بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
سلام
این اولین پست منه، این سایت رو یکی از دوستام بهم معرفی کرده که همین جاس
دختر 24 ساله هستم، مذهبی، فوق العاده احساساتی...
4 سال پیش تو اینترنت با پسری در چت آشنا شدم، اون موقع 20 سالم بود و هیچ وقت با هیچ پسری حرف هم نزده بودم، اون هم همین طور بود و 3 ماه از من کوچکتر، هم رشته بودیم من تهرانم اون شمال زندگی میکنه
رابطمون ادامه پیدا کرد و بعد ی مدتی اومد خواستگاری به اصرار خوانواده من (که تکلیفمون معلوم شه چون میخاستیم همو)
3 سال پیش اومدن خواستگاری با ی برخورد افتضاح، سطح فرهنگی خانوادهامون زمین تا آسمون فرق میکرد، خانواده من و خودم مذهبی هستیم خانواده اون کلا از آدمای مذهبی متنفرن و بی حجابو مختلط هستن (البته نامزدم نماز میخونه و روزه میگیره ولی به حجاب و دست دادن با نا محرم و اینا اعتقادی نداره)
پدر مادرش در خواستگاری گفتن که الان برای پسر ما ازدواج زوده، دوست باشن با هم حالا اشکال نداره!
خلاصه اتفاقات بعدش این بود که خانواده من به شدت مخالف شدن و گفتن این پسر و خانوادش به هیچ وجه در شان تو نیستن و بهتره تموم کنین، که من نتونستم، خیلی عاشقش بودم اون موقه ها...
نامزدم بعد اون اتفاقا اومد خونمون و به پدر مادرم التماس و گریه که منو خیلی دوس داره و ارتباطمون رو قطع نکنین تا من درسم تموم شه و اینا بیام برای عقد و با خانوادم حرف بزنم
خانواده من به خاطر من کوتاه اومدن و راه اومدن باهاش، صیغه خوندیم و هر چند وقت ی بار میومد تهران منو میدید
بعضی وقتا 1-2 ماه ی بار، بعضی وقتا 4-6 ماه ی بار، میومد خونمون بعد میرفتیم ی دوری میزدیم تو شهرو بعدش بر میگشت میرفت شهرشون
البته هر دفعه که میومد خانوادم جویا میشودن که چی کار کردی با مامان بابات حرف زدی؟ میخای چیکار کنی؟
ولی اون هرگز با خانوادش حرف نزد حتی نگفت صیغه خوندیم، کاردانیش تموم شد گفت کارشناسی بخونم، الان یک ساله کارشناسیش تموم شده برای سربازی اقدام نکرده هنوز
هیج اشتیاقی و هیچ برنامه ای برای آیندش با من نداره، 4 ساله دو ماه ی بار میاد چند ساعت خوش میگذرونه با من و میره
تو این مدت خیلی دعوا داشتیم ولی هیچ وقت کات نکردیم چون همیشه من کوتاه میومدم و از حق خودم میگذشتم، هر کاری دلش میخاست میکرد، هر خواسته ی نا معقولی از من داشت حتی وسط پارک! من انجام میدادم، تا اونجا که میتونست ازم سو استفاده میکرد (البته الان دارم اینا رو میفهمم که چشمم باز شده، اون موقه ها فک میکردم خیلی دوسم داره و ما 100000٪ با هم ازدواج میکنیمو فک میکردم همه پسرا همینجورین و این نرماله)
بعد 2 سال وقتی تقریبا 22 ساله بود کم کم عقایدش عوض شدن، میگفت مطمئن نیستم قرآن از طرف خدا باشه... یا این آخرا ی ها افتاده به کوه نوردی و صخره نوردی، با ی گروه رفتن ی شهر دیگه برای کوهنوردی، 4تا مرد بودن و ی دختر همسن نامزد منم بود باهاشون، 2 شب همشون با هم تو ی اتاق 4 متری خوابیدن، (البته نمیگم کاری کرده یا اون دختره خراب بوده) ولی بعد این حرکت خیلی از چشمم افتاد
تمام این مدت خانوادم بهم میگن این به درد تو نمیخوره ولی من گوشم بدهکار نبود انقد دوسش داشتم چشمم هیچ چیزو نمیدید اونم میدونش هر غلطی کنه من کوتاه میام و میبخشم
الانم حسابی افتاده به خودش و خوش گذرونی آش، کوه میره 200 هزار تومن تی شرت میخره 170 هزار تومن عینک کوه میخره و... بعد میگم چرا 2 ماهه نیومدی پیشم؟ میگه پول ندارم
تو این 4 سال اندازه همه 20 سال قبلیه عمرم گریه کردم، اینجا نمیگنجه بگم چقد اذیتم کرده تا الان
چند وقته خدا چشممو باز کرده به این چیزا قبلش حالیم نبود، اونم از دعای مادرم دارم...
میخام تموم کنم باهاش به زودی
الان تنها چیزی که خیلی فکرمو اذیت میکنه اینه که کلی عکس ازم داره شاید 100 تا
چیکار کنم اون عکسا رو از کامپیوترش پاک کنه ؟ نمی تونم تحمل کنم صیغمونو فسخ کنیمو عکسام دستش باشه، یا بعدن بخواد باهاش گرو کشی کنه
(خواهشن نپرسین چجور عکسی بوده! ما محرم بودیم 4 سال)
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام جدا شم...
عطـــــر صبح عزیزم
خداروشکــــر که به قول خودت چشات باز شد و خدا رو شکــــر که این موضوع به عقد دائم و ... کشیده نشده!
اولاً اون با این عکسا هیچ سوء استفاده ای نمی تونه بکنه، شما یه مدت محرم هم بودین و هر عکسی از هم داشته باشین موردی نداره؛
مطمئناً هم به همسر آیندت خواهی گفت که 4 سال همسر موقت این آقا بودی؛ پس ترسی از آینده هم نخواهی داشت!!!
بعد از فسخ گناهی هم به پای تو نیست که با عکسای تو می خواد چیکار کنه!
اصلاً جای نگرانـــی نداره؛اونم به مرور زمان خودش پاک می کنه؛ فکر بیرون کشیدن خودت از این رابطه باش فقط.
منم بعد دوسال عقد دائم از همسرم جدا شدم؛ کلی هم عکس داریم که نمی دونم اون پاک کرده یا نه؛ اما غصه ای از بابتش ندارم!!!
در ضمن به خاطر این نگاه قشنگت که بیداری الانت رو مدیون دعای مادرت هستی بهت تبریک می گم:104:
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
اگه بتونی با تفاهم و نه با جنگ و دعوا تمومش کنید خیلی بهتره. ولی کلا چون صیغه بودید مشکلینیست و همسر آیندتون هم علی الاصول باید کنار بیان:310:
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
ممنونم بابت همدلیتون :72::72::72::72:
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
چند روزه تصمیم گرفتم جدا شم ولی بهش چیزی نگفته بودم که بیاد ببینمش حرفامو بزنم
ولی از حسو حالم خودش فهمید چون تا نزدیکی ای جنون بهم ریختم،
گفت من عاشقتم نمیخام از دستت بدم و قول میدم زود برم سربازی و کارامو بکنم
(ولی عین روز برام روشنه که میره دوباره که خیالش راحت شد من بازم هستم بیخیال میشه)
دو دلم کرده دوباره من چیکار کنم با این تصمیم سخت؟ چجوری بفهمم کدوم راه درسته؟
عقلم میگه 100٪ برو
احساسم میگه 100٪ بمون
تازگی آ با ی پسری آشنا شدم که باورش برام سخته دقیقا همون چیزی هست که من میخاستم، اعتقادش، رفتارش، تیپش، ...، مثل فرشته ها میمونه، باورم نمیشه ی پسر ممکنه انقد خوب و با خدا در عین حال اجتماعی باشه
انقد شبیه خودمه که انگار خدا مخصوصا گذاشتتش سر راهم که ی چیزی رو بهم بگه. شاید اینکه پسر خیلی خوب هم پیدا میشه و من خودمو به نامزدم راضی کردم فقط ( که واقعا هم همینطوره 80٪ خصوصیات نامزدمو دوس ندارم ولی نمیدونم چرا عاشقشمم)
نمیدونم چیکار کنم...
(امیدوارم منظورمو بد نرسونده باشم، من به خاطر ی پسری که سر جمع 4 دفعه دیدمش نمیخام نامزدمو ول کنم، و از همون اول هم به ایشون گفتم که نامزد دارم)
همیشه وقتی حس میکنه ممکنه از دستم بده گریه میکنه و میگه عاشقتم، منو بر میگردونه پیش خودش
اوضاع که نرمال میشه دوباره همون آدم سابق میشه،
خانوادم 2 ساله میبیننش میگن خیلی بهت سرد شده قبلا اینجوری نبود،
انگار منم زیاد به دل اون نشستم ولی دوسم داره و بهم وابستس
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
الان تقریبا دو هفتست که تموم کردم
چقدر الان حالم بهتره نسبت به اون موقع که این پست های قبلی رو دادم...
دعا کنید خدا بهم آرامش بده :323:
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
خوشحالم که راهت رو پیدا کردی و چیزی که به صلاحت هست رو انتخاب کردی
فقط لطفا اینبار حواست رو جمع کن
منظورم اون پسریه که تازگی باهاش آشنا شدی
ممکنه بخاطر کمبود و ناراحتی که داشتی تصمیم اشتباه بگیری
موفق باشی عزیزم:72:
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
باورم نمیشه انقد مسخره 4 سال زندگیم پرید
باورم نمیشه انقد راحت بیخیال من شد
فکر میکردم زنگ بزنه ایمیل بده حداقل
الان سه هفته بیشتره
انگار اصن چیزی وجود نداشته...
نمیخام دیگه به کسی وابسته بشم، دلم میخاد تنها باشم، برا خودم زندگی کنم
ولی سخته برام
نمیدونم چیکار کنم....
من شاغلم، چند وقته خیلی کم کار میکنم
دوس ندارم کارمو از دست بدم چون هم از نظر مالی بهش احتیاج دارم هم اینکه بیکار باشم انقد فکر میکنم که دیوونه میشم
RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره
سلام خانومی
خوبی؟
خداروشکر که این رابطه اشتباه و مبهم رو تموم کردی.
چند تا نکته:
1.اول از اینکه نگران عکسها نباش. و اگر کسی امد خواستگاری بهش حقیقت رو بگید.اینجوری اگر اون اقا هرکاری بکنه چون خانواده خواستگار در جریانن مشکلی پیش نمیاد.اما اگر نگی هر رو باید نگران باشی و تن و بدنت بلرزه.
پس صادقانه این موضوضع رو بگو
2.به هیچ عنوان برای فرار از یه رابطه تن به رابطه دیگه نده.مدتی به خودت اجازه بده تا ارامش از دست رفته این 4 سال رو به دست بیاری
3.اگر رابطه رو کات کردی دیگه موشکافی نکن و انقدر چرا چرا نکن.این چرا ها شما رو خشمگین میکنه.پرخاشگر میکنه.
خیلی خوشحال باشه که تموم شده و خوشحال تر از اینکه ذات اصلیش رو به شما نشون داده.اگر دوباره مظلوم نمایی میکرد و شما رو دو دل میکرد چی؟!
4.همیشه دیگران در مورد خراب شدن زندگی ما مقصر نیستن.خیلی وقتها خودمونم دخیلیم.
5.نه به اون شوری و نه به این بی نمکی.مگه میشه ادم تنها بمونه؟
گفتم مدتی به خودت ارامش بده...تا روحیه ات به حالت قبل برگرده.
ورزش کن و کار کن.حتی بیشتر از کار ورزش کن.
بعدش که بهتر شدی میشینی و به خواستگارای خوبت هم فکر میکنی.
موفق باشی