-
مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سلام،
من 25سال دارم ،چند سال پیش با یک پسر از طریق تلفن اشنا شدم،اما باهاش دوست نشدم 2سال سماجت بخرج داد بهونه اوردم از مدل موت خوشم نمیاد باید نماز بخونی ،نباید ابرو بر داری همه رو قبول کرد و انجامشون داد تا آخربا به التماس افتادو گریه کرد (دلم براش سوخت،میدونم اشتباه کردم) باهاش دوست شدم اما خیلی زود پشیمون شدم کات کردم تلفنمو خاموش کردم ،بعد از یک ماه که روشن کردم دوباره شروع کرد به پیام دادنو و اینکه من دوست دارم،قبول نکردم اما باز سماجت بخرج داد( ناگفته نماند ته دلم دوسش داشتم،اما شرایطش بمن نمیخورد،2سال از من بچه تر بود و تحصیلات من از اون بیشتر،)تا اینکه دوباره باهاش رابطه برقرار کردم کم کم منم وابستش شدم،جدایی ازش واسم سخت بود زیاد قهرو اشتی میکردیم ولی همدیگرو دوست داشتیم،تا اینکه من ارشد قبول شدم واز شهر خودمون باید میرفتم،کلی ناراحت شد چرا راه دور انتخاب کردمو ...رفتارش باهام عوض شد همش غر میزدو بهانه میگرفت،کات کردم ،تا اینکه فهمیدم نامزد کرده ،داغون شدم 3ماه زجر کشیدم کارم فقط گریه شده بود،تازه داشتم بخودم میومدمو خودمو پیدا میکردم که باز برگشت گفت که بزور بوده و راضی نبودم مجبور شدم ،کلی دعا کردم که بهم خورد،بهش گفتم که زجر کشیدم دیگه حاضر نیستم باهات ادامه بدم اما باز سماجت کرد منم چون خیلی دوسش داشتم دوباره باهاش رابطمو شروع کردم،بهش گفتم اینجوری نمیتونم ادامه بدم،باید تکلیفمو روشن کنی ،گفت که الان نمیتونم از ازدواج میترسمو متنفرم(در اثر همون رابطه قبلیش اینجوری شده بود) ،1روز اومد گفت مامانم تورو واسه ازدواج بهم پیشنهاد کرده (همسایه ابجیم هستند) ولی من هنوز میترسمو ازدواج نمیکنم،چند وقتی از این ماجرا گذشت واسم خواستگار اومد شرایطش بد نبود،بهش گفتم داغون شد بهم ریخت ،گفتم خب اگه تو منو دوست داری اقدام کن،با مامانش صحبت کرده بود همه چیارو گفته بود وگفته بود که میخوام باهاش ازدواج کنم،مامانشم زاضی شده بود ولی وقتی فهمیده بود که پسرش دو سال از من گوجیکتره مخالفت کرده بودو دلیلشم این بوده که زن زود شکسته میشه و...(البته من چهرم اصلا نشون نمیده 25 ساله هستم،3،4سال کوچیکتر نشون میده)،این ماجرا گذشت تا اینکه چندروز پیش اومده وازم درخواسته رابطه جنسی کرد میگه واقعا سختم شده نمیتونم تحمل کنم،(حدودا باهم 5سال اشناییم،ولی حتی دستش بهم نخورده،یه رابطه کاملا سالم)منم گفتم نه تا باهات ازدواج نکنم نه،اونم دوباره با مامانش صحبت کرده وایشونم دوباره همون حرفاشو تکرار کرده.از یک طرف مامانش راضی نیست و از طرف دیگه جداشدن از هم واسمون سخت شده،و از طرفی هم میگه اینجوری ادامه دادن واسم خیلی سخت شده (علتش هم تامین نشدن نیاز جنسیشه)جدا شیم ولی من میدونم دوباره بر میگرده،نمیدونیم چیکارکنیم؟
ببخشید طولانی شد
تورو خدا یکی مارو راهنمایی کنه واقعا به بن بست رسیدیم...
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
برای ازدواج نمی خوادت :305:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ممنون،اما میشه بگید چرا با همچین قاطعیتی گفتید نمیخوادت؟
میدونید من خیلی خواستم کات کنم،اما اون مانع میشد
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سلام خدمت شما دوست عزیز :72:
دلایلش مشخصه که شمارو برای نیازهای جنسی میخواد نه ازدواج
اینکه مادرش گفته دختر زودتر شکسته میشه از دهن خوداین پسر شنیدید یا مادرشون به شما گفته .
این همه مدت با حضورتون ارضا میشده با خاطرتون . حالا که سنشون بالا رفته نیاز جنسی داره که به
شما فشار میاره با حرفهای کلیشه ای که دوستت دارم عاشقتم. بدون تو میمیرم. مرم خودکشی میکنم.
بهترین راه اینه که خط همراهتون را تعویض کنید . و هرچه که نشونه ای از اون دارید را از خود دور کنید .
تا به فکرتون نیاید .که هوس کنید باهاش تماس بگیرید . مدت زیادی باهم بودید اما غیره منطقی بود .
شما در سنی هستید که باید به فکر یک زندگی باشید با اینجور احساسی بودن فرصت هارو ازدست خواهی
داد.
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ممنونم از راهنماییتون،میدونید من بخاطر این موضوع پیش مشاورم رفتم ولی اون کاملا مخالف شما نظر دادند.واسه همین دچار تردید شدم،خودم میخوام تمومش کنم چون اگه قصدشون واقعا ازدواج بود شرایطمون بهم نمیخورد،بخودشم گفتم،ولی جدا شدن ازش سخته.
نه از خودش شنیدم ،بعد از مطرح کردن این موضوع با خانوادش من هنوز مامانشو ندیدم.
ولی حرفای قبلیشو که مامانشم منو بهش پیشنهاد کرده به طور غیر مستقیم از مامانشون شنیدم
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سلام
اولا بگم که نظر مشاور حضوری بر نظر من ارجحیت داره. چون ایشون حتما جزئیات بیشتری میدونه اما من ... من فقط نظرم رو میگم.
اصولا من ازدواج دختران با پسران کم سن تر از خودشان را توصیه نمی کنم. دلایل زیادی داره یکی اش هم همینه که مادر ایشون گفته. پسر 23 ساله ای که خارج از چهارچوب ازدواج تقاضای رابطه جنسی می کند، قابل اعتماد نیست. ممکنه ایشون شما رو فقط برای رابطه جنسی و ارضای نیازهاش بخواد. این رو نمیشه صد در صد گفت.
شما به ایشون گفتی باید نماز بخوانه؟ نماز را به خاطر شما می خونه یا اعتقاد داره بهش؟ نمازی که به خاطر شما خونده بشه نمیشه روش حساب کرد. از لحاظ مسائل مذهبی و اعتقادی به هم می خورید؟
دوست من یک مطلب رو از من داشته باش:
در همه جا ترحم و دلسوزی خوبه به جز مقوله ازدواج. بنابراین ازدواج از روی دلسوزی و ترحم ممنوع.
مجددا میگم حرفهایی که گفتم نظر منه. اصراری هم ندارم که درسته. مطمئنا مشاور مجرب (حضوری) بهتر می تواند نظر دهد.
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
اگر واقعا مشاوره با تجربه ای بود چنین حرفی رو نمیزد .
هرکسی میدونه که این آقا هدفی جز سواستفاده نبوده . حرفهای وعده های ازدواج هم یه نوع ترفندی
هست که پسر ها از این استفاده میکنند . بارها و بارها به خانمها گفته شده گول این حرفهارو نخورند
نمیدونم با این که این حرفها و ترفند هارو میدونند ولی باز هم خام میشوند .
خواهرمن سعی کن از تجربیات دیگران استفاده کنی نه این که خودت تجربه کنی. در بعضی موارد
تجربه کردن خیلی برای آدم گران تموم میشه که جبران ناپذیره .
چندروزی در تالار مطالب هایش را بخونی متوجه میشی حرفهای بنده را .
این بخش رو کلیک کن روش و با دقت بخوان . واقعیت های جامعه است . که بارها مشاوران به جوانان گوش زد کردن
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fahime2012
سلام
اولا بگم که نظر مشاور حضوری بر نظر من ارجحیت داره. چون ایشون حتما جزئیات بیشتری میدونه اما من ... من فقط نظرم رو میگم.
اصولا من ازدواج دختران با پسران کم سن تر از خودشان را توصیه نمی کنم. دلایل زیادی داره یکی اش هم همینه که مادر ایشون گفته. پسر 23 ساله ای که خارج از چهارچوب ازدواج تقاضای رابطه جنسی می کند، قابل اعتماد نیست. ممکنه ایشون شما رو فقط برای رابطه جنسی و ارضای نیازهاش بخواد. این رو نمیشه صد در صد گفت.
شما به ایشون گفتی باید نماز بخوانه؟ نماز را به خاطر شما می خونه یا اعتقاد داره بهش؟ نمازی که به خاطر شما خونده بشه نمیشه روش حساب کرد. از لحاظ مسائل مذهبی و اعتقادی به هم می خورید؟
دوست من یک مطلب رو از من داشته باش:
در همه جا ترحم و دلسوزی خوبه به جز مقوله ازدواج. بنابراین ازدواج از روی دلسوزی و ترحم ممنوع.
مجددا میگم حرفهایی که گفتم نظر منه. اصراری هم ندارم که درسته. مطمئنا مشاور مجرب (حضوری) بهتر می تواند نظر دهد.
lممنونم،بخاطر من،میدونم اونجور نمازی ارزش نداره .ولی از نظر مذهبی واعتقادات شبیه هستیم،حتی جلسه قران میره،ولی تنبلیش میاد نماز بخونه،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پدربزرگ
اگر واقعا مشاوره با تجربه ای بود چنین حرفی رو نمیزد .
هرکسی میدونه که این آقا هدفی جز سواستفاده نبوده . حرفهای وعده های ازدواج هم یه نوع ترفندی
هست که پسر ها از این استفاده میکنند . بارها و بارها به خانمها گفته شده گول این حرفهارو نخورند
نمیدونم با این که این حرفها و ترفند هارو میدونند ولی باز هم خام میشوند .
خواهرمن سعی کن از تجربیات دیگران استفاده کنی نه این که خودت تجربه کنی. در بعضی موارد
تجربه کردن خیلی برای آدم گران تموم میشه که جبران ناپذیره .
چندروزی در تالار مطالب هایش را بخونی متوجه میشی حرفهای بنده را .
این بخش رو کلیک کن روش و با دقت بخوان . واقعیت های جامعه است . که بارها مشاوران به جوانان گوش زد کردن
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
ممنون،ولی منم ادمی نبودم با حرفای یه پسر خام شم
،قبل از ایشون هم خیلی درخواست دوستی داشتم
اما رد کردم،میدونستم تمام حرفای پسرا واسه دوستی و اینا فقط گول زدنه دختراست و اینکه فقط به فکر خودشونن،واصلا ادم احساسی نبودم،دوستامم میگن قبلا اصلا اینجوری نبودی،ولی نمیدونم این چجوری اتفاق افتاد.همون اولم بهشون گفتم من اصلا حاضر به اینجور رابطه ها نیستم.خیلی وابستش شدم،چند وقته دیگه واقعا خسته شدم،دارم رو خودم کار میکنم بتونم فراموشش کنم،واسه این اینجا مطرح کردم که تصمیمو قاطع بگیرم.ولی از اینکه میبینم بازیچه بودم عصبی میشم،از اینکه با احساسم بازی کرده بی نهایت ناراحت میشم...
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
در تصمیم ایشان برای سواستفاده جنسی شک نکنید! یک پسر 28 ساله کاملا با تجربه و سرد و گرم شنیده این حرفو بهتون می زنه.
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
احساس ميكنم هردوتون و شايد اون آقا بيشتر با احساس و كودك درونتون داريد رفتار ميكنيد، زندگدي موفق و ميشه به آيندش اميدوار بود كه در كنار اون احساس يه منطق هم كنار باش ، ميشه بگير غير از حس علاقه كه داريد اون آقا چند تا از معياراتون به عنوان يه مرد و شريك زندگيت كسي كه ميخواد پدر بچه هات بشه رو داره؟؟
توي يه برگه معيارات بنويس و ويژكي هاي خوب و بد اين آقاهرو ببين كدومش بيشتر، بعد از ازدواج چند سال اول نياز جنسي خيلي خوب و لذت بخش ولي به مرور وقتي رفع بشه در كنارش عقل و منطق هم مياد، ببين اون موقع هم دوستش داري؟
اگه الان در مورد اختلاف سنتون اين گفتن بعد ها هم ممكن اين مستقيم يا غير مستقيم عنوان كنند ، بنظر من مرد سنش بيشتر باش خيلي بهتر راحت تر و مطمعن تر ميشه بهش تكيه كرد .
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سلنا
احساس ميكنم هردوتون و شايد اون آقا بيشتر با احساس و كودك درونتون داريد رفتار ميكنيد، زندگدي موفق و ميشه به آيندش اميدوار بود كه در كنار اون احساس يه منطق هم كنار باش ، ميشه بگير غير از حس علاقه كه داريد اون آقا چند تا از معياراتون به عنوان يه مرد و شريك زندگيت كسي كه ميخواد پدر بچه هات بشه رو داره؟؟
توي يه برگه معيارات بنويس و ويژكي هاي خوب و بد اين آقاهرو ببين كدومش بيشتر، بعد از ازدواج چند سال اول نياز جنسي خيلي خوب و لذت بخش ولي به مرور وقتي رفع بشه در كنارش عقل و منطق هم مياد، ببين اون موقع هم دوستش داري؟
اگه الان در مورد اختلاف سنتون اين گفتن بعد ها هم ممكن اين مستقيم يا غير مستقيم عنوان كنند ، بنظر من مرد سنش بيشتر باش خيلي بهتر راحت تر و مطمعن تر ميشه بهش تكيه كرد .
مرسی،میدونم اشتباه بوده از اول و یک رابطه کاملا احساسی بوده،اولا چندتا نقطه مثبت در ایشون میدیدم،اما الان اونا هم واسم بی اهمیت وکم ارزش هستند،میخوام رابطمو تموم کنم ولی حس اینکه بازنده شدم،با احساسم بازی شده ،بازیچه بودم، داره دیوونم میکنه، و اینکه کسی فقط منو بخاطر سواستفاده ازم خواسته ،داره داغونم میکنه ،با این حس ها چیکار کنم؟:302:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
میخوام رابطمو تموم کنم ولی حس اینکه بازنده شدم،با احساسم بازی شده ،بازیچه بودم، داره دیوونم میکنه، و اینکه کسی فقط منو بخاطر سواستفاده ازم خواسته ،داره داغونم میکنه ،با این حس ها چیکار کنم؟:302:
تا چند وقت پیش خیلی دوسش داشتم،واسه همین اگه هم این حس ها بهم دست میدادند،چون دوسش داشتم انکار میکردمو بخودشم میگفتم اینجور حسی دارم اونم میگفت حس هات بیخوده واقعیت نداره،منم خیالم راحت میشد،چون نمیخواستم از دستش بدم،ولی الان دیگه اوضاع فرق میکنه،لطفا راهنماییم کنین چجوری با این حس ها کنار بیام؟:325:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
عزيزم به اين فكر كن كه نذاشتي به هدفش برسه
در حقيقت كسي كه بتزنده ست اونه نه شما
منظورم بازنده بود[b]
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
دوست عزیز
ایا کسی که انقدر استقلال از خودش نداره که تا این حد در نظریاتش به مادرش وابسته است می تونه مرد زندگی شما باشه؟بر فرض مادرش هم راضی شد بعد از اون رو چه کار می کنید در هر موردی بخواد از مادرش مشاوره بگیره؟
اگر شما رو بخواد قطعا می تونه مادرش رو راضی کنه چون ایرادی که مادرش گرفته کاملا مربوط به خودشه البته اگر استقلال داشته باشه و شما رو بخواد.
واقعیت اینه که حق با مادر ایشونه همین قطع و وصل پی در پی رابطه نشان میده که شما ها امادگی برای ازدواج ندارید بخصوص ایشون ،واقعا مردی که به این شکل بیاد و گریه بکنه میتونه مرد ایده ال شما باشه؟
صحبت من با شماست ایا کسی که اینطور بی تعهد پیشنهاد رابطه جنسی بده ادم با اخلاق و وفاداری بنظر میاد؟
دوست عزیز شما وابسته شدید به خاطر ادامه ی یک رابطه ی طولانی و بی هدف طبیعیه که جدایی براتون سخت باشه ایشون حرفشون رو به شما زدن مادرشون مخالفه صرفا به خاطر مسائل زیبایی و جنسی و خودش هم الان به شما گفته که برای مسائل جنسی می خوامت و گرنه که مادرم گفته نه!
بنظر شما صراحت نداشته؟
ایشون وقتی انقدر بی تعهد هستن که به این صراحت بیان میکنن شما مگه مجبورید؟شما که هم تحصیل کرده هستین و هنوز شرایط سنیتون نگذشته چرا باید تن به چنین رابطه ایی بدید؟
مطمئن باشید راحت می تونید این رابطه رو قطع کنید کافیه قطع رابطه رو در سایت و بخونید
معمولا توصیه میشه مردها باید بزرگتر باشن .این رو هم اضافه کنم شما رابطه رو که قطع کنید چندتا حسن داره یکیش اینه که از وابستگی بیشتر و افتادن در رابطه ی جنسی فرار کردید و هم اینکه ایشون اگر واقعا شما رو بخوان رسما میان خواستگاری و اونوقت تکلیف روشنه میشه در مورد خصوصیاتشون دقیق تر بحث کرد!
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
ایا کسی که انقدر استقلال از خودش نداره که تا این حد در نظریاتش به مادرش وابسته است می تونه مرد زندگی شما باشه؟بر فرض مادرش هم راضی شد بعد از اون رو چه کار می کنید در هر موردی بخواد از مادرش مشاوره بگیره؟
اگر شما رو بخواد قطعا می تونه مادرش رو راضی کنه چون ایرادی که مادرش گرفته کاملا مربوط به خودشه البته اگر استقلال داشته باشه و شما رو بخواد.
واقعیت اینه که حق با مادر ایشونه همین قطع و وصل پی در پی رابطه نشان میده که شما ها امادگی برای ازدواج ندارید بخصوص ایشون ،واقعا مردی که به این شکل بیاد و گریه بکنه میتونه مرد ایده ال شما باشه؟
صحبت من با شماست ایا کسی که اینطور بی تعهد پیشنهاد رابطه جنسی بده ادم با اخلاق و وفاداری بنظر میاد؟
دوست عزیز شما وابسته شدید به خاطر ادامه ی یک رابطه ی طولانی و بی هدف طبیعیه که جدایی براتون سخت باشه ایشون حرفشون رو به شما زدن مادرشون مخالفه صرفا به خاطر مسائل زیبایی و جنسی و خودش هم الان به شما گفته که برای مسائل جنسی می خوامت و گرنه که مادرم گفته نه!
بنظر شما صراحت نداشته؟
ایشون وقتی انقدر بی تعهد هستن که به این صراحت بیان میکنن شما مگه مجبورید؟شما که هم تحصیل کرده هستین و هنوز شرایط سنیتون نگذشته چرا باید تن به چنین رابطه ایی بدید؟
مطمئن باشید راحت می تونید این رابطه رو قطع کنید کافیه قطع رابطه رو در سایت و بخونید
معمولا توصیه میشه مردها باید بزرگتر باشن .این رو هم اضافه کنم شما رابطه رو که قطع کنید چندتا حسن داره یکیش اینه که از وابستگی بیشتر و افتادن در رابطه ی جنسی فرار کردید و هم اینکه ایشون اگر واقعا شما رو بخوان رسما میان خواستگاری و اونوقت تکلیف روشنه میشه در مورد خصوصیاتشون دقیق تر بحث کرد!
ممنونم،منم با نظر شما موافقم،رابطمو خیلی کم کردم،2،3روز 1 اس ام اس،(این واسه مایی که از صبح تا شب باهم در ارتباط بودیم هر کدوم حدود 100تا بیشتر اس ام اس میدادیم،یعنی قطع)که اونم تا چند روز اینده کلا قطع میکنم.رو خودم کار کردم که تموم شدس،فقط رو مسئله حس هایی که گفتم مشکل داشتم که اونم با نظر دوستان و کار کردن روی افکار خودم تونستم باهاش کنار بیام(البته این مراحل خیلی سخت بود واسم و هنوزم هست)نمیگم دیگه احساسی ندارم بهش دارم ولی دوس ندارم خودمو بیشتر از این بازیچه قرار بدمو ارزشمو پایین بیارم
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سارای عزیزم ..
چیزی که الان خیلی اهمیت داره اینه که وقتی رابطه رو قطع کردی به طور کامل قطع کنی و فردا اگه این اقا اومد گریه و زاری کرد به هیچ وجه قبول نکنی ..
یعنی اول برای خودت و تو دل خودت این رابطه رو تموم شده بدونی و متوجه بشی که هیچ احساسی جز وابستگی بهش نداری .. نه اینکه تلقین کنی و بگی نه تموم شد ولی فردا با برگشتن اون اقا دوباره دلت بلرزه ..
ببین عزیزم این اقا اگر واقعا انقدر شما رو دوست داشت هیچ وقت ( حتی به زور و اجبار ) نمیرفت نامزد کنه و پای علاقه ش وایمیستاد .. پس بدون که هنوز به اون بلوغ فکری نرسیده که بتونه برای خودش تصمیم بگیره و بسته به شرایط نظرش عوض میشه ..
این اقا اگر واقعا اعتقادات مذهبی داشت اونجور که شما میخوای هیچ وقت حتی پیشنهاد رابطه ی جنسی رو نمیداد و بهش فکر هم نمیکرد .. پس بدون همه ش نقابی بوده برای به دست اوردن شما ..
این اقا اگر واقعا به شما علاقه داشت میتونست خانواده ش رو راضی کنه و عواقب انتخابش رو بپذیره . پس هنوز مرد نشده و محکم نیست ..
این اقا اگر برات ارزش قائل بود هیچ وقت قبل ازدواج جسمت رو ازت طلب نمیکرد ( هرچقدر هم که تحت فشار بوده باشه ) .. پس نیازهای خودش رو بر ارزش و احترام شما مقدم میدونه ..
و .............
دیدی وقتی بچه ها یه عروسکی رو میخوان و بهشون نمیدی چیکار میکنن ؟ اول با شیرین زبونی و مهربونی میخوان ازت بگیرنش .. بعد سعی میکنن بهت رشوه بدن و میگن اگه عروسکو بدی بچه ی خوبی میشم و فلان کارو میکنم .. بعد که میبینن راضی نمیشی قهر میکنن .. بعد با گریه و التماس و اخرش هم با پرخاشگری ....
ماها در اصل همه مون تو وجودمون یه بچه ی اینجوری داریم .. که میخواد هرجوری که شده خواسته ش رو به دست بیاره ..
خدا رو شکر کن که الان شناختیش ..
حواست رو جمع کن .. این اقا ممکنه الان از در احساساتت وارد بشه و بگه اگه دوسم داشتی میومدی خونه مون ! راضی میشدی باهام رابطه داشته باشی . پس دوستم نداری و تموم این 5 سال بهم دروغ میگفتی .. واگذارت میکنم به خدا و حلالت نمیکنم .. ( اتفاقی که برای من پیش اومد و متاسفانه فریب خوردم ) .. پس هوشیار باش .. هیچ جوری خامش نشو ..
رابطه رو کات کن .. خطت رو عوض کن .. اگر به خونه تون زنگ میزنه جوابش رو نده .. اگر سر راهت میاد با قاطعیت بهش بگو که این رابطه تموم شده و دیگه علاقه ای نداری که ببینیش .. محکم باش عزیزم ..
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ممنون الف - ح عزیزم از اینکه وقت گذاشتیو تجربتو در اختیارم گذاشتی:43:
حتما توصیه هاتونو بکار میبندم.:72:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ممنون از همه دوستان که منو راهنمایی کردند :72:
در حال حاضر رابطمو با ایشون خیلی کم کردم اما نمیدونم چجوری قطع کامل کنم که بهتر باشه و بعدا واسم دردسر ایجاد نکنه ...(چی بگم بهشون و...)
اگه لطف کنید در این زمینه هم منو راهنمایی کنید ممنونتون میشم:72:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
لازم نیست بهش توضیح بدی،قطع کامل ینی هیچ جوابی به تماسش ندی،مگه کاری کردی بخواد برات دردسر درست کنه؟
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
لازم نیست بهش توضیح بدی،قطع کامل ینی هیچ جوابی به تماسش ندی،مگه کاری کردی بخواد برات دردسر درست کنه؟
نه ،ادم بدی نیست،از اینکه دوسم داره مطمئنم،(البته منم دوسش دارم وقتی که نامزد کرده بود هنوزم دوسش داشتم و نتونستم ازش متنفرشم یا بدم بیاد)
خیلیا بهش پیشنهاد دوستی دادن که حاضر بودن این نیازشو هم تامین کنن ولی اون حاضر نشد و حتی 1دختر با پدربزرگش رفته بودند خونشون ازش خواستگاری کرده بودند :163:
یا حتی موردهایی هم که بعد از اون نامزدی از طرف اقوامو مامانش بهش پیشنهاد میشد رد میکرد.(این هارو خیلی قبلتر از اینکه ازم رابطه جنسی بخواد بهم گفته بود ومطمئنم که بهم حداقل در این موارد راست میگفت،ادم دروغ گویی نیست)
فقط دیگه نمیتونیم اینجوری ادامه بدیم منم بخاطر خودش که داره اذیت میشه و بخاطر خودم میخوام این رابطه رو کات کنم به نفع هردومونه
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
تو نمی تونی یه نفرو دوست داشته باشی ولی بخوای ازش جدا بشی،دچار دوگانگی می شی.از یه طرف به خاطر علاقه ت
می خوای ارتباط داشته باشی از طرف دیگه به خاطر عواقب این رابطه می خوای جدا بشی.برای اینکه آرامش داشته
باشی یا باید عواقب رابطه رو بپذیری و ادامه بدی یا مشخص کنی احساست نتیجه وابستگی و تملکه یا واقعن دوستش
داری که بتونی قطع کنی یا به خاطرش از خودت بگذری.وقتی از دو طرف کشیده بشی نه از راه چپ به جایی می رسی
نه از راست یه طرفو قطع کن تا در جهت دیگه به مقصد برسی.یا تباهی یا سعادت.
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ممنون ،آقای فرهنگ 27 :72:
نمیدونم وابستگیه یا علاقه مثالی میزنم شاید شما بتونین تشخیص بدین که علاقس یا وابستگی،اون روزی که واسه اولین بار دیدم با نامزدشه ،احساس کسیو داشتم که عزیزش فوت کرده با اینکه تقریبا دو ماه قبلش از هم جدا شده بودیم.تو اون 3ماهی که فکر میکردم نامزد داره هر روز کارم گریه بود جاشم فرق نمیکرد واسم،نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم.تو سلف دانشگاه ،توی ماشین و...
آرزو میکردم زودتر قیامت شه تا من اونو ببینمو بهش برسم ...واسش ارزوی خوشبختی میکردم،(هرچند میدونستم اگه واقعا علاقه بهم داشت نامزد نمیکردو...)یا یک روز قبل از اینکه بفهمم نامزد کرده -وقتی که قهر بودیم- تو خیابون دیدمش،پاهام لرزیدند،قدرت اینکه رو پاهام راه برمو نداشتم،(با اینکه ازش ناراحت بودم) تا چند دقیقه نمیدونستم اطرافم چه خبره!نمیدونم این علاقس یا وابستگی،شما بگین چیه؟:325:
شما میگین اگه من بهش واقعا علاقه داشته باشم نمیتونم تمومش کنم؟
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
بذار حرفمو اصلاح کنم،آدم سیگاری به سیگار علاقه داره یا وابسته ست،ولی سیگار دشمنشه هر چند که بهش لذت
می ده ولی می زنه ریه قلب دندونشو داغون می کنه.رابطه شما م مثل سیگاری و سیگارـه،شما وابسته ای ولی
اون دنبال منافع خودشه حتی اگر بهت آسیب بزنه.اینکه احساست چیه مهم نیست اون می خواد در جهت منافع
خودش بهت آسیب بزنه دوست داشتن چنین شخصی عاقلانه ست؟
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
بذار حرفمو اصلاح کنم،آدم سیگاری به سیگار علاقه داره یا وابسته ست،ولی سیگار دشمنشه هر چند که بهش لذت
می ده ولی می زنه ریه قلب دندونشو داغون می کنه.رابطه شما م مثل سیگاری و سیگارـه،شما وابسته ای ولی
اون دنبال منافع خودشه حتی اگر بهت آسیب بزنه.اینکه احساست چیه مهم نیست اون می خواد در جهت منافع
خودش بهت آسیب بزنه دوست داشتن چنین شخصی عاقلانه ست؟
ممنونم که وقت میذاریدو منو راهنمایی می کنید.:72:
حق با شماست،نه اصلا عاقلانه نیست،واسه همینه که میخوام تمومش کنم(از همون اولم اشتباه بود)،اشتباهمو پذیرفتم ومیخوام جبرانش کنم میخوام همه چی مثه قبل بشه
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
سارای عزیزم ..
چیزی که الان خیلی اهمیت داره اینه که وقتی رابطه رو قطع کردی به طور کامل قطع کنی و فردا اگه این اقا اومد گریه و زاری کرد به هیچ وجه قبول نکنی ..
یعنی اول برای خودت و تو دل خودت این رابطه رو تموم شده بدونی و متوجه بشی که هیچ احساسی جز وابستگی بهش نداری .. نه اینکه تلقین کنی و بگی نه تموم شد ولی فردا با برگشتن اون اقا دوباره دلت بلرزه ..
ببین عزیزم این اقا اگر واقعا انقدر شما رو دوست داشت هیچ وقت ( حتی به زور و اجبار ) نمیرفت نامزد کنه و پای علاقه ش وایمیستاد .. پس بدون که هنوز به اون بلوغ فکری نرسیده که بتونه برای خودش تصمیم بگیره و بسته به شرایط نظرش عوض میشه ..
این اقا اگر واقعا اعتقادات مذهبی داشت اونجور که شما میخوای هیچ وقت حتی پیشنهاد رابطه ی جنسی رو نمیداد و بهش فکر هم نمیکرد .. پس بدون همه ش نقابی بوده برای به دست اوردن شما ..
این اقا اگر واقعا به شما علاقه داشت میتونست خانواده ش رو راضی کنه و عواقب انتخابش رو بپذیره . پس هنوز مرد نشده و محکم نیست ..
این اقا اگر برات ارزش قائل بود هیچ وقت قبل ازدواج جسمت رو ازت طلب نمیکرد ( هرچقدر هم که تحت فشار بوده باشه ) .. پس نیازهای خودش رو بر ارزش و احترام شما مقدم میدونه ..
و .............
عزیزم من اینهمه دلیل برات اوردم که این اقا دوستت نداره !
هنوزم میگی از دوست داشتنش مطمئنم ؟؟
کسی که یه بار پاش بلغزه و به قول شما روی علاقه ش پا بذاره و نامزد کنه مطمئن باش خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو کنی فراموشت میکنه ..
شما دیدی دختری رو که از ایشون خواستگاری کرده ؟ دیدی کسائی که بهش پیشنهاد دوستی دادن رو ؟؟
الان که اشتباهت رو پذیرفتی و میدونی که کارت درست نبوده فقط به خودت فکر کن و برگرد تو راه درست زندگی ..
دلت براش میسوزه و میدونی که دوستت داره و ...... اینا همه ش بهانه ست ..
ما دخترا ساده ایم و این احساسات برامون مهمه .. مطمئن باش خیلی از پسرها به هفته نکشیده فراموش میکنن ..
من تو رابطه ی قبلی هرکاری از دستم برمیومد کردم و طرفم رو همه جوره حمایت کردم .. بارهای بار باهاش قهر کردم و التماسم میکرد که برگردم .. وقتی منو به دست اورد اخلاقش عوض شد .. برای ازدواج هم رفت یه دختر آفتاب مهتاب ندیده گرفت .. پسرا همینن عزیز من . چه تو باور بکنی چه نه ..
راه درست رو میخوای ؟ گفتم بهت . کامل کات کن .
بدون هیچ نشونی که بتونه دنبالت بیاد و دوباره راضیت کنه برگردی ..
اگه میتونی چند روز برو سفر .. یکم به خودت فکر کن . خودخواه باش تو این زمینه ..
میدونی اگه بازم باهاش ادامه بدی چی میشه ؟
یه روزی میرسه که مثل امروز من خجالت میکشی از نگاه کردن تو چشمای شوهرت ..
خیلی بده ..
گفتنی ها رو همه گفتیم عزیزم .. تصمیم با توئه ..
اگر تصمیم قاطع رو گرفتی به ما هم بگو و بدون همه کنارتیم و کمکت میکنیم . :72:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
[quote=الف-ح]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
سارای عزیزم ..
چیزی که الان خیلی اهمیت داره اینه که وقتی رابطه رو قطع کردی به طور کامل قطع کنی و فردا اگه این اقا اومد گریه و زاری کرد به هیچ وجه قبول نکنی ..
یعنی اول برای خودت و تو دل خودت این رابطه رو تموم شده بدونی و متوجه بشی که هیچ احساسی جز وابستگی بهش نداری .. نه اینکه تلقین کنی و بگی نه تموم شد ولی فردا با برگشتن اون اقا دوباره دلت بلرزه ..
ببین عزیزم این اقا اگر واقعا انقدر شما رو دوست داشت هیچ وقت ( حتی به زور و اجبار ) نمیرفت نامزد کنه و پای علاقه ش وایمیستاد .. پس بدون که هنوز به اون بلوغ فکری نرسیده که بتونه برای خودش تصمیم بگیره و بسته به شرایط نظرش عوض میشه ..
این اقا اگر واقعا اعتقادات مذهبی داشت اونجور که شما میخوای هیچ وقت حتی پیشنهاد رابطه ی جنسی رو نمیداد و بهش فکر هم نمیکرد .. پس بدون همه ش نقابی بوده برای به دست اوردن شما ..
این اقا اگر واقعا به شما علاقه داشت میتونست خانواده ش رو راضی کنه و عواقب انتخابش رو بپذیره . پس هنوز مرد نشده و محکم نیست ..
این اقا اگر برات ارزش قائل بود هیچ وقت قبل ازدواج جسمت رو ازت طلب نمیکرد ( هرچقدر هم که تحت فشار بوده باشه ) .. پس نیازهای خودش رو بر ارزش و احترام شما مقدم میدونه ..
و .............
ممنون عزیزم،تصمیمم قاطعس.الان از شهرم دورم،در حال حاضر تنها کاری نمیتونم کنم اینه که خطمو عوض کنم،به محض اینکه برم خونه عوضش میکنم.فردا هم بهش میگم که این رابطه از نظر من تموم شدس.و واسه همیشه قطعش میکنم.
به حرفای اقای فرهنگ 27 هم خوب فکر کردم،من بیشتر وابسته ام تا علاقه داشته باشم.
و مطمئنم میتونم با کمترین سختی فراموش کنم،یه حسی بهم میگه این سری مثه اون سری اذیت نمیشم.
البته اشنایی با این سایته خوب ودوستای خوبی مثه شما بی تاثیر نیست،ممنونم که کنارمین ،واسه اذیت نشدنم هم تصمیم گرفتم بیام این سایتو خودمو مشغول کنم.مثلا امروز تا میومدم دلتنگش شم این کارو میکردم.واسم دعا کنید
بازم ازتون ممنونم :72::72:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
امروز همه چیو تموم کردم،خداحافظی کردم ولی اون اصلا جوابمو نداد.اصلا واسم سخت نبود و ناراحتم نشدم که جوابمو نداده،
الانم احساس ارامش میکنم و البته 1ذره ترس (تا حالا کسی از رابطمون خبر نداشته جز مامانش و 1،2تا از دوستای صمیمیم که همشهریم نیستن،فقط میترسم واسه تلافی به چند نفر بگه که باهم دوست بودیم البته کاری نکردم که بخوام بترسم ولی دوست ندارم کسی دیگه از این ماجرا خبردار شه) .
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
امروز اس ام اس داد،زنگ زد ،جواب ندادم،واسم خیلی سخته که زنگ یزنه و جواب ندم،حالم اصلا خوب نیست:302:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سلام دوستان عزیز:72:
اعصابم بهم ریختس،من کات کردم ولی اون دست بردار نیست زنگ میزنه ،اس ام اس میده.
وقتی اینجوری میکنه بهم میریزم الان امکان عوض کردن خطمو ندارم،وابستگیم بهش کم شده،کمتر بهش فکر میکنم
ولی اون با این رفتارش ازارم میده،لطفا راهنماییم کنید :325:که چکار کنم که کمتر اذیت شم،چی بهش بگم دست از سرم برداره:302::302:
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
ببین دختر گل پیدا کردن یه دختر نجیب که اهل دوستی باشه خیلی سخته پس هر کاری می کنه تا شما رو برگردونه
برای همین انتظار داشته باش تماس نگیره باید خودتو قوی کنی جواب ندی.
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
سلام سارا جون
به نظر من بهترين كارو انجام دادي :104: :104: :104: :104:
قوي باش و پاي تصميمت واستا و حتما همراهتو عوض كن از اين اعتباريا بگير يه مدت عزيزم
-
RE: مامانش بخاطر اختلاف سنیمون راضی به ازدواجمون نیست
اوضاع روحیم داغونه،تقریبا 2ماهه از خونمون دورم،مجبورم تنها تو خوابگاه بمونمو کارامو انجام بدم،از طرفی این رابطه رو که کات کردم بیشتر احساس تنهایی میکنم. افسرده شدم ،هیچ کاری نمیتونم پیش ببرم.از خودم بدم میاد.ارزوی مرگ میکنم