نمایش نسخه قابل چاپ
دوستاي عزيز
اگر با كسي به تندي حرف ززدم
اگر كسي رو با حرفام اذيت كردم
حلالم كنيد
چون ميخوام خودمو بكشم
از دست اين زندگي خسته شدم از دست خانواده شوهر كثافت بي معرفتم ميخوام خودمو بكشم
فقط نميخوام تو اداره باشه از ترس آبروم . ميخوام آبرومندانه خداحافظي كنم
خدانگهدار همتون
سلام
میشه بپرسم چرا؟
بخاطر اختلاف با خانواده شوهر و خواهر شوهرات؟
اینقدر بزرگ و حاده مشکلت که این تصمیمو گرفتی؟
سلام پریای عزیز
دختر خوب آروم باش ! خودکشی کنی که چی بشه ؟ بری قعر جهنم؟ کم تو این دنیا زجر کشیدی اون دنیا هم میخوای دائم العذاب بشی؟
مگه دنیا فقط منحصر به اون فرد و اطرافیانته؟
خودکشی راه نیست بیراهه است! صبر کن اول بذار کمکت کنیم حداقل به خاطر بچه های تالار ! صبر کن
دختر خوب آدرس تاپیک قبلی اگه داری بده تا ببینیم جریان چیه؟
زود منتظرم ها!
پریا جون با عرض معذرت باید بگم که واقعا از این مسئله متاسفم
ولی تو رو اینقدر قوی می بینم که راهکارهای دیگر رو هم امتحان کنی . واقعا به خاطر خانواده شوهر می خوای خودتو بکشی!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا که!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باید یه برنامه ای برای اونا داشته باشی
سلام paria_22 گرامینقل قول:
نوشته اصلی توسط paria_22
اگر اینطور که در مورد خانواده شوهرت گفتی که بی معرفت هستند. پس چرا paria_22 گرامی شما می خواهی بری.
با معرفتاش باید یمونند. تا دنیا زشت تر از این که هست نشه.
گفتی حلالت کنیم.
پس معلومه به حلال و حرام معتقدی و پس از مرگی
خب می تونی تا وقتی در این دنیا فرصت داری زمینه بهتری برای اون دنیا فراهم کنی. تا ظهر زمان کمی هست که آن دنیاتو باز سازی کنی. به خودت مهلت بده. همانطور که خدا داده.
مگه اتفاق خاص و جدیدی افتاده....
امروز چی شده که اینقدر تحت فشاری
تو اداره بمون...
چون محیط کمک کننده هست.
تو قوی هستی که اینقدر در مورد مرگ می توانی راحت حرف بزنی. پس با این قدرت احتمال می دهم خیلی کارهای دیگر مثل حل مشکلات را هم می توانی انجام بدهی
من هم آدمم
درک می کنم که گاهی فشار چه بر سر انسان می آورد.
اما این فشارها پایدار نیست.
کمی تحمل کن. تا ببینی اگر خانواده شوهرت اذیتت کردند. اما کسانی هستند که بدون اینکه شما را بشناسند یا دیده باشند یا حتی اسم شما را بدانند چقدر دوستتون دارند و از پشت مانیتورهای خود، با نگرانی وضعیت شما را دنبال می کنند.
بیشتر بگو ببینیم چی شده.
ببین دوسته خوبم من نظرم اینه که هیچکس توی زندگی اونقدر ارزش نداره که بخاطرش اینقدر خودت رو عذاب بدی.
من 6تا خاهرشوهر دارم هرکدومشون از اون یکی حسودتر.موقعیت من از همشون بهتر و بالاتره.حتی از شوهرمم سرترم.
اونا کاملا با من رقابت دارن و همش سعی میکنن یه کاری بکنن که چشمه من در بیاد.اوایل حرص میخوردم اما واقعا دیدم ارزششو ندارن.وقتی درک و فهمه بعضی افراد در اون حد نیست که بدونن حسادت اشتباهه و تیکه انداختن و دله کسی رو شکوندن گناهه تو چرا بشینی و غصه بخوری؟من در برابر تمام حرفا و رفتارا و نگاها و... فقط یه تبسم میکنم که از هزارتا فحش بدتره.
خونه خاهرشوهرم زندگی میکنم و دو هفته میشه که به شدت سرما خوردم اما دریغ از یه احوال پرسی از طرف خاهرشوهرم.تازه گلایه هم میکنه که ما بالا تنهاییم و بیکار زن داداشمون بعد ساعت کاری نمیاد بهمون سر بزنه یا دعوتمون کنه!
خب چه اهمیتی داره؟شوهرم که عقلش میرسه که متوجهه که خاهرش داره اشتباه میکنه و بیراه میگه.کسایی هم که نمیفهمن خوب نفهمن چه اهمیتی داره
زندگیتو بکن
تو به همه خوبی کن و خوب باش
مطمئن باش کوچیک نمیشی.تحقیر نمیشی
به خودت و شوهرت اهمیت بده
قرار نیست با خانواده شوهر زندگی کنی همیشه
همسرت هم وقتی صبوری و مهربونی تورو در برابر رفتارای اونا ببینه بیشتر جذبت میشه و حتی شاید خودش بره و باهاشون صحبت کنه
عجله نکن
زندگی در جریانه
این نیز بگذرد
از دست شوهر بيكار بي عرضه
از دست خانواده شوهر بي معرفت پول دوست
از دست اين زمونه
اصلا چرا زنده بمونم
خسته ام خيلي خسته ام. دوس دارم برم تو قبر ديگه نگران هيچي نباشم. غصه هيچي رو نخورم
از اولش هم ازدواجم اشتباه بود
شوهرت سرکار نمیرن؟
چند وقته خونه پدرشوهرت هستی؟؟
ببین دختر خوب ، تاپیکتو خوندم تو بزرگترین مزیتی رو داری که خیلی از مراجعان این تالار دنبالشن!!!!
حمایت و پشتیبانی همسرت!
حالا این وسط خواهر شوهرات و شوهراشون هر جور میخوان فکر کنن اصلاً برات مهم نباشه بهترین رفتاری که میتونی بکنی خونسردی و بی محلیه
گفتی یار کشی کردیم یعنی چی یار کشی چرا؟ اصلاً تا وقتی همسرتو داری تمام آدمهای دنیا هم جمع بشن تو به یار دیگه ای نیاز نداری چون یار زندگیت پشتته . در هر صورت بهتره سعی کنی ازشون تا جای ممکن دور باشی برو بیرون با همسرت برو خونه ماد و دوستانت کمتر پیش خانواده همسرت برو. این موضوع رو اونقدر واسه خودت بزرگ کردی که حالا از بس بهش فکر کردی هی دنبال عمل و انتقامی رها کن و آروم باش ببخش به خاطر خودت ! خودت رو ببخش و اصلاً به اونا فکر نکن اینکه چی میگن و حسودی میکنن واست مهم نباشه . همسرتو پسر اون خانوادست و الانم پشتته . فعلاً آروم باش تا با کمک بچه های تالار یک راه خوب و موثر پیدا کنیم اینو هم به یاد داشته باش
ارزش وجودی خودت از اونا واسه همسرت باارزش تره حداقل به خاطر همسرت و دوست داشتنش دیگه به خودکشی فکر نکن ! چون ما مردها فوق العاده از زنای ضعیف بدمون میاد اگه همسرت بفهمه قصد خودکشی داشتی به شدت از چشمش می افتی! فهمیدی دختر خوب؟ به خاطر خواهر شوهرت هیچ وقت این ظلم رو به خودت نکن.
- - - Updated - - -
به مادر شوهرتم احترام بذار اگه دل اونم به دست بیاری مطمئن باش حمایتت میکنه و شاید خودش با دختراش حرف بزنه .
چرا راههای دیگه رو امتحان نمی کنی ؟
چرا همه ی زندگیت خلاصه شده توی شوهرت و خانواده شوهرت
قبل از اینکه ازدواج کنی چه اهدافی برای ادامه زندگیت داشتی ؟!!!!!!!!!
5 ساله که از دست خانواده همسرم اذیت شدم هیچ وقتم همسرم حقی بهم نداد تو این قضیه
الانم باردارم
و تو دوران بارداریم بدون اینکه ملاحظه ام رو بکنند دعوایی راه انداختن که خدا می دونه تو 6 ماهگی سه شب پشت سر هم رفتم زیر سرم و دکتر بهم هشدار داد که اگه اینجوری ادامه بدم بچه ام جونش تو خطر می افته
منم راه حلی که به ذهنم رسید محدود کردن رفت و امد و تماس هام با اونا بود
الان خیلی خیلی اعصابم راحته
به خدا زندگیه تو ارزشش خیلی خیلی بالاتر از این حرفاست
با خود کشی دیگه هیچی برای خودت باقی نذاشتی و خودتو تموم کردی
نه این دنیا و نه اون دنیا
و با تمام وجود پشیمون خواهی شد
قوی و محکم باش و به دنبال یه راه حل خوب و اساسی باش
تاپیک های مشابه موضوع ات رو خوندی الان یک سرچ بزن ببین چقدر از دخترها مشکل تو رو دارن پس تو تنها دختری نیستی که این مشکل رو داره
http://www.hamdardi.net/thread-18196.html
http://www.hamdardi.net/thread-25710.html
http://www.hamdardi.net/thread-14452.html
و...
اینقدر مثل مشکل تو رو دارن ولی دنبال راه حل بودن راهنمایی های بچه ها رو بخون .
بچه های تالار پیشتن تنها نیستی پس آروم باش و رها فکر کن.
- - - Updated - - -
اگه قرار بود هر دختری که خواهرشوهراش اذیتش میکنن بره خودکشی کنه که الان نصف بیشتر دخترهای جامعه رو از دست داده بودیم :)
پریای عزیز، دختر خوب ، این قصار رو واسه تو گفتم (نمی دونم میدونی یا نه من قصارامو در لحظه میگم و تا حالا تو دومین نفری هستی که واسش در لحظه قصار میگم پس بدون آدم مهمی هستی :p)
شاید زندگی تنها رقص پروانه ایست که بالزنان در سراسیمه دنیای ما بدنبال شمعی میگردد که خستگی بازوانش را در گرمای وجود شمع گم کند شاید همه آدمها دنبال شمع زندگی باشند کورسوی امید آدمهاست که آنها را آرام و آهسته بسوی ابدیت سوق می دهد ابدیت زوال رهایی از افکار آدمیانیست که انزجار احساس را باعث اند ابدیت خالصانه در کنار ماست ژرفای وجود همدلان، آدمی را به خویش میدارد به دنیایی که خواهد رفت و تو خواهی ماند اما نوری در افق نظاره گر توست نوری که گویند از رگ گردن نزدیک تر است نوری که نور چشم نابینایان زمین است حاصل اندیشه آدمیان خاک را معنا بخشیده و زمان را تولد ! مگر زمان چیست راهی میان آمدن و رفتن ماست ما که خویش به عزم خود نیامده ایم لیک حکمت آن را نیز ندانیم پس به عزم خویش نیز حق ملکوتی شدن نداریم چون باز حکمت آن ندانیم .
آسمان خیال پر از ابرهایی است که می آیند و می روند گاهی ابری گاهی صاف گاهی طوفانی در صحنه آسمان، قدرت نمایی می کند و لیک، طوفان هم در گذر است باز آسمان صاف و پاک خواهد شد میگویی نمی شود؟ خود میدانی اگر پس هر روزی شبی نباشدو پس هر طوفانی ، آرامشی نهفته نباشد دنیایی اینچنین با این قدمت ، دیرزمانی پیش رخت از عرصه وجود بسته بود
ما آدمیان به امید روزن نوری که پس پرده طوفان نهفته است هوای طوفانی را استشمام میکنیم آنهنگام که بهار میرسد و نوای هزارها به گوش، گویی دور نیست پس آرام و استوار به دنیایی بیندیش که از اندیشه ات شکل میگیرد.
خودکشی یه نوع راه فراره
اگه واقعا تا این حد ضعیف هستی که از عهده یه خانواده شوهر برنمیای و میخوای بخاطر اونا دنیا و اخرت خودتو تباه کنی
باشه حلالت کردیم بای بای
سلام منو به همسایمون که منو زمان بچگی زد و الان تو جهنمه برسون
خانمی آخرین راه تو یه ازدواج ناموفق طلاقه . نه خودکشی .
به آدم هایی که دوست دارن فکر کن. به آدم هایی که دوستشون داری فکر کن. تحمل عذاب کشیدن اون ها رو داری ؟
به خودت فکر کردی ؟ به آرزوهات فکر کردی ؟ تو می تونی به همشون برسی .
اگه یه انتخاب اشتباه کردی ، می تونی برگردی و از اولش شروع کنی . نه اینکه این اشتباه رو با خودت بکشونی اون دنیا و کل دنیا و آخرتت رو بر باد بدی.
تو حتی امروز که برمیگردی خونه موقع رد شدن از خیابونا به اطرافت نگاه میکنی . چرا ؟ که یه وقت بلایی سرت نیاد. این یعنی خودت رو دوس داری . پس با لج و لجبازی خودت رو و آینده ات رو نابود نکن.
چند روزی مرخصی بگیر. یه سفر کوتاه برو. بذار آرامش روحت برگرده .
بذار درست تصمیم بگیری. میای و ما هم کمکت می کنیم از اول شروع می کنی و ایرادهای زندگیت رو پیدا می کنی
یا اینکه می بینیم درست شدنی نیست. اون وقت به طلاق فکر می کنی.
تو مگه نمیخوای از این زندگی تلخ خلاص بشی ؟
طلاق هم تو رو از این زندگی نجات میده . تهش هم آرامش اعصاب و روحته .
اما خودکشی تو رو از اینجا خلاص می کنه و در جایی دیگه تا ابد باید گرفتار بشی.
باشه خانمی ؟
آروم باش :)
ما برات دعا می کنیم. از همین لحظه و کم کم آرامش داره به روح تو بر میگرده :323:
پریا خانم کجایی پس بیا سوالات ما رو جواب بده دیگه دختر خوب. ما منتظریم ها! :)
پریا جان کجایی ؟
ما نگرانتیم دختر خوب !!
عزیزم کجایییییییییییییییییییییی ی خیلی نگرانتیما
زود بیا خیالمونو راحت کن
سلام
دوستان همه گفتنی ها رو گفتن . همه امیدمون اینه اگه تو این دنیا انواع و اقسام سختی ها رو کشیدیم لااقل اون دنیا کاری کنیم ک راحت و آسوده باشیم نه اینکه خسر الدنیا و آخره بشیم . در ضمن کسی ک جرات خودکشی داره حتما جرات زندگی هم داره
فقط بدون با نبودن من و شما دنیا وای نمی ایسته و اطرافیان هم فوقش تا 40 ام یادشونه و بعدش اگه خیلی با وفا باشن هر پنجشنبه یه سری می زنن و خداحافظ . پس فک نکن می تونی انتقام بگیری و زندگی شونو جهنم کنی با این کارت شاید کارشونو راحت هم بکنی
موفقیت
پریا جان اینجا همه نگران شما هستن، نمیخوای بیای بچه های تالارو از نگرانی در بیاری؟
امیدوارم هیچوقت کار اشتباهی نکنی:)
سلام بچه ها
من اومدم
متاسفانه يا خوشبختانه زنده ام و نفس ميكشم
شوهرم اومد و منو نجات داد
تا پاي مرگ رفتم و برگشتم
وقتي سختي
وقت معده شويي همه كسايي رو كه آزارم دادن رو نفرين كردم از خدا خواستم حقمو ازشون بگيره. فرياد زدم و خواستم
مشكل من دو تا خواهر شوهر عقده اي نبود
مشكل من بي وفايي خانواده شوهر بود.
قسمتي از پول خونه اي كه خريديم رو هنوز نداديم مادر شوهرم گفت نميديم برو وام بگير . برو طلاهاتو بفروش
چشم به مال واموالم داشت
شب به خاطرش كلي شوهرم بهش حرف زد نفرينش كرد
آروم شدم
گفت فقط به خاطر تو اين كار رو كردم
منم قول دادم خودمو نكشم
ولي صبح كه از خواب بيدار شدم
ديدم اين چه زندگيه كه من دارم
خيلي غصه خوردم
ازش خداحافظي كردمو اومدم اداره
بهش پيام دادم
سم رو خوردم
اومد منو پيدا كرد و به زور برد بيمارستان
خيلي زجر كشيدم
از ته دل هم خودم هم شوهرم اونا رو نفرين كرديم
خودش از مادرش متنفره ميگه تو پشتمو خالي كردي.
همون روز وقتي تو تخت بيمارستان بودم
يكي كه بهش صفارش كرده بودم زنگ زد و گفت از شنبه شوهرت بياد سركار خيلي خوشحال شدم.
الانم رفته لوي ميگه سه ماه يكبار حقوقشو ميدن
منم رفتم خونه مادرم
ازخونواده شوهرم متنفرم
خدا حقمو ازشون بگيره
خيلي نامردن
حالام درخدمت شما دوستان عزيزم
ببخشيد نگرانتون كردم
ولي اينترنتم قطع شد .
داشتم جواب شما رو ميدادم
کارت خیلی اشتباه بود پریای عزیز.
امیدوارم دیگه این رویه رو در برخورد با مشکلاتت نداشته باشی.
تو تالار چرخ بزن و مشکلات دیگران رو بخون.
مشکلات خیلی حادتر از مشکل تو.
زنانی که خیانت می بینن
زنان بارداری که چه آسیب هایی از خانواده شوهرشون می بینن
زنانی که شوهرایی بدبین دارن
زنانی که شوهرایی معتاد دارن
زنانی که دم بر نمیارن و دنبال بهبودن.
فقط اومدن اینجا مشکلاتشون رو حل کنن.
با وجود اینکه خیلی هاشون مقصر نیستن ، ناچارن خودشون رو عوض کنن. که چی ؟ که زندگیشون حفظ بشه !
فکر می کنی اینا نمی تونن خودشون رو بکشن ؟؟
این راه درست نیست. به کارت فکر کن .
قبول دارم اشتباه كردم
ولي خيلي اذيتم كردن
قدرمو نيمدونن. هميشه منت ميزارن از دست منتهاشون خسته شدم.
به آخر خط رسيدم. خيلي استرس دارم. به خاطر جور كردن پول خونه. به خاطر دوري شوهرم. اون از امروز رفته سركار يه جايي كه دوساعت با اينجا فاصله داره . ميترسم ببره خسته بشه برگرده.
ولي وقتي اون بلا رو سر خوردم آوردم نفرتم ازشون هزار برابر شد. هزار برابر.
اونقده خدا دوستم داره كه انتقاممو بگيره ازشون.
- - - Updated - - -
روزنه جون مرسي از اون تايپيكاي كه گذاشتي بازم خدا رو شكر كه شوهرم پشتمه و ننميزاره مادرو خواهراي عقده ايش اذيتم كنن. خدا رو شكر كه اون دوستم داره و دركم ميكنه
اونا از اين خيلي ميسوزن
خيلي
سلام پریا جون
خیلی خوشحال شدم که دوباره اومدی پیشمون
فعلا فقط همینو میتونم بهت بگم عزیزم،خوشحالم
اگه انقدر بهت زندگی فشار میاره باید بری پیش روانشناس و روانپزشک خوب و با تجربه راهنمایی بگیری.
اونا واسه همین درس خوندن. نه که بری خودکشی کنی و یا نفرین کنی. اینطوری خودت اینهمه اذیت میشی. بهتره از متخصص با تجربه راهنمایی بگیری.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط paria_22
نقل قول:
نوشته اصلی توسط paria_22
چقدر ضعیفی تو!
چقدر ننری!
بدبخت شوهرت! جای شوهرت بودم یک ثانیه دیگه با یک همچین زن ضعیفی زندگی نمیکردم که لا اقل خونش نیافته گردنم!
خودکشی به خاطر اینکه چشم به مال و اموالم داشت!!!!!! خوب اصلا چشم به مال و اموالت داشته باشند. اصلا نخواهند سر به تن تو باشد. راهش خودکشیه؟
شب قول دادم خودکشی نکنم. بعد صبح یهو ... به همین مسخرگی به همین بیخودی و بی جهتی! همسرت که توی روی خانواده اش هم ایستاد. دیگه میخواستی چیکار کنه؟ بره مادر و خواهراشو رو به قبله کنه بکشه؟
تو حالت مرگ نفرین کردی؟ به نظرم تو اصلا حالت مرگ نداشتی. با این بازیها عمرا بتونی دیگران را وادار به تبعیت از خودت کنی. نمیتونی اونها رو مجبور کنی که قدرت رو بدونند. اصلا برای چی باید قدر یه همچین کسی رو دونست؟ چه قدری؟ چه کشکی؟
تو خودت کمترین قدر و ارزشی برای خودت قائل نیستی! قدر و ارزشی هم برای همسرت و اطرافیانت قائل نیستی. اعضای این سایت رو هم با این بازی خودکشی ات آزار دادی!
من تاپیکهای دیگه ای از شما نخوندم ولی توی همین تاپیکت یک کلمه حرف حساب که بتونه قدری دل منو تکون بده یا اینکه باعث بشه نسبت به تو حس مثبتی بر انگیخته بشه ندیدم! ندیدم! به زور که نمیتونی دیگران را وادار به احترام و تمکین بکنی.
از قرار معلوم یکی از دردهات بیکاری شوهرت بوده. اما ظاهرا الان همین سر کار رفتنش هم شده بهانه شکایت تو. دو ساعت محل کارش دوره؟!! خوب این یعنی چی؟ بده؟ دو ساعت خیلی دوره؟ تو همین تهرانشم ملت صبح که از در خونه میرن بیرون دو ساعت بعد میرسن سرکارشون. اون که باید نق بزنه الان شما نیستی. و هنوز هم موردی برای نگرانی نیست. تو اونجایی که باید خوشحال باشی و شکر کنی، نگرانی و شکایت میکنی. و اونجایی که کمترین مورد ناراحتی برات پیش میاد دست به خود کشی میزنی.
واقعا زندگی کردن با کسی مثل تو که جای خود، حتی دورادور گوش کردن به حرفهای کسی مثل تو آزار دهنده است.
خیلی باید روی خودت کار کنی. خـــــــــیــــــــــــــ ــلی!
نمی دونم توی تاپیک کسی که اقدام به خودکشی کرده نوشتن این حرفها درسته یا نه.
اگر غلط است که مدیران حذف کنند یا ویرایش.
1- اول این که شما قصدت اگر خودکشی بود زنگ نمی زدی که من سم خوردم بیا نجاتم بده.
قصدت نمایش و جلب توجه بوده که موفق شدی.
2- پسری که مادرش را نفرین کنه، به تو هم وفا نخواهد کرد. منتظر روزی باش که تو را نفرین کنه.
3- چشم به مال و اموالم داشت؟؟؟؟؟؟؟ حالت خوبه؟
خونه مال شماست، بخشی از پولش کمه گفتن از فروش طلاهات تامینش کن. این می شه چشم به مال و اموال شما؟
فکر کنم می خواستی بنویسی چشم به مال و اموالشون دارم، ضمیرها را اشتباه نوشتی.
4- به قول بی دل خیلی لوس و ضعیف و ننر و ...هستی. شوهرت یک سال نهایت دو سال با این اخلاقات بسازه. تا دیر نشده بجنب.
5- همه مردم دارن می رن سرکار. بعضی ها نه دوساعت که کیلومترها از خانواده شون دورن بخاطر کارشون. نترس شوهرت از سرکار رفتن نمی بره. اما از این اخلاق تو حتما می بره و کم می آره.
سلام پریا.
من تاپیک قبلیتو خوندم.و یه سری مواردو میخوام بهت بگم.امیدوارم به وقتی که برات میذاریم احترام بذاری و روشون فکر کنی.
اینطور که من از 2تا تاپیکت متوجه شدم پدرشوهرت اینا برای شوهرت خونه خریدن،خواهراش از این اتفاق ناراحتن.نقل قول:
نوشته اصلی توسط paria_22
اما من متوجه نمیشم تو کجای این مسئله ای؟
خواهراش از رفتار پدرومادرشون ناراحتن،شاید حق داشته باشن،اصلا مسئله حسادت نیست،شاید پدره در حق دختراش کوتاهی کرده،شاید بین بچه هاش عدالتو رعایت نکرده.شاید خونوادشو درست مدیریت نکرده که بچه ها یاد بگیرن موقعی که به اون یکی کمک شد اونا بهم نریزن.به هرحال هرچیزی که هست بین خونواده خودشونه تو نباید خودتو بندازی وسط.
اگه پدرشوهرت برای دختراش خونه میخرید و برای شوهر تو نمیخرید چه واکنشی نشون میدادی؟
رفتار سردخواهرشوهرات در اعتراض به رفتار پدر و مادرشونه.این وسط دوتا ترکش هم به تو خورده،تو به جای اینکه خودتو بکشی کنار بدتر پریدی وسط و آتیشو داغتر کردی.
اینطور بگم تو این ماجرا تو نه سر پیازی نه ته پیاز.خودتو بکش کنار و آروم زندگیتو بکن.
مادرشوهرت برای اینکه تقصیرا رو از گردن خودش و شوهرش باز کنه انداخته گردن تو.یعنی برای اینکه تو این ماجرا نگن شاید پدرومادره در حق دختراش کوتاهی کرده اومده میگه به تو حسودی میکنن.(یعنی ما بی تقصیریم تو مقصری)
اونوقت تو به جای اینکه خودتو از این ماجرا عقب بکشی پریدی وسط و توهم زدی بهت حسودی میکنن.و با این توهم پیش خواهراش چسبیدی به شوهرت تا خواهراش بترکن!!هر واکنشی هم که نشون بدن به خودت میگی دیدی حسودی کردن.:glee:
لطفاً از این فکر و خیالا بیا بیرون.مادرشوهرت یه چیزی بهت گفته مثلاً ماجرا رو تموم کنه.همین.
اگه خواهرشوهرات بات بدرفتاری میکنن تو بیخیال شو.اگه بری کنار بلاخره دیر یا زود اون دخترا مشکلشونو با پدر و مادر و برادرشون حل میکنن.
بااین افکارت نه خودتو آزار بده نه شوهر بیچارتو بذار تو منگنه تا مقابل خونوادش وایسه.مطمئن باش الان داغه چند سال دیگه یا چندماه دیگه از این کارش پشیمون میشه و سمت خونوادش میره.اونوقت تو میمونی و حوضت.
1ماه نتونستی این شرایطو تحمل کنی.ما چی بگیم یه عمره تحت فشاریم؟
قدر زندگیتو بدون.به جای اینکه حواستو به عالم و ادم بدی به خودت و زندگیت فکر کن و روی کنترل هیجانات کار کن و وارد بازیاشون نشو.
موفق باشی
سلام به همه دوستان
امیدوارم خوب باشین
حرف همه تون رو قبول دارم
دارم رو خودم کار میکنم
سعی میکنم همه چیز رو فراموش کنم
قبول دارم خیلی ایراد دارم
خیلی بی تجربگی کردم
خیلی شوهر نازنینمو که الان پیشم نیست اذیت کردم
ولی الان که خونه پدرم هستم آرامش دارم .
امیدوارم به کمک شما دوستان بتونم به آرامش واقعی برسم
مسخره است به نظر من که کارت فقط جلب توجه بوده
و گرنه اس نمیدادی به شوهرت خداحافظی کنی شب قبلشم !!!
من خودم یه زمانی میخواستم خودکشی کنم کلی راه خودکشی رو سرچ کردم دیدم هیچ کدوم احتمال 100 درصد نداره
و در واقع خودکشی ناتمام میمونه و روسیاهی میمونه به ذغال
به نظر من 90 درصد آدمهایی که خودکشی میکنن به خاطر جلب توجه و اون 10 درصدم به خاطر ضعف شخصیت
با سلام و احترام،
پریا خانم ما همگی انسانیم و هیچ انسانی کامل نیست. از اینکه دوستان با لحنی جدی بهتون شوکی زدند دلسرد نشید. گاهی از سر نگرانی و دوست داشتن جدی و خشن بودن میتونه مثبت باشه.
شما در شرایطی هستید که احساس رنج میکنید و برای رهایی از آن میخواستید خودکشی کنید. نه در شرایط شما بودم تا درک کافی داشته باشم و نه قاضی هستم تا در موردتون قضاوت کنم اما پیشنهادی براتون دارم که شاید بتونه به شرایط شما کمک کنه.
از این پس اگه فکر خودکشی به سرتون زد با تکنیک توقف فکر ذهنتون رو مشغول چیزی دیگر کنید. میتونید در همین تاپیک یا ترجیحاً تاپیکی جداً در مورد مشکلاتتون صحبت (درد و دل) کنید. این کار به شما کمک میکنه تا کمتر احساس تنهایی و درماندگی کنید.
فعلاً اولویت رو بذارید روی بهبودی افکار و روان خودتون. وقتی حالتون بهتر شد میتونید تاپیکی جدی بسازید و برای رفع مشکلاتتون درخواست مشاوره کنید. :)
موفق باشید.
هيچ كسي از ته دل ديگري خبر نداره. هيچكس نميتونه خودشو تو شرايط ديگري بزاره.
من دارم رو خودم با همه مشكلاتي كه دارم كار ميكنم. خيلي شما به من كمك كردين اينكه اختلاف دخترها به من ربطي نداره و اونا بايد مشكلشونو با پدرو مادرشون حل كنن.
اينكه فقطبه فكر زندگيم باشم
الان با فرمايش مادر شوهر و پشتي كه از ما خالي كردن تا نهايت بيست روز ديگه 15 ميليون جور كنم و بدم به صاحبخونه تا بهم كليد بده علاوه بر 5 ميليوني كه خرج خود خونه س
شوهرمم تازه رفته سركار
خودمم دو تا قسط دارم موندم توش.
خانم عزیز اگه طلایی داری خوب بفروش پولشو بده خانواده همسرت لطف کردن تا اینجا بهتون کمک کردن که بیشتر لطفه نه وظیفه. به نظرم انتظارات شما از اطرافیانت زیاده.
ببخشید من درست متوجه نشدم
پدر و مادر همسر شما توی این اوضاع اقتصادی واسه شما خونه خریدن که انقدر لطف بزرگی بوده که حتی حسادت خواهرای ایشون رو هم برانگیخته بعد خواهراش_ درست یا غلط_ ناراحت شدن یه کم واسه شما قیافه گرفتن(در حد سلام ندادن که خودتون گفتید)
بعد شما اقدام به خودکشی کردید بعدم در حال احتضار(دور از جون البته) اونارو نفرین کردید و احساسات شوهرتون رو هم جریحه دار کردین و کاری کردین که اون هم تو روی پدر و مادرش وایسه و اونارو نفرین کنه الانم ناراحتید که چرا 15 میلیون از پولش مونده پرداخت نکردن؟!!!!!!!!
نه همچين چيزي نيست من به دليل فشار عصبي كه اين مدت بهم اومده بود اون كار رو كردم
در ضمن خونواده شوهرم به خيلي از قولهايي كه بهم دادن عمل نكردن
و از وقتي عقد كردم فقط اذيتم كردن
پریا جان اجازه نده خانواده شوهر زندگیتو خراب کنن و چیزهایی رو که داری ازت بگیرن.منم خیلی باهاشون مشکل دارم حتی در موردشون نوشتم ولی واقعا هیچ وقت به خودکشی یا طلاق فکر نکردم فقط دلم شکست و ناراحت بودم چون شوهرمو دوست دارم نه خواهر و مادرش.اولویت اصلی برات شوهرت باشه..انشاالله بره سر کار و مشکلات مالی شما حل بشه
دلیل این حرمتهایی که شکسته اینه که مادر شوهرم نتونست روابط رو مدیریت کنه -میدونست کار دختراش اشتباهه ولی نمیتونست حزفی به دختراش بزنه. خیلی مراعاتشون رو میکرد. سعی میکرد به زورم که شده ما رو کنار هم قرار بده حتی با وجود اینکه از همدیگه بدمون میاد. اونا فقط خودشو ن رو از چشم شوهرم انداختن. بهش زنگ زده بودن شوهرم اونا رو تحویل نگرفت .و گوشی رو قطع کرد بهشون گفت خیلی دیگه دیره دلتنگ برا درتون بشین.چون از ذات پلیدشون خبر داره -شوهرم عاشقمه منو میپرسته. شکر خدا رفته سرکار هرچند که ازم دوره. خیلی دلتنگشم ولی خدا رو شکر دیگه محتاج کسی نیستیم و اون رو پای خودش داره وایمیسه.
پریا جان این خیلی خوبه که شوهرت همراه شماست و اینقدر به شما علاقه داره.
بهت تبریک می گم بابت داشتن همچین همسری.
اما عزیزم، سعی کن خانواده اش را هم درک کنی.
شما با شوهرت ازدواج کردی، نه با خانواده اش. شوهر شما مسئول تامین زندگیتونه.
الان هم ممکنه بحث و کدورتی پیش بیاد، اما بدون در بلند مدت هیچ کس نمی تونه از خانواده اش ببره.
شوهرت برمی گرده سمت خواهرهاش و اونها هم راحت همدیگه رو می بخشن، فقط شما این وسط خراب می شید.
نشنیدی می گن برادرها ممکنه گوشت تن هم را بخورند، اما استخون هم را دور نمی ندازند؟
نذار فاصله ها بیشتر از این بشه که فقط خودت ضرر می کنی.
یک عمر که نمی شه با کینه و حسد و دعوا زندگی کرد.
اون خانمها عمه و مادربزرگ بچه ات هستند. نمی تونی که بچه را با دشمنی تربیت کنی.
عاقلانه تر زندگی کن.
اگه اونا رفتارشون درست باشه منم کوتاه میام
من الان نه قهرم نه /اشتی
نه حرف میزنم نه نمیزنمم
فقط سکوت
الانم شوهرم اینجا نیست و من برگشتم خونه بابام
فقط باهاشون روبرو نمیشم
این آدمهایی که من دیدم هیچوقت درست نمیشن و بدتر هم میشن
شوهرم منو درک میکنه
خودشم گفت اگه رفتارشون درست شد و احترامت روبگیرن رفت و آمد میکنیم
خودش میگه شان و مقام تو بالاتر از اوناس. هروقت یاد گرفتن حرمتتو بگیرن رفت وآمد میکنیم اونم محدود.