استرس و مشکلات جسمی(درخواست مشاوره؟)

با سلام به تمام عزیزان.
دوستان خوبم من حدود 7-8 ماهی هست که دو سه تا مشکل سخت تو کار و زندگیم ایجاد شده که استرس فوق العاده ای را بهم وارد کرده! حالا بعد این مدت ی مشکلی واسم ایجاد شده و اینه که وقتی استرسم زیاد میشه(مثلا در مواجه با یک کار جدید) دچار گزگز در دست و پای چپم میشم و همچنین همش تو گوشم یک صدای هم همه مبهم میپیچه که بعضی وقتها باعث میشه حتی صدا ها را خوب نشنوم. :302:
یک سری آزمایشات بالینی دادم ولی خداراشکر مشکلی نبود. :227:
الانم همش از موقعیت های جدید و مواجهه با کارهام فرار میکنم چون یکمی که آرامشم بهم بخوره این حالت ها تشدید میشه!
پیشاپیش ممنون از راهنمایی و راهکاراتون.:72::72:

سلام kamrava
این آزمایشاتی که انجام دادی کامل بودن؟پیش متخصص مغزو اعصاب رفتی؟
به نظر من حتما پیش متخصص مغز و اعصاب برو....
بعد اگر ایشون تشخیص دادن که مشکلی نیست احتمالا شما رو معرفی میکنم به متخصص اعصاب و روان
ولی حتما جدی بگیرید....ان شا ال..که چیزی نیست ولی همین اضطراب و استرس رو هم باید کاهش بدید شایدبهتون قرص آرام بخش بده ....

در مورد استرس های کاری نمی تونید کمش کنید یکم سر خودتون رو خلوت کنید به خودتون استراحت بدید....

من مشکل اصلیم عاطفی بود که دوست ندارم در موردش صحبت کنم،فقط در همین حد بگم که اعصابم داغون شد، میفهمیدم که صدای هم همه گوشم وقتهایی که درگیر شدید احساساتم میشم شروع میشه،واسه همین تقریبا مطمئنم انشالله البته، نیازی به متخصص مغز و اعصاب نیست.
مشکلات کاریم را کم کردم و تقریبا کارهای جدید را به دوستانم واگذار کردم تا مشکلات کاریم حداقل بشن!:325::325::325::325::325::325::325:

دوستمون درست گفتن kamrava جون(خانومي ديگه،آره؟)
جدي پشت گوش ننداز:305:
اين چيزا خيلي مهمه
اما انشالله كه چيز خاصي نيست،برو كه خيالت هم راحت شه:43:
در كنارش هم بايد بگرديم دنبال چيزايي كه آروممون ميكنه
با عبادت،كتاب خوندن،قدم زدن ،..

سلام آقای کامروا
یه جا کمک خیلی خوبی کردید به من و بازم ممنونم
به حرمت کمکتون دلم نیومد این حرفو نزنم

یه جا نوشتهبودید که یه عشق قدیمی رو دیدید و حالتون بده
خیلی بد بود حالتون
میدونم مسایل خصوصیتونه و نباید دخالت کنم اما حدس میزنم ریشه ناراحتی و فشار شدیدتون همونجاست
وبدتر اینکه نمیخواین در موردش صحبت کنین
این یه جور خودخوریه
گفتنش شاید دردی ازتون دوا نکنه اما باعث تخلیه احساسیتون تا حدودی میشه
پس صورت مساله رو پاک نکن برادر من
اگه دوست ندارید نگید اما چون میخواین مشکلتونو حل کنید پس حداقل با یه مشاور درد و دل کنید

ببخشید اگه دخالت کردم
احساس کردم مدیون راهنماییتونم

الان در پی حل اون مشکل نیستم چون اولا توان حلشو در خودم فعلا نمیبینم و ثانیا دلم میخواد با غم عشقش بسوزم(این سوختن را حتی از خود وصال بیشتر دوست دارم-البته شاید حرفم واستون عجیب باشه ولی من با حس و سوز وگداز یجورایی خوگرفتم و بهش عادت کردم و دوست دارم این حالو.میترسم مشکلم حل بشه و این حالم را از دست بدم-شاید بعدا تایپیکی باز کنم و به این طرزفکرم بپردازم) ولی موضوع من در این تایپیک اینه که من چه جوری از اون علایم فیزیکی خلاص شم و آیا این نشانه ها ربطی به فشارهای روحیم داره؟ آیا من باید دارو مصرف کنم(البته ی مدت سرخود کلرودیازپوکساید مصرف کردم ولی چون ترسیدم اعتیادآور باشه ول کردم-که ی مدت حالم بشدت بد بود ولی اینقدر مقاومت کردم که بعد تقریبا یک ماهی به حال قبل از مصرفش برگشتم!)چون فقط این مشکل را در درگیری عاطفی ندارم، موقع صحبت در یک سالن کنفرانسم که استرس زاست همینطوریا میشم! لذا این مشکل با حل اون مساله قدیمیم به کل منتفی نمیشه و باید مستقیم بجنگ خودش برم ،اما نمیدونم چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟

کلرودیازپوکساید من حدود دو ماه خوردم فایده نداره که هنوزم گاه به گاه خواب بد می بینم!
برو دکتر مغزو اعصاب. یا اگه نه یه دکتر عمومی برو بپرس.
این سایته هم می تونی سوال بپرسی. اما اینکه کی جواب بدن معلوم نیست.
http://www.pezeshkonline.ir/index.php?ToDo=ShowQuestions

kamrava عزیز همون طور که دوستان گفتن شما حتما با پزشک حاذق در این باره مشورت کن چون فشارعصبی می تونه ادم را از پا بندازه. و نذار کار به اونجاها برسه و ادوست داشتن این سوز گذار را باید حل کنی.

اولا که حتما به پزشک مغزو اعصاب که دوستان گفتن مراجعه کنید
اما می خواستم بگم منم یه مدت (بعد از یه اتفاق عاطفی توی زندگیم) دقیقا این جوری شده بودم ...کلیم دکتر رفتم و در نهایت فقط با کمرنگ شدن و تموم شدن اون قضیه توی ذهنم همه چیز خوب شد خدا را شکر
تا اونجایی که می دونم افسردگی یکی از دلایل این موضوعه و یکی دیگه درگیری ذهنی زیاده

ممنون از همه دوستان.آیا ممکنه من افسردگیگرفته باشم.
بهتره برم پیش روانپزشک یا روانشناس؟؟؟ نکنه اینا نشانه های خیلی بدی باشه؟؟:323:

به نظرم مهمتر از روانشناس و روانپزشك اول دكتر مغز و اعصابه.

انشالله كه نشانه هاي خيلي بدي نيست!!اين چيزا بيشتر از عصبي بودن و دغدغه داشتنه
حتما پيگيري كنيد انشالله زودي حل ميشه:72::72:

بچه ها تازه اینم بگم تقریبا قدرت تمرکزم به 10% رسیده.وقتی باهام حرف میزنن یهو میرم تو عالم خودم.وقی میام رو ی مساله (مثلا ی سوال ریاضی سخت فکر کنم) سوزش و احساس برق گرفتگی در گردن و صورتم موج میزنه! اگه کارهامو اول صبح انجام بدم حالم خوبه ولی اگه برنامه هام واسه آخر شب جمع شه بهم میریزم. نمیخوام هیج مسولیت شغلی را قبول کنم. بیشتر وقتها دوست دارم کسی کاری بهم نداشته باشه و تو اطاقم فقط بخوابم یا کتاب بخونمیا بیام اینجا با شماها حرف بزنم!:302:

آقاي kamrava
يه چيزي ميگمااااا
پاشو همين امروز برو دكتر
منتظر چي هستي؟
عجبا
دههههههههه !

فرارو نوازش گیری می کنید .

تا زمانی که شما مشکل سوز و گداز دارید و از این حال خودتان خوشحال هستید و ......باید عوارض فیزیکی را هم دوست داشته باشید و به دنبال درمان نباشید !


اما هر زمان تصمیم گرفتید که در مورد مشکلات خود حرف بزنید و مشکلات را ریشه ای حل کنید . خواهید دید که عوارض فیزیکی با منشا روانی نیز رو به بهبودی می روند و برایشان راه حل هست .....درست همان کنار دستشان !

آقای کامروا با خودت این کارارو نکن چرا مقاومت الکی از خودت نشون میدی؟؟؟
وقت بگیر برو دکتر منخصص مغز و اعصاب
دکتر مسعود نبوی تو خ ملاصدرا خیلی دکتر خوبیه
برو دیگه
با این وضعیتت که نگرانی که نکنه افسردگی دارم یا نکنه خطرناک باشه بیشتر هی به خودت آسیب می زنی ..........
اول برو دکتر بعدش باید در مورد مشکل عاطفیت صحبت کنیم ولی اول برو دکتر
بیشتر بهت استرس وارد میکنه و بیشتر مشکلات عصبی برات ایجاد کنه
راستی شما چند سالتونه؟

سلام ممنون از راهنماییاتون.
باشه میرم دکتر ی معاینه کاملم کنه! دعا کنید چیزیم نباشه.بعدش میام ی تایپیک جدید میزنم تا در مورد مشکل اصلیم کمک کنید.
من سی سالم ولی شاید قد پنجاه ساله پیر شدم!به دلیل شکست های عاطفی زیاد(چهاربار) البته ازدواج موفقی داشتم خداراشکر و راضیم ولی روحیاتم مثل بقیه هم سن و سالهام نیست. دوستانم بهم میگن آقای "عاشق پیشه"!

باشه حتما دعا می کنیم . ایشالا که هیچی نیست
:104:آفرین پسر خوب:104:
خداروشکر که ازدواج موفقی داشتید
یک ازدواج موفق می ارزه به همه شکست های عاطفی قبلش....ازدواج موفق یعنی زندگی موفق

الان دیگه باید بگید اون عشق های قبلی همه سو تفاهم بود دیگه ....
برای من که سو تفاهم بود ه :)

من مطمئنم خیلی از این نشانه ها برای استرس و فشار زیادن ولی برای اینکه مطمئن شید از سلامتتون طبق گفته بچه ها حتما با یک پزشک متخصص مغز و اعصاب مشورت کنید.بعدشم بیایید مشکلتون را اینجا بگید با راهنمایی که بهتون میشه آرامشتون را دوباره بدست میارید وراحت میشید.

[align=justify]دوستان من با اینکه خیلی تو این کار تنبل بودم ولی بلاخره پیش متخصص مغز و اعصاب رفتم. ام ار ای رنگی با تزریق و بدون تزریق ردیاب داد و خوشبختانه مشکل فیزیولوژیکی تشخیص نداد (خدارا خیلی شکر میکنم) و از همتون که هولم دادید واسه رفتن ممنونم چون حداقل خیالم راحت شد.:310:
من مشکل اصلیم هم را مطرح کردم که دوستان بسیار خوب راهنمایی عالی کردن.لینکشو میذارم دوباره البته اکثر عزیزان در جریان هستند:

آیا دوست(دختر) را با زنم آشنا کنم؟ (درخواست کمک)

حالا بچه ها اون حالات ها که تو تایپیک های قبلی ازشون گلایه داشتم خیلی بهتر شده و کمتر دست و صورتم گزگز میکنه و تمرکزم بهتر شده، چون اون مشکل به کمک خدا و بعد راهنمایی دوستان خیلی کم رنگ شد!:227:

ولی هنوز مشکلات جسمی من کاملا برطرف نشده و من فکر میکنم داره به حالت مزمن در من تبدیل میشه و از ی حدی کمتر نمیشه دیگه! تصمیم دارم ی مشاوره حضوری برم چون برای کمتر کردن و مرتفع کردنش نیاز به کمک تخصصی دارم. اینطوری تو شغلمم دارم همش سوتی میدم!:302:
[/align]
حالا به نظر شما بهتره پیش روانشناس برم یا روانپزشک،یا راهکار سومی دارید؟؟؟:325:

http://www.postsmile.net/img/20/2079.gif

سلام
باتوجه به اینکه مشکل شماعاطفیه ونیازبه مصرف قرص نداریدبلکه یکی رومیخوایدکه باهاش دردودل کنیدومشکلاتتون روبگیدوازشون راهنمایی بگیریدکه چه کاری بایدبکنیدبهتره پیش مشاوریاهمون روانشناس برید
برای کم کردن استرس ونگرانی که مطرح کردیدمثلابرای سخنرانی دچاراسترس میشیدروشهای ریلکسیشن
روهرشب اجراکنیدخیلی بهتون ارامش میده
طولانیه ولی مفیده امیدوارم که بهتون کمک کنه
محلی ساکت که از رفت و آمد بدور باشد و اتاق نیمه تاریک باشد . ( سعی کنید جای دنجی را انتخاب کنید و اگر در اتاق خواب باشد بهتر است و از قبل به خانواده بگویید موقع تمرین مزاحم شما نشوند ) .
داشتن آرامش روحی و بدون دلهره و آرامش روان . ( از درگیری و غیره که باعث دفع تمرکز در شما می شود دوری کنید ) .

یک کاناپه راحت که وقتی روی آن می نشینید راحت و زاویه بدن شما نود درجه نباشد و بهترین زاویه برای اینکار صدو شصد می باشد و می توانید به صورت خوابیده این تمرین را انجام دهید و این مورد بهتر است و نتیجه آن موثر تر است ولی ممکن است که شما هم به خواب فروروید و برای اجتناب از این کار در صورت دراز کش زیرتان خیلی نرم نباشد و چیزی روی خویش نکشید . ( منظور پتو است و ملحفه ای سبک مانعی ندارد ولی بهتر است چیزی روی خود نکشید ) .

استحمام قبل از شروع تمرین . ( این فقط برای کسانی است که تازه از این روش استفاده می کنند و یکی و دوبار فقط برای مبتدیان توصیه می شود و لازم نیست همه هر با انجام دهند و سعی کنند موقع آبکشیدن خود کمی از آب سرد تر استفاده کنند تا ذهن آنها بدن را خوب شناسایی کنند و این شک مغز را آماده می کند و یکی از راههای ایجاد تمرکز است , البته نه اینکه یک ساعت یا حتی پنج دقیقه , فقط یک یا دو دقیقه بیشتر نه ) .

حد اقل یک بار سوره فاتحه الکتاب را بخوانید تا قلب شما و روحتان به آرامش برسد و استرس از شما برود و اعتماد به نفس داشته باشید . ( خواندن آیات قرآن به روح آرامش و درهایی که در روح بخاطر گناه بسته اند باز می شوند مانند چشم سوم و مراکز انژی بدن , چاکراها ) .

اشتیاق ( این عامل بزرگی است و خیلی مهم آن را نادیده نگیرید , شما وقتی اشتیاق داشته باشید و با روحیه جلو بروید همه سد ها از راه شما برداشته می شود و زود تر به موفقیت می رسید ) .

اعتقاد به روش و ممارست در تمرین و پشتکار . ( اعتقاد هم نقش مهمی دارد و به درصد بخواهیم بگوییم حدود پنجاه درصد را در بر میگیرد و ممارست و نا امید نشدن و سعی بیشتر کردند , بقول بزرگان هر قدر هدف بزرگتر و سخت تر , لذت بیشتر , البته باید زحمت کشید و تا حاصل با ارزش تر شود ) .

شروع با نام خدا :

وقتی شرایط بالا را انجام دادید , حال نشسته و یا خوابیده تمرین و ریلاکسیشن را با هم شروع می کنیم ولی بطور دراز کش بهتر است و توصیه شده , وقتی نشستید و یا دراز کشیدید دست ها را می توانید بر روی بدن یا پهلو زارید و بهتر است کنار پهلو باشد و کف دست رو به بالا و بطور خلاصه بدن شما در وضعیتی باشد که فشاری بر اعضای بدن وارد نشود و در ظمن اگر هنگام تمرین یک نوع خارش یا قلقلک در بدن حس کردید مهم نیست این طبیعی است چون ذهن به اینکار هماهنگ نیست و بهترین کار بیتوجهی به آن است و زود برطرف می شود , خوب حالا چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید سعی کنید دم و بازدم کمی آهسته باشد و تعداد آن حداقل بالای بیست مرتبه باشد و بعد از تنفس پای راستتان را چند لحظه از روی زمین بلند کرده البته زیاد بلند هم نه فقط به اندازه ای که به پاها فشار وارد شود و در هین بالا نگهداشتن پا عضولات آن را بیکباره منقبض کنید و چند ثانیه این وضعیت را حفظ کنید و بعد به آرامی پا را بر روی زمین بگزارید و بعد با پای چپ هم همین کار را انچام دهید درست مثل پای راست و وقتیکه پای چپ هم منقبض و پایین گذاشته شد بعد نوبت دست ها است با آنها هم همین عمل بالا آوردن و منقبض کردن و بعد پایین آوردن را انجام دهید و حال نوبت سر می رسد آن را بالا آورده و در ظمن سر احتیاجی به منقبض شدن ندارد و بعد از چند ثانیه بر روی زمین بگذارید و لازم نیست سر را راست نگهدارید و اجازه دهید هر طرفی مثلا چپ یا راست برود تا بهترین وضعیت را بگیرد و حال از پایین بدن بدینگونه با القا بدن را ریلاکس میکنیم , حالا به عضولات پای راست نگاه کنید یعنی تصور کنید که آن را می بینید که پای شما کاملا کرخت و سنگین شده و فکر کنید چقدر بیهس شده سعی کنید در طول تمرین حرکتی نکنید و اگر کمی نا آگاه حرکت کردین ادامه بدین , حالا این جملات را در ذهنتان تکرار کنید ( پای من هر لحظه که می گذره سنگینو سنگین تر از قبل میشه هر لحظه کرختو کرختتر از قبل میشه همیشه این سنگینی بیشترو بیشتر از قبل می شه ) در این لحظات که اینها را چند بار در ذهن تکرار می کنید و نوک پا و ساق پا و ران پا توجه کنید و با هر بار تکرار آنها را زیر نظر بگیرید که چقدر سیگینو کرخت میشن لازم نیست به اونها فشار بیارید فقط تصور کنید و پنج و شش بار تلقین بس است و بعد سراق پای بعدی برین و با آن هم مثل پال راست عمل کنید و سنگینی و کرختی را هم به اونها تلقین کنید و فشاری به اونها نیارید و فقط تصور کنید آنها کرختو سنگین شده اند , حالا به عضولات شکم و پشت خود دقت کنید و اونها رو هم با ارائه تلقین زیر شل و ریلاکس کنید ( عضلات شکم من شل و شل تر از قبل میشن و هر انقباض کمی که مانده برطرف میشن و سنگینو کرختر از قبل میشن , عضلات پشت هم همینطور کرختو کرخت تر از قبل میشن و سنگینو سنگینتر از قبل ) حتی سعی کنید با احشاه داخل شکم هم این کرختی و سنگینی را تلقین کنید تا اونها هم ریلاکس بشن , یک نکته سعی کنید به اندام تناسلی یا تولید مثل خود توجه نکنید , چون اگر توجه کنید فقط انرژی منفی به آن می دهید و برخلاف از این کرختی که کل این ناحیه دارد خارج می شود و این خیلی مهم است و خیلی از اساتید به آن توجه نمی کنند , حالا بریم سراغ سینه و کمر و پشت سینه به اونها هم همین سنگینی و کرختی را تلقین کنید و ببینید چطور تنفستان هم آرام تر از قبل میشه و با عضلات کردن هم همینطور و بعد به صورت و لب و چشم ها و سعی کنید هر گونه انقباضی را در این محل برطرف کنید و کمی در این حالت فک خود را شل کنید تا دندانها کمی از هم فاصله بگیرند آن حالتی که در خواب دارند و بعد به چشمتان توجه کنید که آرام و سنگین و بی حرکت شده است و تا بالای سر این تلقینات را خودتان هم می توانید بسازید و از سنگینتر شدن و کرخت شدن استفاده کنید و هر گونه انقباضی که دارد از بین میرود , خب وبعد کمی به کل بدنتان توجه کنید که سنگینو کرخت شده است و هر انقباضی که دارد از بین میرود , خب و بعد کمی مکث کنید و به این کرختی و سنگینی دامن بزنید و هیچ گونه فشاری را وارد نکنید و حدود یک دقیقه بدون اینکه تلقین کنید به این آرامی بدنتان توجه کنید و بعد فکر کنید از نوک پاهایتان یک مایع آبی رنگ وارد بدنتون میشه و بالا آمده و کل بدنتون را پر کرده و بدنتان را سنگین و کرخت کرده و بعد از تلقین این نور آبی از سر شما و بالای سرشما خارج میشود و بدنتان چند برابر بیشتر به کرختی و سنگینی فرو می رود و بعد چند لحظه به این سنگینی و کرختی بدنتان فکر کنید و تلقین کنید , بعد از آن کل بدنتان دا در ذهن ببینید لازم نیست واضح باشد و تصور کنید که بدنتان مانند یک شهر است و چراقهایی زیاد در آن روشن است , شهر را در شب دیده اید حتما که چقدر نور کوجک در بر دارد و بدنتان را تصور کنید و مثلا به پای راست فکر کنید و چراغ های آن را خاموش کنید البته تصور میکنید و مثل اینکه ریسه های کوچک را خاموش می کنید و وقتی چراغ های هر قسمت را خاموش مکنید آن ناحیه کاملا ریلاکس و آرامتر و سنگینتر و کرختتر از قبل می شود و وقتی که آخرین قسمت که سر می باشد که خاموش میشود بکباره کل بدنتان باز چندینباز سنگینتر و کرخت تر می شود و بعد کمی مکث می کنید البته برای هر مرحله تلقین کمی مکث لازم است تا ذهن آن را بپذیرد و بعد شروع به این تلقین می کنید که ( جلسه بعد خیلی سریع تر از قبل به این کرختی و سنگینی وارد میشم و هر بار سریع تر از قبل .... کمی مکث ........ دفعه بعد ده و صد برابر زودتر و بیشتر به این شرایط میرسم ) خودتان این تلقینات را چندین بار در ذهن تکرار کنید و بعد تمام چراغهایی را که خاموش کرده بودید روشن می کنید و بعد از یک تا ده می شمارید و با هر شمارش بدنتان را از این سنگینی و کرختی خارج می کنید و آنها را سبک تر و فعالتر میبینید و بعد وقتی مثلا به چهار رسیدید کمی انگوشتهای دست ها و انگوشت های پا راتکان می دهید و وقتی به یک رسیدید کاملا هشیار خواهید شد و به آرامی بلند می شوید و اگر خواستید دراز کشیده و به خواب می روید و تمام .

البته این تمرین را اگر فرصت دارید هر روز و یا یک روز درمیون انجام دهید حتی می توانید شبها وقتی به رختخواب می روید انجام دهید .

[align=justify]ولی ریلکسشن نیاز به تمرکز بالا داره و من چون ذهنم آشفتس نمیتونم تمرکز کنم.:302: بازم ممنون.
راستی دوستان اگه مرکز مشاوره خوبی سراغ دارن ممنون میشم معرفی کنن؟:325:[/align]

سلام
واقعا تایپیک آخری که از مشکلتون بود (لینکتون) اشکمو دراورد خیلی براتون خوشحالم امیدوارم همیشه همیشه خوشبختی رو حس کنید..
برای این مراقبه ها هم شاید بار اول سخت باشه اما براتون عادی میشه به تمرکزتون کمک میکنه باور کنید بارهای اول سخته فقط..شما ورزش میکنید؟کوهنوردی خیلی خوبه تازه با خانمتون هم میتونید برید حال و هوایی عوض کنید..با آرزوی بهترینها برای شما