با شوهر بد دهن دروغگو رفیق باز قلیونی مشروب خور سیگاری باید چیکار کرد؟

سلام
راستش نمیدونم مشکلمو از کجا شروع کنم.من و شوهرم پسرخاله دختر خاله ایم 3 ماه نامزد یک سال و نیمم عقد بودیم.الان یک ماه نیم میشه که عروسی کردم ولی به خاطر دعوایی که داشتیم قهر کردم و تو خونه ی پدر مادرم هستم.همسرم خیلی عصبی سر مسایل کوچیک دعوا راه میندازه اصلا بلد نیست حرف بزنه وفتی عصبانی میشه به خانوادم فش های خیلی بدی میده در صورتیکه اصلا دعوا به اونا مربوط نیست.خیلی خیلی بد دهن علاوه بر این رفیق باز.دروغگو قلیونی مشروب خورم هست تازگیام فهمیدم سیگار میکشه.فوق العاده دروغ میگه به هیچ چیزیم اعتقاد نداره.خیلی راحت به دروغ دست میزاره رو قران.زندگیمو دوس دارم میخوام درستش کنم لطفا کمکم کنید.راستی یادم رفت اینم بگم تازگیا فهمیدم قرص الپرازولامم مصرف میکنه یعنی سیگار و قرص و تو این یک ماه که رفتم سر خونه زندگیم فهمیدم.وقتی عصبانی میشه هیچ چیز جلو دارش نیست یه موقع هاییم دست روم بلند میکنه.وقتیم دعوا میشه تا موضوع رو همه نفهمن ول نمیکنه.ترخدا کمکم کنید چطوری فشاشو ترک بدم دروغ گفتنشو ترک بدم.همسرم دیپلمس و کارمند 27 سالشه خودمم لیسانس دارم و 24 سالمه

وقت دعوا عکس العمل شما چیه ؟ جوابشو میدید ؟ اینجور آدما رو اگه جوابشون رو بدید بدتر لج میکنن و حرفای زننده تری میزنن و تو دعواهای بعدی هم حرفاشون رو تکرار میکنن !

اولا که سعی کنید بهونه برای دعوا بهش ندید ! اگه دعوایی شد خودتون رو کنترل کنید و با مهربونی باهاش برخورد کنید ! این حرکت رو این جور آدما تاثیر میزاره و اگه وجدانشون خواب نباشه وجدانشون بهشون این اجازه رو نمیده دفعات بعد باز به راحتی فحش بدن !

ترک کردن خونه هم کار درستی نبود ! موضوع هایی که باعث دعواهاتون میشن چی هستن ؟ تو همه ی دعواهاتون فحش میدن و عصبی میشن ؟

این دفعه که دعوا شد بهش گفتم فش نده صبر کن توضیح بدم ولی پاشو زد به میزو تی وی و میز تلفن و پاش کلی خون اومد منم از دست فشاش ناراحت بودم اصلا محلش نزاشتم فشم ندادم ولی وقتی رفت پاشو شست اومد زنگ زد به مادرمو با لحن خیلی بدی باهاش حرف زدو بعد دوباره به من فش داد اومد منو بزنه منم دیگه از کوره در رفتم جوابشو دادم.من خونرو ترک نکردم دعوامون تا 2روز ادامه داشت دیگه همه فهمیدن پدرش اومد اونو برد از خونه. من نرفتم چون میدونستم اگه برم دوستاش همش میان خونه ما .با مادرم موندم خونه خودم ولی پدرم فرداش اومد دنبالم گفت وسایلاتو جمع کن بریم .بله تو همه ی دعوا ها عصبی میشه و فش های رکیک میده

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

موضوع دعوامون این بود
حدود یک هفته قبل وقتی از خونه مادرم بر میگشتیم همسرم منو پیاده کرد و رفت بنزین بزنه وقتی اومدم برم wc یه ته سیگار با یه چوب کبریت سوخته دیدم تو چاهک گیر کرده بعدش اومدم کیفشو گشتم قرص پیدا کردم.وقتی برگشت خونه خیلی اروم بهش گفتم لباساتو عوض کن میخوام باهات صحبت کنم بعد سیگارو قرص و بهش گفتم.مثل همیشه که دروغشو میخواد ماس مالی کنه دروغ بهم تحویل داد که سیگارو چاه زده بالا از تهویه افتاده و چرت و پرت قرصارم گفت خیلی ببخشید قرص های س ک س در صورتیکه اینا قرص های ارامش بخش خلاصه او شب زیر بار نرفتو دست رو قران گذاشت که من سیگار نکشیدم.منم هیچی دیگه بهش نگفتم و فقط باهاش قهر کردم تا 2 روز بعد که اشتی کردیمو این موضوع تموم شد وزنگ زدم به صاحب خونه طبقه بالاییمون که ببینم خونشو میفروشه یا نه(برای برادرم میخواستم)منم اولین بار بود که با این اقای صاحبخونه حرف میزدم این اقام مارو گرفت به حرفو یه 7 دقیقه ای حرف زد در مورد خونه.یه هویی شوهرم از خواب پا شد و گفت با کی حرف میزدی و کلی بدو بیراه وفشهای خیلی خیلی رکیک به برادرم داد و گفت داشتی با یارو لاس میزدی بعدم زنگ زد به مادرم که به ما مربوط نیست فلانی خونه میخواد خلاصه همرو اون شب با خانواده خودش کشوند اونجا

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من خودم فکر میکنم میخواسته موضوع سیگارو قرص و ماس مالی کنه این دعوارو راه انداخته البته خالمم(مادر شوهرم)گفته که این موضوع بهانه چون از چشاش بیشتر به من اعتماد داره.خلاصه نمیدونم چیکار کنم که فش نده با دوستاش بیرون نره دروغ نگه

ایشون روابطش با دیگران چطوره ؟ بیرون از خونه و تو جمع فامیل و دوستان هم زود عصبی میشه ؟

برای اون اصلا مهم نیست من گریه کنم ساعتام گریه کنم طرفم نمیاد یه موقع هایی فکر میکنم دوسم نداره.خودمم خسته شدم از این کاراش خیلی نسبت بهش سرد شدم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

با خانوادش اره پدر مادرش اگه حرفی بزنن که برای اقا سنگین تموم شه عصبی میشه.ولی با دیگران نه همه ی عالمو ادم از معرفتش میگنو عاشقشن.تا وقتی خوبه خبلب خوبه مثلا دوران نامزدی یکلارم خونه ما دست خالی نیومد یا احترام پدر مادرمو جلوشون خیلی داره ولی این دفعه خیلی دیگه زیاده روی کرد

اون قرص که گفتید نمیدونم چیه ! ولی اگه قرص آرام بخشه چه اشکالی داره ؟ حتی باید تشویقش کنید به خوردن و تشویقش کنید که بره دکتر "" رواشناس ""

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mm1

اون قرص که گفتید نمیدونم چیه ! ولی اگه قرص آرام بخشه چه اشکالی داره ؟ حتی باید تشویقش کنید به خوردن و تشویقش کنید که بره دکتر "" رواشناس ""

---

این قرص خیلی مضر و اعیاد آور لطفا یه بررسی کنید بعد پیشنهاد بدید

درود

ببخشید ولی آلپرازولام یک قرص تیپیک فرد معتاد نیستا! گفتم ایشون نیاد بخونه فکر کنه همسرش معتاد هم شده :311:
حتی یک نام ژنریک مربوط به یک داروی مرتبط با اعتیاد هم نیست.

داروی آرام بخشی هست که برآوردها نشون می ده 30 درصد ایرانی ها کم و بیش از کلاس دارویی مشابه اون استفاده می کنند. در داروخانه و با مجوزپزشک ارائه می شه. فقط مصرف بیش از حدش باعث اعتیاد می شه.

راه برخورد با یک نفر سیگاری قهر کردن و خونه مادر رفتن نیست! بایستی کمکش کرد به ترک. چون ایشون رو ممکنه به دردها و رنجهای بدتر سوق بده. چند درصد مردان ایرانی نه سیگار، نه مشروب، نه قلیون مصرف می کنند و با دوستانشون بیرون هم نمی رن !!؟! نمی گم خیلی کار درستی می کنند، چون خود من هر سه مورد اول رو تا به حال استفاده نکردم! شما که خونه رو ترک کنید جا واسه دوستاش باز کردید!

باهاش مهربونتر باشید پسر 10 ساله که نیست بابت قلیون کشیدن ادبش کنید!

من سعی کردم با همه چیزش کنار بیام حتی با مشروبش.ولی دیگه از دست دروغاش دیونه شدم

سلام اين عصبانيت و كنترل نكردن اعصاب يكي از عوارض اون قرصي هست كه گفتيد چون شوهر خواهر من تو دوران مجردي مصرف ميكرده هنوز عوارضش باقي مونده و مثل همسر شما بيخودي عصباني ميشه و داد ميزنه.
اولين قدم اينكه با محبت براش يه محيطي فراهم كنيد كه براي كسب آرامش سمت اين جورقرص ها نره.و آرامش و از شما و زندگيش بگيره.در مورد سيگار و قليون فعلا اقدام سختي نكنيد زمان ميبره تا بتونين با محبت و درايت تركش بديد. بازم شوهر خواهرم و مثال ميزنم خيلي سيگار ميكشيد و هر چي خواهرم ميگفت گوش نميداد ولي الآن كه يك ماهه صاحب بچه شدن رعايت ميكنه و حداقل تو خونه نميكشه چون ميدونه برابچه اش ضررداره پس شما به همه چيز زمان بديد.برگرديد خونتون با قهر چيزي درست نميشه. يه شام خوب درست كنيد يه محيط دوستانه فراهم كنيد و باهاش حرف بزنيد شايد فشاري تو زندگي احساس ميكنه كه رو به اين جور چيزا آورده و فك ميكنه اينا مسكن درداشن.اگه عصباني شد يا فحش داد شما چيزي نگيد. اول اكثر زندگي ها اختلاف پيش مياد. بادرايت زندگيتون و مديريت كنيد.

نه عزیزم ما هیچی کم نداریم خونه ام داریم هم از طرف خانوادم هم از طرف خانوادش کاملا ساپورتیم .نمیدونم دردش چیه.با دروغاش چیکار کنم؟

چرا هیچکی به من کمک نمیکنه؟

ريشه خيلي از دروغ گفتن ترس از راست گفتنه آدما وقتي راست ميگن كه بدونن اون راست به ضررشون نيست يا ذاتا راست گو باشن.مثلا من با مامانم اين مشكل و دارم اگه بهش راست بگم سروصدا ميكنه ومن مجبورم واسه اينكه ناراحتش نكنم و دعوا نشه راست يه سري چيزا رو نگم. البته ميدونم كه اين خوب نيست ولي به مامانم ميگم شما خودت نميذاري آدم بهت راست بگه. شايد راجبه شماهم اين طور باشه و همسرت از راست گفتن ضرر كرده چقدر ظرفيت شنيدن حرف راست رو داري؟وقتي همسرت بهت راست گفته چه برخوردي كردي؟

متاسفانه شوهر من ذاتا دروغگو.سر هر چیز کوچیکی برای اینکه خودشو راحت کنه دروغ میگه
چرا مدیرای سایت به من نمیگن چیکار باید کنم؟

واقعا انقد مشکل من لاینحل که هیچکس نمیگه من با همچین مردی باید ادامه بدم طلاق بگیرم ؟چیکار کنم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryamtop

واقعا انقد مشکل من لاینحل که هیچکس نمیگه من با همچین مردی باید ادامه بدم طلاق بگیرم ؟چیکار کنم؟

---

موقع امتحانا اومدی:227: بچه ها وقت ندارن:227: خیلی سر نمیزنن به سایت:227:

دوست عزیز
شما با اینکه با هم فامیل بودید و مدت نسبتا طولانی ایی عقد کرده بودید متوجه هیچ کدوم از این ایراداتی که نام بردید نشدید؟
قرصی که گفتین همسرتون می خورن قرص روانپزشکیه؟می دونن شما اطلاع دارین؟

مریم عزیزم ..
انتظار نداشته باش که یه ادم بد دهنی و دروغگویی و رفیق بازی و قلیون و مشروب و سیگار رو یک دفعه و همزمان بذاره کنار برای اینکه شما برگردی خونه ..
ببین عزیزم شوهرت یه سری عادات غلط داره که به مرور زمان میتونه ترکشون کنه .. عادت نه خصوصیت ..
قدم اولت اینه که قبل از هرچیز بتونی شوهرتو بیشتر و بهتر بشناسی ..
بدونی که سر چه چیزهایی عصبانی میشه و چه عکس العملی از طرف شما میتونه اون عصبانیت رو اروم کنه ..
اینکه ساکت باشی ؟ اینکه مهربونی کنی ؟ باهاش همدردی کنی ؟ داد بزنی و دعوا کنی ؟؟ و ........
باید بدونی کدوم عکس العمل بیشترین فایده رو داره و در مواقع عصبانیت شوهرت همون کار رو بکنی تا اروم شه ..
هیچ وقت موقع عصبانیتش سعی نکن باهاش منطقی و دوستانه صحبت کنی و مشکلو حل کنی ! آرومش کن و بعد سر یه فرصت مناسب باهاش صحبت کن ..
در مورد دعواتون باید بگم که اقایون خوششون نمیاد خانومشون با یه مرد غریبه صحبت کنه .. درست تر این بود که شماره ی صاحب خونه رو میدادی به برادرت یا شوهرت که خودشون صحبت کنن .. جدا از اعتقاد شوهرت به نظر من زیاد جالب نیست که خودت زنگ بزنی به صاحب خونه ..

ببین نخواه که همه ی مشکلاتت رو با هم حل کنی ..
اول یکم مهارت های گفتگو رو یاد بگیر .. لینک کارگاهش رو برات میذارم ..
دعواهای شما برای بی تجربگی و بلد نبودن مهارت هاست ..
نمیگم موضوع بی اهمیته .. اما سعی کن اول مهم ترهاش رو حل کنی ..
برات چند تا لینک میذارم بخونشون عزیزم .. :72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

کارگاه آموزشی - مهارت های گفتگو

کارگاه خانواده موفق

ممنون بچه ها.شوهر من خیلی پنهان کار و خیلی دروغ میگه موضوع سیگارو قرص بعد عروسی فهمیدم.بله الان وقتی قرصارو پیدا کردم بدون جر و بحث خواستم باهاش حرف بزنم ولی جواب درستی بهم نداد یکم پیچوند قضیرو بعدم رفت خوابید.

این قرص آرام بخشه! بحران خاصی در زندگیتون رخ نداده! همسرتون به دلایلی فکر می کنه نمی تونه به شما تکیه کنه ومشکلاتشو به شما بگه وگرنه هیچ انسانی مریض نیست مشکلات روحیشو برای خودش نگه داره!

مرسی از این همه توجه مدیرای سایت
چون اینجا مشکلم حل نشد قرار فردا حضوری برم مشاوره

من تازه 24 سالمه اصلا نمیخوام زندگیمو به خاطر همچین مردی نابو دکنم یکم دیگه بهش وقت میدم اگه درست نشه طلاق میگیرم

بعدش میرم کاملا خانومانه درسمو میخونم ارشد میگیرم بعد پدرم قول داده یه ماشین برام بخره بعد میرم سر کار و با ارامش زندگی میکنم

مريم جان ميشه دلايلت واسه ازدواج كردن و يه بار ديگه مرور كني.فكر نكن زندگي بعد از طلاق خيلي راحته شايد دورنماي خوبي داشته باشه ولي تو تالار بگرد چه خانوم هايي با داشتن تمام امكانات سعي ميكنن زندگيشون و نجات بدن و تنهايي بعد طلاق رو اصلا نميپسندن.من فكر ميكنم بهتره يه كم به خودت فرصت بدي تاببيني چرا ازدواج كردي چرااين مرد و به عنوان شريك زندگيت انتخاب كردي يه كم باخودت خلوت كن توالآن عصباني و دل شكسته هستي نميگم به اين زندگي اگه مشكلاتش براي قابل تحمل نيست ادامه بده ولي تواين حالت هم تصميم نگير كه بعدا باعث پشيمونيت بشه.سعي كن تا جايي كه ميتوني زندگيت و نجات بدي اگه نشد به جدايي فكر كني تا بعدا افسوس فرصت هايي كه داشتي رو نخوري و وجدانت راحت باشه واسه نگه داشتن زندگيت همه كار كردي.