-
شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
سلام دوستان
3 ساله ازدواج کردم و 2سالم نامزد بودیم شوهرم دکترا داره و خودم الان دانشجوی دکترام. من 28 ساله هستم و اون 32 ساله و یک دختر 10 ماهه داریم. وقتی با شوهر آشنا شدم ترم اخر لیسانس بودم همه چی خوب بود عاشقم بودو منم بهش علاقه پیدا کردم یه مشکل داشت تک پسر بود. خودش گفت زیاد مهم نیست فقط باید ظاهرا مراعات بعضی چیزارو بکنی خواهراشم بهم اطمینان دادن ما درخواستای اضافی ازت نداریم و...
مادرش اومد خواستگاری و پدر بیچاره ام گفت دخترم تو نور چشممی خونواده پسره در سطح ما نیستن و ازت انتظارای غیرمنطقی خواهند داشت. من ساده بودم و با حیا مثل همه خونوادم. دوران نامزدی با بعضی اختلافات گذشت اون نمی تونست توازن بین خونواده و زن رو برقرار کنه به خاطر انتظارات غیرمنطقی اونا مدام تحت فشار بودیم.عروسی کردیم و به اجبار طبق نظر شوهرم برای مدتی با خوانواده اون زندگی کردیم.بزرگترین اشتباهمون که همه چی رو تباه کرد. مادرش یه روانی وابسته به پسرش بود شبا یواشکی میومد به اتاقمون تا اطمینان حاصل کنه که پسرش حالش خوبه.20 روز بعد عروسی بود خواهر شوهر اومده بود منم واسه ارشد مثلا می خوندم سلام کردم و برگشتم اتاق.بعد رفتن اونا شوهرم دعوارو شروع کرد که محل نمی ذاری و ادب نداری و به خونوادم فحش دادو صداش و بلند کرد مادرش اومد و به ظاهر برای دفاع ازمن ولی داشت پسرشو تحریک می کرد پسرش تا سرحد مرگ کتکم زد.و این شروع داستانیه که هنوزم ادامه داره متاسفانه پدر م در اثر تصادفی که منم باهاش بودم فوت کرد و بیشتر داغون شدم.دیگه پشتم هم خالی شد من که بجه بزرگ خوانواده بودم مجبورا مشکلاتمو ازشون پنهان کردم. بعد از 9ماه که هروز دعوا و کتک کاری بود برا خودمون خونه گرفتیم شاید درست بشه. منم کارمند بودم و حالا درامدم خیلی بیشتر از شوهرم بود.اوایل ازم پول می گرفت و می نوشت که بعدا بهم بده ولی وقتی ازش می خواستم با شروع دعوا و اینکه نباید برم سرکارو کتک کاری ساکتم می کرد. همه بدهی و وامهاشو داد بدون هیچ گونه حس تشکر نسبت بههم و تو این همه سال نه تنها یک هدیه کوچک ازش نگرفتم بلکه خرج و زندگی و بچه رو هم منم میدم میگه زندگی ن پیش خونوادمه این زندگی خودته خودتم هزینه هاشو می دی. انقدر ساده بودم که اوایل اختلافمون خواهرشوهرام بهم می گفتن حتما اشتباهی کردی که شوهرت از کوره دررفته و زنی که اینکارو بکنه کتک حقشه. فکر می کردم اشکال از منه. شوهرم و خونوادش کلا از نظر فرهنگی سطح پایینن ولی زبون دارن. کاملا برعکس من. رابطه جنسی هم مثل روحمون از دستمون رفت هیچ وقت ارضا نشدم ماهی یکبار هم باهم نیستیم اونم به بدترین شکل فقط خودشو راحت می کنه. مادرم می دید که من هیچ وقت خوشحال نیستم و می پرسید دلم نمی اومد بیشتر ناراحتش کنم. به توصیه دوستان و اصرار شوهرم باردار شدم سر دختر بودنش کلی ناراحتی پیش اومد. بارها توی بارداریم کتک خوردم سر ماموریت رفتن که فقط بهونه بودمشکلش جدایی از مادرش بود.مثل دوتا روانی روزی 20 بار به همدیگه زنگ می زنن. یه روز از مسافرت برمی گشتیم زنگ زدن بیایم خونه ما.بارها پیش اومده بود وقتی خسته و کوفته از راه می رسیدم حق استراحت تو خونه ام نداشتم.از رفت و امد خونواده مادرم به خونه ما ناراحت بودن. خلاصه مادرشوهر بچه رو بهونه کردو دوباره دعوا راه انداخت پسرش و تحریک کرد و این دفعه کتک کاری و داد و هوار می خواست منو بکشه زنگ زد مادر و داداش کوچولوم اومدن بعد یه عالمه دعوا و کشمکش خونین و مالین بردنم خونشون. می خواستم شکایت کنم مادرم نذاشت شوهرم نمی اومد دنبالم با هزار واسطه و بخاطر اینکه از طرف دانشگاه عازم سفر حج بودیم اومدیم خونه. باورتون نمیشه حتی توی مکه هم یه بار شوهرم بخاطر دیر کردن زد توی دهنم و تا صبح بی صدا گریه کردم. نمی دونین که چقد تنهام. بخاطر دخترم ناراحتم و اون می دونه نقطه ضعفمه.
هنوزم دوستم داره پارادوکسهای خونوادش و رفتار غیرانسانیش باعث شدن نسبت بهش بی احساس بشم مثل دوتا هم اتاقی هستیم باهم. گاهی سعی می کنه خوب بشه ولی چیزایی خراب شدن که هرگز درست نمیشن بدجوری شکسته ام. همیشه بعد دعوا میاد که دلجویی کنه ولی از بس دلم شکسته دیگه اهمیتی نمیدم یعنی اشتی هم برام معنا نداره.
کسی منو درک می کنه؟چیکار کنم؟
می دونین وقتی از سرکار میام بچه به بغل ناهار درست می کنم در حالی که اقا از صبح خونه بوده. بعضی مواقع خوب میشه به بچه می رسه سعی می کنه دلمو بدست بیاره ولی خودتونو بذارین جای من دعوا و کتک کاری یکی دوبار قابل گذشته نه 5 سال شبانه روز.فرسوده می شی و فقط به این فکر می کنی ازت فاصله داشته باشه تا بدون درگیری تو خودت باشی.منم اوایل دوسش داشتم حتی الان گاهی دلم براش می سوزه اما خودش همه چی رو نابود کرده همه حقوق همسرشو لگدمال کرده تا خونوادش احساس راحتی بکنن.
بخاطر صبح وقتی بچه خواب بوده تو خونه مونده تا بیدارشه و ببردش خونه مادرم مدام دعوا و غرغر می کنه.نمیذاره صبح زود ببرمش خونه مادرم می گه بچه اذیت می شه. کلا بلد نیست تو زندگی راه حل داشته باشه همیشه مشکلات رو بزرگنمایی میکنه چون از حلشون عاجزه منو مقصر می دونه.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
درود
اگر داستان اینی باشه که شما تعریف کردید که عملا هیچ تقصیری ندارید ایشون یک بیمار سادیسمی حاد هستند و پیش از ادامه بایستی تحت درمانهای بسیار دقیقی قرار بگیرند. از همسرتون تا به حال نپرسیدید چرا شما رو می زنه؟ آخه یک انسان نرمال که بی دلیل همچنین وحشیگری راه نمی ندازه.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
میگه تقصیر خودمه عصبانیش می کنم و زنی که رفتارش اینجوری باشه کتک هم می خوره.
مشکلات روحی که زیاد داره.گاهی دیدم با یه تلفن و گلایه مادرش ازم تو تلفن چطور دیونه میشه. مادرش مثل روانیهاست و اینو بهش منتقل می کنه.
چند بار ازش خواستم بریم پیش مشاور ولی میگه مشاور برا تو لازمه نه من.کلا ادم لوسی به بار اومده.
نمی گم منم کاملا بی تقصیرم. اوایل برام سخت بود زیر بار حرفاشو کاراش برم.پدرم ادم روشنفکری بود ازاد بارم آورده بود. برام سخت بود یه روز شوهر پاشه بگه نرو سرکار درس نخون. همه وقتمونو باید با خونوادش میگذروندیم. منم اعتراض می کردم و فحش می شنیدم گریه خیلی می کردم.شدم موضع ضعیف و تو سری خور.غرورم اجازه نمی داد شوهرم پیش خونوادش بهم فحش بده و سرکوبم کنه.گاهی جوابشو می دادم و باعث می شد کل خونوادش درگیر دعوا بشن.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
دوست عزيز يعني شما تقريبا تو هر دعوايي با همسرتون از ايشون كتك ميخورين؟
تا حالا شده بعد از يكي از اين درگيريها چند وقتي قهر كنين بيان خونه مادرتون؟
پزشك قانوني رفتي؟
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
شما از زندگیتون یک جهنم ساختین و دخترتون رو هم دارین توی جهنم بزرگ میکنین ، میشه بگین چه دلیل مهمتر از فزندتون دارین که توی این جهنم زندگی کنین؟
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
درود بانو
تور جان امام زمان بگو شوخی میکنی؟!!!!!!!!!!!!!!:302:
خدا شاهداه موهای تنم داره سیخ میشه کسی اینجوری دست رو زنش بلند کنه اونم توی دوران بارداری:302:
اینکه بگین زن مقصره که شوهرش کتک میزنتش آخه یکبار دوبار نه اینکه اینهمه سال اونم توی دوران بارداری واینکه بگیم متوجه نیست داره چیکار میکنه هم درست نیست چون هم 32 سالشه هم اینکه مدرک دکترا دارن!!!
چیزی که به ذهنم میرسه کار خوبی نکردین که حقوقتون رو دادین همش رو برای پرداخت قسط این یکجور عادت شده واسه ایشون شوربختانه خانوم های کارمند اشتباه شما رو انجام میدن کمک به خرج خانه جزو وظایف مرد محسوب میشه و درسته توی این وضعیت بسیار خراب اقتصادی و گرونی همسر آدم شاغل باشه کمک خرج خانواده باشه خیلی خوبه ولی از لطفشه نه از سر وظیفه.
یه سئوال داشتم شغل ایشون چیه؟ و آیا امکان خرید یه خونه مستقل رو دارین؟
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
عزیزم متاسفم از مسائلی که در زندگیتون پیش اومده .
اما به نظرم خیلی داری یک طرفه میری ، و حتی جاهایی هم که خودت مقصر بودی یک جور توجیحشون میکنی .ببخشید اینارو میگم ، ولی به نظرم اکثرا توی این جور دعوا ها هر رو طرف مقصر هستند ، تا نپذیری که سهم خودت از اون تقصیر ها چیه و متناسب با رفتار همسرت زندگیت رو مدیریت نکنی نتیجش همین میشه .
مثلا :20 روز بعد عروسی بود خواهر شوهر اومده بود منم واسه ارشد مثلا می خوندم سلام کردم و برگشتم اتاق.بعد رفتن اونا شوهرم دعوارو شروع کرد که محل نمی ذاری و ادب نداری و به خونوادم فحش دادو صداش و بلند کرد
خوب عزیزم درسته که درس خوندنت مهمه ، ولی مهمتر از اون رفتار اجتماعی هست ، وقتی خواهر شوهرت تازه اومده علاوه بر سلام کردن بهتره که یک 10 دقیقه ربع ساعت پیششون بشینی و بعد معذرت خواهی برای درست و بری توی اتاق ، اینکه میگی من سلام کردم و اومدم توی اتاق تا درس بخونم ، زیاد پسندیده نیست .به همسرت حق بده که ناراحت شه ، حتی اگر خانوادش کوکش کنند . بی احترامی به خانواده همسرت یعنی بی احترامی به همسرت و بعد به خودت .داستان به قول خودت این جوری شروع میشه .
میتونستی با یک معذرت خواهی ، یا اینکه بگی آره حق با تو هست من نباید این کار رو میکردم ، همون جا تمومش کنی .( همیشه حق رو فقط به خودت نده )
پسره در سطح ما نیستن و ازت انتظارای غیرمنطقی خواهند داشت. من ساده بودم و با حیا مثل همه خونوادم.
بخاطر صبح وقتی بچه خواب بوده تو خونه مونده تا بیدارشه و ببردش خونه مادرم مدام دعوا و غرغر می کنه.نمیذاره صبح زود ببرمش خونه مادرم می گه بچه اذیت می شه. کلا بلد نیست تو زندگی راه حل داشته باشه همیشه مشکلات رو بزرگنمایی میکنه چون از حلشون عاجزه منو مقصر می دونه.
نمیدونم ولی فکر میکنم یک طرفه داری قضاوت میکنی و بیشتر حق رو به خودت میدی و فکر میکنی که خودت بیشتر و بهتر فکر میکنی .و این برای زندگیت مثل سم میمونه .
من فکر میکنم همسرت یک آدم بسیار احساسی باشه که چون تک پسر هم بوده خانوادش و بلاخصوص مادرش زیاد بهش توجه و محبت کردند .پس شما اولین قدمی که باید برداری تا همسرت رو به خودت خیلی نزدیک کنی ،محبت و عشق زیاد هست و مهمتر از اون ابراز کردن این محبت ها ، تا همسرت رو به خودت وابسته تر کنی .
پدرم ادم روشنفکری بود ازاد بارم آورده بود. برام سخت بود یه روز شوهر پاشه بگه نرو سرکار درس نخون.
درسته که حق داری درس بخونی ، ولی عزیزم یادت نره که الان دیگه ازدواج کردی ، یعنی قبول کنی که اگر اون راضی نباشه ، نمیشه ،و اول باید با سیاست همسرت رو راضی کنی .( مشکلی که برای خودم هم پیش اومده بود و انقدر بی سیاست بودم که با دعوا می خواستم راضیش کنم)
همیشه بعد دعوا میاد که دلجویی کنه ولی از بس دلم شکسته دیگه اهمیتی نمیدم
به نظرم این خودش خیلی خوبه و همسرت دوست داره و داره بهت نشون میده که زندگیمون برام مهمه ، این جور مواقع بپذیرش ولی بعد حرفات رو در قالب سیاست بهش بزن .
عزیزم سعی کن یکم با سیاست تر باشی ، و به همسرت محبت کنی ، جواب بی احترامی های همسرت رو با بی احترامی نده ، جواب لجبازی هاش رو با لجبازی نده .
قلق همسرت رو پیدا کن ، هر مردی یک رگ خواب داره .
وقتی همسرت عصبانی هست شما جوابش رو نده ، سکوت کن ، باید تمرین کنی ، چرا کاری میکنی که با وجود اینکه بی گناه هستی آخرش با اون همه کتک و بدو بیراه خودت بشی مقصر تا برگرده بهت بگه زنی که رفتارش اینجوری باشه کتک هم می خوره.نکن عزیزم نکن .
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
ممنون از راهنمایی هاتون.
آقا استاد دانشگاه هستش.می دونین دوستان نمیشه شوهرت توی تنگنای مالی باشه و تو ندی. حتی اگه آدم بدی هم باشه.
نمی گم کلا هیولاست خیانت و کج اندیشی اصلا در موردش وجود نداره.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
عزیزم تا حالا شده خودت به تنهایی مشاوره بری؟ و مهارتهای رفتاری لازم با ادم های پرخاشگر رو یاد بگیری؟
من فکر می کنم می تونی مشکلت رو حل کنی اما برای اینکار باید یک انگیزه قوی داشته باشی. فکر نمی کنم انگیزه اینکه دختری داری که داره ازت روش درست زندگی کردن رو از االان به طور عملی یاد می گیره انگیزه کوچکی باشه. ضمن اینکه خودت و همسرت هم لایق این هستید که درست و سلامت زندگی کنید. پس اینبار به این دید قدم جلو بذار که به عنوان ناجی زندگیت به خودت، به همسرت و به فرزندت کمک کنی.
پس یک یا علی بگو و سعی کن اول ارامش خودت رو حفظ کنی.
حالا سعی کن به سوالات زیر جواب بدی. مطمئنم کارشناسای تالار هم کمکت می کنند
1- خصوصیات خوب همسرت رو لیست کن؟ خواهش می کنم دقیق بنویس. سرسری ننویس. چون ما با توجه به نوشته های شما با شرایطت و امکاناتت آشنا می شیم.
2- خصوصیات منفی همسرت رو لیست کن.
3- خصوصیات مثبت خودت؟
4- خصوصیات منفی خودت؟
5- موقعیت هایی که شما و همسرت بینتون روابط خوبی وجود داشته یا داره؟
5- رفتار و عملی از شما که باعث خوشحالی همسرت شده؟
ممنون. لطفا با فکر بنویس. منتظرت هستیم.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
"مهارتهای رفتاری لازم با ادم های پرخاشگر "
آفرین دلجو جان!:104::104:
"مهارت ارتباطی و نوع صحبت کردن با همسرت"
"مهارت عشق ورزی و استفاده از فرصت های کوچک محبتی"
و " مهارت تغییر دیدگاه"
یعنی زندگی این نیست که من همه چیز رو فدای درس و تحصیلات و شغل خوب کنم؟! زندگی یعنی اینکه در کنار امکاناتی که دارم بهترین لحظه ها رو تجربه کنم و احساس خوشبختی داشته باشم.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
دوست خوبم ... خیلی سخته من هم همین مشکل رو دارم 2 ساله ازدواج کردم اما بچه ندارم... جای کبودی از رو صورت میره ولی از رو قلب ادم نمیره... من تو این 2 سال اعتماد به نفسم و عزت نفسم کم شده داره یادم میره یه انسانم و حقم چیه...خودم افتادم تو سرازیری عادت اما خونوادم نذاشتن تو اون شرایط بمونم ... با خودت فکر کن تو این 3 سال چقدر تغییر کرد؟ اگه امید داری حتی یه ذره تغییر کرده به خاطر دخترت تحمل کن و سعی کن بیشتر به راه بیاریش و روز به روز انشاالله زندگیت رو بهتر کنی اما اگه فکر میکنی هیچ تغییری نکرده و نخواهد کرد باز هم به خاطر دخترت یه تصمیم جدی بگیر... تصور کن یه عمر شاهد کتک خوردن مادرش باشه...چه آینده ای در انتظارشه؟ من واست دعا میکنم...
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
شوهر شما بیماری روانی داره واقعا ، دوست خوبم من اگه جای شما بودم همینطور که برای بهبود زندگیم و درمان همسرم تلاش میکردم ، در کنارش هربار که کتکم میزد (بدجور) یواشکی میرفتم پزشکی قانونی و یه برگه میگرفتم و قایمش میکردم واسه روز مبــادا!
شما باید با یک روانشناس مشورت کنی گلم تا بهت راهکار بده با یک مرد بیمار باید چه برخوردی کرد ،
اینو فقط یه پزشک روانشناس میتونه بگه و ممکنه بهت داروهایی بده که بریزی تو غذاش بخوره بهتر بشه
شاید اگه زودتر ازینها میرفتی پیش دکتر اینطوری نمیشد (البته شوهرت باید بره اما چون نمیاد و نمیشه بهش گفت خودت باید بری)
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
سلام دوست عزیز.
من تا حدی این شرایطتو درک می کنم.
میخوام بگم میشه لطفا پای بچت رو این وسط باز نکنی.یعنی این حرف که بخاطر دخترم تحمل کردم و تحمل میکنم از نظر من عذر میخوام ولی یه حرف چرتـــــــــــــه.
اخه یعنی چی ادم هر بدبختی که گرفتارش میشه رو تحمل کنه و بگه بخاطر بچم و پیش خودش تصور کنه عجب مامان بابای فداکاری هستم.
واقعا نمیفهمم فکر میکنید بچتون از این روند راضیه؟یا به نظرش شماها خیلی خوب و فداکار میایین.تک تک این لحظات تاثیر وحشتناکشو تو زندگی دخترت میذاره.و در اینده این تاثیر رو خواهی دید.
نمی خوام محکومت کنم.میخوام روشنت کنم که فکر کنی سکوت و کتک خوردن و کج دار و مریض رفتار کردن هیچ حسنی برای دخترت نداره.و بدتر اونو از زن بودنش متنفر میکنه.چون بهش این تصویر رو میده که زن یعنی تو سری خور کتک خوری که نمیتونه حقش رو بگیره.
بازم بر اساس اینکه تو همچین شرایطی بودم میگم کار سخت اما شدنی در پیش داری.
سخته چون باید ماهر باشی و ظرافت داشته باشی.و صبور باشی.
شدنیه چون تو هم مقصری و میتونی با کم کردن سهم خودت کم کم سهم اونو هم کمرنگ کنی.
ببین تو میگی رابطه زناشوییتون خیلی ضعیفه وماهی یه بار و این حرفا..از طرفی میگی با مادرش خیلی رفیقه.
من میگم یه مادر هیچ وقت نمیتونه جای خالی زن رو برای مرد پرکنه.همینطور که برعکسش صادقه.و تو نمیتونی براش مادر هم باشی.
وقتی رابطه زناشوییتون که از قضا واسه مردا خیلی مهمه انقد ضعیفه یعنی ارتباط شما دو نفر مورد داره.و ربط چندانی به مادر شوهرت نداره.
باید این ضعف رو پیدا و رفع کنی.
حالا شما فقط و فقط تمرکزتو میذاری روی رابطه خودت و شوهرت.جوری که اگه نیم ساعت با همین.نیم ساعت فردا از نیم ساعت امروز بهتر شده باشه.
الان فقط جلب اعتماد و محبت کردن.تو قدم اول باید بهت اعتماد کنه.تا بعدا بتونی ازش بخواید پیش مشاور برید.
بعد مراعات کردن.هر ادمی خصوصا ادمای عصبی یه سری چیزا بیشتر از بقیه ناراحتشون میکنه.باید از اون چیزا پرهیز کنی.
تو جمع اصلا گزک دستش نده.فقط برای اینکه حرمت تو پیش بقیه از بین نره.جواب نده.برو به کارت برس.سرد باش.اما یکی نگوکه دوتا بشنوی.بذار واسه وقتایی که تنهایین.
فعلا همینا رو انجام بده.چون بقیش و اصلاح رفتار همسرت فقط با مراجعه حضوری پیش مشاور ممکنه.
فقط چند نکته دیگه وقتی کار به کتک کاری میخواد برسه اونجا رو ترک کن.مثلا برو تو اتاق.صاف صاف واینسا کتک بخوری.
باید بین اقتدار دادن به همسرت و و حفظ عزت نفس خودت تعادل برقرار کنی.یعنی مرد تو باید حس کنه تو بهش اعتماد داری و برات ارزشمنده اما اصلا تصور نکنه تو یه موجود اویزوون بی فایده هستی.چون کتکت میزنه ممکنه یا اقتدارشو در خطر میبینه یا از تو تصور ضعیف و بدی داره.
حتی یه جاهایی رفتار جرات مندانه لازمه.
کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه
موفق باشی
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
سلام دوست عزیز.
میخوام بگم میشه لطفا پای بچت رو این وسط باز نکنی.یعنی این حرف که بخاطر دخترم تحمل کردم و تحمل میکنم از نظر من عذر میخوام ولی یه حرف چرتـــــــــــــه.
اخه یعنی چی ادم هر بدبختی که گرفتارش میشه رو تحمل کنه و بگه بخاطر بچم و پیش خودش تصور کنه عجب مامان بابای فداکاری هستم.
واقعا نمیفهمم فکر میکنید بچتون از این روند راضیه؟یا به نظرش شماها خیلی خوب و فداکار میایین.تک تک این لحظات تاثیر وحشتناکشو تو زندگی دخترت میذاره.و در اینده این تاثیر رو خواهی دید.
بهــارجان به عنوان یه بچه طلاق که یه پدری تقریبا این مدلی داشتم باید بگم 100000 درصد باهات موافقم.
دوست گلم خیلی خوبه که سعی کنی زندگیت رو بسازی اما توروخدا بخاطر بچت نه! بخاطر بچت تو یه جهنم نمون بخدا اون بچه بیشتر از شما اذیت میشه
بمون بخاطر اینکه همسرتو دوست داری، بهش امید داری ، زندگیتو دوست داری و فکر میکنی هنوزم میشه درستش کرد
بمون چون هنوز خیلی راه هارو نرفتی و خیلی روش های رو امتحان نکردی ، چون هنوز به آخرخط نرسیدی
اما توروخدا بخاطر بچه نـــه!
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
چند بار موضوع جدایی رو باهاش حرف زدم می گه خودت برو پی کارت بچه مال منه. متاسفانه وابستگی شدیدی به دخترم دارم.
جالبه که با پس اندازی که بیشترش مال منه می خوایم خونه بخریم می ره دنبال خونه هایی که بزرگ باشه و چند طبقه باشه که سرفرصت خونوادشو بیاره پیشش. یعنی باید کلی قرض و وام بگیریم من پسشون بدم. می گم موافقم به شرطی که شریک باشیم به هیچ وجه قبول نمی کنه. حتا از اول ازدواج از لحاظ مالی کلی خونوادشو ساپورت می کنه و با حقوق من زندگی.بهش هرگز اعتراض نکردم گفتم کمک مالی به خونوادت حقته.
اگه از دخترم جدابشم بذارم پیش باباش،محیط خونوادش خیلی بده دخترم تلف میشه بیچاره.
خودم روش خیلی وقت می ذارم. هر کتاب کودکی که تصور کنین براش اماده کردم رشدش خوبه فوق العاده باهوشه.به قول دکترش واکنشهای یه بچه 2ساله رو داره.
راستش اوایل آشنایی که گل و بلبل بود شوهرم خیلی خودشو آدم مدرن و منطقی نشون می داد. البته تا حدی هم بود. این نکته رو بگم اون زمان شوهرم تو یه شهر دیکه دور از خونوادش بود. ولی بعدا اومد نزدیک خونوادش تحت تاثیر رفتار و خواسته های ریز و درشتشون خیلی تغییر کرد. اینم بگم اون آدم احساساتیه. جالبه بودنین یه بار که بدجور دعوا کرده بودیم پدرشوهرم اومد گفت که چیکار کردی چرا پسرمو اذیت می کنی و به زندگیت نمی رسی. کلا دیدگاهشون اینجوریه همیشه زن مقصره زن باید تحمل کنه زن باعث کتک خوردن خودشه و....
چطور می تونم دخترم بذارم تو این محیطو برم؟ باید تلاش کنم با این فرهنگ بار نیاد همیشه سرش بالا باشه و حداقل از حمایت مادرش مطمئن باشه.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
با سلام
یکی از بزرگترین اشتباهاتت به نظر من ساپورت مالی شماست که هرچه سریع تر باید قطع بشه
سا÷ورت مالی و دلسوزی در حق کسی است که قدردان باشه نه اینکه وظیفه شما بدنه خواهش می کنم در این مورد قاطع باش
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
من فکر میکنم اگه این شرایطی که شما میگید رو همسرتون و خانواده اش داشته باشه حضانت فرزندتون رو به اونها نمیدن مخصوصا الان که بحث کودک آزاری در الویت ها قرار گرفته (البته من اینطور فکر میکنم باید بررسی کنید) من هم با اقلیمای عزیز موافقم همسر شما در صورتی میتونه خانواده اش رو ساپورت مالی کنه که اول شما و فرزندش رو ساپورت کنه یعنی چی شما هم قبول کردید و الان هم دارید کوتاه میاید که یه خونه بخره که خانواده اش هم بیان تو اون ساختمان زندگی کنن اون هم با پول شما بدون اینکه شما رو سهیم کنن ... من جای شما بودم اگر بخوام تو این زندگی، زندگی کنم دیگه سر کار نمیرم یه مقدار از پس اندازم هم بدون اینکه همسرم خبر داشته باشه واسه خودم یه سرمایه گذاری میکردم ... حتی اگه یه خونه مثلا تو دوغوز آباد باشه میخرم که واسم بمونه و اصلا هم به همسرم نمیگم آخه یعنی چی ....؟؟؟؟؟؟؟؟:320::320:
آخه شما ها قشر تحصیل کرده هم هستید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
سلام نميدونم چي بايد بگم و اين جور وقت ها فقط بغض گلومو ميگيره از اين همه فراموش كردن خدا.فقط خواستم همدردي منو بپذيرين اميدوارم كارشناس ها بيان كمكتون كنن با نظرات بهار.زندگي عزيز كاملا موافقم رابطه جنسي يكي از نقطه ضعف هاي مرداس كه اگه بتونين روش كاركنيد شايد يه سري مشكلات حل بشه البته ميدونم خيلي سخته آدم طرف كسي كه كلي كتكش زده بره.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
suzana عزيز:72:
اين كه مردي دست بزنه داره بله توي ذات بعضي ها هست و خيلي هم بد و ناپسند و مورد انتقاد همه هست كه در برخي مواقع مثل يك ويژگي كه از بچه گي با خودش آورده و با شخصيتش عجين شده شايد نشه به راحتي كنار گذاشته بشه ولي شما مي توني مديريت كني كه چطور اين رفتارهاش را كنترل كنه و اين درگيري ها به حداقل برسه. به نظر من اكثرا مشكلات (شايد بشه گفت تمام مشكلات زناشويي بجز موارد استثنايي) ريشه در رفتارهاي اشتباه گذشته زن و مرد داره و يك روانشناس تمام اتفاقات را حتي از زمان كودكي مي شكافه تا ببينه اين مشكل كجا استارت خورده. توي برخي مشكلات سطحي تر و راحتر خودمون هم مي تونيم اين ريشه يابي را بكنيم به شرطي كه واقعاً منصفانه و به عنوان شخص سوم ماجرا را از بالا نظاره گر باشيم ولي در مواردي كه حادتر و شديدتره شايد به دليل هيجانات ناشي، نتونيم اين ريشه يابي و تحليل را داشته باشيم. بهتره شما هم بنشيني و واقعاً به دور از هر گونه پيش داوري و حق به جانبي موضوع را از اولين روز آشنايي و ارتباط و بعد ازدواج بررسي كني .سعي كني تمام حرفهايي و رفتارهايي كه بينتان پيش آمده و رد و بدل شده را مو به مو به ياد بياوري و تحليل كني كه از كجا اين بنا كج رفت. كجاي كار اشتباه بود. براي مثال:
نقل قول:
عزیزم متاسفم از مسائلی که در زندگیتون پیش اومده .
اما به نظرم خیلی داری یک طرفه میری ، و حتی جاهایی هم که خودت مقصر بودی یک جور توجیحشون میکنی .ببخشید اینارو میگم ، ولی به نظرم اکثرا توی این جور دعوا ها هر رو طرف مقصر هستند ، تا نپذیری که سهم خودت از اون تقصیر ها چیه و متناسب با رفتار همسرت زندگیت رو مدیریت نکنی نتیجش همین میشه .
مثلا :20 روز بعد عروسی بود خواهر شوهر اومده بود منم واسه ارشد مثلا می خوندم سلام کردم و برگشتم اتاق.بعد رفتن اونا شوهرم دعوارو شروع کرد که محل نمی ذاری و ادب نداری و به خونوادم فحش دادو صداش و بلند کرد
خوب عزیزم درسته که درس خوندنت مهمه ، ولی مهمتر از اون رفتار اجتماعی هست ، وقتی خواهر شوهرت تازه اومده علاوه بر سلام کردن بهتره که یک 10 دقیقه ربع ساعت پیششون بشینی و بعد معذرت خواهی برای درست و بری توی اتاق ، اینکه میگی من سلام کردم و اومدم توی اتاق تا درس بخونم ، زیاد پسندیده نیست .به همسرت حق بده که ناراحت شه ، حتی اگر خانوادش کوکش کنند . بی احترامی به خانواده همسرت یعنی بی احترامی به همسرت و بعد به خودت .داستان به قول خودت این جوری شروع میشه .
میتونستی با یک معذرت خواهی ، یا اینکه بگی آره حق با تو هست من نباید این کار رو میکردم ، همون جا تمومش کنی .( همیشه حق رو فقط به خودت نده )
اگه ما بتونيم واقعا اين تحليل را داشته باشيم خيلي از مشكلات حل مي شه و بعد كه اولين قدم هاي اشتباه كشف شد راحت تر مي شه براي حل موضوع قدمهاي درست برداشت.
سعي كن خودت واقعاً ريشه اوليه مشكلاتت را به حق و به انصاف پيدا كني و در كنارش به قول دوستهاي عزيز مهارتهاي ارتباط موثر زوجين و چگونگي رفتار با يك آدم پرخاشگر و ... كه گفته شده را ياد گرفته و به كار ببري. اگر به تنهايي نتواني حتما به مشاور و روانشناسي مراجعه كن تا توي اين زمينه ها و توي ريشه يابي مشكلاتت كمكت كنه.
هرگز بهترين راه پاك كردن صورت مسئله نيست نه بايد صورت مشكلات را پاك كني و نه اجازه بدي مشكلت از پا درت بياره بلكه بايد مهارت داشته باشي كه حلش كني راههاي مختلف رو آزمون و خطا كني و بهترين راه را در كمترين زمان پيدا كني. (دوست خوبم باور كن منظورم از اين حرفها هرگز تاييد همسرت و يا مقصر دانستن مطلق شما نيست ولي وقتي بيماري به سراغمان مي آيد بايد جوري باهاش مبارزه كنيم تا اين بيماري هر چند خيلي رنج اور و طاقت فرسا ما را از پا در نياورد)
اميدوارم هر چه زودتر مشكلت با درايتت حل بشه.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
مرسی دوستان خوبی که برا مشکلم وقت گذاشتن.
این چند روزه سعی کردم از نظراتون استفاده کنم ولی امروز دوباره دعوامون شد. سر اینکه چرا دیر حاضر می شی بریم خونه مامانم. می دونین کلا بهم بدبین شده ازم می خواد مرتب به خواهراش و مادرش زنگ بزنم. در حالی که اونا هیچ وقت احوالمو نمی پرسن.تهدیدم کرده اگه پاتو از گلیمت دراز کنی می رم زن دیگه ای می گیرم می دونم هرگز این کارو نمی کنه ولی این مسئله بینمون نبود که اونم پیدا شد. خیلی دلم شکسته ام. از طرف دیگه هم فکر می کنم این طوری بهتره راحتتر می تونم جدابشم. دیگه نیازی به توضیح به فامیل ندارم که چرا جداشدم.
یکی کمکم کنه چطور می تونم بی سروصدا برم پزشکی قانونی؟ آیا گرفتن گواهی تاثیری روی حضانت بچه ام داره؟
اصلا در چه مواردی حضانت فرزندرو به مادرش می دن؟
من فنی خوندم از مسائل حقوقی سر در نمی آرم . می خوام بدونم تا در شرایطی که پیش اومد دست و پا بسته نباشم.
راستش علت اینکه اوایل ازدواج ازش جدا نشدم این بود که فکر می کردم من مقصرم که دعوا پیش میاد. فکر می کردم چیزایی که اون میگه حقیقت داره و احتمالا من مشکل رفتاری دارم.سعی می کردم زن خوبی باشم و آرامشمو حفظ کنم ولی بازم دعوامون می شد.من کاملا بی تقصیر نیستم حتی به خودشم می گم ولی اون خودشو برحق می دونه حتی تو کتک کاری.
می گین چرا ساپورت مالیش کردم تا حالا شده شوهرتون بیاد بگه واسه وامی که مهلتش تمومه تو فشارم خواهشا کمکم کن؟
اگه بهش نه بگی می شی زن بدجنس اگرم کمکش کنی بعدا می گه یادم نیست فکر کنم باهات تسویه کردم.
تو مسافرتای کاری بهم زنگ زده نیاز ضروری دارم منم دادم. نمیشه با یکی زندگی کنی و مستاصلش بذاری.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
سلام
دوستای عزیز ما اینجا داریم فقط حرفهای یک طرف ماجرا رو میشنویم و نباید یکطرفه به قاضی بریم و یا سوزانا رو تحریک کنیم که همسرت فلان بیماری رو داره و و یا ای وای ! همسرت فلان کار رو کرد ! ای وای تنم لرزید ! و از این جملات که سخت مراجع رو تحریک میکنه...
.....شاید هم واقعا بیمار باشه اما نه در تخصص ماست و نه میتونیم به این شکل بگوییم کسی بیماره یا سالمه...
همونطور که برخی دوستان اشاره کردن دخالت زن در امور مالی خودش زمینه ساز خیلی از مشکلاته:
از جمله
بی کفایت شدن مرد...
بالا رفتن سطح توقع مرد از زن به صورت غیر طبیعی...
عوض شدن جای مرد و زن...
به وجود امدن اختلافات مالی بین زن و شوهر...و مشکلات دیگه
سوزانای عزیز
کسی به شما نمیگه همسرت رو در تنگنای مالی تنها بذار اما این دقیقا برمیگرده به شخصیت طرف مقابلت و قدرت تجزیه و تحلیلش.
مردی رو میشناسم که یکی از نزدیکانه خودمه.وقتی همسرش میره سرکار دیگه نمیذاره زنش کارهای منزل رو بکنه و همه کارها از جمله ظرف شستن..غذا درذست کردن..اتو کردن و ....همه رو خودش انجام میده چون اعتقاد داره زن قدرت نداره هم بیرون کار کنه و هم داخل منزل.....
نه به اون بی نمکی و نه به این شوری.هر چیزی اعتدال و حدی داره که باید رعایت بشه.
شما وقتی میبینی همسرت قدر نمیدونه و متوقع تر هم میشه اشتباه کردی به کار کردنت ادامه دادی.در واقع بهش لطف نکردی بلکه از لحاظ پذیرفت مسئولیت روز به روز بیشتر ضعیف ترش کردی
قبل از هر چیزی مثل یه زن سنتی رفتار کن و بگو عزیزم میخوام دیگه سرکار نرم و بمونم خونه و به تو و بچه مون خدمت کنم.
(من تو این زمینه درکت میکنم.خودم معلم بودم و بدون کوچکترین پارتی داشتم تو مدرسه دولتی که در دوقدمی منزلمون بود کار میکردم و خیلی هم پیشرفت کرده بودم.اما کم کم دیدم همسرم از کارش داره میاد بیرون و میگه خسته ام و میخوام مدتی کار نکنم و ...
این برایم زنگ خطری بود....)
الان از کارم امده بیرون و مثل یه زن سنتی شدم با این تحصیلاتم هم بالاست.ورزش میکنم و کلاسهای مختلف آشپزی و ...میرم و هم به خودم میرسم و هم همسرم رو حمایت میکنم اما فقط حمایت عاطفی نه حمایت مالی و ...
وقتی با کوله باری از مشکلات مالی تنهاش بذاری و فقط نقش یه زن خوب و فداکار رو بازی کنی هم بیشتر قدر روزهایی که زحمت کشیدی رو میفهمه و هم اون موقع میفهمه دیگه نره دنبال خونه بزرگتر که مادرش و ..رو هم بخوا د بیاره پیش خودش.
ما عادت داریم وقتی خیلی اشتباه میکنیم و میبینیم گردابی ایجاد شده که دیگه هر چی میفته توش داغون میشه میگیم خب حالا بریم جدا شیم
سوزانای عزیز
درسته جدایی هم یک راهه اما برای شما تنها راه نیست.باید تمام تلاشت روبرای بهتر شدن اوضاع بکنی و در وهله اول به یه مشاور حضوری مراجعه کنی چرا که الان هر تصمیمی بگیری اینده دخترت رو هم تحت الشعاع قرار میده
کما اینکه من اعتقاد دارم شما هم خطاهایی داشتی و داری و در درجه اول باید از
اصلاح خودت شروع کنی
اگر بتونی رگ خواب همسرت رو به دست بیاری کم کم میتونی در دل و جانش نفوذ کنی
مثلا همسر شما روی خانوادش بسیار حساسه (برعکس همسر من که در 12 ماهه سال حداقل 6 ماهه رو باهاشون قهره) چرا از این حربه استفاده نمیکنی؟
میتونی با محبت حساب شده به خانواده همسرت تا حدودی علاقه همسرت رو به خودت بیشتر کنی.
راهکار زیاده.فعلا به جدایی و طلاق فکر نکن.
موفق باشی
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
ممنونم maryam123
می دونم که تو این همه وقت نتونستم رگ خواب شوهرمو پیدا کنم و رامش کنم.
آخه آدمی که من دوسش داشتم و باهاش ازدواج کردم اصلا اینطوری نبود. راست می گی که تو زندگی مون یه گردابی درست شده که هر چی توش می افته داغوان می شه. از هم بریدیم تنها ابزاری که دست شوهرمه کتک کاریه. قبل ازدواج همیشه می گفت صورتت دماغت قشنگه حالا یه مدت گیر داده بود دماغت انحراف داره صورتت مشکل داره و ...
منم آدم درون گرایی هستم خیلی تو خودم هستم موقع ناراحتی دلم می خواد تنها باشم. وقتی خونه نیست آرامش دارم.
چند بار به این فکر افتادم که یه مدت مرخصی بدون حقوق بگیرم و بشینم خونه.تو مرخصی زایمان که بودم خیلی اذیت شدم و بدترین دعواهامون اون موقع پیش اومد چون انتظار داشت چون بیکارم برم بشینم خونه مامانش.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
چرا مشاورا کمکی بهم نمی کنن؟
بازم دعوامون شده نامرد سیلی زده صورتم کبود شده 2 روزه سرکارم نرفتم.به مامانم دروغ می گم که نفهمه چیکار کنم خجالت نمی کشه با این وضع خونوادش اومدن دیدن. سرزنشش کردن ولی بازم مادرش هی زنگ می زنه قربون صدقش می ره. فکر می کنه تا هر وقت بخواد می تونه اذیتم کنه و دوباره برگرده سرجای اول. باهام مهربون شده.معذرت خواهی نمی کنه مثلا می خواد بگه با وجود تقصیراتت من آدم خوبیم.
چیکار کنم توروخدا بهم بگین این دفعه دیگه بار آخره می خوام برم سراغ وکیل شاید بترسه.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
سلام سوزانا
اینکه در این شرایط هستی ، بسیار ناراحت کننده است.
یکی دوبار نوشته ای که همسرت با وجود اینکه کتکت زده اما دوستت دارد. این یه نقطه امید.
سوال: آیا در لحظاتی که کتک کاری ندارید ، اونو دوس داری؟
زندگی شما هم مثل بعضی دیگر از زندگیها - با کم و زیاد- همراه با لحظات تلخ و شیرینه. الان و در این شرایط متاسفانه فقط نقاط تاریک زندگی رو یادآوری می کنی و اونها رو ثبت کردی.
سوال2: ایا زندگیتون لحظات خوش و عشقولانه نداشته؟ لطفا دو سه خاطره خیلی خوب رو برامون بنویس.
سوال 3: از همسرت بپرس از این شرایط راضیه؟
شرایط به گونه ای که شما توصیف کرده ای: عدم تفاهم ، عدم تامین خواسته شوهر ، که منجر به کتک زدن از سوی شوهرتون میشه.
سوال 4: تا حالا شده یه مساله رو با هم حل کنید. مثلا شما دوس داشتین برین خونه مادر ، او دوس داشته برید خونه پدرشون. بعد با خوبی و خوشی یه کدوم رو انتخاب کرده باشید؟
یا درخصوص خرید وسیله ای ، سکونت تو یه محلی توافق داشته باشید؟
سوال5: اکثر مواردی که به کتک زدن ایشون منجر شده ، منشاش چی بوده. سر چه قضیه ای دعواتون شده؟
منتظر پاسخ خهاتون هستم
در پایان فقط میخوام اینو بگم که زندگیهای به مراتب سخت تر و پیچیده تر از شما هم امکان حرکت در مسیر خوب رو دارن.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
ممنونم baby که حرفامو شنیدی
جواب سوال1: یه زمانی خیلی دوسش داشتم. ولی این رفتارای بدش به مرور از درجاتش کاست. وقتی که دعوا نداریم بیشتر حس دلسوزی نسبت بهش دارم. با کاراش هم خودشو تحقیر می کنه هم منو. آدم بدی نیست ولی روی بعضی چیزها اونقدر واسه خودش حساسیت درست کرده که در صورت کوچکترین برخوردی یا حرفی از طرف من عصبی می شه از کوره در می ره.علی الخصوص خونوادش که بسیار پرتوقع هستند.
جواب سوال 2: اوایل ازدواجمون مثنوی رو برداشته بود هرجا که اسمم بود شعراشو دراورده بود با خط خوش برام نوشته بود گذاشته بود لای کتابام.
یه بارم sms های قبل ازدواجمونو پرینت گرفته بود و یه شب باهم خوندیم حال کردیم.وقتی گوشیش خراب شد تا چند روز ناراحت بود که smsهارو از دست داده.
جواب سوال 3: اونم راضی نیست. امروز باهم بحث کردیم اونم راضی نیست ولی نمی خواد زندگیشو از دست بده. من بهش گفتم با این شرایط ادامه زندگی غیرممکنه و همه چی برام تموم شده.بازم می ره برام از بیرون ناهار می گیره و به بچه میرسه. توی مسائل ارتباطی تفاهم نداریم.
جواب سوال4: چندین بار سر ایجور چیزا باهم تصمیم گرفتیم اگه توافقی رفتیم خونه مادرش مشکلی پیش نمیاد ولی اگه توافقی رفتیم خونه مادر من توی ذهنش نگه می داره و بعدا بهم غر می زنه. می دونین اون در مورد جلب رضایت همه اطرافیانش تلاش می کنه متاسفانه اینم امکان نداره و باعث میشه ساده ترین حقوق من به عنوان همسر لگدمال بشه. ضمنا تا حدود زیادی هم سطحی و ساده هست. جلب رضایت اطرافیانو دقیقا همون جوری که ذکر می کنن می خواد نه با سیاست و تفکر و آینده نگری.
جواب سوال 5: در بیشتر موارد بحث مون سر رفتن به خونه مادرش بوده. تصور کنین شب از سفر اومدیم با ساک نرسیده شوهرم میگه بریم خونه مامانم من ازش یه نیم ساعت واسه روبراه شدن خودم و بچه می خوام اون دعوا راه می اندازه.
من شاغلم با این وجود ما دو شب در میون خونه اونها هستیم و اگه تعطیلات باشه حتما شبو می مونیم.در حالی که فاصله خونمون 20دقیقه هست.
بهش گفتم که دلم می خواد شبو باهم باشیم نه جای دیگه ولی وقتی اونجا هستیم مادرش همش میگه بچم خسته است زحمت میکشه و زود رختخوابشو می ندازه و انگار نه انگار من و یه بچه می مونیم بلاتکلیف. درس خودشم به خاطر اینکارا عقب افتاد به درس منم کلی لطمه زده.
طولانی شد ببخشید ولی خیلی ناراحت و کلافه ام.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط suzana
ممنونم baby که حرفامو شنیدی
جواب سوال1: یه زمانی خیلی دوسش داشتم. ولی این رفتارای بدش به مرور از درجاتش کاست. وقتی که دعوا نداریم بیشتر حس دلسوزی نسبت بهش دارم. با کاراش هم خودشو تحقیر می کنه هم منو. آدم بدی نیست ولی روی بعضی چیزها اونقدر واسه خودش حساسیت درست کرده که در صورت کوچکترین برخوردی یا حرفی از طرف من عصبی می شه از کوره در می ره.علی الخصوص خونوادش که بسیار پرتوقع هستند.
سلام ، درسته دقیقا اعتراف نکردی که دوستش داری ، اما نمیشه گفت که ازش متنفری.
لذا فرض رو میذاریم بر اینکه گاهی دوستش داری. همین کافیه که بگم:
زندگی شما مستحق جدائی نیست ، زندگی تون پتانسیل بالائی برای بازسازی داره.
بنابراین می ریم در مسیر بازسازی. پس استفاده از واژه های طلاق (حتی برا تهدید) ، قهر ، رام کردن همسر و از این قبیل حرفها ممنوع !!
سالهای اولیه زندگی کم و بیش از این جور مسائل پیش میاد.[/size]
جواب سوال 2: اوایل ازدواجمون مثنوی رو برداشته بود هرجا که اسمم بود شعراشو دراورده بود با خط خوش برام نوشته بود گذاشته بود لای کتابام.
یه بارم sms های قبل ازدواجمونو پرینت گرفته بود و یه شب باهم خوندیم حال کردیم.وقتی گوشیش خراب شد تا چند روز ناراحت بود که smsهارو از دست داده.
[size=medium]در سالهای اول زندگی - سالهای 1تا 5- معمولا آسیبها ناشی از سوئ تفاهمات ، انتظارات بعضا نابه جا ، شناخت نادرست از تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی خانواده دو طرف ، تمرکز بر ایده آلها بجای واقعیات و... ببوده و باعث بروز مسائلی می گردد. اینگونه آسیبها ، اسیبهای خیلی جدی نیست.
سعی کن دوز این لحظات رو تو زندگی بیشتر کنی.
http://www.hamdardi.net/thread-10532-post-251256.html#pid251256
جواب سوال 3: اونم راضی نیست. امروز باهم بحث کردیم اونم راضی نیست ولی نمی خواد زندگیشو از دست بده. من بهش گفتم با این شرایط ادامه زندگی غیرممکنه و همه چی برام تموم شده.بازم می ره برام از بیرون ناهار می گیره و به بچه میرسه. توی مسائل ارتباطی تفاهم نداریم.
امیدواریها برا ترمیم زندگی تون بسیار زیاده ، او هم رضایت به این کتک کاریها نداره ، باید تلاش بشه که زندگی تون تو مسیر صحیح بیفته.
یه مرد وقتی اقدام به کتک کاری می کنه که راهها رو بسته می بینه. او هم فکر می کنه که همه چی تموم شده ف در حالیکه واقعا اینطور نیست.
وقتی که اقتدارش ، غرورش شکسته میشه ، مستاصل میشه و منطق رو کنار میذاره ، شروع به فحاشی و کتکاری می کنه.
راه حل چیه : اقتدار مردت رو بهش برگردون ، چطوری:
پاسخش تو این تاپیکه:
http://www.hamdardi.net/thread-23419-post-241319.html#pid241319
گفتیم که غیر ممکن ، تموم شده و... آفت بازسازی زندگیه.
جواب سوال4: چندین بار سر ایجور چیزا باهم تصمیم گرفتیم اگه توافقی رفتیم خونه مادرش مشکلی پیش نمیاد ولی اگه توافقی رفتیم خونه مادر من توی ذهنش نگه می داره و بعدا بهم غر می زنه. می دونین اون در مورد جلب رضایت همه اطرافیانش تلاش می کنه متاسفانه اینم امکان نداره و باعث میشه ساده ترین حقوق من به عنوان همسر لگدمال بشه. ضمنا تا حدود زیادی هم سطحی و ساده هست. جلب رضایت اطرافیانو دقیقا همون جوری که ذکر می کنن می خواد نه با سیاست و تفکر و آینده نگری.
در خصوص حق و حقوقتون و نحوه بیان جراتمندانه خواسته تون ، از این کارگاه
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
و در خصوص آداب گفتگوی سالم ، نحوه نشستهای خانوادگی ، مقالات بسیار مفیدی در سایت هست.
جواب سوال 5: در بیشتر موارد بحث مون سر رفتن به خونه مادرش بوده. تصور کنین شب از سفر اومدیم با ساک نرسیده شوهرم میگه بریم خونه مامانم من ازش یه نیم ساعت واسه روبراه شدن خودم و بچه می خوام اون دعوا راه می اندازه.
ببینید ، شما دقیقا می دونید که چی همسرتون رو خوشحال می کنه ، کلید نفوذ تو قلب شوهرتون هم خانوادش وبطور خاص مادرشه ، شما می تونید خیلی ساده تمام این مشکلات را به فرصت هائی برای بهبود رابطه تون با همسر استفاده کنید. یه جائی گفته بودید رگ خواب همسرتون رو پیدا نکردید ! رگ خوابش همینه.
امتحان کنید ، این بار که ازتون خواست برید خونه مادرش ، شما با روی باز بدون غرزدن ، بدون ناراحتی برید اونجا هم نمی خواد کار خاصی انجام بدید کاملا معمولی و عادی رفتار کنید. توی جمع باشید.
نتیجه اش رو بعد از سه ماه بیان کنید.
من شاغلم با این وجود ما دو شب در میون خونه اونها هستیم و اگه تعطیلات باشه حتما شبو می مونیم.در حالی که فاصله خونمون 20دقیقه هست.
یه مقدار با دل همسرت همراهی کن ، این موندنها موقتیه ، گذر زمان خیلی از این عادتها ، خیلی از این برنامه ها رو بهم خواهد زد. بعد از چند سال تعادل در زندگی تون در رفت و آمدهاتون بوجود میاد.
بعد از خوندن کارگاهها خواسته هاتونو رو در یه فضای بهتر ، بیان کن .
"بهش گفتم که دلم می خواد شبو باهم باشیم نه جای دیگه" در عین حال حق موندن پیش خانوادش رو هم ازش نگیر.
طولانی شد ببخشید ولی خیلی ناراحت و کلافه ام.
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
منم الان دارم فکر میکنم میبینم Baby عزیز کاملا درست میگن، رگ خواب همسرت دقیقا خانواده اش هست، باهاش تو این مورد همراه شو، خودت پیشنهاد بده که برید، یه شب شام درست کن(مثلا یه الویه، یه کوکو یا هر چیز دیگه ای که واست راحت باشه) بعد به همسرت بگو بیا امشب شاممون رو برداریم بریم خونه مامانت اینا، یه شب بگو دوست داری امشب بریم خونه مامانت اینا، حتی اگه شب قبلش هم اونجا بودی میدونم خیلی سخته ها، یه شب که میگه امشب بریم ... تو پیشنهاد بده نظرت چیه امشب اونارو دعوت کنیم اونا بیان همش ما نریم ماهی یکبار دعوتشون کن ... فکر کنم تو با این حساسیت هائی که نشون دادی در مقابل همسرت و خانوادش اونها سعی کردند با محبت بیشتر پسرشون رو سمت خودشون بکشن البته شاید کاملا ناخاسته بوده وقتی مادر همسرت میگه پسرم خسته هست و رختخوابش رو میاره بندازه باهاش همسو شو بگو آره بنده خدا خیلی زحمت میکشه، ببین مادرش بعد از یه مدت دیدش نسبت بهت عوض میشه،
هر از چند وقتی که میرین خونه مادر شوهرت به همسرت بگو سر یه شیرینی فروشی وایسه که واسه مادر شوهرت یه کیلو شیرینی یه بسته شکلات یا هرچیز دیگه ای بخرید... ببین سالگرد تولد مادر شوهرت کیه واسش کادو بخر، وقتی میری بیرون مثلا یه روسری واسه مادر شوهرت بخر و بهش بگو این رو تو مغازه دیدم گفتم واسه شما بخرم ... بهش هدیه بده بدون مناسبت سالی یکی دوبار سورپرایزشون کن واسه خرید هدیه هر 2 - سه ماه دست پر برو خونه مادر شوهرت ماهی یکبار دعوتشون کن، هر سه چهار ماه یکبار خودت غذا درست کن ببرین خونه اونها خودت رو به اونها نزدیک کن ببین نتیجه اش چی میشه، اگه میرید مسافرت موقع برگشتن خودت به همسرت پیشنهاد بده بگو میدونم خسته ای ولی اگه دوست داری بریم یه سر پیش مامانت اینا، یک روز در میون یا دو روز در میون به مادر شوهرت زنگ بزن میدونی این سیاستیه که شاید بتونه شرایط تو رو از این رو به اون رو کنه وقتی مادر شوهرت ببینه که تو کاملا به همسرت میرسی قدرش رو میدونی درکش میکنی نمیذاری زیاد خسته بشه مخصوصا جلو خانواده همسرت خیلی به همسرت رسیدگی کن بذار خیال مادر همسرت راحت بشه اون موقع ببین رفتارهای همسرت هم عوض میشه دیدت رو نسبت به خانواده همسرت سعی کن عوض کنی ...
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
دوست عزيز در مورد روابط همسر و خانواده اش و اين كه دوستان گفتند رگ خواب همسرت خانواده اش است، بايد بگم من هم تا حدودي مثل همسر شما وابسته خانواده ام هستم ولي چون زنم نمي تونم زورگويي يك مرد را داشته باشم كه حرفم را به كرسي بشونم ولي وقتي همسرم با كمال ميل و روي باز به خانواده ام توجه و محبت مي كند مثل عاشق فداكاري مي شوم كه هر كاري براي شادي و آسايش همسرم حاضرم بكنم. اما وقتي لج مي كنه يا نسبت به خواسته هايم در مورد خانواده ام كوتاهي مي كنه همون طور كه گفتم مثل مردها نمي تونم از خشونت استفاده كنم ولي رفتار و اخلاق عوض مي شه. سرد و بي اعتنا بهش مي شم. به هر حال هر كسي يك جوري نارضايتي اش رو نشون مي ده. من اينطوري و همسر شما اونطوري . و وقتي اين جبهه گيري ها زياد مي شه و اين اصطكاك ها بين دو طرف زياد مي شه ناخودآگاه هر دو طرف نسبت به اين موضوع تكراري حساس مي شوند. شما حساس مي شويد و از خانواده اش بدتان مي آيد و ايشان حساس مي شوند و فكر مي كنند هر وقت حرف خانواده شان است شما با بي ميلي و از روي اجبار و به اكراه با ايشان همراهي مي كنيد و منجر به كتك كاري مي شود. به قول مدير همدردي و ملكه عزيز يك مدت دلت رو صاف كن و سعي كن اونجوري كه اون مي خواد به خانواده اش سر بزنيد و با آنها خوب و صميمي رفتار كن. صحبت خانواده اش كه مي شود نه نياوريد چه كلامي و مستقيم اعتراضي كنيد چه با قيافه و رفتار اين اعتراض و ناراشي بودن را نشان دهيد.
مطمئنا حساسيت ها كم مي شه و روابط و رفت و آمد ها در نهايت كنترل مي شه و از حالت افراطي در مياد.:72:
دوست عزيز با عرض پوزش پيامي براي كارشناس محترم داشتم: جنابbaby ، آقاي مدير، جنابsci و كارشناسان محترم عاجزانه خواهش مي كنم به تايپيك اين جانب سري بزنيد و راهنمايي كنيد. خواهش مي كنم.
http://www.hamdardi.net/thread-26922.html
-
RE: شوهرم دست بزن داره،با وجود فرزندم راه چاره چیه؟
ممنونم baby,malakeh,negar_ba
ما بخاطر درسامون زیاد مسافرت میریم امروز برگشتنی همسرم پیشنهاد داد سر راه به خونه مامانش سر بزنیم منم قبول کردم و رفتیم با اینکه خیلی خسته بودم. رفتار شوهرم خیلی فرق کرد الانم که خونه هستیم هی بهم می گفت تو بیا استراحت کن بعدا کارامونو می کنیم.
من سعی و تلاشم رو می کنم امیدوارم نتیجه بده.
توکل بر خدا