی که کار میکنید سعی کنید تو اجتماع دیده شید،شاید مهمترین چیزی که تا حالا باعث این شده که ازدواج نکنید اینه که کسی شما رو به اون صورت ندیده،پس اینو به حساب عدالت خدا نذارید

- کار خوب میخوای براش تلاش کن، منتهی طوریکه حس خوبت رو نسبت به خودت از دست ندی
- شوهر میخوای ببین باید چطوری باشی که مردها بهت جذب بشوند، سعی کن همونطوری باشی باز هم بدون اینکه حس خوبت رو نسبت به خودت از دست بدی و بهشتت رو خراب کنی.

دختران عزیزم! بعید میدونم خدا اونجوری باشه که شما در موردش فکر میکنید. که به حرفاش گوش بدیم تا اون هم برامون کاری بکنه، شوهری پیدا کنه، شغل خوب پیدا کنه... خدا توی دل خودمونه و ما هر کاری که میکنیم برای رضایت اونه. برای اینکه از خودمون لذت ببریم به خاطر کارهایی که میکنیم و احساس آرامشی که اینکارهامون بهمون میده و بهشتی که این احساس برامون میسازه.

وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلي حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيرٌ اطمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَب عَلي وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةَ ذَلِك هُوَ الخْسرَانُ الْمُبِينُ‏
سوره حج آیه 11
و از میان مردم کسی است که خدا را با تردید می پرستد اگر خیری به او رسد دلش آرام می گیرد و اگر آزمایشی پیش آید رخ برتابد در دنیا و آخرت زیان بیند و آن زیانی آشکار است

شان نزول آیه

نقل كرده‏اند كه گاهى گروهى از باديه‏نشينان خدمت پيامبر مى‏آمدند، اگر حال جسمانى آنها خوب مى‏شد، اسب آنها بچه خوبى مى‏آورد، زن آنها پسر مى‏زائيد و اموال و چهار پايان آنان فزونى مى‏گرفت خشنود مى‏شدند و به اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و آله) عقيده پيدا مى‏كردند! اما اگر بيمار مى‏شدند، همسرشان دختر مى‏آورد و اموالشان رو به نقصان مى‏گذاشت، وسوسه‏هاى شيطانى قلبشان را فرا مى‏گرفت و به آنها مى‏گفت تمام اين بدبختيها به خاطر اين آئينى است كه پذيرفته‏اى و آنها هم روى گردان مى‏شدند! که اين آيات شرح حال آنان است.

عزیزم من کاملا حس شما رو درک میکنم اما شما که این همه سختی رو تحمل کردی نکنه مصداق آیه بالا بشی میدونی چرا میگن نا امیدی بزرگترین گناهه؟ چون شما رو فلج می کنه دیگه نمیتونی به تلاشت ادامه بدی دیگه نمیتونی فرصت ها و موقعیت ها ی جدید رو ببینی و ازشون به بهترین نحو استفاده کنی

درباره ازدواج باید بگم نسل شما یعنی متولدین 57-62 خیلی ها شون دچار این بحران هستن و هنوز ازدواج نکردن یعنی من که متولد 67 هستم اکثر دوستانم ازدواج کردن و حتی بچه دارن اما افرادی که می بینم در رنج سنی شما هستند اکثرا مجردن نمیخوام ریشه یابی کنم دلیلشو اما من فکر میکنم به همین دلیل هنوز موقعیت های خوب زیادی که سنشون به شما بخوره مجرد هستن و شما اگر انقدر ناامید نباشید حتما اونهارو خواهید دید توصیه میکنم فیلم راز رو حتما ببینین شما با داشتن افکار منفی ناخودآگاه اتفاقات منفی رو به سمت زندگیتون جذب می کنید اما با فکر کردن به اتفاقات خوب و آدمای خوب اونارو به سمت خودتون جذب خواهید کرد
درباره کار شاید به کمی تنوع یا خلاقیت یا تغییر احتیاج داشته باشد اما دشمن ذهن شما مقایسه است زندگی خودتونو با دیگران مقایسه نکنید زندگی هر کس ابعاد زیادی داره که شما نمی بینید تو رو خدا ذهنتون رو با این افکار مسموم فلج نکنید بذارید طفلک به حیاتش ادامه بده
این متن چند روز پیش برام ایمیل شده بود
چند وقتیست که عجیب رشک میبرم به حال تنی چند از دوستان فرنگیم. به دیدگاهشان نسبت به زندگی! اینکه چقدر زیبا و ساده است. اینکه چقدر بی دغدغه برای اکنونشان برنامه میریزند و چقدر شاد زندگی میکنند. در حالیکه من و جوانان هم مسلکم، همیشه در یک ترس نانوشته و مبهم نسبت به آینده بسر میبریم... میدانید چیست؟ راستش به این نتیجه رسیده ام که در سیستم آموزشی ما از همان کودکی به ما آموخته اند که رمز خوشبختی "موفقیت" است نه "شاد" بودن!


امروز به این جمله «جان لنون» برخوردم که شرح حال ماست. شما چه فکر میکنید؟

"......زمانی که به مدرسه رفتم از من پرسیدند: که وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره بشوی. من پاسخ دادم "خوشحال."
آنها به من گفتند که مفهوم پرسش را متوجه نشدم و من به آنها گفتم این شما هستید که مفهوم زندگی را متوجه نشدید."

ببنید سارا جان من رشته روانشناسی خوندم و تا حدودی به بعضی چیزا آگاهی دارم. گفتید مثبت فکر کنید من سن کمی ندارم شده مواقعی که به بعد مثبت های زندگیم فکر کردم و امیدوار بودم به آینده منم می دونم مغز قدرتش اونقدر بالاست که با تفکرات مثبت می شه هدایتش کرد ولی تلاش کردم به نتیجه نرسیدم. ازدواج و سپردن دست خدا و قسمت. من تو کارم هم بدبیاری میارم این من و بیشتر ناراحت می کنه. شاید امثال من زیاده ولی خوب واسه اونام همیشه دعا می کنم چون می دونم سخته. نگاه فامیل و افکارشون. همه فکر می کنند که شاید ایرادی داشتم تا این سن ازدواج نکردم ولی من پیش خودم می گم مگه شانس و سرنوشت دست من بود مگه من می خواستم تا این سن مجرد بمونم . دست خودم نیست نمی تونم دیگه مثبت نگاه کنم چون هیچ وقت جوابی نگرفتم.

سلام سوین خانوم

سر کی منت میذاری که پاک بودی و نجیب بودی و دوست پسر نداشتی و...؟
چرا دوست پسر نگرفتی؟الان که پشیمونی چرا نمیری با یه پسر دوست بشی و بقول بچه ها بشی زبل خان؟

منت نذار..نه سر خودت نه سر خدا...چیه؟خیال کردی هرکی دوست پسر داشت درهای عالم به روش باز میشه و نعمات بهشتی و کار و زندگی خوب به سمتش سرازیر میشه؟

این چه حرف چرتیه که بعضی دخترا میزنن؟پس چرا من کار ندارم،سر کار هم بودم یه عالمه مشکل برام درست شد و اذیت شدم،رفتم تو 26 ازدواجم نکردم.با خونوادم مشکل دارم.رشتمم میخوام عوض کنم.همه هم میگن زیبام یعنی ازدواج نکردنم به این دلیل نیست. خوب از این شرایط من لذت ببر.

خودتو با حرفای خاله زنکی گول نزن خواهشاً.اگه دوست پسر خوشبختی میوورد من باید سعادتمند دو دنیا میشدم.

آواز دهل شنیدن از دور خوش است.واقعاً چه تصوراتی دارید.

اما اگه هنوز معتقدی با دوست پسر داشتن موفقیتها یکی یکی میان در خونت موندم چرا واسه اینکار دست دست میکنی؟

فقط بپا سرنوشتت نره تو این تاپیک:

http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

عروسی کردانشونو دیدی،رنجی که بابت ارتباط غلط کشیدن رو ندیدی که.
فقط میگی من خوب بودم فلان کارو نکردم.چرا نکردم؟
خب عزیزِ من بخاطر خودت نکردی...و الا الان در به در دنبال مرهم زخم دلت میگشتی.

ضمناً خدای هر کس به قدر فهم اوست.

موفق باشی

باز من اومدم چون باز كلافم و دل گرفته. ديگه شبا شده واسم كابوس خوابم نمي گيره از آينده مبهمي كه دارم. خيلي چيزا در حد آرزو موند واسم. سن ازدواج ام گذشته الان ديگه پسرا حتي اونايي كه سنشون بالاست هم دنبال دختراي كم سن و سالن. كسي و ندارم درد و دل كنم اومدم اينجا شايد يه كم آروم شم. بايد خدا واسم معجزا كنه

انقدر درباره ازدواج و چگونه یافتن همسر تو این تالار مطلب هست که سرچ کنی کلی مطلب پیدا میکنی
فقط عزیزم

ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه ی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینه زنگ خورده وجام جمیم

ای عزیز
از حادثه بترس تا تدبیر کنی
نترس تا بگریزی!
اندوه مهلک است، پس نباید خورد که پاد زهرهم ندارد.
اما درد جوهر آدمی است.
انسان بی درد آدم نیست؛ گم کرده راه بی سر انجامی است که میرود چون درد طلب ندارد.

ای نامه ی اسرار الهی که تویی


وی آینه ی جمال شاهی که تویی

بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست

از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Sevin

ببنید سارا جان من رشته روانشناسی خوندم و تا حدودی به بعضی چیزا آگاهی دارم. گفتید مثبت فکر کنید من سن کمی ندارم شده مواقعی که به بعد مثبت های زندگیم فکر کردم و امیدوار بودم به آینده منم می دونم مغز قدرتش اونقدر بالاست که با تفکرات مثبت می شه هدایتش کرد ولی تلاش کردم به نتیجه نرسیدم. ازدواج و سپردن دست خدا و قسمت. من تو کارم هم بدبیاری میارم این من و بیشتر ناراحت می کنه. شاید امثال من زیاده ولی خوب واسه اونام همیشه دعا می کنم چون می دونم سخته. نگاه فامیل و افکارشون. همه فکر می کنند که شاید ایرادی داشتم تا این سن ازدواج نکردم ولی من پیش خودم می گم مگه شانس و سرنوشت دست من بود مگه من می خواستم تا این سن مجرد بمونم . دست خودم نیست نمی تونم دیگه مثبت نگاه کنم چون هیچ وقت جوابی نگرفتم.

---

عزيز مطلبي كه وجود داره در اين مورد اينه كه ما وقتي چيزيرو مي خواي، ابتدا بايد در خودت اصلاحات لازم براي پياده شدن و رسيدن به اون رو بوجود بياري، بعد انرژي صادر شده براي جذب اون مطلب به حداكثر خود مي رسه، اگر ما چيزي رو صرفا بخواهيم اما، مراتب و به قولي بستر اون رو در خودمون بوجود نياريم يا اصلا اون بستر موجود نباشه، مثل اينه كه با جذب اون انرژي از كهكشان شوخي بكني يا بهش بگي الكي دارم مي گم بابا جددي نگير، يعني اين، يا اون انرژي آنقدر ضعيفه كه منتج به نتيجه نمي شه.يه نكته اين وسط وجود داره اونم اينه كه ممكنه شما چيزيرو بخواي و ساز و كارش در حال مهيا شدن هست، اما شما فكر مي كني نتيجه اي نداشته و ولش كني، كه اون ساز و كار در همون وسط بي نتيجه باقي خواهد ماند، پس اگر چيزيرو مي خواي با انرژي بالا و صبر خواهي رسيد اينو مطمئن باش. نكته كليدي و مهم در اين اصل صبر و اصرار است.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Sevin

ببنید سارا جان من رشته روانشناسی خوندم و تا حدودی به بعضی چیزا آگاهی دارم. گفتید مثبت فکر کنید من سن کمی ندارم شده مواقعی که به بعد مثبت های زندگیم فکر کردم و امیدوار بودم به آینده منم می دونم مغز قدرتش اونقدر بالاست که با تفکرات مثبت می شه هدایتش کرد ولی تلاش کردم به نتیجه نرسیدم. ازدواج و سپردن دست خدا و قسمت. من تو کارم هم بدبیاری میارم این من و بیشتر ناراحت می کنه. شاید امثال من زیاده ولی خوب واسه اونام همیشه دعا می کنم چون می دونم سخته. نگاه فامیل و افکارشون. همه فکر می کنند که شاید ایرادی داشتم تا این سن ازدواج نکردم ولی من پیش خودم می گم مگه شانس و سرنوشت دست من بود مگه من می خواستم تا این سن مجرد بمونم . دست خودم نیست نمی تونم دیگه مثبت نگاه کنم چون هیچ وقت جوابی نگرفتم.

---

عزيز مطلبي كه وجود داره در اين مورد اينه كه ما وقتي چيزيرو مي خواي، ابتدا بايد در خودت اصلاحات لازم براي پياده شدن و رسيدن به اون رو بوجود بياري، بعد انرژي صادر شده براي جذب اون مطلب به حداكثر خود مي رسه، اگر ما چيزي رو صرفا بخواهيم اما، مراتب و به قولي بستر اون رو در خودمون بوجود نياريم يا اصلا اون بستر موجود نباشه، مثل اينه كه با جذب اون انرژي از كهكشان شوخي بكني يا بهش بگي الكي دارم مي گم بابا جددي نگير، يعني اين، يا اون انرژي آنقدر ضعيفه كه منتج به نتيجه نمي شه.يه نكته اين وسط وجود داره اونم اينه كه ممكنه شما چيزيرو بخواي و ساز و كارش در حال مهيا شدن هست، اما شما فكر مي كني نتيجه اي نداشته و ولش كني، كه اون ساز و كار در همون وسط بي نتيجه باقي خواهد ماند، پس اگر چيزيرو مي خواي با انرژي بالا و صبر خواهي رسيد اينو مطمئن باش. نكته كليدي و مهم در اين اصل صبر و اصرار است.

ممنون بابت جواباتون كوه درد عزيز چرا اين خواستن ها و تمركز ها اومده سراغ من هستند خيلي ها كه اصلا شايدم فكر كاري و نكردن و شايدم نخواستن ولي اتفاق افتاده مگه همه اونايي كه ازدواج كردن يا دنبال كاري بودن حتما كاري انجام دادن. من به شانس خيلي اعتقاد دارم يا اينكه بعضي وقتا به بدبياري در زندگي. جوانه جان گفتنخيلي مقاله ها هست در اين مورد مي خوام بگم من ارتباط اجتماعيم خوبه و با رعايت متانت با آقايون هم رابطم خوبه ولي نمي شه كه نمي شه....:(

آخه زندگی که فقط شوهر و کار نیست
:o
منم نه شوهر دارم نه کار

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Sevin

ممنون بابت جواباتون كوه درد عزيز چرا اين خواستن ها و تمركز ها اومده سراغ من هستند خيلي ها كه اصلا شايدم فكر كاري و نكردن و شايدم نخواستن ولي اتفاق افتاده مگه همه اونايي كه ازدواج كردن يا دنبال كاري بودن حتما كاري انجام دادن. من به شانس خيلي اعتقاد دارم يا اينكه بعضي وقتا به بدبياري در زندگي. جوانه جان گفتنخيلي مقاله ها هست در اين مورد مي خوام بگم من ارتباط اجتماعيم خوبه و با رعايت متانت با آقايون هم رابطم خوبه ولي نمي شه كه نمي شه....:(

---

يه مورد كه وجود داره اينه كه، اگر ما فكر كنيم غير ممكن،غير ممكنه، اينرو اطمينان داشته باشيد كه غير ممكنه.خيلي از آدما وضعيت هاشون عين همه در مشكلات و يا در كليت اون مشكل، اما ما جزيره ا ي فكر مي كنيم، فكر مي كنيم فقط براي خودمونه اون مشكل، يكم در اين مواقع زومتون رو منفي كنيد يعني بيايد از عقب تر به اون مشكل نكاه كنين، اين 2 حسن داره، يكي اينكه مشكل كوچيكتر به نظر مياد، دوم اينكه ذهن تون رو براي تصميم گيري بهتر ظرفيتش رو آزاد مي كنه.
بعد يه مورد رو بگم، اگر شما به نتيجه يا هدف مثبتي فكر كنين، دو اتفاق خواهد افتاد كه ديدني نيست، تنها بايد شاخكهاي حسي اطلاعاتيتون روتيز كنيد بتونيد شناساييش كنيد، اين اتفاقات خيلي ظريف رو، دومين اتفاق باز شدن روزنه هايي هستش كه استفاده ازون روزنه ها شمار و مي تونه از بحران خارج و يا وارد يه شرايط جديد كنه، اصل اينكه مي گن زندگي هنره از همين جا نشات مي گيره، شناسايي هوشمندانه اتفاقات و بكارگيري مناسب از اونها در جهت رسيدن به هدف. اينها راحت نيستند، رسيدن به اين موارد سرمايه گرانبهايي كه عمرمونه رو مي طلبه.

- - - Updated - - -

يه مورد يادم رفت.
اتفاقاتي مي افتن كه ما نمي بينيم، ما از كجا مي دونيم تويه ذهن آدما چيه؟ آدمايي هستن ظاهرشونو مي بينيم مي گيم سلام هم نديم بابا آفسايده اين، (واقعيتيه ديگه) اممممممممممممما، وقتي باهاش مي شيني پايه صحبت مي بيني چه ذهني چه انرژي داره. مبهوت مي شي. ما نمي دونيم آدما چي فكر مي كنن، دنيايه ما برآيند و نتيجه فكراييه كه در ذهنمون مي پرورونيم، بعضي فكرا جلو برنده هستند، بعضي ها كاري مي كنن در جا بزنيم، بعضي ها خنثي عمل مي كنن. مهم اينه كه عملكرداشونو بدونيم كجا كي و چطوري استفاده كنيم. اين كليد داستانه.

سوین جان، حداقل این مشکل مخصوص شما نیست و هزاران هزار نفر همین مشکل رو دارند.

گاهی فکر کردن به اینکه هر مشکلی که امروز داریم، مختص ما نیست، انسان رو رو در پذیرش درد و رنجها راحتتر می کند.

چه بسیار ازدواجهایی که انسان رو تنهاتر از تنها می کنند.

سلام سوین عزیز خیلی اندوهگین شدم از دل نوشته های شما
ولی شاید من نظراتم کارشناسی نباشه و از دوستانم عذر می طلبم من به عنوان مرد دارم میگم مردی که 25 سال مثل خودت با کسی نبوده به قول معروف با محل نذاشتن به دخترای اون موقع پرستیجشو برده بالا شما هم از ما سنتون بالاتره و تجربتونم خیلی باید بالا تر باشه به هر حال انتقادی دارم چه درست چه غلط بازم با تفکر خودم نوشتم شما و یا دوستانی که می گید ما بودیم که پاک زندگی کردیم و به قول دوستمون گفت منت می زاری و اینا بله این یه منت سر ما بچه های این تاپیک یا خدا گذاشتید این حرف درست نیست هر کاری کردی برا خودت کردی الان شما بر گردی به دوران جوونیت ببخش بری با 10نفر دوست بشی بعد به نظرت کسی حاظره بیاد باهات ازدواج کنه من به شخصه یکی از معیار هام اینه که طرفم با کسی نبوده باشه بعد پسر درست حسابی بیاد با کسی که با 10 نفر بوده از دواج کنه شما یه چی میگی یه چیو نمی گی اون طرفی که که خودتم می گی زبل بوده اینا شوهرشم یکی بوده لنگه خودش شک نکن به چشم دیدم اینو همیشه ضمیمه ی گوشت کن سالم زندگی کن تا یه سالم گیرت بیاد الانم اخ چه کنم وای چه کنم نکن هرچی خدا بخواد همون میشه اگه بخواد همین فردا برات خواستگار می اد اگرم نخواد تا اخر عمرت بدون خاستگار می مونی منظورم از حرفام اینه که تقصیر از بخت و اقبلالت نیست

این حرفایی که میزنید جز خرافات چیز دیگه ای نمی تونه باشه منم می تونستم مثل دوستای خودم که اون موقع ببخش با دختر عشق بازی می کردن باشم و هرکاری که می تونستم انجام بدم اما الان دوستان بنده در چه وضعی هستند و من کجا؟؟؟؟؟؟؟

من مدیر یه شرکت شدم چون سرم تو لاک خودم بود اما دوستان بنده سر از کجا در اوردن؟؟؟؟؟این نشانه حکمت و اگاهی خدا نیست؟؟؟؟؟دوستان من یا معتاد شدن یا به قول معروف خیابون و متر می کن و کسایی هم که مثل من بودن تونستن به جای برسن

این زندگی شما نشانه ی بد شانسی نیست خواهر من شما پاک زندگی کردی مطمئن باش یه روزی خدا تموم خواسته هاتو بر اورده می کنه خداییش الان فکر می کنی کم سن و سال های خودت دارن زندگی می کنن شما ظاهر طرف و می بینی ولی از باطنش خبری نداری

ضاهر بین نباش خدا بزرگه
یا حق

سوین جان سلام. همونطور که قبلاً هم برات نوشتم میتونم کاملاً درک کنم چی میگی، از طرفی آقای بی وفا هم درست میگن بالاخره ما ها به خاطر خودمون پاک زندگی کردیم، همین چند دقیقه پیش توی تاپیک یکی از بچه ها نوشتم که منم منتظر این عدالت خدام و منتظر اینکه یه روزی ببینم حق سر جاشه. به قول آقای بی وفا منم به خیلی جاهای خوبی رسیدم با پاک زندگی کردنم ولی دو جای حرفای من با شما فرق داره : 1- دخترای اطراف من که خوب زندگی نکردن ازدواجهای بهتری کردن:confused: 2- منی که پاک زندگی کرده بودم گیر یه آدمی افتادم که هر کاری دلش خواسته بود انجام داده بود و بعد زبلی کرده بود و اومد با من ازدواج کرد که خوشبختانه ناکامش کردم:311:
به هرحال اوضاع همینه که هست و تنها کارمون باید امید به آینده باشه که ما هم مزدمون رو بگیریم. از صمیم قلبم آرزو میکنم خوشبخت باشی:heart:

بازم ممنونم . من پشیمون نیستم که چرا در گذشته مثل بعضیا نبودم ولی دوست نداشتم سرنوشتم ام این باشه و هر کی هم تو شرایط من هست می دونم براشون سخته چون تنهایی فقط برا خداست و ازدواج لازمه زندگیه. برا همشون آرزو می کنم که به خواسته هاشون برسن.
اقای بی وفا شما پاک زندگی کردید و تو کارتون موفق اید این مهمه ولی من از کارم هم راضی نیستم مشکل من تنها ازدواج نیست . من ام ااگه کاره خوب داشتم فقط مشکل ام می تونست ازدواج باشه.

- - - Updated - - -

ممنون مریم جان مهم خود آدماست که وقتی به گذشته نگاه می کنه کارایی یادش نیوفته که بگه اشتباه بوده و احساس شرم کنه. ناامید می شم گریه می کنم ولی بعد که آروم شدم می گم خدا مهربونه به فکر منم هست.....تا کی نمی دونم

Sevin سلام
خواهر عزیز همونجوری که همه دوستان گفتن این فقط مشکل شما نیست !
دوروبرت نگاه کنی خیلی از دخترها حتی پسرها هم هستن شرایط من و شما رو دارن!
من خودم دخترم 34 سالم تحصیلات عالی دارم ظاهر مناسبی هم دارم ولی باورتون میشه تا حالا تا این سن حتی یک نفر هم به من پیشنهاد ازدواج نداده!
تا حالا یک خواستگار هم خونه ما نیومده!
پس اگه شما جای من بودین حتما از زندگی رخت بر میبستین!
منم کاملا احساس شما رو درک میکنم و با تمام وجودم حس میکنم احساستون رو!
من هر چی به خودم نگاه میکنم میبینم هیچ مشکلی ندارم که مانع جذب کسی نسبت به من بشه! در تعجبم ! چرا؟ حتی دوستان و اطرافیانم هم باورشون نمیشه دختری با موقعیت من تا حالا مجرد مونده باشه!
ولی با این وجود هیچ وقت نزاشتم امیدم و توکلم نسبت به خدا کم بشه هیچ وقت از اینکه تا این سن خودمو پاک نگه داشتم پشیمون نیستم!
درسته گاهی وقتها نیازهای عاطفی و جنسی بهم فشار میاره و ناشکری میکنم و شکایت میکنم بی قرای میکنم از این اوضاع. ولی باز میگم راضیم به رضای خدا!
منم نه دختر منزوی هستم نه غیر اجتماعی به واسطه کارم که تدریس تو دانشگاه هست با خیلی ادما سرو کار دارم ولی واقعا بعضی وقتا حس میکنم طلسم شدم انگار نامرئی هستم دیده نمیشم!
ولی به این باور رسیدم ازدواج تنها چیزی تو زندگی که واقعا دست ما نیست!
فقط باید موقعیتش برسه باید خودش بخواد!
یا همون تا قسمت نشه از دست ما کاری بر نمیاد!
فقط صبوری و و خویشتنداری همین ومهمتر توکل کردن به خدا!
شما هم خواهر عزیز سعی کن ایمانتو قوی کنی!
تلاشتو اگه داری بیشتر کن! از راه درستش برو هم برای کار هم برای ازدواج!
مطمئن باش موقعیت شما از خیلی دخترای دیگه بهتره!
خدارو شکر کنید وصبر کنید حتما بزودی نتیجشو میبینید!
خدا مارو میبینه درکمون میکنه هواسش هست که تو دختری نیاز داری سنت داره میره
بالا میخوای ازدواج کنی ولی خودش میدونه کی باید به خواستهات جواب بده پس مطمئن باش حتما موقعش نرسیده که من و شما به خواستمون برسیم چون فعلا به صلاحمون نیست!
فقط مشکل ما اینه که صبور نیستیم تو همه امور عجولیم!
بیشتر به خودت برس بزار شاد و سرحال بمونی هم روحی هم جسمی تا طراوت و جوونیت رو از دست ندی!
دیدت رو مثبت کن بیشتر لبخند بزن حتی اگه شده تصنعی!
و همیشه و هر لحظه بگو ارحم یا ارحمن راحمین.....و همیشه بعد از نمازات 100بار بگو استغفرالله!
دعا میکنم برای همه جونهای که شرایط من و شما رو دارن هر چه زودتر عاقبت بخیر بشن!

امیدوارم خدا هر چه زودتر آرزوی همه رو برآورده کنه. ازدواج توام با خوشبختی نصیب کنه چون اینجا مطالبی می خونم و واقعا ناراحت می شم وقتی افرادی با هزار امید و آرزو پا به یه زندگی تازه می زارن ولی با مشکلاتی روبرو می شند ومجبور به طلاق.

سوین جان یه سری کارا رو باید بکنی مثلا ظاهرت لباس پوشیدن ارایش ملایم اندامت و اینا اگه البته نیاز به رسیدگی بیشتر دارن. بعدش هم روحیه ات. باید سعیتو بکنی که خوشحال باشی خودت واسه خودت و با خودت خوش باشی! ببین چی خوشحالت می کنه مثلا ورزش یا کارهای هنری یا هر چی. بعدش هم توی محیط هایی که هستی با اقایونم مثله خانم ها سلام و احوالپرسی و چند تا جمله حرف داشته باشی. به طور خلاصه خودتو خوب عرضه کنی!! بعد از اون دیگه ببینی که چی میشه. اگه هم یکی رو دیدی که حس کردی ازش خوشت میاد سعی کن بیشتر بهش نزدیک شی. این کارا رو می تونیم بکنیم. بقیه اشو دیگه باید ببینیم چی میشه دیگه.
انقدر هم فکرتو سر این چیزا نذار. واقعا خوبه یه ازدواج خوب ولی همه ازدواجا هم خوب در نمیاد.
موفق باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam1363

سوین جان سلام. همونطور که قبلاً هم برات نوشتم میتونم کاملاً درک کنم چی میگی، از طرفی آقای بی وفا هم درست میگن بالاخره ما ها به خاطر خودمون پاک زندگی کردیم، همین چند دقیقه پیش توی تاپیک یکی از بچه ها نوشتم که منم منتظر این عدالت خدام و منتظر اینکه یه روزی ببینم حق سر جاشه. به قول آقای بی وفا منم به خیلی جاهای خوبی رسیدم با پاک زندگی کردنم ولی دو جای حرفای من با شما فرق داره : 1- دخترای اطراف من که خوب زندگی نکردن ازدواجهای بهتری کردن:confused: 2- منی که پاک زندگی کرده بودم گیر یه آدمی افتادم که هر کاری دلش خواسته بود انجام داده بود و بعد زبلی کرده بود و اومد با من ازدواج کرد که خوشبختانه ناکامش کردم:311:
به هرحال اوضاع همینه که هست و تنها کارمون باید امید به آینده باشه که ما هم مزدمون رو بگیریم. از صمیم قلبم آرزو میکنم خوشبخت باشی:heart:

---

سلام مریم جان خواهر عزیزم شما ها فقط یه طرف قضییه و نگاه می کنید من چی گفتم گفتم وقتی دختری به قول معروف زبله مطمئنا ادمی که با هاش می اد ازدواج می کنه اونم از اون کارا می کرده دیگه منی که درست زنگی کردم توقع دارم زن منم درست زندگی کرده باشه دیگه هیچ ادم عاقلی دستی دستی خودشو تو هچل نمی اندازه یه عمر با شک زندگی کنه که

امی دوارم حرف های بنده و درک کرده باشی مرسی

- - - Updated - - -

سلام سوین عزیز
حرف شما:
بازم ممنونم . من پشیمون نیستم که چرا در گذشته مثل بعضیا نبودم ولی دوست نداشتم سرنوشتم ام این باشه و هر کی هم تو شرایط من هست می دونم براشون سخته چون تنهایی فقط برا خداست و ازدواج لازمه زندگیه. برا همشون آرزو می کنم که به خواسته هاشون برسن.
اقای بی وفا شما پاک زندگی کردید و تو کارتون موفق اید این مهمه ولی من از کارم هم راضی نیستم مشکل من تنها ازدواج نیست . من ام ااگه کاره خوب داشتم فقط مشکل ام می تونست ازدواج باشه.

من همین امروز گفتم ظاهر بین نباش مگه شما تو زندگیم بودی که سر کار چقدر بد بختی کشیدم؟؟؟؟؟؟؟

شما 1 طرف و می بینی اون طرفشم ببین که با چه عذابی تونستم به هدم برسم باید برای رسیدن به هدف واقعا تلاش کرد این مربوط میشه به کارتون
اما برای ازدواج سعی کن با خدا بیشتر انس بگیری اینو دارم حقیقت می گم هر چی داریم به همین جا هم که رسیدیم به خدای عالم از لطف خدا بوده من کسی نیستم در برابر شما دوستان ولی خواهر من نگرانی نداره انشالله تو اینده تو همین اعیاد شعبانیه برات خواستگار میاد یه پسر خوب و پاک مثل خودت اینقدر خودتو اذیت نکن انشالله حل میشه منم برات دعا می کنم انشالله به هدفت میرسی

مرسی
یا حق

ممنون آقای بی وفا بابت حرفاتون که آرومم کرد. مامانم خیلی غصه مو می خوره بعضی وقتا به خاطر اون ناراحت می شم. هر چی باشه مادر و دوست داره سرو سامون بگیرم. من به تیپ و تمیزی حساسم دقت می کنم ولی انگار یه فیلتر دارم کسی نمی بینه. یام از این و اون می شنوم فلانی نطر داره بهم ولی جلو نمی یاد یعنی در حد حرف می مونه. ولی کاری نمی شه کرد باید سپرد دست خدا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Sevin

ممنون آقای بی وفا بابت حرفاتون که آرومم کرد. مامانم خیلی غصه مو می خوره بعضی وقتا به خاطر اون ناراحت می شم. هر چی باشه مادر و دوست داره سرو سامون بگیرم. من به تیپ و تمیزی حساسم دقت می کنم ولی انگار یه فیلتر دارم کسی نمی بینه. یام از این و اون می شنوم فلانی نطر داره بهم ولی جلو نمی یاد یعنی در حد حرف می مونه. ولی کاری نمی شه کرد باید سپرد دست خدا

---

چندتا مطلب به ذهنم رسيد: يكي اينكه پاكي درست اما سعي كنين حتما حتما حتما شناخت از روحيه جنس مخالف بدست بياريد، و همينطور يه سري فنون زندگي، از راه سالم همه اينا محقق مي شه(چون خيلي از جدايي ها نتيجه عدم شناخت، چگونگي برخورد با لحظه هاي بحراني، و خيلي از هنرهاي زندگيه)در كل وقتي هنوز وارد اين مرحله زندگي نشديد، فرصت بسيار بسيار مناسبيه براي چي؟ براي اينكه براي خودتون توشه جمع كنيد، خودتون رو بسازيد، از لحاظ روحي ارتقا بديد، مهارت هاي شناختي تون رو افزايش بديد، و خيلي از هنرهايي كه وقتي وارد اون مرحله زندگي كه مي شين ، بيشتر جايه پياده سازي دستاوردهاي كسب شد هستش مي تونيد موفق عمل كنيد، بعدم ازدواج هميشه اين نيست كه خوب همه ازدواج كردن من عقب موندم، اصلا به اين مقوله اينتوري نگاه نكنين، هميشه نگاهتون كيفي باشه نه كمي.و اينو بدونين، سرمايه پاكي و درستي از سرمايه هاي گرانمايه هستند. كه در اين دوره زمونه كيمياست، قدرشو بدون.